زندگي شور از سرشار
برلت برتولت اثر قفقازي گچي نمايشدايره از صحنهاي
نمايش اجراي و برشت برتولت تولد سال صدمين مناسبت به
قفقازي گچي دايره
برشت برتولت تولد سال صدمين با مصادف امسال:اشاره
بزرگ نظريهپرداز و كارگردان نمايشنامهنويس ، شاعر ،
برنامههاييدر جهان تئاتري محافل مناسبت اين بهتئاتراست
.ديدهاند تدارك هنر عالم نابغه اين گراميداشت
اكنون هم چشمگير ، اجراهايي با او نمايشنامههاي
اپراي نمايش.است صحنه روي جهان معتبر تئاترهاي در
اكنون هم باشكوه و معظم اركستري اجراي با پولي سه
بر ويژهايعلاوه برنامههاي برلين در.است صحنه روي دركانادا
هنر فرهنگستان.شدهاند ديده تدارك برشت نمايشهاي اجراي
اين در و برپاداشته همينمناسبت به نمايشگاهي آلمان
به مستند صورت به كاربرشت سبك از زيادي نمونههاي نمايشگاه
گفته باره اين در نمايشگاه مديراين.است درآمده نمايش
:است
كمتر تاكنون كه طرحهايي و تمام نيمه آثار هرچيز از بيش
مهمي بخششدهاند گذاشته نمايش معرض در رسيدهاند چاپ به
برشت دستنوشتههاي و شخصي كتابخانه شامل نمايشگاه اين از
.بود نگرفته قرار ديد معرض در طوركامل به تاكنون كه است
اين انجاميد طول به سال كه 16 تبعيد تماممدت در برشت
به اكنون كه منزلش آخرين و داشت راهمراه كتابها
نگهدارياين نهايي محل است ، درآمده او يادبود صورتساختمان
برشت مشاهيرمعاصر اهدايي كتابها اين از بسياري.است آثار
ديده هم برشت آنهايادداشتهاي حاشيه در و هستند دوستانش و
.ميشود
كارگرداني به برشت سال صد عنوان با هم فيلمي
دايره.است درآمده نمايش به ايام همين در اتوكارونتسته
برشت نمايشنامههايبرتولت شاعرانهترين از يكي قفقازي گچي
تئاتر اصلي سالن هماكنوندر سمندريان حميد كارگرداني به
برتولت آثار و زندگي نگاهيبه بااست صحنه روي بر شهر
صاحب نمايشنامهنويسان بزرگترين ازبانفوذترينو يكي كه برشت
.ميداريم گرامي را يادش بيستماست سبكقرن
ميآيممادرم سياه جنگلهاي از برشت برتولت من
داشتم خانه تنش در كه هنگامي
جنگلها سرماي و آورد شهرهايم به
ماند خواهد من در مرگ روز تا
مهربانم مردم با
ميگذارم سر بر شده اتو كلاهي ايشان سنت به
هستند گندي بسيار جانوران آنها ميگويم
چنينم نيز خود من نيست ، مهم ميگويم و
ميآورم خود گرد را مردان غروب ، تنگ
ميناميم رانجيبزاده يكديگر ما
ميگويند و ميكنند دراز من ميز روي را پاهايشان آنها
نميپرسمكي؟ من و شد خواهد بهتر ما وضع
آمد خواهد كه زلزله هنگام به
نگذارم كه اميد
تلخكامي اثر بر
شود خاموش سيگارم
آسفالت شهرهاي در شده له برشت برتولت من
سياه جنگلهاي از مادرم ، تن در اين ، از پيش ديرزماني
(1)آمدهام فرا
آلمان جنوب در آگسبورگ در فوريه 1898 دهم در برشت برتولت
پدرش و بود سياه جنگل اهل مادرش گشود ، جهان به ديده
زاده برشت كه هنگامي باوير اهالي از سرشناس كارخانهداري
.ميرفت شمار به آگسبورگ مرفه افراد زمره در خانوادهاش شد
در را ديگري مسير برشت كه ميخواست چنين سرنوشت
.كند انتخاب زندگي
زودبا خيلي.نبود دلپذير او براي خانوادهاش مناسبات
فرسودهخانواده و كهنه بندهاي و قيد و تصورات انديشهها ،
:ميگويد شعري در او.برخاست مخالفت به خود
شدهام بزرگ محتشم خانوادهاي در من
بستند گردنم به قلادهاي مادرم و پدر ابتدا در
كردند تربيت خويش معمول شيوه به مرا و
آموختند طلبي رياست درس من به و
شدم بزرگ كه زماني اما
كردم نگاه خود اطراف به و
گرفت دلم خود طراز هم مردم از
نيز رياستطلبي از و
گفتم ترك بودم ايشان شمار از كه را مردمي اينرو از
(2)پيوستم ضعيفان صف به و
از ميگرفتو ايراد خود معلمان از نوجوان برشت مدرسه در
مدرسهاخراج از را او بار چندين.ميكرد انتقاد آنها
وارد و كرد تمام را ابتدايي مدرسه بالاخره تا كردند
در او ادبي نوشته اولين سالگي شانزده در.شد دبيرستان
و رساند اتمام به نيز را دبيرستان.شد چاپ محلي روزنامه
رهسپار پزشكي تحصيل براي سالگي هيجده سن در سال 1917 در
پرداخت ، طب رشته تحصيل به شهر اين دانشگاه در و شد مونيخ
به جوانان از بسياري همچون را او كه نپاييد سالي اما
آشنايياش علت به.(اول جهاني جنگ) فرستادند جنگ جبهههاي
.كرد كار به شروع نظامي بيمارستانهاي در پزشكي حرفه با
.بود كشيده خود در را اروپا جنگ شعلههاي
جنگ آوارگان همه دامنگير كه فقر و جنگ از ناشي ويرانيهاي
سالگي سن 21 در.ساخت عصيانگر شاعري او از بود ، شده
.نوشت را (Baal)بعل نام به خود معروف نمايشگاه نخستين
در.است سركشي و قساوت مظهر كه است اساطيري ربالنوع بعل
كه است دنياپرستي انسان و عاصي جوان بعل ، برشت نمايشنامه
را خويش جامعه تحقير مير و مرگ و باري و بيبند ستايش با
.اوست دردناك سرنوشت كشنده تنهايي اما ميدهد سر
ويژگيهاي رفتن دنيوي لذت پي از و خشونت عصيانگري ،
نيز مجموعهشعرش نخستين در برشت.است برشت نخستين قهرمانان
اين به نهادهبود ، آن بر را خانوادگي دعاي كتاب نام كه
و ازماجراجويان سخن هم آنجا در.ماند وفادار ويژگيها
به آثار بارياين و بيبند و بدبيني.است دريايي دزدان
.جنگاست از پس بيسامان زندگي انعكاس گونهاي
آواز نوشت ، را آن سالگي سن 22 در كه برشت نمايشنامه دومين
ادبي جايزه برشت براي اثر اين.دارد نام شب دل در طبلها
اشپيلد كامرا تئاتر ايام همين در.آورد همراه به را كلايست
نيز گاه گه.پذيرفت عنواننمايشنامهنويس به را او مونيخ در
مقالاتي آگسبورگ در Der Volks Will تئاتري نشريه براي
.كرد جلب سويش به را تئاتر مديران نظر جايزهكلايست.مينوشت
ديگردر نمايشنامه دو مونيخ در اقامتش طول برشتدر
و حال در همچنان آثاري دوم ادوارد زندگي و انبوهشهرها
.نوشت اكسپرسيونيسم هوايمكتب
اين.ازدواجكرد تسوف ماريان با نوامبر 1922 سوم در برشت
به سال 1927 ودر نياورد دوام سال پنج از بيشتر ازدواج
بزرگ كارگردان ماكسراينهارت سال 1924 در.انجاميد جدايي
باوي برلين در او ادبي مشاور سمت در خواست برشت از اروپا
.كند همكاري
با همكاري.كرد مكان نقل برلين به سال همان پاييز در برشت
و واداشت جامعهشناسي كتابهاي مطالعه به را برشت راينهارت ،
تازه افقي علمي فلسفه.يافت كارگردانحضور درس كلاسهاي در
را رويدادها كه رسيد نتيجه اين به او.داد نشان او به را
تضاد فرايندي هر در و ببيند شدن حال در و تاريخي زمينه در
سال.آن تفسير نه كند كمك جهان تغيير به و بازيابد را
.بود غيرادبي سنت راه در برشت كوششهاي اعتلاي سال 1926
از را او جنگ صدمات و كرد بيدار را او انقلابي رويدادهاي
.ساخت منزجر جنگ و نظاميگري
مطرح مسائلتازهاي نيز هنر پهنه در اول جهاني جنگ از پس
همگام گروهي و قرارگرفت ترديد مورد پيشين معيارهاي.شد
به و پرداختند سنتشكني به پاگرفته تازه جديد طبقه با
.آوردند روي جديد مكتبهاي
خلاف به درروسيه مدرن تئاتر پيشتازان از يكي مايرهولد
شدن غرق و جذب به كهمعتقد استانيسلاوسكي كنستانتين
:ميگفت بود ، هنرپيشگان با آنها يكيشدن و تماشاگران
در كه نكند فراموش هم لحظهاي تماشاگر كه است آن خوب تئاتر
نيمه هنرپيشگان و صحنهگردان از مايرهولد.است تئاتر صحنه
را صحنه تزئينات و كرد استفاده پيامش انتقال براي آكروبات
پرده با معاصرش نامي كارگردان پيسكاتور اروينداد كاهش
به و كرد مطرح را مستند تئاتر مكانيكي وسايل و سينما
فرانسه سفير سال شش كه كلودل پلبخشيد سرعت صحنه عمليات
خود تجربيات و بازگشت اروپا به سال 1927 در بود ژاپن در
.كرد منتقل اروپائيان به ژاپن (Noh) نو تئاتر درباره را
تماشاگران به مستقيما را او نظرهاي نو تئاتر هنرپيشگان
براي گاهي و ميكردند قطع را بازي همسرايان ميرساندند ،
مناسبي بسيار قالبهاي عوامل اين.ميگفتند سخن تماشاگران
و جهان روز مسائل بتواند تا بود برشت نظرهاي بيان براي
بهكار و نظريهها اين جوهركند بازگو را آلمان جامعه
كه ميباشد است آدم نمايشآدم ، در ظرافتها اين همه گرفتن
.اوست حماسي تئاتر اثر نخستين شايد
براي كه نشانميدهد را سلطهجويي نظام اثر اين در برشت
مهرههاي و پيچ ميكند ، مسخ را آنها انسانها ، از بهرهكشي
آن دام در كه هستند ناآگاهي انسانهاي نظام اين جنگي ماشين
:ميكند تصوير چنين را حالت اين او.ميزنند پا و دست
است آدم آدم ، ميكند ادعا برشت برتولت آقاي
كند ادعا ميتواند كس هر كه است چيزي اين و
ميكند هم ثابت برشت برتولت آقاي ولي
كرد ميتوان كارها خيلي دلخواه به انسان با كه
شد خواهد اوراق اتومبيلي مانند انساني اينجا امشب
نزديك از بدهدآدم كف از چيزي ميان اين در بيآنكه
ميشود معاينه
خواست خواهند ناراحتياي بيهيچ پافشاري با او از
برسد خود نواله به و سازد هماهنگ دنيا گذران با را خود
كنند سوارش و كنند اوراقش كه منظوري هر به
آمد نخواهد بار به پشيماني باز
نباشيم مراقب اگر
بسازند قصابي او از است ممكن شبه يك
است اميدوار برشت برتولت آقاي
ايستادهايد آن روي كه را زمين
بدانيد شدني آب برف چون
دريابيد حمال گي گالي ديدن از و
(3)دارد خطرها چه دنيا اين در زندگي كه
پولي ، سه اپراي ماهاگوني ، شهر انحطاط و عظمت نمايشنامههاي
ژان نه ، گفت آنكه آري ، گفت آنكه كلهتيزها ، و گردها كله
جمله از قاعده و واستثناء مادر تدبير ، كشتارگاهها ، مقدس
.اياماند اين در او آموزشي نمايشنامههاي
تئاتر بازيگر هلناوايكل با همسراولش از جدايي از پس برشت
آهنگساز آيسلر باهانس آشنايي با و كرد ازدواج برلين
به همسرش.ديگريگرفت رنگ او سياسي و هنري زندگي آلماني
موسيقي و شد او اصلينمايشنامههاي نقشهاي عهدهدار زودي
.كرد توان پر را نمايشنامههايش حماسي روح آيسلر پرخروش
نااميد و مرجطلب و هرج شاعر موقعيت از برشت بعد به ازاين
ومسئولي متعهد اجتماعي هنرمند و جامعه موشكاف نقاد به
.شد تبديل
ركنهاي از يكي صورت به را تغيير و دگرگوني اكنون كه برشت
تماشاگر اهميت متوجه بود درآورده خود تئاتري شيوه اساسي
تئاتر به مغزش با ميبايست او تئاتر تماشاگر.شد درتئاتر
كار اين براي.ميكرد تجربه را هيجان آن طريق از و ميآمد
سرگرم او تئاتر هدف.ميشد سرگرم هم و ميآموخت هم ميبايست
بود شرايطي ناظر و شاهد ايام اين در او.شد آموختن و كردن
.ميكرد هموار هيتلري فاشيسم رسيدن قدرت به براي را راه كه
.بود اجتماعي تغييرات براي آزمايشگاهي او براي تئاتر صحنه
برشت.شد آلمان صدراعظم ژانويه 1933 سيام در هيتلر آدولف
رايشتاك سوزي آتش از پس روز يك يعني سال همان فوريه در 28
را برلين دوستانش از چند تني و همراههمسر نازيها توسط
شانزده كه تبعيديبود و مهاجرت دوران آغاز اينتركگفت
در كوتاهي توقفهاي از برشتپسانجاميد طول به سال
ژوئيه 1941از در دانمارك ، و هلسينكي پراگ ، وين ، زوريخ ،
مصادف اين و رفت آمريكا به روسيه در وستك ولادي بندر
.بود گرفته فرا را اروپا سراسر موجنازيسم كه بود بازماني
در موضعگيري به را برشت سال 1936 در اسپانيا در داخلي جنگ
كارار خانم تفنگهاي نمايشنامهواقعهبرانگيخت اين برابر
سالهاي.اسپانياست داخلي جنگهاي برابر در وي واكنش بيانگر
او تئاتري فعاليتهاي درخشان سالهاي برشت براي بدري در
و آلمان بيرون ، اوضاع از او تا بود فرصتي سالها اين.بود
.كند تحليل و بررسي را اروپا
نكبت و ترس بورژواها ، خرده كبيره گناه هفت نمايشنامههاي
مقاومتپذير صعود ماتي ، نوكرش و پونتيلا سوم ، ارباب رايش
در شوايك گاليله ، دلاور ، ننه استنطاقكولوس ، واويي ، آرتو
روياي سچوان ، زننيك قفقازي ، گچي دايره جهاني ، دوم جنگ
دژخيمان جمله از فيلمنامه چندين نوشتن و ماشار سيمون
به ميشوند وارد قاتلين و فريتزلانگ كارگرداني به همميميرند
زندگي از نمايشنامه چندين بردن صحنه پودفكين ، به كارگرداني
مطرح شرافتروشنفكران و صداقت مسئله آن در كه گاليله
او اقامت ايام محصول لافتون ، چارلز بازي با ميشود ،
.درامريكاست
دارد ادامه
|