ايدئولوژي نوين مفهوم
در سرمايهداري توليد شيوه نوزدهم ، قرن اواسط در
كه بود يافته توسعه آناندازه تا فرانسه و انگلستان
مورد جامعه نهادي چارچوب بهعنوان را توليد روابط ماركس
انتقاد مورد را آن مشروعيت پايههاي حال درعين و شناسايي
قالب در بورژوا جامعه از ماركس انتقادات.داد قرار شديد
شالودههاي كار ارزش نظريه.ميشد بيان "سياسي اقتصاد"
كار قرارداد حقوقي نهاد ;ريخت درهم را "ظاهري" آزادي
رابطه تا بود شده موفق ظاهري آزادي همين كمك به آزاد
كار نيروي -دستمزد رابطه زيربناي كه اجتماعياي نيروهاي
از ماركوزه انتقاد.نگهدارد پنهان ميدادند ، تشكيل را
وبر ماركوزه ، نظر از.داشت قرار راستا همين در نيز وبر
از نهتنها كه است عقلانيسازي از انتزاعي مفهومي طرفدار
با نهادي چارچوب سازگاري خاص طبقاتي محتواي بيان عهده
آن بلكه برنميآيد ، عقلاني غايتمند كنش بر مبتني نظامهاي
است آگاه حقيقت اين از كه ماركوزه.ميكند نيز پنهان را
سرمايهداري جامعه مورد در ديگر ماركسيستي تحليل كه
نقد با كه دارد را اين قصد نيست ، كاربرد قابل پيشرفته
چارچوب در مدرن جامعه تحول دهد نشان وبر نظرات
خودتنظيمي خصوصيت از كه نظامي يعني سرمايهداري ،
تحليل آنكه مگر نيست ، مفهومبندي قابل است ، برخوردار
.شود ارائه ليبرال سرمايهداري از درستي
كشورهاي اكثر در گرايش دو نوزدهم ، قرن آخر ربع از
مداخله افزايش:بود مشاهده قابل پيشرفته سرمايهداري
روزافزون و متقابل وابستگي و نظام تثبيت منظور به دولت
نهادي چارچوب خاص پيكربندي گرايش هردو.فنآوري و پژوهش
كه را عقلاني -غايتمند كنش بر مبتني فرعي نظامهاي و
درنتيجه ، .ساختهاند نابود بود ، ليبرال سرمايهداري مشخصه
از آن ماركسيستي تعبير به "سياسي اقتصاد" كاربرد زمينه
.است رفته ميان
آن موجب به كه ماركوزه اساسي نظريه من ، بهاعتقاد
قدرت به بخشيدن مشروعيت كاركرد علوم و فنآوري امروزه
پيكربندي اين تغيير تحليل براي كردهاند ، پيدا را سياسي
.دارد اساسي اهميت
دولت ، مداخله ازطريق اقتصادي فرآيندهاي دائمي تنظيم
كاركرد داراي گرايشهاي برابر در دفاعي سازوكار بهعنوان
مواجه تهديد با را نظام كه شد جلوهگر نامناسبي
نظام كه ميشوند پديدار زماني گرايشها اين.ميساختند
توسعه.ميشود گذاشته خود بهحال سرمايهداري
جامعه سرمايهداري ايده با تضاد در آشكارا سرمايهداري
قدرت و رها سلطه از كه جامعهاي يعني ;داشت قرار بورژوا
كه منصفانه مبادله بنيادي ايدئولوژي.است شده خنثي آن در
در بود ، داده نشان را آن واقعي ماهيت نظر عالم در ماركس
از سرمايه از استفاده شكل.شد فروپاشي دچار عمل عالم
مشيهاي خط ازطريق ميتوانست تنها خصوصي مالكيت طريق
نهادي چارچوب.شود حفظ دولت اصلاحي اجتماعي -اقتصادي
.بود شده سياسي "مجددا جامعه
امر اين.نداشت همخواني توليد روابط با ديگر چارچوب اين
;بود سياسي نظام با اقتصاد رابطه تغيير بهمعناي خود
روبنايي پديدهاي نميتوانست ديگر سياست ديگر بهعبارت
ازطريق نتواند جامعهاي اگر كه است روشنآيد بهحساب
تداومبخشد حوزهاي بهعنوان را خود استقلال خودتنظيمي
آنگاه است ، آن شالوده شكلدهنده و داشته تقدم دولت بر كه
روبنا و زيربنا حكم در نميتوانند ديگر دولت و جامعه
در نميتواند ديگر "سياسي اقتصاد" صورت ، اين درباشند
.شود مطرح جامعه انتقادي نظريه بهعنوان انحصاري شكلي
حركت اقتصادي قوانين روشمند بهگونهاي كه ديدگاهي
ساختار ميتواند زماني تا تنها ميكند ، مشخص را جامعه
درك قوانين اين اساسي مقولات برحسب را اجتماعي حيات كلي
كه هنگامي.باشد اقتصادي زيربناي به وابسته سياست كه كند
و دولت فعاليتهاي از تابعي بهعنوان بايد خود "زيربنا"
دست از را خود كاربرد فوق ديدگاه شود ، درك سياسي تضادهاي
.ميدهد
نياز سياسي قدرت "منصفانه مبادله" ايدئولوژي فروپاشي با
بهگونهاي قدرت چون اينكميكند پيدا جديد مشروعيتي به
تحت خود و ميشود اعمال مبادله فرآيند بر غيرمستقيم
ديگر مشروعيت ميكند ، عمل دولتي مقررات و سياسي كنترل
به كه شود كشيده بيرون غيرسياسي نظمي دل از نميتواند
به نياز اينجا ، در.است شده ايجاد توليد روابط وسيله
دارد ، وجود سرمايهداري ماقبل جوامع در كه مستقيم مشروعيت
سياسي سلطه احياي ديگر ، سوي از.مينمايد رخ دوباره
قدرت سنتها كه زيرا است ، شده ناممكن مستقيم بهصورت
صنعتي ، جوامع در بهعلاوه ، .دادهاند دست از را خود پيشين
در تنها سياسي مستقيم سلطه از بورژوازي رهايي نتايج
گرفته ناديده "كاملا است ممكن ارتجاع حاكميت دورههاي
خصوصيت از كه سرمايهداري نظامهاي در حكومت.شود
صوري بهلحاظ بخواهد كه درصورتي برخوردارند ، خودتنظيمي
را نياز اين و دارد مشروعيت به نياز باشد ، دموكراتيك
.كند تامين بورژوازي ماقبل شكل به بازگشت با نميتواند
را خود جاي بايد آزاد مبادله ايدئولوژي بنابراين ،
.بدهد ديگر بهطرحي
نيست استوار بازار نهاد اجتماعي نتايج محور بر طرح اين
براي كه است دولت اقدامات از دسته آن بر مبتني بلكه
اين.شدهاند طراحي آزاد مبادله نامناسب كاركردهاي جبران
حداقل تضمين با را بورژوا ايدئولوژي پيشرفت عنصر خطمشي
است ، ثابت درآمد و شغلي امنيت ارائهكننده كه رفاه سطح
به متعهد را سياسي نظام جايگزين ، طرح اين.ميكند تركيب
اين تا ميكند اقتصادي نظام براي تثبيتكننده شرايط حفظ
محافظت خود از رشد مخاطرات برابر در بتواند اقتصادي نظام
براي پيشرفت مجال و اجتماعي امنيت تضمينكننده و كند
عبارت است لازم هدف اين به نيل براي كه چيزي.باشد افراد
ساختن محدود بهاي به كه دولتي مداخلات امكان از است
را سرمايه از استفاده خصوصي شكل خصوصي ، حقوق نهادهاي
را شكل اين به نسبت تودهها وفاداري و ميكنند تضمين
.مينمايند تامين
اقتصادي نظام ثبات و رشد جهت در دولت اقدام كه جايي تا
جهت در كه كند ، زيرا مي پيدا منفي خصوصيتي سياست باشد ،
از اجتناب و نامناسب كاركردهاي بردن ميان از و حذف
.برميدارد گام ميكند ، تهديد را نظام كه مخاطراتي
"عملي اهداف تحقق" بهسمت سياست جهتگيري ديگر ، بهعبارت
Clavs) اوفه كلاوس.است فني مسائل حل سمت به بلكه نيست
به "سياست" ساختار ، اين در":ميگويد اينباره در (Offe
در "دائما و گوناگون ضروريات از كه ميشود تبديل اقدامي
علمي -اجتماعي اطلاعات انبوه يعني ميكند تبعيت ظهور حال
زودهنگام شناسايي امكان و ميشود سياسي نظام وارد كه
.ميكند فراهم را واقعي خطرات با برخورد و خطر مناطق
چيزهايي كه است اين دارد ، تازگي ساختار اين در كه آنچه
از استفاده مكانيسم ذات در مياندازد ، بهخطر را ثبات كه
;است نهفته سازمانيافته بسيار بازارهاي در خصوصي سرمايه
و تدابير اتخاذ كار اين لازمه است ، شدني مهار خطرات اين
مشروعيت منابع با كه زماني تا كه است پيشگيرانه اقدامات
".شوند پذيرفته بايد دارند ، همخواني موجود
با رابطه در بود شده مجبور خود كهن شيوه در "سياست"
بستري در "خوب زندگي":بپردازد خود تعريف به عملي اهداف
.ميگرديد تعريف تعاملي روابط وسيله به كه ميشد تفسير
.داشت مصداق نيز بورژوا جامعه ايدئولوژي مورد در امر همين
نظام يك كاركرد حفظ "منحصرا جايگزين طرح هدف برعكس ،
.است شده كنترل
بحث ترتيب بدين و ميشوند حذف عملي مسائل طرح اين در
كه است موضوعي اين ;ميگردد منتفي معيارها پذيرش پيرامون
نشات دموكراتيك تصميمگيري فرآيند يك از ميتواند تنها
برعكس ، .ندارد بستگي عمومي بحث به فني مسائل حل راه.گيرد
به دولت وظايف آن در كه را چارچوبي ميتواند عمومي بحث
.سازد مشكل دچار ميشود ، جلوهگر فني وظايفي عنوان
غير مستلزم دولت مداخلهگرايي جديد سياست بنابراين ،
حذف عملي مسائل كه هنگامياست مردم تودههاي كردن سياسي
.ميدهد دست از را خود سياسي كاركرد نيز عمومي حوزه شوند ،
نظامهاي خود از هنوز جامعه نهادي چارچوب زمان ، همان در
چنين سازمان.است متمايز عقلاني -غايتمند كنش بر مبتني
نوبه به نيز عمل و دارد ارتباط عمل با همچنان چارچوبي
آنكه از صرفنظر چارچوب ، اين ;دارد پيوند ارتباطات با خود
فنآوري با باشد ، شده هدايت علمي لحاظ به حد چه تا
با كه عمل بر مبتني حوزهاي رو ، اين از.ندارد پيوندي
وجود به خود به خود باشد ، مرتبط سياست جديد نوع اين
ميبخشد ، مشروعيت قدرت به امروزه كه جايگزين طرح.نميآيد
غير چگونه:نميكند تامين را مشروعيت به حياتي نياز
بود؟ خواهد پذيرش قابل آنان براي تودهها كردن سياسي
ايدئولوژي نقش كردن محول با":ميگويد پاسخ در ماركوزه
."علوم و فنآوري به
روزافزون اهميتي فنآوري كردن علمي نوزدهم ، قرن پايان از
كار نيروي بهرهوري افزايش براي نهادي فشار.است يافته
سرمايهداري نظام در همواره جديد فنآوري معرفي طريق از
پراكندهاي اختراعات در نوآوريها اما.است داشته وجود
داشتند ، اقتصادي انگيزه آنكه عين در كه ميشدند خلاصه
.بودند برخوردار تصادفي و اتفاقي ماهيتي از همچنان اما
و فنآوري علم ، مقياس ، بزرگ صنعتي پژوهشهاي ظهور با اما
بعد ، به زمان آن از.شد ادغام نظام يك در صنعتي كاربرد
در "عمدتا كه دولت حمايت تحت پژوهشهاي با صنعتي پژوهشهاي
پيوند ميكرد ، حركت نظامي بخش در فني و علمي پيشرفت جهت
غير توليد بخشهاي به نظامي بخش از اطلاعات جريان.خورد
نيروي به علم و فنآوري رو ، اين از.ميگردد بر نظامي
ماركس كار ارزش نظريه شرايط و ميشود تبديل پيشتاز مولد
در سرمايهگذاري ميزان محاسبه.ميسازد عملي غير را
هنگامي ماهر غير كار نيروي ارزش مبناي بر توسعه و پژوهش
شده تبديل مازاد ارزش مستقل منبع به فني -علمي پيشرفت كه
مازاد ارزش منبع تنها كه زيرا ;ندارد معنايي ديگر است ،
در مستقيم كنندگان توليد كار نيروي يعني ماركس نظر مورد
.ميكند بازي كوچكتري حتي نقش فني و علمي پيشرفت با رابطه
و عقلاني تصميمات با آشكارا مولد نيروهاي كه زماني تا
اجتماعي توليد در كه باشند مرتبط افرادي ابزاري كنش
افزايش بالقوه عامل عنوان به را آنها ميتوان دخيلاند ،
بستر كه نهادياي چارچوب از و كرد درك فني كنترل قدرت
با حال ، اين با.ساخت متمايزشان ميآيد ، حساب به آنها
نيروهاي بالقوه ظرفيت فني ، -علمي پيشرفت شدن نهادينه
آگاهي افراد آن موجب به كه است گرفته خود به شكلي مولد
.ميدهند دست از تعامل و كار دوگانگي به نسبت را خود
كاركردها جهت ، هنوز اجتماعي منافع كه دارد حقيقت امر اين
نظام منافع اين اما.ميكند تعيين را فني پيشرفت آهنگ و
حفظ منفعت با كه ميكنند تعريف كلي آنقدر را اجتماعي
از استفاده خصوصي شكل ترتيب ، بدينشود مقارن نظام
كننده تضمين كه اجتماعي مزاياي توزيع مكانيسم و سرمايه
شبه پيشرفت.ميشوند خارج بحث از تودههاست وفاداري
ميرسد نظر به مستقلي متغير آنگاه فنآوري ، و علم مستقل
وابسته آن به اقتصادي رشد يعني نظام متغير مهمترين كه
توسعه آن در كه ميشود ظاهر دورنمايي نتيجه ، در.است
-علمي پيشرفت منطق وسيله به ميرسد نظر به اجتماعي نظام
ميرسد نظر به پيشرفت اين ذاتي قانون.شود تعيين فني
كه سياستي هر توسط بايد كه باشد عيني مقتضيات ايجاد
.گيرد قرار پيروي مورد است ، كاركردي نيازهاي به معطوف
گرفت ، ريشه موثر طور به ظاهر صورت اين كه هنگامي اما
كند اشاره علم و فنآوري نقش به ميتواند تبليغات آنگاه
چرا كه بپردازد امر اين به بخشيدن مشروعيت و تبيين به تا
مسائل درباره دموكراتيك تصميمگيري فرآيند مدرن جوامع در
را خود جاي بايد و است داده دست از را خود كاركرد عملي
مجموعههاي پيرامون همهپرسي بر مبتني تصميمات به
.بدهد اداري پرسنل رهبران جايگزين
كرده پيدا روايت چندين فكري سطح در سالاري فن نظريه اين
همچنين نظريه اين كه است اين است مهم كه آنچه.است
در نفوذ با و شود تبديل ايدئولوژي نوعي به ميتواند
به دادن مشروعيت خدمت در شده سياسي غير تودههاي وجدان
.گيرد قرار قدرت
قرار جامعه شده برنامهريزي بازسازي آن بنابر كه مدلي
لحاظ بهاست شده اخذ سيستمها تحليل از گيرد صورت است
حتي و فردي سازمانهاي و موءسسات تحليل و درك اصولي
بنابر كل ، در اجتماعي نظامهاي و اقتصادي فرعي نظامهاي
اينكه البته ، .است امكانپذير تنظيمي خود نظامهاي الگوي
تحليلي مقاصد براي سيبرنتيك ارجاع چارچوب يك از ما
براساس را خاص اجتماعي نظام يك اينكه يا كنيم استفاده
كنيم ، سازماندهي ماشين -انسان نظام يك عنوان به الگو اين
مدل انتقال اما.ميكند ايجاد تفاوت موضوع ماهيت در
تحليل رهيافت همين در اجتماعي سازمان سطح به تحليلي
.است مستتر سيستمها
غريزه صورت به كه اجتماعي نظامهاي ايجاد نيت تحقق
به را عجيب دورنماي اين بپردازند خود تثبيت به گونهاي
نظام يعني كنش نوع دو از يكي ساختار كه ميدهد دست
نهادي چارچوب بر تنها نه عقلاني ، -غايتمند كنش رفتاري
.ميكند جذب نيز را ارتباطاتي كنش بتدريج بلكه دارد غلبه
دروني منطق (Arnold Gehlen) گهلن آرنولد با همگام اگر
كنش رفتاري نظام گام به گام پيوند قطع را فني پيشرفت
به آن انتقال و انساني ارگانيسم از عقلاني -غايتمند
ميتوان را تكنوكراتيك نيت و قصد آنگاه كنيم ، تصور ماشين
.كرد درك پيشرفت اين مرحله آخرين بعنوان
به را خود كامل طور به تنها نه انسان نخستينبار ، براي
كه ميشود مواجه دستاوردهايي با و درميآورد عيني حالت
بلكه يافتهاند ، خود ساخته توليدات قالب در مستقلي حيات
بتواند عقلاني -غايتمند كنش ساختار كه صورتي در همچنين
توليد باز اجتماعي نظامهاي سطح در موفقيتآميزي طور به
.شود جذب خود ساخته فني دستگاه قالب در ميتواند شود ،
نظامهاي جذب اينك جامعه نهادي چارچوب عقيده ، بنابراين
.ميگردد عقلاني -غايتمند كنش فرعي
ايزدي پيروز:ترجمه /هابرماس يورگن:نوشته
دارد ادامه
|