مسيحيت و اسلام وگوي گفت
اخلاق توحيدي مفاهيم
مسيحيت و اسلام وگوي گفت
تمدنها وگوي گفت
ميان فرهنگي مناسبات گسترش راههاي از يكي :جستارگشايي
در بيشتر همانديشگي به نيل براي بويژه و جهان ملتهاي
گفتگوي به آن از امروزه كه تمدني و فرهنگي زمينههاي
فرهنگي ، همسان زمينههاي بازيافت ميشود ، ياد تمدنها
راههاي كشورها ، فرهنگي ميان روابط تاريخ چگونگي بررسي
.است...و گذشته در فرهنگي وامگيريهاي شيوههاي و نفوذ
مسيحيت و اسلام جهان آن پي در و مسيحيت و اسلام روابط
تاريخ راستاي در مختلفي شيوههاي و گونهها بنياد بر
.است بوده
از بخشي" از است برگرداني ميآيد ، پي از كه مطلبي
كه اسپوزيتو ، جان سردبيري به "اسلام نوين جهان دانشنامه
بررسيده را مسيحيت و اسلام سياسي فرهنگي ، روابط تاريخ
جلب جستار اين به را گرامي خوانندگان شما توجه.است
.مينماييم
معارف گروه
حضرت زندگينامه با مسلمانان و مسيحيان روابط تاريخ
با مختلف فرصتهاي در ايشان ، .ميگردد آغاز (ص)محمد
ميكند نقل اسحاق ابن.ميكرد ملاقات يهوديان ، و مسيحيان
حرا غار حادثه از پيامبر همسر اولين مسيحي عموي كه
حضرت بعدها منوال ، بدين.بود داده خبر الهي ، وحي بعنوان
نظريه مورد در نجران اهل مسيحي نماينده يك با (ص)محمد
همين حاليكه در برخاست مشاجره به (Incarnation) حلول
اين.بود شده دعوت مسجدالنبي ، در نماز اقامه جهت نماينده
از قرآن.است آمده حديث و قرآن در (ambivalence) دوگانگي
نزديكترين" را مسيحيان آنها ، كه ميگويد سخن مسلماناني
آنها به اما(1)(855).يافت خواهند "محبت در آنها به
دوستان" بعنوان را يهوديان يا مسيحيان كه ميدهد هشدار
گاهي (2)(545)برنگيرند aw) (iya "حاميان" يا "نزديك
آن منفي شكل در هم و مثبت شكل در هم هشدارها اين اوقات
با مسلمانان روابط تاريخ در بيشتري تاكيدات با همراه
.است مشاهده قابل مسيحيان
را دوگانگي نوعي اسلام ، برابر در مسيحيان واكنش اولين
مسلمان نيروهاي كه شد شروع زماني از آن و ميدهد نشان
بيزانس سپاه با سوريه و مصر از حمايت در صدراسلام
بودند مناظره و جدل اهل بيزانس در كه كساني.جنگيدند
Satanicp)lot)"شيطاني توطئه" يك بعنوان را اسلام
گودل ، 1984 ، ) ميكند متزلزل را مسيحيان ايمان كه ميديدند
را اسلام اغلب ، كالسدوني غير مسيحيان و (ص 65 ج 1 ،
"بيزانس از ما آزادي براي" ،"خداوند خشم چوب" همانند
.ميكردند تلقي
شامل كه مسلماناني غير به ذمه ، اهل موقعيت پيشرفت
حكومت اتباع عنوان به قانوني حقوقي ميشدند ، نيز مسيحيان
و مسيحيان ميان ارتباط واقع ، در.كرد اعلام اسلامي ،
"عموما دوران اين طي در (مسلمان رهبران بخصوص) مسلمانان
بروكراسي از ابتدا مسلمانان امپراطوري.بود خوب خيلي
بروكراسي اينميكرد استفاده امپراطوري اداره براي رايج
واقع در.ميشد سوريه و مصر در بخصوص مسيحيان همه شامل
در بنياميه حكومت دوره در مسلمانان اداري الگوي اولين
تسلط دوره در نمونه بعنوان.عربي نه بود يوناني دمشق
درگيري بر دال شواهدي سالهاي 829830 در مصر در قبطيان
در.نشد يافت عمومي ، محافل در مسلمانان و مسيحيان ميان
ارث به را مابي يوناني سنت آموزش اسلام ، دوره ، اين طي
آثار ترجمه براي (حكومت 833813 مدت) المامون خليفهبرد
را موءسسهاي عربي ، به يوناني پزشكياز فلسفي ، علمي ،
آثار معدود از يكي [The Bible] مقدس كتابنمود تاسيس
و شد گذشتگان تعليمات وارث اسلام.شد ترجمه كه بود ديني
.رسيد خلاقيت اوج به فلسفه و فنآوري علم ، معماري ، در
بخش وحدت اصل يك مسلمانان غير براي قانوني حقوق مفهوم
از اسلامي ، تسامحقانون و اسلامي دانششد اسلامي شريعت
جهان در مهم عامل يك و نمود جلوگيري سياسي وحدت بطلان
.شد وسطي قرون
:وسطي قرون تجربه
و مسيحيان روابط تاريخ در عمده تغييراتي حاصل نهم قرن
وحدت انحلال از نشانههايي اسلام جهان در.بود مسلمانان
غير اقليت حقوق بيثباتي ، دوران طي درشد مشاهده سياسي
.شد واقع تهديد مورد ناراضي مردم توسط اغلب مسلمانان ،
پديده اين و است زمان اين در اقليتها از بخشي وضعيت اين
اسلامي گوناگون حكومتهاي.نيست اسلام تاريخ به منحصر
حمايت صدد در "غالبا و مينمودند تلاش ثبات و ايجاد براي
قرن در بيزانس امپراطوري.بودند اقليتها قانوني حقوق از
از شد مجبور و گرفت قرار حتمي سقوط وضعيت در دوازدهم ،
اعتراف واقع در درخواست اين.نمايد كمك درخواست رم دولت
و شرقي كليساهاي نهايي جدايي به كه بود سستي و ضعف به
تلاش آغاز شاهد قرن همان غرب در اما ، .داد خاتمه غربي
كه هستيم بيشتر اجتماعي و سياسي پيوستگي سمت به فراوان
(814742) شد پيشبيني ميج كارل روم مقدس امپراطور بوسيله
در مسلمانان تاريخ با دوره اين طي غربي اروپاي تاريخ.
رقيب سلسلههاي جانشين دو هر كه بدينصورت.است جهت يك
تلاش بيشتر ثبات و تكامل براي غربي اروپاي اما.شدند
پيش بيشتر بيثباتي و جدايي سمت به اسلام جهان و ميكرد
بر عثماني دولت استيلاي معروف دوره در بجز).ميرفت
دست نظامي برابري به جهان دو اين (شرقي مديترانه
از درجهاي هيچ به آنها اين ، از قبل خيلي كه مييافتند
و صليبي جنگهاي دوره وسطي قرون.نرسيدند عقلايي برابري
منتقل مسيحي غرب به اسلامي علوم دوره اين در.بود فتوحات
زمان از خودآگاهانهاي بطور ميكرد تلاش غرب و شد
.كند احياء را خودش عقلاني سنت ميج ، كارل اصلاحات
سيزدهم تا دوازدهم قرون از لاتين به عربي متون ترجمههاي
در كه كرد بازي غرب اروپائيان تمدن توسعه در را نقشي
مسيحيان.بود عربي به يوناني متون اوليه ترجمه شبيه واقع
با (972) قاهره و (968) قرطبه دانشگاههاي در يهوديان و
بعدي توسعه بر امر اين شايد و ميكردند تحصيل مسلمانان
تاثير (بولونيا 19 پاريس 1150 ، ) غربي اروپاي دانشگاههاي
مسيحيان و مسلمانان روابط در كشمكش دوره وسطي قرون.نهاد
با تحصيل حال در را مسلمانان و مسيحيان اوقات گاهي:بود
در و جنگ ميدان در را آنها اوقات گاهي و مييابيم يكديگر
بين مشاجره زبان اوقات گاهي.ميبينيم همديگر مقابل نقطه
همه با ولي ميكند ناپسند و زشت كلمات به تمايل ديني
جستجو را اديان تمام غائي وحدت ايده كوسا ، نيكولاس اينها
بخاطر فعالانه ، بيزند تري جرج و سگوويا جان و ميكند
راه جنگي عمليات مسلمانان ، و مسيحيان صلح كنفرانس
مطرح را مقدس كتاب متن بياعتباري حزم ابن.مياندازد
ديني ، تجارب تمام در خداوند حضور از عربي ابن و ميكند
.ميگويند سخن
زندگينامه حسب بر كه دارد اين به نياز پيچيده اوضاع اين
از بعضي.گيرد قرار مطالعه مورد اجتماعي تاريخ و فردي
تمدن توسعه در اسلام نظري ، بعد در هستند معتبر كليات
از چه ارسطويي ، فلسفه از انتقال طريق از چه غربي اروپاي
.نمود ايفا را مهمي نقش خودش علمي و فني فلسفي ، سنت طريق
آن با كه نمود فراهم را مشتركي واژه دانش مدرسي ، زبان
.شوند گفتگو وارد همديگر با ميتوانستند فكري متفاوت سنن
اسلامي شريعت از بخشي عنوان به ديني تسامح ديگر سوي از
اجتماعي ، شرايط با كاربردش چه اگر ماند ، خودباقي قوت به
به شروع زماني در تيميه ابن.بود متفاوت اقتصادي و سياسي
هجوم و صليبي جنگهاي تمهيدات از مجموعهاي كه كرد نوشتن
بوجود ذمه ، اهل حقوق بر را شديدي موانع "عملا مغول
از سال 1942 در يهوديان زمانيكه وجود اين با.ميآورد
بلاد تنها.رفتند اسلامي ممالك به خوردند شكست اسپانيا
.بود ايتاليا نپذيرفت را يهوديان از بسياري كه مسيحي
(ايتاليايي -يهودي) لادينو زبان به كه جوامعي امروزه
از بخشي كه شرقي مديترانه ممالك در تنها ميكنند تكلم
ممكن وسطي قرون.ميكنند زندگي است ، عثماني امپراطوري
.شود گرفته نظر در بزرگ ، تمدن دو متقابل تاثير دوره است
تمدن بود خود كمال اوج در اسلامي تمدن كه زماني آن
كه ، هنگامي ولي.بود نوزاد طفل يك هنوز غربي اروپاي
خود كمال نقطه به غربي اروپاي علمي و فني فكري ، پيشرفت
.نمود آشكار را ضعف از بارزي نشانههاي اسلامي تمدن رسيد ،
:غرب سريع رشد
مسلمان ، كلاسيك تاريخنگار بزرگترين (18251756) الجبارتي
آغاز" عنوان به ناپلئون توسط را سال 1798 در مصر اشغال
"چيزها تمام نابودي يا فساد و طبيعي نظم در ويراني يك
نماينده ناپلئون حال اين با (ص 51 هوراني 1991)انگاشت
جنبش نتايج از يكي او.نشد وسطي قرون در مسيحيت جهان
ديني ، عقيده از بيشتر عقل به كه بود فرانسه روشنگري
نكرد ، اعتنايي الهي قوانين و خداوند بهشريعت و باورداشت
دموكراسي ، و برابري سكولاريزم ، عقايد و بشري حقوق به بلكه
و مسيحيت سكولاركنوني ، تمدن جهات ، بسياري از.نهاد ارج
به ديني ، باورهايي و فرهنگي نظامهايي عنوان به را اسلام
آن از كمي آنها معتقدان كه دين دو هر در.است گرفته چالش
اعلان ابتدا در چه اگر ميپذيرند را روشنگري ارزشهاي
مذهب عليه حتي و جريانند اين از بيرون كه ميدارند
عناصر از معتبر پيشرفتي ميخيزند ، بپا غربي نهادينه
درباره مقدس كتاب و قرآني ديدگاه جانب از مشخصي بنيادي
مسلمانان ، و مسيحيان از بعضي اما.ميدهند ارائه بشريت ،
بيديني و سكولاريزم با مقابله در را مشتركي موضع اغلب
.ميگيرند بهكار
وسطي ، قرون اواخر در مدنيت به مسيحيت جهان از غرب گذر
دهنده نشان پيشرفت اين.شد آغاز پروتستان ، نهضت از قبل
به نسبت مسلمانان و مسيحيان روابط ديني بعد كه است اين
فرعي جنبه فزاينده بطور سياسي ، -ملي و اقتصادي تمايلات
توجه اصلاح ، از بعد "مذهب جنگهاي"ميكرد پيدا
در غربيان.نمود متمركز داخلي ، مسائل بر را اروپائيان
مخالفت ديگر بدعتهاي همانند نيز اسلام با كه داشتند نظر
و علم سريع توسعه بيستم ، و نوزدهم اثنايقرون در.كنند
و نقل و حمل جديد وسايليافت راه غرب جامعه به فنآوري
مستقل جامعه يك به را قارهها و دور نواحي ارتباطات
بينالمللي تجاري و صنعتي مجتمعهاي.داد پيوند جهاني ،
.دهد قرار تحتالشعاع را مستقل كشورهاي قدرت تا ميرفت
مركزي شهرهاي سريع رشد و بيشتر جهاني و منطقهاي تغييرات
در و كشانيد فساد به رو را ديني و سنتي جوامع ساختار
برحسب ديني چند و فرهنگي چند نژادي ، چند جوامع نتيجه
و مختلف جوامعيافت گسترش جغرافيايي ، تمركز و نواحي
غير تمايل يك در اغلب ذهني ، ساختارهاي و مفاهيم
و مسلمانان بنابراين ، .ميزيستند هم با مسالمتآميز ،
و ميزيستند فزاينده بطور مختلط جوامعي در مسيحيان ،
و ايدئولوژيها اديان ، تنوع از يافته رشد آگاهي با همراه
و ملي منطقهاي ، مختلف بسيار سطوح در فرهنگها ،
.داشتند مشاركت بينالمللي
:غرب سياسي سلطه و استعمار
آنجا در ابتداء انقلاب ، اين كه دولتهايي به صنعتي انقلاب
تكنيكي و نظامي برتري انقلاب اين.بخشيد قدرت گرفت شكل
براكثر استعماري سلطه كه غربي قدرتهاي به نسبت را آنها
(1699) كارلويتز صلح در.كرد تضمين داشتند ، اسلام جهان
اروپائيان ، مداخله و فشار افزايش با شدند مجبور عثمانيها
كه امتيازهايي از بريتانيا و روسيه فرانسه ، .شوند تسليم
دفاع گرديد ، واگذار عثماني سلطان توسط (كاپيتولاسيون)
در تا ميداد اجازه كنسولهايشان به امتيازات اين.نمودند
مسيحي اقليت گروههاي از و نمايند دخالت داخلي ، امور
از اروپايي قدرتهاي.[كاپيتولاسيون نك] نمايند حمايت
سيبري سال 1832 ، در يونان نمودند ، طرفداري ملي انقلابات
فرمانروايان.يافتند استقلال سال 1878 ، در روماني و
مخفي ماموراني يا و مقتدر غير ناظراني يا كه عثماني
بودند مخالف ذمه اهل با كه مسيحي اقليتهاي همانند بودند
تلاشهاي قرباني ميشدند حمايت اروپايي قدرتهاي توسط و
.شدند تروريستي و تخريبي
مسيحيان ملاحظه ، قابل باتوجيهاتي خاورميانه در مسلمانان
مورد اروپايي قدرتهاي طرحهاي تمام در گروگان عنوان به را
كاهش.كنند مطرح را عثماني امپراطوري تا دادند قرار توجه
پي در را اروپاييان مداخله افزايش مصر ، به ناپلئون تهاجم
تحت كشور يك ايجاد صدد در سال 1882 در بريتانيا.داشت
فرانسه مستعمره سال 1830 در الجزاير.بود مصر در الحمايه
و توسعه.شد فرانسه الحمايه تحت سال 1881 در تونس.شد
غرب در را اسلامي دولتهاي گسترش اروپائيان ، پيشرفت
در بريتانيا منافع عليه شورش بعدهانمود متوقف آفريقا ،
و قرارداد بريتانيا تاج تحت "مستقيما را هند سال 1857
.گرديد اعمال مسلمانان عليه خاص بطور بازدارنده اقداماتي
توسعه هلند ، و بريتانيا استعماري حكومت آسيا شرق جنوب در
به عثماني امپراطوري تجزيه به اول جهاني جنگ.يافت
كوچكتر كشور چندين و انجاميد (1919) تركيه جمهوري
قرار فرانسه و بريتانيا استعماري قيموميت تحت خاورميانه
است ، قوي ناحيه اين در سنتي بطور كه نژادي تعصب.گرفتند
از برآمده ناسيوناليسم در مهميرا نقش فزاينده بطور
تحت كشورهاي و مستعمرات كه وقتي.كرد بازي قومي دولتهاي
در را مهمي نقش مسلمان يافتند ، ملل استقلال پيشين الحمايه
بوجود بندانگ كنفرانس 1955 از كه كشورهايي نامنظم جنبش
منجر غرب نظامي و اقتصادي تفوق اما ، .نمودند ايفا آمدند
طريقه بر كه نامساعد نفوس و گرديد مداوم استثمار به
افزايش متوسط توده ميان در ميبردند خسارت غرب زندگي
.يافتند
"اسلام نوين جهان"آكسفورد ، دانشنامه:منبع
اسپوزيتو.جان:دبير سر
جلالي جمشيد:مترجم
اخلاق توحيدي مفاهيم
معيارهاي و ارزشها بنياد بر كه توحيدي اخلاق :جستارگشايي
از انساني نفس تهذيب بر شاياني تاكيد شده ، استوار ديني
.دارد ناراستيها و پليديها
عمل و بدي و نيكي به آگاهي توحيدي ، اخلاق ويژگي واقع در
.است عملي حكمت آموزههاي به
اخلاق بنيانهاي در است پژوهشي ميآيد ، پي از كه جستاري
.ميگذرد گرامي خوانندگان نگاه از كه اسلام توحيدي
معارف گروه
بودن بايد چگونه برمبناي اخلاقي مفاهيم توحيدي ، بينش در
و بازداري بر "كلا رهنمودها و دارد قرار شدن چگونگي و
.معنوي كمال و عقلاني رشد بر است ، آدمي واداري
به دعوت كلمه ، عام معناي در كه شر و خير اساس ، براين
نظر از را وضعيتي ميباشد ، (شر) بدي از نهي و (خير) نيكي
مشخص انساني كرامتهاي آن در كه ميدهد نشان كمي و كيفي
.ميشوند
:دارد مجزا گونه دو توحيدي اخلاق
عملي اخلاق -نظري2 اخلاق -1
و است اخلاق فلسفه از ذهني تصورات مبنا نظري ، اخلاق در
واقعيتهاي ماوراء مجرد ذهني گفتگوهاي شامل حقيقت در
از انباشتهايست.بياثرند زندگي در كه است عملي
تنها را فرد كه اخلاقي فلسفههاي و تئوريها و فراگيريها
طور بهاست كرده قانع اخلاق زمينه در دانستههايش به
در كه است اخلاق فلسفه از مسائلي طرح نظري ، اخلاق كلي ،
.نميآيند بكار عمل
و ميگيرد بكار را فراگيريها و تصورات همه عملي ، اخلاق
قرار آزمايش و موردنظر عمل در ارزشي طرحهاي "اصولا
و سود خاطر به "صرفا ارزشها اصالت اينكه مهم و ميگيرد
و رفتار كه است معني اين تفهيم بلكه نيست ، بهرهوري
حيات توحيدي ، اخلاق ويژگي.باشد سودمند بايد آدمي كردار
فراگيري شايستگي كه ارزشهايي.ارزشهاست همه به بخشيدن
.دارند
ارزشهاي به تا دارد كوشش است ، اخلاقي "عملا كه كسي
توحيدي ، اخلاق مبناي اساس اين بر.كند پيدا دسترسي ارزنده
فرد اجتماعي شعور تعيينكننده شر ، و خير به علم با
.ميشود
نيست ، طبيعت نظر از تنها شخص كمال و تماميت توحيدي ، اخلاق
تداومي و آنست ارزشهاي دهنده تعميم و تامينكننده بلكه
و تناسب كسب و وحدت يعني فراكثرت نوعي.است فراطبيعت جهت
زيبايي و خلق حسن تعبيري به كه الاهي ، آسماني مناسبات
از خروج با توحيدي ، اخلاق به متخلق انسان.است تمام و تام
جمال و كمال و جلال از الاهي صفات به وصل در زميني طبيعت
اين بر بيشتر اسلامي ، انديشمندانميكند فيض كسب الاهي
.است انساني اخلاق پايه و اساس نفس ، تهذيب كه عقيدهاند
گردد ، پيراسته و پاك انساني نفس كه زماني آنان ، عقيده به
در خلقي زيبايي اين جاذبه و گشت خواهد زيبا او خوي و خلق
.ميشود فراگير جامعه
شعور.است آسماني اديان تمامي مشترك هدف نفس ، تهذيب
است ، نفس تهذيب اصلي نمودهاي از يكي حقيقت در كه اخلاقي
مكارم ديني ، بيان در.ميبخشد شكل را انسان اجتماعي سرشت
پاكيزه از عبارت نفس تهذيب و است نفس تهذيب همان اخلاق ،
اسلامي ، دانشمندان نظر در آنچه.است انساني روح داشتن
قسم دو و است ، فردي تهذيب همان بيشتر شده ، ناميده اخلاق
اخلاق را آن يا نناميدهاند اخلاق را عملي حكمت ديگر
.گفتهاند جمعي
كه است عملي حكمت همان حكمت ، بخشهاي از يكي حال هر به
اسلامي ، اخلاق در.شود ناميده اخلاق ميتواند عام طور به
فرد از تزكيه و تهذيب اخلاق ، دانشمندان اكثر نظر بنابر
جامعه صلاحاست فرد جامعه اصلي واحد زيراميشود آغاز
جامعه.است چنين نيز آن فساد و است وابسته فرد اصلاح به
تهذيب بنابراين.باشند سالم آن افراد كه جامعهايست سالم
.دارد جامعه تهذيب در بسزايي و مستقيم تاثير فردي نفس
و هستند ، نفساني تمايلات و خواسته داراي جامعه يك افراد
و خواستهها اين تعديل و اصلاح جز آنان از يك هيچ براي
باشد ، خويش اصلاح فكر به فرد تا كوشيد بايد.نيست تمايلات
و خواسته اين منطقي انجام و تعديل براي زمينهاي بايد
.ساخت فراهم تمايلات
سالم ، جامعه ايجاد جهت است ، توحيدي بينش يك خود كه اسلام ،
نيك ، راهكارهاي و ميدهد قرار نظر مورد را افراد ابتداء
.فراميدهد آنان به را اصلاح و تعديل و
نفس تزكيه و تهذيب
مورد دراست توحيدي اخلاق اصول از اصل مهمترين تهذيب
خداوند پاككننده كه عقيدهاند اين بر اخلاق علماي تزكيه
خداوند كه است قرآن از نقد آنان ، استدلال و.است
.بخواهد كه را هركه ميسازد پاك خداوند بلكه:ميفرمايد
را خودش نميتواند هيچكس كه براينست عقيده جهت ، همين به
و است الهي دستورات از تبعيت تزكيه راه و كند تزكيه
براي بنابراين.ميسازد فراهم را تزكيه وسيله او احكام
درك را آن و كرد توجه الاهي دستورات به بايستي تزكيه ،
اولياء.پرداخت خويش تهذيب و تزكيه به بتوان تا نمود
امام كلام در.دادهاند دستور نفس تهذيب به نيز الاهي
:كه آمده عليهالسلام ، علي
بلند درجات تا شهوات پليدي از را جانهايتان سازيد پاك"
مقام در كه آنكس":فرموده نيز و ".دريابيد را انساني
بهره خويش رد از "قطعا نباشد جانش ساختن پاكيزه و تهذيب
".است نبرده
تهذيب در عقل ، از انسان بهره تمام بياناتي ، چنين بنابر
ندهد ، خويش تهذيب به اهتمام كسي اگر.كند مي جلوه نفس
به آلوده "قهرا نكرد ، پاكيزه را خويش درون كه هركس چون
.كرد رسوا را او زشت عادتهاي و شد زشت عادات
بيشتر اهميت جهت از است تعليم بر مقدم تزكيه اسلام ، در
اساسي راه دو اسلامي ، انديشمندان.است فراگيري بر خودسازي
پيشنهاد مثبت ، اخلاقي منشهاي كسب و نفس تهذيب براي
:دادهاند
ديگر ، معني به يا مثبت ، و منفي منشهاي شناسايي -اول
.پسنديده و ناپسند صفات يا و خصلتها
كه كسي بنابراين است خداوند تزكيهكننده چون آنكه ، -دوم
در بايستي است (تحليه و تخليه) تهذيب و تزكيه خواستار
كمال به نيل براي و بجويد ياري خداوند از كمالات اين كسب
يك ، .است ضروري امر دو به توجه انساني ، اخلاق و نفساني
تحمل ديگر ، و كرد تفكر بايد سلوك و سير اين در آنكه
.است بعيد روحاني و معنوي مراتب امكان والا ،(سختي) رياضت
غيرانساني خصلتهاي از شدن پاك -ديني تفاسير در تهذيب ،
بازميگردد شود پاك پاك خصلتهايي چنين از انسان اگر.است
با و.است ملكوتي و است انساني كه خود منشهاي و خودش به
ديگر عالمي در نفسش تجرد با كه ميفهمد خويش معارف كسب
عالم بر آنگاهدارد فرق خاكي عالم با كه ميكند سير
نفس اخلاق ، علماي تشخيص بنابه.ميشود مسلط مادي و خاكي
:داشتهاند اظهار باره اين در و فناست به محدود امر
نفس است ، حركت راه كه عقل برعكس.است انسان محدوديت نفس
و منزلها انسان حركت ، در پس.است توقف منزلگاه
و نشده كامل حركتش اينكه با.راميشكند نفس وقفهگاههاي
و است نفس از خروج حال در موضعش اما نرسيده ، مقصد به
مسير كردن جدا را خود تعلق از و كردن نفس به پشت همين
.هست كمال خط در اما نباشد ، كامل شخص چه اگر.است كمال
سكوني را نفس ما را ، نفس و عقل ميكنيم مقايسه وقتي پس
مسير اين در توقفي و ميبينيم عقل حركت مقابل در
.ظلمت جدايي وجود او خود هست ، عقل عدم يعني ميبينيمش ،
نور عدم همان نيست ، نور درمقابل وجودي يك ظلمت اينكه با
به خود ظلمت اين ميكرد پيشرفت نور اين كه هرجا پس.است
پيدا انحراف نور از انسان كه جا هر.ميشد منتفي خود
بين كه درگيريهايي.ميشد مطرح ظلمت موقع آن ميكرد ،
.است اين جايش حركت اصل در انسانهاست
و پليدي از بازدارنده زمينههاي از يكي -نفس با مبارزه
به بنا نفس.است نفس با مبارزه نيكو ، خلق ايجاد و فساد
انسان چون و.است گذر و فاني به تعلق جنبه اسلامي ، تعبير
اين از فنا ، نه آمده بقاء براي توقف ، نه آمده حركت براي
.است باطل انتخابي فنا ، انتخاب جهت
براي شدهايم آفريده:عليهالسلام علي امام فرموده به
،(للفناء لا للبقاء خلقتهم).رفتن بين از نه شدن ماندگار
فقط حالت آن در انسان كه تعلقي جنبه آن يعني نفس ، پس
است ، نقطهبين يعني.را هستي خط نه ميبيند را هستي مقطع
و تعلقات.بفهمد نميتواند بيشتر را برش يك است ، بين سطح
ميكند محدود را انسان علاقه كه دليل اين به "كلا آرزوها
.ميكند محدود را انسان محدود ، چيز به
او ديد شد ، متعلق محدود به انسان وقتياينست تعلقات جرم
كه چيزي به ميكند نگاه انسان يعني.ميشود محدود هم
.كند نگاه او به ميخواهد
بين انسان كه اينست آن و دارند تعبيري اخلاق ، علم علماي
و تعلقات كردن پاره سوي به فطرت كشش.دارد قرار جاذبه دو
در قسمت دو اين بين انسان پس.ذكرالله سوي به شدن رها
در شخص ميشود ، مطرح ذكرالله وقتي.است كشش و فشار حال
در جنبه دو اين بين انسان.است قلب و عقل و فطرت جاذبه
دو اين مقابله در را انسان حركت اساس و.است درگيري حال
را انسان كه است برنامهاي "دقيقا اين.ميكند مطرح كشش
شكفته سبب و ميكند آزاد خود از ميكند ، آزاد عادت از
.ميشود انسان انسانيت شدن
محكوم انسان در كه است خود به گرايش معني به نفسانيت ،
.دارد انسان كه صفاتي معني به نه است ،
و شهوت شدن مانع نيستند ، محكوم انسان غضب و شهوت "مثلا
ممنوع و حرام كه اينهاست شدن ، انسان مدير و انسان بر غضب
انسانيت خدمت در وقتي غضب و شهوت همين اما.است منفي و
بر است خوبي محافظ و انسانيت بر است خوبي خادم است ،
.انسانيت
انحرافات ، سقوطها ، لغزشها ، ميرسد انسان بر كه سيئهاي
.است نفساني جهت شدن منحرف خاطر به همهاش
"خود" جا هر.شود مطرح "خود" كه حالي آن در يعني نفسانيت ،
.است نفسانيت نوع يك شود مطرح صورت و شكل هر به شد ، مطرح
را تقوي اينها تمام مقابل در متعال خداي جهت اين از
يك پايه بر متعال خداي را روابط اين تمام و ميكند مطرح
بر اساسش يعني.است محبت بر اساسش كه نه ميداند ، عداوت
از اعلاء ، بقاء براي است فنايي اساس نه است ، "خود" بقاي
:ميگويد جهت اين
آن در ".المتقين الا عدو ، .بعض بعضهم يومئذ خلاء الا"
.پرهيزكاران جز به دشمناند ، يكديگر با همه دوستان روز
.نيست تقوي پايه بر نفس چون
دليل به و اوست تعصب دليل به "خود" نفس به انسان تعلق
و حراست و حفظ مبناي بر دوستي جا هر.اوست خودخواهي
كه عداوتي همان است ، عداوت نتيجهاش اين بود "خود" خواست
همين وسيله به اين چون چرا؟.دارد خودش با انسان نفس
ميشود ، انسان توقف و حركت عدم و هلاكت موجب ظاهري دوستي
ضعفها ماندن پوشيده و عيبها نديدن و انحراف موجب
بين كه رابطهاي آن حقيقت در پس.است نفسانيت و ميشود
شدن حل و يكديگر كردن محدود نيست ، يكديگر حفاظت اينهاست
مجاب اخلاء يعني.است حاجب به محافظ شدن تبديل و يكديگر
.باشند متقي آنكه مگر يكديگرند ، سقف بر پردهاي.يكديگرند
.است آدمي كمال و جمال خوئي ، نيك تعبيري به يا -خلق حسن
اسلام در واست توحيدي اخلاق اصول از اصل دومين و
.ميرود شمار به اخلاقي شعور مهمترين
انساني روحيات و حالات تمامي (خلق حسن) نيكوخويي فضيلت
قبح يا سوءخلق) بداخلاقي كه همانگونه.فراميگيرد را
.دارد عموميت انسان اعضاء و حواس در فضيلت اين و ،(اخلاقي
تمام بر و ندارد عضو يك يا مخصوص حس يك به انحصار و
.دارد جريان آدمي شئون
خصلت هر از بيش ،(اخلاق حسن) خلقي داشتنخوش با انسان
:مانند نيكويي صفات زيرا.رسيد خواهد سعادت به ديگر
را دوستي اينها ، امثال و نيت حسن حياء ، امانت ، صداقت ،
نميكاهد ، انسان از را دشمني و نميكند جلب انسان براي
براي را بسياري دوستان ميتواند كه نيكوست اخلاق اما
.نمايد جلب انسان
كه حالي در.ميسازد دوست را انسان دشمن خلق ، حسن اثر
به را انسان مهربان دوست اوقات ، بسياري برعكس بداخلاقي
از بهتر صفتي چه بنابراين ميسازد ، مبدل خطرناك دشمني
ميباشد؟ بداخلاقي از زشتتر خصلتي چه و نيكو اخلاق
از به اهليت هيچ /جستجو جهان در نديدم من:مولوي قول به
نكو خلق
به ديگران با هميشه:است داده توجه مورد اين در نيز قرآن
دشمن سخت تو با كه آنكس ديد ، خواهي كه كن ، برخورد نيكي
فساد هر سررشته زشت ، اخلاق.است شده مهربان دوستي بوده ،
دشنام ميكند ، خشم ميگويد ، دروغ بداخلاق ، انسان.است
را مردم مينمايد ، كينهتوزي ميفرستد ، لعنت ميدهد ،
.مينمايد خودداري كمكي هر از ميكند ، ترشروئي ميزند ،
هر و كند ، نيكي مردم به اندازه هر بداخلاق شخص بنابراين
.ميبرد بين از را همه بدش بااخلاق دهد انجام كه كاري
است شده ارائه آنچه توحيدي ، اخلاق مفهوم در كه نتيجهاين
و نفس تهذيب اول دارد ، قرار زيربنايي و مهم اصل دو بر
ساير اصل دو اين از هريك عدم صورت در كه خلق حسن دوم
.داشت نخواهند چنداني مثبت تاثير انساني ، خصلتهاي و خويها
مدرسي كاظم سيد
معارف كتابخانه
|
(ص)پيامبر با
/ رادمنش محمد سيد دكتر :مترجم /الشاطي بنت :نويسنده
زمستان 1377:چاپ / جامي:انتشارات
خانم شادروان نوشتههاي مهمترين از كه "پيامبر با" كتاب
در و اسلام پيامبر زندگي است ، مصري نويسنده بنتالشاطي ،
از كتاب ، اينميگيرد بر در را اسلام تاريخ حال عين
(ص)پيامبر زندگاني رويدادهاي و ميشود آغاز پيامبر تولد
مهم مسئله آنگاه و خديجه ، حضرت با ازدواج نوجواني ، در
كه را وي معراج و قرآن آيات نزول و وحي آن از پس و بعثت
بود ، قرآن معجزه براي عمومي افكار ساختن روشن حكم در
زندگاني درباره نويسنده مطالب بر افزون مترجم.ميآورد
روزهاي و لحظات ،"خم غدير" تاريخي جريان ،(ص)پيامبر
استناد با را مباهله جريان و (ص)پيامبر زندگاني پاياني
مصري نويسنده اين ازاست افزوده بدان تاريخي منابع به
زينب" كتاب اين از پيش بود ، مصر الازهر دانشگاه استاد كه
.بود رسيده چاپ به "كربلا قهرمان بانوي
شادان حكمت
:مترجمان / نيچه فريدريش:نويسنده / شادان حكمت :كتاب نام
/فولادوند حامد دكتر - كامران سعيد دكتر - احمد آل جمال
زمستان:چاپ تاريخ / تومان بها2000 / جامي:انتشارات
1377
مهمترين از (Die Frohliche wissenschaft) شادان ، حكمت
اين.اوست انديشههاي عطف نقطه واقع در و نيچه كتابهاي
نيس و ايتاليا سويس ، به وي گوناگون سفرهاي طي در كتاب
.است آمده در نگارش به سال به 6 نزديك زماني در (فرانسه)
گفت چنين" برجسته و شورانگيز كتاب كتاب ، اين از پس نيچه ،
و انديشمندان شادان ، حكمت درباره.مينويسد را "زردشت
از كدام هر و زده دست پژوهش و بررسي به زيادي نويسندگان
بر آن تحليل و بازكاوي به خويش فلسفي ويژه ديدگاه
ژرژباتاي ، چون انديشمندان از برخي چنانكه.نشستهاند
به شادان حكمت.يافتهاند آن در عرفاني پويش گونهاي
ژرفنگر و تنهايي گفتوگوهاي و انديشهها چكيده نوعي
كه جداگانهاي بخش هر در كتاب اين در نيچه.است نويسنده
زندگي گوناگون مسائل طرح به است ، نوشتهاي كوتاه حكم در
اين چنانكه ، .ميپردازد انساني روانشناختي هنر ، فرهنگ ، و
براي.نهاد را انساني پسين دانشهاي از بسياري پايه كتاب
فرويد ، بدست روانكاوي جنبش پايهگذاري از پيش نمونه ،
برانگيزي تامل نكات بيان و شرح به كتاب اين در نيچه
انساني روان ناهوشيار و ناخودآگاهانه سويههاي درباره
.است يازيده دست
ماهي و يونس قصه در پژوهشي
تاريخ / مركز :انتشارات / ستاري جلال دكتر :نويسنده
تومان بها650 / زمستان 77 :انتشار
معاصراخيرا نويسنده و اسطورهشناس ستاري جلال استاد
آورده در نگارش به را "ماهي و يونس قصه در پژوهشي" كتاب
.است
روايتهاي گذاردن هم كنار با كتاب اين در ستاري استاد
روايتهاي اختلاف برشمردن و يونس قصه از توراتي و اسلامي
تاريخ طول در دو اين از يك هر مهم كاركرد بازنمايي و آن
دست قصه اين در نمادپژوهي به آنگاه اقوام ، اين معنوي
ديني قصه اين برجسته نمادهاي بررسي با ميكوشد و مييازد
به گوناگون معنايي دلالتهاي افق در آن رمزشناسي و
.بپردازد درآن بازكاوي
و درياگذاري دريا ، ماهي ، يونس ، نويسنده ديدگاه از
و دگرگشت از رمزهايي خويش ، مردمان نزد به يونس بازگشتن
.است انساني كمالجويي و معنوي تحول
|
|