فرهنگي چند دگرديسي
پاياني قسمت - فرهنگي چند پيرامون بحثي
ميان روابط معناي در بينافرهنگي ، مقوله پيرامون بحث
طور به آيندهشان كه اخير ، مدرنيته بطن در حاضر تودههاي
ميشود زباني به ميرود ، پيش همگوني سوي به روزافزوني
به.كرد تعبير مرده انسان يك به مجدد بخشيدن جان به آنرا
سياسي ، گفتمان موضوع به تبديل بينافرهنگي كه ترتيب همان
يك به "متقابلا ميشود ، اجتماعي -اقتصادي واقعيت از رها
به خوشحال تودههاي براي كه ميشود تبديل خيالي افسانه
بين شكاف چنانچهاست بينالملل روابط در همگوني معني
را بينافرهنگي ميتوان نشود وسيعتر فقير ، و ثروتمند
در سياست پايان معناي به كه كرد تلقي دمكراسي از صورتي
.است اخير مدرنيته
در كه مردمي ميان در روابط چگونگي از كه بينافرهنگي ايده
ميكند ، بحث ميكنند ، زندگي مختلف جوامع در حال عين
جديد شيوههاي با كه فرهنگي چند ايده با بايستي همزمان
در.شود هماهنگ پيشرفته بسيار كشورهاي در شدن اجتماعي
از حاكي ،"فرهنگي چند /جهانگرايي" دوگانه مدل معنا ، اين
"جهاني دهكده" كه چند هر معروف قول به.است پارادوكس چند
به ملي جوامع حال عين در ميرسد ، نظر به ناپذير اجتناب
اين شرايط.شدهاند تقسيم متنوع فرهنگي -اجتماعي گروههاي
تك يا ،(White) "سفيد" پايان عنوان به بايد را چنيني
اين.كرد تعبير European Monoculturalism اروپايي فرهنگي
به تبديل وسيع مهاجرت توسط كه است جوامعي سوي از ادعا
حذف از پس و اروپائيان ، غلبه با.شدند مدرن دولتهاي
اصلي ساكنين اجتماعي -اقتصادي بافت حاشيهسازي يا فيزيكي
و استراليايي ، آبورينهاي آمريكائي ، -هندي يعني)
اروپائيان ورود طريق از ملي جامعه ،(نيوزيلند مائوريهاي
اين.گرفت شكل استعمارگران اولين عنوان به مناطق اين به
و روسيه غرب ، و شرق در اروپائي كشورهاي ديگر سپس فرايند
معطوف ابتدا در اما.گرفت فرا را خاورميانه و آفريقا سپس
پس.بود نيوزيلند و استراليا ، كانادا ، متحده ، ايالات به
بريتانيا ، فرانسه ، امپراطوريهاي استعمارزدايي دوران از
(استعمارنو) كلونياليزم-نئو "مجددا پرتقال ، آلمان ،
اروپاي احياء جهت مهاجر ، كار نيروي تقاضاي با اقتصادي
غربي اروپاي تمام در تدريج به دوم ، جهاني جنگ از بعد
در حاضر ، حال در كه گرفت نتيجه ميشود پس.يافت توسعه
عين در و مهم پديده دو كرديم ذكر كه روندي همان ادامه
ديگري و شدن جهاني:ميخورد چشم به متناقض ، حال
.فرهنگي چند از ناشي گسيختگيهاي
طبقهبندي بر -(uniformity) شكلي يك معناي در -جهانگرايي
و كالاها اطلاعات ، ارتباطات ، شبكههاي توليدات ، وسيعتر
حال.است متكي اجتماعي روابط توسعه همينطور و پول ، جريان
تشخيص امكان بر كه مقولههايي معنا ، اين در پرسيد بايستي
با فرهنگي چند هستند؟ چه دارند دلالت فرهنگي تفاوتهاي
عكسالعملي چه جهانگرايي در موجود طبقهبندي از وجه اين
فرهنگي تفاوتهاي با جهان گذشته ، قرن در ميدهد؟ بروز
شناسايي امكان آن در كه متن يك در ناپذير تقليل
فشارهاي وقتي اما ، .ميشد تعريف نبود ، متنوع فرهنگهاي
ناپديد تفاوتها تجدد ، ساز همگون الگوهاي سوي از وارده
بودهاند مدرنيزاسيون مانع وقتي يا رفته ، تحليل يا شده ،
.شدهاند حذف سهولت به
كه بوده تكنيكي -اقتصادي فرايندي جهانگرايي ابتدا ، از
سازماندهي يكسان طور به را اجتماعي سياسي ، فرهنگي ، اشكال
پيوسته وقوع به ما اطراف در كه پيشرفتهايي پساست كرده
مذكور ، پيشرفتهاي وقتي حتي.شدهاند همراه جهانگرايي با
و گروهها به وابسته تكنيكي -اقتصادي منابع از را خود
برميآيند صدد در وقتي يا ميسازند ، رها كشورها ،
سرنوشت بر حاكم طبيعي قانون عنوان به را جهانگرايي
كرد ، عنوان ميشود خلاصه بطور ;كنند پنهان تودهها
عقلاني جلوهدادن طبيعي طريق از را خود جهانگرايي
استراتژيهاي و مالي منابع همينطور و تكنيكي -اقتصادي
فرهنگي ، چند و جهانگرايي طريق از.ميبرد پيش سودآور
برآنكه مضاف.ميشود ناپديد اجتماعي طبقات نزاع انديشه
بودن دوسويه همين اقتصادي ، الگوهاي بيطرفي دليل به
و اجتماعي بازي حقه نوعي همزمان "فرهنگي چند /جهانگرايي"
تز يادآور شديم ، متذكر كه بيطرفي ادعاي اين.است سياسي
براي هنر تئوري از قرن 19 سياسي تحليلهاي پيرامون لوكاچ
در كه -هنر براي هنر تئوريسينهاي كه شرايطي در.است هنر
از هنر جدايي از -آلمانياند ايدهاليستهاي منظور اينجا
را نكته اين آنها ميكردند ، بحث روزمره زندگي اجبارهاي
قيد از را خود آنها زعم به هنر اگر كه بودند كرده فراموش
خلق با تنها رهايي اين بود ، كرده رها دربار و شاه كليسا ،
ممكن شود ، ديگر حوزه به بيگانگي انتقال سبب كه هنر بازار
كه اجتماعي تست بيان واسطه به هنر عبارتي ، به.ميشد
در بود توانسته بود ، بورژوازي توليد سازي عقلاني از ناشي
.بماند باقي خودمختاري حوزه
پيچيده ، مجموعههاي مثابه به را مدرن جوامع شناسان ، جامعه
متناقض قوانين و چندگانه كاركردي تقسيمات همراه به
مسائل ايناست آن از اطاعت به مجبور كس هر كه ميدانند
نتيجه در و ميشود جمعي و فردي گوناگون ناهنجاريهاي سبب
از كاري نميتواند مذهبي علقههاي نيز ناكاركرديها همين
شخصي ، اضطراب از رهايي براي افراد شرايط اين در.ببرد پيش
به وخيمتر شرايط در و امور از خود رواني تفسيرهاي به
.مييازند دست الكل و مخدر داروهاي از وسيع استفاده
توليد ناگزيريهاي از ناشي افراد ، ميان در تجربه پارگي
بر شده تحميل تكنيكي مالي ، فشارهاي مثل -سرمايهداري
و تاكتيكي ترفندهاي با سود ميزان افزايش و كار نيروي
-غير فرهنگ ضرورتهاي ديگر همچنين و -سرمايه استراتژيهاي
دوباره براي روش تنها بين اين در.است زندگي سودجويانه
انتقال عقلاني ، تماميت يك به فرهنگي نيازهاي سازي يكسان
باشند چيزي آنها ، اگر حتي كالاهاست ، جهان درون به آنها
"وانموده" عنوان تحت آن از (Baudrillard) بودريار ژان كه
منطق به توجه با بنابراين.است برده نام (Simulacra)
فرايندهاي سازي عقلاني و يكسان موضوعات انبوه توليد
و تلويزيونها تلفني ، ارتباطات همبستگي به منجر تكنيكي
خود اين و گرديده ، اطلاعات دهنده انتقال ابزارهاي ديگر
نمونه است ، گرديده اقتصاد ، حوزه بيسابقه شدن جهاني سبب
همزماني طريق از فراملي تجارب كردن منطقهاي ضد آن بارز
جريانات اين كه است بديهياست مالي معاملات امور در
چون مسائلي.يافتهاند بيسابقه سرعت بيستم قرن در تنها
توريسم و بازارها گشايش استعمارزدايي ، انقلابات ، جنگها ،
مسئوليت كه غربياند (eidos) "حقيقت" جديد صورتهاي وسيع ،
سبك به رهايي امكان نوعي.گرفتهاند برعهده را جهان فتح
تبديل "حقيقت" اين بازيگران به را انسانها تمام كه غربي
.ميكند
است ممكن نامحدود اقتصادي ليبراليسم پيشگامان كه چند هر
از بهتري نهايي ويژگي يك جهانگرايي كنند ادعا
عنوان به آن از پيشتر ماركس كه ميكند تمهيد سرمايهداري
شرايط دربود برده نام "كالاها انباشت همچون جهان"
تغيير اينگونه را ماركس عبارت اين بايد نفر يك امروزي
معنا اين در "يكصدا اطلاعات انباشت همچون جهان" دهد
صحبت ميتواند متخصص چگونهيك پرسيد ، ميتوان بهراستي
برنامه صدها كه شرايطي در آورد ، ميان به فرهنگي چند از
را ديالوگها همان صدا ، يك همان "عينا تلويزيوني و راديو
امر يك حد تا سياق و سبك يك به اما مختلف ، زبانهاي به
تصاوير ، همان كه برنامههايي ميدهند؟ تقليل كليشهاي
تماشاگر ميليون صدها براي را حوادث همان و ارزشها همان
است كافي دلايل همگي اينها !ميكند پخش مختلف علائق با
يا شورشها ، جنبشها ، تمام چرا كنيم ، ملاحظه اينكه براي
معيني نقطه در اش ناسيوناليستي شكل در شده فعال جنگهاي
است ، ثروت عادلانهتر تقسيم هدفش كه داخلي ، جنگهاي چون ،
به نميتوان تنها را پديده اين البته و ميرسند هم به
پيشتر هايدگر همچنانكه بلكه كرد ، خلاصه تكنيك ، حضور صرف
نهايي ، تحليل در."است متافيزيك بلكه نيست ، تكنيك" گفته ،
ذخائر بيپايان موضوعات ساختن آشكار فقط جهانگرايي
را خود كه -كمونيسم جهان سقوط معنا ، اين در.است توليدي
چند هر كرد مطرح غربي عقلانيت سازي فعال دوباره شكل به
-بود بيطبقه جامعه يك در تودهها رستگاري آن سياسي غايت
ملاحظه.است جهانگرايي شتاب و گسترش معني به همزمان نيز
ديالكتيكي گذار عنوان تحت چيزي معنا ، اين در كه ميكنيم
با پيشرو همنوايي يا همراهي نوعي بلكه ;نيست مشاهده قابل
علت به واقعي سوسياليسم كه چرا است ، غرب (eidos) حقيقت
نيازهاي با شرق يا غرب در چه پوپوليستي ، بوروكراسي وجود
.نيست كافي تودهها كنترل يا بسيج جهت نوين
شود ، تلقي كمونيسم به حقيقتدهي غرب ، حقيقت اينكه قبول
اين و است وقايع ظاهري چهره پشت در حقايق ملاحظه واقع در
و تاريخ و ضرورت پايان تكنيك ، -علم آيين ميان پيچيدگي
جمعي دهنده نجات كه است پرولتاريا سوي از رستگاري نيز
و خاص شرايط خاطر به كه مكاني ميشد ، تلقي روسيه در جديد
شده مواجه عديدهاي مشكلات با تجدد فردش ، به منحصر فرهنگ
بيشتر و داد رخ كمونيسم جهان در در 1989 آنچه لذا.است
دستيابي منظور به كه بود غرب بنيادين ذات چين ، در آن از
پذيرش با دهد ، انجام ريسكي بيآنكه اقتصادي سرنوشت يك به
.ساخت عملي آنرا نظامي ديكتاتوري
چند مقوله از شرايطي ، و زمينه چنين يك در است ممكن چگونه
چند يك جستجوي در كسي اگر آورد؟ ميان به سخن فرهنگي
جماهير اتحاد از بهتر موردي باشد ، بوده واقعي فرهنگي
حيث از مدرن امپراطوري يك قلب در كه نيست (سابق) شوروي
را مذاهب و زبانها فرهنگها ، انواع سياسي ، امور و تكنيك
در توانست كه آنچه امپراطوري اين در.بود آورده گردهم
ناسيوناليسمهاي جهنده نيروي از سال هفتاد از بيش طول
قدرت و تمركزگرايي كند ، پيشگيري منطقهاي و محلي
چيز همه پرانتز يك مثل عملكردش كه بود كمونيسم سركوبگر
نيز ، مواردي در.ميكرد كنترل و محدود هلال دو داخل در را
-مذهب يك به تعلق از را گروههايي كمونيستي ، نوع تجدد
اما.داد سوق مدرن از قبل ملي هويت يك به قديمي نژاد
از آمريكا ، قاره نزديكهاي تا بالتيك دولتهاي از سرانجام
مركزي ، آسياي جمهوريهاي و قفقاز مناطق تا اوكراين
جمهوريهاي به تبديل شدن متلاشي از پس مذكور امپراطوري
تاسيس تازه خودمختار جمهوريهاي اين از هركدام.شد متعدد
و پول بينالمللي صندوق كمكهاي نيازمند همچنانكه شده ،
نژادي ، مشكلات با همچنان است ، بينالمللي سازمانهاي ديگر
.است گريبان به دست مذهبي اقليتهاي به مربوط مسائل و ملي
در وقتي اينكه ، بر دال است محكمي سند شد ، گفته آنچه
نشود ، حمايت اقتصادي قدرت طريق از سياسي استقلال مدرنيته
نداشته وجود اقتصادي حمايت اگر.است خارجي پوشش يك تنها
.آمد سابق يوگسلاوي سر بر كه ميدهد رخ هماني باشد ،
كمونيسم ، زوال از پس كه مختلف مذاهب با فرهنگي چند كشوري
كه جمهوريهايش سياسي كنترل و اتحاد جهت را خود توانايي
.داد دست از بودند ، مناسبي اقتصادي حاميان
فرهنگهاي از حراست مسئله با ميتوان را فرهنگي چند آيا
چنين حاميان نميرسد ، نظر به اين كرد؟ تبيين باستاني
جانب ، از برتري دليل به.اندازد دردسر به را ايدهاي
است ، بحث مورد(archaism) كهنگرايي امروزه غربي ، حقيقت ،
كه را آنچه.بيابد آنرا از آثاري يكي اگر حتي
"انساني فرهنگهاي كمان رنگين" (Levi-strauss) لوياشتراوس
ديگري براي كه فرهنگهاست تنوع همجواري حقيقت در ناميده ،
مثبت عناصري همجواري اين در كه باشد ، ناشناخته است ممكن
جذب آنها اجتماعي سيستم در سپس و شده ديگر فرهنگ جذب
پيشين غني فرهنگهاي روياروئي در غرب كه زماني.ميشود
(Savage) "وحشي" اصطلاح كه بود زماني ميشد ، زده شگفت
وحشي اصطلاح آيا) كند؟ توليد مذهبي پرسشهاي ميتوانست
به "مالا اساسي چنين اينكه يا ،(باشد؟ روح يك ميتواند
است ، مانده جاي به امروز آنچه است؟ رسيده راه پايان
اروپا نوزدهم قرن (Lumpen) "لومپن" اصطلاح با ميتواند
دلشاد توريستهاي از اكثريت يك جهت مصرفي توليدات با يا
به يا وحشي اصطلاح ، نخست ، صورت در.شود مغشوش هم با
صورت در و است شده بومي "كاملا اينكه يا و خزيده حاشيه
.است شده فروكاسته مصرفي كالاي يك حد در دوم ،
مجموعهاي با داشتن كار سرو از امريكائي ، نوع فرهنگي چند
آغاز ، در اما.است كشيده دست پديدهها از متفاوت "كاملا
جايگاه شناسايي نيز و ضدنژادي نزاعهاي با مذكور فرهنگ
گتوها چون مكانهايي در مهاجران تمام اجتماعي و فرهنگي
سكونت محل كه شهر از كوچكي محلههاي] (Ghettos)
جريان با همسو مذكور ، فرهنگي چند.گرفت قوت.[اقليتهاست
كه شرايطي در بود ، امريكا بزرگ شهرهاي در شهرسازي
جهان قلب در ثروت و كار جستجوي در مردم ، مختلف دستههاي
واسطه به خود ، بومي سرزمينهاي از بودند ، سرمايهداري
فقرزدگي با گونه چند فرهنگ.ميكردند فرار نژادي تبعيض
مدرن گتوهاي ساخت در ليبرال سرمايهداري افراط طريق از
تودههاي كه بود جرياني چنين مقابل در.يافت بيشتري رشد
مبدا كشور در اگر حتي خود ، فرهنگ از شده مقطوع اصطلاح به
حالا.برآمدند چاره صدد در بودند ، كوچك اقليت يك خود
و اجتماعي ساخت با قياس در گونه ، موزائيك نظم اين ديگر
مشابهتي امپراطوريها به وابسته قديم جهانشهرهاي اخلاقي
امپراطوري وين عثماني امپراطوري سالونيكاي:ندارد
گونه اين در سزار ، خاندان پترزبورگ سنت و هايبورگ ،
واقعي همبستگي نوعي براساس "ملت" هر باستاني ، جهانشهرهاي
نخبگان ، فقير ، و ثروتمند مختلف طبقات كنار در اشتراكي
نوعي حال عين در كه كارگران ، و روشنفكران هنرمندان ،
بود ، جريان در هم قوي اجتماعي كنترل يك به قدرت واگذاري
با پيش سده از كه روندي ادامه در.بودند آمده گردهم
سوي به شرق و جنوب مناطق از تودهها روزافزون مهاجرت
جنبه از نيز فرهنگي چند اجتماعي ، گروههاي تكثير و شمال
عقايد و رسوم دمكراسي كردن تنظيم صدد در عملي ، و توصيفي
فرهنگي نسبيت شناختن رسميت به طريق از عمل اين برآمد ،
اخلاقي قضاوت حال اين در اما ميشد كامل مهاجر ، اقوام
دموكراسي از منتج ايدهآلي ارزشهاي براساس نهايي ،
.بود امريكايي
فرهنگي چند Trans formation دگرديسي ميتوان را تحول اين
از ناشي تاريخي نگرشهاي چنين طريق ازناميد
متعدد ، جنگهاي (نو استعمار) نئوكلونياليسم و استعمارزدايي
جوامع در بيستم قرن آغاز از كه مذهبي قومي نسلكشيهاي
جديد جهانشهري استنوعي آورده بار به فجايع شرقي اروپاي
رفتن بين از نتيجه در مدت طولاني در.است گرفته شكل
فكر در كه بيشماري گروههاي اقتصادي ، و اجتماعي تعادل
عامهاي قتل از داشتهاند سعي يا بودهاند ، غرب در زندگي
از كه كنند تلاش يا يابند ، رهايي كشورشان ديكتاتوريهاي
است ، كار بينالمللي تقسيم به وابسته كه توليد سيستم نوعي
فرهنگي چند حضور:گفت ميتوان خلاصه ، بطور.كنند فرار
"ذوب ديگ" نظريه شكست بر دال متحده ، ايالات در لمس قابل
در داغ مباحث جمله از سالها كه است melting Pot يا
براساس.است بوده بيستم قرن در امريكا اجتماعي دمكراسي
خاص فرهنگ يك در فرهنگها خرده تمام نظريهاي چنين
اينكه به توجه با فرايند ، همين.ميشدند مستحيل امريكايي
سر از را ملي محدوديتهاي موانع تدريج به سرمايهداري
جمله از.يافت رسوخ غربي جوامع داخل به برميداشت ، راه
In يكپارچهگرا ژاكوبنيسم آن در كه فرانسه ، كشور
.نهاد ضعف به رو Tegrative Jacobinism
تبعيديها "حضور" معناي به فرهنگي چند مقوله اگر "اصولا
ميتواند باشد ، ليبرالي اقتصاد قربانيان يا (exiles)
چند اين كند ، منعكس را بيشتري و بهتر اجتماعي واقعيات
پيوستگي از پس كه ميشود شامل را گروههايي اكنون فرهنگي ،
تفاوتهاي دادن بروز صدد در موفقيتآميز ، "نسبتا اقتصادي
اكنون فرهنگي چند امري ، چنين لحاظ با.است فرهنگي
مساوي بطور باشند ، شده اقتباس كه منبعي هر از را تفاوتها
و متحده ايالات در كه است حالي در اين ميدهد ، بروز
در موجود ارزشهاي همسانسازي نوعي پيش مدتها از كانادا ،
مقيم هايتيهاي امريكايي ، -آفريقايي لومپن هندي ، قبايل
اقتصاد از گريزان نژادي اقليت گروههاي نيز و گتوها ، در
فرايند همين.است داشته وجود حاكم سياسي سيستم و عمومي
-بيولوژيكي تفاوتهاي طريق از را خود كه گروههايي درباره
مثل دارند نابهنجار معين رفتارهاي كه افرادي يا اجتماعي
ممكن فرد يك لحاظ اين از.ميكند صدق( homosexuality)
وجود يكسان ارزشي با فرهنگي انگارههاي كه كند تصور است
مجزا ويژگيهاي با اجتماعي گروههاي همچنانكه باشد ، داشته
اخلاقي ، تفاوتهاي اينكه ضمندارند وجود فرد منحصربه و
وجود اجتماعي گروههاي چنين بين در رفتاري مذهبي ، زباني ،
ايدهآلهاي يكسري سوي به تمايل اينان همه اما دارد ،
گروههاست ، ديگر با ناسازگاري معناي به كه تعليل غيرقابل
نميتواند ايدهآليستي "شديدا ساخت چنين البته ودارند
كه فقيري براي.آورد دوام انتقادي ريزبيني برابر در
است امريكائي زندگي شيوه جستجوي در اقتصادي دلايل بنابه
باژگونگي يك در امريكايي ، چپ نوع فرهنگي چند براي و
سود به سنتي چپ اجتماعي زمينه ترك يعني) ايدهئولوژيكي
محسوب چيز مهمترين آسايش ،(اقتصادي پرتنش ليبراليسم كيش
.ميشود
هرگز اجباري ، استراتژي يك با فرهنگي چند چنين يك آيا
آيا تفاوت ، شناسايي دليل به طرفي از ميگيرد؟ هويت
اجتماعي -سياسي سنتهاي از مراقبت صدد در آنهائيكه
خود هويت اجبارياند ، مدل يك ارزشهاي با سازگار غيرقابل
داشت؟ خواهند همراه به همچنان را
جهاني اقتصاد سيستم به اين از پيش كه بخشهايي براي
را فشاري گروههاي شناسايي امكان فرهنگي ، چند پيوستهاند ،
پيشرفتهاي براي يكديگر با بازيگران جائيكه در كه ميدهد
.عيارند تمام سلطه صدد در اينان ميكنند ، مذاكره اقتصادي
-اجتماعي منافع و علائق در موجود گسستهاي چنين اين
شده منتج پيشرفته سرمايهداري به تقدسدهي از اقتصادي ،
نميآورد وارد قدرت بدنه به تهديدي هرچند مسئله اين.است
فرهنگي چند از كه پيشرفته سرمايهداري كه مزايائي اما
ايجاد را اقتصادي -سياسي نقادي قلب امكان است ، كرده اخذ
كه ميگردد شدهاي توليد فرهنگي و اجتماعي تخريب باعث و
شرايطي در دليل همين به.است آن عقلانيت گسترش از ناشي
چند مداراي و تساهل از امريكائي كهنه محافظهكاري كه
پيشرفته ، سرمايهداري اما ميكند ، شكوه امريكا در فرهنگي
دفاع با مسئله اين ميدهد ، قرار حمايت مورد آنرا
شده ارائه فرهنگي آزادي از اقتصادي سيستم چنين پيشگامان
رشد به رو گذشته دهه از كه ارتباطي رسانههاي سوي از
مشخص است ، گذاشته جا به برايشان كلاني سودهاي و نهاده
.ميشود
چند ميرود ، ضعف به رو (ar chaism) كهنگرايي همچنانكه
بيگانگي انديشه گسترش پي در تمام قدرت با فرهنگي
امر ، اين پيامد كه ;ميشودgeneralised alterityعمومي
ميكند ، تبديل بيگانه به را همسايهها كه است آن
يك در مختلف كشورهاي از كه همكاراني يا مترو ، رانندگان
بيگانه افراد مشت يك به را دوستان حتي و كارند ، مشغول جا
.ميكند مبدل هم با
بسياري حتي فرهنگي چند تفاوت ، فرااومانيستي ايده براساس
و فرهنگي چند.ميدهد جلوه بيگانه را آشنا چيزهاي از
،(Cultural alterity) يعني ميشود محسوب آن قرينه كه آنچه
جوامع ميان در است كرده رسوخ اجتماعي قلمرو تمام به كه
نوع هر كه ايدئولوژي مثابه به را خود پيشرفته بسيار
اين در است ، كرده معرفي ميكند ، پنهان را بيانگري مفهوم
جاي بر واقعي تفاوتهاي عنوان به كه مواردي تنها بين
Economic) اقتصادي ، ناهمگونيهاي:از است عبارت ميماند
متافيزيك همان پيامد حقيقت در همگي اينها.(disparities
امكان با پيشتر كه غربي طريق از كه هستند بيپاياني
تعبير به فرهنگها ميان در واقعي تفاوتهاي شناسايي
بود كرده ايجاد را "انساني فرهنگهاي كمان رنگين" اشتراوس
.ميكند كمك تنوعي چنين زوال به غرب همان اكنون
تناقضهايي واسطه به فرهنگي ، چند مقوله همين حال ، هر به
شده خود نظري و عملي كارايي تقليل سبب دارد ، خود در كه
بر را خود تسلط كه -غني فرهنگ وجود به نظر امعان با است ،
امور و صنعت علم ، دنياي بر آن از بيش و ادبيات ، جهان
چند اين ميرسد نظر به -است داده گسترش اقتصاد در مالي
.نيست دوام قابل آنگلوساكسون فرهنگي سروري بدون فرهنگي
كلينتون بيل ژوئن 1997 ، تاريخ 14 در وقتي نمونه براي
خواه ، برابر جامعه يك ايجاد درباره آمريكا ، جمهور رئيس
ايراد به سانتياگو دانشگاه در فرهنگي ، چند و نژادي ، چند
فرم ميتوانست تنها جامعهاي چنين او زعم به پرداخت ، سخن
.بگيرد آمريكايي -آنگلو
است ، بيثبات همچنان آنچهكه گفت ، بايستي تحليل آخرين در
قدرت پيرامون استفهام و ترديد فرهنگي چند مقوله اينگونه
ميشود بنابراين.است (monoculturalism)"فرهنگي تك" مطلق
حيث از چندفرهنگي كرد كار كه كرد ادعا اينگونه
واقعيتهاي و اجتماعي برخوردهاي كردن محدود ايدئولوژيكي ،
و جامعه ، گسست مافوق حوزه به نهادن قدم و اقتصادي ،
بوده كار و دستمزد جستجوي در افراد انزواي از پيشگيري
نظريه از اقتصادي واقعيت انسداد تاثير چنانچه.است
اين بيانگر ،(homo homini lupus) "است انسان گرگ انسان"
در بيشتر فساد سبب انساني ، خواهش قواي همسويي كه باشد
تنها ، فرهنگي چند سو اين در است ، اقتصادي رقابتهاي صحنه
به مشتاقانه كه است كساني براي سمبليك آلودگي نوعي سبب
كه گسستي بدتر ، شرايط در.نهادهاند گردن قاعدهاي چنين
از كلكسيوني ساخت به تمايل سبب كرديم ، صحبت آن از
براي حقوقويژهاي دادن اختصاص درصدد كه است اجتماعات
كه ضمني هماهنگي با خواستهها كهاين خودياند گروههاي
امر اين ميكند ، پيدا تضاد دارد وجود چندفرهنگي مقوله در
اتوريته هيچ كه ميشود متناقضي اجتماعي منافع خلق سبب
در برآيد ، تضادهايي چنين حل پس از نميتواند هم دولتي
به فرد هر و شيء هر تسليم ميماند ، باقي آنچه بين ، اين
را محكومين و سلطهگرها طيف ، دو در كه است اقتصادي نظم
كه ميگيرند قرار آنهايي سو يك در ميكند ، متمايز
محروم اكثريت اينسو در و ميكنند اتخاذ را تصميمات
تحمل را پيامدي نوع هر مجبورند كه ميگيرند قرار شدهاي
.كنند
به قوامدهي جز فرهنگي ، چند در موجود ليبراليسم مافوق
كمكي برده ، بين از را فقر ظاهر در فقط كه مصرفي جامعه
مافوق در كه بالايي اقتصادي تنشهاي.نميدهد ارائه
همه از سرمايهداري غفلت سبب دارد ، وجود ليبراليسم
كه است حالت اين در ميشود ، جمعياش مسئوليتهاي
طريق از كه اجتماعي فاجعههاي برابر در سرمايهداري
يا ميشود ، كور ميشود ، توليد محورش -سود عقلانيت
گفت ميتوان صراحت به.ميگذرد آنها كنار از بيتفاوت
كه است نامحدودي متافيزيك همان از ناشي پيامدهايي ، چنين
سياسي پروژههاي تمام از فارغ و رها آينده يك طرح درصدد
را سرمايهداري اقتصاد پوياييهاي كه است اجتماعي و
.كنند محدود ميخواهند
اقتصادي ، حيث از فرهنگي چند مروجين اكثر بسياري ، گواهي به
فرهنگي چندويژهاند حق داراي اجتماعي قشرهاي "اصولا
درون به آتيهاي چنين با را مذكور قشر فرهنگي خواستههاي
بنيادهاي هرگز گروهها اين;ميدهد سوق اجتماعي ارزشهاي
چنانچه ديگر ، سوي از.نميكنند تمديد را مستقر نظم
صراحت به سياسي و اجتماعي نقادي در جامعه ، خواستههاي
خوي جانور نيروي از اعظمي بخش سيستم باشند ، شده فرموله
اتحاديههاي نيروهاي كه آنگونه -ميكند رها را خود
كنترل و كسب جهت سرمايهداري آغاز از سركوبكننده ،
نزاع كه زماني.كردهاند مبارزه اقتصادي فضاي دمكراتيك
و خطرناك صورت به ميشود ، يكي طبقاتي نزاع با جامعه
روح كه است مسئله اين از پس.ميآيد در پذيرش غيرقابل
و بلند صداي با و ميسازد آشكار را خود سالم ، دمكراتيك
آن صورت اين درميكند مطرح را خود واقعي علائق پرطنين
منش يك بلكه ناميد ، فرهنگ در ترديد نميتوان را
علايم در ترديد دمكراتيك روح اين ;است جنايتكارانه
"مجددا كه است منظمي حلهاي راه ارائه بلكه نيست ، سمبليك
از ميكنند ، طبقهبندي را واقعي تفاوتهاي كه را آنهايي
سوداگري كه است صورتي چنين در.ميكند محروم جامعه بطن
ميبيند ، روياروي گاردملي ، و پليس با را خود چندفرهنگي
ارتش توسط داخلي جنگهاي از پس مرتبه اولين براي همچنانكه
بروز را مسئله اين آنجلس لس سال 1995 شورش متحده ، ايالات
.داد
بيش تجربه ، كردن اتميزه كردن پنهان مسئله با فرهنگي ، چند
متمركز اقتصادي تصميمات تاثير تحت جهانگرايي با همه از
ارتباط افزايش ، روبه پراكندگي حال در توليد حال عين ودر
مذكور پراكندگي وقتي پنهانكاري ، چنين با.ميكند پيدا
سردرگم حالت به مناسبي ، جانشين هيچگونه بدون را تودهها
پيشين محتوم سرنوشت همان دستاويز نهايت در ميآورد ، در
كالايي توليد فرايندهاي بيپايان كثرت مدار در كه ميكند
از ميتواند فرد يك چطور پرسيد ، بايد حالا.ميگيرد قرار
ناتوان غربي حقيقت توليد عنوان به فرهنگي چند ملاحظه
و -است جهان در بودن جديد گذاره يك غربي حقيقت -باشد؟
نه فرهنگي تك همان از پنهان نسخه يك بهعنوان همينطور
فرهنگي تك بلكه خاورميانهاي ، يا آسيايي اروپايي ، "خاصتا
است؟ نهفته اخير مدرنيته ذات در كه
دهكده" مركز يعني متحده ، ايالات در كه است ، شرايط دراين
ايده شكست اينكه از روزافزوني ، طور به فرهنگي چند "جهاني
را اجتماعي قرارداد در گسيختگي و melting -pot ذوب ديگ
. گالبرايت.زبانك به و است ، شده ناتوان كند ، پنهان
سياره كشور قويترين عنوان به را خود امريكا k.galbraith
سوم جهان ملتهاي براي كشور توانگرترين حال عين در و زمين
اجتماعي داد قرار در گسيختگي حال همين در.ميكند معرفي
در است كرده پريشان و آشفته گسترده طور به را تودهها
دورتي ريچارد و فاف ويليام سورس ، جرج چون افرادي آثار
.است شده منعكس خوبي به مواضع اين
مافوق ايده از ناشي اجتماعي آسيبهاي خود ، بهشيوه هركس
به را خود اكنون كه را نامحدود بازار با همراه ليبراليسم
مافوق.ميگيرد اندازه كرده ، معرفي نوپديد مذهب يك شكل
هستيشناسانه حقيقت گسترش معنا ، اين در ليبراليسم
كمي اقتصادي صرف مبادلات حد تا را جهان كه است ، تكنولوژي
همان و گرايي افلاطون نوعي با و ميكند ، ومحدود كوچك
فرهنگي چند همگوني لواي زير در شده پنهان بيارزش داستان
جان تعبير به بيفايده زباني بازي تئوري يك ذيل در يا
neo-) - "نئوكانتيسم سوپرماركت" عنوان تحت (Rawls) رالز
به فرهنگي چند.ميبخشد عمومي وجهه را خود ،(kantianism
سرمايهداري ، نظام توسط شده خلق اجتماعي-سياسي بحرانهاي
پرداخت و ساخت زيرا ميدهد ، گذرا و بيمورد تنهاپاسخهاي
به راه لذا.نيست تقليلپذير شيوه هيچ به مقولهاي چنين
اجتماعي بدنه هر كل در كه روست اين از نميبرد ، جايي
داده بروز را خود اخير مدرنيسم واقعي تراژدي شده ، ذرهاي
.فقر و ثروت مقوله دو بين شكاف روزافزون رشد:است
قزلسفلي محمدتقي :مترجم
اخلاق بدون حقوق :منبع *
كلودكارنوه :نويسنده
|