تعزيه و نقالي تلفيق
هنري اقتباس و شكسپير
تعزيه و نقالي تلفيق
"فرودسياوشان سوگنامه" نمايش به نگاهي
معترف مريم كارگرداني به
از گسترده استفاده به باتوجه ايراني نمايشهاي اجراي *
نويسنده ، انديشههاي انتقال براي كلام "اصولا و نثر و شعر
با كلمات حال و حس تا است بازيگران قوي "بيان" نيازمند
يابد انتقال بيننده به تاثيرگذارتر هرچه قدرت
بهخاطر كه است پربهايي و كهن متون از يكي شاهنامه
نظرگاههاي فراوان ، اسطورههاي و افسانهها از برخورداري
و مستقيم بهصورت و برانگيخته را بسياري نمايشي
قرار خارجي و داخلي هنرمندان استفاده مورد غيرمستقيم
نمايشي فروردينماه اوايل از اساس ، برهميناست گرفته
به و باستاني حسن نوشته "سياوشان فرود سوگنامه" باعنوان
روي به شهر تئاتر سايه تالار در معترف مريم كارگرداني
.است رفته صحنه
دژ سپيد در مادر با كه است جريره و سياوش زاده فرود ،
شاهي تخت بر -سياوش ديگر پسر -كيخسرو وقتي.دارند منزل
پدر خونخواهي براي توس سرداري به را سپاهي مينشيند ،
راي از سر بيابان و دژ دوراهي در توس.ميكند توران راهي
بهرام بهوسيله فرود.ميگيرد كلات راه و برميتابد شاه
درميگيرد جنگ نميپذيرد ، توس اما ميفرستد دوستي پيام
...و
بهوسيله آن قصههاي و شاهنامه قديم زمانهاي از
(نقال) برخوان كه است ميشده انجام نقالي و پردهخواني
همه از بهرهگيري با تماشاگران انبوه برابر در
احساسات برانگيختن جهت در خود بيان و حركتي تواناييهاي
وجود كلمات وراي در كه مفاهيمي به او جلبنظر و بيننده
.ميكرد استفاده دارد ،
استفاده تمهيد همين از جريره ، قصه اجراي براي نيز معترف
از اثر بهتر هرچه تصوير براي او كه تفاوت اين با.ميكند
براي تلفيق اين كه ميگيرد بهره نمايش در نيز "تعزيه"
كمك داستان پرورش به و ميآيد خوش بسيار آن بيننده و اثر
.ميرساند
ريختار دو اين توجه قابل و مشترك وجههاي مهمترين از
و داستاني مشخصههاي همه و روايي شكل از استفاده نمايشي
كه تعزيه سخن ، ديگر به.است ايراني فرهنگ در موجود تفنني
نوحهسرايي ، ;است انساني بزرگ فاجعه به پرداختن آن اساس
خود كار سرلوحه را روايتگري و داستانسرايي شبيهسازي ،
ديگر سويي از راهيابد ، تماشاگرش قلب به تا ميدهد قرار
تغيير بازي ، در بازي مانند تعزيه اجرايي خصوصيات نيز
مدور و ميداني صحنهاي و لباس تعويض زمان ، و مكان
كه ميدهد قرار روايت دراختيار قابلتوجهي امكانات
حال.كند شبيهسازي داده ، روي كه را آنچه ميتواند
از مناسب "نسبتا استفاده با نيز "سياوشان فرود سوگنامه"
"نمايش" به قصه يك تبديل ضمن تراژدي ، اين در عوامل اين
تا ميبخشد مفهوم را بازيگر حضور و تصويرسازي خصوصيت
تماشا به فرهنگياش پيشينه به باتوجه نيز را تماشاگر
.وادارد
كه بيحدوحصري وسعت بهعلت شاهنامه تصويرسازي "اصولا
پرداختن حال درعين و ميدهد قرار خواننده درپيشروي
جدا تصاويري بيان به بيشتر كه واقعه هر به مجزا و طولاني
پيوسته ، بههم صحنههاي از مجموعهاي تا است شبيه هم از
به توجه با بايد كارگردان خاطر بههمين.مينمايد دشوار
تبديل منسجم بهنمايشي را جدا تصويرهاي اين اندوختههايش
هم و نشود تغيير دستخوش روايت هم كه بهصورتي كند
دهد گسترش را طرح پيشبرنده ، و منظم شكلي به اثر ضرباهنگ
نشده رعايت نمايش اين در چندان مساله اين متاسفانه كه
دو اينكه با.ميشد روبهرو مشكل با قصه حركتي سير و بود
و ندارد شدهاي تعريف چندان ميزانسن يادشده نمايشي شكل
قرارگرفتن به بههيچوجه را بازيگر ارائه ، شيوه بهخاطر
قرار وقتي اما نميكند محدود خاص ، نقطهاي در حركت يا
"الستتيك" به توجه نيازمند جابگيرد "تئاتر" چارچوب در است
بر علاوه تا دارد سعي نمايش اين كارگردان كه است
حركتهاي مانند تعزيه و نقالي حركتي عوامل بهكارگيري
حركت دادن نشان براي صحنه دور به بازيگران شكل دايرهاي
استفاده با نقال ، خاص حركتهاي يا ديگر مكان به مكاني از
به را قصه تعليق و شور پرتحرك ، و تند ضرباهنگ از
عدم تكراري ، حركتهاي وجود بهعلت كه كند منتقل بينندهاش
ايستاي صحنههاي وجود و بازيگران بيان و حركت انطباق
توجه درخور صحنهاي حركت به دستيابي از نمايش بسيار ،
به شبيه سرداران گفتگوي صحنههاي نمونه براي.بازميماند
اين ميكند تغيير داستان وقوع محل وقتي و شده طراحي هم
صحنه ، در بازيگران قرارگرفتن و آرايش بهوسيله كمتر مطلب
تيراندازي مانند -صحنههايي اندك بجز و مييابد انتقال
كلام و حركت همراهي ناب لحظههاي وجود از نمايش -فرود
.است بيبهره
موجب حركت و بيان منطقي و قاعدهمند بكارگيري عدم اين
و كند پيدا سوق راديويي نمايش يك بهسوي نمايش ميشود ،
در و نيافته عملي كاربرد بايد كه آنگونه تصويرسازي
.يابد رجحان "ديدن" بر "شنيدن" لحظههايي
شعر از گسترده استفاده به باتوجه ايراني نمايشهاي اجراي
نويسنده ، انديشههاي انتقال براي كلام "اصولا و نثر و
با كلمات حال و حس تا است بازيگران قوي "بيان" نيازمند
اين در.يابد انتقال بيننده به تاثيرگذارتر هرچه قدرت
و شده گرفته بهره گسترده بهصورت خصوصيت اين از كه نمايش
بازيگران بيان است شده آميخته بههم بهخوبي نثر و شعر
حفظ صحنه موازنه خاطر بههمين و ندارد قرار سطح يك در
را دقايقي و ميگيرد جان لحظاتي در نمايش و نميشود
.ميكند سپري زائد حتي و منفعل
بهعهده را نقش چند بازيگر هر "سياوشان فرود سوگنامه" در
در آنهم نقش ايفاي در را نقشپرداز مطلب اين كه ميگيرد
يك بستن اندازه به كه آنجا تا كوتاه ، زماني فاصلههاي
بازيگران شرايط اين در.ميسازد دشوار دارد ، زمان سربند
ديگر شخصيتي در حلول نماياندن و صحنه فضاي تغيير ضمن
حضور تا دهند تغيير نيز را خود لحن بايد بيان ، بهوسيله
.شود حس بهخوبي بازي مختلف اشخاص
ديگر داخ ، سعيد و پارسايي حسين بجز كه ميبينيم ما اما
در شخصيت هر منحصربهفرد خصوصيات به دستيابي از بازيگران
حسي بستان بده مساله اين كه درميمانند كوتاه زمان مدت
دقايق از بسياري در و ميزند هم بر نيز را بازيگران
بين فاصله نمونه براي.هستيم شاهد را اثر ، افت نمايش
او حس و است مشخص كمتر متخصص بازي در فرنگيس و جريره
تا است نزديكتر نامزد يا خواهر يك به بيشتر فرود به نسبت
ايفاي در پارسايي بازي ديگر سوي ازدلسوز و عاشق مادري
متفاوت "كاملا ريونيز و گيو گودرز ، تخوار ، ;شخصيت چهار
اين تشخيص نبود ، هم او لباس تغيير اگر كه آنگونه.است
و خلقيات موضعگيريها ، سال ، و سن جهت به كاراكترها ،
دادن نشان در مثال براي.است مشهود "كاملا مرتبهشان
او مقابل نقطه در كه ريونيز يا است فرود غمخوار كه تخوار
و ميدهد بروز خود از متفاوتي "كاملا خصوصيات دارد قرار
.مينشيند ديگري تن در و ميكند عوض جلد انگار
درنظر عدم معترف توسط بازيگر انتخاب مورد در ديگر نكته
.است نقشها ايفاي در آنها حركت تواناييهاي و فيزيك گرفتن
كاظم و شخصيت در 4 بخش امام مهران حضور كه مفهوم اين به
تماشاگر سوي از كامل بهطور هيچوقت نقال بهعنوان نظري
ذهنيات با آثار اينگونه بيننده زيرا نميشود پذيرفته
عدم كه ميشود تماشاخانه وارد خود ذهني پيشزمينه و خاص
خسته را او انديشههايش ، با شخصيتها بيمنطق هماهنگي
.ميسازد مخدوش را اثر با ارتباطش برقراري و كرده
.است صحنه و لباس طراحي نمايش اين توجه قابل وجوه از يكي
درون از بازيگران كه صحنه ميان به صندوقي آوردن با نمايش
شروع برميدارند ، را خود به مربوط لباسهاي و اشياء آن
و نميشود ختم همينجا به صندوق از استفاده اما.ميشود
گذشته كه معني اين به.مييابد دروني و چندگانه خصوصيتي
دارد ، هماهنگي تعزيه قديمي سنت با صندوق آوردن كه اين از
ستيغ بارو ، تختگاه ، بهعنوان مختلف صحنههاي در آن از
توسط آن حركت با و ميشود استفاده...و بارگاه كوه ،
تغيير القاي در و ميگيرد خود به مختلفي مفاهيم بازيگران
ديگر ازطرف.ميكند عمل گويا "كاملا مكان و صحنه
به كه ميبرند بهره همرنگي و همشكل لباسهاي از بازيگران
بستن يا و رنگي بالاپوشهاي تعويض با شخصيتها فراخور
نيز آخر در.ميگيرند ديگر شخصيتي رنگي سربندهاي
به بودند برداشته صندوق درون از كه را آنچه بازيگران
.ميبرند صحنه از بهخارج و گذاشته آن درون
نميشود ، توجه آن به بههيچوجه كه مواردي ازجمله اما
تخت نوري از خود صحنههاي همه در نمايش.است نورپردازي
.باشيم شاهد را نواي تغيير بيآنكه ميكند ، استفاده
به اينگونه به خواسته نمايش كارگردان كه ميرسد بهنظر
كه است ذكر به لازم اما بماند وفادار تعزيه قديمي سنت
امكان كه ميگيرد صورت باز فضايي در "معمولا تعزيه
درون به نمايش وقتي اما ندارد وجود نور از خاص بهرهگيري
ميسر را نورپردازي از استفاده كه ميآيد تماشاخانه
.ندارد وجود آن بهكارگيري عدم براي دليلي ديگر ميكند
شيبانيفر مازيار
هنري اقتباس و شكسپير
ميشود مطرح دوباره كلاسيك نمايشنامهنويسي
سينما تماشاگران به دوباره را شكسپير ويليام سينما صنعت
.ميكند معرفي
و بزرگ نمايشنامهنويس اين تولد از پس سال چهارصد حدود
ريشههاي به شكسپير ويليام بازگشت شاهد جهان كلاسيك ،
عاشق شكسپير فيلم در تنها نه.است خود قديمي محبوبيت
بلكه ميشود ، زنده هنرمند اين خاطره و ياد دوباره
به را او نظرخواهي يك در هم سي.بي.بي راديوي شنوندگان
.كردهاند انتخاب سده برگزيده چهره
بلكه خصوصي نويسنده يك تنها نه خود زمان در شكسپير
خود پيرامون محيط فعال تئاترهاي براي كه بود هنرمندي
جمعيت جذب به موفق او نمايشهايمينوشت نمايشنامه
بليت قيمت.بود شده تئاتر سالنهاي به زيادي بسيار
و بود ارزان هم و گران هم دوران آن در شكسپير نمايشهاي
نمايش برنامههاي از ميتوانستند همگان ترتيب اين به
.كنند استفاده
و بود توجه مورد شدت به دوران آن در شكسپير نوشتههاي
با شكسپير كه رسيد خواهد روزي كه ميكرد فكر كسي كمتر
زمان همان در.برخيزد رقابت به امروزي نويسان فيلمنامه
آثاري عنوان به شكسپير نمايشهاي روزي ميگفتند عدهاي
.گرفت خواهند قرار بررسي و بحث مورد آكادميك
بازي با (1996) بازلوهرمن ژوليت و روميو فيلم موفقيت
معاصر نوجوانان كه داد نشان كاپريو دي لئوناردو
ببرند لذت شكسپير نوشتههاي از اندازه همان به ميتوانند
نمايشهاي تماشاي از شانزدهم و هفدهم قرن تماشاگران كه
.ميبردند لذت او
اكران اولين از بعد عاشق شكسپير فيلم كارگردان مدن جان
از كه بود آن نيازمند شكسپير":گفت انگلستان در فيلم
در ".شود كشيده بيرون كتابخانهها خورده خاك قفسههاي
را اول نقش هاليوودي ستارهشناس پالترو گيونيت او فيلم
.ميكند بازي
آن اصلي كاراكتر و ميدهد رخ شانزدهم قرن در عاشق شكسپير
به خود فيلم در مدن ، جان.شكسپير ويليام جز نيست كسي
انگليسي بزرگ نويسنده اين زندگي از مرموز جنبهاي سراغ
در نويسنده كه ميكشد تصوير به را دوراني و ميرود
بايد كه كسي است ، زندگياش بزرگ عشق رسيدن راه از انتظار
.باشد نوشتن براي او الهام منبع
از دهه يك حدود شكسپير معتقدند آكادميسينها از تعدادي
دوران اينبرد سر به ويژهاي شرايط در را خود زندگي
متعاقب و داشت ناموفق ازدواجي او كه ميشود زماني شامل
ميگويند ديگر عدهايشد لندن راهي كار و تدريس براي آن
مسافري سربازي ، كارمندي ، مثل كارهايي به دوران اين در او
.آورد روي دريانوردي يا و
دوران در نمايشي آثار بزرگ نويسنده عاشق شكسپير فيلم در
او شرايط اين در.ميبرد سر به خويش زندگي از پرتلاطمي
عشق دام در كه است نويسندگي گرايشات با مستعد جواني
و روميو نگارش كار و ميافتد (پالترو گيونيت) ويولا
.ميكند شروع را ژوليت
نمايشنامهنويس استوپارد تام را فيلم اين فيلمنامه
فيلم در فاينس جوزف.است نوشته انگليسي پرآوازه و سرشناس
دستخوش او ذهن زمان گذشت با.ميكند بازي را شكسپير نقش
شده تلاشميشود آغاز شخصيتي تحولات و ميشود تغييراتي
به نويس نمايشنامه خود نگاه از سالهاي 1590 خاطرات تا
ارتباطي نيز سالهاي 1990 و سالها آن بين و آيد در نمايش
.شود برقرار
بت آن به شباهتي هيچ مدن جان شكسپير ويليام حال اين با
صورت به را خود شكسپير فيلم ، در او.ندارد فرهنگي بزرگ
و زندگي لندن در كه ميكشد تصوير به معمولي و ساده آدمي
خيلي شباهت او كار تئاتري محيط اينكه جالب.ميكند كار
.دارد امروزي فيلمسازي استوديوهاي به زيادي
وسيعي سطح در را خود نوشتههاي ميشود موفق جوان شكسپير
معاصر نمايشنامهنويس از را مختلف ايدههاي و كند مطرح
مالك هنسلو فيليپ حال همين در.بربايد مارلرو كيت
نشود آماده موقع به نمايش متن كه است آن نگران تماشاخانه
تحت نوشته ، تحويل براي را جوان نويسنده رو همين از و
اين ميكند زيباتر را فيلم كه آنچه.ميدهد قرار فشار
.ميشود عنوان شكسپير ديد زاويه از مسائل اين تمام كه است
به زياد خيلي احتمال به بود ، زنده امروز شكسپير خود اگر
او نوشتههاي براساس كه ميپيوست نويساني فيلمنامه جرگه
"اخيرا استوپارد تام را نكته اين.مينويسند فيلمنامه
.كرد مطرح گفتوگويي در
زياري كيكاووس :ترجمه
دارد ادامه
|