ايراني - تمدناسلامي
پنجم سده تا آغاز از ) اعراب و ايران فرهنگي تبادلات
2- (هجري
آذرنوش آذرتاش دكتر استاد با گو و گفت
در ساسانيان حضور تبلور بهعنوان كه فرهنگ سومين -3
ميان ماجراهاي البته.است يمن ميبرم ، نام آن از عربستان
است مسلم آنچه.است درآميخته افسانه مشتي با ايران و يمن
تندي آشوب دچار يمن ميلادي سال 570 در تاريخي ، لحاظ از
سوي از و مسيحيت و يهود اديان نفوذ سو يك از:ميشود
توسط مسيحيان كشتار و حبشه نفوذ محلي قيامهاي ديگر
بهنام مرديميافزايند آن آشفته اوضاع بر يهوديان
درخواست و ميآورد روي انوشيروان دربار به سيفبنيزن
هشتصد شامل كشتي هشت روايتي به انوشيروان.ميكند كمك
نخستين.ميشود فتح يمن و ميكند يمن روانه جنگي مرد
.بود "وهريز" بهنام ايراني يك شد ، يمن وارد كه اميري
كه نيست ترديدياست شده نقل زيادي داستانهاي وي درباره
آن در يمن و ايران سپاه و بوده سازمانيافته پيروزي اين
اميران از تعدادي يمن ، فتح از پس.داشتهاند همكاري
حكم يمن بر اسلام آمدن تا خانوادههايشان با ايراني
..و وينگان نوشگان ، مروزان ، وين ، وهريز ، :مانند ميرانند ،
ظهور اسلام آنكه از پس كه است آن زيباست كه آنچه.
اسلام به دعوت در (ص)پيامبر نامه آنكه بهمحض و ميكند
ميپذيرند ، را اسلام كه كساني نخستين ميرسد ، يمن مردم به
حادثهاي هنگام ، اين دربودند يمن ساكن ايرانيان همين
هيچكس ولي است مهم بسيار اسلام تاريخ در كه ميدهد رخ
بهنام دروغين پيامبري:است نكرده شايان توجه بدان
در ويميكند حمله يمن به خود پيرو قبايل با "اسودعنسي"
را ايرانيان از برخي.ميگيرد را پادشاهان قصر صنعا شهر
آزادزادگان ;يعني "بنوالاحرار" بدانان يمن مردم كه
اسير دادويه و فيروز و بازان پسر ازجمله ميگفتند ،
بانويي كمك به آزادگان اين باقيمانده سرانجام.ميشوند
توطئهاي بود ، ايراني امير آخرين زن كه "آزاد" بهنام
همه اسود قيام.ميكشند را اسود و ميچينند ماهرانه
به او شكست از پس اينرو از.بود كرده نگران را مسلمانان
آن كه گرديدند دلشاد (ص)پيامبر چنان ايرانيان ، دست
.نهادند ارج بسيار را ايرانيان
پديدههاي و مفاهيم چه گرفت ، صورت كه فرهنگي تبادل اين *
قابليت عربها ديگر عبارت به و ميگرفت دربر را فرهنگي
داشتند؟ را فرهنگي عناصر چه پذيرش
قابليت عربها كه است مهمي بسيار موضوع اين:آذرنوش دكتر -
كه خاصي كيفيت با عربها ، داشتهاند؟ را چيزهايي چه پذيرش
را ساساني مادي تمدن كه است بديهي ميدانيم ، زندگيشان از
اين درباره مداركمان استوارترينميپذيرفتند راحتتر
بدين است ، زبانشناختي بررسيهاي و مدارك فرهنگي ، تبادل
ايران از عرب واژههاي وام بررسي و پژوهش با كه معنا
ساختار به توجه و تاريخ طول در آنها بازيابي و ساساني ،
ايرانيان از عربها كه مفاهيمي به ميتوان آنها ، معنايي
در فارسي نفوذ راههاي" كتاب در منيافت دست گرفتهاند ،
پس و كردهام بحث باره اين در "جاهلي عرب زبان فرهنگو
شعر در پارسي واژگان از مجموعهاي به جستجو سال بيست از
آن كه چرا "جاهلي شعر":ميگويميافتهام دست عرب جاهلي
نخستين گفت خواهم همچنانكه و نبوده نثري زمان
آغاز دربودهاند ايرانيان عرب نويسي نثر پايهگذاران
خط به و آرامي -عربي زبان به كتيبهاي ميلادي چهارم سده
تعجب كمال با.است شده كشف "امرءالقيس" به مربوط آرامي
براي را آن اينجانب كه فارسي واژه نخستين كه ميبينيم
واژه ;ميشود ديده كتيبه اين در يافتهام ، اولينبار
معناي در ذو."ذواسرالتاج":آمده كتيبه اين در."تاج"
به عربي در "اسر" و "طي" لهجه با كنيد قياس است ، "الذي"
پس.است ربودن معناي به كتيبه آن در ولي كردن اسير معناي
سرودههاي به كه پارسي واژههاي مجموعه كتيبه ، اين از
.ميشود فرهنگي واژه ده و صد بر بالغ يافتهاند ، راه عربي
عربي به پارسي از "مستقيما واژهها اين همه اما
آرامي مانند سامي زبانهاي ديگر طريق از بلكه نرفتهاند ،
.رفتهاند عربي به سرياني مانند آن به مربوط لهجههاي و
فرهنگ ماديتر بخشهاي و تمدن اخذ نشانگر واژهها ، وام
،(درباري عالي پارچههاي) خسرواني ،(جوال) جولق:است بوده
آنهايي بنابراين و آمد عرب جاهلي شعر در واژه اين) خندق
كرد ، اختراع را آن خندق جنگ در پارسي سلمان ميگويند كه
نشانگر واژه وام اين باز ، ) بازي ،(است نادرست گفتارشان
گلهاي نام و ،(است ايران از شكارگري و شكار فرهنگ اخذ
،(گل) جل ،(گلستان) جلستان ،(بنفشه) بنفسج:مانند مختلف
به كلماتي چه عربها بپرسيد اگر حال...و (سرخ گل )ورد
از كمي مدارك متاسفانه كنم عرض بايد دادهاند ، ايرانيان
اندك مقدار اين براساس و داريم ، اختيار در پهلوي زبان
.نميشود يافت پهلوي در عربي واژههاي وام درباره چيزي
.است برده بهرهها سامي فرهنگ از پهلوي زبان عوض در ولي
چه تاثير زير ايرانيان آوردن اسلام جنابعالي نظر به *
سطح در نويني مناسبات چه رخداد اين و گرفت صورت عواملي
پديدآورد؟ دوقوم اين فرهنگي تبادلات
و زور به ايران ميبرند ، گمان كه كساني:آذرنوش دكتر -
هم آنهايي و ميكنند خطا بيترديد ، شده فتح شمشير ضربه
و آمنا اسلام نام شنيدن محض به ايران ميكنند فكر كه
كه ميبينيم ما.هستند اشتباه در هم آنها گفت ، صدقنا
دويست كه سپاهي شده تسليم عرب سپاه برابر در ايران سپاه
بود ، كرده نبرد ديگر مهاجم كشورهاي و روميان با سال سيصد
بيگمان.ميشود بسته پا و دست عرب سپاه برابر در ناگهان
دوره ايرانيان سياسي و اجتماعي ناهنجار بسيار وضعيت
تسليم و پذيرش اين در اجتماعي و ديني بيانگيزگي ساساني ،
اسلام دين سادگي و پاكي و صفا.است داشته اثر اسلام به
ميكرده جلب خودش به را ايرانيان از انبوهي كه است بديهي
همان در كه بودند نيز ايرانياني ميان اين در امااست
چهارم سده تا مثال براي نسپردند اسلام به سر اول وهله
.بودند زردشتي آن پيرامون و فارس مردم اكثريت هجري
فارس مانند ايران مناطق مردم از برخي گرويدن دير دليل *
آيا است؟ بوده چه اسلام آيين به مازندران و گيلان و
است؟ بوده دخيل رابطه اين در خاصي اجتماعي و فرهنگي عوامل
اسلامي و عرب بزرگ اقليتهاي خراسان در:آذرنوش دكتر -
اسلام به زودتر آنجا مردمان اينرو از بودند ، شده ساكن
.بود بومي ايرانيان با اكثريت فارس در "مثلا ولي گرويدند
زردشتي ايرانيان كه داشتند تمايل بيشتر عرب حكام از برخي
جزيه مسلمانان به صورت اين در چراكه بمانند باقي
اسلام به ايرانيان آنكه محض به ولي ميپرداختند
.ميشدند معاف مسلمان عمال به خراج پرداخت از درميآمدند ،
عظيمي حفره سبب ايرانيان ، از فراواني جمع آوردن اسلام
بلاذري تاريخ در مسئله اين به.بود شده حكومت بودجه در
يا بشدت ايران سرزمين دوران اين در.است رفته اشاره
بين اين در.بود شده اسلام و عربي فرهنگ شيفته يا مقهور
باز آغوش با ايرانيان آنكه نخست.است مهم ما براي امر دو
اين به چنان آنكه دوم و كردند استقبال اسلام فرهنگ از
خود فرهنگي گنجينه همه كه آوردند ايمان يافته نو فرهنگ
.كردند عرضه فرهنگي جريان اين به شگفت صداقتي با را
ميان در موجود ايراني فرهنگي و فكري رگههاي و مايهها *
همه از و گرديد عربي فرهنگ وارد چگونه پهلوي كتابهاي
شد؟ نهاده برهم اسلامي فرهنگ با چگونه آنكه مهمتر
از بود فرهيخته مرد شايسته كه چه هر:آذرنوش دكتر -
.بود شده گردآوري پهلوي زبان به كتابهايي در پيش ، قرنها
فرهنگي مسائل اين مجموعه به اگر.كنش و منش آيين ، حكمت ،
موازين با هيچگاه "تقريبا كه ميبينيم شود ، نگريسته بدقت
تجربه و زيسته موازين اين چون و نيست معارض اسلام اخلاقي
اجتماعي كنشهاي و فرهنگي منشهاي اين يعني ;بود شده
در ميتوانست آساني به بود ، ملحوظ ايراني جامعه در "عملا
اين كه است آن من مراد.گيرد قرار تقليد مورد ديگر جايي
عملي حكمت مقوله از و تجربي بلكه نبود ، نظري فقط اخلاق
بود ، آمده پديد كه گشايشي اثر در عربها كه هنگامي.بود
را آنچه ناچار برتابند ، رو بياباني زندگاني از كوشيدند
دانشمندان شگفتآور انبوه و گرفتند بود ، دستشان دم كه
فهرست.برگرداندند عربي زبان به را فرهنگها اين ايراني ،
.مييابيم نديم ابن "الفهرست" دركتاب را افراد اين نام
واكنش يك عربي زبان به ايراني فرهنگ انتقال اين
اين.است اهميت با بسيار كه داشت پي در هم زبانشناختي
و عرب دانشمندان از بسياري است ممكن.است من شخصي نظر
مليگرايي به مرا و باشند مخالف انديشه اين با عربشناس
تعصب هيچگونه پيداست گفتارم از همچنانكه ولي كنند متهم
.ندارم عربگرايي و ايرانگرايي به
فرهنگ شدگي آشكار زمينههاي چگونگي به ميتوانيد *
واكنش آن كه بفرماييد و بكنيد اشارهاي ايراني
پذيرفت؟ صورت چگونه زبانشناختي
ويژه زمينهاي در زبانشناختي پديده اين:آذرنوش دكتر -
فرهنگ در اسلام پيدايي از پيش ما.است يافته بروز مجال
كاهنان سجع نام به را آنچه نداريم ، نثر نام به چيزي عربي
كه را گفتارهايي ديگر سوي از.مينهميم كنار بوده ، معروف
بخصوص من سخن ميكنيم ، رها نيز شده نقل خطبه قالب در
است ، نهجالبلاغه در (ع)اميرالموءمنين حكمتهاي بر ناظر
شيوه و شدهاند تلقي قرآن تلو تالي گفتارها اين زيرا
.است رعبآور و كوبنده موزون ، آهنگين ، آنها در گفتار
هم را قرآن خود ديگر سويي از.نشده تدارك قصه بيان براي
تقليدناپذير ناچار به و خداست كلام كه چرا ميكنيم رها
و بتپرستانه و مذهبي چارچوب يك در كاهنان.است
علت به حرفها اين.ميزدند حرف مردم براي غيبگويانه
ايهام ، ابهام ، از هالهاي در هميشه گفتار طبيعت
است بوده گفتن گنگتر هرچه و عظيمگويي تفخيمپردازي ،
فرهنگ ايناست ميشده بيشتر مردم روحيه در اثرش كه چرا
نوعي هم سخنان اين همه در.داشته مستقيم رابطه شعر با
.قافيه هم و ميشود مراعات وزن
ميكند ، پيروي عروضي افاعيل از كلام ، گونه اين در وزن
به تبديل "كاملا تا نميگيرند قرار "بحر" قالب در اما
بسيار قالب مراعات با كه هستند سجعها همين.شوند شعر
شكل تغيير عاميانه ترانههاي به رجز ابتدايي و كهن
سنت رواج نشانگر ، عاميانه نيمه ترانههايميدهند
نخست سده پايان در ما كه آن خلاصه.است بوده ترانهسرايي
و قرآن به منحصر اينها اما داريم نثر اندكي اسلامي
كه است بزرگان از بازمانده خطبههاي برخي و نهجالبلاغه
اين در ولي شد ، آن بحث وارد نميتوان خاص كيفيت دليل به
براي محمليباشد بتواند كه را نثري عربي زبان دوران
اسلام درون در سيلوار كه بينظيري و گسترده بسيار فرهنگ
.نداشت دست در شده ، جاري
و اعتلا در ايرانيان داشتيد اشاره كه همانگونه *
بفرماييد "لطفا بودند ، آمدان سر از عربي ، نثر پرورندگي
گرفت؟ صورت دانشمنداني چه توسط و چگونه كوششها اين كه
ميشود متبلور اينجا در "دقيقا من ادعاي:آذرنوش دكتر -
معروف مرسل نثر به عربي نوپديد نثر شيوههاي نخستين كه
و شد پديدار هجري اول قرن اواخر از "اساسا است ،
فرزانگان از همه عربي نثرهاي نخستين اين پايهگذاران
ابن" او دوست و "كاتب عبدالحميد" نظير بودهاند ايراني
ابن.آمد بوجود ايراني دو اين بدست جديد عربي نثر."مقفع
او.است داشته ميان اين در برجسته بسيار نقشي مقفع
آداب به و فرهيخته بسيار مرديروزبه نامش و بود ايراني
فرهنگي سطح بالابردن در روزبه.بود آراسته ايراني كهن
نماينده بيترديد خود و ميكوشيد خويش زمان انسانهاي
و آدابداني و نفسي نيك در كه زيرا بود فرهنگ اين بارز
.بود سرآمد آيينشناسي
اين فحواي از ايراني تمدن و فرهنگ شما نظر به آيا *
آنچه به توجه با -داشتيد اشاره بدان كه آثاري و نوشتهها
چگونه؟ است؟ شناساييپذير -است اندك ميباشد ، دسترس در
عربي آثار اين وراي از كه دارم آرزو من:آذرنوش دكتر -
دست به ايراني فرهنگ.كنيم پر را قرنه سه بزرگ شكاف آن
وارد او مانند نويسنده و شاعر عظيمي توده و مقفع ابن
به كه ايراني بوي و رنگ آن و مايه آن اما.شد اسلام جهان
و انتظار مورد كه گونه آن هيچگاه شده ، وارد عربي فرهنگ
دويست و هزار طي ايرانيها ما و نشده بازگو است ، شايسته
ما امروزه اگر.نبودهايم آن بازيافتن پي در هرگز سال
درجه در كه است آن براي ميگذاريم ، انگشت نكته اين روي
هيچ را حق اين.كنيم بازشناسي را مسلمان ايراني هويت اول
در.كرد نتواند سلب ايران مسلمانان ما از عجمي و عرب
ترديدي است ، پهلوي از ترجمه همه ابنمقفع آثار اينكه
خود هويت سند عنوان به را آنها ما اگر زيان چه پس نيست ،
در تحقيق هنگام ما كه است اين مهم نكته.كنيم بررسي
به سياسي كشاكشهاي بزرگي توده لابلاي از خود ، كهن فرهنگ
خشونت بيگانه موج انبوهي ازميرويم پيش تاريخ ژرفاي
بايد...و سلجوقي غز ، مغول ، افغان ، از.ميگذريم بار
ايراني رگه آن بايد خوفانگيز كشاكش اين در درگذريم ،
كه بار وحشت صحراي اين از تازه و كنيم بازيابي را مسلمان
سكوت قرن سه همان كه علف و بيآب سخت بياباني به گذشتيم ،
دوران به ميزنيم پلي سرناچاري از آنگاه.ميرسيم باشد ،
پان و مليگرا ، ايرانگرا ، به كه است گاه آن و باستان
در ايراني فرهنگ شكوه آنكه حال !ميشويم بدل ايرانيست
.است بازيافتني قرن سه اين
خويشتن و تاريخ بازشناسي به ميتوانيم چگونه *
پيشنهاد را شيوههايي و روشها چه يابيم؟ دست فرهنگيمان
ميكنيد؟
مقام طرف از مركزي كه دارم آرزو "شخصا من:آذرنوش دكتر -
بايد.گيرد عهده بر را مهم اين جمهوري رياست يا رهبري
بارها منشود ديده تدارك كار اين براي موءسسهاي
به را عدهاي و گيرم عهده بر را كار اين كه خواستهام
مفصل بسيار منابع به اگر.بگمارم فرهنگ اين بازيابي
را ايراني گمشده فرهنگ بازيابي زمينه بياندازيم ، نگاهي
تقاضاي.است پنهان عربي فرهنگ در آن اعظم بخش كه داريم
اين انجام آنكه حال نشده ، واقع كسي توجه مورد تاكنون من
.است ايرانيان ما برگردن ديني ملي ، تاريخي ، ضرورتي كار
آثار و نوشتهها انبوه.نيست منحصر ابنمقفع به فقط كار
كار سال چندين به نياز كه است فراوان و بزرگ آنچنان
.دارد مداوم
دارد ادامه
|