حال در جوامع در ديني جنبشهاي و مدرنيته
گذار
نو نسلهاي با دين رابطه
حال در جوامع در ديني جنبشهاي و مدرنيته
گذار
خويش محدوديتهاي به خود نقد طريق از جديد خرد اما *
عقلانيت پروژه درون از تا ميكوشد و ميشود واقف
كند بازشناسي را خود محدوديتهاي و كاستيها
داراي ،"مدرنيته و دين" نسبت درباره بحث :جستارگشايي
آغاز مشروطيت دوره از "تقريبا - طولاني "نسبتا پيشينهاي
-است يافته شدت ايران در اسلامي انقلاب از پس بويژه و
رابطه اين در رويكرد سه ديني انديشمندان كلي بطور
:برگزيدهاند
سنت به بازگشت آن ، پيامدهاي و مدرنيته نفي با برخي -1
.دادهاند جاي خود كار سرلوحه را
و ملي و قومي فرادادهاي و سنت نفي به ديگر دستهاي -2
.پذيرفتهاند بكل را مدرنيته و گماشته همت ديني
بالاست ، در شده ياد دسته دو ميان جمع كه سوم گروه -3
بستري در را مدرنيته از مثبت عناصري و سنت از عناصري
به بايد كه باورند اين بر و آميخته در سياسي و اجتماعي
.پرداخت سنت احياي و نوسازي
است "نراقي آرش" سخنراني متن ميآيد ، پي از كه نوشتاري
.است شده قرائت "اسلام و مسيحيت يهوديت ، " كنفرانس در كه
و "فلسفي كلام" كتابهاي ترجمه نراقي دكتر ايناز از پيش
نيز تازگي به و بود رسيده چاپ به "ديني اعتقاد و عقل"
منتشر طرحنو انتشارات سوي از وي "شناخت دين رساله" كتاب
.است شده
معارف گروه
ويژگيهاي و منطق بررسي من سخن موضوع :بحث طرح و مقدمه -1
در مدرنيت با مواجهه در كه است دينگرايي فكري جنبشهاي
ورود از پيش اما.گرفتهاند شكل گذار حال در ديني جوامع
اين چارچوب و مبنا كه مهم نكته دو به بايد اصلي بحث به
:كنم اشاره ميكند ، روشن را بررسي
تبع به را مدرنيت گوهر بحث اين در كه است آن:اول نكته
مهمترين.كردهام فرض "نقاد بنياد خود خرد" كانت
:است قرار بدين قديم خرد با قياس در خرد اين ويژگيهاي
فرض آن مهم فرض پيش و است مفسر خرد قديم ، خرد "اولا
(شريعت قلمرو در هم و طبيعت قلمرو در هم) عالم احسنيت
و صحيح را عالم كلي نظام قديم خرد ديگر ، بيان به.است
فهم مقام در بيشتر قديم خرد.ميانگارد عادلانه "اساسا
در چرا و چون و تصرف و تغيير نه است وحياني متن يا عالم
در ميتوان را قديم خرد تجليگاه بهترين آن ، بنيانهاي
.كرد ملاحظه متافيزيكي نماي نظامپردازي
است اين آن مهم فرض پيش و است متصرف خرد جديد ، خرد اما
حكمت هيچ "لزوما خلقت جهان و عالم بنيادين ساختار در كه
تغييرپذير "اساسا عالم ساختار لذا و نيست نهفته مقدري
كه كجا هر تا ميتواند عليالاصول انسان و ميشود فرض
.بدارد گشاده خلقت عالم در را خويش تصرف دست بخواهد
.يافت تكنولوژي در ميتوان را خرد اين تجليگاه بهترين
پي در فيلسوفان تاكنون ميگفت كه نيز ماركس عبارت اين
هستيم ، آن تغيير پي در اكنون ما اما بودهاند ، عالم تفسير
قديم خرد ميان تفاوت همين به ناظر معنا يك به ميتواند
.باشد جديد و
از پس يعني است ، قرمز خط واجد "اصولا قديم خرد "ثانيا
يافته خاتمه را خود كار خداوند كلام يا طبيعت كتاب فهم
و تسليم است يافته آنچه برابر در پس آن از و ميكند تلقي
چون خداوند كلام يا عالم اساس با قديم خرد.ميشود خاضع
و امور از پارهاي او برابر در يعني.نميكند چرا و
.هستند مقدس لذا و چرا و چون و نقد فوق "اصولا تعاليم
خود برابر در را قرمزي خط هيچ عليالاصول جديد ، خرد اما
چرا و چون حق خداوند كلام يا عالم فهم از پس و نميشناسد
خرد برابر در.ميداند محفوظ خود براي همچنان را نقد و
.ندارد وجود چرايي و چون فوق يا مقدس عنصر هيچ جديد
آگاه و واقف خود محدوديتهاي به نسبت قديم خرد "ثالثا
پروژه بيرون از محدوديتها از پارهاي حداكثر و نبود
.ميشد داده نسبت او به (عرفان حوزه از "مثلا) عقلانيت
واقف خويش محدوديتهاي به خود نقد طريق از جديد خرد اما
و كاستيها عقلانيت پروژه درون از تا ميكوشد و ميشود
جديد خرد ديگر ، بيان به.كند بازشناسي را خود محدوديتهاي
برابر در كه معنا اين به اول:است "انتقادي" معنا دو به
به دوم ، .نميشناسد چرايي و چون فوق يا مقدس امر هيچ خود
لذا و چرا و چون و نقد از مصون نيز را خود كه معنا اين
.نميشمارد مقدس
ثقل نيروي زمين مغرب در مدرنيت پيدايش و تولد :دوم نكته
بخشيد غنا چنان را انساني جهان فضاي و آورد پديد عظيمي
جذب يا معطوف آن سوي به نحوي به يك هر پيراموني جوامع كه
نسبت متفاوتي واكنشهاي گذار حال در ديني جوامع در.شدند
را واكنشها اين مجموعه.شد پديدار غربي مدرنيت به
مهم پروژه يا رويكرد سه قالب در كم دست ميتوان
:كرد تقسيمبندي
انواع:است سنت به غيرانتقادي رجعت پروژه اول پروژه (1
در جنبشها اين.ميگنجند مقوله اين در سلفي جنبشهاي
ميكنند دعوت را ديني جامعه مدرنيت ، به نسبت منفي واكنشي
هيچگونه بدون و بازگردند صالح سلف طلايي دوران به كه
سنتي خويشتن به بازگشت صداي سنت ، به نسبت انتقادي رويكرد
.ميدهند سر را
اين به قائلين:است سنت نفي و گسست پروژه دوم پروژه (2
و) سنت ميان پلناپذير و معرفتي گسستي كه معتقدند پروژه
از بايد لذا و است داده رخ مدرنيت و (ديني سنت جمله از
از ريشه و گذرانيد سر از را معرفتي جهش سنت ، نفي طريق
.درآمد مدرنيت آغوش به و بركند سنت
چارچوب در:است سنت بازسازي و واسازي پروژه سوم پروژه (3
و ساختزدايي فرآيند طريق از تا ميشود كوشش پروژه اين
ملاحظه با و آن مجدد ساخت و بازآرايي و سنت شالودهشكني
عرضه دين يا سنت از جديد قرائتي مدرنيت ، از وجوهي يا وجه
در كه دينگرايي جنبشهاي درباره "خصوصا بحث اين در.شود
قرار سنت بازسازي و واسازي پروژه ديني سوم پروژه چارچوب
پروژه درون در -شد20 خواهد بحث اختصار به ميگيرند ،
را مهم جريان سه كم دست دين يا سنت بازسازي و واسازي
علاقه و توجه بنابراين ، :كرد متمايز يكديگر از ميتوان
به او توجه و است دين به معطوف بالذات و "اولا او اصلي
است تاريخياي اقتضائات و شرايط از ناشي و بالعرض مدرنيت
جريانهايي برخي البته.است شده واقع آن در لاجرم وي كه
غيرانتقادي رجعت پروژه از دارند ديني احياگري داعيه كه
پديد را سلفي جريانهاي انواع و ميكنند تبعيت سنت به
كه ميرسد نتيجه اين به ديني احياگر گاه اما.ميآورند
دين ، تداوم و بالندگي و مقبوليت لذا و معقوليت شرط
و مدرنيت -"اولا احياگر ، يعني.است مدرنيت با آن سازگاري
و ميشناسد رسميت به را نقاد بنياد خود خرد يعني آن گوهر
خرد با كه دهد دست به دين از قرائتي تا ميكوشد -"ثانيا
به ،"اولا منظور اين براي وي.باشد ملائم و سازگار جديد
.ميورزد اهتمام ديني عقايد نظام عقلاني بعد ساختشكني
خرد پرتو در را دين مقومات و عناصر تا ميكوشد ،"ثانيا
را عناصر اين ،"ثالثا و كند تفسير باز و تعريف باز جديد
بازآرايي جديد خرد با ملائم و متناسب و جديد هندسهاي در
.كند سازمان تجديد و
دارد ادامه
نو نسلهاي با دين رابطه
دينداري -يهوديت و مسيحيت اسلام ، " جهاني همايش از گزارشي
بخش واپسين - "سياسي جهان در
اين از يك هرشد مطرح همايش در نيز ديگري جالب بحثهاي
ديدگاه از "طبعا و ميشد محسوب مهمي موضوع سرفصل بحثها ،
اروپايي ، متفكر انزوپيس ، .بود شده نظر آن به نيز خاصي
-حاضر عصر در تقدس سقوط:بود داده قرار مدنظر را نكته اين
نسل ميان در -ديني تحقيقات و اعتقادات كسوف نه اما
آينده در جوانان تعيينكننده وضع به اشاره با او.جوانتر
بهگمان.بود مدعياتش براي تجربي شواهد بهدنبال اروپا ،
و عقايد درتحليل نميتواند ديگر كلاسيك سكولاريسم وي ،
پس.باشد كارآمد غيراروپاييها و اروپاييان انديشههاي
جوانتر نسل.شود اقدام تحليلها بازسازي به است لازم
دين به نسبت عجيب "نسبتا احساسي و برخورد داراي اروپا ،
از را تعلق حس ولي دارند اعتقاد دين به آنها.ميباشند
ديني نهادهاي به "عمدتا تعلق عدم اين.دادهاند دست
بحران كه دانست بايد اول وهله در بنابراين.ميشود مربوط
كه است اين داده ، رخ آنچه چيست؟ كليسايي دين در نهفته
سيستم انتقال و بازسازي به قادر ديگر ديني نهادهاي
روند ، اين در.نيستند بعد نسل به نسل يك از اعتقادات
دينهاي كرد؟ بايد چه اكنون.موءثرند هم خانوادهها
و مدرن رفتار نوعي ظهور با ناچارند ابراهيمي ، سهگانه
ديگر.شوند مواجه جوانتر نسلهاي اعتقادات با پيشرفته
جوان و نو انديشههاي با يكسويه و تحكمي رفتاري نميتوان
ميكند برخورد دين با چگونه جوان نسل كه ديد بايد.داشت
چگونه.چيست دين با درارتباط آرمانهايش و مطلوبها و
مسائل بهعنوان همچنان را قبل نسل چند آموزههاي ميتوان
ضعف علت ميتوانيم نقطه همين از داد؟ آموزش جوانان
آنكه خلاصه.دريابيم را ديني نهادهاي با جوانان ارتباط
جوانان نزد دينمدرن يا ديني مدرنيته نوعي برابر در ما
نوع اين در.گرفتهايم قرار بيستم قرن آخر در اروپايي
مستقيم تجربه جهت در ذهني و عاطفي و شخصي مسائل اعتقاد ،
تا ميگشايد را درها و ميكند عمل خداوند با ارتباط
و سمبلها آنهابيابند قدسي امر با آزاد ارتباط افراد
بهعنوان را متفاوتي فرهنگهاي و شعائر و رفتارها
و تنوع اينجا در.ميدهند قرار مدنظر رابطه واسطهاين
حكومت جمع ، بر نه و افراد اعتقاد و ضمير بر كه است تكثر
و سمبلها و شعائر در جمعي روح گذشته در آنكه حال ميكند ،
.ميشد اعتقاد به منتهي و ميكرد عمل ديني اعمال
مطالعات و عملي تجربه بيان چه اگر انزوپيس ، ديدگاههاي
اما بود ، دين و غربي جوانان رابطه مورد در وي عيني
به آن مبناي بر كه نتيجهاي و عملي ديدگاهي به "لزوما
"اصلا درواقع.نميگرديد منتهي يافتهشود دست راهحلي
نوعي كه آينده روند كه كرد ارزشگذاري نميتوان
بر تاثيري چه است ، ديني عقايد حوزه در انديويدوآليسم
-دين بنيادي اصل آيا.خواهدنهاد ديني اعتقادات سرنوشت
شد خواهد تضعيف قدسي ، امر يعني -ابراهيمي اديان در لااقل
خواهديافت؟ تداوم متكثر ساحت همين در يا
آنچنانكه.شد گفته همسخن ديگر نوعي به زمينه اين در
به همهچيز:داشت اظهار كليمي روشنفكر گوردون ، حييم
سرشار نيز تئوريها و انديشهها بازنميگردد ، عمل مشكلات
حقيقت.بودند مطلقگرا همه گذشته ، در.هستند سوءتفاهم از
ديگر نگاهي با مردم امروزه اما ميكردند ، جستجو را مطلق
و من نزد در همزمان ميتواند حقيقت.مينگرند حقيقت به
و اعتقاداتشان و انسانها رابطه به اين.باشد ديگران و تو
بايد مادارد بستگي آن شدن عميق و رابطه اين در صداقت
و آمده پديد معاصر جهان در عظيمي دگرگونيهاي كه بدانيم
ما درك.خواهدشد بيشتر سوم هزاره در تحولات سرعت
بهصورت ميتوانيم ما.باشد ما فرزندان درك نميتواند
جوانترها اعتقادي انگارههاي برابر در بردباري با و جمعي
روشنفكرانه آرزوي يك اينبرسيم متعالي و مشترك دركي به
آيا.هست نيز دسترسي قابل امكان يك حال عين در اما است
حضور با همگاني حقيقتي ساختن در مشاركت جهان آينده ، جهان
نيست؟ همه برابر
سارا خانم اما.داشت خاص جذابيتي اظهارات ، نوع اين
تاريخ درباره كتابي موءلف و امريكايي دينپژوه استرومسا ،
ما:ميگفت سخن ديگر واقعيتهايي از يهود ، دين در الحاد
تسامح امانيازمنديم همه به آن آموزش و تسامح و تحمل به
ما كه آياتي همان آيا يابد؟ گسترش ميتواند منظر كدام از
به افراطيون ، توسط ميكنيم ، تعبيرش صفا و سلام و صلح به
ديگري فرهنگ در من نميشود؟ دگرگون خشونتگرايانه تفسيري
دكتر به نسبت را خود تحسين نميتوانم اما يافتهام پرورش
اين در ايشان نظر.نكنم ابراز نظرياتش و شبستري مجتهد
از تاريخي انتخابي به دست كه ناگزيريم ما كه مورد
ما به انتخاب اين.است درست "كاملا بزنيم ديني گزينههاي
را جهاني اديان در مشترك عناصر تا داد خواهد امكان
را همگان اعتقادات و انديشه در مدارا استعداد و بيابيم
از برجسته نمونههايي سپس استرومسا سارا.بخشيم افزايش
قرن در مسيحيت و اسلام به كه را يهودي فيلسوفان برخي روش
اين.داد قرار تحليل مورد ميكردند اشاره يازده و ده
بهعنوان اسلام از سالمي درك ميكوشيدند بهويژه متفكران
.كنند ارائه الهي شرايع تاريخ در عطفي نقطه
اسلامشناسي كه كراي كنت پروفسور استرومسا ، سارا از پس
.كرد سخنراني است آكسفورد دانشگاه محققان از و برجسته
و "مسيحيان و (ص)پيامبر" ،"تصوف حكمت" نظير وي كتابهاي
نمونههاي بهترين از "قرآن قرائتهاي" بهويژه
گم درباره ادبي مقدمهاي با كراي.است غربي اسلامشناسي
و اچلارنس.دي همچون اديباني سخنان به انسان ، تعالي شدن
را بشر زندگي صليب ، و شر مفهوم:كرد استناد مورداك آيريس
كه است اين مسئله.هستيم توبه نيازمند ما و كرده بيمار
به اميد.شود پذيرفته ما توبه تا باشيم اميدوار بايد
طريق ، اين و بنماياند ما به را حقيقت ميتواند رستگاري
تشويقآميز اگر عشق و حقيقت.است حقيقت به دستيابي راه
مسئله ، پسبردارد ميان از را خشونت و زور ميتواند باشد
امر اين و است مربوط قدرت به هم ديگر طرف از
شاعر يكاست متمرد موجودي انسان زيرا است اجتنابناپذير
مراقب !انسانها آه ، :ميسرايد چنين چكامهاي در انگليسي
چگونه و ميگيرد دست به را شما چگونه قدرت باشيد ،
بتپرستان.ميگسترد شما بر را خود استيلاي چنگالهاي
جلوه حقيقت و عشق بر قدرت سلطه كه ميكنند ظهور هنگامي
.ميكند
مرد آن رفت ، او از ذكري "قبلا كه ايوب محمود استاد
تمپل و هاروارد و پنسيلوانيا و بيروت در كه روشنضمير
انديشه صاحبنظران برجستهترين از اينك و كرده تحصيل
اسلام واسع ديدگاه به را مسائل اين همه است ، اسلامي
با و ميشود آغاز فطرت از انسان اسلام ، دربازگرداند
كتاب ، اهل به نسبت قرآن نگاه.ميگذارد جهان به پاي رحمت
به قرآن انسانشناختي مباني.است گرفته شكل مرحمت براساس
.انتخاب به قادر و عاقل است موجودي انسان كه ميآموزد ما
ميتواند شايستهاي مذهب و مكتب هيچ و سليمي عقل هيچ آيا
همه فراروي گشوده راه پس كند؟ نفي را عنصر دو اين
.صحيح انتخاب و عقل رشدميگذرد معبر همين از انسانها
زندگي دانش از سرشار و فرزانه عقلي پرتو در كه انساني
خورشيد و خواهدبود درست نيز انتخابهايش لاجرم كند ،
.والسلام.كرد خواهد طلوع زندگيش در رستگاري
رضوي مسعود :از گزارش
|