هنر قدسي ريشههاي
زيبايي فلسفه درباره ضيمران محمد دكتر سخنراني متن
(1) دين شناختي
با تنگاتنگ پيوندي داراي قدسي تجربه و هنر :جستارگشايي
شامل نيز را ديني كهتجربه قدسي امر.است بوده يكديگر
پديدارهاي در كه است وجود برتر و والا ساحت ميگردد ،
رازآميز و شگفت اثري ما بر و بوده سريان در هستي
وجود غيب ساحت اين به رسيدن هنر غايت و هدف.ميگذارد
داراي ايزدي و الهي فيض با هنري ادراك رو اين از.است
وجودي غايت اين نشانگر و بازگوكننده هنرمندان.است پيوند
در بشر ، آرماني و ايدهآل امر ;خداوند واقع در.هستند
سلوك و سير در هنرمند.مييابد تحقق هنري تجربه سايه
.ميپرورد ذهن در را لاهوت ساحت به رسيدن شوق و شور ناسوت
ضيمران محمد دكتر سخنراني متن ميآيد ، پي از كه مطلبي
تالار در هنر ، در ماوراءالطبيعه تجلي همايش در كه است
ضيمران محمد دكتر.گرديد ايراد هنر دانشگاه فارابي
شرق و غرب فلسفه تاريخ در را هنر به گوناگون رهيافتهاي
گوناگون ديدگاههاي و رسيده بر حاضر دوره تا افلاطون از
از سپاس ضمن.است كرده بيان تفصيل به قدسي هنر باب در را
نهادند ، ما اختيار در را سخنرانيشان متن كه ضيمران استاد
جلب جستار اين به را گرامي خوانندگان شما توجه
.مينماييم
معارف گروه
پيوند هنري تجربه به را فراطبيعي تجربه گوناگوني عناصر
بينش كه باورند اين بر حوزه دو هر انديشمندانميدهد
حقيقت از غيرمفهومي دريافت متضمن فراطبيعي نگاه و هنري
خاصي استعداد و نبوغ الهام ، پايه بر بينش دو هر و است
و پديدهها صورتها ، به رويكرد دو هر.است شده استوار
حقيقت به را خاصي رهيافت كه دارند تكيه فعاليتهايي
non) غيرحصولي و غيربرهاني رهيافت مراد.ميطلبد
وامدار حيطه دو هر گفت بتوان شايد و است (discursive
مستلزم حقيقت ارزيابي ساحت دو هر در.هستند حضوري معرفت
را فرديت متمايزي مناسبت كه است ويژهاي حكمي معيارهاي
اين بر افزونميدهد پيوند صورت به را ماده و كليت به
چالش در گاهي و است مسلط رويكرد مظهر گاهي تجربه دو هر
و روشها حوزه دو اين از يك هر در.دارد قرار آن با
در ماميتراود بيرون حوزه اين خاص تجربه دل از ترفندها
در فراطبيعي تجربه با را هنري تجربه ميان مناسبت اينجا
حاضر عصر تا كهن دوران از فلاسفه از پارهاي انديشههاي
.ميدهيم قرار بحث مورد
كلاسيك رهيافتهاي
از هنر حوزه انديشهپرداز نخستين را افلاطون ميتوان
بعضي (ميلاد از قبل 347429) آورد شمار به فلسفي ديدگاه
بديهي.دانستهاند فلسفي زيباييشناسي بنيانگذار را وي
در كه است مواجه گوناگوني انتقادات با برخورد اين كه است
بحث در را مفاهيمي افلاطون.نيست آنها بحث مجال اينجا
محافل در هم هنوز كه ساخته مطرح زيبايي و هنر پيرامون
مهمترين از يكي.است فراواني بحثهاي موضوع هنري و فلسفي
واژه داد قرار بحث مورد خود آثار در افلاطون كه مفاهيمي
ترجمه صناعت يا و هنر به اشتباه به كه است (techne) تخنه
سايه در كه است غايتي فهم تخنه از افلاطون مراد.است شده
امكانپذير آن تحقق دانايي از و برآمده دستورزي و مهارت
و مواد بكارگيري مستلزم "تخنه" سخن ديگر به.ميشود
از ديگر يكي.است چيزي ايجاد جهت در خاصي ابزار و مصالح
پوئيسيس گرفت بكار هنر از بحث در افلاطون كه واژههايي
زيباييشناختي وضع ايجاد بر پوئيسيس.دارد نام (Poiesis)
نمايشنامه شاعري ، هنر به محدود معناي در اما دارد دلالت
پوئيسيس.است شده اطلاق هم تنديسگري و نگارگري و
صنع" معناي به پيدايش سفر در مقدس كتاب در (Poiesis)
پيوند حقيقت در.است رفته بكار عالم آفرينش نيز و "الهي
موجب مذهبي مجامع در بشري آفرينش و الهي آفرينش ميان
فلسفي نظريات از عناصري غرب الهيون و فلاسفه تا گرديد
بكار حقيقت و زيبايي خير ، ماهيت از بحث در را افلاطون
اسلامي فرادهش در افلاطون نظريات كه است بديهي.گيرند
اين.است گذاشته بجاي انكارناپذير تاثير يهودي مسيحي ،
.است داشته ادامه نيز حاضر عصر تا تاثير
ارزيابي كه است شده يادآور فيلبوس گفتگوي در افلاطون
غايات و ابزار ميان تناسب مستلزم (Poiesis) هنري زيبايي
او گفته به.ناميد (Symetron) را تناسب اين او.است
حقيقت ، ارزيابي ملاك بايد را (Symetron) تناسب مفهوم
صور حوزه در را معيار اين او.شمرد خير و زيبايي عدالت ،
گفته به.(ج -فيلبوس 64) قرارداد بحث مورد (eidos) مثالي
فراهم را مثالي صور نظريه طرح امكان تناسب مفهوم وي
و حقيقت سرچشمه بايد را مثالي صور حقيقت در.ميآورد
.آورد شمار به زيبايي
صنع در بايد را هنري صورت عاليترين افلاطون ، گفته به
طرح براساس كه است خداوند.كرد جستجو (demiurgos) الهي
محاكات را هستي متاصله صور از و آفريد را عالم ازلي
از نيز آدميان كه شد يادآور افلاطون.نمود (mimesis)
هنري كار به دست آن عيني هستي مظاهر و ازلي صنع از تقليد
در.الهي اصلي محاكات از بود تقليدي خود اين يعني.زدند
سرچشمههاي به "مستقيما نميتوانند هنرمندان چون واقع
ملموس پديدارهاي از ناچار به كنند پيدا دسترسي مثالي صور
.دارند فاصله مثالي حقيقت از جهت همين به ميكنند تقليد
نگريست بيمهري با را هنرمندان كنش افلاطون اعتبار بدين
سرچشمههاي به "مستقيما هنرمندان كه بود مدعي زيرا
خويش آرمانشهر در او جهت همين به.ندارند دسترسي دانايي
.داد هشدار جامعه در نمايشنامه و حماسه پيامدهاي به نسبت
تجويز جامعه نگاهبان فلاسفه سوي از را سانسور گونهاي و
نادرست پندار و (eitastike) اصيل محاكات ميان او.نمود
دامن بايد گفت و گرديد تفكيك به قائل (phantastike)
.نمود پاك نادرست پندارهاي از را جامعه
به كه دانست شيداياني را شاعران فايدروس گفتگوي در وي
در بلكه ننموده تبعيت فلسفي و عقلي معيارهاي از روي هيچ
و تقليد (demiurgos) ايزدان صنع از الهي جنون نوعي پرتو
گفتگوي در افلاطون.(فايدروس 5524) ميكنند پيروي
طريق از نيكويي قلههاي به را آدمي روح صعود نيز ميهماني
كه ميشود يادآور و است نموده ترسيم زيبا جمال مشاهده
يا نيكي و نيكي به وصل بر است مقدمهاي زيبا جمال
القصوي غايت يا صورتالصور جز نيست چيزي هم (agathon)
.حق ذات يعني
ميان نزديكي پيوند افلاطون انديشههاي در ما بنابراين
كلي بطور و ميكنيم ملاحظه هنري تجربه و فراطبيعي تجربه
و ميدارد منسوب ايزدي نيروهاي به را هنر اصل او
(demiurgos) ايزدي صنع ناقص مقلدين را زميني هنرمندان
(Poiesis) پوئيسيس واژه گفت ميتوان.ميشمارند
پيوندي قدسي ساحت و وجود عالم ميان كه است استعارهاي
جمله از كهن فرادهشهاي اكثر در.ميسازد برقرار نزديك
الهام اسلام و مسيحيت و هندوئيسم كنفوسيوسي ، سنت
راهي واقع در شاعرانه و (shamanist) شامانيستي پيامبرانه
.قدسي ساحت ادراك به است
افلاطون استادش چون نيز (ميلاد از قبل 322384) ارسطو
غاياتي تحقق زمينه ايجاد يا آفرينش ، توانايي به را هنر
غايات خصوصيت واقع در.كرد تعريف است نموده ترسيم خرد كه
فراهم را آنها تحقق وسائل و ابزار (telos) نظر مورد
از جدا (امور ماهيات يا) صورتها او نظر در.ميسازد
چرايي يا و حقيقي غايات مورد در مگر نيست آنها ماده
در حقيقت در.ميگيرند قرار عقلي تامل موضوع كه اموري
منش و ميگردند خداگونه آدميان كه است تامل توانايي همين
.(نيكوماخس اخلاق) ميگيرند خود به جاودانه و ناميرا
تقليدي هنر به ميتوان را طبيعت گاهي ميگويد ارسطو
در بايد را فراشدها كليه سرچشمه واقع در.نمود تمثيل
بود غيرمتحرك محرك همين مفهوم.كرد جستجو غيرمتحرك محرك
سود آن از خدا وجود اثبات در ميانه سدههاي فلاسفه كه
.جستند
متضمن هنري آثار در زيبايي و (arete) قابليت برتري
كارآيي و صورت كمال جمله از بود دروني و ذاتي معيارهايي
مفيد و رضايتبخش را اثري كه معيارهاست همين.است روش
چون اصولي بايد زيبا هنري اثر يك در بنابراين.ميگرداند
داشته وجود قطعيت و همآهنگي و تناسب و (Symetron) تقارن
پرداخته زيبايي بحث به آن در ارسطو كه اثري تتها.باشد
در آن از قسمتي كه اثر اين در (poetics) است "شعر فن"
در خصوص به زيباشناختي مسائل است شده ناپديد تاريخ طول
چون نيز او.است گرفته قرار بحث مورد درام و نمايش قلمرو
محاكاتي ماهيتي واجد را ادبي هنرهاي افلاطون استادش
حقيقت به تراژدي طريق از ميتوان او نظر به.ميشناسد
و پيرنگ شخصيتهاي در را رواني و فلسفي مسائل و يافت دست
موءثر اجراي طريق از كه است بديهي.نمود متجلي بازي
را روح و (كاتارسيس) پالود را احساسات ميتوان تراژدي
را فراطبيعي احساسات احياء ارسطو گفت ميتوان.ساخت مفتح
كه گفت او.ميشناخت امكانپذير تراژدي اجراي طريق از
ملاحظه تراژيك تجربههاي در را هستي تعارضات ميتوان
تجربه همان درست اين.برد پي هستي مساله عمق به و نمود
تراژدي ظهور بنابراين.ميآيد بدست ديني شهود در كه است
و سازد فراهم آدمي در را فراطبيعي تجربه ميتواند هنر در
راهبري است فراطبيعي تجربه خاص كه حيرت وادي به را او
.نمايد
(ميلادي 205 270) تاسوعات يا انئاد دركتاب نيز فلوطين
تجربه با را آن و پرداخت فلسفي تامل پيرامون بحث به خود
رساله چهار و پنجاه از رساله سه در او.ساخت نزديك هنري
در كه شد مدعي و پرداخت زيباشناسي پيرامون بحث به خود
به و دارد قرار (to hen) واحد وحدانيت شهادت عالم وراي
نخستين نقش يا) اقنوم در واپسين حقيقت واحد اين كلي طور
حقيقت.است نهفته دانشي تصوري هر وراي بنابرايناست (آن
نفس سوم اقنوم داردودر نام (nous) عقل خود دوم اقنوم در
طرح در افلوطين.است حيات و خلاقيت اصل يا (psyche) كلي
از وجود فيضان و صدور نامتناهي مدارج يعني خود
خصوص در جديد نظريهاي و ميگويد سخن نورالانوار
از فلوطين.است جالب بسيار كه ميسازد زيباييمطرح
فراواني بهرههاي ميهماني ، در افلاطون انديشههاي
صور از كه آن مگر نيست زيبايي ميگويد او.بردهاست
در افلاطوني صور تجسم يعني.باشد بهرهمند مثالي
از زيبايي تجربه در آدمي نفس ميگويد فلوطين.پديدارها
نوعي نظر مورد شيء در كه ميشود التذاذ دچار رو آن
است خويشاوندي همين در.ميكند خودملاحظه با خويشاوندي
.ميشود آگاه آن مثالي و الهي ماهيت از او كه
و افلاطون نظرات نيز (ازميلاد بعد 430354) قديس اگوستين
حاكم فلسفي سامان را آن و بخشيد مدرسي ماهيتي را فلوطين
آگوستين.نمود (اسكولاستيك) مدرسه مكتب رسمي انديشه بر
مصالح و مواد تزئين "صرفا نبايد را هنر كه بود مدعي
شركت براي وسيلهاي را آن بايد بلكه آورد شمار به مذهبي
يادآور اگوستين.آورد شمار به الهي تجربهاي در مستقيم
از را هستي كل نظم ، و تناسب تساوي ، و عدد كهوحدت ، شد
بايد نيز آدمي بنابراين.ميسازد برخوردار هنري زيبايي
و محاكات به هنري اثر آفرينش در معيارها اين رعايت با
.جويد مبادرت آفرينش
سنت بر تكيه ضمن نيز (1225-1274) قديس آكوئيناس توماس
"خير" جمله از ارسطو فلسفي تعاليم بكارگيري و مسيحي
را مدرسي نظام (unum) واحد و (verum) حقيقت و(bonum)
زيبايي كه شد يادآور مفاهيم اين برپايه و بخشيد استحكام
در البته.بنمايد خوشايند روءيت در كه چيزي آن از عبارتست
قابل شناختي ادراك اقسام همه به روءيت يا ديدن اينجا
نيز اواست شناسايي وجهي هنري زيبايي ادراك.است تعميم
كمال چون معيارهايي زيبايي براي ارسطو و فلوطين چون
كار به را (claritas) بداهت و (symetron)،(integritas)
تجربه پيرامون گفتمان كه همانگونه او گفته به.گرفت
(analogy) تمثيل طريق از تنها قدسيات حديث يا و فراطبيعي
ساحت بيان ميتواند كه است تمثيل يعني است امكانپذير
همان به گرداند پذير امكان متناهي زبان به را نامتناهي
صورت به تمثيل راه از را الهي زيبايي نيز هنر اعتبار
. (theologica summa) ميسازد متجلي متناهي
مدرن فلسفه و روشنگري راهبردهاي
و تاريخ و فلسفه علم ، هنر ، ميانه سدههاي در كلي طور به
ميشدند ، محسوب دين تناور درخت شاخههاي جملگي عملي حكمت
داراي حوزهها اين از يك هر كم كم رنسانس دوره از اما
متافيزيك از آنها اتكاء و گرديد خودپايندگي و استقلال
.شد جدا
فلسفه در هفدهم و شانزدهم قرنهاي رويدادهاي و وقايع
قرارداد بازخواني درمعرض را غرب مذهبي سنت تنها نه طبيعي
ارسطويي -افلاطوني روشهاي و بطلميوس كيهانشناسي بلكه
روشنگري فلسفه در.ساخت روبرو بيسابقه چالشي با را
مكتب اساسي مساله تازه صورتي به و يافت حسي ماهيتي تجربه
غيرقابل و دروني تجربههاي رو اين از.گرديد تجربي
تعاريف و تازه معيارهاي مستلزم كمي سنجش و محاسبه
از ميتوان تجربهها گونه اين ميان در.گرديد متناسبي
بنابراين.برد نام فراطبيعي تجربه و زيبايي تجربه
تا برآمدند درصدد دوره اين انديشمندان از پارهاي
تجربه و هنري تجربه پيرامون بحث در را تازهاي معيارهاي
احساس چون واژگاني بكارگيري.دهند بدست (قدسي) فراطبيعي
.رفت بكار فراطبيعي و هنري رويكردهاي بيان براي حساسيت و
جامع نظريه يك ذيل در را مذهب و هنر انديشمندان از بعضي
.كردند طبقهبندي
دارد ادامه
|