اخلاقي مكارم اسوههاي
(ص)محمد حضرت ولادت مناسبت به
(ع)صادق جعفر امام حضرت و
به خود الم و درد درمان براي بيمار انسانهاي همچنانكه
براي نيز آدميان ما ميآورند ، روي حاذق حكيم و طبيب
و سيره به انديشه و روح آوردن طرب به نيز و تشفيخاطر
مراجعه با و محتاجيم دين بزرگان و ائمه پيامبران ، سلوك
و لايزال چشمه آن از را خود تشنه روح آنها به
اينگونه.ميسازيم سيراب اخلاقي معارف پايانناپذير
واقع در بزرگواران آن ماندگار فضيلتهاي به آدميان رويكرد
انسانها وجود در خداوند كه است سليمي فطرت به نهادن حرمت
آن سخنان با گرفتنش اوج و شدن بركشيده و نهاده وديعت به
.مييابد سرانجام و سامان محتشمان
و سيره جامعيت در معصوم ائمه و بزرگوار پيامبر مهم ويژگي
بزرگواران آن توجه دليل به نيز خصيصه اين و است آنان روش
تحقق صورت آدميان جسمي و روحي eعاليه نيازهاي تمامي به
به كه بيابيم ميتوانيم را فردي كمتر لذا گرفت خود به
آن از و شده نزديك انسانيت و تقوا جوشان چشمههاي اين
.باشد برنگرفته توشهاي خرمن
مهمترين از اخلاقي مكارم گسترش و توسعه به پيامبر توجه
آن در خداوند سوي از كه بود وظايفي بلكه و ويژگيها
بعثت اني" نبوي حديث.بود شده نهاده وديعت به بزرگوار
مكارم تا شدم برانگيخته همانا) "الاخلاق مكارم لاتمم
بر سني و شيعه كه (ص)نبياكرم از (بخشم كمال را اخلاقي
خبر وظيفه اين اهميت از زدهاند ، تاييد مهر آن اصالت
.ميدهد
و بخشش را آخرت و دنيا در اخلاق بهترين اكرم پيامبر
است آن اخلاق بهترين" ميفرمايند و ميدانند نفس كرامت
تو از كه كسي به و بپيوندي بريده تو از كه كسي با كه
"درگذري كرده ستم تو به كه كسي از و كني بخشش داشته دريغ
نشانههاي از را كارها در شكيبايي و بردباري همچنين و
نشانههاي از را زودخشمي و تندخويي و كرده ذكر موءمن
با همنشيني و زيباكاري" ميدانند ، كمخردي و ناداني
كار به عشق و پستي از برآمدن و خواري از درآمدن و نيكان
و بخشي مهلت و گذشت و والا پايگاههاي به شدن بر و نيك
سرچشمه خردمند بردباري از جملگي كه است خوشي و احسان ،
گونهها اين خويشتنداري از":ميفرمايند و "ميگيرد
و پوزشخواهي و پرهيزگاري و فروتني و درستي:گيرد ريشه
خوشبرخوردي ، و نيكي و دوستيابي و احسان و تربيت و فهم
".آيد نصيب خويشتنداري از را عاقل همه اين
و زشت خصايص ملامت و مذمت پسنديده ، و نيكو صفات بر علاوه
كه آنجا ميشود ديده فراوان پيامبر سخنان در نيز ناپسند
نشانههاي از مرا " كه ميپرسند بزرگوار آن از شمعون
نشانههاي از):ميفرمايند پيامبر و " كن آگاه نادان
او از اگر و دهد رنجت كني همنشيني او با اگر (آنكه نادان
و نهد منت برتو بخشد چيزي چون.گويد دشنامت كنارهگيري
نهي ميان در او با رازي اگر.كند ناسپاسي بخشي چيزيش چون
باشد ، بدگمان تو بر سپارد تو به رازي اگر و ورزد خيانت
واگر كند سرمستي سخترويي و دلي سخت به شود توانگر اگر
شادشود ، اگر.كند انكار بيپروا را خدا نعمت شود نيازمند
.گردد نوميد شود ، زده اندوه اگر و كند سركشي و روي زياده
افتد زاري به اگر و بركشد آوا قهقه به درآيد خنده به اگر
ندارد دوست را خدا درافتد ، نيكان باسردهد نعره گاو چون
.نيارد فرايادش و ندارد شرم وي از و نكند پروا او از و
تو در كه نيكي چندان و بستايد را تو سازي خرسندش اگر
از را ستايشت آرد خشم تو بر اگر و برشمارد تو بر نيست
چنين " بندد تو بر نيست تو در كه را بديهايي و ببرد ياد
نگردد جمع فردي در تمامي به اگر شده برشمرده ويژگيهاي
اين و دارد وجود و حضور ما ميان در آن از پارههايي اما
داراي بزرگواران آن چه گر.است هويد عينه به ما اعمال از
آنان آموزههاي به تاسي اما خطا از مبري و بودند عصمت
از سخني با را نوشتار.بكاهد خطاها تعدد از ميتواند
مكن ، مشورت احمق با" ميبريم پايان به (ع)صادق امامجعفر
اعتماد آزرده دل دوستي به و مخواه ، ياري دروغزن از و
به را نزديك و نزديك تو به را دور دروغزن زيرا مدار ،
رنج توبه براي را خود احمق و مينماياند دور ديدهات
او به چه هر در آزرده دل و نيابد در را مرادت ولي افكند
تو از باشي پيوسته او به چند هر و كند ناكامت كني اعتماد
و اخلاق اسوه دو ولادت مجدد تهنيت و تبريك با "بگسلد
.اسلامي ايران موءمن و شريف مردم به فضيلتخواهي
|