نوآوري و تفكر شك
بشر حقوق و صنعت
شك
نوآوري و تفكر
;سرآغاز
و نوآوريها بروز در يكسو از تفكر كليدي نقش ديرباز از
سوي از و علمي ديدگاههاي و ابعاد تمامي در تزايدي رشد
منظر از انساني بالقوه توانايي اين تنوير و شناخت ديگر
و توجه اين.است بوده تائيد و تحقيق موردتوجه ، فلسفي
نيروي اين كه است شگرفي تاثرات مديون بيترديد تائيد ،
و علمي بعد در بشري جوامع پيشرفتهاي در خارقالعاده
مناسبي بسيار مبناي نيرو ، اين و است نهاده تاكنون فلسفي
قرار جوامع فرهنگي اختگي يا و توسعه مقياس و سنجش براي
و ميشود قلمداد حركت شروع و جنبش منشا تفكر ، ميگيرد
ناطقه نفس جنبش" از عبارتاست تفكر منطقيون ، بهقول
برايش كه چيزي سوي به تصوري معلومات از انتقال هنگام
نه و سكون نه است ، جنبش تفكر پس ".است نشده آشكار و واضح
:سبزواري ملاهادي حاج قول به بلكه حركت ، يك
و مواد خود معلومات خزانه در ذهن نخست حركت در:حركت دو"
و نموده كسب مطالعه و تجربه برحسب خود كه را لازم مقدمات
را آنها دوم حركت در مييابد ، باشد ، مطلوب كشف با متناسب
".ميكند منظم و مرتب شايستهاي نحو به
مطالب از كه است نوانديشي و نوآوري فرآيند حركت ، دو اين
مطلوب و منطقي نظمي به منتج محيط و ذهن در پراكنده
به خود بهخودي كه حركتينيست جريان ، اين كه ميگردد
براي و علتها نيازمند است معلولي خود بلكه آيد ، وجود
خود علتها ، ايجاد.است ضروري علتها ايجاد حركت ، خلق
.است روش مستلزم برنامهريزي و است برنامهريزي مستلزم
است مهمي عوامل و علل ازجمله فلسفي ، و علمي قلمرو در شك
توجه مورد هدف به رسيدن روش بهعنوان نوشتار اين در كه
ارزشمند است مقدمهاي ابهام و شك زيرا.ميگيرد قرار
مقدمهاي كنكاش و كنكاش براي مقدمهاي سوءال و سوءال براي
براي است مقدمهاي انديشيدن و انديشيدن دوباره براي است
.است هدف يك ساختن و ساختن
:مينويسد ميانديشم ، چگونه كتاب در ديوئي جان
خود انديشيدن.است سرگشتگي و ابهام و شك انديشيدن ، آغاز"
آنرا مشخص چيزي هميشه بلكه نميآيد پديد بهخود
هيچ با خود تجربه در كه كودك يك از اگر.برميانگيزد
دهد ، آزارش برانگيزد ، را او كه نيست رويارو مسئلهاي
بيهوده كاري بينديشد ، بخواهيم زند ، برهم را وي آرامش
".كردهايم
موقعيتها ، تجارب ، پديدهها ، معلول خود و علت يك شك *
منفعل عادات از شدن جدا براي است مقدمهاي و بوده مسائل
منجر كه حقيقي خود به رسيدن در ديگران ساري القائات به و
.ميگردد قالبشكني ، سنتشكني ، به
در است انديشه رنسانس و اصلاح و تغيير در شجاعت شك ، *
.سازشگري نه سازندگي مسير
و دانايي به جهات از عبور و روشنايي از غبار زدودن شك ، *
جهت در است تحولي و محيط سازندهتر و بيشتر و بهتر شناخت
.متعالي انسان عيني و ذهني بهسازي و انديشه تكامل
جهان ، و خويش شناخت براي ميلادي ، قرن 16 فيلسوف دكارت ،
:ميكند پيشنهاد قاعده چهار او.برگزيد را شك راه
متمايز و روشن آنكه مگر نپذيرد ، را انديشهاي هيچ:اول
.نباشد روا آن بر شكي هيچگونه و بوده
بخش ساده اجزاء به آنرا بايد مشكل ، هر بررسي براي :دوم
پيچيدهتر جزءهاي بهسوي و شناخت را آن جزءبهجزء و كرد
.برداشت گام
مشكل گشودن و بازسازي به شده شناخته اجزاء تركيب با:سوم
.پرداخت پيچيده
.شده پيموده راه بازنگري:چهارم
نگريستن دوباره در سعي شكاك ، فيلسوف بهعنوان دكارت ،
را آن و كرد شك نيز خود تن هستي به حتي او كه طوري داشت ،
و "هستم پس ميانديشم ، " گفت و يافت انديشنده جوهر در
من آفريننده كه هست خالقي پس است ، مخلوق انديشهام وقتي
.است انديشهام و
انديشههايش نوانديشي و پاكسازي به روش ، اين با او
.كرد پاك باورهايش از را زهرآلود انديشههاي و پرداخت
رشد براي است خورشيدي همچون شكآور ، تفكر بدينسان
است خلاق يا واگرا تفكر همان نوانديشي و نوانديشي گلستان
.است خلاقيت آن ثمره كه است درختي واگرا ، تفكر و
خلاقيت
عاشق و انديشهها تدوين و تجديد از است عبارت خلاقيت
انعطافپذيري ، و تغييرناپذيري يعني ابهامات ، و پيچيدگي
قضاوت ، انداختن تعويق -آيندهنگري و بودن حساس ناهمنوائي ،
شتاب سپس و داشتن تامل يعني -بودن رهرو نه شدن ، راهبر
.استقلالطلبي و وجود اظهار يعني خلاقيت گرفتن ،
در شركت و استقلال فعال ، تفكر لازمهاش خلاقيت ،
يا هنري از اعم خلاقيت ريشه و است خودمدار فعاليتهاي
و ميكند رشد تدريج به فكر يك.است فكر بيترديد علمي ،
درميآيد قوي هدف يك بهصورت ميپيوندد ، افكار ساير به
سرانجام تا كند ايستادگي يكنواختي برابر در ميتواند كه
از فطري ، بهطور خلاق تفكر بيانجامد ، خلاقيت از بهنوعي
عالي شكل نيرو اين.است بوده همراه انسان با پيدايش بدو
را ، خلاقيت سرچشمه.است كودكي دوره بازيهاي و آزاد تخيلات
چگونگي زيرا كرد ، جستجو كودكي دوره تجربيات در بايد
مسائل و مشكلات با برخورد و ايجاد نحوه تجارب ، بازيها ،
.است موءثر فوقالعاده انديشههاي ظهور در خردسالي ، دوران
بينتيجه و بيهوده را آنها اغلب كه بازيهايي همان
عامل را آن نگردد ، منجر هياهو به كه زماني تا و پنداشته
و سكوت به محكوم و دانسته مزاحم هياهو ، زمان در و سرگرمي
مبدل داستانهايي به جوشان چشمه اين سكوت در و است خاموشي
ناچسب برچسب و شده اطرافيان تمسخر سبب اغلب كه ميگردد
.ميشود زده آنها به خيالپرداز و دروغگو
آزمايش كند ، بازي تلاشكند ، كند ، شك بجوشد ، بايد كودك
او.كند خلق آبادانيها خرابهها ، از و كند خراب كند ،
دستكاري در جرات و جسارت و نهراسد كردن خطا از بايد
.بياموزد را اشياء
بايد.ميشود خلاقيت پرورش سبب پرسشها ، و بازيها انواع
كنيم آشنا آنها براي را عجيب و عجيب را آشنا كه كرد سعي
روشهاي به جواب از را آنها ذهن ، از دور عقايد بررسي با و
از بسيار ايدههاي آوردن بهدست با و ساختن دور معمول
.شويم موءثر استعداد اين رشد در كيفي و كمي بعد
آنها و دهيم سوق بودن بينهايت بهطرف را كودكان بايد
.است ناسازگار بودن كامل با بودن بينهايت كه بدانند بايد
و ميپذيرند مدرسه در را بودن كامل آموختن ، با آنها
پذيرش به آنها كردن ابراز و فكر طرز اين شكستن درهم براي
كه دهند نشان كودكان به ميتوانند مربيان بينهايت ،
.است مانده بلاجواب بيشماري سوءالهاي
عمدي مسئله و مشكل بايد فرزندانمان ، كردن خلاق براي
شك آنكه شوند ، جدا عادات از و كنند فكر تا كنيم ايجاد
همان اين ، و نمايند خلق خودمدار ، دانستههاي با و كنند
ثمره خود شكآور تفكر و است شكآور تفكر و ثمره خلاقيت
.است شوكآور سوءالات
كرد شناسايي آنها رفتارهاي از ميتوان را خلاق افراد
راي ، در استقلال پشتكار ، شخصي ، انضباط:داراي آنها "مثلا
پاداش ، دريافت براي صبر توانش مبهم ، موقعيتهاي تحمل
غيرمتعارف جامعه ، كليشههاي از دوري خطر ، پذيرش به تمايل
فوقالعاده ، جسمي و رواني انرژي داراي كردن ، فكر
.هستند صريح و رك و زيباپسند
انساني توان و نيرو يك خلاقيت ، كه گفت بايد پايان در
اولياء ، همچنين و تربيت و تعليم سازمانهاي وظيفه و است
ژانپياژه كه بهطوري است ، كودكان تواناييهاي رشد
:ميگويد
حتي ، خلاق افراد دادن پرورش از است عبارت من ، براي تربيت"
نسبت يكي آفرينشهاي اگر حتي.نباشد زياد آنها تعداد اگر
نه داد ، پرورش نوآور و مخترع بايدباشد محدود ديگري به
".نيست دوردست در خلاقيت.تبعيتجو و دنبالهرو
:ميگويد جيمز ويليام
ولي داريم ، را بودن خلاق استعداد و توانايي همه ما"
ياد تعليم ، و آموزش مسير در و زندگي طول در متاسفانه
".باشيم غيرخلاق كه ميگيريم
ابريشمكار امين محمد
بشر حقوق و صنعت
موجوديتش عمل ، و علم از متشكل پديدهاي بهعنوان صنعت
نيز جامعه آن اجتماعي و مادي شرايط با جامعه ، يك در
دو اين خود ميدهد نشان تاريخ كه آنطور و دارد ارتباط
و متغير بلكه نيستند ثابتي و قطعي شرايط هم شرط
.تحولپذيرند
بر حاكم قوانين چهارچوب مادي ، شرايط زمينه در "مثلا
و طبيعت در تصرف راههاي و امكانات يكطرف از گرچه طبيعت ،
ديگر ، طرف از ولي ميدهد نشان انسان به را آن از استفاده
راه سر بر مانع يك مانند هم گاهي قوانين ، همين خود وجود
فوري دسترسي از را انسان و ميكند عمل صنعت سريع توسعه
.بازميدارد زمينه اين در خواستههايش به
روي كاركردش جهت و نوع انسان نيز اجتماعي شرايط زمينه در
احتياجات ، به توجه با گاهي را ، طبيعي مواد و طبيعت
اهدافي به توجه با هم گاهي و موجود توقعات و نيازها
ذهن در نيازها اين بيان حقيقي اشكال بهعنوان كه آرماني
.ميدهد انجام ميپرورد خود
و بشر توانايي و دانايي روزافزون توسعه اينها بر علاوه
صنعتي و فني محيطي به طبيعت ساده محيط مداوم شكل تغيير
پي در را صنعت گنجينه محتواي دائمي شدن غنيتر كه -نيز
و بيشتر شناخت براي جديد امكانات پيدايش باعث خود -دارد
و هدفيابيها ساختن امكانپذير براي جديد آگاهيهاي كسب
.ميشود نبود امكانپذير "قبلا كه جهتدهيهايي
هر در صنعت پيشرفت كه ميدهد نشان تاريخ به نگاهي
نظامهاي اقتصادي ، اوضاع تغيير باعث چگونه دورهاي
اجتماعي هنجارهاي و ارزشها و حقوقي سيستمهاي حكومتي ،
ديني عقايد و جهانبينيها بر حتي بيشك صنعت ، .است شده
بهخاطر هرچيز از اينقبل و است گذاشته تاثير نيز مردم
و "مستقيما را طبيعت به انسان نفوذ راه صنعت كه است آن
.است ساخته ممكن و مقدور بيواسطه
و خاص شرايط به صنعت پيشرفت ميگوئيم يكطرف از ما اينكه
بستگي اجتماعي -فرهنگي و طبيعي احوال و اوضاع از مشخص
و شرايط همين خودروي صنعت ، ميگوئيم ديگر طرف از و دارد
بهوجود را آنها حتي يا و ميگذارد تاثير احوال و اوضاع
هدفگذاري مرحله كه است اهميتي نشاندهنده اين ميآورد ،
.دارد يكجامعه صنعت كلي ساختار در جهت تعيين و
اجراي در نقش ايفاي و دخالت براي صنعت دست "اصولا
در ميتواند صنعت.است باز متضاد حتي و مختلف هدفهاي
نيز و شود گرفته بهكار غيرانساني هدفهاي اجراي
-رواني و مادي زمينههاي در انسانها بهرفاه ميتواند
و ارتباط از واقعي ، صنعت شاخهاز هيچ.كند كمك اجتماعي
ارتباط) بهكارگيري مرحله و ساخت مرحله بين پيوستگي
بهاينصورت پيوستگي اين و نيست كنار بر (مصرف و توليد
بهكارگيري نوع يعني آن ، وظيفه و نقش صنعتي هر در كه است
است سوءال مورد توليد ، ابتداي همان از آن محصولات مصرف و
توانست خواهد صنعت آيا كه است صورت بهاين سوءال اين و
يا كند عملي است انتظار مورد آن از كه را وظيفهاي و نقش
چگونه؟ آري ، اگر و نه
كه فرد يك فردي رفتار نحوه جهت از هم حساسيت ، و پرسش اين
جهت از هم و است گرفته بهعهده را كار از قسمتي مسئوليت
ايدههاي واقعيتيافتن و شكلگيري در او تاثير و شركت
هم كه صنعت اجتماعي ساختار بودن مفيد در نيز و صنعتي
شامل را اجتماعي مسئوليتهاي هم و فردي مسئوليتهاي
.ميكند پيدا اهميت و ميشود مطرح ميگردد ،
بلكه است طرح قابل جامعه يك سطح در نهتنها مسائل اين
و جهاني سطح در عمومي انتظار و توقع يك بهصورت ميتواند
هزينه بايد آنها كه چرا شود مطرح انسانها تمام ازطرف
مسئوليت عهدهدار كه را مربوطه سازمانهاي ايجاد
توسعه مسئله در نهايي تصميمگيريهاي و هدفگذاريها
و درمينوردد را مرزها كه توسعهاي ;بپردازند صنعتاند
سرعتي با ما زندگي محيط كه ميشود باعث جهاني سطح در
.شود تبديل تكنيكي و صنعتي محيطي به روزافزون
كه ارتباطات امر در انسانها جهاني يكپارچگي بنابراين
فني زيربناي يك داراي است آمدن بهوجود درحال بدينصورت
از مسئله زيرا است فني محتويات يكسري داراي درعينحال و
و عيني احتياجات تامين براي وسيله ايجاد به ناظر يكطرف
توقعات و خواستهها تامين به ناظر ديگر طرف از و موجود
حقوق سر بر صحبت يعني.است انساني جامعه و انسان آرماني
تاريخ ، طول در همچون صنعت ، پيشرفت بهكمك كه است انساني
براي آن كردن برآورده و ميشود شناخته بهتر روزبهروز
.ميگردد امكانپذير بيشتري انسانهاي
و ذاتي تساوي شناخت بهمعني انساني ، حقوق از كردن صحبت
همه كه بهاينصورت چيزي يعني انسانهاست همه طبيعي
وجوددارد برخوردارند مشترك و مشابه طبيعت يك از انسانها
بهعنوان را خود شخصي و فردي طبيعت كه همانطور هركس و
است آن از حفاظت مدعي و ميكند حفظ تجاوز غيرقابل مايملك
.بپذيرد را فوق واقعيت بايد
و انساني حقوق به بخشيدن واقعيت راه سر بر كه اشكالي
وجود دستوري بهصورت طبيعي حقوق مبناي بر آن ساختن موءثر
مفهوم هم زيرا است نهفته "طبيعت" خود مفهوم در دارد
براثر انساني طبيعت خاص بهمعني هم و عام بهمعني طبيعت
.است دگرگوني و تحول و تغيير قابل صنعت ، تاثير
كه ادعاهايي تمام بگذاريم كه است رسيده فرا آن وقت اكنون
و شده گفته بشر حقوق مسئله درباره مختلف مكاتب ازطرف
تجربه محك با و شود وارد عمل بهميدان است گرديده ارائه
صنعتي پيشرفت و صنعت منظور ، اين تحقق براي.شود آزمايش
ميدهد قرار اختيار در را زيادي كمكهاي جهان سراسر در
آن پيشرفت و صنعت درباره ارزشي قضاوت كه آنجا از ولي
.ميشود تعيين مصرف و توليد ارتباط مسئله همان بهوسيله
بهعنوان كه دارد را استعداد اين صنعت جهت ، اين از
مورد آن تحقق به كمك و بشر حقوق از حمايت براي ابزاري
و بهعكس ميتواند صنعت همين ولي.گيرد قرار استفاده
و انسانها حقوق نابودكردن و تضعيف براي غيرطبيعي بهطور
.گيرد قرار سوءاستفاده مورد نيز آنها قدرت بردن بين از
و فني كار يك ديگر مرحله ، اين در انتخاب و تصميمگيري
اين و است سياسي و اخلاقي كار يك بلكه نيست علمي
تمام حق بلكه نيست مهندسين حق فقط تصميمگيري
مسئله كه است كساني تمام و ذينفعها تمام دستاندركاران ،
.ميشود مربوط آنان به بهنحوي
هونينگ آلوئيس:نوشته
انديشه علي ترجمه
|