فراغت اوقات شناسي جامعه معناي
...هستيد شادماني دنبال به اگر
فراغت اوقات شناسي جامعه معناي
ما ، ادبيات در و محاوره زبان در "فراغت" يا "فراغ" كلمه
بيكاري داشتن ، فراغت و بودن فارغ معني يك.دارد معني چند
فراغت":گفتهاند آن مذمت در همانكه.است بودن عاطل و
آدم است ، قبرستان سينه در راحت يعني "عدمگير راه بايدت ،
جايي ، هيچ به منشين فارغ" يا.كند كار بايد است زنده تا
."پايي و دست دروغ به زن مي
كشيدن دست به دانسته ، "شغل" خلاف را "فراغ" ديگر جاي در
رسانيدن پايان به و خلاص يعني كردهاند ، معني كار از
كوششي ، از شدن خالي كاري ، از رهيدن و شدن رها امري ،
خويش بار و كرد زايمان يعني "شد فارغ":ميگوئيم چنانكه
در فراغت ديگر معني.گشت تهي آن رنج از و نهاد زمين بر
برابر در و است آسايش و خاطر آسودگي "بال فراغ" تركيب
بيدار ، عشق و گشت خفته فراغت مثل ميشود ، گفته سختي و رنج
(1).رسيد حرمان و اندوه نوبت و گذشت رفاه و راحت وقت
به تفريح لفظ فراغت كلمه جاي به "غالبا فارسي زبان در
(2).است خوشي و فرح تحصيل معني به آن و رفته كار
از پس كه زماني و فرصت" را فراغت ليتره فرانسوي لغتنامه
تعريف "ميماند باقي روزانه شغل و كار رساندن انجام
(3).ميكند
سرگرميها ، فراغت ، " لاروس ، پايهگذار "اوژه" نظر به
از آسودگي هنگام به افراد كه است فعاليتهايي و تفريحات
(4).ميكنند روي آنها به رغبت و شوق با عادي ، كار
خاصي ويژگيهاي بر فراغت اوقات تعريف در جامعهشناسان
نشدهاي فروخته زمان را فراغت "اندرسون".دارند تاكيد
آن از خود ميل به تا است فرد به متعلق كه ميداند
كار براي "آنتيتز" را فراغت اوقات كند ، او استفاده
(5).ميداند
فراغت تعريف در جامعهشناسان از ديگر يكي "براون كن"
نشود ، كار صرف كه نيست وقتي "صرفا فراغت وقت":مينويسد
شخصي ، مراقبت كار ، براي مسافرت همانند فعاليتهايي بلكه
الزامات از همه خوابيدن ، و بچه مراقبت خريد ، خانه ، كار
عنوان به را آن جامعهشناسان اكثريت كه ميباشند اصلي
فراغت فعاليت و وقت وي ، نظر از ".نميگيرند نظر در فراغت
:ميباشد موارد اين شامل
مطالعه و كار مانند عملي الزامات از آزاد وقت -
ميشوند انتخاب آزادانه كه فعاليتهايي -
."ميگيرد نظر در شخصي لذت براي فرد كه فعاليتهايي -
فراغت تعريف (Kuper) كوپر اجتماعي علوم دايرتالمعارف در
فعاليتهاي ساير و كار از كه وقتي":است آمده اينگونه
وظايف از خارج همچنين و آزاد خواب ، و خوردن مانند ضروري
."باشد ميباشند ، پاداش براساس كه اعمالي و معمولي روزمره
يك سوي به" كتاب موءلف و فرانسوي جامعهشناس "دومازديه"
اوقات گذران": مينويسد فراغت تعريف در "فراغت تمدن
با فرد كه است اشتغالاتي از مجموعي دربرگيرنده فراغت
براي استراحت ، خواه منظور به خواه پردازد ، بدان ميل كمال
خويشتن ، آموزش و اطلاعات گسترش هدف با خواه تنوع ، ايجاد
اجتماعي مشاركت براي خواه و مادي اهداف به توجه بدون
الزامات از آنكه از بعد خلاقش ، و آزاد توان بسط و ارادي
(6)".گشت فارغ اجتماعي و خانوادگي حرفهاي
دايرتالمعارف در فراغت واژه توضيح در همچنين دومازديه
فراغت براي اساسي ويژگي چهار اينترنشنال اجتماعي علوم
:ميكند توصيف
وظايف از بودن رها -الف
آزادي همان فراغت البته است ، آزاد انتخاب نتيجه فراغت
هيچ در "ابدا وظايف بگوئيم كه بود خواهد اشتباه و نيست
بودن آزاد فراغت وجود ، اين با.ندارد وجود فراغت از بخشي
اول درجه در.برميگيرد در را وظايف از خاصي دسته از
فراغت است ، كار محل در مزدگيرانه كار از رهايي فراغت
مدرسه برنامههاي جزء كه است مطالعهاي از آزادي همچنين
ديگر توسط كه اساسي وظايف از آزادي فراغت ، همچنين.است
و اجتماع خانواده ، مانند اجتماعي سازمانهاي اساسي اشكال
.ميشود شامل را شده تعيين مذهب
از بخشي فراغت ، فعاليت كه هنگامي كه است معتقد دومازديه
خانوادگي زندگي ،(حرفهاي ورزشكاران مانند) شخصي كار
يك در شركت) سياسي يا مذهبي وظايف يا و (تعطيل روز گردش)
همان اگر حتي ميشود ، (سياسي حزب تقويت يا مذهبي اجتماع
.كرد خواهد تغيير آن ماهيت بدهد ، را قبلي رضامندي
نداشتن مادي جهت و هدف -ب
هدف فراغت سياسي ، و خانوادگي شغلي ، وظايف برخلاف
تجاري ، اهداف وسيله به فراغت اگر.ندارد مادي و سودمندانه
فراغت ديگر آن شود ، كنترل ايدئولوژيكي يا سوداگرايانه
حفظ را خود ماهيت از بخشي تنها فراغتي ، چنين اين نيست ،
.ميكند
خشنودي و رضايت -پ
جستجوي ميسازد ، مشخص فراغت عنوان به را فعاليتي آنچه
است ، البته لذتجويي ماهيت داراي كه است رضايت از حالتي
حال در ميتواند فرد چون نيست ، فراغت موضوع "صرفا شادي
براي جستجو اما باشد ، شاد نيز اجتماعي اساسي وظايف انجام
در فراغت اساسي ويژگيهاي از يكي شادي و خوشي رضايت ،
.است رضايت از حالتي فراغت اوليه شرط و است جديد جامعه
استعدادها رشد و توانائيها تحقق -ت
صورتي به آدمي بالقوه توانائيهاي تحقق با بايستي فراغت
نيازهاي با چه هدفي ، چنين باشد ، داشته ارتباط آزادانه
تلقي هدف خود خودي به نكند ، يا كند پيدا سازش اجتماعي
فراغت براي اصلي كاركرد سه "دومازديه" پايان در.ميشود
:ميكند ذكر
را كار خستگي كه ميدهد فرصت فرد به فراغت:خستگي رفع -1
.كند بيرون تن از
نيازهاي و فراغت سرگرمي ، وسيله به:سرگرمي و تفريح -2
يك روزانه رنج از ميتواند فرد آن در.ميگشايد را جديد
.كند فرار عادي و محدود وظايف سري
قادر را فرد فراغت بالاخره:شخصيت تعالي و رشد -3
به مجبور را او كه كليشهاي روزمره كارهاي از تا ميسازد
يابد ، رهايي ميكند ، اجتماعي اصلي سازمانهاي الزامات
اساسي وظايف اين سه هر كلمه ، مفهوم واقعيترين در فراغت
آنها از يك هر با كه انسان نياز و ساخته برآورده را
."ميكند ارضاء را است مرتبط
"صرفا فراغت جامعهشناسان ، اوقات اكثر ديدگاه از بنابراين
كه است وقتي بلكه نباشد ، مشغول كار به فرد كه نيست وقتي
فرد كه است فعاليتي و باشد آزاد عملي الزامات از فرد
و رضايت و استعدادها رشد موجب و ميكند انتخاب آزادانه
.ميگردد فرد خشنودي
"مطهري ابوالفضل"
يادداشتها
:تهران (فراغت 1 اوقات) جبهه فرهنگ" سيدمهدي ، فهيمي ، -1
.ص 18 ;اول ، 1363 چاپ بدر ، انتشارات
:تهران "فراغت اوقات جامعهشناسي" فرنگيس ، اردلان ، -و 3 2
شماره تهران ، دانشگاه اجتماعي علوم دانشكده انتشارات
.ص 2 ;(كپي پلي).105 ، 1354
جامعهشناسي بر مقدمه" راسخ ، شاپور و جمشيد بهنام ، -4
.ص 292 ;دوم ، 1370 چاپ كيهان ، انتشارات:تهران "ايران
دفتر ،"فراغت جامعهشناسي جزوه" مجيد اصل ، زاهدي -5
.ص 5 ;شماره 31 دانشگاه ، و حوزه همكاري
ساروخاني ، باقر ترجمه "اجتماعي علوم فرهنگ" آلن بيرو ، -6
.ص 203 ;دوم ، 1370 چاپ كيهان ، انتشارات:تهران
...هستيد شادماني دنبال به اگر
مردم از بسياري نميشناسد ، مرز عشق كه است آن گام اولين
سزاوارش كه كنند كساني نثار "صرفا را خود عشق مايلند
خدا مخلوقات همه بدانيد بايد كه صورتي در ميپندارند ،
سراسر ما محبت و عشق كه تازماني دارند ، را شايستگي اين
داشت ، خواهد ادامه دوگانگي و تضاد دربرنگيرد ، را جهان
رنج بشريت ، رنج و هستيم يكي همه كه كنيم باور بايد
را فكر طرز اين كه است آموزشي سيستم وظيفه اين خودماست ،
چيني ضربالمثل يك.كند زنده جامعه مردم اذهان در
اگر بكار بذري ;هستي آينده سال فكر به فقط اگر:ميگويد
صدسال به اگر و كن غرس نهالي ميانديشي ، ديگر سال ده به
.بكوش جامعه فرهنگ ارتقاء و آموزش در ميكني ، فكر ديگر
بخشودن بدانيد كه است آن شادماني براي ديگر گام و
نارواييها قبال در وقتي ;است جهان انرژي مولد بزرگترين
كينه و ميشويد پريشان و ناراحت شده ، انجام حقتان در كه
قرار ديگران دست آلت را خود كه بدانيد ميگيريد ، دل به
چند براي شدهايد ، آنها رفتار قرباني نتيجه در و داده
آنها با حاضر درحال كه بينديشيد افرادي به لحظه
كه كنيد كسي نثار را خود عشق كنيد سعي و ناسازگاريد
به عشق نثار كنيد باور ;داريد او با كشمكش و دردسر بيشتر
شما قلب در عشق عمق آزمايش دارند شايسته رفتاري كه كساني
برايشان پيامبر ، گذر مسير در يهودي زن كه هنگامي.نيست
نشد ، خبري خاكستر و او از يكروز چون ميريخت ، خاكستر
عيادتش به پس است ، مريض گفتند ، ;پرسيد وي ازحال پيامبر
در اگر هم شما ;بود بخشش عفوو پيامبر واكنش !..!شتافت
ناپسندي رفتار شما با كسي اگر ;هستيد شادماني جستجوي
نكرد ، رعايت اجناس خريد در را شما نوبت شخصي اگر داشت ،
نثارش را عشق عوض در ندهيد راه قلبتان به را نفرت اهريمن
.كنيد
آمدن وجود به بدانيد كه است آن شادماني در ديگر گام
مردم از بسياري است طبيعي امري مسايل مورد در نظر اختلاف
تلاش تمام ميشوند روبهرو مشكلاتي با روابطشان در وقتي
حق كه كنند متقاعد را ديگران تا ميگيرند كار به را خود
خود مسايل فصل و حل از هم دليل همين به است جانبشان به
ديگران با متعادلي رابطه خواهان اگر ميمانند ، عاجز
شما ميل مطابق آنها كه باشيد داشته انتظار نبايد ;هستيد
.كنند رفتار
موفقيت يكي ، موفقيت و هستيم يكي ما همه كه بپذيريم بايد
باقي نزاع و كشمكش براي دليلي ديگر انسانهاست ، همه
!نميماند
!"كنيد پسانداز خيرخواهي بانك" در آنكه ديگر گام و
اگردر كرد ، خواهيم درو را همان بكاريم آنچه هر بيترديد
و ببينيد پريشان و افسرده را آشنايي ازخيابان عبور هنگام
بيشتر "يقينا كنيد ، دلشادش دلپذير كلمه چند گفتن با
مطمئن شد خواهيد مواجه خوشايند و خوب برخوردي با اوقات
نيك ، رفتار برابر در هستي نعمت پر گنجينه كه باشيد
ميكند ، پرداخت بانكي هر با مقايسه در را بهره بالاترين
پسانداز خيرخواهي و نيكدلي بانك در چه هر كنيد باور
از رهايي شادماني براي ديگر گام و ميگيريد پس كنيد
!دلبستگيهاست
ندارد ، مفهومي دارايي ذخيره و جمعآوري ايثار ، حيطه در
نتيجه در ببخشائيد ، آزادانه داريد كف در را آنچه اگر
درك را واقعيت اين بايد چيز هر از قبل ;ميستايند بيشتر
شدن زاده هنگام شويد ، چيزي مالك نميتوانيد هرگز كه كنيد
ترك بيچيز را جهان نيز مرگ هنگام در و نداشتيد هيچ
دارايي چه هر طبيعت قانون در باشد ، يادتان ;ميكنيد
و ميشويد كشيده آن جانب به بيشتر باشيد ، داشته بيشتر
احساس بينيازتر را خود باشيد تملكگرا كمتر هرچه
و دلبستگي از جلوگيري براي كه تمريناتي از يكي. ميكنيد
زيرزمين به كه است اين دهيد انجام ميتوانيد خاطر تعلق
استفاده ديگر راكه چه هر و برويد منزلتان پاركينگ يا
ديگري به استفاده براي و انداخته جريان به نميكنيد
شادي اين در نيز فرزندانتان كه دهيد اجازه و كنيد واگذار
به است مدتي كه را لباسي باشيد داشته ياد به كنند ، شركت
كه است شييء بلكه نيست ، شما مال ديگر نكردهايد تن
همچنين و ميدهد نشان وابستگي به را شما خاطر تعلق "صرفا
كه مالي بخشيدن از فراتر اسلام كه باشيد داشته ياد به
خدا راه در ;ميگويد ميكند پيشنهاد را استفادهكردهاي
در كه رمزي "مسلما ميداريد دوست آنچه هر از كنيد انفاق
، ولي درنمييابيد نكنيد تجربه تا است ، كارنهفته اين
به نسبت را تان همدردي احساس كه است اين تاثيرش كوچكترين
!متعالي مدتي براي هم آن ميدهد افزايش ديگران
!...!بنگريد دنيا به بصيرت ديده با آنكه ديگر گام و
مرگ از ترس نگراني ، و تشويش باشيد ، داشته بصير نگاهي اگر
;مواجهند آن با زندگي خم و پيچ در مردم اغلب كه معضلاتي و
توهم ميتوانيد والا بينش با بود ، نخواهد باطل خيالي جز
حسد يا و بغض و خشم و اندوه و غم موجب كه باطلي خيال و
پديد را شگرفي عمل آزادي بينش ببريد ، بين از را ميشود
معرف ميپيونديد ، فرزانگي و خرد به كه هنگامي.ميآورد
مرزهاي.ثروت و پول نه است ، دروني وآرامش صفا صلح ، شما
من قبيل از جملاتي و ريخت خواهد فرو ديگران و شما بين
داد ، خواهد دست از را مفهومش..و دارم بيشتر پول برترم ،
فروشنده ، يك ديگر ميدهد ، تغيير را شما هويت بصيرت ،
بشريت بزرگ خانواده از عضوي ، بلكه نيستيد پدر يا نويسنده
در همه كه داريد را احساس اين همواره و ميآئيد شمار به
مطمئن گامها اين پيمودن با..برميداريد گام مسير يك
.است راه خود شادماني نيست ، راهي شادماني سوي به تا باشيد
دلسوز فريبا
آموزشي مديريت ارشد كارشناس
:منابع
نهجالبلاغه
داير ، وين -دريابيد را خود عظمت
چايپان ماري شاد ، زندگي
|