همگاني رسانههاي و عمومي فرهنگ
فيسك جان :نوشته
عراقي رضاسرسختي :ترجمه
علمي تعاريف كه گتلن ، و هبديج همچون كساني نظر از
گنگ اصطلاح اين دادهاند ، ارائه "فرامدرنيسم" از مختصري
در مانيست آن سر بر اتفاقنظري محققان بين در و بوده
در زيرا مينماييم ، استفاده تن دو اين تعاريف از اينجا ،
دهيم ، ارائه آنها از بهتر تعاريفي نيستيم قادر اول وهله
فرامدرنيسم شاخصهاي به احتياج ما انتخابي موضوع "ثانيا
شاخصهايي ;آوريم دست به تلويزيون با را آن رابطه تا دارد
.باشد شده استخراج ديگران تعاريف از است بهتر كه
ميكند مطرح سينما نام به خود معروف اثر در دلوز چند هر
زيرمجموعه مهمترين و عمومي فرهنگ فرامدرن تئوري در":كه
در و است مطرح حاشيهاي شكل به تلويزيون ، يعني آن فعلي
در را بحث بيشترين كه هستند مدرنيستي تئوريهاي اين واقع
هنرهاي طرح با تئوريها اين دادهاند ، صورت خصوص اين
به را تلويزيون ادبيات ، و نقاشي معماري ، مثل روشنفكرانه
".ميدانند هنرها اين اصلي گيرنده عنوان
و عمومي فرهنگ درخصوص را فرامدرنيستي بحث اولين اما
در بوريلارد.است كرده عنوان بوريلارد همگاني ، رسانههاي
درخصوص را گتلن و ديج هب عملي تعاريف شاخصهاي واقع
اين از ما نيز اينجا در است ، گرفته درنظر تلويزيون
همان وجود واسطه به چند هر.ميكنيم شاخصهااستفاده
در فرهنگي ، واسطهاي عنوان به تلويزيون ، هنوز ابهامات
.است نگرفته جاي فرامدرنيستي استدلالهاي مركزيت
تحريككننده بينشهاي جستجوي فرامدرن شاخص ومهمترين اولين
متن در چگونه كرد خواهيم ثابت بعدها كه چيزي است ، انسان
چگونگي ، بحث به ورود از قبل اما.دارد وجود تلويزيون
مقدور البته واين بپردازيم فرامدرن چيستي به است آن بهتر
مدرنيسم ، .بشناسيم "رادقيقا مدرنيسم ابتدا كه آن مگر نيست
استوار اعتقاد اين بر و فرامدرنيسم بر مقدم است جرياني
براي محمل بهترين و دارد امكان اجتماعي تجربه درك كه است
شد ، درك اجتماعي تجربه وقتي حقيقت دراست هنر آن عرضه
اين اگر حال ;رسيدهايم آن از كل داناي يك مقام به ما
به را آن كنيم ، ادا قصهگويانه شكل به را كل دانايي
عهده به امروز كه چيزي.كردهايم عرضه شكل بهترين
.است تلويزيون
ساختارگرايي ، تئوريهاي طريق از خصوص به مدرنيسم جريان
كه نظرياتي) آوانگارد نظريات و ماركسيستي روانكاوانه ،
فكري هدف عنوان به را پيشرو و جديد هنري سبكهاي ايجاد
مورد در بحث به گوناگون زواياي از (دارند نظر در خود
خصوص به.است پرداخته آن وانعكاس عرضه چگونگي و تجربه
تجربه درك پيشرو ، جنبشهاي عنوان به آوانگارد ، نظريات
درگيري از كه ميدهد قرار ارزشهايي قالب در را اجتماعي
.است آمده پديد تصاوير در موجود تناقض و قدرت بين
بطن در و مدرنيسم در "كل داناي راوي" بحث حال ، هر به
تقليد ، مجدد ، عرضه رويكرد چهار به آن ، نظريات و تئوريها
.است شده تقسيم ذهنيت و ايدئولوژي
تنها تلويزيون كه است آن "مجدد عرضه" رويكرد اصلي بحث
دستگاه تلويزيون يعني ميكند ، بازسازي را واقعيت از بخشي
توليد جديدي نوع به واقعيت آن در بلكه نيست ، واقعيت ظهور
تعريف و گذاشته پافراتر نظريه اين ترتيب بدين.ميشود
:ميگويند كه طوري به ;است داده ارائه واقعيت از ديگري
از جديدي برداشت توليد بلكه نيست ، تجربه عينيت در واقعيت
تجربه ميكروفون و دوربين يعني.ميدانيم واقعيت را تجربه
اين.مينمايند كدبندي را آن بلكه نميكنند ، ثبت را
خميره داراي البته كه است واقعيت حس توليد همان كدبندي
شود ، عرضه "مجددا كه چه آن پس.ميباشد ايدئولوژيك
.ميباشد آن ايدئولوژي بلكه نيست ، چيز آن واقعي واقعيت
تقويت تلويزيون صفحه واسطه به ايدئولوژي كارآمدي اما
صورت واقعيت مضمون حفظ ادعاي با نيز امر اينميشود
.است ايدئولوژي همان مضمون از منظور البته كهميگيرد
اينجا در دارد ، كه رايجي برداشت آن با واقعيت بنابراين
قرار رموز از دنيايي در تلويزيون ترتيب بدين.نيست مطرح
اقتصاد در صنعتي نظام ازاء به ما را آن ميتوان كه دارد
كالاها بازتوليد و توليد تنها صنعتي نظام واقع در.دانست
نهايي بازتوليد كه آنچه بلكه نميدهد ، صورت را خدمات و
در نيز تلويزيون.است سرمايهداري همان است نظام اين
نميكند ، بازتوليد را عيني واقعيت خود بصري سمعي توليد
توليد را سرمايهداري نظام ماديگرانه ايدئولوژي بلكه
.مينمايد
تصوير يك كه است آن "تقليدي" رويكرد اوليه فرض پيش
عدسيهاي" استعاره واقع در.است مربع يك از انعكاسي
و است رويكرد اين آن از "دنيا سوي به پنجرهاي دوربين
تصوير انتشار و ثبت به ميتواند جادويي پنجره يعني اين
دگرگون را حقيقت كه كاري ;بپردازد ميبينيم ما كه آنچه
را مرجع و تصوير بين روابط منطقي طور به يا ميكند
از مهمتر را تصوير ديگر ، عبارت به.مينمايد دستكاري
كردن دستكاري قدرت رويكرد اين نتيجه.ميكند مطرح مرجع
به براي واقعيت مرحلهبندي با ترتيب بديناست تلويزيون
آن نهايت.ميشود دگرگون آن حقيقي ارزش شدن ، كشيده تصوير
فرهنگ نام به ميآيد پديدي جديدي فرهنگ جامعه در كه ،
.تصوير مرجع نه و است تصوير نه كه تصويري
نكته دو داراي "تقليد" و "مجدد عرضه" اصلي تئوري دو
دارد وجود واقعيت":از عبارتند نكته دو اين هستند ، مشابه
".نيست عكاسي تصوير همان تلويزيون در واقعيت تصوير و
به است متفاوتي فلسفي مباني داراي مشابه بيان اين اما
تاريخي ماترياليسم مبنا "مجدد عرضه" تئوري در كه طوري
.است پوزيتيويسم مبنا "تقليدي" رويكرد در و ميباشد ،
نقد يك با همراه "مجدد عرضه" تئوري كه است همين براي
.ميباشد تلويزيون در شده عرضه واقعيت ساخت از ايدئولوژيك
ميكند ، عيان "غلط عرضه" شكل به را مطلب اين واقع ، در
كرديم ، سوار واقعيت بر را ايدئولوژي وقتي كه آن يعني
به تلويزيون ديگر عبارت بهنيست حقيقي واقعيت عرضه
و سياست بين رقابت در كه است مطرح سياسي ابزار يك عنوان
آن ، كاذب شكل به البته واقعيت ، احساس حالت نوعي واقعيت ،
پوزيتيويستي مبناي كه درحالي.مينمايد ايجاد جامعه در
از تئوري اين اصلي انتقاد است شده باعث "تقليدي" تئوري
اين نظر از واقع درباشد تلويزيون تصويربردارانه موضع
حال.است عكاسي دستگاه در تصويربرداري محض حقيقت تئوري ،
تصاوير از استفاده با و روش اين از عدول با تلويزيون
پس.است گرفته فاصله چيزي هر از محض حقيقت از دقيقتر
تعين به تمسك با "مجدد عرضه" تئوري در شناختشناسي مسائل
"تقليدي" تئوري در و است آن كاذب فضاي وايجاد ايدئولوژي
.ميباشد تجربي واقعيت جابهجايي با ارتباط در
است اين بر مبني دوتئوري هر نهايي بحث چند هر حال هر به
اقوال با دو هر اما.است "غلط عرضه نماينده دوربين" كه
قصار جملات قالب در كه بيان ، اين از برخاسته عاميانه
خود از نميتواند دوربين زيرا.مخالفند "كاملا شده ، بيان
قرارگاه بلكه ندارد ، استقلالي خود از دوربين كند ، دفاع
تئوري دو اين بار اولين را قرارگاه بحث.است مهم دوربين
.گرفت عهده به "ذهنيت" تئوري را آن تفصيل اما كردند ، مطرح
در موجود واقعيت وحس ايدئولوژي مفاهيم "ذهنيت" رويكرد
.ميكشاند آگاهي خصوصيتر جهان به اخير رويكرد دو
كنيم ، مقايسه را يك هر خاستگاه بخواهيم اگر واقع در
تئوريهاي از برخاسته "تقليدي" رويكرد ميبينيم
وام "مجدد عرضه" تئوري كه حالي در است ، ساختارگرايانه
از برخاسته "ذهنيت" رويكرد اما و است ماركسيسم از گرفته
اساس كه ميباشد "لوكان" و "فرويد" روانكاوانه تئوريهاي
به تئوري اين.دادند قرار ناخودآگاه ضمير را خود مطالعه
ماركس كه ميشود جدا شكل بدين ماركس تئوري از خصوص
تئوري طبق كه صورتي در ميداند ، كاذب آگاهي را ايدئولوژي
ايدئولوژي تاثير تحت ميتواند ناخودآگاه ضمير "ذهنيت"
در.دهد بروز خود از بهنجاري يا نابهنجار ذهني اشكال
فرد بر كه است اجتماعي ايدئولوژي مكتب صورت ذهنيت واقع
عمل ايدئولوژي كه است ذهنيت همين در اما.ميباشد حاكم
كننده تعيين ذهنيت ديگر طرف از.ميدهد حيات ادامه كرده ،
و تجربيات از حس ميكند ، فعال را ما حس كه است موقعيتي
.است شده فعال ذهنيت تاثير تحت ما اجتماعي روابط
زاده ايدئولوژي تئوري ذهنيت ، تئوري درون در و بطن از اما
يكديگر به قدري به تئوري دو اين كه بهطوري است شده
بيان قالب دو در را بحث يك ميآيد نظر به كه نزديكند
دارد ، وجود گرايش دو اين بين نيز تفاوتي اما.ميكنند
حالي در داشته ، نظر فرد واحد به ذهنيتگرايي كه بهطوري
.ميداند مطالعه اساس را اجتماع واحد ايدئولوژي كه
به مسلط ، ايدئولوژي ايدئولوژيگرايان ، نظر طبق حال هر به
خود تا ميدهد نشان را خود حضور جامعه در مختلفي اشكال
معاصر ، جامعه در اين بنابركند بازتوليد فرد ذهنيت در را
هستيم كساني ما همه مادي ، اجتماعي شرايط به توجه بدون
بيشتري يا كمتر درجه با وحال داشته سرمايهداري ذهنيت كه
سفيد خط با معاصر انسان ذهن در پس.ميكنيم حمايت آن از
.است شده نوشته "پدرسالارانه بورژوايي ايدئولوژيهاي"
تضادها خود ، ابتدايي ماهيت به بنا ذهنيت ، اوليه تئوريهاي
در همه كه تضادهايي ;ميدادند نشان روشنتر را
.است داشته وجود انسان مادي شرايط و سلطهگر ايدئولوژيهاي
اجتماعي ، زندگي اوليه همبستگي شكافتن با همراه اما
ذهنيت تئوري بالطبعآمد پديد ذهنيت چندگانه تئوريهاي
نيز تئوري اين چند هر يافت ، بيشتري اهميت روانكاوانه
ضمير در جامعه در مسلط ايدئولوژيهاي بربازتوليد
.دارد تاكيد جامعه و فرد ناخودآگاه
چيزي درجستجوي فوق چهارگانه رويكردهاي همه حال هر به
شكل چگونگي توضيح به و آمده بر "كل داناي" از كه هستند
در خودش مجدد عرضه فقط نه كه ميپردازند ايدئولوژي گرفتن
ذهنياتي در آن خود مجدد توليد بلكه است ، واقعي تصاوير
بدين.دارند قرار اجتماعي ايدئولوژي فراز بر كه است
و مجدد عرضه و ايدئولوژي بازتوليد شاهد "نهايتا ترتيب
.هستيم تلويزيون طريق از آن تقويت
پرداخته آن تحقيق به بوريلارد كه فرامدرنيسم ، تئوري در
مورد مدرنيسم تئوريهاي در مجدد عرضه مراحل ابتدا است ،
.است گرديده عنوان تئوري اين مفاهيم سپس و گرفته قرار نقد
در يكديگر با كه متضاد عنصر دو هميشه جديد تئوريهاي در
دو همين.ميدهد تشكيل را مطالعه موضوع هستند ، كشاكش حال
معرفي تصوير و واقعيت شكل به تلويزيون مطالعه در عنصر
هستي پايگاههاي اخير ، مفهوم دو فرامدرنيسم در اما.شدند
تفاوتي واقعيت و تصوير بين يعني ندارند ، متفاوتي شناسانه
.نيست
معني توليد آن از پس و شناخت مدرنيسم ، عصر در واقع در
فرامدرنيسم در كه حالي در ;ميپذيرفت صورت تمايز اساس بر
و پيدايش باعث وفروريختگي مداوم ، انفجارازدرون تركيب
تصوير كردن حس مدرنيسم در اگر.ميشود معاني استخراج
فرامدرنيسم در باشد ، واقعيتش مرجع از آن تفاوت به وابسته
و بايكديگر دو اين انفجار مرجعش ، با تصوير مداوم تركيب
.داريم را "خيالي صورت" نام به ديگري جديد عنصر فروريزش
تصوير هم اصيل ، واقعيت هم مجرد ، توليد هم خيالي صورت پس
همه انفجار از پس تركيبي ، مجموعه يك در كه است مرجع هم و
واقعيت هيچ ترتيب بدين.است آمده پديد بايكديگر آنها
هزاران در تصويرش كه باشد داشته وجود نميتواند اصيلي
خود نوبه به واقعيتي هر زيرا ;باشد نشده بازتوليد پرده
صورت آن روي از توليد ويك بوده مرجع يك و تصوير يك
لبخند دوربين جلوي تاچر مارگارت وقتي "مثلا.است پذيرفته
به را خود واقعيت از تكهاي ميدهد ، تكان دست يا ميزند
واقعيش زندگي او ، تصاوير واقع در.ميگذارد نمايش
و چهره آرايش از قبل را او تلويزيوني تصوير.نميباشند
نميبينيم ، ميكند زندگي كه آنطور را او نميبينيم ، موها
ديگر طرف از.داشت نخواهيم او از دقيقي تجربه ما پس
و نبود دوربيني اگر وقايع از او تفسير و آرايش لبخند ،
و لبخند پس.بود بيمعني نداشت ، وجود تماشاگراني اگر
گيرنده ابزارهاي و اجتماعي وقايع با است همزمان او تفسير
هستيشناسي نظر از برتري هيچ همزماني اين درتلويزيوني
با همراه فوق واقعيتهاي از هريك.نيست پديدهها اين بين
اين بنابر.ميباشند همزمان بهطور ديگر واقعيتهاي عدم
راي واقعي زن يك به او ميدهد ، راي تاچر به كسي وقتي
به.است شده بازتوليد كشور سراسر در تصاويرش كه ميدهد
كه شده اعطا تصويري به كه هستند آرايي آنها ديگر ، عبارت
(تاچر) واقعي شخص يك با ميتوان را تصوير اين صحت ميزان
شده تجربه تلويزيوني صفحه يك در چه تاچر پس.نمود آزمايش
خيالي صورتي باشد ، كرده سخنراني انجمن يك در چه باشد ،
"واقعا او چون نيست ، غيرواقعي خيالي صورت اين.است
.ميكند و كند اجرا را سياسي اعمال و سخنرانيها ميتواند
بين مرز در بلكه نيست ، واقعيت كننده تكذيب خيالي صورت
قدرت همان "تاچر" سياسي قدرت.قراردارد واقعيت و تصوير
سمع به مستلزم هم قدرت اين درآمدن اجرا به اوست ، تصويري
.است مردم عامه به آن رساندن نظر و
خيالي صورت كننده ايجاد كه است "واقعيت فرض" بعدي مفهوم
واقعيت ، تصوير ، انفجارگونه تركيب از مفهوم اين.ميباشد
هيچ واقعيت فرض.ميآيد پديد چشمانداز و معني حس ،
فرامدرني شرايط بلكه ندارد ، تصوير يا واقعيت در اصليتي
انتزاعي تجربه نوعي ما حس و زندگي بطن در كه دارد وجود
.شد خواهيم واقعيت فرض درك به قادر ما نموده ، ايجاد را
كوشش فوق ، مجازي اصطلاحات به توجه با بوربلارد بهرحال
اين او.كند معرفي را ما عصر فرامدرن شرايط كليد ميكند
از ما جامعه":ميكند بيان قصار جمله اين در را كليد
توليد ما امروز شرايط واقع ، در ".است شده اشباع تصوير
تمايز اصلي مشخصه كه است متعدد درجات با متفاوت مقولات
ساعت يك در كه طوري به.هست نيز گذشته اعصار با عصر اين
از بيشتر كه ميشويم تجربهاي صاحب ما تلويزيون ، تماشاي
حيات دوره طول در غيرصنعتي جامعه عضو كه است تصاويري كل
.ببيند ميتوانست خود
خود كه است زياد قدر ، آن گذشته دوران با ما كمي تمايز
ما كه طوري به ;آن كيفيت براي شده مقولهاي به تبديل
با ديگري رابطه در بلكه نميبينيم ، را بيشتر تصاوير تنها
ما حقيقت ، درداريم قرار تجربيات از ديگرش نظم و تصاوير
بين تفاوتي هيچ كه ميكنيم زندگي فرامدرن دوره يك در
مثال طور به.ندارد وجود تجربي نظم اشكال و تصوير
.است واقعي فرض يك بلكه نيست ، واقعي شهري ديگر نيويورك
رو نيويورك به بار هزارمين يا اول بار براي ما وقتي يعني
اين زيرا ;نميكنيم تجربه را آن واقعي اصالت ميكنيم ،
تقويمها سينما ، پرده تلويزيون ، در كه است نيويورك تصوير
در پسدارد وجود قهوه فنجانهاي روي و لباسها پوسترها ، و
[نيويورك خيابانهاي از يكي] "برادوي خيابان" زدن قدم
در خيابان اين تصوير كردن تماشا از متفاوتي چندان تجربه
كه است شده باعث تراكم اين كه ميبينيم.نيست سينما پرده
"مجدد عرضه" و "تقليدي" كلاسيك تئوريهاي نظر مورد واقعيت
نظريات عليرغم ديگر طرف از.شود مبدل واقعيت فرض به
ايدئولوژي يا و واقعيت توسط تصوير فرامدرنيسم در كلاسيك
در خيالي صورت ديديم ، كه همانطورنميشود كنترل
مفاهيم يكسان "نسبتا تركيب از كه دارد وجود فرامدرنيسم
دو كه بهطوري آمده ، پديد ايدئولوژي -واقعيت -تصوير مجرد
عمل تصوير ضمانت عنوان به ايدئولوژي و واقعيت مورد
رابطهاش به و است واقعيت يك خود خيالي صورت پس ميكنند ،
است همين براي ;ندارد ربطي ايدئولوژي يا محض واقعيت با
و متني هر در مصرفي ، هر براي ميتوانيم را خيالي صورت كه
.دهيم قرار استفاده مورد زماني هر در
دارد ادامه
|