چيست؟ فلسفه
مجتبوي جلالالدين سيد دكتر استاد ياد زنده گرامي فرزانه ياد به
ميآيد نظر به كه اين براي "صرفا را ، پاسخي هر فيلسوف *
زندگي" به كساني است ممكن.نميپذيرد باشد ، پاسخي كه
باشند ، مايل "نشده بررسي و بيتحقيق
و منصف شخص كه بيابد درستي جوابهاي ميخواهد فيلسوف اما
.نمايد تصديق را آنها فكري مطالعه و بررسي از پس بتواند فهيم
پاپكين ريچارد :نوشته
استرول آوروم
مجتبوي جلالالدين سيد دكتر :ترجمه
و غامضترين بهعنوان شايد كلي بهطور فلسفه
عادي زندگاني امور از كه موضوعات ، و مسائل انتزاعيترين
هرچند ليكن.باشد آمده بهنظر است ، دور بسيار مالوف و
وراي و معمولي علائق از خارج و دور را آن مردم از بسياري
فلسفي افكاري و آراء ما همه "تقريبا ميپندارند ، فهم
است عجبنباشيم يا باشيم آگاه آنها به نسبت خواه داريم ،
كلمه اين است مبهم فلسفه مفهوم مردم اغلب براي اگرچه كه
.ميرود كار به فراوان ايشان گفتگوي در
يوناني اصطلاحي از ماخوذ "فلسفه" كلمه.عامه استعمالات
مردم جاري استعمال در اما ;"حكمت دوستداري" معناي به است
"فلسفه" از منظور گاهي.ميرود بهكار مختلف معاني به
وقتي مانند است ، معين فعاليتهاي جهت در تفكر طرز نوعي
كار و شغل درباره را شما فلسفه من" ميگويد كسي كه
او فلسفه با زيرا ميدهم راي او به من" يا "نميپسندم
مطلبي اين ميگوئيم وقتي همچنين ، ".موافقم حكومت به راجع
درباره دورانديش و كلي نظرياست ما مقصود ،"فلسفي" است
از بعضي به ميگوئيم وقتي يا و مسائل از پارهاي
اينست ما منظور كرد ، نگاه فلسفي ديد با بايد پيشآمدها
وضع دربند و نگران زياده آني حوادث به نسبت نبايد كه
از را امور اين كوشيد بايد آن بهجاي بلكه بود ، كنوني
مايوس شخصي وقتي چنانكه ديد ، وسيعتر نظري با و كلي لحاظ
رسيده ، ايستگاه به ترن حركت بعداز كه هنگامي مانند است ،
"فيلسوفانه" بيشتر بايستي كه ميكنيم گوشزد او به
و اعتبار و قدر تعيين بهعنوان فلسفه نيز گاهي.بينديشد
تلقي است پرمعني يا مهم زندگي در آنچه تفسير و شرح
در ما فضيلت تمام" كه را پاسكال قول اين چنانكه ميشود ،
فلسفه ميتوان "كنيم فكر خوب تا بكوشيم است ، ما فكر
.گرفت نظر در است مهم شخص براي زندگي در آنچه ارزشيابي
و "فلسفه" كلمات اينكه با كلي بهطور.عامه تصورات
ميرود ، بهكار مختلف بسيار معاني به عادي سخن در "فلسفي"
سلسله يك بهعنوان فلسفه كه است اين بر عامه تمايل
تصور "غالبا ما.شود تلقي پيچيده فوقالعاده افكار
(Rodin) ردن "متفكر" مجسمه در چنانكه) فيلسوف كه ميكنيم
داراي كه مسائلي به و مينشيند كه است كسي (ميشود ديده
حال و ميانديشد است انساني حيات در اساسي اهميت و معني
زنده) زيستن صرف فقط را خود نيروي يا وقت مردم بقيه آنكه
مجلات يا روزنامهها وقتي گاهگاه ، .ميكنند (ماندن
يا برتراندراسل مانند ما ، عصر فلاسفه درباره داستاني
حاصل ما در تاثير اين ميكنند ، منتشر شوايتزر ، آلبرت
"كاملا تامل و تفكر به را خود وقت آنان كه ميشود
به و ميدهد اختصاص جهان مشكلات و مسائل درباره انتزاعي
آيد ، بهنظر عالي است ممكن كه ميرسند نظرياتي يا افكار
.باشد نداشته عملي ارزش چندان وليكن
تصوري او ، كوشش و كار و فيلسوف از تصويري چنين بر علاوه
مسئول سرانجام كه است شخصي فيلسوف كه اينست وي از ديگر
ايده) آرماني و متعالي ارزشهاي تعيين و كلي ديد طرح
ميگويند "مثلا.است معين فرهنگهاي و جامعه در (آلها
هستند كساني انگلس فردريك و ماركس كارل مانند متفكراني
كه درحالي كردهاند ، طرح را كمونيست حزب ديدگاه كه
ميل استوارت جان و لاك جان و جفرسن تامس همچون ديگران ،
است مستولي و شايع دموكراتيك جوامع در كه را نظرياتي
.پرورانيدهاند و داده توسعه
درباره گوناگون اينتصورات از صرفنظر.فلسفي مهم كار
فعاليتهاي است ممكن اينكه عليرغم و فيلسوف اثر و سهم
فيلسوف آيد ، بهنظر دور ما مستقيم و عاجل علائق از او
خواه كه ميپردازد مشكلاتي و مسائل ملاحظه به همواره
داراي ما همه براي غيرمستقيم بهطور يا مستقيم بهنحو
تا ميكوشد دقيق ، انتقادي مطالعه با فيلسوف.است اهميت
عالم و كلي ، بهطور جهان درباره را ما عقايد و آگاهي
تحقيق ، و پژوهش اين با.كند ارزشيابي انساني ، امور
همه درباره منطقي و منظم و كلي تصويري ميكند سعي فيلسوف
و درك.نمايد طرح و پيدا ميانديشيم ، و ميدانيم آنچه
شخص كه ميكند فراهم جامعي طرح كلي ، افكار نوع اين فهم
انساني امور و جهان درباره را خود تصور ميتواند معمولي
را خود رفتار و افعال و اعمال نيز و سازد متناسب آن با
.دريابد را آنها اهميت و معني و بسنجد آن به نسبت
ممكن ارزش ، و قدر تعيين و بررسي و مطالعه چنين بهواسطه
را خود آلهاي ايده و آرمانها و تمايلات بتوانيم بهتر است
قبول را اينها چرا كه بفهميم بهتر بهعلاوه و دهيم تشخيص
و انتخاب را آنها بايستي "اصلا آيا و ميكنيم انتخاب و
.نه يا كنيم اختيار
و هزار دو از يعني باستان ، يونان در فلسفه آغاز همان از
نوع اين به كه متفكراني راسخ عقيده پيش ، سال پانصد
كه را نظرياتي كه بود اين بودند ، سرگرم تتبعات و پژوهشها
مداقه مورد بايد ميكنيم قبول خود درباره و جهان درباره
همه.نه يا است پذيرفتني "عقلا آيا ببينيم تا دهيم قرار
;كردهايم حاصل انسان و جهان درباره معلوماتي و عقايد ما
آيا كه كردهايم امعاننظر و تامل ما از معدودي فقط ليكن
ما.نه يا است معتبر و اعتماد قابل معلومات و عقايد اين
و علمي اكتشافات چرا و چون و بحث بدون كه مايليم "معمولا
كه را گوناگوني آراء و افكار و متداول و جاري عقايد بعضي
اصرار فيلسوف اما.بپذيريم ماست خود شخصي تجارب بر مبتني
دقيق انتقادي بررسي و مطالعه معرض در را همه اين كه دارد
عقايد و آراء و نظريات اين آيا كه دريابد تا دهد قرار
منصف شخص يك آيا و نه يا است كافي مدرك و دليل بر مبتني
كند تصديق و بداند موجه را آنها منطق و دليل با ميتواند
.نه يا
چنين م. ق در 399 خود محاكمه در سقراط.سقراطي روش
اين فلسفه به وي اعتناي و توجه دليل كه كرد عقيده اظهار
و نيست زندگي مطالعه بدون و بيتحقيق زندگي" كه است بوده
او معاصران همه "تقريبا كه دريافت وي."ندارد ارزش
مانند گوناگون ، اغراض و هدفها به نيل در را خود زندگاني
خود از هرگز آنكه بدون ميكنند صرف لذت ، و ثروت و شهرت
و نه يا است اعتنا قابل و مهم امور اين آيا كه بپرسند
براي جدي جستجوي در و نميكردند طرح سوءالي چنين چون
عمل درست كه بدانند نميتوانستند برنميآمدند جواب يافتن
اغراض و مقاصد طلب در آنان حيات سراسر و نه يا ميكنند
.ميشد تلف مضر حتي يا بيفايده
در ميكنيم فكر كه جهاني نوع آن درباره كلي ديدي ما همه
با جهاني چنان در كه اشيائي آنگونه و ميكنيم زندگي آن
ما ، اغلب ليكن.داريم مسائل ، قبيل اين از و است ارزش
بررسي و تحقيق به اهتمامي هيچ سقراط ، معاصران مانند
در و ;نداريم آنها پايه و اساس كشف و خود نظريات و افكار
قبول قابل و كافي دلائل آيا كه نيستيم اين دانستن مقام
مجموع يا نه ، يا داريم ميكنيم آنچه به اعتقاد براي
پس.نه يا است مرتبط و هماهنگ و منطقي ما آراء و نظريات
و تفكر هيچ اما داريم ، "فلسفه" نوعي معني يك به ما اغلب
موجه و درست فلسفه آن كه ببينيم تا نميكنيم فلسفي تحقيق
.نه يا است
كردن بهروشن سقراطي ، تحقيق روش از پيروي با فيلسوف ،
ارزشهاي و انسان و جهان درباره كه نظريههايي و ما عقايد
مسائل نوع اين وي بهعقيده.ميورزد اصرار داريم انساني
ميپذيرند شرط اين به فقط فهيم و منصف و خردمند اشخاص را
طرح منطقي ذهن كه معيني آزمونهاي با را آنها بتوانند كه
"صرفا آنكه از پيش فيلسوف.كنند بررسي و آزمايش ميكند
ميكندكه احساس باشد ، عقايد از غيرمنظمي مجموعه داراي
در و داد قرار مداقه و بازرسي مورد بايد را عقايد اين
منطقي ارتباط و معني واجد كه نظريات و افكار از نظامي
.ساخت منظم و مرتب باشد
اين كه بپندارد چنين كسي است ممكن چيست؟ فيلسوف كار
كماهميت تصوري و انديشه ابتدايي تفسيرهاي و نظريات
مينمايد ارائه ميدهد قرار بحث مورد فلسفه آنچه درباره
فلسفه موضوع ساختن روشن براي تفسيرها و شرح اين وليكن
روشن و صريح و درست تعريفي نميتواند كسي چرانيست كافي
به آغاز در بتوان كه بهگونهاي كند ، عرضه باب دراين
چيست؟ فيلسوف منظور كه فهميد وضوح
ميشود روشن بهتر آن مطالعه با فلسفه كه است اين اشكال
طي در كه هرچندكساني.آن توصيف و شرح براي كوشش با تا
با همواره شدهاند معروف "فيلسوف" نام به بشر فكر تاريخ
اغراض از يكي كوشيدهاند ، مشكل مسائل حل در علاقهمندي
بحث و آنها به توجه و مشكلات و مسائل طرح همان فلسفه مهم
مسالهاي نيز خود "چيست؟ فلسفه" كه اين.آنهاست درباره
.است بوده فلاسفه نظر اختلاف و بحث مورد همواره كه است
پرداختند فلسفه به جدي بطور كه مردمي.فلسفه تنوعات
ديني پيشواياني بعضي.داشتند گوناگون اغراض و غايات
نظرگاههايمعيني ميخواستند كه اگوستينوس مانند بودند ،
بودند ، دانشمندان ديگر برخي.كنند توجيه و توضيح را
اهميت و معني داشتند سعي كه نيتس لايب و دكارت مانند
.نمايند تفسير و شرح را علمي گوناگون نظريات و اكتشافات
تاثير منظور به ماركس كارل و لاك جان مانند ديگر ، بعضي
نيز بسياري.پرداختهاند فلسفه به جامعه سياسي تحولات در
تصور كه افكار از مجموعهاي ترويج و نشر يا توجيه به
علاقهمند باشد انساني نوع مددكار است ممكن ميكردند
بلكه نداشتند ، عالي مقاصد گونه اين ديگر برخي.بودند
از بعضي و مردم عقايد از پارهاي فهم آرزومند "صرفا
.بودند ميكردند ، زندگي آن در كه جهاني جلوههاي و اوصاف
مقاصد و اغراض اندازه به فلاسفه مشاغل كيستند؟ فلاسفه
و معلم ايشان از بعضي.است بوده گوناگون و متنوع آنان
تدريس فلسفه كه بودهاند دانشگاه استاد "غالبا
در وسطي قرون در آكويناس توماس چنانكه ميكردهاند ،
كه كانت ايمانوئل يا.بود مشغول تعليم به پاريس دانشگاه
و منطق مدرسي مقام كوينگسبرگ دانشگاه در هجدهم قرن در
در بيستم قرن در ديويي جان يا دريافت ، را اولي فلسفه
بعضي.داشت اشتغال سخنراني و تدريس به كلمبيا دانشگاه
در موءثري سهم "غالبا و بودند ديني جنبشهاي پيشوايان ديگر
كه اگوستينوس ، مانند داشتند ، عهده به خود سازمانهاي امور
جرج يا بود ، روم امپراطوري انحطاط دوره در اسقفهيپو
.بود هجدهم قرن در ايرلند در كلوين اسقف كه باركلي
مانند داشتند ، معمولي و عادي مشاغل فلاسفه از بسياري
.داشت اشتغال عينك عدسي تراشيدن به كه اسپينوزا باروخ
و مجلات نويسندگان از ميل استوارت جان ;بود پزشك لاك جان
فلاسفه ، برجستهترين از توجهي قابل عده.بود پارلمان عضو
بودند مشيهايي خط داراي بعضي.بودند رياضيدان يا عالم
روزانه زندگي بحرانهاي و هيجان و آشوب از را آنان كه
موءثرترين همواره ديگر ، بعضي و ;نگهميداشت دور بسيار
.داشتند را مشاغل
بطور خود ، مشاغل يا غايات و اغراض به توجه بدون فلاسفه
تحليل و نقد و بررسي و مطالعه كه بودند برآن همه كلي
.است ارزش با و مهم آنها ، دلايل و افكار و نظريات فكري
.ميكند فكر معين بطرق معين امور و مسائل درباره فيلسوف
چگونه اساسي مسائل در ما كه دريابد ميخواهد وي
به نيل براي چيست ، بر مبتني ما شناسائي ميانديشيم ،
به بايد را موازيني و مقاييس چه صحيح داوريهاي و احكام
اين از و باشيم ، موافق بايستي عقايدي چه با گيريم ، كار
احساس پرسشها ، گونه اين درباره تامل و تفكر با وي.قبيل
معنيتري با و رساتر فهم و درك به ميتواند كه ميكند
.برسد انساني عالم و طبيعت جهان درباره
دورهاي در را خود درسهاي كتاب اين موءلفان از يكي "اخيرا
كلاس به كوشيد وي.نمود آغاز "فلسفه به درآمدي" عنوان با
آن طي در موضوعي نوع چه كه بدهد باره اين در تصوري خود
شامل وي طرح.گرفت خواهد قرار بررسي و توجه مورد دوره
پرسيد پيش سال سيصد و دوهزار افلاطون كه بود سئوال اين
سئوال اين از منظور اينكه به اشاره براي و "چيست؟ عدالت"
اعمال چگونه ما":آنجمله از كرد طرح مسائلي چيست ،
چگونه" "ميدهيم؟ تشخيص ظالمانه اعمال از را عادلانه
"است؟ درست و حق چيز چه يا بكنيم ، بايستي چه ميگوييم
يا است ، قانوني عهود و پيمانها بر مبتني فقط عدالت آيا"
درس ، از پس دارد؟ وجود اساسيتري موازين آنها از غير
اما شده ، طرح بسيار مسائل اكنون گفت استاد به دانشجويي
به استاد.داد جواب سوءالها اين به آساني به است ممكن آيا
ملاحظه را ممكن پاسخهاي درسها اين در آنان كه گفت او
درست جوابها اين كه كند تضمين نميتواند اما كرد ، خواهند
جوابها كه وقتي تا پس خوب ، بسيار":داد پاسخ دانشجو.است
".كنيم فكر كه نيستيم مجبور است ، نشده مطرح
كه ميآيد نظر به كه اين براي "صرفا را ، پاسخي هر فيلسوف
زندگي" به كساني است ممكن.نميپذيرد باشد ، پاسخي
ميخواهد فيلسوف اما باشند ، مايل "نشده بررسي و بيتحقيق
از پس بتواند فهيم و منصف شخص كه بيابد درستي جوابهاي
اين به اينكه.نمايد تصديق را آنها فكري مطالعه و بررسي
"تقريبا اينكه حتي و است شده داده پاسخهائي سئوالات نوع
براي پذيرفتهاند ، را پاسخهائي معيني جامعه در افراد همه
به "ظاهرا جوابها آن از بعضي ولوآنكهنيست كافي فيلسوف
آنها به اعتماد براي محكمي اساس امر اين آيد درست نظر
.نيست
براي را آن نشود مطمئن پاسخي صحت و درستي به تا فيلسوف
صورت در و نميداند شايسته فهيم و منصف اشخاص قبول
نقص و ضعف لااقل حقيقت ، به مقرون و درست جوابي نيافتن
.ميدهد نشان را موجود جوابهاي
مانند وي ، كه است اين بر مشعر دانشجو آن جواب اينجا در
حق" از كه است مايل بيشتر اعصار ، همه در مردم از بسياري
را كوششي و نكند استفاده "انديشيدن" يعني خويش ، "طبيعي
وظيفه وي.نگيرد عهده به است فلسفي تفكر نوع هر لازمه كه
تا ميكند رها متفكر موجود يك عنوان به را خود خور در
در منتظم و منطقي روابط ساختن برقرار راه از نباشد مجبور
تحمل را معتقداتش توجيه طريقه يافتن زحمت خويش ، افكار
پاسخ يافتن كه است معتقد اينكه عين در فيلسوف اماكند
بدون دارد ، اهميت بسيار ميشود مطرح او براي كه پرسشهايي
مطالعه بدون و بيتحقيق پاسخهاي بر را آنها گذاشتن پاسخ
.مينهد رجحان نادرست پاسخهاي يا و وارسي و
چيست جستجوي در فيلسوف اينكه ساختن روشنتر براي.مثال دو
را قديم فلسفه تاريخ از مثال دو اختصار به ميكند ، چه و
قسم آن به مثال دو اين در.ميدهيم قرار ملاحظه مورد
را عقلي تامل و توجه كه است شده اشاره احوالي و اوضاع
از اول مثال.است برانگيخته گوناگون اساسي عقايد درباره
از يكي در.م.ق ششم قرن در كه است ، يونان فلاسفه نخستين
كه ناحيهاي آن يعني صغير ، آسياي در يونان مستعمرات
عهد) تورات از دوم مثال و ميزيستند ، است ، تركيه اكنون
.(عتيق
درباره كه محدودي اطلاعات ازيونان فيلسوفان:اول مثال
مردم توده عظيم اكثريت كه برميآيد چنين داريم دوره اين
هومر آثار در آنچه نظير را ، حوادث اساطيري توجيهات
وقايع اساطير اين در.بودند پذيرفته مييابيم ، (Homer)
سكونت طبيعت جهان در كه ارواحي فعاليتهاي برحسب طبيعي
ميان رقابتهاي و حسادتها و جنگها و ميشود بيان دارند
دنياي حوادث مبين زنان ، و مردان با آنها وروابط ارواح
.ميآيد شمار به مرئي
كه بودند كساني كردند آغاز را فلسفي جستجوي كه متفكراني
دادند قرار مداقه مورد را عامه مقبول عقايد اين وقتي
مختلف ، اجتماعات.يافتند غيركافي و ناقص را آنها
با اينها اغلبداشتند گوناگون اسطورههاي و افسانهها
تبيينات.بودند نزاع و خلاف در خود داخل در يا يكديگر
استدلالي و منطقي تعقل بر مبتني جهان مسائل درباره آنان
و كافي بيان طبيعت در مشهود امور مورد در هيچگاه و نبود
و خودباختگي برابر در فلاسفه ، .نمينمودند ارائه وافي
و افسانهها به معتقدان از خويش ، معاصران بيجرئتي
يا كنند ، اثبات را خود نظريات كه ميكردند دعوت اساطير
خرسند را فرزانه و خردمند مردم كه بيابند بهتر نظريهاي
سنت و سيرت برحسب كه عقايدي رد و نقد نتيجه ، در.ميسازد
نظريات براي جستجو و آمد پديد بود ، قبول مورد متعارف
و تبيين براي متفكران كوشش و سعي و قبول قابل يا موجه
به آنچه يعني معقول ، و منطقي نحو به طبيعت عالم تعليل
.شد آغاز است ، معروف يونان فلسفه نام
تصويري ،"ايوب كتاب" در تورات ، درايوب كتاب:دوم مثال
بدين.است شده داده فلسفي تحقيق و جستجو اوليه مراحل از
عدل به قائل كه ميكند زندگي مردمي ميان در ايوب كه شرح
و عادل خداوند ، ايشان اعتقاد به و هستند الهي لطف و
كيفر به را شرير و ستمكار و ميدهد پاداش را درستكار
در "مستقيما الهي مجازات و مكافات نظام اين و ميرساند
ايوب كه اماميبينيم.است موءثر هركسي زندگي دوران
.آمد فرود براو ديگري از پس يكي سخت و ناگوار بلاهاي
عقيده بين را آشكار تعارض اين او "دهندگان تسلي" و ايوب
در كه را آنچه و است الهي عدل بر مبتني كه شده پذيرفته
.ميدادند قرار بحث ، مورد است نموده رخ آنان چشم پيش
را نقل و سنت مبتنيبر هاي نقائصگفته "ايوب كتاب"
كه ميرسد نتيجه اين به و ميدهد نشان دنيا طبيعت درباره
بيشتر عقلي لحاظ از كه كرد جستجو ديگر نظريهاي بايد
مورد كتاب اين طي در ممكن حل راه چندين.باشد دفاع قابل
كه راهحلي تنها سرانجام و ميگيرد قرار بررسي و مطالعه
نميتواند عقل بوسيله انسان كه است اين ميماند باقي
"ايوب كتاب" فيلسوف نويسندهكند كشف رضايتبخشي پاسخ
زندگي" با كه مردمي.نمايد طرح را مسالهاي توانست تنها
روبرو از ميكوشند ميبرند بسر "مطالعه بدون و بيتحقيق
ميخواهد چون فيلسوف ، اما.كنند پرهيز مساله اين با شدن
باشد ، كننده خرسند عقلي لحاظ از كه دستيابد عقايدي به
نتواند هم اگر تا بپردازد ، آن بررسي و مطالعه به بايد
لااقل بيابد ، سنت مطابق و متعارف نظريه از بهتر نظريهاي
.نپذيرد مييابد غيركافي و ناقص كه را نظريهاي
در فلسفي فعاليتهاي آغاز از دو هر -مثال دو اين در
تحقيق و پژوهش محرك كه را آنچه ميتوانيم -قديم اعصار
كه هستند مردمي همواره.بشناسيم است بوده فلسفي
اشخاص ليكن.كنند قبول را نظري هر "تقريبا كه آمادهاند
به نامنطقي آنان نظريات در آنچه از كه هستند نيز ديگري
كه نميفهمند اينكه از يا ميشوند ، مشوش و آشفته آيد نظر
حقيقي و درست چرا باشد ، قبول مورد بايستي نظريات اين چرا
.نگرانند است ،
نظام جستجوي اين از اصلي مقصود بپرسد ، كسي اگر.نتيجه
خرسند تبيينات جوياي امري چه و چيست عقايد عقلي و منطقي
را انسان فلسفه ، كه باشد اين پاسخ شايد است ، عقل كننده
و طرح اساسي پايههاي باره در تفكر واميدارد ، تفكر به
و جستجو به را آدمي فلسفه.وي عقايد و شناسايي و او ديد
به نيز و ميكند عمل و ميپذيرد آنچه براي دلائل تحقيق
و آرمانها و افكار و تصورات اعتبار و اهميت تحقيق
معتقدات كه اميد اين به برميانگيزد ، او ايدهآلهاي
اينكه از اعم باشد ، معقول معتقداتي لااقل او ، نهايي
يا بماند باقي نقادي و بررسي نتيجه در او اوليه معتقدات
از بالاتر "عملا شده آرزو نتيجه اين اينكه.شود دگرگون
است ، مسائل اين در تحقيق و مطالعه از انسان امتناع و اباء
بهتر كتاب اين خواندن از پس و است فلسفي مسالهاي خود
آنكه از بعد آدمي.كرد قطعي نظر اظهار آن درباره ميتوان
بهتر است ممكن كردهاند چه فلاسفه و چيست فلسفه ديد
و تامل برعكس ، يا است وقت اتلاف آيا همه اين كه دريابد
اخلاق ، علم منطق ، ] فلسفه گوناگون شعب در مسائل ملاحظه
[غيره و (مابعدالطبيعه) اولي فلسفه شناسايي ، نظريه
اميدواريم.مينهد پيش در مسائل مهمترين براي راهحلهايي
و تامل بر مبتني ميرسد آن به خواننده كه نتيجهاي هر
اينجا از و ميآيد دنبال به كه باشد مطالبي متفكرانه نظر
تفكر و تامل به خود خواننده كه شد خواهد حاصل نتيجه اين
.بپردازد فلسفي
بوسيله چيست فلسفه اينكه كشف طريق بهترين:ميكنيم تكرار
.ميشود حاصل فلسفي تامل و تفكر راه از و آن مطالعه
|