اسلام در ديني تسامح
محمدثقفي سيد دكتر والمسلمين حجتالاسلام
را مذهب آزادي حق كتاب ، اهل با خود رفتار در پيامبر ، *
اعزام هنگام به جبل معاذبن به خود تاييد در و داشت رعايت
پذيرش بر را يهوديان" هرگز كه داشت تاكيد يمن به او
"ننماييد اجبار خود ، آئين طرد و اسلام
احترام ديده به و رواداري معناي در تسامح :گشايي جستار
و سياسي ديني ، فلسفي ، فكري ، آراي و انديشهها به نگريستن
بسياري ودر امامان و (ص)پيامبر سنت در.است يكديگر..
فراوان تاكيد اجتماعي مهم آموزه اين بر قرآن آيههاي از
قرآن آيات از يكي در خداوند.است شده شايستهاي و
بيننا كلمتسواء الي تعالوا اهلالكتاب يا قل":ميفرمايد
لايتخذ و "شيئا به نشرك لا و الله الا نعبد الا بينكم و
فقولوا تولوا فان الله دون من "اربابا "بعضا "بعضنا
يك سوي به را كتاب ، شما اهل اي بگو:"بانامسلمون اشهدو
به اينكه ، .ميخوانم فرا است ، وشما ما ميان مساوي "كلمه"
شريك را چيزي او به و نپرستيم را احدي يگانه ، خداي جز
.نگيرد ارباب خداوند ، سواي را ديگر برخي بعضي ، و نسازيم
شاهد بگو برگردانيدند ، روي و كردند اعراض كه ديدي اگر
آيههاي و آيهها اين در چنانكه.مسلمانيم ما كه باشيد
و كتاب اهل همه ميشود ، نگريسته خوبي به آن همانند
خود اين و بوده ، مشترك يگانه خداي به باور در دينورزان ،
.ميآورد فراهم آنان وحدت و همدلي براي زمينهاي
و تسامح مفهوم به اختصاص ميآيد ، پي از كه جستاري
از بهرهگيري با نويسنده.دارد اسلام در ديني رواداري
نوشتار امامان و اسلام گرامي پيامبر سنت و قرآني آيههاي
:ميخوانيم هم با را مطلب اين.است كرده مستند را خويش
معارف گروه
و حق را خود عقيده "معمولا مذهبي ، و مكتب هر پيروان
مماشات رو ، اين از.ميانگارند باطل را ديگران باورهاي
اجازه گاه ميشمارند ، نادرست را ديگر كيشهاي هواداران با
اينكه با نميدهند ، خويش به را غيرخودي فرهنگ مطالعه
اينگونه ، را جزميت اين اسلام ، ويژه به اديان آموزههاي
اساسي اصول":گفتهاند برخي جهت همين به.نميكند تاييد
و پيشرفت با مغاير و مخالف نميتوان هرگز را اسلام آئين
و حقوقي اخلاقي ، معيارهاي و ضوابط ولي.دانست تسامح
پيشرفت و جامعه تحرك در اسلامي ، تمدن به وابسته اقتصادي
(1)".داشتهاند منفي نقش "آن ، احيانا
قلمرو دو در را اسلام آئين بردباري و تسامح ميتوان
:كرد تصوير
بيگانه آئينهاي و همكيشان غير درباره -1
ديني نحلههاي و اسلامي مذاهب قلمرو در -2
در تنها را كلمه مطلق معني به كافر قرآن ، ما ، نظر به
كار به "الحاد" اصطلاح به و "خداوند منكرين" مورد ،
.بتپرستان و مشركين مورد در نه ميبرد
دين منتها است ، "دين"خود قرآني نظر از شرك ،"اصولا
راست راه به منطق و برهان با بايد كه آلوده و انحرافي
جايي اكراه ، و زور منطق قلمرو در هرگز و شود هدايت
.داشت نخواهد
و روشنبيني و بصيرت با را خود دعوت همواره (ص)محمد
:است داده انجام آگاهسازي
من و انا بصيره علي الله الي ادعوا سبيلي هذه قل ، "
(108-يوسف)"اتبعني
كه است دل آگاهي همان اصفهاني ، راغب تعبير به "بصيرت"
.ميزدايد را تاريكي و ميبخشد آرامش ضميررا
و ديگر اديان دعوت در را روش همين قرآن ، جهت ، همين به
و يهود" ويژه به ديگر اديان و گرفته پيش در غيرهمكيش
اهل" را آنان و است نگريسته "تسامح" ديده به را "نصاري
منتهاي و لطف درغايت خود كه مينامد "ذمه اهل" و "كتاب
.است سماحت و كرامت
مكه دوره در
به است ، شده وارد كتاب ، اهل مورد در قرآن ، در كه آياتي
.دارد گذشت و تسامح اين از حكايت همگي -مكه دوره خصوص
را آنها آسماني كتابهاي تمامي (مكي) دوره اين در قرآن
را خود و است هماهنگ آنها اغراض و اهداف با و كرده تاييد
والذي".ميداند سلف انبياي تعاليم ومكمل حافظ و وارث
ان يديه بين لما "مصدقا الحق ، هو الكتاب من اليك اوحينا
(فاطر /31) "بصير لخبير بعباده الله
كه است راست كردهايم ، وحي تو به كتاب اين از آنچه و
بندگانش به خداوند مينمايد ، تصديق را تو از پيش كتابهاي
.است بصير و آگاه
و هدي و شيء كل تفصيل و يديه بين الذي تصديق ولكن"
( 111/يوسف) "يومنون لقوم رحمه
شرح و تفصيل را چيزي هر و كرده تاييد را آنچه ولكن)
ايمان كه قومي درباره است رحمتي و وهدايت ميدهد
(آوردهاند
به و ميكند تاييد را گذشته پيامبران همه نبوت اسلام ،
در كتاب اهل با بخواهيد اگر كه ميدهد سفارش خود پيروان
مجادله همواره كنيد ، مباحثه شريعت ، مسائل و دين مورد
تجادلوا ولا".كنيد رعايت را حق جانب و نمائيد بهاحسن
"احسن هي بالتي الا الكتاب اهل
الينا انزل بالذي امنا قولوا و منهم ظلموا الاالذين "
"مسلمون له نحن و واحد الهكم و الهنا و اليكم وانزل
.(عنكبوت/46)
جز به كنيد ، مباحثه احسن مجادله روش به كتاب اهل با
شما و ما به آنچه به بگوييد و ستمگرند و ظالم كه آنهايي
در و است يكي شما وخداي ما خداي و داريم ايمان شده نازل
.هستيم تسليم او برابر
مدينه دوره در
و تسامح با اسلام كه ميبينيم هم ، مدينه دوره در حتي
به را آنها "اصولا و كرده رفتار كتاب اهل با بردباري
.است كرده تلقي "امت" يك عنوان
للذين قل و اتبعني من و لله وجهي اسلمت فقل حاجوك فان"
و فقداهتدوا اسلموا فان ااسلمتم الاميين و الكتاب اوتو
آل)".بالعباد بصير والله عليكالبلاغ فانما تولوا ان
.(30/عمران
كه كساني آن و من:بگو كنند ، احتجاج تو با كتاب اهل اگر"
به و نهادهام خدا سوي به را رويم ميكنند ، تبعيت من از
شدهايد ، مسلمان آيا بگو ، هستند امي و كتاب اهل كه آنهايي
اگر اما يافتهاند ، راه "قطعا پذيرفتند ، را اسلام اگر
كه است تو بر (وقت آن در) گردانند روي و نمايند اعراض
".است بصير و آگاه بندگانش به خداوند و نمائي "ابلاغ" فقط
بينكم و سواءبيننا كلمه الي تعالوا الكتاب اهل يا وقل"
بعضنا يتخذ لا و "شيئا به نشرك لا و الله نعبدالا الا
بانا اشهدو فقولوا تولوا فان الله دون من "اربابا "بعضا
.(64/عمران آل) "مسلمون
ميان مساوي "كلمه" يك سوي به را شما كتاب ، اهل اي بگو ،
را احدي خدا ، جز به ميخوانماينكه فرا است ، وشما ما
ديگر برخي بعضي ، و نسازيم شريك را چيزي او به و نپرستيم
كردند اعراض كه ديدي اگرنگيرد ارباب خداوند ، سواي را ،
".مسلمانيم ما كه باشيد شاهد بگو ، برگردانيدند روي و
اهل به نسبت اسلام وسماحت مدينه دولت تاسيس از بعد آري ،
به اسلام گسترش و دعوت با يهوديان بيشتر و آنها كتاب ،
و مكه مشركان با پيماني هم با و برخاستند مخالفت
موقع ، اين در كه شدند اسلامي دعوت گسترش مانع سنگاندازي
به آنان ، ودشمني تخاصم از جلوگيري براي اسلام پيامبر
مدينه از را يهوديان آنها ، شر دفع براي و پرداخت مقابله
.كرد اخراج
حق كتاب ، اهل با خود رفتار در اين ، پيامبر ، وجود با اما
جبل معاذبن به خود تاييد در و داشت رعايت را مذهب آزادي
يهوديان" هرگز كه داشت تاكيد يمن به او اعزام هنگام به
(2)".ننماييد اجبار خود ، آئين طرد و اسلام پذيرش بر را
و ديني مراسم اجراي در كه بست پيمان نجران ، مسيحيان با
آزاد خويش كليساهاي مرمت و خود رسوم و آداب و شعائر حفظ
ضرري آنها ، اجتماعي شئونات به ندارد حق احدي و هستند
(3).نمايد عزل بودن ، كشيش از را آنها از اسقفي يا و رساند
و بوده دفاعي موضع يك اسلام ، موضع مورد ، اين در البته
.است نداشته را كتاب اهل مذهبي حريم به تجاوز قصد هرگز
شدهاند رفتار مسيحيان ، و يهوديان مانند به نيز زردشتيان
اسلامي دولت حريم در مذهب آزادي و رفتاري خوش از و
محافل و معابد زيادي ، قرنهاي تا و بودهاند ، برخوردار
ديگر جاهاي و ايران در آنها روحانيان همچنين و مجوس دين
(4).بودهاند بهرهمند ديني آزادي و مشروعيت از
مسلمين تسامح از اسلامي فتوحات در نيز بودائيان حتي
"سند" فتح در قاسم محمدبن كه وقتي و بودهاند برخوردار
بودائيان معابد به هجري سال 190 در (امروز پاكستان)
آنان با و هستند كتاب داراي اينها گفتند"كرد ، برخورد
(5).گرفت جزيه و كرد را مسيحيان معامله
حساب كه هستند بتپرستان و مشركان ميان ، اين در تنها آري
از نخست نيز آنها با اسلام البته.داشتهاند جداگانهاي
و "شرك" ذهني تاريكيهاي زدودن و استدلال و برهان طريق
در ولي.است كرده برخورد توحيد صفاي اثبات و بتپرستي
كامل نوع بتپرستي ، كه آنجا از لجبازي ، و عناد صورت
را انسان ذهن و بشري جامعه دامن كه بوده انساني انحطاط
اصلاح را فكري و اجتماعي آسيب اين بايد است ، ساخته آلوده
او و داد نجات بتپرستي يوغ از را انسان فكر و ذهن كردو
با اسلام ، جهت اين از ساخت خويش سرنوشت بر حاكم را
وآن كرده مبارزه آن شركآلود طبقاتي جامعه و بتپرستي
استدلال ، و منطق معني اين به چنانچه است داده راادامه
اسلام بكشد ، لشكر هندوستان به غزنوي محمود كه آن از پيش
هند ، طبقاتي جامعه و يافته نفوذ هندوستان در عملي طور به
بومي ، شركآلوده طبقاتي اديان به را اسلام طبيعي ، طور به
هندويي نحله پذيرفتهاند ، را اسلام و بودند داده ترجيح
آنها و است آمده بوجود درهند چنين اين "اصل ، سيكيهيزم"
مسيحيت محبت و اسلام بودن بيطبقاتي و هندي عرفان نوعي
امروزه (6)آوردهاند بوجود مذهبي و كرده آميزه را
و غزنوي محمود منشانه امپراطور لشكركشيهاي مانميتوانيم
تحميل و گرفتهاند را هند زور به كه را افشار نادرشاه يا
تاييد مهر آن بر و بپذيريم اسلام نام به كردهاند ، عقيده
"نهرو" بمانند متعهدي و آزاده انسان فرياد چنانكه بزنيم
بلند تجاوزطلبي و لشكركشي اين از هند ، فقيد وزير نخست
تناقض در اسلام ، بمانند ديني سماحت با را آن و است
باشد ، معتقد موءمني كه آن از بيش خيلي محمود ، " ميبيند ،
مذهب عنوان از فاتحان بسياري مانند و بود جنگجو سرداري
(7)".ميكرد استفاده خود ، لشكركشيهاي و فتوحات براي
سال از 300 بيش مدتي در (غزنوي محمود زمان) زمان اين تا"
به عقيده و مذهب يك عنوان به و صلحآميز شكل به اسلام
خود ، براي هند متعدد مذاهب ساير ميان ودر بود آمده هند
.آيد پيش تصادم و آشفتگي آنكه بدون بود ، كرده باز جايي
رواني ، نظر از مردم ، ميان در تازه برخورد اين اما
كينه و خشم از را آنها و آورد بوجود شديد عكسالعملي
مخالفتي تازه مذهب يك به نسبت چند هر زيرا ساخت سرشار
آنها زندگي در "اجبارا كه چيز هر به نسبت اما نداشتند
شديدي مخالفت سخت ميساخت ، دگرگون آنرا و ميكرد دخالت
(8)".ميآمد بوجود
دارد ادامه
:پانوشت
-نوبل انتشارات -ماندگي عقب جامعه احد ، -زرفروشان -1
محمد -حميدالله -صفحه 5051 /2 1353-تبريز
بيروت -العربي دارالكتاب -صفحه 37 -الوثائقالسياسيه
-الاعلمي علاءالدين -ص 49 /4 -منبع همان -3/ 1970
/بيتا بيروت -الاعلمي المطبوعات صفحه 126 -وهجالفصاحه
-اسلامي نخستين قرون در ايران تاريخ -برتولد -اشپولر -5
چاپ فرهنگي ، -علمي انتشارات شركت -فلاطوري جواد ترجمه
الطبقات -واقدي -سعد ابن -صفحه 335 /6 ج 1 -1364-دوم
-بيروت 1970 /7 -صادر دار -صفحه 276 ج 1 -الكبري
-طبع -صفحه 504 ج 3 -فتوحالبلدان -احمد -بلاذري
ج -هند كشف -لعل جواهر -نهرو -بيروت 1970 /8 -دارالعلم
انتشارات تفضلي محمود ترجمه -صفحه 391 و ص 380 1
1361-تهران -اميركبير
فرهنگ عرصه اخبار
|
بينات 21
موءسسه ارگان كه "بينات" قرآني فصلنامه بيستويكم شماره
اخبار و مقالات و مطالب با است (ع)رضا امام اسلامي معارف
.شد منتشر متنوع
هميشه ، مانند شماره ، اين در
و نقد و قرآني اخبار قرآنپژوهي ، عرصه در تازهاي بحثهاي
شده درج مجيد كلامالله مختلف تفاسير و ترجمهها معرفي
اين از ميتوان شماره اين مطالب و مباحث ازجمله.است
:كرد ياد مقالات
تفسير ،(ره)امامخميني اثر كريم قرآن تفسير
حسنزاده حسن آيتالله نوشته بسماللهالرحمنالرحيم
تفسير شريفاني ، محمد از الهي كلام در كلام آداب آملي ،
از نسخ نائيني ، غروي نهله تاليف آن مفسر و مخزنالعرفان
تكولي ، عاشوري نادعلي نوشته شعراني علامه ديدگاه
رضايي ، مهدي محمد از قرآن قصههاي در زنان شخصيتشناسي
تحقيقي قنيبي ، صادق حامد اثر قرآن در معنا و لفظ تناسب
دو بررسي اصفهاني ، شريفي مهين از قرائات تواتر پيرامون
-عاد قوم رضايي ، مصطفي نوشته كريم قرآن از ترجمه
از اخدود اصحاب عابديني ، احمد از مصر اهرام سازندگان
محمدعلي نوشته دارند حق هم خوانندگان بادامچي ، حسين
محمد اثر كريم قرآن تحريفناپذيري كتابشناسي سلطاني ،
.اميني
معرفي فوق ، مقالههاي بر علاوه ،"بينات" شماره اين در
و اخبار نيز و قرآنپژوهي و قرآني كتابهاي آخرين
.است آمده زمينه اين در اطلاعرساني تازههاي
دكتر و كاداره اسماعيل با همشهري اختصاصي مصاحبه*
گروه سوي از همشهري روزنامه در قبل مدتي كه نراقي احسان
.است يافته كشور داخل از فراتر انعكاسي شد ، ارائه معارف
و برآمده آن ترجمه درصدد فرانسوي روزنامههاي از يكي
لندن كيهان اين بر علاوه كرد ، خواهد منتشر را آن بهزودي
در و كرده درج را مصاحبه اين كل خود شماره آخرين در نيز
گفتگو اين غناي و اهميت دليل به كه است آورده مطلب اشاره
فاجعه يوگسلاوي ، ماجراي درباره تحليلها بهترين حاوي كه
به اقدام است ، ميلوسوويچ نيروهاي به ناتو حمله و كوزوو
.است نموده آن مجدد چاپ
جامعهشناسي و انديشه تاريخ متخصص قيصري ، علي دكتر *
تدريس به كاليفرنيا سانتياگو دانشگاه در هماكنون معرفت ،
معرفت جامعهشناسي و انديشه تاريخ سياسي ، فلسفه زمينه در
مرحوم نظر زير را خود دكتراي پاياننامه وي.ميپردازد
عنوان زير انگلستان آكسفورد دانشگاه در عنايت دكتر
.است گذرانده "ايران روشنفكران در ايدئولوژي شكلبندي"
روشنفكران و انديشه وضعيت از جامع تحليلي كتاب اين
را امروز به تا (تجددخواهي سرآغاز) قاجار دوره از ايراني
و نوشتهها بررسي با كتاب اين در نويسنده ، .بردارد در
ايران ، معاصر تاريخ انديشمندان و روشنفكران انديشههاي
كه آن از بيش ايراني روشنفكران كه ميرسد نتيجه اين به
تفكر و بهانديشهورزي فلسفي و نظري مسائل عرصه در
رو اين از پرداختهاند ، ايدئولوژيانديشي به بپردازند
به كتاب اين.بودهاند ايدئولوگ ايراني ، روشنفكران اكثر
در روشنفكران ، فرهنگي و سياسي منش و انديشهها بررسي
بازكاوي و كاوي ژرف به "تواما سياست و ادبيات حوزههاي
دست در نوذري حسينعلي سوي يادشده ، از كتابميزند دست
و ايدئولوژي" زيرعنوان خوارزمي انتشارات توسط و ترجمه
از پيش.شد چاپخواهد"ايران روشنفكران در تجدد مسئله
كانت ، امانوئل از "اخلاق مابعدالطبيعه بنياد" كتاب اين ،
فارسي به عنايت حميد شادروان توسط آن از بخشي كه
قيصري ، علي دكتر ترجمه به آن ، دنباله بود ، شده برگردانده
از.بود درآمده كتاب بازار به خوارزمي انتشارات توسط
درباره مقالاتي مجموعه نيز پژوهشگر و نويسنده همين
چاپ زير به خوارزمي انتشارات توسط شلر ، ماكس پديدارشناسي
.رفت خواهد
متفكر هفت انديشههاي دربردارنده كه "ما كيستي" كتاب *
دكتر شايگان ، داريوش شريعتي ، علي دكتر ياد زنده" ;ايراني
جواد سيد دكتر كلام ، زيبا دكتر داوري ، دكتر سروش ،
بازار به روزنه نشر توسط است ، "خاتمي محمد سيد طباطبايي ،
كوشيده "كاجي حسين" كتاب اين نويسندهآمد درخواهد نشر
به انديشمندان اين آثار و نوشتهها تكنگاري با تا
ميزان و منطقي خلل آنگاه و پرداخته آنان افكار بازسازي
پرسش برابر در را متفكران اين انديشههاي منطقي انسجام
.كند بازكاوي و دآوري-نق بررسي ، "هستيم كه ما"
|
معارف پيك
|
ايران مشروطيت انقلاب ياد به
روزگار گذشت از نامخت كه هر
آموزگار زهيچ ناموزد هيچ
"فردوسي"
ايران مشروطيت انقلاب پيروزي يادآور ماه ، مرداد چهاردهم
ما تاريخ در مهم رخداد اين چون و چند كه سالهاست.است
خرده و تيزبيني به ايران ، درون و بيرون در ايرانيان ،
چند سالياني گذار از پس اكنون ، اما.است شده گذاشته نگري
پيروزي و رويداد از پس نيز و انقلاب آن پيروزي از
دارد جا بوم ، مرزو اين در -اسلامي انقلاب -ديگر انقلابي
در مشروطيت انقلاب سالروز ديدن با سال هر:بپرسيم كه
دارد؟ اهميتي چه شما براي و ميافتيد چه ياد به سالنامه ،
باب اين در ;"است مختلف نظرها ، ":كه گفتهاند قديم از
.همچنانست نيز ،
نيز و ميرسد فرا ماه مرداد چهاردهم كه سال هر من ، اما
بسياري چيزهاي ميشنوم ، را مشروطيت انقلاب نام كه هرگاه
در و غريب اندوهي و شادي از دلم و ميگذرد درخاطرم
با زرخيز و پهناور سرزميني.ميشود سرشار هم ، به آميخته
با سنتي ، لباسهاي همان با را سختكوش و فرهيخته مردمي
و مهرورزي استعدادي ، خوش ذوقي ، خوش زباني ، شيرين همان
سنگدل بيتدبير ، موجودي:كه ميآورم ياد به نيك صفت دهها
ملك را ، ملت و ملك ;ميكند فرمانروايي آنها بر هوسران ، و
همتاي ، (خدا بر پناه) او فرمان و ميداند خويش طلق
و آيين و دين از كه داني تو) ميشود شمرده خداوند فرمان
آن در كه سرزميني ;(شاه فرمان چه يزدان ، فرمان چه -راه
را كسي جيرهخوارانش ، و شاه ناداني و نيرنگ و كين سبب به
سربه بماند ، سلطان كه آن براي آن ، رجال و نيست ترقي مجال
اين در كه / محالست كشور اين اندر ترقي)ميشوند نيست
و نيست خبري قانون ، از كه آنجا ;(الرجالست قحط مملكت
آنجا و ;دارد قانون حكم ميشود ، رانده شاه زبان بر آنچه
... و ;كيمياست و سيمرغ از سخن آزادي ، از سخن كه
و ديندار جهانديده ، نسلي استخوانسوز و نفسگير تلاشهاي
و استبداد جبروت و جلال كه ميآورم ياد به را دردآشنا
به را پرعاطفهشان دل وحاشيهنشينان ، شاه تازيهاي ترك
چشمترشان در خواب چند ، خفته" آن غم و ميآورد درد
براي انگشتشمار ، جمعهاي در گاه تنها و يكه و "ميشكست
سودا اين سر بر جان شايد و كوشيدند مردم بيداري و آگاهي
شيواي وخامه زبان ،"واعظ جمالالدين" رساي فرياد.نهادند
را... و "بهبهاني و طباطبائي" نستوه چهره ،"صوراسرافيل"
رنجهاي آن كه را روز آن سرانجام ، و ;ميآورم درخاطر
.نشست بار به ساليان ،
گستره ، و حد اين در بود ايرانيان تجربه نخستين اين ، آري ،
هر دل انقلاب ، گرماگرم درپيشين تجربتهاي از متفاوت و
از آن ، در كه بود اميدوار روشن ، فردايي به ايراني ،
سايه نخبگان و مردم بر ملي وفاق ;نباشد خبري استبداد ،
قانون ، سايه در و بيافتد ، ترقي شاهراه به ايران ;افكند
به همگان.آيد سر به دراز و ديجور شام آن آزادي ، و عدالت
حال ، زبان به و ميانديشيدند پژمردن حال در ايران
سوزها با روزها /شد بيگاه روزها تو ، غم در":ميگفتند
;شد همراه
تو چون كه آن اي بمان ، تو /نيست گوروباك رفت ، گر روزها ،
".نيست پاك
كه ميرفت آن بيم گذشت ، پيروزي اين فرداي از چه هر ولي
آن.شد نيز چنين متاسفانه ، و ;ميرد فرو اميد ، شمع اين
انگيزههاي ;سرآمد به همرزمي ، و همزباني يكدلي ، برادري ،
كينخواهي و ناشناسي زمان گشت ، پديدار خودخواهانه و خفته
روح بر بود نتوانسته استبداد حتي كه را خنجرهايي عدهاي
سنگ به آبگينه ، اين و ;آورد فرود آورد ، فرود ايراني
نسبت مدتها ايراني و ;بشكست.. و حسادت جهالت ، عداوت ،
.گشت بدبين و نوميد اصلاحطلبانه ، گام هر به
را درازي راه ، مينگرم گذشته به و برميگردم كه اكنون
بايد ولي ;كردهايم تجربه را ديگر انقلابي ، و پيمودهايم
:بگيريم عبرت آن از و كنيم انديشه ،"روزگار گذشت" در كه
در ;ننشانيم برتر ملي ، منافع بر را گروهي و فردي منافع
و رويها كند ;نياندازيم جدايي دينداري ، و آزادي ميان
ما كه اينست نه مگر كنيم ، بدل روي ميانه به را تندرويها
دينداران و زمانشناسان ;"وسط امت" مسلمان ، و مسلمانيم
نكنيم فراموش ;"نشانيم صدر بر و نهيم ارج را" زمانشناس
روحيهاي ناگزير و داريم سده چندين استبداد تجربه كه
مشق و مدارا تمرين از نيست گريزي را ما و زده ، استبداد
هر تاريخ ، كه بنديم كار به و باشيم داشته ياد به ;آزادي
تكرار از و ميشود تكرار زيادي ، حد تا ولي كامل ، نه چند
روزگار ، كه گاه آن ;انديشناكباشيم تلخآن ، تجربتهاي
زرين صفحات ميافكند ، ما بر را دشواريها سنگين سايه
و ;نسازيم تيره ناروا ، تفسيرهاي و توجيه با را خود تاريخ
زرين فصل دو اسلامي ، انقلاب و مشروطيت انقلاب كه بدانيم
.است ايران نشيب و پرفراز تاريخ
كه آنها و ;رساندند انجام به خود كار رفتند ، كه آنان
ماندن سربلند به ماند ، خواهند پس اين از و ماندهاند
انقلاب درخت پيرايش و پاسداشت در و بينديشند ايران ،
فزون در ساله همه" باروبرش كه اميد بدان بكوشند ، اسلامي
"!باد
حميدي محمدمحسن :نوشته
|
|