اصول علم و تحليلي فلسفه
يزدي حائري مهدي دكتر آيتالله فقيد فيلسوف با وگويي گفت
چهلمين مناسبت به - داماد محقق سيدمصطفي دكتر حضور با
يزدي حائري استاد گذشت در روز
:گشايي جستار
برجسته نماينده درگذشت روز چهلمين با مصادف فردا
مهدي دكتر آيتالله فقيد فيلسوف ايران ، در عقلگرايي
استاد آن ويژه صفحاتي مناسبت همين به.است يزدي حائري
صفحه اين در امروز.است گرديده تدارك معارف صفحه در فقيد
مصطفي دكتر استاد معاضدت با ما گفتوگوي از نخست بخش
انجام (سال 1374 در) استاد حيات زمان در كه داماد محقق
به ميباشد ، خود موضوع در بدايعي و نكتهها حاوي و گرفته
خاطره گراميداشت ضمن.ميرسد گرامي خوانندگان نظر
همكاري و حضور از سپاس و يزدي حائري استاد جامعالحكمتين
توجه عالمانه ، پرسشهاي و مباحث طرح در داماد محقق استاد
.مينماييم جلب گفتوگو اين به را گرامي خوانندگان
معارف گروه
رضوي مسعود سيد از گو و گفت
دارد ، قرار ما روياروي معاصر زمان در كه مهمي مسئله *
اين در.است زمين مغرب با فرهنگي و علمي تبادل و ارتباط
كمك ما به ميتواند مختلف متدولوژيهاي و روشها عرصه ،
كنيم ، مطرح فرموديد اجازه امروز كه بحثيبنمايد شايان
تاثر و تاثير امكان و تحليلي فلسفه با اصول علم رابطه در
ميتواند "اصلا امكاني چنين آيا.است يكديگر بر دو اين
با ارتباط در بويژه مشترك مباحث به توجه با و باشد مطرح
به توجه با نيز و كلام ، صورت بطوركلي و دلالات و الفاظ
هستند ، صاحبنظر و مسلط "كاملا موضوع دو هر در استاد اينكه
.بگشايند را بحث اين باب ميكنم خواهش محقق آقاي جناب از
بسيار فرصت و متشكرم استاد اجازه از:داماد محقق *
را بهرهبرداري كمال شما محققانه نظرات از تا است مناسبي
و درخشش به توجه با ولي نيست مساعد شما حال هرچندبكنيم
خواهيم بسيار بهرههاي "مسلما شما انديشه و تفكر روشني
.برد
غرب در كه طولاني سالهاي طي در بوده ، اين ما هدف همه *
برمبناي و شايسته خدمتي بتوانيم شايد كه كردهايم ، تحصيل
من.باشيم داشته اسلام به اسلامي فرهنگ عاليه مصالح
رابطه برقراري به قادر ميبايد ما كه هستم و بوده معتقد
در رابطه كه زيرا بنيادي ، و عميق رابطهاي.باشيم غرب با
هم تاكنون و ندارد ما براي فايدهاي هيچ "اصلا سطح
را غربيها فكر زيربناي بتوانيم كه سطحي در.است نداشته
ارائه آنها به نيز را خود اصيل انديشه زيربناي و دريابيم
مفيدي كار نميتوانيم وجه هيچ به اينصورت غير در.بدهيم
براساس ميبايد را غرب تكنولوژي و اقتصاد.دهيم انجام
با سطحي روابط و دريابيم غرب فكري زيربناهاي و فلسفهها
.است مضر هم بسيار بلكه نيست ، مفيد ما براي فقط نه غرب
معلوم و ميكند دور غرب واقعيت از را ما سطحي مسائل طرح
ضرر و زيان چقدر و باشد ما انتظار در سرانجامي چه نيست
.شود وارد ما فرهنگ و فكر و روح به
حضرتعالي كه سوابقي و مطالعات به توجه با:داماد محقق *
حوزه در شما كه تحقيقاتي و داريد علماصول زمينه در
اصول دوره همچنين و داشتهايد اصول و فقه در قم علميه
آقاي اصول درس و بروجردي آيتالله مرحوم از شما كه فقهي
اين به مربوط مسائل و فقه نيز و فرمودهايد تقرير حجت
مايل بنده شما ، خود ارزشمند نوشتههاي بالاخره و علوم ،
مطالعات با كه بپرسم را سوءال اين جنابعالي از هستم
غربي مكتبهاي در "بعدا كه "الفاظ فلسفه" قسمت در اخيرتان
اصول مباحث بين تماسي هيچ آيا كرديد ، برخورد آن نظاير با
احساس است ، مطرح امروزه كه الفاظ فلسفه مباحث با فقه
-تفسير دانش و مباحثالفاظ از بخشي هيچ آيا و كردهايد؟
اصول الفاظ مباحث در -است معروف هرمنوتيك علم به كه
باشد؟ داشته كاربرد ميتواند
اصول علم در اگر يا ;است مفيد تاثيري چنين "اساسا آيا
ورود كه ميدهيد احتمال آيا و بود؟ خواهد مفيد شود وارد
در جديدي استنباط موجب علماصول ، ضمن در مباحثي چنين
خير؟ يا بشود ، فقهي مباحث
يعني.شود مطرح بايد عكس به مسئله اين ميكنم تصور من *
در من ، كه آنچه من ، عقيده به.است صادق بيشتر قضيه عكس
فلسفه بهويژه -غرب جديد فلسفه در شما ، توجه مورد موضوع
كه چيزهايي از يكي كه ميكنم حس كردهام ، درك -تحليلي
اينجاست نيافتهاند ، دست آن به "اساسا و كرده گم غربيها
مستتر اسلام فقه علماصول در آنها گمشده اضطرار ، برحسب و
بحث يك بر كه است چنان اصول علم ماهيت اينكه براي و است
يا عربي الفاظ نه و عام معني به -انساني الفاظ از آزاد
.است استوار -ديگر خاص زبانهاي يا و انگليسي يا فارسي
.ميكند فرض انساني تفاهم سطح در را "لفظ" اصول ، علم
بحثالفاظ ;كلي بطور موضوع با وضع رابطه ميگويند "مثلا
را لفظ رابطه.نيست خاصي لفظ به مربوط و است كلي "اصلا
به كه اين و الفاظ ، استعمال با ميكنند مربوط "مستقيما
روابط و موضوع براين شرايطي چه "كلا و نيست يا هست اراده
.است حاكم ذلك امثال و واضع و موضوع و وضع و لفظ بين
اين كه دريافتهام جد به را نكته اين مطالعاتم طي در من
آنها براي گرديده ، مطرح ما اصول در كه دانش اين و موضوع
شكلي چنين با و خاص صورت اين به بويژه.است مفيد بسيار
منشاء و تحولات موجب ميتواند "قطعا كه موضوع طرح از
.بشود غربيها فكر در تكامل
و محاكم در كه است مباحثي و مسائل نوع از مباحث ، نوع اين
جهت اين به.آمد خواهد آنها كار به بسيار قضايي مجالس در
در كه را اصولي الفاظ ميبايد مباحثي چنين در آنها كه
رد شده ، تصويب خودشان موضوعه قوانين و قانونگذاري مجالس
به برسند كار فرجام در بالاخره تا بكنند اصول بر فروع
از ميبايد كه است چنان مسائل اين اكثرحكم صدور و قضاء
استنباط مربوطه قواعد و قوانين اصلي نسخه و كنستيتوسيون
.بكنند
نمايندهاي امريكا ، كنگره در كه ميبينيد شما مثال ، براي
برالفاظ متعاقب اين ;ميگويند عدهاي و ميدهد طرحي
-اساسي -بنيادين قانون يا قوانين و اصلي متون در مندرج
اصلي قواعد بر تطبيق يعني ;ميكنند رد را طرح آن و نيست
اصول علم در الفاظ مباحث اهميت و ضرورت همينجا از.ندارد
است موضوع اين در علوم دقيقترين و ظريفترين از كه فقه ،
طريق از "عمدتا اينها ترتيب ، همين به.ميشود فهميده
در را چيزي و ميكنند وجدان را مسئله ذهني ، تبادر
مورد را آن آنگاه و ميكنند وجداني استنباط يا مييابند
اگر آنها من ، گمان به.ميدهند قرار انتقاد و رد و بحث
آن روي جديت با داشتند ، اطلاع آن مباحث و ما ، اصول از
.ميرسيدند هم مهمي بسيار نتايج به "مسلما و ميكردند كار
درد به بعدالطبيعه ما فلسفه از بيشتر خيلي اصول ، علم
ارينتاليسم مداخله سر از متاسفانه اما ميخورد ، آنها
تا و "سابقا كه اسلامي صحيح تفكر "اصلا شرقشناسي ، يعني
رهگذر ، اين از.شد برچيده كلي به بود مطرح غرب در حدودي
اسلام به شديدي ضربات ديگران ، و كوربن هانري همچون كساني
.زدند اسلامي دقيقه تفكرات و
شناسان شرق بر وارد اشكال كه بفرماييد دقيقتر است ممكن *
چيست؟ او همفكران و كوربن جمله از و
گروه ، اين.داشت بسيار دقت بايد اشكال اين فهم براي *
آنها.كردند رايج اسلامي فلسفه باره در را خاصي باور
فيلاسوفي ، نه و است تياسوفي اسلامي ، فلسفه "اصلا ميگويند
.نادقيق و غيرعلمي دانستنيهاي سنخ از است چيزي تياسوفي
و جنگيري نظير دارند ، مسئله اين از غربيها كه تصوري
كتب در نتيجه ، در.است مسائل نوع اين و ارواح احضار
نيست ، خبري كه چيزي از غربي ، تفكر تاريخ و فلسفه تاريخ
.است اسلامي بنيادين تفكر يا اسلامي فلسفه
به امري چنان از نتيجه همين هم اسلامي تفكر شقوق ساير در
مباحث همين جمله ، از واقعي ، تفكر از منظورم.ميآيد دست
حتي.است آزاد تفكر جريان يك "اساسا اصولاست اصول علم
اصطلاح به كه است آزادي تفكر يكاسلامي فلسفه از آزادتر
و مسئله "دائما اصول ، در.است موضوعي اصل هرگونه فاقد
به.است آن ذاتي خصلت اين و ميشود كار وارد تازه فكر
و كنيم ادعا قاطعانه ميتوانيم كه هست هم دلايل همين
كار وارد جديد فكر و مسئله "دائما اصول ، در كه بگوييم
علماصول ، اين بنابر.است آن ذاتي خصلت اين و ميشود
به توجه با.است عالي قابليتهاي و پويايي از سرشار علمي
در كه است علومي معدود از يكي اصول من نظر به موضوع ، اين
.است برخوردار ذاتي حدپويايي بالاترين از انساني تفكر
غفلت پايهاي و مهم دانش اين از كلي به غربيها متاسفانه
.كردهاند
چه خاص بطور شد مطرح محقق دكتر آقاي توسط كه بحثالفاظ *
غرب مدرن فلسفي تفكر و مطالعات در ميتواند جايگاهي
باشد؟ داشته
غربيها غفلت "اتفاقا و بود همين هم ما اصلي بحث بله ، *
كه بابالفاظي و بحث.است راجع مبحث همين به "عمدتا هم
عنوان با حاضر حال در است ، مطرح زمين مغرب در اكنون
ما منطق در كه است بحثي سمانتيك.ميشود شناخته سمانتيك
شرح" عنوان با را آن فارابي و است بوده مطرح همواره
يك حقيقت در الفاظ شرح.است آورده آثارش در "العباره
موضوع همين در هم ابنسينا "حدود".است يوناني ميراث
سمانتيك و العباره شرح مباحث در تفصيل به و شده نگاشته
به نيز خود ديگر كتابهاي در ابنسينا.است شده بحث وارد
مباحث.است كرده توجه سمانتيك علم به مربوط موضوعات
در است ، فرفريوس مال كه خمس كليات در منطقيون مشهور
پنج شكل به را آن فرفريوس كه است ارسطويي تفسير يك حقيقت
درباره الرئيس شيخ.است كرده تفسير و تقسيم پروژه
بحث مورد را آن و ميكند نقل تفصيل به اشارات در فرفريوس
سمانتيك به مباحث اين اينكه خلاصه.ميدهد قرار نقادي و
همان "دقيقا خمس كليات كه بدانيم بايد ما اما است نزديك
كه است الفاظي اصلي مقصود سمانتيك ، علم در نيست ، سمانتيك
اشاره ، اسماء "مثلا.جزئي چه و كلي چه ;ميشود استعمال
بحث مورد و مهم مسائل از هم الان كردهاند ، مطرح قدما كه
.است سمانتيك علم دانشمندان
توجه آثارتان در آن به شما كه هم ديگري مساله:محقق *
.است شرطيه قضيه هست ، هم غربي علماي بحث مورد و كردهايد
-- شرطيه قضاياي به مربوط بحث است ، درست "كاملا بله ، *
هست غرب فلسفي و علمي محافل و مجالس نزد در ،Preposition
اين نظير شرطيه قضيه.است توجه ومورد مدرن هم بسيار و
آنچنان يا است آنچنان پس است چنين اين اگر كه است جمله
اين است مطرح غرب تجربي فلسفه در كه مسالهاي.بود خواهد
.را مساله اين حقيقت و مصداق كنيم پيدا كجا ما كه است
مشكله و مساله عنوان به تجربي ، فلسفه در فقط مشكل اين *
است؟ مطرح
شرط چه؟ يعني شرطيه قضيه.است مطرح بيشتر فلسفه اين در *
تا كنيم اثبات را آن چگونه و هست تجربه عالم كجاي در
شود؟ پذيرفته
موجود حقايق از يكي و است استوار تجربه بر تجربي فلسفه
وجودش و كنيم اثبات چگونه را اين.است شرط اين هم تجربي
حرفي معناي "مثلا كنيد ، دقتبدهيم نشان هستي دركجاي را
چيست؟ "دقيقا "الكوفه البصرتالي من سرت":ميزنيم كه
اين در را "من" ازاي به ما ميتوانيم تجربه عالم كجاي
كوفه از غير و بصره از غير ،"من" اين.كنيم پيدا جمله
مثل اينهمينطور هم "الي".ندارد تجربي ازاي به ما است ،
واقع در و حقيقت شرط كه ميگويند برخي.است شرطيه قضيه
موضوع يعني.دارد بهازا ما فقط بلكه ندارد ، حقيقي مصداق
خودش لذا و است كلام ولازمه است انتزاعي آن معناي و له
.باشد آن له موضوع كه ندارد مصداقي و موضوع
"عينا ما قدماي كتب در است ، مدرن هم خيلي كه بحثها اين
غرب علمي مجالس و محافل از بسياري در هم حالا تا و هست
مسائل همين وسيله به كه ميبينيم بنابراين.است نشده حل
برقرار رابطه غرب علمي محافل با خوبي به ميتوانيم ما
جايي به راه باشيم نداشته را رابطه اين تا ما و كنيم
پيشرفتهاي ظواهر و سطح در نبايد ما رابطه.برد نخواهيم
به بايد كنيم توقف آن دكوراسيون در نبايد.باشد غربيها
نماييم پيدا ارتباط آن با و كنيم رسوخ سطح اين زيربناي
هر آنها.آوريم در آب از را خود گليم بتوانيم حداقل تا
به نسبت نميتوانيم ما و ميكنند بيشتري پيشرفتهاي روز
غربيها تجربي فلسفه همين.باشيم بيتفاوت پيشرفتها اين
است حالي در ايناست اعجاب مايه كه شده پيشرفته قدري به
برگردان و ترجمه عالم در حتي ندرت ، به ما من ، نظر به كه
غرب فلسفه مهم آثار از صحيحي برگردان توفيق كلاسيك ، متون
به را كانت كه كنيد پيدا را كسي "مثلا شماداشتهايم را
علامه مرحوم اگر مثال براي و باشد كرده ترجمه درستي
صفحه يك اگر بود ، اسلامي برجسته فيلسوفان از كه طباطبايي
ميكردند مطالعه فارسي زبان به را كانت ترجمههاي از
چنين ميتوان آيا !دريابند آن از چيزي ميتوانستند
يافت؟ ترجمههايي
...سختي به *
;درنمييافتند هم كلمه يك حتي."ابدا و "اصلا من نظر به *
ماجراي.است بزرگ فاجعه يك اين و است ناقص ترجمهها چون
بار چهل ميگويد كه ابنسيناست قضيه همان ترجمهها اين
صرفنظر كه بودم درصدد و نفهميدم و خواندم را ارسطو فلسفه
و بيچاره كتابفروش ديدم وراقين ، بازار در آنكه تا كنم ،
كه داشت اصرار و كرد عرضه من به كهنهاي كتاب عجوزهاي
و خريدم را كتاب اين استرحام روي از هم من و بخرم را آن
فارابي "مابعدالطبيعه اغراض" كه ديدم خانه ، آمدم وقتي
چه ارسطو بفهمم كه شدم موفق آن واسطه به بالاخره و است
ابنسينا كه بود درحالي اين چيست؟ منظورش و ميگويد
ولغات جملهها و عبارتها همه بار چهل از پس كه ميگويد
جديت نمونه است اين.برميخواندم واز بودم شده حفظ را آن
.اجمعين عليهم رحمتالله ما قدماي پشتكار و
فيلسوف يك بايد خودش مترجم كه است آن حكايت اين معناي
اينكه.بشود فلسفي مشكل متون ترجمه به قادر تا باشد
بكند -ديكشنري به ديكشنري - لفظ به لفظ ترجمه مترجم
ما و باشد اصطلاح به اصطلاح بايد ترجمه.است بيفايده
چارچوب در و كنيم حركت سمت همين به ميبايد "لزوما
ترجمه و هضم "دقيقا را غرب فلسفه خودمان فلسفي اصطلاحات
.كنيم
به آيا اصولي اصول ، درمباحث علم مسائل عرضه براي:محقق *
خير؟ يا است لازم تبويب تجديد يك شما نظر
.است آن محتواي مساله ، عمده اما.نيست بد اصول علم متد *
- مرتبهنويسي دو.كرد - recite -گويي مرتبه دو بايد
شما.كرد افاده نو زبان به را كهن الفاظ بايد- rewrite
يا فرمودهايد ملاحظه انگليسي يا عربي از مرا ترجمههاي
خير؟
فلاسفه يا اسلامي حكماي از قول نقل شما كه قسمتهايي *
...ديدهايم را داشتهايد غربي
و صحبتها مفهوم ،"عملي عقل كاوشهاي" دركتاب مثال براي *
گراوور آنجا در را او كلام عين و هيوم ديويد آراء
(1)نمودهام ارائه هم را آن ترجمه همانجا در و كردهام
كس هر و باشد روان كه كنم ترجمه طور آن كردهام سعي
هم كانت قولهاي نقل.دريابد راحتي به ميتواند بخواند
قسمتهايي من ديگر ، مثال براي.نيز فلاسفه ديگر و همينطور
كه كردهام ترجمه نيز را كانت ايمانوئل وكتابهاي آثار از
انطباق اسلامي فلسفه اصطلاحات با را او مصطلحات عين
اين خوب ، .Transendental يا Transendent "مثلا.دادهام
"اشارات" هاي"نمط" از يكي و است تجريد مساله همان واژه
تجريد همين تجريد معناي و است تجريد باب در هم سينا ابن
.است عينيات و مرئيات
رشتههاي در "اولا كه ميگيريم نتيجه بنابراين:محقق *
.تفسير عنوان تحت دارد وجود درسي رشتهاي دنيا ، حقوق
و قراردادهاست ، و قوانين تفسير متد تفسير ، از منظور
از ما كه اينطور ،... و اساسيها قانون وقفنامهها ،
بهره الفاظي از ميبايد ميگيريم نتيجه شما فرمايشات
دارد مطابقت روز علمي روشهاي با كه الفاظي با كه ببريم
.بشود بازنويسي كلي بطور و باشد داشته همخواني
.گيرد صورت مجدد تبيين بايد.بشود نو بيان *
كرد؟ نو نميتوان هم را متدها آيا *
متدولوژي من نظر به است ، بيشتر متد از مساله اين اهميت *
متدولوژي از كاملتر و مترقيتر خيلي اسلامي علوم
كاوشهاي ابتداي در من كه همانطور.است غربي فلسفههاي
و موضوعات تمام كه معتقدند اينها كردهام ، عرض نظري عقل
.جزء سه و عنصر سه به كردهاند تقسيمبندي را مسائل
موضوعات -1
مسائل -2
مبادي -3
:ميگويد سينا ابن ي"شفا" حاشيه ابتداي در صدرالمتالهين
موضوعات" و "فيهالبرهان مسائل" ،"البرهان منه مبادي"
ميگويد ميرود پيش منظم متد همين با و "البرهان عليه
...و چيست؟ ذاتيهاش عوارض و مسائل بعد چيست؟ علم موضوع
دست از منظم متد اين كه است وحيف است منظمي متد خيلي اين
از است متديكتر خيلي اسلامي فلسفه من نظر بهبرود
متدهايي چنين جديد علوم براي حتي گاه كه غرب جديد تفكرات
محتوا تغيير ;نميدانم صلاح را متد تغيير من لذا.ندارند
.ميدانم صلاح را
كنسول اولين (كري) دي توسط حلي محقق مرحوم الاسلام شرايع
ترجمه فرانسه به ميلادي سال 1873 در تبريز در فرانسه
روي كارهايي كه برآنم اينجانب است رسيده چاپ به و گرديده
جالب بسيار كه كردهام ترجمه را مقدمهاش.دهم انجام آن
.ميشود روشن كار اين براي او انگيزه خوبي به و است
عبادات قسمت ما اگر;فقه با رابطه در ديگري سئوال:محقق *
در امروزه ما آيا معاملات ، قسمت در بگذاريم ، كنار را
-دارد وجود حقوق براي كه مختلفي سيستمهاي وجود با دنيا ،
و تجربه -... و مدون حقوق يا عرفي حقوق سيستم مثل
ما آيا ميدهد؟ پاسخ پرسش اين به چگونه شما مطالعات
-را اماميه فقه بخصوص - را اسلامي حقوق سيستم ميتوانيم
مدار بر كه كنيم عرضه گونهاي به معاملات مسائل در
بگيرد؟ قرار دنيا حقوقي سيستمهاي
كه است مشتركه ازمسائل يكي.است خوبي سئوال اين *
تا كنيد تلاش بيشتر چه هر شما.دارند سهم جا همه انسانها
ارج دنيا به كنيد عرضه را آن و بدهيد گسترش را سيستم اين
كه شنيدم من "مثلا.شد خواهد شناخته بيشتر اعتبارش و
فرانسه در كتابشان شرايع ، صاحب (حلي علامه) اول محقق
را ما دقيق و مفيد علوم گسترش نوع اين من.است شده ترجمه
.ميدانم مفيد بسيار
درمورد را نظرحضرتعالي مايلم بنده استاد جناب:محقق *
آنقدر معاملات قسمت در ما آيا كه كنم سئوال مطلب اين
داريم استوار صورت به عقلا بناي مبناي بر و عقلايي مباحث
و بياوريم بيرون تعبدات چارچوب از را آن بتوانيم كه
كنيم؟ عرضه حقوقي سيستم يك بهعنوان
تعبدات؟ *
.كنيم جدا تعبديات قسمت از را معاملات مسائل يعني:محقق *
براساس مسائل برخي معاملات درمسائل كه كنيد فرض "مثلا
موضوع اين هم ديگر موارد بسيار در و ميشود عمل تعبدات
مبناي بر و نيست چنين هم چيزها خيلي ولي دارد ، مصداق
.ميشود انجام عقلا بناي
و است روايات بر مبتني كه سيستمهايي همان من نظر به *
به ارشاد ، است ارشادي "نوعا موارد اين در هم روايات
بخشي و نوشتهام "حكومت و حكمت" كتاب در من عقلاست ، شيوه
اصلي عقايد و سنت "اساسا چوناست عقليات درباره آن از
الطاف الشرعيه الاحكام" ميگويند كلام در بخصوص شيعه
رهنمونهايي جملگي شرعيه احكام."العقليه فيالاحكام
عقل منظور اينجا در البته.عقليه احكام سوي به هستند
.ميكند مشخص را انسان عملي و اوليه تكاليف كه است عملي
و است ارشادي روايات نيز ما روايات تمام هم نظر اين از
.عملي عقل واسطه به ميكنند ارشاد را ما.مولوي نه
مورد در مثال براي.بدهد تشخيص ميتواند انسان كجا *
چيست عقل حكم چيست؟ طلاق عده يا وفات عده اينكه و "عده"
.است عقليه حكم اين به اشاره بگوييم كه
بسياري كه ميكنم مطرح اينطور را سوءال اين من:محقق *
الموءمنون" مثل است واضح فرموديد كه همانطور روايات از
حكم پيرو و ارشادي و است عقلي قراردادها ،"...شروطهم عند
روابط جمله از مسائل ، از خيلي كه است اين سوءال اما.عقل
عقل واسطه به ميتوانيم چگونه ما را اينها خانوادگي ،
كنيم؟ توجيه
همان هم شرعيه قضاياي.است مطرح مشهورات موارد اين در *
كه چيزهايي يعني مشهورات ، .هستند منطقيه قضاياي مشهورات
آنچه و باشد نداشته مزاحمت كه است اين در بحث و است شايع
تائيد را آن كردهاند پيدا عقل بهعنوان مردم خود كه را
همان جاها بقيه در...و ربا نظير استثناها مگرميكند
و برده مسائل همان "مثلا.است كرده بيان را مشهورات
.است شده بيان مشهورات همان من بهعقيده كه بردهگيري
عقلايي ضرورت مشهورات ، زيرا بوده ، مشهورات از بردهداري
.عقلاني نه و است
احكام اين كه نمودهاند تصور و كرده را اشتباه اين برخي
مخالف و نيست درست ايناست محض عقلي احكام همان عقلايي ،
تمام بنابراين.است اسلامي عقلاي و فلاسفه نظرات صريح
كه مادام و بوده عقلايي ضرورت هم معاملات فقهي احكام
ميشده امضا عقلا سوي از است بوده شايع و داشته ضرورت
مثل مسائلي در شارع چون ميكرده ، امضا هم شارع.است
.تاسيسي نقش نه ميكند بازي را امضايي نقش معاملات ،
محافل "مثلا و رفت بين از عقلايي ضرورت اين اينكه بعداز
كردند نهي را بردهداري و برده فروش و خريد بينالمللي
بايد.كند امضا شارع تا ندارد وجود بردهاي ديگر
.كند امضا شارع تا باشد عقلا نزد حكم اين پيشنويس
كه باشد چنين ميتواند آيا شما فرمايش نتيجه بنابراين *
باشد؟ متغير ميتواند يا و است متغير عقلا بناي
.بردگي مسئله همين مثل بله ، *
نص بنابه كه داريم قاعدهاي يك مثال براي ما:محقق *
مال من فهو قبضه قبل تلف المبيع كل" ;(ص)اكرم پيامبر
از بسياري آنجا در."بايعه مال من" هم شايد يا "بايع
اگر حالا.عقلا بناي با ميكنند منطبق را حديث فقها ،
برخلاف معاملاتيشان روش در كنيد فرض دنيا تمام در امروز
به بدانند ، مشتري مال از را مبيع مال دستور ، تلف اين
را اين عقلا بناي كه بگوييم الان بايد هم ما آيا نظرشما
ميكند؟ اقتضاء
موضوع امروز مسئله اين ديگربردگي مثال همان مثل بله ، *
.ندارد
.نيست ثابتي امر يك بر مبتني هيچوقت عقلا بناي پس:محقق *
.هستند مشهورات از اينها.است همين مشهورات معناي نه ، *
دارد ادامه
:پانوشت
فرهنگي ، وتحقيقات مطالعات موءسسه عملي ، عقل كاوشهاي -1
ص 14 تهران 1361 ، اول چاپ
|