باشيم؟ خوب خانواده يك چگونه
به انگليسي خانواده يك اعضاي از نفر 8
شدند محكوم
حبس سال يكصد
گذشته از تصويري
زندگي در سوءتفاهم از جلوگيري راههاي
نكنيد؟ وابسته را خود فرزندان
شويم چيره فريبي خود بر
باشيم؟ خوب خانواده يك چگونه
مركز نيز و تربيت و تعليم مهد ميتواند خانواده كانون
تمامي و فداكاري ، گذشت ، وطنپرستي ، تعاون ، حس آموزش
:ميگويند كه روست اين از.باشد انسان عالي خصايص
".است خانوادگي خصلتهاي نماي تمام آيينه فرزندي هر"
ملي روح گسترش و شكلگيري در را مهمي بسيار نقش خانواده
در.ميكند ايفا كشور ثغور و حدود حفظ نهايت در و
"مسلما است ناپايدار و سست خانواده مباني كه كشورهايي
تاريخ.است بيپايه و سست نيز تعاون و ملي همبستگي روح
كه بودهاند آنهايي ملتها تواناترين كه ميآموزد ما به
.است داشته را سازمان و بنياد قويترين آنها در خانواده
به آنها خانوادگي روابط كه ملتهايي ميآموزد ما به تاريخ
تهاجم برابر در است شده دچار تباهي و فساد انحطاط ،
را زوال راه و درميآيند پاي از زودتر دشمنان و همسايگان
.ميپيمايند سريعتر
آن ضرورت و برديم پي اجتماع در خانواده اهميت به كه حال
خوب خانواده يك اينكه براي كرديم احساس اجتماع يك در را
.است موءثر و مفيد زير نكات باشيم داشته
:اخلاقي خوش خوشزباني ، داشتن ، محبت -1
يكديگر به نسبت همسر دو بداخلاقي و بدزباني بيمحبتي ،
اين و باشند نداشته خوب خانواده يك آنها كه ميگردد باعث
طوري بدهد رونق و نشاط گرمي ، آنها به بايد كه زندگي
براي.باشد كننده دلسرد و خسته آنها براي كه ميشود
است پسنديده كنند دور خود از را حالت اين مرد و زن اينكه
و خوشزباني ، به زباني بد داشتن ، محبت به بيمحبتي كه
خانواده و زندگيشود تبديل اخلاقي ، خوش به بداخلاقي
نكته اين ذكر.است روح بدون كالبد شكل محبت و عشق بدون
وجود هم اگر و ندارد وجود طرفه يك محبت كه است ضروري
رابطه اين در اسلام پيامبر ندارد دوامي چندان باشد داشته
:فرمود
از هيچگاه دارم دوست ترا بگويد همسرش به كه مردي سخن"
"نميرود بيرون زن قلب
:نداشتن سوءظن -2
زندگي در كه است عواملي از مرد و زن بين خانواده در سوءظن
سوءظن.ميزند دامن اختلاف بر يا و ميكند ايجاد اختلاف
خوب زناشويي يك مرد و زن ميشود باعث كه است عاملي
خانواده و باشند نزاع و اختلاف در دائم و باشند نداشته
سرد زندان يك به باشد احساسات و عواطف گرم كانون بايد كه
به كه هستند بيچاره مرد و زن زندانيانش كه شود تبديل
.شدهاند محبوس يكديگر دست
را مسائل بايد مرد چه و زن چه خانواده در انسان "اصولا
خرده دنبال به كه كسي زيرا بنگرند ظن حسن و خيالي خوش با
اين با است ديگران از عيبجويي صدد در و ديگران از گرفتن
.بگيرد دل در را مقابل طرف عقده كه ميشود باعث خود كار
اين در كريم قرآن كه است ناپسند و مذموم آنجا تا سوءظن
:ميفرمايد رابطه
به نسبت بد گمان و ظن از آوردهايد ايمان كه كساني اي "
".است گناه گمانها از بعضي كه درستي به كنيد پرهيز يكديگر
:خانواده در گذشت و عفو -3
بايد باشند داشته خوب زندگي يك بخواهند مرد و زن اگر
عفو هم به نسبت و كنند اغماض را يكديگر اشتباهات و خطاها
است خوب بسيار خصلت يك گذشت و عفو.باشند داشته گذشت و
در كه است موفقي انسان باشد داشته را آن كس كههر
.ميپيمايد سريعتر را پيشرفت زندگيراه
حتم طور به يكديگر خطاي از چشمپوشي و بخشش و عفو وجود
و زن كه است شايسته پس ميكند ، نشاط با و شيرين را زندگي
روبهرو يكديگر خطاهاي و اشتباهات با گاه هر دو هر مرد
زبانه قلبهايشان از عفو و رافت پرفروغ شعلههاي شدند
گرم كانون در محبت و عشق بذر و بسوزاند را خطاها تا بكشد
و گرم زندگي رحمت و عفو سايه در و بزند جوانه خانواده
در گذشت و عفوباشند داشته معنويت و حال و شور سراسر
:ميفرمايد (ع)علي حضرت كه است لازم جايي تا زندگي
ببخشيد و كنيد عفو داريد توانايي و قدرت كه هنگامي"
شما به خداوند كه نيرويي و قدرت كردن شكر بدرستي همانا
".است بخشش و عفو است فرموده عطا
:يكديگر از كردن اطاعت -4
نداشته خوب زندگي يك شما ميشود باعث كه كارهايي از يكي
محيط و شود تبديل خاموش و سرد كلبه به شما خانه و باشيد
حالت و بدهد دست از را خود بودن زنده و معنويت خانواده
و الفت محل اين و بگيرد خود به مرده و بيروح جسم
جاي و شود تبديل همسران براي مكان بدترين به مهرباني
و افسرده و مضطرب و رواني عقدههاي با انسانهايي پرورش
است اين دهد اجتماع تحويل منحرف و بزهكار افراد نتيجه در
اطاعت و فرمانبري يكديگر از زندگي امورات در مرد و زن كه
.ندارند
و زن اگر كه رسيدهاند نتيجه اين به روانشناسان امروزه
همفكري حسن در بايد باشند داشته گرمي زندگي بخواهند مرد
مقدس دين كنند ، اطاعت را مردها فرامين زنان و كنند زندگي
رسول.است داشته عنايت مسئله اين به پيش قرنها از اسلام
:ميفرمايد اسلام گرامي
آينه هر كند سجده خدا براي كسي كه ميكردم امر اگر"
".كنند سجده را شوهران هم زنان ميگفتم
:زندگي در داشتن صداقت -5
زندگي شوهر و زن ميشود باعث كه كارهايي از ديگر يكي
نباشند صادق و صاف هم با كه است اين باشند نداشته خوبي
زن.بگويند همدروغ به و بوده بيخبر يكديگر كارهاي از
كارهاي هم مرد و كند پنهان شوهر از را خود رموز و اسرار
.دهد انجام پنهاني طور به را خود
پيكر يك مثل را خود زناشويي زندگي در بايد مرد و زن
به خود زيان را همسر ضرر و همسر نفع را خود سود بدانند
صادق و صاف و رو يك و دل يك هم با قدر آن.آورند حساب
آن نداشتن صداقت و گفتن دروغ.هستند يكي گوئي كه باشند
به آن از بزرگان كلام در كه است شده مذمت و نكوهش قدر
گرامي پيامبر رابطه اين در.است شده تعبير امالخبائث
:ميفرمايد اسلام
هلاكت و است صداقت و راستگويي در انسان رستگاري و نجات"
".بودن كاذب و دروغگويي در انسان نابودي و
:نزدن تهمت -6
نشاط و شادي خانواده محيط ميشود باعث كه اسبابي از يكي
و زن كه است اين باشد نداشته رونق و بدهد دست از را خود
.ببندند افترا و بزنند تهمت هم به مرد
مقدس دين آثار و احكام و قرآن با كه زناني و مردان بيشك
اما نميشوند زشتي عمل چنين مرتكب هرگز دارند كار و سر
ميورزند مبادرت عمل اين به ندانسته يا دانسته كه كساني
لعنت آخرت و دنيا در آنها كريم قرآن گفته طبق كه بدانند
محقق و ثابت دردناك عذابي آخرت در آنها براي و شدهاند
و افترا مسئله پيرامون ندارند گريزي راه آن از كه است
:ميفرمايد كريم قرآن تهمت
بيخبر و عفيفه و ايمان با زنان به كه كساني درستي به"
آخرت و دنيا در "محققا بستند افترا و بدتهمت كار از
و شد خواهند گرفتار سخت عذاب به آنان و شدند ملعون
آنها عليه بر ايشان زبان و پا دست ، كه روزي از بترسند
".دهد گواهي
بانشي ابراهيم
به انگليسي خانواده يك اعضاي از نفر 8
شدند محكوم
حبس سال يكصد
غرب در خانواده يك اعضاي از نفر هشت:اجتماعي گروه
حبس سال يكصد به كودكان از جنسي سوءاستفاده جرم به انگليس
.شدند محكوم
.بي) تلويزيوني شبكه از نقل به خبر ، مركزي واحد گزارش به
تن هفت و سال پنج و بيست به خانواده اين سرپرست (سيبي
محكوم طولاني حبسهاي به يك هر خانواده اعضاي از ديگر
.شدند
بيشتر سال سه آنان از برخي كه كودكان از جنسي سوءاستفاده
سال در تنها و بود شده آغاز پيش سال سي حدود از نداشتند ،
پي هولناك جنايت اين از نشانههايي به پليس كه بود 1996
.برد
را پرونده اين به رسيدگي كه انگليس پليس ماموران از يكي
با خود طولاني خدمت طول در ميگويد ، است ، داشته عهده بر
از يك هيچ اما است ، كرده برخورد بسياري جرايم و جنايات
حد اين تا جرم ادامه مدت و هولناك اندازه اين تا آنها
.است نبوده طولاني
از پس خود خانواده ، اين در جنسي تجاوز قربانيان از برخي
اين عضو هشت.شدهاند تبديل متجاوز افراد به بلوغ
جمله از جرايم انواع به مورد نه و هفتاد در خانواده
انگليس قضايي دستگاهشدهاند محكوم و متهم عنف به تجاوز
و بيسابقه رويداد اين قربانيان افشاي از جلوگيري براي
.است كرده اعمال خبري شديد سانسور هولناك
حتي كشور اين جمعي رسانههاي ديگر و انگليس روزنامههاي
پرونده اين به كه را دادگاهي و شهر نام ندارند ، حق
.كنند افشا است ، كرده رسيدگي
استبداد
استبداد دايره (1)
گرمرود در قواميان ، شيراز در اميربهادر ، طهران در (2)
بر لعنت...تبريز تبتب ت در نصرتنظام ، ابراهيمخان
!شيطان
خودسرانه اعمال و ستمگريها مورد در فوق كاريكاتورهاي
.آمد پيش شماره در آن توضيح كه است مختلف ولايات حكمرانان
حشراتالارض روزنامه
ساهر حميد ازآرشيو ها تور كاريكا
زارع رويا : كننده تهيه
زندگي در سوءتفاهم از جلوگيري راههاي
كردن ، توجه يعني منطق چارچوب در صحيح و صريح گفتگوي *
از صحيح اطلاعات مبادله و صراحت فرهنگ وگسترش دادن گوش
است سوءتفاهم با مقابله راههاي موءثرترين جمله
كاري انجام براي يا و سرگرمي و تفنن سر از روزي اگر *
عظيمي خيل بيفتد ، خانوادگي و مدني دادگاههاي به گذرمان
به كه بود خواهيم شاهد مختلف سنين در را مردان و زنان از
تا آمدهاند آنها.آمدهاند دادگاه به طلاق و جدايي قصد
روزگاري ، كه را آنچه هر و عاطفه و محبت و مهر رشتههاي
باعث و كرده وصل يكديگر به را آنها ناخواسته يا خواسته
افراد اين اكثر.ببرند بين از را بود شده پيوندآنها
در.است حل راه بهترين و كار پايان طلاق كه دارند عقيده
چشمان با كه ميبينيم را ديده رنج و مظلوم زنان ميان اين
چرا آنها شما نظر به ايستادهاند ، گوشهاي در نگران
شرايطي چنين در است؟ باراني چشمهايشان چرا !هستند؟ نگران
كردن تحمل و عذاب و زجر دوران كه معتقدند زنان بيشتر
ميگويند آنها.است رسيده پايان به زندگي ناملايمات تمام
ندارند را زندگي اين تحمل ديگر و رسيده لب به جانشان كه
يا فرزند خاطر به هم حال به تا كه دارند عقيده حتي و
.كردهاند تحمل را مشقاتش تمام و زندگي اين فرزندانشان
است؟ چنين اين چرا راستي به
من قصد مقاله اين در كه است لازم نكته اين ذكر البته
را چيزهايي آن مننيست مردان كردن محكوم و زنان از دفاع
.شود واقع موءثر آنكه اميد.مينويسم ديدهام كه
خانوادهها بعضي چرا كه پرسيدهايد خود از تاكنون آيا"
در.ميگذرانند شادكامي با را زندگي سازگاري ، و تفاهم با
و سادهترين فصل و حل در مردم ، از گروهي درست كه حالي
"!مواجهاند؟ سردرگمي و دشواري با زندگي مسايل ابتداييترين
آن حل به ميتوان چگونه و كجاست زناشويي مشكلات ريشه
است؟ حل غيرقابل زناشويي مشكلات راستي به آيا پرداخت؟
تفاهم آن و باشد كلمه يك بالا سئوالات تمام پاسخ شايد
مشكل حد اين تا نبودنش كه چيست تفاهم اين راستي به.است
راههايي چه تفاهم برقراري براي شوهر و زن است؟ آفرين
به خانه در را همدلي و تفاهم حس ميتوان چگونه دارند؟
آورد؟ وجود
بدانند بايد ميگيرند ازدواج به تصميم كه مردي و زن"
.دارد تفاوت زندگي مناسبات ساير با مشترك زندگي و ازدواج
زندگي حفظ به متعهد و ميكنند زندگي هم با زوجي وقتي
كدام هر.ميكنند پيدا هم از توقعاتي هستند ، مشترك
وفاداري و صميميت شرط ، و بيقيد عشق از كه دارند انتظار
در اما ".باشند برخوردار ديگري حمايت همه از مهمتر و
از بسياري باعث صحيح درك وعدم سوءتفاهم موارد ، پارهاي
.ميشود خطرآفرين موارد بعضي در و مشكلات
روابط و زناشويي مشكلات مهمترين كه است معتقد بك آرون"
".است سوءتفاهم انساني ،
كردن ، توجه يعني منطق چارچوب در صحيح و صريح گفتگوي اما"
از صحيح اطلاعات مبادله و صراحت فرهنگ وگسترش دادن گوش
ذكر اما.است سوءتفاهم با مقابله راههاي موءثرترين جمله
مردسالاري فرهنگ در متاسفانه كه است لازم نكته اين
كه ميشود فصل و حل مرد سود به يكطرفه مسايل ، از بسياري
".است رايج سوءتفاهمهاي از يكي منشا خود
صرف را خود انرژي كه آن جاي به است معتقد آرونبك"
ميتوانيم كنيم بينتيجه و زايد بحثهاي و عصبي برخوردهاي
درك و تفاهم به دستيابي براي شكايت ، جاي به درخواست از
".جوييم سود متقابل
دوجانبه تلاش مستلزم تفاهم به رسيدن *
دو كوششي مستلزم تفاهم به رسيدن كه بدانند بايد مرد و زن
تلاش آن براي بايد دو هر شوهر و زن بنابراين.است جانبه
بروز وكانونهاي زمينهها بايد تفاهم به رسيدن برايكنند
.برد ميان از را سوءتفاهم
نقش به بايد زناشويي زندگي در تفاهم سوء از اجتناب براي
در.كرد توجه عصبانيت و افسردگي هنگام به ذهن عملكرد و
رفتار معناي ما ذهن دستگاه هستيم مايوس وقتي موارد اغلب
به را آن يا و نميكند تفسير درستي به يا را ديگران
.ميآورد وجود به آنها از منفي تصويري و ميگيرد مبالغه
ما قضاوت است ممكن كه ميانديشيم كمتر مخصوص لحظه آن در
برابر در بايد شوهر و زن حالت دراين.باشد اشتباه
ميان از را منفي تصاوير و بايستند بيمورد قضاوتهاي
را سوءتفاهم منطقيتر و دقيق نتيجهگيريهاي با و بردارند
.بردارند ميان از
هستيم ، زده هيجان و عصباني وقتي عاطفي برخوردهاي در
بر مبني بيشتر ديگران احساسات و افكار از ما برداشت
خواهد استوار شخصي انتظارات و اضطرابها دروني ، احساسات
را يكديگر كه همسراني حتي.ديگران منطقي ارزيابي نه بود
هم با سوءتفاهمات اين تاثير تحت است ممكن دارند دوست
نتيجه ميتوانيم اينجا در اين بنابر.كنند پيدا اختلاف
شكل به ارتباط شدن برقرار از ناشي سوءتفاهم كه بگيريم
.است آن صحيح
زماني سوءتفاهم جديتر ، همه از شايد و ديگر موارد در
عمدي و قصد بيآنكه همسري كردار يا گفتار كه ميكند بروز
علت شرايط اين در.ميكند تهديد را ديگري باشد ، كار در
ديگر طرف كه است فضايي بلكه كردار ، و گفتار نه برخورد ،
و عواطف كه بدانيم است لازم پس.ميگيرد نظر در آن براي
به آنها انتقال نميشوند ، براي منتقل "مستقيما احساسات
و.است نياز رفتار و عمل و صورت اشارات صدا ، لحن كلمات ،
جلوگيري سوءتفاهم ايجاد از ميتوانيم عوامل اين كمك با
.كنيم
زير نكات به توجه شد گفته بالا در كه آنچه به توجه با پس
را موارد اين كنيم سعي بايد ما همه و است اهميت داراي
.دهيم قرار مدنظر
برقرار ارتباط اصولي و درست صحيح ، صورت به ديگران با -1
.باشد كامل ارتباط ما ارتباط ديگر عبارت به.كنيم
باشيم داشته خاطر به را جمله اين جا همه در و هميشه -2
(.نيست قضاوت لحظههاي خشم ، لحظههاي) كه
بدهيد اجازه و شويد قايل ارزش و احترام همسرتان براي -3
راحتي به را حرفهايش و مشكلات ناراحتيها ، همسرتان كه
.بگويد شما براي
.كنيد شكايت و گله جانشين را درخواست -4
.كنيد حمايت او از و باشيد داشته دوست را همسرتان -5
.است خويش افكار ساخته انسان):ميگويد مترلينگ موريس -6
(.ميانديشد امروز كه است فرداهمان
كه بگيريم تصميم ساعت همين و امروز همين از بياييد پس
دوست را همديگر و كنيم ايجاد خويش زندگي در را تفاهم
داشته اعتقاد بالا جمله به هم ما اگر هستم مطمئنبداريم
و صفا و عشق با همراه فرداهايي و فردا "يقينا باشيم
.ماست انتظار در تفاهم و همدلي
نيست كافي هرگز عشق:منبع
بك بي آرون پروفسور
داغي قراچه مهدي:ترجمه
هستي ياسمن:تنظيم و تهيه
نكنيد؟ وابسته را خود فرزندان
خود كيف هنوز.شد وارد در از خسته روز انتهاي در پدر *
دختر كه داد ندا بچهها مادر كه بود ننهاده زمين بر را
است بهتر.برود دوستش منزل به كتابي تهيه براي ديپلمهاش
سئوالات از كپي بازگشت راه در و برساند را او پدر
اولي براي تحرير لوازم و كند تهيه ديگر ، فرزند امتحاني
را كوچه در بگويد؟ ميتوانست چه كرد ، راست قد پدربگيرد
قدم اتومبيل سوي به و برويم بيا دختر كه گفت و كرد باز
پدر كنار در دختر كه حالي در اتومبيل بعد دقايقي.برداشت
به دختر.ميكرد حركت شهر شلوغ خيابانهاي در بود نشسته
گوش اتومبيل داخل سكوت در پدر و ميلرزيد صدايش.آمد سخن
.نميزد دم و ميكرد
را ما كارهاي بايد كي تا هستيد؟ ما مراقب اينقدر چرا
خسته شما خدمتي خوش و حسننيت همه اين از من دهيد؟ انجام
دهيد؟ انجام بايد را ما كارهاي همه ميكنيد فكرشدهام
شما مختلف كلاسهاي و كنكور مدرسه ، در ثبتنام براي
شما من مايحتاج ساير و لباس خريد براي.ميكنيد مراجعه
ديدن به هم وقتي.ميريزيد بانك به پول.ميكنيد اقدام
اين با شما چرا؟ آخر.باشيد من راننده ميروم ، دوستم
از را ما ميگيريد ما از را نفس به اعتماد كارهايتان
.بود كرده سكوت پدر ساختهايد؟ محروم مستقل زندگي تجربه
هم اقدام از قبل بيموقع شهري داخل سفر براي.بود خسته
را دخترش حق به و توفنده سخنان اينك و بود بيميل
.نميزد دم و ميتابيد
از ما زندگي آخر ولي توست با حق دارم ، قبول:گفت پدر
همراهي را تو امروز همين من اگر.است بوده چنين ابتدا
...و كند اقدام خود بود مجبور مادرتنميكردم
به كاري ميگويم را همين هم من شد ، بلندتر دختر صداي
.است غلط قضيه اصل.ندارم ميكند چنين مادر يا تو اينكه
را من حركت اين با كه ميكردي توجيه را مادرم بايد تو
مرا و ميگيرد من از را مستقل زندگي تجربه.ميكند ضايع
.ميدارد نگه خود وابسته
و ميكرد تاييد را دختر گفتههاي سر تكان با اما پدر
پاسخ براي سخني و ميدانست برتر را او منطق و استدلال
.نداشت
"پاكنژاد.ف"
شويم چيره فريبي خود بر
بياموزيم؟ را خود داشتن دوست چگونه
خود دادن فريب فريبها ، همه بدترين و نخستين كه شده گفته
امور ديدن از خودداري از است عبارت فريبي خوداست
را امور نحو همان به يعني هستند ، "حقيقتا كه همانگونه
خود.ميبيند را آنها بيگانهاي واقعنگر چشم كه ببينيم
خود.ميدارد باز نفس عزت به دستيابي از را ما فريبي
براي كه را احترامي و مهرباني همان كه ميشود سبب فريبي
خود از داريم ، انتظار ديگران از و ميشويم قائل ديگران
.كنيم دريغ
ميان از را فريبي خود ابرهاي خود ، درباره بصيرت
و افكار كه ميدهد ياري را ما بصيرت اين.برميدارد
شگفتيها ، ديدن مانع كه را فريبكارانهاي احساسهاي
واقع فهرست در شدهاند ، درونيمان ارزشهاي و خلاقيتها
.كنيم ثبت بينانهاي
نگاه عقب را ما كه فريبي خود شر از ميتوانيم امروز
ما.شويم رها گرديده ، وجودمان حقيقت ديدن مانع و داشته
بهكرد به كه را زمينههايي هم و قوت نقاط هم ميتوانيم
خود ، تحقير از اماكنيم تصديق خود وجود در دارند ، نياز
براي كه احترامي همان با خود با و كرد خواهيم خودداري
.كرد خواهيم رفتار ميشويم ، قائل ديگران
برميدارد ميان از را خودفريبي ابرهاي خود ، درباره بصيرت
احساسهاي و افكار كه ميدهد ياري را ما بصيرت اين
و خلاقيتها شگفتيها ، ديدن مانع كه را فريبكارانهاي
ثبت بينانهاي واقع فهرست در شدهاند ، درونيمان ارزشهاي
.كنيم
رابينس دكترب :نوشته
غيبي منوچهر : دكتر ترجمه
|