كردن زندگي هنر
ايران مطبوعات آماري فصلنامه نخستين
شد منتشر
كردن زندگي هنر
تجربه درون در كه چيزهايي با ذهن تعادل حفظ فراگرفتن با *
در كه موقعيتهايي كليه به نسبت دلبستگي عدم شخص ميشود ،
ميدهد پرورش را ميشود روبهرو آن با بيرون
:اشاره
"نكا گويا اس ، ان" آقاي سخنراني عنوان "كردن زندگي هنر"
از فشردهاي سخنراني اين در ويميباشد سوئيس در
و اضطراب كاهش زمينه در هندي استاد "ويپاسانا" آموزشهاي
بياني به جديد دنياي بنيادي مشكل عنوان به را آشفتگي
.ميخوانيم هم با.است كرده مطرح شيوا و ساده
آن بخاطر و هستيم هماهنگي و آرامش جستجوي در ما همه
اضطراب ، گاه گه.ميكنيم احساس زندگي در را آنها كمبود
تجربه زندگي در را رنج و درد و ناهماهنگي آشفتگي ،
را آشفتگي اين ميشويم ، آشفتگي دچار كه هنگامي.ميكنيم
سرايت هم ديگران به بلكه نميداريم ، نگه خود به محدود
هر و ميكند نفوذ اطرافمان فضاي به اضطراب اين ميدهيم ،
آشفتگي و رنج و درد دچار گيرد قرار تماس در ما با كه كس
.نيست كردن زندگي براي درستي شيوه اين شك بدون.شد خواهد
آرامش و صلح در همچنين و دروني آرامش و صلح در بايد شخص
اجتماعي موجودي انسان باشد ، چه هر كند ، زندگي ديگران با
با است مجبور است ، اجتماع در كردن زندگي به مجبور و
صلح در چگونهباشد رابطه در آنها با و كند زندگي ديگران
كنيم حفظ را درونيمان تعادل چگونه كنيم؟ زندگي آرامش و
تا كنيم ، حفظ را اطرافمان هماهنگي و آرامش و صلح چگونه و
كنند؟ زندگي تعادل و آرامش و صلح در هم ديگران
آمدن بيرون براي ميشويم ، تشويش و اضطراب دچار كه هنگامي
مشكل اگركرد پيدا آنرا سرچشمه و اساسي علت بايد آن ، از
اين سرچشمه كه شد خواهد روشن بزودي كنيم ، بررسي را
ذهن در كه است ناپاكيهايي و منفي عوامل تشويش و اضطراب
عوامل و ذهن ناپاكيهاي ذهن ، آلودگيهاي.ميكنيم ايجاد
.باشند داشته همزيستي آرامش و صلح با نميتوانند منفي
بررسي با "مجددا ميشود؟ ايجاد ذهن در منفي عوامل چگونه
نباشد ، پسندم مورد كسي رفتار كه زماني در.ميشود روشن
ميشوم ، ناراحت نباشد ، طبعم موافق ميافتد كه اتفاقي
اتفاق ناخواستهها وقتي.ميگيرد قرار فشار تحت اعصابم
نميافتند ، اتفاق خواستههاميكنم ايجاد تنش ميافتند
ميكنم ، ايجاد تنش دوباره دارند ، وجود راه سر در موانع
زندگي تمام در.ميشود خورده گره و بسته درونم
دهد ، روي است ممكن خواستهها ميافتند ، اتفاق ناخواستهها
آنها به دادن نشان واكنش جريان اين و ندهد روي است ممكن
را آن و ميدهد قرار فشار تحت را ذهني و جسمي ساختار كل
مانند زندگي نتيجه در كه ميكند منفي عوامل از مملو
.ميشود مصيبتي
كردن جلوگيري مساله با شدن روبهرو راههاي از يكي حال
كاري و است ، زندگي در ناخواستهها و نامطلوب حوادث از
اتفاق ميخواهيم كه طوري آن "دقيقا چيزها همه كه كنيم
يا و باشيم داشته زيادي قدرت بايد حالت اين دربيفتد
زمان در تا باشد داشته را قدرتي چنين ديگري كس اينكه
و نيفتد اتفاق ناخواستهاي هيچ كه بيايد ، كمكمان به لازم
ندارد ، امكان اين اماگردد عملي خواستههايمان هميشه
هميشه خواستههايش كه ندارد وجود دنيا اين در كسي هيچ
ناخواستههايش شود ، برآورده هميشه آرزوهايش شود ، برآورده
آرزويمان و ميل برخلاف مداوم طور به چيزها.نيفتند اتفاق
ميآيد پيش سئوال اين بنابراين.است افتادن اتفاق حال در
واكنش كوركورانه طور به ناخواسته عوامل اين به چگونه كه
و آرامش و صلح چگونه نكنيم ، ايجاد تنش چگونه ندهيم ، نشان
كنيم؟ حفظ را ذهن تعادل
انسانهاي دانشمند ، انسانهاي كشورها ، بقيه و هند در
-كردهاند بررسي گذشته در را مساله اين روحاني و عاقل
چيزي اگر شدند متوجه و -را انسان رنج و درد مساله
عوامل ايجاد با شخص و افتاد اتفاق زندگي در ناخواسته
واكنش ديگري منفي عامل هر يا ترس عصبانيت ، مانند منفي
چيز به را توجهش "فورا بايد شخص حالت اين در داد ، نشان
بردارد آبي ليوان شود ، بلند جا از "مثلا كند ، جلب ديگري
پيدا افزايش و تكثير عصبانيت عمل اين با.بنوشد را آن و
به شروع اينكه يا و ميآيد ، بيرون عصبانيت از و نميكند
يا كلمه يا و چهار ، سه ، دو ، يك ، :كند اعداد شمردن
او به كه روحاني شخص يا و حق نام كند ، تكرار را جملهاي
مساله متوجه ذهن صورت هر در.كند تكرار دارد اعتقاد
.ميآيد بيرون منفي عوامل از حدي تا و ميشود ديگري
نتيجه هم هنوز و داده نتيجه و بوده موءثر حل راه اين
عمل اين واقع در.ميشود آسوده آشفتگي از ذهن و ميدهد
منحرف با "عملا و ميباشد موءثر ذهن آگاه سطح در تنها
سوق ذهن ناخودآگاه سطوح به را منفي عوامل توجه كردن
ناپاكيها همان تكثير و توليد به سطوح اين در و ميدهيم
هماهنگي و صلح از جوي بيروني سطوح در.ميدهيم ادامه
از فعالي غير آتشفشان ذهن اعماق در اما دارد ، وجود
.كرد خواهد فوران زود يا دير كه دارد وجود منفيات
با و رفتهاند فراتر گامي بعضيها درون ، شناخت جستجوي در
شدهاند ، متوجه درونشان در جسم و ذهن واقعيت تجربه
مسالهاي فرار ، و است ، مسائل از گريز تنها توجه ، انحراف
كه زماني در.شد روبهرو مشكلات با بايد نميكند ، حل را
مشاهده را آنها بايد ميشوند ، پديدار ذهن در منفي عوامل
را ذهن منفي عوامل اينكه محض به.شد روبهرو آن با و كرد
خواهند ميان از ، ميدهند دست از را قدرتشان كنيد مشاهده
.شد خواهند ريشهكن و رفت
دوري تفريط و افراط شق دو هر از است ، خوبي بسيار حل راه
ضمير به منفي عوامل انتقال و سركوبي يعني -ميشود
اجازه اينكه يا و نميبرد ميان از را آنها كه ناخودآگاه
بيشتري مشكلات كه كند بروز كردار و گفتار صورت به دهيم
ناپاكيها كند مشاهده تنها شخص اگر اما.ساخت خواهد را
شود ، برده ميان از كه منفي عامل هر و رفت ، خواهند ميان از
.شدهايم خلاص آن قيد از
انسان يك آيا است؟ عملي اما است ، جالبي بسيار حل راه
در شود؟ روبهرو منفي عوامل با آساني به ميتواند معمولي
ميشويم آن مغلوب سرعت به ميكند ، بروز عصبانيت كه زماني
عصبانيت حين در كنيم ، توجه آن به نميكنيم پيدا مجال و
باعث كه ميزنيم حرفهايي يا و ميدهيم انجام اعمالي
نشست فرو عصبانيت وقتي و ميشويم ، ديگران و خود آزار
يا شخص ، اين از و ميكنيم ، توبه و زاري و گريه به شروع
كردار به و ميكنيم ، بخشايش طلب خداوند يا و شخص آن
در كه وقتي دوباره اما ميكنيم ، اعتراف خود اشتباه
واكنش صورت همان به "مجددا ميگيريم ، قرار مشابهي موقعيت
.نميكند دوا را دردي تاسف بنابراين ميدهيم ، نشان
.نميشويم خبر ذهن ناپاكيهاي شروع از كه اينجاست در مشكل
شروع ذهن ناخودآگاه عميق و زيرين لايههاي در عوامل اين
چنان داراي ميرسد ، خودآگاه ضمير به كه وقتي و ميشود ،
آن مشاهده به قادر و ميشود مغلوب انسان كه است قدرتي
تا باشم ، داشته همراه خصوصي منشي بايد حالت اين در.نيست
باشيد ، مواظب آقا:بگويد شد ، شروع عصبانيت اينكه محض به
نميدانم اينكه بخاطر.است شدن شروع حال در عصبانيت
خصوصي منشي تا سه بايد ميشود ، شروع زماني چه در عصبانيت
كار قانون بخاطر و باشيم ، داشته مختلف شيفت سه براي
كه زماني در باشم ، آن پرداخت به قادر اگر حتي.چهارتا
باشيد مواظب آقا:ميگويد منشيام و ميكند بروز عصبانيت
سيلي ميكنم كه كاري اولين است ، آمدن حال در عصبانيت
فكر ميدانم ، خودم احمق ميگويم و ميزنم گوشش در محكمي
زمان در.دهي ياد درس من به كه ميدهم حقوقت كه ميكني
.نميدهيم گوش كسي حرف به كه هستيم آن مغلوب چنان عصبانيت
او از و نزنم ، گوشش در سيلي و كند غلبه عقلم اگر حتي
و بنشينم گوشهاي در بايد حالا كنم ، تشكر يادآوريش براي
اينكه محض به است؟ آن امكان آياكنم مشاهده را عصبانيت
موضوع كنم ، مشاهده را عصبانيت بخواهم و ببندم را چشمم
آن خاطر به كه اتفاقي يا و شخص.ميآيد ذهنم به عصبانيت
گفت نميتوان حالت اين در.ميآيد ذهنم به شدهام عصباني
مشاهده حال در بلكه هستم ، عصبانيت مشاهده حال در كه
موجب تنها كار اين كه هستم ، عصبانيت اين بيروني محركهاي
فرسنگها حقيقي حل راه با كه ميشود ، بيشتر عصبانيت
مجرد ، بصورت هيجانات و منفي ، عوامل مشاهدهدارد فاصله
موجب كه خارجي عوامل گرفتن نظر در بدون موضوع ، از جدا
.است دشوار بسيار است شده آن بروز
راه است ، رسيده نهايي حقيقت مرحله به كه كسي حال ، هر به
هر در است ، كرده كشف او است ، كرده پيدا را واقعي حل
تغيير دو آن با همزمان شود ، شروع ذهن در آلودگي كه زماني
را خودش طبيعي ريتم نفس اينكه يكي.ميآيد بوجود جسم در
ذهن در منفي عوامل كه زماني در يعني ميدهد ، دست از
كه ميشود تند كمي ميشود ، شديد كمي نفس ميشود ، ايجاد
-شيمي واكنش نوعي حساستر سطحي در.است آسان آن مشاهده
.ميشود بدن در خاصي حس باعث كه ميشود شروع بدن در حياتي
بدن داخل مختلف حسهاي ايجاد باعث ذهني آلودگيهاي
.ميشوند
آلودگيها مشاهده اينكه بخاطر.است عملي حل راه يك اين
از جدا يعني تجردي ، صورت به تنفر ترس ، عصبانيت ، مانند
تربيت با اما.است مشكل بسيار معمولي فرد يك براي موضوع
بدن در را حسها و تنفس ، ميشود آسان تمرين و ذهن كردن
با رابطه در مستقيم بطور آنها دوي هر كه كرد ، مشاهده
.است ذهني آلودگيهاي
اول بود ، خواهند موءثر طريق دو به بدن در حسها و تنفس
اينكه محض به.بود خواهند خصوصيام منشيهاي اينكه
دست از را خودش طبيعي ريتم نفس شود ، شروع ذهن در ناپاكي
اشكال كار جاي يك كن ، نگاه.ميشود بلند فريادش ميدهد ،
كنم ، قبول بايد را اخطارش زد ، نميشود سيلي گوشش در !دارد
.ميدهند را مشابهي خبر بدن در شده ايجاد حسهاي همچنين
در حسها و نفس مشاهده به شروع اخطارهايشان با بنابراين
به سرعت به آلودگيها شد خواهم متوجه كه ميكنم بدن
.ميروند تحليل
رو يك در دوروست ، سكه يك مانند ذهني -جسمي پديده اين
نفس ديگر روي و ميشود ايجاد ذهن در كه هيجاناتي و افكار
هيجان يا فكر گونه هرميشود توليد بدن در كه حسي و
در ذهني ، ناپاكي هر ناخودآگاه چه و خودآگاه چه ذهني ،
بنابر.ميشوند آشكار لحظه همان در بدن حسهاي و تنفس
غيرمستقيم طور به بدن در حسها و نفس مشاهده با اين
از اينكه جاي به.ميكنم مشاهده را ذهني ناپاكيهاي
روبهرو هست كه همانطوري واقعيتها با كنيم فرار مشكلات
از را قدرتشان آلودگيها كه شد خواهيم متوجه و ميشويم
كنند مغلوبمان نميتوانند سابق صورت به و داد خواهند دست
شد خواهند محو كلي به ناپاكيها كار در مداومت صورت در و
.كرد خواهم زندگي آسودگي و شادي در و
جنبه دو هر از را واقعيت نگري ، -خود تكنيك ترتيب ، بدين
چشم با هميشه اين از قبل.ميدهد نشان دروني و بيروني
.م بود غافل دروني حقايق از و ميكردم نگاه را بيرون باز
از.ميكردم جستجو بيرون در را دردهايم علت و ريشه هميشه
درد علت نميدانستم هرگز بودم ، بيخبر دروني واقعيتهاي
كوركورانهام واكنشهاي در است ، خوابيده درون در رنجم و
.ميباشد
ميتوانم.ديد نيز را سكه روي آن ميتوان تمرين با حال
همان.باشم آگاه ميدهد روي درونم در آنچه و نفسم از
دست از بدون ميگيرم ياد.بدن در حس يا نفس هست ، كه طوري
.ميكنم متوقف را واكنش.كنم مشاهده تنها ذهن ، تعادل دادن
آن جاي به و ميكنم متوقف را رنج و درد افزايش و تكثير
.بروند ميان از و شوند ظاهر ناپاكيها ميدهم اجازه
متوجه زودتر كنيد ، تمرين را تكنيك اين بيشتر هرچه
به.بيائيد بيرون رنج و درد از ميتوانيد كه خواهيدشد
ذهن و ميشود ، پاك ميشود ، رها آلودگيها از ذهن تدريج
همه به نسبت پاك عشق محبت ، و مهر از مملو هميشه پاك
ناكاميهاي و اندوه به نسبت همدردي حس از مملو انسانها ،
از مملو ديگران ، شادي و توفيق از شادي از مملو ديگران ،
چنين به شخص كه هنگاميموقعيتهاست كليه برابر در تعادل
تغيير كلي به زندگيش الگوي حالت اين در رسيد ، مرحلهاي
هم بر باعث گفتار يا و كردار با نميتواند ديگرميكند
در تنها نه كه آن جاي به.شود ديگران شادي و آرامش زدن
هم ديگران آسودگي به بلكه است ، رسيده آرامش به خود درون
و آرامش از مملو شخصي چنين اطراف فضاي.ميكند كمك
.است ديگران بر مثبت تاثير باعث كه ميشود ، هماهنگي
تجربه درون در كه چيزهايي با ذهن تعادل حفظ فراگرفتن با
در كه موقعيتهايي كليه به نسبت دلبستگي عدم شخص ميشود ،
عدم اينميدهد پرورش را ميشود روبهرو آن با بيرون
.نيست دنيوي مسائل به نسبت بيتفاوتي يا و فرار دلبستگي
حساستر ديگران رنج و درد به نسبت ويپاسانا پيرو يك
براي را خود سعي نهايت بتواند كه صورت هر به و ميشود
با بلكه آشفته ، ذهني با نه ميكند ، ديگران درد تسكين
مملو و همدردي حس از مملو عشق ، محبت ، و مهر از مملو ذهني
ميآموزد ، را روحاني و معنوي دلبستگي عدم او تعادل ، از
در كامل طور به چگونه باشد؟ متعهد كامل طور به چگونه
.باشد داشته ذهن تعادل حال عين در و باشد؟ ديگران خدمت
شادي و آرامش براي تلاش ضمن در انسان كه است طريق اين از
.ميكند زندگي شادي و آسايش در خود ديگران
دارد ادامه
ايران مطبوعات آماري فصلنامه نخستين
شد منتشر
ايران مطبوعات آماري فصلنامه شماره نخستين:اجتماعي گروه
اين.شد منتشر رسانهها تحقيقات و مطالعات مركز سوي از
و مطالعات مركز در مطبوعات اطلاعات بانك توسط كه فصلنامه
نشريات و مطبوعات وضعيت است ، شده تهيه رسانهها تحقيقات
ترتيب تفكيك به انتشار و مجوز صدور نظر از را كشور
هر در شمارگان همچنين و جغرافيايي محدوده موضوع ، انتشار ،
.ميكند گزارش فصل
جاري سال ماه شهريور كه آماري فصلنامه شماره اولين در
اول سهماهه در ايران روزنامههاي وضعيت است ، شده منتشر
طي بررسي بنابراين.است شده بررسي آماري نظر از سال 78
در روزنامه مجوز ، 54 داراي روزنامه از 101 جاري سال بهار
محلي عنوان ، و 12 سراسري عنوان ، كه 42 است انتشار حال
سراسري روزنامههاي كه است حالي در اينگزارش.است بوده
معادل 32680 تيراژي افزايش جاري سال ماه ارديبهشت در
نسخه با 77940 ماه خرداد در اما داشتهاند روز در نسخه
روزنامهها تيراژ كاهش.شدهاند مواجه روز در تيراژ كاهش
آماري بررسي نتايج.ميگردد بر عصر روزنامه به 4 "عمدتا
روزنامه مجموع 54 از است حاكي كشور روزنامههاي تيراژ
تا 500 بين 100 تيراژي داراي عنوان تنها 7 شده منتشر
هزار تا 100 محدوده 20 در روزنامه هستند210 نسخه هزار
از كمتر تيراژي نيز روزنامه و 26 دارند قرار تيراژ نسخه
"عمدتا نيز محلي روزنامه دارند120 روز در نسخه هزار 20
برابر تيراژي حداكثر كه هستند كمتيراژ روزنامههاي از
.دارند روز در نسخه هزار با 10
|