علم فلسفه معرفتي تكيهگاههاي
(سوم بخش)علم فلسفه
.داشت قرار آينشتاين ميدان نظريه تاثير تحت شدت به وايتهد
دو اين كمك به كه بود معتقد و ميديد يكپارچه را عالم
نه وايتهدي ، نظام.داد توضيح را عالم اين بايد مقوله ،
هم كانت نظام با بلكه بود ، مخالف ارسطويي نظام با تنها
،(كانت كوپرنيكي انقلاب) كانت نظام در.بود تضاد در
عالم ، وايتهد ، نظام در.ميشود ساخته عالم فاعلشناسي
تحول و فراگرد يك داراي فرآيندها ، اين .ميسازد را ناظم
به كه دارد ملتقاهايي و نقطهها كه است جريان در دائمي
.ميدهد شكل ديگر سوي از ماده به و يكسو از ذهن
كار كه گفتندشد پيدا علم فلسفه به ديگر رهيافت يك پس
بر حاكم متافيزيك بشناسد ، را علم كه است آن علم ، فيلسوف
.نمايد عرضه تازهاي متافيزيكي نظام كند ، پيدا را علم
مهمترين علم ، كه گفتند علم فلاسفه از ديگر گروه يك
پس ، اين از بايد علم و ماست دستان در كه است معرفتي
در بلكه پديدارها ، كشف در فقط نه امور ، همه در ما رهگشاي
علمي اخلاق علم ، دل از كه كردند سعيباشد نيز اخلاق
از يكي اسپنسر ، هربرت داروينيسماجتماعي كه آورند بيرون
كه است داده نشان تطور ميگويدتئوري اوتئوريهاست اين
در "عينا بقا ، تنازع اين.بقاست تنازع براساس عالم ، همه
براساس بايد اجتماعي نورمهاي پس.دارد وجود نيز جامعه
اخلاق در ما راهگشاي بايد علم و بگيرد شكل علمي تئوري آن
در تازه آموزههاي كشف براي علم شناخت پس.باشد مذهب و
.است انساني علوم حوزههاي ديگر
كار كه گفتند كردند ، نظر علم به كه كساني از ديگر گروه
و است شده پيچيده بسيار تازه ، تعقلات با ويژه به علم ،
فرصت هستند ، آزمايشگاهها در كه دانشمنداني و علما
فرض.كنند تدقيق ميدهند ، ارائه كه را مفاهيمي تا ندارند
.كرد پيشنهاد را مطلق مكان و زمان مفهوم نيوتون كنيد
در هايزنبرگ يا و كرد نسبي را مكان و زمان آينشتاين ،
.نمود پيشنهاد را قطعيت عدم اصل فئونتومكانيك ،
فيلسوفان وظيفه كه داشتند اظهار علم فلاسفه از گروه يك
به و بپردازند امور اين مفهومي تبيين به كه است اين علم
لوازم و معناست چه به مفاهيم ، اين كه دهند نشان دقت
فلسفه در ديگر ديدي پسچيست ميشود ، اخذ آن از كه منطقي
علم مفهومي تبيين به بايد فيلسوف كه بود اين علم ،
.بپردازد
علم فلسفه متكاي
يا و است متكي معرفتهايي چه به علم فلسفه ببينيم حال
چه به خود ، كار دادن انجام درست براي علم ، فيلسوف
خود معرفتها ، اين مهمترين از يكي دارد؟ نياز دانشهايي
علم فيلسوف ، اگربشناسد بايد تجربه به را آن كه است علم
كه چيزي.بود خواهد الفاظ فقط علمش ، محصول نداند ، تجربي
تجربي علم تاريخ است ، تجربي علم با نزديك ارتباط در
فلسفه اگر او.بداند فلسفه بايد اينكه ديگر.ميباشد
در فلسفه خود اما.كند كمك علم به خيلي نميتواند نداند ،
آن به انگليسيها كه شده تبديل چيزي به بيستم ، قرن
بدنش وسط و تمساح دمش كه اژدهايي يعني.ميگويند CANIERA
عجيبي حيوان يا ميآيد ، بيرون آتش دهانش از و است زرافه
را آن نميتوان و ميزند سازي يك آن ، بدن قسمت هر كه
.شناخت
تقسيم عملي حكمت و نظري حكمت نوع دو به فلسفه گذشته در
و طبيعيات اعم ، معناي به الهيات شامل نظري حكمت.ميشد
(اقتصاد) منزل تدبير علم اخلاق ، شامل عملي حكمت و رياضيات
به الهيات به بيشتر فلاسفه مجموعه ، اين در.بود سياست و
اخص معناي به الهيات هم آن شاخه يك كه اعم معناي
چندان موارد ، بقيه بهداشتند توجه بود ، (كلام تئولوژي)
ايراد ابوريحان به سينا ابن كه طور همان.نداشتند توجهي
اين.ميكني تلف طبيعيات ، با را وقتت چرا كه ميگرفت
صرف وقت ، همه بايد و ميباشد علوم ملكه كه است الهيات
.شود الهيات
سعي فيلسوف.بود وجود ماهو به وجود از بحث الهيات ، بحث
داشته دقتبشناسد هست ، كه گونه آن را عالم كه ميكرد
عالم به دانشمند نگاه با عالم به فيلسوف نگاه كه باشيد
ميشناسد ، را عالم از جنبه يك دانشمند ، .است متفاوت
جهت آن از را الكترونها حركت است ، برق متخصص اگر "مثلا
ولي.مينمايد بررسي ميكند ، توليد حرارتي انرژي برق ، كه
مينگرد هستي به پيرايهها ، اين از هيچكدام بدون فيلسوف ،
.است جاري هستي ، اين بر احكامي چه بفهمد ميكند سعي و
يا آنتالوژي آن ، به كه بود وجود ماهو به وجود از بحث
به زيادي توجه رنسانس ، از پس.ميگويند وجودشناسي
وجودشناسي ، كه دريافتند مدتي ، از بعد ولي شد ، وجودشناسي
بزرگ فيلسوف يك رسيد ، فرا هجدهم قرن وقتي.نيست كافي
.نمود پايهگذاري را شناسايي منطق و كرد ظهور كانت يعني
را بشر ذهن توانايي و معرفت حدود شناخت اصل ، اين در او
در كانت ، شناسايي بحث اين.كرد مطرح علم شناسايي براي
شعله ، اين و شد زده فلسفه خرمن به كه بود آتشي واقع
در القدري جليل چهره كانت ، .است سركشيدن حال در همچنان
ابتداي در كه داشت بصيرت آنقدر وي.است علم فلسفه تاريخ
:نوشت كتابهايش ، از يكي
كه كس هر بعد ، به اين از كه كردم ايجاد را بنايي من
آراء با بخواند ، مرا كتاب ميبايست بخواند ، فلسفه بخواهد
.دهد نظر آن ، قبول يا رد در سپس و شود آشنا من
سال ، از 200 پس هنوز و است كرده استوار بنياني چنين او
ايجاد فلاسفه ذهن در او كه ديدي.است كانت با حق همچنان
مختلف جنبههاي كه داشت آن بر را فيلسوفان بود ، كرده
.بشناسند را امور
علم ، فلسفه كه شد تقسيم زيادي شعب به كانت از پس فلسفه
مختلف جنبههاي شناخت سراغ به فيلسوفان.آنهاست از يكي
ساخت ،(رياضي فلسفه) رياضيات ساخت "مثلا.رفتند علوم
بحثهاي يا و (ذهن فلسفه) ذهن ساخت ،(منطق فلسفه) منطق
آشنا حوزهها اين همه با بايد علم فيلسوف.شناختشناسي
.باشد
بحثهاي ميكند ، كمك علم فيلسوف به كه زمينهاي ديگر
جامعهشناسي و علم جامعهشناسي الان.است جامعهشناسي
كلي چهارچوب در فعال فوقالعاده حوزههاي از معرفت ،
.هستند علم فلسفه
ابزار به علم ، فيلسوف دارد؟ نياز ديگري چيز چه به علم
علم ، فلسفه بحثهاي از مهمي بخش كه چرا دارد ، نياز منطق
.است متدولوژي و منطق
ميرويم ، آن سوي به كه سرزميني حدود و چهارچوب با اكنون
داشته بايد چيزهايي چه كه ميدانيم الان.شدهايم آشنا
.كنيم استفاده سرزمين ، آن امكانات از بهتر تا باشيم
مطرح علم ، تعريف در و كردم اشاره ثمانيه رئوس به "قبلا
معرف ، آن تعريف عنوان به را تعاريف اين مجموع كه كردم
كتابهاي در كه مثالي درميدهند قرار استفاده مورد
خفاش ، يعني.است ولود طائر خفاش ، ميگويند ميزنند ، منطقي
داده ، نشان زيستشناسي.ميزايد بچه كه است پرندهاي
هم روي را تعريف چند اگر.است پستاندار پرنده تنها خفاش ،
فلسفه پس.ميدهد نشان را ما معرف فيالجمله ، بگذاريم
آن ، درباره شده ، اشاره موارد آن تمام كه است چيزي علم ،
گفتم و دادم توضيح هم را علم فلسفه موضوع.است صادق
مختلف ، جهات از ميخواهد و ميكند نظر علم به علم ، فلسفه
چيست؟ آن فايده اما.بشناسد را علم فلسفه
به كه بود كسي علم ، رسمي فيلسوف اولين عنوان به ارسطو
كرد سعي او.نگريست بالاتر منظري از و جدي طور به علم ،
تاريخ طول به وقتي.نمايد عرضه را علمي تبيين قواعد كه
يك علم ، فلسفه و علم كه ميبينيم ميافكنيم ، نظر علم
بزرگ ، عالمان از بسياري.داشتهاند هم با وثيق پيوستگي
گاليله ، كپرنيك ، كپلر ، مانند بودهاند ، هم علم فيلسوف
.كردند حفظ خوبي ، به را سنت اين كه نيوتون و دكارت
اين و داشتند توجه علم به نيز كانت مثل بزرگي فيلسوفان
.نمودند تصديق را پيوستگي و رابطه
و علم رابطه حسنه سنت كه ميبينيم ميآييم ، كه جلوتر
نوزدهم ، قرن روششناس هيول ، .پابرجاست همچنان علم ، فلسفه
توضيح خوب بسيار را نيوتوني علمي متدهاي و است علوم مدرس
حال ، عين در و است محقق ميل ، استوارت جان.ميدهد
متدولوژي اهميت به "كاملا داروين ، .ميباشد نيز متدشناس
.دارد توجه خود ،
زيانآوري موج رسيد ، فرا نوزدهم قرن اواخر و اواسط وقتي
واكنشي زيادي ، اندازه تا موج اين.آمد وجود به علم براي
دپارتمانهاي.بود ميگذشت ، آلمان در كه آنچه برابر در
آلمان ، درداشتهاند خاصي وضع يك هميشه آلمان در فلسفه
آن وجه هيچ به كه است برقرار مراتبي سلسله آهنين نظام يك
خيلي موضوع اين فرانسه درنميبينيد انگليس در را
استادش نظرات تابع شدت به شاگرد آلمان ، دراست رقيقتر
موارد.كند نقد را استاد نظر كه ندارد حق "اصلا و است
علمي برجسته چهرههاي كه هست معاصر علم تاريخ در زيادي
نظر ،(داشتند كه علمي تواناييهاي تمام وجود با)
اخراج دانشگاه ، از سپس و كردهاند نقد را استادشان
ميگيرد ، صورت كمتر نقادي كه فضايي چنين در.شدهاند
داشته دقتافتاد علم و فلسفه دپارتمانهاي جان به آفتي
Natur Philosophin را فلسفه زيادي ، مدت تا كه باشيد
يكي علم ، و فلسفه يعني طبيعي ، فلسفه آن ، در كه ميگفتند ،
Natur Philosopher يك من ميدارد اذعان خود نيوتون.بود
.هستم طبيعتشناس فيلسوف يا
از پس كه بود اين داد ، روي آلمان در كه بدي حوادث از يكي
"كاملا برداشت فيخته ، و هگل مانند افرادي كانت ،
را كانت نظريه و كردند مطرح را كانت آراء از ايدهآليستي
حالي در پذيرفتند ، نيستم ، ايدهآليست من اينكه بر مبني
در نويسي پيچيده با و نبود ايدهآليست "اصلا كانت كه
به خود ، بودن ايدهآليست به نسبت را همه خود ، مطالب
جايي ، در كه بود نكته اين در او اشتباه.انداخت ترديد
:داشت عنوان
.است ايدهآليسم از فراتر ميكنم ، پيشنهاد من كه فلسفهاي
چيزي آن از چون خواندند ، را او كتاب كه كساني اما
بود لازم زمان.ديدند را ايدهآليسم همين فقط نفهميدند ،
"اصلا كانت ، كه بگويند و بيايند عدهاي بيستم ، قرن در تا
تفسير شيلينگ ، و فيخته هگل ، چون افرادي.نبود ايدهآليست
ايدهآليستي ، تفسير در.كردند تثبيت را كانت ايدهآليستي
دنبال به و ميپردازيد كمتر طبيعت به شما طبيعي طور به
سبب ايدهآليستي ، رهيافت اين.ميرويد كلي سازيهاي نظام
.يابد گسترش سازي ، سيستم و شود كم تجربه به توجه تا شد
.بود ماخ كرد ، قيام داستان اين عليه كه عالماني از يكي
فلسفه سنگين بار زير از را علم بايد كه نمود عنوان او
عنوان به فقط علم به علم ، تاريخ در كه چرا داد ، نجات
كه چيزي هر.ميشود تكيه تجربه و مشاهده ابزار
بايد علم.شود دور علم ، حوزه از بايد نباشد ، تجربهپذير
پوزيتيويسم كانت ، از پس و بعد به اينجا ازباشد پوزيتيو
ميگويد موءلفهها اين از يكي.داشت موءلفه سه كه شد ايجاد
مسائل تمام و است مشاهده و تجربه اصل ، بعد ، به اين از كه
ضرب ، جمع ، قبيل از رياضي علامتهاي با ميتوان را علمي
چگونه را علائم اين اما كرد ، حل غيره و مشتق انتگرال ،
كرد؟ تجربه بايد
كرد ، اقدام مشكل ، اين كردن برطرف براي كه كسي نخستين
قرنهاي دانشمندان برجستهترين از يكي وي ، .بود پوانكاره
اگر كه است قدري به پوانكاره ، اهميت.است بيست و نوزده
ميكرد ، تاخير خود ، تز درعرضه سال يك فقط آينشتاين
از او آنكه ضمن.بود كرده ثابت را نسبيت فرضيه پوانكاره
خوبي رياضي آينشتاين.بود قويتر آينشتاين از رياضي ، نظر
كند ، فرمولبندي را نسبيت تئوري ميخواست وقتي و نداشت
رياضيدان مينكوفسكي ، .رفت خود رياضيدان دوستان سراغ به
پيشنهاد را بعدي چهار فضاي تئوري كه بود آينشتاين همكار
بود ناراضي مينكوفسكي طرح از عمر آخر تا آينشتايننمود
.است نداده مرا شده خواسته طرح آن او ، ميگفت و
آثار ، اين از يكي كه داشت رياضي در زيادي اثرات پوانكاره
قايل رياضي ، با رابطه در او.ميباشد قراردادگرايي مساله
تجربه سراغ به بايد كه گفت پوانكاره.بود تجربه به
و برويم ميدهد ما به اطلاعاتي جهان ، به راجع كه قضايايي
اعتبارمان تابع صرف ، ابزار يك عنوان به را رياضيات
كه ميشد برداشته بايد نيز سومي قدم بين ، اين در.بدانيم
.برداشتند وايتهد و راسل را قدم اين
فرگه قرن ، اين در.افتاد اتفاق جرياني نوزدهم ، قرن در
حين ، اين در.بدهد منطق به تازهاي صورت تا كرد سعي
مانند شخصي.افتاد اتفاق رياضيات در نيز عميق تحولي
اگزيوماتيزه را اقليدسي رياضيات بار اولين براي هيلبرت
با اگزيوماتيزهرياضي ، سيستمهاي بار ، نخستين برايكرد
.گرفت شكل (اقليدس زمان ضعيف بنيانهاي با نه) دقيق بنيان
حوزههاي در را خيليها آن ، پيامد موفقيتهاي و تحول اين
را منطق كرد سعي كه فرگه جمله ، ازانداخت شوق به مختلف ،
را ورياضيات منطق گفت او.كند عنوان تازهاي صورت به
رياضيات منطق اينجا ، از كرد ، تبديل واحد شاخه يك به بايد
در را برجسته قدم نخستين وايتهد ، و راسل.شد پايهگذاري
نام به را بزرگي كتاب و برداشتند پروژه اين تحقق جهت
تبديل جهت در سيستماتيك تلاش اولين كه رياضيات اصول
منطق ، كتاب ، اين دركردند تاليف بود ، منطق زبان به رياضي
و تعريفها شكل همان رياضي ، مانند درست و شد فورمال
.گرفت خود به را قضايا
باز ديگر متفكر يك براي را راه داستان ، اين منطقي بسط
انقلاب يك و شده ادغام هم در محصول سه اين شد باعث و كرد
كارنپ.بود كارنپ متفكر ، اين.آيد وجود به علم در عظيم
كه داشت اعتقاد و بود وابسته تجربي ، "كاملا سنت اين به
:گفت او.شود تكميل وايتهد و راسل ناتمام پروژه بايد
آن راه تنها و كرد خارج علم صحنه از را متافيزيك بايد
اين در كه كنيم اعطا را خاصي زبان يك علم ، به كه است اين
همه و نكند پيدا ظهور جرات متافيزيكي ، مفهوم هيچ زبان ،
زبان يك كارنپ ، پروژه پسباشد مشاهدهاي مفاهيمش ،
".هستم اينجا حالا من":ميگفت "مثلا.بود خالص مشاهدهاي
به شده ايجاد سنت اما.است تجربهپذير اينها همه كه
ديگران و او خواستههاي عكس جهت در تاثيري كارنپ ، وسيله
خدمت براي ابزاري به را علم فلسفه اينكه عوض در و داشت
عظيم شكاف يك علم ، و علم فلسفه بين كند ، تبديل علم به
زماني در درست داستان ، اين بدانيد است جالب و انداخت
رشته يك به قرن ، دو از بعد علم فلسفه كه افتاد اتفاق
.شد مبدل جدي دانشگاهي
كوانتوم ، و نسبيت شده ارائه تئوري دو با بيستم ، درقرن
كه دريافتند آنها و شد جلب علم به زيادي فيلسوفان توجه
از كار اين و بپردازند علم فلسفه به تخصصيتر خيلي بايد
عنوان به تازهاي موجود يك بايد و است ساقط عالم عهده
جهاني جنگ از.باشد همين كارش كه شود پيدا رسمي فيلسوف
.شد ايجاد دنيا در علم فلسفه دپارتمانهاي بعد ، به دوم
علم به دپارتمانها اين بايد "طبيعتا كه هنگام اين در
كه شد سبب منطقي پوزيتيويستهاي رهيافت ميرساندند ، ياري
كه طور همان يعني.شود دور علم از علم فلسفه حركت
جديد منطق به است ، معلوم اسمشان از منطقي پوزيتيويستهاي
كه بود اين كارنپ پروژه "اصلا.ميدادند اهميت فورمال ، و
علايم با را آن بتوان تا كند ايجاد مشاهدهاي زباني
ولي بود ، آشنا علم با كارنپ ، خود اگرچه.داد نشان منطقي ،
.گذاشتند كنار "كاملا را جنبه اين او ، از پس نسلهاي
منطق متخصص كه ميپذيرفتند را فيلسوفاني فقط دانشگاهها
.بودند
پايا علي دكتر
دارد ادامه
|