معرفت و قدرت
با گفتوگو در فوكو ، ميشل انديشههاي در سيري
ضيمران محمد دكتر
پايه بر دكارت دوران از غرب فلسفه كه است مدعي فوكو *
براي او.است استوار "دكارتي ذهنيت" معناي از خاصي تاويل
و عقل همبستگي از ناشي فلسفي ديرپاي باور نخستينبار
تركيب كه شد مدعي و داد قرار ترديد مورد را ترقي و رهايي
جديد اشكال ظهور به دانش و قدرت جديد اشكال ميان آشتي و
.است رسانده مدد سلطه
:اشاره
از شاخه چندين در همزمان فرانسوي ، انديشمند فوكو ، ميشل
ديدگاههاي داراي و يازيده دست پژوهش به انساني دانشهاي
.زمينههاست آن در ويژهاي
پژوهشگر و انديشمند برخي و فيلسوف را او برخي اينرو از
نباشد بياغراق شايد.ناميدهاند سياسي و اجتماعي علوم
نيچه ، و ماركس ;خود پيشينيان چونان فوكو كه بگوييم اگر
اجتماعي عمل و رفتارها بستر در را نظريهاي و انديشه هر
و مطالعات حوزه.مينمود جستجو فردي اراده و (Praxis)
جامعهشناسي ، روانكاوي ، شاخههاي در فوكو نظريهپردازيهاي
.است گسترده سياست و فلسفه تاريخ ، اقتصاد ،
فوكو ، اجتماعي و فلسفي و انديشگي دستاورد مهمترين
فنآوريهاي و اجتماعي -سياسي نهادهاي قدرت ، ميان مناسبت
علوم فوكو نظر از.است بوده دانايي و معرفت با اقتدار
ويژهاي اشكال با ارتباط در روشنگري عصر از پس از انساني
كه دكارتي خرد واقع در و يافته آشكارشدگي مجال قدرت از
ذهنيت به بود استوار انسان از يكسويهاي تعبير بنيان بر
با فوكو اما است ، انجاميده فاعلشناسا يا شناسنده
در فرويد ويژه وبه ماركس نيچه ، انديشههاي از بهرهگيري
رفتار پنهان انگيزههاي و ناخودآگاهي نيروهاي شناخت
و دودمانپژوهي و ديرينهشناسي تحليلي شيوه با و انسان
مدعاهاي با چالش به خاصي ، عصر هر در معرفتي بايگانيهاي
.برخاست غرب انسانباورانه و فلسفي
ايران در فوكو درباره پژوهش و بحث تنور كه آنجا از
فاقد وي به استنادات از بسياري و بوده داغ معاصر
وي انديشگي ساختهاي زير و فلسفي بنيانهاي در ژرفانديشي
ضيمران ، محمد دكتر با را زير گفتوگوي تا شديم برآن بوده ،
در.دهيم انجام دانشگاه زيباييشناسي و فلسفه استاد
مهمترين تا شده كوشش استاد ، با ارشاد رضا محمد گفتوگوي
ترفندهاي و گوناگون زمينههاي در فوكو انديشههاي
.شود گذارده بررسي و بحث به او روششناختي
مقالات گروه
و مطبوعات سطح در ويژه به افراد برخي كه است مدتي *
انديشههاي و گفتهها به خود مقالات و نوشتهها در مجلات
اين از برخي اينكه به توجه با ميكنند ، استناد فوكو
در ژرفنگري از و داشته سياسي جنبه بيشتر برداشتها
اين در نظرتان كه بفرماييد نيست ، برخوردار فوكو آثار
و داريد؟ نوشتهها اينگونه از ارزيابي چه و چيست باره
و انديشگي تحولات در فوكو درباره بحث ضرورت "اصولا
چيست؟ ايران جامعه كنوني فرهنگي و اجتماعي
دليل به اسلامي انقلاب دوران از كلي طور به فوكو
و داد نشان خود از سرزمين اين رويدادهاي به كه علاقهاي
تحصيلكرده روشنفكران از پارهاي با ارتباط دليل به هم
تعداد كه هرچندشد مطرح ايران روشنفكري صحنه در فرانسه ،
او از كتاب دو و مصاحبه چند استثناي به او آثار از قليلي
به فارسيزبانان دسترسي لذا و است شده ترجمه فارسي به
از پارهاي كه است مدتي ولي نيست امكانپذير او آثار
و نقل جرايد در !ضربالمثل و شعار صورت به او گفتههاي
فهم كه است بديهي.ميگيرد قرار استدلال و بحث موضوع
چون "ظاهرا.اوست اصلي آثار مطالعه مستلزم او انديشههاي
بود علاقهمند حقيقت و قدرت و دانش ميان ارتباط به فوكو
سياستزدگي و سياست تاب و تب در اخير دهه دو در هم ما و
و ناقص هرچند او بحثهاي كه است طبيعي لذا داشتهايم قرار
ما ويژه به باشد ، بوده مطرح نفس حديث گونهاي به
كاستي دچار هرچيزي پيرامون نفس حديث در كه ايرانيها
.نميشويم
اصلي انديشههاي شناخت روي ما بحث بنيادين هسته چون *
در معاصر فكري چالشهاي روي بر بررسي و بحث از فوكوست ،
و بوده ساختارگرا زماني فوكو ، ميشلدرميگذريم ايران
مرلوپونتي و ساختارگرا شناس انسان استراوس لوي تاثير زير
و مسائل چه داشت ، قرار فرانسوي پديدارشناس فيلسوف
ترفند و رهيافت اين ارزيابي و نقد به را او انديشههايي
شد؟ رهنمون
جهاني دوم جنگ از پس بلافاصله كه گفت بايد "قبلا
مكاتب عنوان به اگزيستانسياليسم و ماركسيسم پديدارشناسي ،
فرهنگي و سياسي اجتماعي ، فلسفي ، بحثهاي فرانسه در مسلط
ميان نزديك پيوندي دوره اين در.ميبخشيد جهت را
از ماركسيسم و سو يك از اگزيستانسياليسم و پديدارشناسي
و پديدارشناسي از معجوني سارتر.گرديد برقرار ديگر سوي
به "نيستي و هستي" كتاب در خود تحليلهاي در را ماركسيسم
فلسفه استاد عنوان به مرلوپونتي زمان آن در.گرفت كار
فرانسه در فلسفي رويكردي عنوان به را ادراك پديدارشناسي
فرديناند ساختارگرايانه زبانشناسي رفته رفتهكرد مطرح
در استراوس لوي ساختارگرايانه رويكرد "بعدا و دوسوسور
و اگزيستانسياليسم بنمايههاي اسطوره ، و فرهنگ حوزههاي
چالشي معرض در را (Subjectivism)فردي ذهنباوري بخصوص
دكارتي ، ذهنيت نقد واقع در.داد قرار بيسابقه
خود آماج را (اومانيستي) پيشانگارههايانسانباورانه
كه عمل و انديشه در انسان فاعليت كه معنا بدين داد ، قرار
انديشمندان انسانباورانه يا اومانيستي فلسفه مسلم اصل
قرار ساختاري پرسشهاي دستخوش ميداد ، تشكيل را فرانسه
.داد
انديشه پراكنده رشتههاي كه "تمدن و جنون" كتاب در فوكو
ميشوند ، آشكار منسجمتر صورتي به بعدي آثار در كه اوست
"چيزها و واژگان" كتاب در اما داشت ساختارگرايانه رهيافتي
هيچ به مكتب اين مضامين كه گفت و جست تبري مكتب اين از
آن را تاريخي پديدههاي كه زيرا نيست او قبول مورد وجه
.نميكند تحليل دهد ، قرار توجه مورد بايد كه گونه
فلسفي و تاريخي تحولات تاثير تحت فوكو انديشههاي *
در وي فعال شركت و او عصر هم جهان كلي طور به و فرانسه
در تحولات اين نقش و تاثير.گرفت شكل رويدادها اين
...و قدرت دانش ، ساختار ، تاريخ ، از فوكو جديد برداشت
است؟ بوده چگونه
نفوذ از برآيندي كه فرانسه روشنفكري فضاي در فوكو
داشت ، خود در را پديدارشناسي و اگزيستانسياليسم ماركسيسم ،
كمونيست حزب عضويت به محدود مدتي براي او.نمود رشد
نيز و حزبي محدوديتهاي اما درآمد (F.C.P) فرانسه
و نمود دلزده را او حزب برنامههاي از ناشي جزميتهاي
سال 1951 در او.كرد كنارهگيري حزب اين از بناچار
ديپلم اخذ به بعد سال يك و گرفت را خود روانشناسي ليسانس
و تحقيقات.آمد نايل (Psychopathology) رواني آسيبشناسي
به سال 1966 در رواني آسيبشناسي رشته در او تدريس
"روانشناسي و رواني بيماريهاي" به موسوم كتاب انتشار
.شد منجر
خلال در و رفت هامبورگ و لهستان سوئد ، به شصت دهه در وي
و جنون درباره كه رساند پايان به را متني خويش ماموريت
عنوان به متن اين از سال 1964 در ويميكرد بحث تمدن
در را فلسفي كرسي سال همان در.كرد دفاع خود دكتري رساله
.نمود اشغال كلرموثفران دانشگاه
فوكو انديشههاي كه برآنند محققان و متفكران از بسياري
اجتماعي علوم حوزههاي از يكي در نميتوان راحتي به را
چون گوناگوني حوزههاي در او نگرش زيرا داد ، قرار
قابل سياسي علوم و تاريخ فلسفه ، روانشناسي ، جامعهشناسي ،
كليه به خاصي افقهاي از فوكو كلي طور به.است بحث
خود نبايد كه است مدعي و مينگرد اجتماعي علوم شاخههاي
.نمود محبوس علمي حوزههاي زاين ا يكي درون در را
سخت فرويد و ماركس نيچه ، انديشههاي از او بيترديد
.داد بدست تازهاي معجون و پذيرفت تاثير
به ديوانگان و رواني بيماران از تحليل در بيگمان وي *
به ابزاري ، خرد و دكارتي عقلباور جامعه مطرودان عنوان
.است داشته گستردهاي نظر فرويد نوشتههاي و رهيافتها
روياهاي تحليل و رواني بيماران رفتار بررسي با فرويد
سخت ضربهاي ذهنيتشناسنده ، و انسانباوري پيكر آنها ، بر
و يكسويه تعبيري بر كه را دكارتي عقل و ميسازد وارد
بشري پنهان عواطف در نهفته و غيرعقلاني جنبههاي از عاري
اين بر و ميسازد واژگون بود ، استوار انسان ناخودآگاهي و
و ناشناخته نيروهاي تاثير زير انسان كه است انديشه
قطعههاي چون ناخودآگاهي نيروهاي و دارد قرار خودآگاهي
كتاب در وي.دارند هستي ناخودآگاهي زيردرياي در يخي بزرگ
Civilisation and its) آن ناخرسنديهاي و تمدن
كه امروزين تمدن كه اندازه هر كه مينويسد (discontents
در ميرود ، بهپيش شده ، بنا عقل از خاص تعبيري مبناي بر
ميان از را ارزشهايي ميآورد ، پديد كه ارزشهايي كنار
زمينه اين در فوكو و چيست اينباره در شما نظر.ميبرد
است؟ پذيرفته فرويد از تاثيري چه
خود مطالعات و تحقيقات كردمفوكو عرض كه همانگونه !بله
اما.كرد آغاز رواني آسيبشناسي بخصوص و روانشناسي در را
توجه مورد حوزه آن فراروي از را روانكاوي حيطه بهتدريج
و فرويد نيچه ، " مقاله نوشتن با واقع در او.داد قرار
را جديدي تاويلي رويكرد تن ، سه اين كه شد يادآور ،"ماركس
جهت در را تازهاي زمينه آنها.گشودند غرب انديشه در
ضربه ، سه كه ميگفت فرويدآوردند فراهم امور تاويل
ضربهاي يكي ;داد تكان بيسابقه بهصورتي را غرب فرهنگ
ضربه سوم و دارويني ضربه ديگر كرد ، وارد كوپرنيك كه بود
او.بود نهاده بنيان را آن فرويد خود كه بود روانكاوي
تا دكارت دوران از فلاسفه بحث مورد آگاهي اين كه ميگفت
بيپايان اقيانوس در كه است كوچكي جزيره خود حاضر عصر
با فرويد درواقع.است گرفته قرار ناخودآگاهي نيروهاي
در كه را خاصي نشانههاي تا برآمد آن پي در روءياها تحليل
يعني دهد ، قرار (هرمنوتيك) تاويل مورد دارد ، وجود روءياها
حوزه تا برآمد آن پي در غرب تاريخ در بار نخستين براي
سخن ديگر به.دارد معطوف زبان تاويل حيطه به را روانكاوي
را نشانهها تاويل هرنوع سرچشمه تا برآمد آن پي در فرويد
پرتو در رو اين ازكند جستجو كننده تاويل خود در
از برآمده نشانههاي تاويل تا كوشيد پيوسته روانكاوي
بيننده يعني تاويلكننده خود درون از را ناخودآگاه حوزه
عطفي نقطه فرويد كه است مدعي فوكو.نمايد استخراج روءيا
را روانكاو كه بود او.آورد بهوجود عقل روايت در
و جنون" كتاب در فوكونمود معرفي عقل تاويلگر بهعنوان
او ، كه است بديهي.است كرده اشاره نقش اين به "تمدن
را او بلكه نميداند روانكاوي ابداعگر فقط را فرويد
تازهاي رويكرد كه غرب فرهنگ تاريخ در ميشناسد حادثهاي
فرويد كه بدينمعنا.ساخت مطرح آدمي روان حيطه در را
ناخودآگاه اميال ميان مناسبت پايه بر را خويش تازه تاويل
.نمود استوار دانش و
ساختار تحليل با و فرويد از تاثيرپذيري با فوكو يعني *
و تيمارستانها مانند رواني بيماران از مراقبت نهادهاي
و روانكاوي دانش زندانها ، روانپزشكي ، درمانگاههاي
ميان مناسبت.پرداخت غرب فلسفه از انتقاد به روانپزشكي
تبيين قابل چگونه او ديدگاه در روانپزشكي دانش و قدرت
است؟
پايه بر دكارت دوران از غرب فلسفه كه است مدعي فوكو *
براي او.است استوار "دكارتي ذهنيت" معناي از خاصي تاويل
و عقل همبستگي از ناشي فلسفي ديرپاي باور نخستينبار
تركيب كه شد مدعي و داد قرار ترديد مورد را ترقي و رهايي
جديد اشكال ظهور به دانش و قدرت جديد اشكال ميان آشتي و
.است رسانده مدد سلطه
رويكرد گونهاي كه است نظر اين بر نيچه از تاسي به فوكو
ظهور يافت ، رواج دكارت دوران از كه شناسنده ذهنيت به
بهطور و جرمشناسي روانپزشكي ، چون جديدي علمي حوزههاي
همبستگي نوع درواقعساخت فراهم را انساني علوم كلي
زندان ، چون خاصي نهادهاي و حوزهها اين ميان ديالكتيكي
يعني ;دارد وجود رواني آسايشگاههاي و پزشكي درمانگاههاي
نهادهايي چنين بروز و ظهور ذهنيت ، اينگونه تكوين بدون
مزبور ، دانشهاي پيدايي او بهنظر.نبود امكانپذير
اين علمي تحقق امكان كه نهادهايي ظهور به خود بهنوبه
.انجاميد رساند ، ياري را زباني -معرفتي صورتبندي
زمينه دانش ، شدن ابژه و انسان شدن سوژه با درحقيقت
در "مثلا.شد فراهم مزبور تاسيسات گسترش و پيدايي
دانش و قدرت ابژه بهعنوان مجانين رواني ، آسايشگاههاي
ميان تفكيك دكارتي ذهنيت يعني ميگيرند ، قرار اصلاح مورد
روانپزشكي و ساخت فراهم را جنون و عقل يا نابخردي و خرد
فراهم را مقوله دو اين تفكيك ابزار خاص حوزه بهعنوان
ميگرفت قرار جنون و نابخردي مشمول كه كس هر و نمود
مورد "دقيقا تا ميشد برده رواني آسايشگاههاي به "قهرا
روانپزشكي خاص ترفندهاي اعمال ازطريق و گيرد قرار مطالعه
آدمي كالبد "درمانگاه زايش" در فوكو ازجمله.يابد بهبود
.داد قرار بررسي مورد تحقيق ابژه يا موضوع بهعنوان را
درباره را (discourse) گفتمان اولين درمانگاه وي بهنظر
برابر در نيز "مرگ" ديگر سوي از.آورد فراهم آدمي كالبد
توجه مورد درمانگاه اين در كه بود ديگري مقوله "زندگي"
سايه در بلكه نبود زندگي كار پايان مرگ ، .گرفت قرار
شد ، محسوب جديد دانش گردآوري مقدمه مرگ تشريح ، و آناتومي
.گرديد معرفت و دانايي آغازگاه مرگ اينجا در يعني
بهعنوان مرگ به نسبت تازهاي نگاه زمان اين از بنابراين
بعد به دوره اين از.آمد بهوجود معرفتشناسانه موضوعي
ذهنيت در فرديت بهظهور پزشكي علم موضوع بهعنوان مرگ
قرار هم كنار در كرانمندي و فرديت يعني ;رساند مدد غربي
.گرفت
را انسانها كه است دانش و قدرت روابط فوكو ، نگاه از *
(...و قانون تابع شهروند مجرم ، ديوانه ، ) سوژه بهعنوان
دانش موضوعات بهصورت و ميبخشد موضوعيت و عينيت
از يكي مجازات و كيفر و زندان همچنانكهدرميآورد
و تيمارستان است ، تن سياسي فنآوري يعني قدرت تكنيكهاي
بر سلطه از حاكي و قدرت از ديگري تكنيك رواني ، آسايشگاه
دانش و قدرت ميان ارتباط از بحث در فوكو.است انسان روان
.ميپردازد سهگانه دورانهاي در گفتمان دگرگوني تحليل به
و جديد قرون طول در را گفتمانها در تغيير اين است ممكن
روشن فوكو ديدگاه از را انساني علوم تحولات بر آن تاثير
بفرماييد؟
بحث به "چيزها و واژگان" كتاب از عمدهاي قسمت در فوكو
تولد" كه است مدعي كتاب اين در وي.ميپردازد گفتمان از
كه ميپذيرد تحقق وقتي گفتماني دستگاهي بهعنوان "انسان
از را خود كارآيي (representation) بازنمايي كلاسيك حوزه
كه كرانمند و تاريخي موجودي بهعنوان انسان و ميدهد دست
اقتصادي قوانين طبق ميكند ، زندگي زيستشناسي قوانين طبق
بر ميگويد ، سخن دستوري هنجارهاي برحسب و ميكند كار
و كار و زيست رو اين ازميشود پديدار غربي دانش گستره
.دريافت شناسانه معرفت بهصورتي بايد را او زبان
مفهوم با كه جديد پژوهشي حوزه سه در تحليل بنابراين
حوزه در علم.ميشود آغاز دارد ، ناگسستني پيوندي انسان
در ميكند ، نگاه زيستي موجودي بهعنوان انسان به زندگي
به زبان حوزه در و مينگرد او اجتماعي هيئت به ثروت حوزه
هيجدهم سده اواخر در درواقع.ميپردازد او انديشه كالبد
.ميگردند پديدار مدرن علمي گستره سه اين كه است
را او وجودي ابعاد از يكي حوزه سه اين از هريك بنابراين
سه اين كه بهراستي.ميدهند قرار خود كندوكاو موضوع
با كه ساخت مطرح را تازه عالمي و نو انساني جديد ، حوزه
كتاب اين در فوكو.بود همراه جديدي بيانگري و گفتمان
تدريجي پويهاي هيچوجه به مدرنيته ظهور كه نظراست براين
معرفتشناسانه شكلبندي از گسست و بريدن دراثر بلكه نبود
تازهاي صورت (مدرن) جديد عصر در.بود پيشين گفتماني و
تازه متغير سه برحسب معرفت و شد پديدار دلالت و زبان از
زبان دانش -و 3 فلسفي تامل -فيزيك 2 و رياضي علوم يعني
خود روش در جديد دانش كه معنا بدينيافت تكوين و حيات
زبانشناسي ، خاص روشهاي سپس و گرفت بهره رياضي از
مدد به روشها اين همه اما گرفت شكل اقتصاد و زيستشناسي
فوكو نظر به.نمودند تحليل را علمي يافتههاي فلسفي تامل
.داشت قرار "نو انسان" جديد رهيافت سه اين كانون در
.گرفت قرار توجه مورد كانتي كرانمندي حوزه در نو انسان
نوعي چارچوب در را او زبان و كار حيات ، حوزه سه درواقع
همين كه اينجاست جالب اما ميدهد ، قرار كانتي كرانمندي
هستي همه سنجش معيار نخستينبار براي را او كرانمندي
همين در را مدرن انسان تولد حادثه فوكو.ميدهد قرار
اين مرگ "چيزها و واژگان" كتاب در و كرد ترسيم چارچوب
عنوان به انسان مرگ او مراد.نمود اعلام را متولد تازه
انساني.بود پسامدرن انسان ظهور و شناسانه شناخت موجود
خود و آمده زير به معرفت و انديشه فاعليت اريكه از كه
پديد با حادثه اين.گرديد ناخودآگاه و اميال زبان ، موضوع
و زبانشناسي روانكاوي ، چون جديدي حوزههاي آمدن
.شد امكانپذير جديد مردمشناسي
دارد ادامه
|