ديني حكومت نظريه و امام
مهريزي مهدي والمسلمين حجتالاسلام با گو و گفت
(س)امام حضرت "اساسا كه بفرماييد بحث ، مقدمه عنوان به *
ميدانستند؟ مبنايي چه بر را "اسلامي حكومت تشكيل لزوم"
ولايت" مسئله نستعين ، به و الرحيم الرحمن بسمالله *
تا تشيع ، سياسي نظريه اساس بر "ديني حكومت" و "فقيه
وارد و كرده سپري را مرحله چهار اسلامي انقلاب دوران
واقع چهارم مرحله در (س)امام حضرت و است شده پنجم مرحله
:شدهاند
مسئله.است (ع)ائمه و (ص)پيامبر حضور دوره ;اول مرحله
.است شده ذكر روايات در و نصوص در فقيه ولايت و حكومت
عالم به را امور ،(ص)پيامبر و ائمه روايات ، و آيات بنابر
.دادهاند ارجاع فقيه و
در.دهم قرن حدود تا ميشود شروع غيبت زمان از ;دوم دوره
"فقيه ولايت" و "اسلامي حكومت" به مربوط مسائل دوره اين
فقها كه گونهاي به ميشود بيان فقهي كتب از برخي متن در
حاكم به را آن ميكردند برخورد اجتماعي مسائل به گاه هر
در مستقلي بحث و ميدادند ارجاع فقيه به يا (عادل سلطان)
.ميشد بسنده حد همين به بلكه نبود ، مطرح فقهي مسائل
است كسي محقق.چهاردهم قرن تا است دهم قرن از ;سوم مرحله
را ديني حكومت و فقيه ولايت و است برجسته دوره اين در كه
زمان" در:ميگويد او.است كرده مطرح نظريه يك عنوان به
حكومت و حاكميت حق (ع)معصوم امام از نيابت به فقيه "غيبت
لحاظ به -است قاجاريه دوران كه -سيزدهم قرن در.دارد
نراقي مرحوم ميشود ، بيشتر ايران در سياسي مسائل اينكه
كردند ، مطرح را آن ادله و دادند گسترش را نظريه همان
بود ، نظريه آن تاييد در كه رواياتي با را نقلي ادله منتهي
در نائيني مرحوم و نراقي مرحوم مثل فقهايي و كردند بيان
.پرداختند بيشتري بررسي و نقد به دورهها همان
يك از امام مرحوم.است (س)امام حضرت دوره چهارم ، مرحله
غيبت عصر در فقيه ولايت و ديني حكومت مسئله به ديگر شيوه
از درستي تصور كسي اگر كه بود اين امام مبناي.نگريستند
از معظمي بخش اينكه لحاظ به -باشد داشته اسلامي احكام
احكام اين اجراي كه درمييابد -است اجتماعي مسائل ما فقه
اصل يك در امام مرحوم يعني نيست ، ممكن حكومت بدون
معظم بخش اصل ، در و است جاودانگي دين دين ، :ميفرمودند
هم آن كه ميدانستند اجتماعي مسائل را ديگر ديني احكام
تصور را مسئله دو اين كسي اگر.نميشود محقق حكومت بدون
حكومت و دارد حكومت غيبت زمان در دين كه درمييابد كند ،
و باشد آشنا دين با كه گيرد قرار كسي اختيار در بايد هم
بيشترين.عادل و مدير فقيه يعني باشد ، داشته مديريت قدرت
فقيه ، حكومت و غيبت عصر در حكومت اثبات براي امام تاكيد
ادله به سلف فقهاي همانند امام البته.است بوده بعد اين
به كمتر گذشته در تفكر طرز اين.ميكردند تمسك هم نقلي
به فقيه ولايت بحث شدن روشن براي ايشان.ميخورد چشم
.و جزايي قوانين ديات ، و حدود مالي ، مسائل اقتصادي ، احكام
مسئله طرح در امام كه ديگري ويژگي.ميزنند مثال.
در هم را انقلاب تئوري كه بود اين داشتند ، فقيه ولايت
اكتفا نظري بحث يك به تنها يعني كردند مطرح آن پايان
حكومت بايد غيبت زمان در اينكه اثبات از بعد.نكردند
بايد كه كردند مطرح باشد ، آن راس در فقيه بايد و باشد
.كنند مبارزه جور حكومتهاي با و بپاخيزند مردم
ماهيت و نصوص به جز ديني ، حكومت لزوم اثبات در آيا *
كرد؟ استناد ميتوان هم ديگري دليل به اسلامي ، قوانين
تلقي حكومت ، لزوم و ديني حكومت بر ادله از يكي *
اهل بخصوص -را مسلمانان تاريخ شما.است دين از مسلمانان
كه اينها كه نبوده اين تلقي گاه هيچ.كنيد نگاه -را سنت
اشتباه گرفتهاند ، دست به ديني حكومت عنوان به را حكومت
.ندارد حكومت دين ، "اصلا يا ميكنند
تلقي دارند ، حكومت سنت اهل كه ميبينيم اخير قرون اين در
واقع در.ميكنند حكومت دين نام به كه است اين حاكمانشان
:كرد استدلال شيوه سه به ميتوان ديني حكومت اصل براي
سوم ، .اسلام اجتماعي قوانين ماهيت به دوم ، .نصوص به اول ،
امام مرحوم.داشتند دين خود به مسلمانها كه باوري و تلقي
هم نصوص به و كردند تاكيد دوم امر بر بيشتر آنها ميان از
تاكيد نصوص همان بر بيشتر امام ، مرحوم از قبلپرداختند
.است توجهي قابل نكته باشد ، همين منظورتان چنانچه و ميشد
كار بايد سياست با دين آيا كه ميشود بحث امروزه اينكه
يك اين خود ندارد؟ يا دارد حكومت دين يا باشد داشته
مسلمانها تلقي و باور در بايد را آن جواب كه است نكتهاي
هر كه بودهاند باور اين بر مسلمانها.كرد جستجو دين از
عنوان به -فاسق ولو -را حاكم آن لذا.دارد حكومت عصري
اين خود و ميكردند تلقي پيامبر خليفه و اميرالموءمنين
پيامبر سنت و قرآن از آنها يعني است ، استناد قابل نكته
براي قرآن و پيامبر سنت كه كردهاند استفاده گونه اين
.است كرده پيشبيني را حكومت عصرها همه
حضرت كه ميشود استفاده اينگونه حضرتعالي ، مطالب از *
دليلي حكومت اثبات براي كه نميديدند نيازي (س)امام
ادلهاي به اگر و ميدانستند ضروري را آن زيرا ;بياورند
اهميت به دادن توجه و تنبه براي كردهاند ، اشاره هم
.است بوده مسئله
فقيه بايد و دارد حكومت دين:كه ميفرمايند تصريح امام *
كند ، تصور خوب را مسئله مبادي كسي اگرشود آن عهدهدار
مسايلي آن از يعني ;(معها قياساتها) كه است اموري آن از
عبارتي ، بهميشود مفهوم به تصديق موضوع ، تصور با كه است
مسئله اين به باشد ، داشته اسلام از درستي تصور كسي اگر
تاكيد واقع در.نيست دليل ارائه به نيازي و ميكند اذعان
تا باشيم دليل پي در نيست نياز "اصلا كه است اين بر امام
دليل هيچ ما اگر يعنيخير يا است درست آن سند بگوييم
حكومت كه است اين امام فرمايش باز باشيم ، نداشته هم نصي
سو ، يك از اسلام قوانين ماهيت زيرا ;است ضروري امري ديني
به.ميكند اقتضا را اين ديگر ، سوي از اسلام جاودانگي
ندارد تعلق خاصي زمان به دين كه است آن اول اصل عبارتي ،
در و شده نقل (ص)پيامبر از كه طور همان است ، جاودانه و
شريعت الييومالقيامه كه شده اشاره نيز قرآن آيات
قوانين اينكه دوم ، اصل.دارد تداوم (ص)اسلام پيامبر
وجود كه ديگري مسائل و جزايي اقتصادي ، از اعم اجتماعي
اجرا را آنها تا باشد حاكميتي و قدرت يك داراي بايد دارد
و فردي مسائل همان به نداشت را اينها ديني اگر والا كند ،
.ميكرد اكتفا اخلاقي موعظههاي
يا فقيه ولايت مسئله به برخي كه اشكالاتي اين ، بنابر *
نميتوانند را ضرورت اين اصل دارند ، فقهي كلامي ادله به
.كنند نفي
ارائه محكمي كلامي دليل يك است نتوانسته تاكنون كس هيچ *
امروز كه آنچه.باشد داشته حكومت نميتواند دين كه دهد
امري اينكه لحاظ به دين":كه است اين ميگويند ، سكولارها
نميتواند است ، متغير مسائلي حكومتي ، مسائل و است ثابت
پيامبر زمان حتي ميگويند اينها يعني باشد ، حكومت داراي
به كه -امام تئوري ليكن ".باشيد مدعي نميتوانيد هم را
را دين جاودانگي رسالت و بود مكان و زمان تئوري عنوان
ماهيت مقوله اين لذا.كرد حل را بعد اين -ميداد نشان
ثابت دين پس متغير ، ما زندگي و است ثابت ديني قوانين
حرف كند ، برقرار ارتباطي متغير مسائل با نميتواند
آن و است آن متكفل دين كه چيزهايي آن زيرا ;است نادرستي
حكومت به كه چيزهايي آن و شده محول مردم به كه چيزهايي
آن پرتو در.است شده پيشبيني دين خود در شده واگذار
يا شده واگذار مردم به يا متغير امور ثابت ، و كلي قوانين
شريعت خود در حكومت مكانيسم اين ، بنابر.حكومت به
يك عنوان به كه دليل اين لذااست شده تعيين و پيشبيني
نتيجه به "حقيقتا ميكنند ، مطرح كلامي يا فرافقهي دليل
در:كه ميكنند استناد تاريخي مسائل به هم گاهي.نميرسد
استبداد نوعي به يافته ، دست حكومت به دين كه دورههايي
دو يا يك با زيرا است ، ناتمام هم اين ولي شده ، كشانده
مانعين رو ، اين از رسيد ، كلي نتيجه يك به نميتوان نمونه
اين نقض بر دليلي نتوانستند فقيه ولايت و ديني حكومت
.كنند اقامه نظريه
فقيه ولايت مسئله به تاريخي نگاه يك با حضرتعالي *
نظريه يك فقيه ، ولايت نظريه آيا داشتيد ، اشارهاي
يا رسيده ، تكامل به فقه تاريخ طول در كه است تاريخمند
مسئله دهيم نشان ما كه است تاريخ از استفاده يك "صرفا
بديهي و ضروري امر يك و بوده ابتدا همان از فقيه ولايت
است؟
نبوده گونه اين گاه هيچ علمي مسائل كه بود اين منظور *
تكامل به و كردند رشد شدند ، زاده عصري يك در كه است
بستر يك در علمي و نظري مسائل تمامي بلكه رسيدند ،
گونه بدين هم دين مسائلميگيرند شكل زمان از گستردهاي
ما فقهاي الان كه طوري آن را نماز مسائل "مثلااست
را آن حجم كنيد ، مقايسه طوسي شيخ زمان با نوشتهاند
بدان اينشده پيدا زمان مرور به مسائل خيلي بسنجيد ،
سال چند از بلكه است ، بيسابقه بحثها اين كه نيست معني
عصر در ريشه نيز فقيه ولايت مسئله.است شده مطرح قبل
مرور به (آن علمي شكل) مسئله اين ليكندارد (ع)ائمه
به مسئله اين كه اين علت و است كرده پيدا گسترش زمان
وسيعي ، دورههاي در كه است اين يافته ، تكامل زمان مرور
مسائل از خاص طور به شيعه فقهاي و عام طور به شيعه
به ما فقه كه نيست طور اين ولي داشتهاند ، فاصله حكومتي
به.باشد فقيه ولايت بايد كه رسيده نتيجه اين به مرور
فقه در چاه آب اعتصام مساله علامه زمان از مثال عنوان
نجس نجس ، با ملاقات صرف به چاه آب آيا كه ميشود مطرح
ملاحظه اكنون كه ميشود اين فقها نظر و نه؟ يا ميشود
ميشود ، مطرح اعتصام نظريه هفتم قرن در يعني ميكنيم ،
به مربوط كه (ع)صادق امام از است روايتي آن مستند ولي
به فقها اما بوده قبل از روايت اين ، بنابر.است دوم قرن
مسائل در فردي ، مسائل در.شدند نكته اين متوجه مرور
از مسائل اين يعني.است طور همين هم حكومتي و اجتماعي
منتهي داشتهاند ، توجه آن به هم فقها و داشته وجود قبل
.است نبوده كند پيدا كامل نظريه يك شكل كه -صورت اين به
شدهاند ، نزديك حكومت به مقدار يك فقها كه زمان هر
قرن صفويه ، دوره در چرا.ميگيرد اوج مسئله كه ميبينيم
حكام زيرا ;ميشود مطرح نظريه يك صورت به مساله اين دهم ،
دارند برپا تشيع براساس را حكومتي كه بودند معتقد صفويه
اين منظور به آوردند عمل به شيعه علماي از كه هم دعوتي و
"مثلا ;ببخشند ديني و شرعي مشروعيت حكومتشان به كه بود
در ;شده بحث زياد خراج به راجع دوره آن در كه ميبينيم
موارد اينها شده ، بحث زياد جمعه نماز به راجع دوره آن
اين برميگرديم ، قبل به وقتي اما است اسلام اجتماعي
بين در صفويه از قبل دورههاي در.است مطرح كمتر مسايل
بودن تخيري يا حرمت يا وجوب به راجع كمتر شيعه فقهاي
مساله اين بگوييم بايد آيا.است شده بحث جمعه نماز
دوره در !رسيده اينجا به ما فقه يعني ;است تاريخمند
;ميشود جدي بيشتر مسايل اين قاجار حكومت دوره و مشروطه
مطرح بيشتر عراق و ايران شيعيان براي مشكل اين "مخصوصا
مشروعيت بحثميپردازند آن به بيشتر فقها و ميشود
علما سراغ به پادشاهان و حكام ميآيد ، پيش كه حكومتها
مطرح را حكومتشان مشروعيت ميخواهند واقع در.ميآيند
زمان در اما و ميشوند مسئله اين وارد نيز فقها و كنند
حضرت خودميشود مطرح جديتر خيلي بحثها اين امام ،
در اينكه يكي:فرمودند مطرح را كلي مسئله سه دو (س)امام
به حكومت اينكه دوم و دارد ، وجود ديني حكومت غيبت ، عصر
اختيارات مثل فقيه اختيارات اينكه سوم و است ، فقيه دست
ديگري مسايل انقلاب پيروزي از بعد اما.است معصوم امام
كه چيست؟ مرجعيت با فقيه ولايت رابطه اينكه:ميشود مطرح
يا است متعدد فقيه ولي.است نبوده مطرح "اصلا زمان آن در
و انتصاب؟ يا است انتخاب براساس فقيه ولي مشروعيت واحد؟
خارجي شكل واقع در زيرا ;نبود مطرح گذشته در مسايل اين
به اينها.كند تبادر ذهن به سوءالها گونه اين تا نداشتند
تاريخي ضرورت يك يعني تاريخمندي.نيست تاريخمندي معني
موردبه اين در ما.ميرساند علمي نظريه يك به را ما
تا شد باعث تاريخي شرايط:ميگوييم ما.نيستيم معتقد اين
اين اماكند پيدا گسترش و شود مطرح "مجددا مسئله اين
باشد رسانده اينجا به را ما تاريخي شرايط كه نيست گونه
خود در مسئله اين اصلكنيم تاسيس و ابداع را اين ما تا
است ، شده وارد ائمه روايات در ;ماست ديني نصوص در و دين
در منتهي.شده وارد بعد به چهارم قرن فقهاي كلمات در
تاريخي شرايط كردنش ، پيدا برگ و شاخ و گسترش و بالندگي
فقيه ولايت مسئله اصل.داريم قبول را اين.است بوده موءثر
به آن گسترش و بسط اما ;نيست تاريخمند ديني حكومت و
و انقلاب ايران ، در كه امامي.است بسته اجتماعي شرايط
اين به ديگران از بيشتر انداخت ، راه به را خرداد پانزده
ولي.ميدهد ارائه هم را انقلاب تئوري و ميپردازد مسئله
بودند ، اجتماعي مسايل درگير كه حدي همان در پيشين فقهاي
.ميپردازند مسئله اين به و ميشوند بحث اين وارد
ناحيه از اسلامي حكومت مسايل "معمولا گفت ميتوان آيا *
خود جامعه با تنگاتنگي رابطه كه ميشود مطرح فقهايي
داشتند؟
كه مقداري اين يعني ;بگوييم ميتوانيم را اين بله *
فقيه اجتهاد در اجتماعي شرايط كه:فرمودند امام مرحوم
كه فقيهي يعني ;است قبولي قابل اصل يك ميگذارد ، تاثير
باشد ، داشته سروكار اجتماعي مسايل با و باشد جامعه در
بحث و درس به تنها كه فقيهي با مسايل آن به نسبت او ديد
با فقيه اگر.بود خواهد متفاوت ميپردازد ، فردي مسايل و
به نسبت او ديد در شود ، درگير اجتماعي احوال و اوضاع
نيست قطعي تاثير اين ولي.ميگذارد تاثير اجتماعي مسايل
.است شرايط آن تحت همه دارد مجتهد كه فهمي هر بگوييم كه
را آنها.است مشخص معيارها آن ;داريم معيارهايي يك ما
مثل نميدهد تغيير و نميكند تعيين مكاني و زماني شرايط
;است ديني نصوص در ما حكومت اصل كه گفتيم كه مطلبي همان
.دارد تاثير آنها استنباط و آنها گسترش و بسط در اما
انقلاب تئوري مسئله (س)امام حضرت كه فرموديد حضرتعالي *
(س)امام حضرت كه معناست بدان اين آيا.كردند مطرح نيز را
و زمينهها اسلامي حكومت تشكيل براي بايد كه بودند معتقد
.باشيم منتظر اينكه نه كنيم ايجاد خود را آن شرايط
در قدرت كه است بحثي فقه اصول علم در.است درست بله *
وجوب؟ شرايط جزء يا است وجود شرايط جزء تكليف يك انجام
تحقق داشتيم قدرت اگر يا است واجب داشتيم قدرت اگر يعني
:كه فرمودند استنباط گونه اين امام مرحوم ميكند؟ پيدا
واجب فقها بر و مسلمانها بر اسلامي حكومت تشكيل و تحقق
و كنيم قدرت تحصيل ميتوانيم كه آنجا تا بايد ما.است
مشروط ما بودن مكلف يعني ;وجوب شرط نه است وجود شرط قدرت
شرايط ايجاد در بلكه باشد ، فراهم شرايط كه نيست اين به
شرط را زمينه ايجاد و قدرت واقع در كه كنيم تلاش بايد هم
و هست تكليف اين.ميدانستند وجود شرط نميدانستند ، وجوب
اسلامي احكام الا و دهند انجام را كار اين بايد مسلمانها
يا است ، حدود به مربوط كه آياتي "مثلا.ميشود تعطيل
زكات گرفتن قبيل از است اقتصادي مسايل به مربوط كه آياتي
آن مسلمانان وظيفه.مسلمانها همه بردوش است تكليفي خمس و
تكاليف گونه اين شدن عملي و شود عملي وجوب اين كه است
.اسلامي حكومت تشكيل با مگر نيست ممكن
دارد ادامه
|