حمايت خزر درياي غريق منجيان از كسي چه
ميكند؟
انسان خودخواهي و سبز فضاي
دولت مخالفان استراتژي سازي بحران
حمايت خزر درياي غريق منجيان از كسي چه
ميكند؟
و تفريح محل ديرباز از مختلف علل به ايران شمالي سواحل
خاطرهاي كه آنهايي همه و بوده ايران مردم تعطيلات گذران
آن نرم ماسههاي و خزر درياي دارند سفرهايشان در شمال از
در مسافران شدن سرازير همين نبردهاند ، ياد از هرگز را
دريا در آنها از بسياري كردن آبتني و شنا و تابستان فصل
سو چند از مختلف بادهاي وزش و آن كف بلنديهاي و پستي كه
مسئولين و شهرداريها است ، بوده خطرساز "معمولا آنان براي
غريق ناجيان از كه است داشته آن بر را خصوصي طرحهاي
بدين كار اسلامي انقلاب پيروزي از قبل.كنند استفاده
سواحل حاشيه در ايستگاههايي در ناجيان كه بود ترتيب
به موتوري قايق با "معمولا و ميشدند مستقر پرجمعيت
غريق نجات كار دنيا نقاط اكثر در كه ميپرداختند گشتزني
داراي كه ميشود انجام گاهيپيشرفتهتر و صورت همين به
انقلاب پيروزي از بعدميباشد خود خاص ضوابط و شرايط
از شهرداريها مردم ، عقايد و اعتقادات به توجه با اسلامي
متري تا 150 100"حدودا محدودههاي كه سالمسازي طرحهاي
اين جان از حفاظت براي ناچار به و نموده استفاده ميباشد
در اندك محدوده همين در يكباره به ميبايست كه مسافر همه
با مطابق قراردادي بپردازند آبتني و شنا به يكديگر ميان
ابتداي قرارداد اين كه ميبندند غريق ناجيان با خود ميل
و تابستان شروع از روز حدود 20 گذشت از بعد تابستان هر
.ميشود بسته سواحل ، در نفر چندين احتمالي شدن غرق
ميباشند ، پايين به متوسط طبقه از "غالبا كه ناجيان
و قوانين طبق بر را قراردادها ايرادهاي و نواقص ابتدا
غريق نجات فدراسيون كه لوازمي و امكانات و مقررات
تربيت "بعضا و مسابقات برگزاري براي فقط كه فدراسيوني)
كرده مشخص كار اين براي (است پيشقدم كارت اعطاي و ناجي
سالمسازي طرحهاي و شهرداريها مسئولين براي بارها را
هيچ به صدايشان ولي.ميكنند نياز اعلام و داده توضيح
را حقوقها و مسئوليتها اين هم فرمانداري و نميرسد جايي
و ميزند سرباز آن پذيرفتن از و ميگذارد شهرداري برعهده
جان نجات و ساحل كنار در ماندن و اندك حقوق همان كه ناجي
امضا را قرارداد ميدهد ترجيح بيكاري به را خود هموطنان
با و كوچك چوبي دكل روي بر امكاناتي هيچ بدون و ميكند
طول سال هر زمستان تا شايد آن پرداخت كه حقوقي و سوت يك
ميكند؟ كار به شروع ميكشد
جويا را علت شهرداري از كه زماني مشكل اين منطقي حل براي
بودجهاي هيچ كه ميشويم مواجه جواب اين با ميشويم ،
كه آنجا از و نشده داده اختصاص ماهه سه شغل اين براي
ناجيان نيست ، سودآور استخر برخلاف دريا كنار در ناجيگري
سئوال اين حال.بسازند كم امكانات همين با كه مجبورند
شهرهاي عليالخصوص ساحلي شهرداريهاي آيا كه است مطرح
مرغوب ماسهاي سواحل از كه گيلان استان شرقي سواحل
مختلف قشرهاي از تابستاني مسافرين جذب براي برخوردارند
با و آوردهاند عمل به را جدي اقدامات خود شهرهاي به
جرايد و سيما و صدا قبيل از مختلف رسانههاي از استفاده
تشويق سواحل اين از صحيح استفاده به را مردم غيره و
يك در كردن شنا و تو در تو اطاقكهاي آيا كردهاند؟
كنار در مردم حد از بيش تجمع علت به كه متري محدوده 150
از سال هر ميشود مشاهده آن در آلودگي نوع همه يكديگر
براي استراحت و تفريح محل بهترين دريا كه مسافران تعداد
امر اين آيا نميكاهد؟ ميباشد فرسايشان طاقت كار ماه 9
آن گرم ماسههاي كه خزر درياي ساحلي حاشيه كه نشده باعث
انحصار در ميباشد مفاصل و عضلاني دردهاي كننده برطرف
همچون روز هر ويلاهايشان كه آيد در ثروتمنداني ديوارهاي
مستحقان براي را جا و سردرميآورد رنگارنگ قارچهاي
سو يك از بيتوجهي اين سوء اثرات ميكند؟ تنگ آن واقعي
كاري انگيزه ساله هر كه بهطوري شده منطقه ناجيان متوجه
شغل اين و رفته بين از كلاسديده و سابقه با ناجيان در
با تجربه با ناجيان مخالفت علت به موارد بعضي در
افتاده بيتجربه و جوان ناجيان دست به مربوط قراردادهاي
سوي از و ميباشند قبول مورد شهرداريها سوي از فقط كه
براي مناسب مكاني بيتوجهي اين زيانبار اثرات ديگر
بوم و مرز اين مردم اختيار در خداوند كه آسايش و تفريح
كه ميكند تبديل بلااستفاده و ناامن محل به را داده قرار
موانع اين بردن بين از و كردن برطرف براي دارد جا
و محترم دولت و مسئولين سوي از منطقي و كلي اقداماتي
كشورمان عزيز مردم هم تا شود انجام آن به مربوط نهادهاي
و نموده را اكمل استفاده خدادادي موهبت اين از بتوانند
ميشود حاصل ترتيب بدين كه شهرداريها بودجه از بخشي هم
منطقه اين زحمتكش ناجيان به بخشيدن سامان و حمايت جهت
.شود استفاده
رودسري سحري محمد
غريق نجات
انسان خودخواهي و سبز فضاي
شهرها گياهي پوشش مفهوم براي "معمولا سبز فضاي اصطلاح
كه است شهري باز فضاي از بخشي و است شده گرفته بهكار
درختچهها ، درختان ، استقرار با مصنوعي يا طبيعي عرصههاي
براي انسان نظارت براساس و گياهان ساير و چمنها گلها ،
جمعيتي مراكز و شهروندان زيستمحيطي شرايط بهبود
هستند اما.ميشوند بنا يا و نگهداري حفظ ، غيرروستايي
خود ندانمكاريهاي با را زحمات اين تمام كه افراد بعضي
شهر ميادين و پاركها در مثال بهعنوان.ميگذارند پا زير
را شدن خم زحمت خود به گلها خوش عطر بوئيدن براي عدهاي
دور گوشهاي در سپس و كرده جدا ساقه از آنرا و نميدهند
چشم از دور آمد خوششان گلي از اگر يا و مياندازند
صحيح شيوه از غافل و درآورده ريشه از آنرا ديگران
آن كاشت به مبادرت خود منزل حياط در گياهان جابجايي
شد خواهد خشكيده گل نهتنها مدتي از پس لذا.ميكنند
شهر زيباي تباهيچشماندازهاي جز چيزي آن نتيجه بلكه
از عبور بهجاي شهر ميادين سطح در يا و نميشود او عايد
و سبزه روي از سيماني كفپوش يا سنگفرشي مشخص مسيرهاي
كاسته آنها مسافت از چندمتري شايد تا ميروند راه چمن
عابرين عبور محل بهجاي خيابان از گذر براي يا و !شود
راه آن چمنهاي روي از بلوار ، مشخص بريده نقاط يا پياده
...و ميبرند بين از و كرده لگدكوب را سبزهها و ميروند
خودخواهيهاي با ما چرا كه است خالي پرسش اين جاي حال
تباه را زمين سبز پيراهن اين و چمنها و گلها خود بيجاي
ميسازيم؟
روح ، آرامش هوا ، تلطيف براي آنها كه است اين نه مگر
كاهش و حرارت درجه كاهش گردوغبار ، كاهش شهر ، زيبايي
هم دست در دست بياييد پس.شدهاند كاشته گلخانهاي پديده
سبب تعبيري به و گياهان نابودي سبب نهتنها تا دهيم
و كار زندگي ، محيط بلكه نشويم شهرمان تنفسي ريه نابودي
و سبزي و بخشيم زينت سبز موجودات آن با را پيرامونمان
.بريم خانههايمان به را نشاط و خرمي
رمضاننژاد عباس مهندس
دولت مخالفان استراتژي سازي بحران
جلائيپور فاطمه
نشانگر اخير هفتههاي در كشور سياسي رويدادهاي به نگاهي
به ميكند تحميل ما بر را خود كه است تاسفآور واقعيتي
نظام روءساي گذاردن ميدان در قدم با تنها كه گونهاي
"سازي بحران".ميشود ميسر آنها شوم چنبره از رهايي امكان
سياسي داب و روش به كه است چندي آور تاسف واقعيت اين ،
تبديل (هستند دولت مخالفين از "عمدتا كه) خاص جناحهايي
قلمي از دولت مخالف نشريه يك كه پيش چندياست شده
يك مثابه به بحرانسازي ضرورت از سخن تماميتخواه
اين عمومي تصور بود ، گفته دولت مخالفان براي استراتژي
نميتوان دولتهرگز مخالفان بودن جازم عليرغم كه بود
نظام وفاداران از جملگي كه قوم اين عقلاي كه كرد تصور
.بسپارند گوش بحرانانديشان خام توصيه به چنين هستند
"عملا كه روحانيت محترم جامعه اخير بيانيه صدور متاسفانه
عهده بر ميخواست دولت عليه را جديد مخالفت موج رهبري
با گروهي كه كرد ايجاد را جدي پرسش اين بگيرد ،
چگونه جامعه به نسبت (فرزندي و پدر) "بنوت" مدعاينسبت
ديگر سويي از مينشيند؟ سياسي حزب يك مقام در چنين
سخن شرعي تكليف موضع از چنان رسمي مقامات از پارهاي
اسلامي جمهوري در گويا كه گرفت شكل توهم اين كه گفتند
مقام كه گونهاي به دارد ، وجود تضاد شرع و قانون ميان
بر تاكيد "مجددا خود جمعه اخير خطبههاي در نيز رهبري
مدعيان اين راستي به آيا.نمودند اسلامي حكومت اختيارات
ميآورند نظر در چنان را اسلامي جمهوري نظام ، دوستداري
ناتوان دين و قانون شرع ، و عرف جمع در طاغوت حكومت كه
مثل نظام دوستداران از گروهي مثل كه است اين واقعيت بود؟
از اسلام پيامبر حج آخرين در كه است شده كساني آن
كه رسيد فرمان و افتادند پيش و زدند جلو نبياكرم
گرفتند دستور نيز كاروان از ماندگان جا كه چنان بازگردند
از چنان ما جامعه در نخست گروه متاسفانه.ورزند شتاب كه
احتمال از بيش كه افتادهاند پيش شرعي و قانوني حكومت
بحرانسازي پروژه با شگرفشان تطابق از بايد آنها صدق
اصلاحات فرآيند كردن ساقط براي بحرانسازي.بود نگران
برخي كار دستور در متاسفانه كه است ناميموني هدف خاتمي
نيز رهبري معظم مقام اگر و است گرفته قرار دولت مخالفان
محبوب و محترم جمهور رئيس از خود حمايتهاي حجم بر
همه از بيش ايشان كه دريافت بايد بيگمان افزودهاند
در و دولت كردن ساقط براي بحرانساز برنامه يك نشانههاي
.دريافتهاند را نظام نهايت
ضرورت پذيرش كه است گرفته قرار شرايطي در اسلامي جمهوري
تنها نه اينك.است درآمده ملي خواست يك صورت به اصلاحات
حاكميت عمده و اصلي بخشهاي بلكه جمهوري رئيس و دولت
ناديده.بگيرند ناديده را ملي خواست اين نميتوانند
كه است كساني همه براي راهبردي خطاي يك اصلاحات گرفتن
شده تضمين سرزمين اين آينده در را خود بقاي ميخواهند
نه اصلاحات راه در بحرانسازي براي تلاش گونه هرببينند
نهادهاي بلكه كرد ، خواهد برانگيخته را عمومي افكار تنها
را آن هم رهبري ، نهاد مثل اسلامي ، جمهوري اصلي
.ديديم را آن از نمونهاي جمعه روز چنانكه.برنميتابد
قدرت به اتكا با تنها ميكردند گمان روزگاري كه كساني
مطمئن نبايد اكنون بايستند جامعه برابر در ميتوانند
جديدي واقعيت اين و است جامعه بطن در اصلي قدرت باشند ،
در ديگر بار يك بجاست.ميكند تحميل ما بر را خود كه است
نه اينك طلبي انحصار.كنيم نظر تجديد خود رفتار و اعمال
نيز كشور رسمي سياسي قدرت در حتي كه جامعه در تنها
.ندارد پايگاهي
|