اصول علم منابع
... گويد كه علي از بجز
اصول علم منابع
"اصول" واعتبار اهميت ،(ع) ائمه سخنان گردآوري چگونگي
(بخش واپسين)
موحد زاده عيني محمد
:ميگويد همچنين شيخطوسي
شيعه كتابهاي از جامعي فهرست تهيه مقام در كه كسي اول"
كتب نام جمعآوري به امكان سرحد تا راه اين در و برآمد
نگارش به كه بود غضائري عبيدالله بن حسين احمدبن پرداخت ،
ساير خصوص در ديگري و روايي اصول زمينه در يكي كتاب دو
نسخهبرداري مورد كتاب دو اين اما.آورد روي شيعه مصنفات
رفت دنيا از نابهنگامي مرگ با نيز آن موءلف و نگرفت قرار
"نمودند اقدام او كتابهاي بردن بين از به نيز او بستگان و
(40).
برده نام اصل هفده و يكصد از خود كتاب در الذريعه صاحب
عنوان با اصول اين از تعدادي از خودش گفته به اما.است
محقق.است شده ياد شيخطوسي و نجاشي آثار در "كتاب"
آثار از استفاده با نيز جلالي حسيني محمدحسين آقاي معاصر
هشت و هفتاد اسامي درج به آشوب شهر ابن و شيخ ، و نجاشي
با حال عين در وي.است كرده اقدام اصول صاحبان از نفر
عبدالله حريزبن مانند اصول اصحاب از بعضي كه توضيح اين
را اصل كه ميگردد متذكر بودهاند اصل چند داراي سجستاني
اصل يكصد از بيش به حاضر حال در بگيريم كه معنايي هر به
(41).برد نخواهيم پي آن نويسنده نشان و نام نظر از
تعبير به نسبت متقدمين كتب بررسي در اگر ترتيب اين به
ثبت "اصل" عنوان به كه را كتبي تنها و ورزيم جمود "اصل"
صاحب آنچه از بيش عددي به هرگز نمائيم احصاء شدهاند
به را اصل اگر اما.رسيد نخواهيم است ، رسيده الذريعه
روايات درج با ائمه اصحاب كه بگيريم نظر در كتابي معناي
تاليف -واسط هيچگونه بدون هم آن -(ع)امامان از خود
نسبت مفيد شيخ به كه چهارصد رقم صورت اين در كردهاند ،
صورت آن در اما بود ، نخواهد مبالغهآميز رقمي شده ، داده
را "كتاب" و "اصل" تعابير آنكه مگر داشت نخواهيم چارهاي
مترادف (ع)صادقين ياران ويژه به (ع)ائمه اصحاب خصوص در
مصادري از استفاده با صورت اين در.كنيم فرض يكديگر با
العلماي معالم و طوسي ، شيخ فهرست و رجال نجاشي ، رجال چون
تقريب نوعي با "اربعمائه اصول" صاحبان آشوب ، شهر ابن
متجاوز شيخ و نجاشي كتاب دو در كه چراشد خواهند مشخص
(ع)كاظم امام تا (ع)باقر امام ياران از نفر پانصد از
امام سه اين از كتابي واسطه بدون راوي كه شدهاند مطرح
صرفنظر آنان غيرموثق و ضعيف رجال از اگر و ميباشند
(42).رسيد خواهيم چهارصد به نزديك عددي به كنيم ،
رجالي سند موثقترين از استفاده با معارف مجيد دكتر آقاي
در را اصول و كتب صاحبان اسامي نجاشي رجال يعني شيعه
كه نموده احصاء جدول دو در (ع)هفتم تا پنجم امام ياران
در كه است شده متذكر وي.ميشود شامل را حدود 390 رقمي
به امام سه اين راويان و اصحاب ذكر هدف فهرست ، اين تهيه
كه بودهاند مدنظر راوياني و اصحاب بلكه نبوده ، تمامي
واقع تضعيف مورد "ثانيا و بوده كتاب يا اصل صاحب "اولا
خود از بعد محدثان اعتماد مورد "غالبا بلكه نشدهاند ،
(43).گرفتهاند نيز
و موثق شاگردان و ياران از تنها كه است حالي در اين
تراجم كتب در نفر هزار چهار از بيش (ع)صادق امام برجسته
.شدهاند مشخص رجال
اصول سرانجام
از برخي و شد روشن حدودي تا نيز گذشته بيانات از چنانكه
گذرگاه در اصول اين اكثر نمودهاند ، عنوان تحقيق باب
همه درج علت به يا و شده حوادث تندباد دچار زمان
عدم نيز و بعدي روايي مجامع و تحقيقات در محتوياتشان
گشتند متروك اصول ، اين سهلالوصول و منظم تدوين و تبويب
از اندكي تعداد به جز فراوان جستجوي و فحص با امروزه و
نقش احوال ، اين همه با اما.يافت دست نميتوان آن
گرانسنگي و معتبر كتب شكلگيري در اصول اين بنيادين
درايه صاحب.است ناشدني انكار بحار ، و اربعه كتب همچون
:مينگارد
چهارصد به منابع ، به رجوع در شيعه علماي از متقدمان كار"
به و ناميده اصول را آنها كه بود يافته تمركز كتاب
اينكه تا داشت ادامه امر اين.داشتند اعتماد آن مندرجات
محدثان از جماعتي اما.رفت بين از تدريج به آنها معظم
دسترسي نظر از كه نمودند تلخيص كتبي در را اصول اين
اصول اين از كه كتبي بهترينباشد داشته بهتري قابليت
شيخ از تهذيب و كليني ، از كافي كتاب از عبارت آمد فراهم
(44)."بود طوسي
در مندرج روايات اكثر جامع كه اربعه كتب وجود با "طبعا
اصول به آوردن روي بود ، مبوب و منقح صورتي به اصول ،
تبويب عدم چه نداشت ، وجهي چندان دانشمندان براي مزبور
.مينمود دشوار را آنها از استفاده اصول ، در مندرج روايات
.گرفت قرار فراموشي معرض در اندك اندك اصول ترتيب اين به
نيز -ه سال 448 در بغداد كرخ كتابخانه آتشسوزي جريان
البته.گرديد اصول اين از تعدادي رفتن بين از به منجر
و تهذيب گرانمايه كتاب دو تاليف از پس اندكي واقعه اين
(45).بود يافته تاليف اصول براين تكيه با كه بود استبصار
مستطرفات بخش در حلي ادريس محمدبن اظهارات از چنانچه
در شهيد الحجه ، كشف در طاووس بن علي سيدرضيالدين سرائر ،
تا اصول اين از تعدادي برميآيد ، مصباح در كفعمي و ذكري
واقع آنان استفاده مورد و بوده موجود بزرگان اين زمان
در مجلسي علامه نيز متاخر دانشمندان ميان در.است شده
و بالنصوص الهداه اثبات در عاملي حر شيخ بحارالانوار ،
از مستدركالوسائل در نوري ميرزاحسين نيز و المعجزات ،
ياد است ، مشهور اربعه اصول بقاياي عنوان به كه كتبي
.كردهاند استفاده و نموده
مصادر از بخشي معرفي ضمن بحار ، اول جلد در مجلسي مرحوم
توثيق به و برده نام را اوليه اصول از كتاب سيزده بحار ،
وجود متعددي خطي نسخ اصول اين ازاست نموده اقدام آن
معارف مجيد دكتر آقاي تحقيق بنابه آنها مهمترين كه دارد
:از عبارتند
شامل خود كه رقم 962 با تهران دانشگاه خطي نسخه -الف
:است زير شرح به اصل سيزده
زراد زيد اصل -1
عصفري عباد ابوسعيد اصل -2
حميد بن عاصم اصل -3
نرسي زيد اصل -4
حضرمي شريح محمدبن جعفربن اصل -5
الحضرمي مثني محمدبن اصل -6
حكيم بن عبدالملك اصل -7
الحناط الوليد مثني اصل -8
السندي خلاد اصل -9
عثمان بن حسين اصل -10
الكاهلي يحيي بن عبدالله اصل -11
عمره ابي بن سلام اصل -12
اسباط بن علي مختصرالنوادر اصل -13
علاوه كه -رقم 82 با تهران دانشگاه حقوق دانشكده نسخه -ب
:است زير موارد شامل فوق گانه سيزده اصول بر
ابيمنصور بن درست كتاب -14
ناصح بن ظريف ديات كتاب -15
جعفرالقرشي محمدبن كتاب -16
(ع)علي بن حسين به منسوب قصيدهاي نيز و
مندرجات شامل كه اشرف نجف در يعقوبي علي محمد نسخه -ج
القلاء رزين علاءبن اصل با همراه تهران دانشگاه نسخه 962
شيخ توسط اصول اين.است اهوازي سعيد بن حسين زهد كتاب و
حسيني جلالي محمد استاد و نجفي همداني جورقاني محمد شير
قرار استنساخ مورد "الاربعماه الاصول حول درسات" نويسنده
محمد شيخ توسط بازنويسي از پس آن از تعدادي و گرفته
در حكيم آيتالله عمومي كتابخانه در بارقم 629 سماوي ،
.ميشود نگهداري نجفاشرف
السته الاصول" در را اصول اين نيز مصطفوي حسن شيخ آقاي
نسخه 862 در موجود اصول شامل كه نموده جمعآوري "عشر
علاء اصل مختصر ناصح ، بن ظريف ديات كتاب تهران ، دانشگاه
.است بنمنصور درست نسخه و رزين بن
است موجود روزنامه دفتر در پانوشتها *
... گويد كه علي از بجز
(بخش واپسين) قرآن و طالب ابي ابن علي
سعه با را خود خلافت /امامت الهي مقام غصب (ع)علي حضرت
و صديق راهنماي و مشاور همواره و كرد تحمل بيمانندي صدر
(ص)رسولالله درگذشت از پس.بود گانه سه خلفاي براي اميني
بيرون خانه از و نگيرد دوش بر ردا كه كرد ياد سوگند
صورت به را قرآن كه اين تا جمعه ، نماز براي مگر نرود
.كرد وفا خود عهد و سوگند اين به و درآورد ، مدون مصحفي
بهانه و انداخته راه به زبير و طلحه و عايشه را جمل جنگ
آنان با نيز هم معاويه.بود عثمان از خونخواهي آنان
(ع)علي حضرت پيروزي با جنگ اين.داشت همدستي شايد و همدلي
سپس.يافت پايان شورشيان سركوب و وفادارش ياران و
بود ، شام فرماندار او فرمان به و عثمان زمان از كه معاويه
و كرد بيرون (ع)حضرت طاعت از سر (ع)علي حضرت عهد در
بودند ، فرمانش تحت كه را شام مردم همه معاويه.شد ياغي
(ع)علي حضرت با مقابله براي عثمان خونخواهي بهانه به باز
صفر در معاويه و (ع)علي سپاه ميان نبرد.بود كرده بسيج
در آنچه (ع)علي حضرت و.داد رخ صفين محل در هجري سال 37
طاعت تحت و اختلاف مسالمتآميز حل براي داشت توان
و نبخشيد فايده و داد خرج به شام اهل و معاويه درآوردن
ياران به بسيار توصيههاي دادن و حجت اتمام از پس لذا
انسانيت ، و اخلاق رعايت و كردن جنگ جوانمردانه درباره خود
يك كه ميرفت چون و داد شام لشكر با شديد مقابله به تن
مكر در كه معاويه بسازد ، را شام سپاه كار يكشبه و روزه
بر قرآن پانصد كه داد دستور داشت ، توانا دستي توطئه و
اعظم مسجد [عثماني مصاحف از] بزرگ مصحف و كنند سرنيزه
بودند برده بالا بسته هم كنار نيزه سه سر بر نيز را دمشق
ما اگر عراق ، مردم را خداي را خداي" دادند شعار چنين و
و تركان و روميان با جنگ براي كسي چه برويم ، ميان از
كتاب اين.دينتان درباره را خداي.ميماند باقي ايرانيان
بالاي قرآنهاي صحنه و شعارها اين."شما و ما ميان خداست
درباره (ع)علي حضرت سپاه سران و افتاد موءثر "قهرا نيزه
و.كردند پيدا نظر اختلاف و شدند مردد جنگ توقف يا ادامه
پينه پيشانيهاي با ظاهري زهد اهل از نفر هزار بيست حتي
وارد او با كه كردند تهديد را حضرت سجود ، كثرت از بسته
خدا كتاب به را تو كه حال گفتند و شد ، خواهند نبرد
.ميكشيم عثمان مانند هم ترا وگرنه.بپذير ميخوانند
به كه بودم كسي نخستين من شما ، بر واي:گفت آنان به امام
.پذيرفت را قرآن به دعوت كه كسي اول و فراخوانده خدا كتاب
آنان با من.نپذيرم و شوم دعوت قرآن به كه نشايد مرا و
فرمان از آنان و.نهند گردن قرآن داوري به تا ميجنگم
كتاب و شكستهاند را خدا پيمان و كردهاند ، سرپيچي خدا
كه ميكنم آگاه را شما ليكن ;انداختهاند سر پشت را خدا
به كردن عمل قصدشان و زدهاند ، نيرنگ شما به كار اين با
ظاهربينان اين جدي تهديد و فشار براثر باري.نيست قرآن
اشتر يعني فرماندهانش از يكي كه حالي در ، حضرت پيشه زاهد
معاويه سپاه بر نهايي پيروزي قدمي يك در و پيشروي حال در
داستانش كه افتاد حكميت به كار و شد متوقف ناچار به بود ،
سرنيزه بر قرآن نيرنگ طراح كه عاص عمروبن و است مشهور
سران از بعضي و شد او سپاه و معاويه داور بود ، بردن بالا
شديد مخالفت عليرغم هم آينده خوارج واقع در و سادهلوح
او داور كه كردند تحميل حضرت به را اشعري ابوموسي امام ،
با عاص عمروبن است مشهور كه چنان و.باشد او سپاه و
در نهروان ، در خوارج با جنگ.شد غالب حكميت در ترفند
و نوشتن از پس زيرابود صفين فتنه و جنگ واقعدنباله
كه برآوردند فرياد تندروان از تن چند نامه ، داوري خواندن
است قرآن از آيهاي تغيير اندكي با كه "لاحكمالالله"
:است رفته كار به بار سه "الالله الحكم ان" كريم قرآن در]
تهديد را حضرت هم عده اين.[يوسف ، 40 ، 67 ;انعام ، 6
بپذيري را حكميت نتيجه نبايد كه فشارگذاشتند تحت و كردند
حكم علي اي)."لالك علي يا الحكملله" ميزدند فرياد و
خدا مگر ميفرمودند حضرت.(تو با نه است خداوند با
اين.(كنيد؟ وفا عهدها به)"بالعقود اوفوا" است نفرموده
حضرت سپاه از شدهاند ، خوانده محكمه كه همفكرانشان و عده
را عباس ابن اميرالموءمنين ، ".شوريدند او بر و شدند جدا
با قرآن وسيله به كه كرد سفارش او به فرستاده نزدشان به
تعبير قابل گوناگون جهات از قرآن زيرا.مكن احتجاج آنان
از هم آنان و ميگويي سخن آيهاي از تو است ، تفسير و
استنباط آن از خود نفع به ديگري آيه يا و آيه همان
.".آننمييابند از گريزي راه زيرا بياور ، حجت برايشان
(ص)رسولالله از عياشي تفسير در مهمي حديث باره اين در
راه در كه هست كسي شما از":فرمودهاند كه است شده نقل
آن تنزيل راه در من كه همچنان ميجنگد ، قرآن تاويل
هرج سادهانديشان باري."است ابيطالب عليبن او و جنگيدم
تنگ (ع)علي حضرت بر سو همه از را عرصه قشري و طلب مرج و
حجت اتمام براي و اندازه از بيش حضرت مداراهاي.كردند
شديدي و خونين جنگ نهايت در.بود خداوند پيشگاه در واقعي
نهروان در خوارج و امام اردوي بين هجري سال 38 صفر در
و انجاميد وفادارش ياران و (ع)حضرت پيروزي به كه درگرفت
.يافت تداوم آنان انديشه اگرچه گرديدند ، قمع و قلع خوارج
ابنملجم نام به خشكانديش خوارج همين از يكي سرانجام
رمضان نوزدهم شب در را (ع)علي اميرالموءمنين حضرت مرادي ،
شمشيري با نماز هنگام به كوفه ، مسجد در هجري چهلم سال
رفيع مقام به بعد روز دو كه ساخت مجروح شدت به زهرآگين
كه هم روز دو همين در كه است شگفتآور و.رسيد شهادت
قاتل با كه ميكرد سفارش خود خانواده به داشت ، رمقي هنوز
:شهريار گفته به.كنند مدارا او
من قاتل كه پسر به گويد كه علي از بجز
مدارا كن اسير به اكنون توست اسير چو
خرمشاهي الدين بهاء : نوشته
|