افتاد تعويق به نوري عبدالله محاكمه
است شادي از سرشار ايراني فرهنگ
به روزنامهنگاران صنفي انجمن بيانيه در
:شد مطرح جديد منصفه هيات انتخاب مناسبت
اتهامات به رسيدگيكننده شعبه قضائيه قوه
كند عوض را مطبوعاتي
ماندن مسكوت خواستار روزنامهنگار 293
شدند مطبوعات قانون تغيير طرح
افتاد تعويق به نوري عبدالله محاكمه
نوري عبدالله محاكمه روحانيت ، ويژه دادگاه :اجتماعي گروه
(امروز) چهارشنبه روز از را "خرداد" روزنامه مديرمسئول
.كرد موكول جاري آبان هشتم شنبه ، روز به
در شنبه سه روز روحانيت ويژه دادسراي عمومي روابط
از جمعي درخواست به تصميم اين:كرد اعلام اطلاعيهاي
روحانيت دادگاهويژه موافقت و مطبوعات منصفه هيات اعضاي
.است شده اتخاذ
دادگاه در "خرداد" مديرمسئول اتهامات به رسيدگي است قرار
عمومي روابط.شود آغاز شنبه روز صبح روحانيتساعت 8 ويژه
:است كرده اعلام خود اطلاعيه در روحانيت ويژه دادسراي
اطلاعيه اين كتبي ، ابلاغ براي كافي فرصت نبود به باتوجه"
".ميشود تلقي شكات و دعوي اصحاب رسميبه ابلاغ منزله به
براي روحانيت ويژه دادگاه جلسه بود قرار اين ، از پيش
و بيست ،"خرداد" روزنامه مديرمسئول بهاتهامات رسيدگي
.برگزارشود گذشته مهرماه هشتم
است شادي از سرشار ايراني فرهنگ
"روانشناس " بهرامي مهين با گو و گفت در زيستن شاد چگونه
(پاياني بخش)
شادي باره در بهرامي مهين با گفتوگو نخست بخش :اشاره
تعريف چون مطالبي با پيش شماره در گذشت نظرتان از ديروز
ادامه اينك.شديد آشنا رواني سلامت و شادي ارتباط لذت ،
.ميگذرد نظرتان از گفتوگو اين
ميكند طي طولاني راه يك كه زديد كه مثالي مورد در اما
با ميكنم خواهش كه دارم پيامي من.ميرسد امروز به تا
افسوس "اصلا من.بنويسيد را آن ميپذيرم كه مسئوليتي
بههيچ است ، بوده نفت طلايي سعادت گذشته در كه نميخورم
و داشتيم نفت ما اين ، برابر چندين اگر كه اين براي !وجه
دانش و نكنيم فكر درست ما اگر باشيم ، داشته آينده در
فايدهاي باشيم ، نداشته را سعادتي نوع هر از استفاده
.برد نخواهيم
ما ديگر معادن مگر.هستند كمسعادتي ما زمينهاي مگر
اين كه دارم را اعتقاد اين "اصلا من هستند؟ كمي سعادت
ملت ;عجيبش هوشياري برخلاف است ، داشته نعمت كه ازبس ملت
!است شده تنبلي
سعادت افسوس من.نميخورم را سعادت آن افسوس "اصلا من و
در كه نيست لازم -است كوچك خيلي خيلي كه ميخورم را ملتي
شما خوانندگان ميخواهد دلم من بياورم ، را نامش اينجا
حجم كوچك ملت اين -بكنند شناسايي را ملتها آن و بروند
حاصلخيز خاك.ندارد زياد هم خاك است ، كوچك هم مملكتاش
حداقل كه هست تفكري آنچنان داراي ولي.ندارد هم چنداني
ندارد ، نفت "اصلا.است برچيده خودش ملت ازبين را گرسنگي
"!بخره جاهايي از ببره پيت بايد" معروف بهقول
نسل براي.ميكنم عرض ملت اقشار تمام براي را جواب من
حق هم نسل اين چون -ميانسال نسل جوان ، بعداز نسل جوان ،
و باشد شاد كه دارد حق هم پير نسل -باشد شادمان كه دارد
.كند زندگي
روز مد براساس كه بياموزيد كه بگويم شما به جا همين
تا بدهيد ، بها جوان نسل يا خانمها به زياد كه نباشيد
بداند بايد جوان نسل.كنند گم را خود راه آنها كه آنجا
بنابراين.ميشود ميانسال بياورد بهدست تخصص تا كه
.دارند زندگي حق هم آنها كه بداند و بگذارد احترام
كار مغزش وقتي تا انسان نيست ، مسالهاي هم بازنشستگي
.دهد انجام بزرگ كارهاي و باشد مفيد ميتواند ميكند ،
يا بيرشك احمد باد دراز عمرش كه بزرگ دانشمند نظير)
انجام نگارش كار بالا سنين در كه حسابي دكتر زندهياد
(.ميدادند
خوب زندگي كه ميدهم بها مردم تمام به من بنابراين
زماني.نخورند بههيچوجه را گذشته افسوس و باشند داشته
تفكيككننده و سازنده عالي نيروهاي كه بخوريم افسوس بايد
، مساله تفكيك اين كه باشد يادتان.برود دست از خلاقمان و
.است مهمي بسيار
گذشته يك افسوس حتي.نميخوريم را گذشته افسوس "اصلا ما
بتوانيم كه ميكنيم آرزو فقط ما.نميخوريم نيز را نزديك
من.كنيم تحليل درست و ;كنيم شناسايي درست را چيزي هر
;ميرسد انتخاب راه به كه چيز هر شناسايي كه ميكنم گمان
.است لازم ميرساند ، معنوي آزادي نوعي به را انسان و
بينظير رماني در كه ميكنم تكرار را سيلونه حرف باز
زندگي ظاهري آزادي نهايت در ملتي است ممكن:است آورده
(است درون منظورش او).باشد نداشته آزادي "اصلا ولي بكند
;باشد نداشته را آزادي شكلهاي از بسياري كه باشد ملتي و
ديني فلسفههاي تمام با اين.باشد آزاد بياندازه ولي
به كرده منحصر را شما آزادي او.دارد همخواني هم جهان
هيچ باشد ، مقيد و نباشد آزاد روان اگرشما رواني آزادي
.بدهد بيروني آزادي شما به نميتواند كس
از ;باشد قصهوار اگرچه را مثال اين مجبوريم باز
و گرفته عرفان در كه غنايي اين.كنيم نقل عريان باباطاهر
كنارش به را سلجوقي سلطان است ، داشته كه متعالياي بينش
.ميكشاند
يك:ميكند خواهش بابا از و ميرود كوه بالاي تا سلطان
بابا (هست هم ديوژن حكايت شبيه اين).بخواه من از چيزي
اگر كردهام ، استراحت اينجا من "فعلا:ميگويد جوابش در
.ميشوم متشكر خيلي كنم كامل را استراحتم من بگذاريد شما
:ميگويد و ميافتد التماس به -نوعي به شايد -سلطان اين
و درميآورد را انگشترشبخواهي من از چيزي ميخواهد دلم
من درد هيچ به اين ميگويد بابا.ميدهد همداني باباي به
چيزي پس:ميگويد سلطان.من براي ميشود ، وبالي نميخورد
!بده من به
آنجا كه ضخيم بلور از حلقهاي)بود شكسته ابريقي سر
من هديه اين ميگويد و ميكند سلطان به رو (بوده افتاده
!كن دستت به است انگشتري است ،
حلقه آن ميمرده كه زماني تا سلجوقي سلطان كه است معروف
ببينيد شما.فرد آن كرامت خاطر به !است بوده دستش به
از چنان بابا كه گذاشتهاند صحه براين هم فرنگي محققين
به نسبت كه شوقي از و ميآمده هيجان به خودش تفكر
هم الان كه همدان زمستان در كه ميشده گرم داشته معنويات
!است ميشده سبز لاله دوربدنش فاصلهاي در است ، معروف
.است ميآمده بهار او بدن گرماي از يعني
! "اصلا باشد؟ غمگين ميتواند ملتي چنين ببينيد
رنگ اصلي ، رنگ ما ملت ميان در كه دارم عقيده هم من *
.است شادي
كنيد نگاه كه ملت اين خوشي به شما. "حتما بله:بهرامي
البته.ميرقصند خوشيها من نظر به.ميشود حل چيز همه
من نظر به آنها چونميكنند تابلو الان كه خوشيهايي نه
خوشيهاي اين دهستاني ، خوشيهاي اين ولي.هستند غمانگيز
شما زيرپاي كه گياهي كننده خيره رنگهاي با ايراني ، اصيل
غمانگيز كه ديدهايد خوشي يك "واقعا شما.است افتاده
.تركمن يا بلوچ يا بختياري انتزاعي نقشهاي حتي باشد؟
با ميكنند پيدا خط كه اينها.فوقالعادهاند كه اينها
را آنها و زمين كره سوي آن در مايا و آزتك كارهاي
رقص عروسي ، رقص جنگ ، رقص در شاديهايشان در كه ميبينيد
!ميزنند انتزاعي نقوش اين از صورتشان به تولد
چنين هم هنديهاما نقشهاي رنگ شبيه رنگهايي با
مشترك جهان تمام در شادي اين بنابراين.نميكنند كارهايي
.دارد شادي به بشرگرايشاست بشر ژنتيك گفت ميسوسر.است
است ممكن ;ميآيد غم زماني يك اگراست فراري غم از بشر
غمگيني وسيله به را خودش ميخواهد بشر شايد !باشد ژست
شايد.ميخواهد چيزي شما از شايد.بدهد نشان جدي
ميكند ، درهم كه را اخمهايش.بترساند را شما ميخواهد
!ميترسد او از آدم
من براي كه چيزي.گفتيد خوشيها رقص از صحبتتان در *
من كه اين بااست ايرانيان رقص همين است جالب بسيار
.نديدهام را دنيا ديگر جاهاي
.ندارد وجود شادتر اين از رقصي:بهرامي
.باشد چنين ميكنم فكر *
گمان من ميآيد ، ايراني رقص تم كه اين محض به:بهرامي
را خودش جلوي يعني !است قوي خيلي نرقصد كسي اگر ميكنم
نگاه رقص حركات در شما.است فراگير تم اين.است گرفته
جذابيت ، حيا ، شرم ، نوازشها ، تعارفها ، انواعكنيد
تحليل.دارد وجود انسان بدن كننده خيره فرمهاي زيبايي ،
بگوييم كه ميكنيم اشاره ما.دارد دانشكده يك خودش رقص ،
.قائليم هم اين به
در گوناگون هنري زمينههاي در را شما عقيده ميخواهم *
ادبيات مثل هنرهايي در.بپرسم انقلاب از بعد معاصر دوران
سينما ، نقاشي ، قصه ، رمان ، شعر ، تئاتر ، نمايشي ،
صاحبنظر اينها اغلب در شما الحمدالله كه تنديسسازي
يا است بوده شادي به گرايش بيشتر شما عقيده به هستيد ،
!اندوه
من چون اما.دارد طولاني بسيار جوابي سئوال ، اين:بهرامي
در كند ، پيدا انتشار شما وسيله به حرفها كه دارم ميل
گرايش اين از بخشي كه بگويم ميتوانم اشارتي ، مختصر همين
زمينههاي اين تمام كه طوري بهاست بوده ناخودآگاهانه
را خودشان شايسته هويت هيچكدام برشمرديد ، كه هنري
كه اين براي ;نيست ممكن كه نهايي هويت.نيافتهاند
به و نرسيدهايم شايسته هويت به هنوزدارد هنرجريان
نظر از كه تحولي اين در كه آن مگر نميرسيم نيز آساني
خودشان خاص بيان ;زمان مرور در است ، افتاده اتفاق فكري
ما.كنند پيدا داريم ما كه هنري ميراث به توجه با را
قلبي اعتقادات شناخت ، ميراث و تفكر ميراث اين بر علاوه
مقتضيات و ميراثها اين با متناسب فن و بيان.داريم نيز
الان.كنند پيدا آينده در بايد را انساني جامعه امروز
گرفته شرق از شده ، گرفته غرب از.است آمده قاطي چيزهايي
گرايشهاي زيرا است ، بوده لحظهها هيجاني تاثير زير شده ،
از بيش من نظر به كه چيزهايي ;است بوده (مدروز) روز باب
خيلي آموختهها و آمدهها مقدار چون.شدهاند قاطي گذشته
.است انقلاب از قبل از بيشتر
سر پشت كه تجربه اين ;شدهاند جديتر آدمها خيلي
فكر داريم جديتراست بوده بزرگي تجربه گذاشتهايم ،
به حقي كه است ، شده بيشتر خيلي ترجمهاي آثار.ميكنيم
.است شده بيشتر خيلي دانشجو و تحقيق.دارند ما گردن
در انتخابي طور به آنها از زيادي تعداد كه خانمهايي
انجام و دانش كسب دنبال به و كردهاند رها را نشستن خانه
ضرورت به بگويم اگر حتي.شدهاند بيشتر رفتهاند ، كار
"كاملا مشكل زندگي اين بگوييم بايد امروز ، مشكل زندگي
جديتر عامل زندگي اين اشكالات مقدار يك است ، نداشته عيب
بنابراين.ميكنيم كوشش سختتر ما.است شده ما كردن فكر
.بگيريم نظر در نيز را مشكل زندگي اين مثبت جنبه
صرف تنبلي به نميتوان ميآيد ، دست به سختي به كه ناني
.است ناخودآگاهانه جامعه در اين.ميآيد حيفش آدم.كرد
داريم كه (هنرها انواع) مبحث اين از بخشي گرايش اما
شادي به كه شماست هميشگي پاسخ هم آن و است ژنتيك و طبيعي
ببينيد كنيد نگاه شما.ميرود شادي به "حتماميرود
از بعضي "واقعا من.كردهايم پيدا ما خوب ترانه چهقدر
گوش لذت با را ميشوند پخش تلويزيون از كه سرودهايي
با اينها.جاافتادهاند و متين اينها چون ميكنم ،
خيلي سازهاي از اينها.شدهاند اجرا خوبي خيلي اركستر
شادي غيرجدي مجالس در شايد "قبلا و -آمده الان كه مدرن
هنري بالاي سطح استفاده دارند -ميشدهاند استفاده فقط
.ميكنند
حضور.است شده متحول كلي به انقلاب از بعد فيلم موسيقي
موسيقيشناس و دان موسيقي فخرالديني ، استاد مثل افرادي
پيدا خوبي روزگار موسيقي.ماست جامعه براي بزرگي بخت
.كرد خواهد پيدا خوب روزگار يك "بعدا سينما و كرد خواهد
كه داريم خوبي آثار تك ولي است سرگشته الان هم سينما
خواهيم خوبي كارگردانهاي آينده در كه ميكند اميدوارمان
.داشت
اساتيد جزو كه پتگرها خانواده مثل ما بزرگ نقاشان يا
تنديسسازي زمينههاي در يا.نقاشياند موءلف و تفكر صاحب
پيش زنان ميان در بهويژه چشمگيري ترقيات علمي تحقيقات و
زمان در بود ممكن كه زناني.است مباهات مايه كه است آمده
كه چيزي.بگذرانند سفره آرايش به را خودشان وقت ديگري
سال هفت يا شش ما.است استعداد دهنده هدر اما است خوب
نوبل كميته كانديداي عنوان به را مجد دكتر خانم پيش
ادامه ايران در تحقيقاتشان به كماكان كه داشتهايم پزشكي
خانمها از بيشتري تعداد قصهنويسان ميان در.ميدهند
اما بيشتر غناي با اما آقايان از كمتري تعداد و بودهاند
ميكنم گمان من ;كنيم صحبت بخواهيم فقط شعر درباره اگر
ما ديگر ، مقالات در انشاءالله بكنيد صرف وقتي بايد شما
چهقدر خصوص به كه بكنيم امروز سرايندگان از تحليلي
كه بزرگي اساتيد و دارند زندگي و مهر شادي ، به گرايش
خواهد هميشه براي اسمشان سنگين ، تاريخ اين در "مسلما
هم زندگيشان عمر و شاديشان عمر انشاءالله و ماند
.باشد طولاني
كرديم صحبت لذت و رضايت معناي به شادي از ما جا اين تا *
اين از غير كه ميكنم فكر من اما.بنيادي و است باطني كه
دارد ، جريان زندگي تمام در و است مهم هم بسيار كه تعريف
.ميشود متبلور درآنها شادي كه هست هم ديگري مقولات يك
من.ميپردازيم طرب به آن در كه داريم مراسمي "مثلا ما
كليه در كه فعاليتها اين به نسبت را شما نظر ميخواهم
براي ميكنيم سعي نقاشي در ما "مثلا.بدانم هست هنرها
از كار اين "عمدتا موسيقي در ;بكنيم كاري طرب و شادي
در ;داريم رقص فرح و طرب براي كه رقص در است ، بوده قديم
نظر اين مورد در ;داريم رقص هم ديگر مقولات براي كه حالي
ابتذال مساوي را طرب بعضيها كه اين براي چيست ، شما
داريد؟ عقيدهاي چنين هم شما بدانم ميخواهم من.ميدانند
من كه ميدانيد شما.نميكنم فكر اين به "اصلا:بهرامي
و يافتهها پيرو ميدهد ، اجازه بضاعتم كه آنجا تا
بشر ذاتي شادي من گمان به.هستم روانشناسي دانش دادههاي
جمعيت تعداد نبود ، بشر ذاتي اگر كه باشيد مطمئن.است
ديگري شكل يك زندگي نوع و بود ، اين از كمتر خيلي جهان
.ميشود زائيده هنر ;عشق رابطه از مهر ، از شادي ، ازبود
وجود به خودشان در شاد هيجان مصنوعي طور به كه كساني حتي
فرق خمود هيجان با شاد هيجان كه ميدانيد) ميآورند ،
شاد داشتن ، بالا روحيه براي دارند خوبي دستاويز (دارد
غيرمضر مواد از استفاده طريق از ميتواند هيجان اين بودن
كه كنند صرف شيريني يا بخورند قهوه يا چاي "مثلا.باشد
.شادشوند
تفكيك قدرت داراي بايد ما جامعه كه كردم اشاره "قبلا من
مهمي بسيار مرحله انتخاب كه گفتم و باشد ازيكديگر مفاهيم
تفكر سال اين 2500 تمام در مهمي بياندازه بحث وقتي.است
اختيار و جبر درباره كه هست ما دست در فلسفي مدون
راسل برتراند مثل فلاسفه آخرين دارد ، حتي بسياري صحبتهاي
شما اين ميكنند ، بنابر صحبت اينها درباره سارتر يا
.است مطرح انتخاب مسئله هم ، اختيار و جبر فلسفه در بدانيد
موضوع انتخاب پس.كنيد انتخاب بتوانيد چگونه شما كه اين
مسئوليت شما كه است انتخاب عنوان زير چون است ، مهمي
خود مسئوليت به ميخواهيد و ميكنيد درك را انسانيتان
.كنيد عمل
انتخاب چون.دارند را اول نقش "مفاهيم" انتخاب اين در
تنها نه اين.ميكنند گمراه را شما "مفاهيم" از غلط
ميكنم گمان من بلكه است ، دور به ابتذال از فرسنگها
قدرت است ، شاد "كاملا و هست بالايي روحيه در نفر يك وقتي
بردن بين از عامل كه روانياش تخليه و بيني واقع تشخيص
از شدن دور به اين و شد خواهد بيشتر است سوءداوري و كينه
!ابتذال به تا است نزديك بيشتر ابتذال
كار جدي غير شما كه ميدهد دست زماني ابتذال روحيه
فكر مندارد فرق بودن شاد با بودن غيرجديميكنيد
براي.هستيد غيرجدي قدري هستيد ، غمگين وقتي شما ميكنم
توانايي خردي و نگرفتهايد نظر در را جهان عظمت كه اين
از هستيد عصبي شما كه موقع آن.نيستيد متوجه را انسان
ختم مقطع همين به مسائل همه كه ميكنيد خيال و موضوعي ،
.هستيد غيرجدي شما موقع آن ميشود ،
كه مغزي و انساني تواناييهاي با آفرينش عظمت برابر در
ما كه تفكري گستره آن با است ، كرده عطا ما به خداوند
آدمي رسد:ميفرمايد سعدي كه هستيم قدرتي يك ما ;داريم
مكان است حد چه تا كه بنگر نبيند ، خدا جز به كه جايي به
عظمت برابر در كه بداند بايد تفكر اين با انسان.آدميت
.ميكند حركت نور با كه است ذره همان "واقعا كائنات
.ميكند حركت ميآيد ، مبدا از كه نوري جاذبه با يعني
عالي بينندگان ديگر و مولانا كه بينشي معناي به عرفان
و گوشهنشيني !همين يعني.كردهاند استفاده آن از جهان
.است شادي ذاتش در عرفان !نيست تنبلي و شلي و گذشت
:ميگويد مولانا
يار زلف دست يك (است معرفت جام شايد) باده جام دست يك
(باشد معرفت از رشتهاي شايد)
!آرزوست ميدانم ميانه چنين رقصي
بدون راحت ، شعر اين.برويد شعر اين ريتم بحر به شما حالا
تفكري مورد اين در بايد ما اين بنابرميآورد رقص ساز
بايد جامعه ابتدابرسيم نتيجه به كه بكنيم ، عميق خيلي
روزنامهها از چه كردهايم عادت ما.ببيند مفاهيم آموزش
عبور مفاهيم از سطحي طور همين رسانهها ساير از چه و
موضوع به كه موقعي ميخوريد ، غصه كه موقعي شما.ميكنيم
به دست ميگيريد ، عزا مالي ضرر براي چسبيدهايد ، كوچكي
جور هزار ميدانيد ، ورشكسته را خودتان ميزنيد ، خودكشي
آن شما (!ميگويم را نوعي شماي البته) ميزنيد كلك و دوز
كه رفته يادتان كه اين براي هستيد ، غيرجدي كه هست موقع
تمام !بخوريد سنگيني نقليه وسيله يك از كوچك تنه يك اگر
!است مرخص حسابها اين
اين به گرسنه ، نيمه شكم يك با "واقعا باشد جدي آدم اگر
مختار سالم ، آزاد ، جهان ، اين گستردگي در من كه ميچسبد
.كنم تجربه را ديگر بهار يك ميتوانم ;هستم
هم را اين اما هستند ، همديگر شبيه بهارها همه است درست
و:ميگويند ;ماركز هم هراكليتوس ، هم ميگويد ، برگسون
منظورشان داشت نخواهد پي در بهاري ديگر رفت كه بهار اين
بهار تابدانيد را قدرش شما كه است بهار دانه يك اين
.است جداگانه شاديش باز ديگر ، سال
حاجي را ، نوروز جشنهاي را ، نوروزي مير اين كه ملتي
چهارشنبه شب ميكند ، اختراع شادي براي را اينها و فيروز
و اموات به اقوام ، به معلولين ، سرزدن براي را سوري
مذهبي شكلهاي ميدهد ، خيرات و ميكند ، انتخاب مريضها
"مثلا.ميدارد نگه شادماني حفظ با را ميشوند عوض كه
چگونه ميكند ، عوض آتش روي از پريدن با را آتشپرستي
باشد؟ غمگين ملتي ميتواند
در و بپرد آتش روي از نميتواند كه ميكند گريه كه آدمي
.كند مشاركت چهارشنبهسوري شادي
اين نمودار كرده سوگواري مجالس در ملت اين كه اختراعاتي
در كه خون قند.است داشته دوست را شادي قدر چه كه است
در را شيرين خوراكيهاي انواع ميآمده ، پايين عزاداري
.است گذاشته دسترسشان
كرده جمع هم دور را همه كرده ، درست غذا بهانهاي هر به
.برسند سرورشان و جشن شاديآميز تفكرات به اينها كه
بهوجودآورنده ملت اين كه نكنيد ترديد لحظهاي اين بنابر
.است بوده شادي
تجربه از بزرگي كولهبار اين با كلام آخرين عنوان به *
را اينها داريد گونه چه شما كه ميكنم فكر هميشه من كه
.باشيم شاد چگونه كه كنيد توصيه ما براي !ميكنيد حمل
.هستم شادي عاشق ولي دارم ، فلسفي غم يك وقت يك من:بهرامي
كمدي ، عاشق دارم ، دوست ميخندانند را من كه مردماني
فيلم كه حال عين در.هستم رقص و موزيكال فيلمهاي عاشق
.دارم دوست و كردهام تحليل را جدي هاي
از كه نفرتي خاطر به خودم عمر لحظه به لحظه از شدم معتقد
بهانه دنبال وقت آنببرم شايان استفاده بايد دارم مرگ
ميشوم شاد آنها از دارم ، دوست را حيوانهاميگردم
كشف را فيلمساز يك وقتي ميشنوم ، خوب موسيقي يك وقتي
هيچ ديگران براي گاهي كه را سبزهها اين وقتي ميكنم ،
من.ميشوم شاد ميكنند ، باز تازه برگهاي ندارند ، ارزشي
.ميكنيد پيدا شادي بهانهاي هر به بخواهيد اگر ميگويم
خواه موحد مجيد از گفتگو
به روزنامهنگاران صنفي انجمن بيانيه در
:شد مطرح جديد منصفه انتخابهيات مناسبت
اتهامات رسيدگيكنندهبه شعبه قضائيه قوه
كند عوض را مطبوعاتي
جرايم به رسيدگيكننده مراجع همه در انتخابي منصفه هيات
باشد داشته حضور مطبوعاتي
مناسبت به روزنامهنگاران صنفي انجمن :اجتماعي گروه
به بيانيه متن.كرد صادر بيانيه جديد منصفه هيات انتخاب
سرآغاز ميتواند جديد منصفه هيات انتخاب:است زير شرح
مطبوعاتي اتهامات به قانوني رسيدگيهاي در جديدي فصل
جرايم به رسيدگي حوزه در بلاتكليفي ماهها به و باشد
انتخابي تركيب ميرفت انتظار چه اگر.دهد خاتمه مطبوعاتي
آزادي ، مفهوم از مردم قبول مورد ارزشهاي و خواستها با
هيات انتخاب داريم اميد ولي باشد ، داشته بيشتري انطباق
محترم مسئولين كه شود آن موجب آراء اجماع اساس بر مذكور
به نسبت بيطرفانهتر رسيدگي براي را تمهيداتي نيز قضايي
پيشنهاد خاطر بديننمايند فراهم مطبوعاتي اتهامات
:كه ميشود
قضايي ، دستگاه از منصفه هيات نهاد استقلال حفظ براي -1
هيات مستقيم نظر تحت و خارج قضاييه قوه از آن دبيرخانه
ايران روزنامهنگاران صنفي انجمن منظور بدين.گيرد قرار
براي منصفه محترم هيات به مساعدت براي را خود آمادگي
.ميدارد اعلام دبيرخانه اين تشكيل
به كننده رسيدگي شعبه به ميتوان كه قضاوتي از مستقل -2
مثبت خصوص اين در عمومي ذهنيت داشت مطبوعاتي اتهامات
قضايي دستگاه محترم مديريت كه ميشود پيشنهاد لذا نيست ،
بعد مرحله در و تغيير را رسيدگيكننده شعبه اول دردرجه
.نمايد احاله و ارجاع متعدد شعب به را رسيدگي
براي را خود هم ديگر مراجع برخي اينكه به توجه با -3
پيشنهاد دانستهاند ، صالح مطبوعاتي اتهامات به رسيدگي
و مردم حقوق تضييع از جلوگيري براي ميشود
كليه در انتخابي منصفه هيات مطبوعات ، و روزنامهنگاران
.يابد حضور كننده رسيدگي مراجع
تن سه حضور كه ميدانيم ضروري را نكته اين ذكر خاتمه در
آرا نيز و منصفه هيات در صنفي انجمن مديره هيات اعضاي از
با ارتباطي و بوده شخصي موضع از هيات آن در آنان نظرات و
.ندارد انجمن اين مديره هيات وظايف
ماندن مسكوت خواستار روزنامهنگار 293
شدند مطبوعات
قانون تغيير طرح
كشور روزنامهنگاران از نفر از 290 بيش :اجتماعي گروه
.شدند مطبوعات قانون تغيير طرح ماندن مسكوت خواستار
:است زير بهشرح روزنامهنگاران بيانيه كامل متن
برخي توسط كه مطبوعات قانون تغيير يا جديد اصلاحيه
مجلس به تصويب و بررسي جهت اسلامي شوراي مجلس نمايندگان
را خود قانوني مراحل عنقريب است ، شده ارائه اسلامي شوراي
.كرد خواهد طي مجلس در
بيشتر هرچه مجازات و محدوديت ايجاد طرح اين اصلي مبناي
.است خبرنگاران و روزنامهنگاران و نشريات براي
زمان از طرح اين در شده پيشبيني جرايم و محدوديتها
كشورهاي ساير در حتي.است نداشته سابقه تاكنون قاجاريه
اينگونه مطبوعات عليه تضييقات نيز ، مطبوعات آزادي فاقد
كشورها ، آن قوانين در و است نگرديده پيشبيني قانونمند
.است شده رعايت ظواهر حداقل
و مستقل مطبوعات مرگ اعمال ، و تصويب صورت در طرح اين
.داشت خواهد پي در را اخبار و اطلاعات تبادل آزاد جريان
اقدام يك فقط را طرح اين ارائه ايران مطبوعات جامعه
اسلامي جامعه آزاد مطبوعات كردن منكوب براي سياسي
قانون باطن و ظاهر با آشكار تعارض طرح ، اينميداند
طرح ، اين تصويب.دارد اسلامي مجازات قانون نيز و اساسي
مجموعه براي نيز و جامعه آحاد تمامي براي زيانباري آثار
مجلس وهن موجب و داشت خواهد ايران اسلامي جمهوري حاكميت
.بود خواهد آينده و حال در اسلامي شوراي
اين كه مينمايد اعلام "رسما بدينوسيله مطبوعات جامعه
و ميداند مطبوعات منافع و ايران ملي منافع مخالف را طرح
درخواست به نظر.ميدارد اعلام آن با را خود صريح مخالفت
نمودن ملحوظ كه اسلامي ارشاد كميسيون و مجلس محترم رياست
داشتهاند اعلام طرح در را مطبوعاتي جامعه نظر
هيات عاجل اقدام با دارند اميد نامه اين امضاكنندگان
محترم نمايندگان قاطع اكثريت و اسلامي شوراي مجلس رئيسه
.بماند مسكوت طرح اين مجلس
|