...مگر است زيان در انسان
چين در مساجد
...مگر است زيان در انسان
عصر سوره تفسير
سوره از است تفسيري ميآيد ، پي از كه مطلبي :جستارگشايي
ويژگيهاي از.طالقاني مرحوم نستوه مجاهد خامه به ،"عصر"
سرچشمههاي از برخورداري عين در طالقاني ، استاد تفسيري
بزرگوار ، امامان و (ص)پيامبر سنت و اسلامي معارف پربار
و دردمنديها و كنوني انسان مقتضيات و نيازها به توجه
در كه روست اين از.است مدرن جهان از برآمده آشفتگيهاي
فلسفي ، مسائل درباره بيشماري آگاهيهاي استاد ، تفاسير
انسانشناختي و جامعهشناختي روانشناختي ، كلامي ،
از يكي به اختصاص ميآيد ، پي از كه نوشتاريمييابيم
با استاد.دارد قرآن سورههاي از يكي از ايشان تفاسير
و تفسير به جهان در انسان موقع از ژرف بينش و آگاهي
به را گرامي خوانندگان توجه.است پرداخته سوره اين گزارش
.مينماييم جلب جستار اين
معارف گروه
(بسمالله بدون) است آيه سه و مكي العصر ، سوره
الرحيم بسماللهالرحمن
والعصر
خسر لفي انالانسان
و بالحق تواصوا و الصالحات عملوا و امنوا الاالذين
بالصبر تواصوا
.سوگند عصر به
.ميبرد بسر زيان در يكسر انسان همانا
داده انجام شايسته عملهاي و آورده ايمان كه كساني مگر
صبر به را يكديگر وهمي كنند سفارش حق به را يكديگر وهمي
.كنند سفارش
:لغات شرح
شود ، خارج رطوبتش و آب تا انگور يا جامه فشردن:العصر
شب ، روز ، غروب ، تا روز واپسين ;نمايد عرق تا اسب دواندن
.روزگار صبح ،
.دادن دست از سرمايه نمودن ، زيان نابودي ، :خسر
كه نظر اين از مفسرين بعضي:خسر لفي الانسان ان والعصر ،
ياد سوگند آن به آنچه" به مقسم تعظيم بر دلالت قسم
ندارد ، عظمتي عرفي ، و لغوي مفهوم به عصر و دارد "ميشود
وجوهي آن انطباق در و دانسته خاص عصر به ناظر را والعصر
نماز قيامت ، عصر قرآن ، نزول عصر نبوت ، عصر:كردهاند ذكر
يا (اماميه تفاسير بعضي در) (عج)زمان امام دولت عصر عصر ،
مردمان سوگندهاي مانند قرآن سوگندهاي چون.(دهر)روزگار
راهنماهائيست و شواهد بلكه نمايد تعظيم بر دلالت كه نيست
و قرينه والعصر ، سوگند اين در و مقاصد ، فهم و اثبات براي
به منصرف العصر بايد نيست ، -،.. يا نبوت عصر -اضافهاي
روز پايان هنگام همان كه باشد عرفي و لغوي معناي همان
هركس و ميباشد زيان و سود رسيدگي هنگام روز ، هر عصر است
كه را ومالي بدني و فكري سرمايه و خود روزانه كار محصول
دست به چه شود معلوم تا مينمايد رسيدگي كرده ، مصرف
اندازه چه تجارتش و است چه مزدش داده ، دست از وچه آورده
اگر يارفته پيش درست اندازه چه ساختمانش و داده سود
كامل را نقشه ناسپاس حق يا و ناشناس معماركار و مهندس
و كنند ويران شده ساخته آنچه بايد نكرده ، پياده يا طرح
.گيرند سر از را بنا
ميشود تجديد صورتي به شب هر كه قدرتي و حيات سرمايه از
و ميافتد كار به آن اشعه نفوذ و نور گسترش با صبح وهر
ميشود ، مصرف پيوسته و ميرسد ظهور بهمنتهاي ظهر هر
انسان روز هر.نيست سرمايهاي ارزشتر با و اصيلتر
قواي شدن فرسوده و تاريكي گسترش و نور زوال با هشيار
اين مينمايد ، احساس فشار و اندوه نوعي خود در حياتي
كه اجتماعي محيطهاي در و بيشتر ، طبيعي درمحيط كه احساس
و اثر گويا ميباشد ، كمتر است فراهم غفلت موجبات آن در
سرمايه و گذشته عمر از كه است حسابگر و بيدار وجدان نداي
اين از فرار و غفلت براي مينمايد ، بازخواست شده مصرف
و لهو و انس مجالس به اشخاص كه است فشار و بازخواست گونه
و گرفتگي همين بهتناسب شايد.ميبرند پناه تخدير وسائل
كه است زندگي سرمايه محصول و فشرده به توجه و دلتنگي
از پس كه هم عمر عصر.ناميدهاند عصر ، را روز آخر ساعات
روبهزوال زندگي شعاع و ميرسد جواني ظهر و طفوليت صبح
عصر از وسيعتري صورت ميشود ، سرد شهوات تنور و ميرود
و چرخ و خالق و خلق از شكوههاي و دلتنگيها است ، روز هر
عصر است همچنين و است عمر عصر اوان همين در روزگار و فلك
صد چند وزندگي سرمايهها محصول رسيدگي و ملتها تاريخ
.آنها ساله
را خود مواهب و قوا با متناسب هدفهاي انسان نوع همينكه
مطابق را خود زندگي و نياورد ايمان آن به و ندهد تشخيص
چه است زيانكار خودبهخود ننمايد ، تنظيم چشماندازها آن
-خسر لفي انالانسان:شود گمراه و منحرف بهاينكه رسد
لام ، و ان به تاكيدات و الانسان جنس يا استغراق لام و الف
و دلالت همه خسر ، آمدن نكره و في ، استيعاب و ظرفيت و
و يكسر خود ، بهطبيعت انسان كه دارد واقعيت اين به اشعار
.است نشدني وجبران عظيم بس زيانكاري و زيان در غرق سراپا
بدون و مطلق ايمان:الصالحات عملوا و آمنوا الاالذين
تصديق و تشخيص از پس و برتر حقيقت هر به گرايش متعلق ،
را انساني استعدادهاي و همقوا گرايش اينگونهبهآنست
تنظيم را آنها مقصود ، و هدف جهت در هم و برميانگيزد
و ايمان نقش ظهور "شايسته و متناسب" صالح عمل.مينمايد
سرمايههاي.است زندگي زمينههاي در آن نقشه شدن پياده
ركود از صالح عمل و ايمان محرك قدرت با طبيعي و نفساني
سود و ميافتد بهكار صلاح و خير جهت در و ميآيد بيرون
همه نباشد ، صالح عمل نقشه و ايماني هدف اگرميبخشد
و بيطرح ساختمان چون و برآب نقش و سراب سوي به كوششها ،
و شود ويران تا ميبايد كار و زمان مقداري كه است هندسه
.برگردد اولي بهوضع
وزن جهت از تواصوا ، :بالصبر تواصوا و بالحق تواصوا و
.دارد دلالت توصيه بودن جانب هر از و تكثير به تفاعل ،
از يك هر به جداگانه و خاص توجه براي تواصوا ، فعل تكرار
عملوا ، آمنوا ، -افعال اين آمدن ماضي.است صبر و حق
.مينمايد افعال اين محقق نمونههاي متوجه را ذهن تواصوا ،
بين بين و نسبي و اضافي حقوق و مطلق حق شامل كه -حق
و ثابت معناي به يا زائل و باطل مقابل در گويند -ميشود
نيست ، حق كامل معرف تعبيرات اين از يك هيچ ولياست واجب
دريافت تعريف و تعبير هر از پيش وجود ، مانند حق چون
را آن چهره هواها و عادات و خودبيني جز چيزي و ميشود
ايمان حدي تا را ، هواها و عادات پوشش گرچه.نميپوشاند
روشن را حق و بردارد ميان از ميتواند صالح وعمل
آن با پيوسته نفساني تمايلات و هواها باز ولي بنماياند ،
به محدود سود به را حق كه ميكوشد كسي هر و دارد معارضه
ايمان و حق شناسايي از بيش جهت اين از.نمايد توجيه خود
و باشند هم مراقب هميشه حقشناس و موءمن مردم بايد آن ، به
در را يكديگر و نمايند توصيه آن وبه دهند نشان را حق
پايداري و صبر به بيروني ، و دروني متضاد عوامل مقابل
بهحق تواصي -تواصوابالصبر و تواصوابالحق و -:وادارند
است ، حق تشخيص براي ايمان از گير الهام و مستمر فكري كوشش
در.است آن تحقق براي پايداري و كوشش صبر به تواصي و
رابطه با آن افراد پيوستگي كه اجتماعي گونه اين زمينه
رشد شرائط باشد ، صبر و حق به توصيه و صالح عمل و ايمان
ميشود فراهم زيان از مصونيت و مادي و انساني استعدادهاي
و صالح عمل و ايمان فاقد كه واژگون اجتماع مقابل ، در و
اصول و علمي نيروهاي هرگونه باشد ، صبر و بهحق تواصي
راه در و قدرتنمايي وسائل جز صنعتي ابزار و اخلاقي
هرزگي و درندگي و استعدادها خاموشي و مردم اسارت و زبوني
و رستگاري و آزادگي براي آيا.بود نخواهد عمومي زيان و
اين از كاملتر و عميقتر اصولي و منشور انسانها بهرهمندي
.سوگند حق و صبر به !نه يافت؟ ميتوان آيه سه
چهار و حكم و جواب يك و سوگند يك بر مشتمل كه سوره اين
و شده آغاز "والعصر" شديد و محرك آهنگ با است ، وصف و فصل
حرف و عين سكون و فاء ضم و بهفتح) فعل اوزان و فصول با
.است يافته امتداد متصاعد طول و (راء آخر
.است -خسر لفي -والعصر - سوره اين خاص كلمات
طالقاني الله آيت مرحوم قرآن از پرتوي
چين در مساجد
(بخش واپسين) چين مسلمانان مذهبي زبان فارسي ،
وجود ابراز جرات مسلمانان كه بود دوره اين از پس تنها
چيني زبان به اسلامي عمده آثار نوشتن به شروع و يافتند
به كتابهايي مسلمانان نيز آن از قبل كه است درست.نمودند
به مربوط "عمدتا آثار اين اما بودند نوشته چيني زبان
اسلام آئين با كنفوسيوسي آئين تشابهات يا و چين مسائل
را سوادچيني با قشر و روشنفكران نوشتههايشان در و بود
پيش آنجا تا حتي و ميخواند فرا مسلمانان با آشتي به
ريشه يك از كنفوسيوسي آيين و اسلام آن طبق كه رفتند
مسجد در كه سيانفو يادگاري معروف كتيبه در.شدند شناخته
حضرت...":است آمده چنين است موجود شنسي مسلمانان
حكيم كنفوسيوس از پس سالها عرب والامقام حكيم (ص)محمد
به كدام هر چه اگر دو اين.ميكرد زندگي عربستان در چيني
حقيقت و انديشه از لكن داشتند تعلق متفاوتي مكان و زمان
"...بودند برخوردار واحدي
بلكه دانست مسلمانان جانب از بدعتي نبايد را شيوه اين
خصومت تعديل هدفش كه آورد حساب به دفاعي مكانيسمي بايد
قرن) چينگ سلسله ظهور زمان تا همه ، اين با.است حكومت
حكمرانان فردي تعصبورزيهاي و تبعيضات از صرفنظر (هفدهم
رسمي آزار و تعقيب بر دال نشانهاي هيچگونه محلي ،
لازم شرط دو.است نيامده بدست دولت فرمان به مسلمانان
صدد دادهودر تغيير را خود قبلي رويه مسلمانان كه بود
اول: برآيند حكومت سوي از وارده فشارهاي به پاسخگويي
شدت اندازهاي به ميزبان فرهنگ سوي از وارده فشار اينكه
كه ميانداخت خطر به را مسلمانان فرهنگ اساس مييافتو
نشان واكنش شدت به خويش هويت ابراز براي نيز مسلمانان
و ميپاشيد هم از دولت شالوده كه اين دوم شرط.ميدادند
.ميافتادند تقلا به خود بقاي براي محلي گروههاي
خويش هويت مجدد ابراز براي چينگ دوره اواخر در مسلمانان
كتب و آثار از ملاحظهاي قابل حجم نشر و توليد به دست
نداشته سابقه تاريخ آن تا كه زدند چيني زبان به اسلامي
به يا و چيني زبان به دوره اين در اسلامي آثار عمده است ،
به فارسي جملات و واژهها زبان اين در Xiaoerjing زبان
قرآن آيات حتي ميشد نوشته فارسي آوانويسي با و چيني خط
با "يومالدين مالك" آيه "مثلا شد نوشته خط اين به نيز
است "دين يومن كو مال" صورت به آن تلفظ كه چيني حرف شش
فارسي خط بين واسط حد ميتوان را خط اين و ميشود نوشته
نفوذ برابر در دين حفظ ناميد ، چيني خط و (عربي يا)
آن مستلزم چينگ و مينگ دوره طي چيني سنن و آداب فزاينده
زبان به قديمي سنت طبق اينكه جاي به اسلامي آموزش كه بود
آن نوشتن و خواندن به قادر زيادي افراد ديگر كه) فارسي
افراد ، از بيشتري عده براي المقدور حتي گيرد صورت (نبودند
.شود عرضه بود همه براي فهم قابل كه چيني زبان به هم آن
مطالب نوشتن براي را شرايط كه مسلمان دانشمندان اولين
-دامي وانگ ديدند مناسب چيني زبان به آن فلسفه و اسلام
اين با بودند (متوفي 1711) ماجو يوسف و (متوفي 1660)يو
براي خلاق وسيلهاي همچون فارسي زبان از استفاده همه
.يافت تداوم همچنان ديني و آموزشي فكري ، نوآوري
فارسي زبان آموزش محل چين ، مساجد
حدود 44000 حاضر حال در چين دولت گزارشهايرسمي طبق
استانهاي در آن معماري كه است موجود چين سطح در مسجد
مساجد سبك به بيشتر) ايراني معماري صورت به چين غربي
و مركزي استانهاي در اما است مانده باقي (تيموري دوران
شكل و شد حذف مساجد معماري از تدريج به مناره شرقي ،
است چيني معابد سبك كه "پاگودا" معماري به مسجد ظاهري
بود طبيعي مسجد ساختمان از مناره حذف باميشدند ساخته
به را موءمنان سنتي طريقه به نميتوانست ديگر موءذن كه
ميگذارد مسجدي درون به قدم كسي وقتي خواند فرا نماز
است حد از بيش پاكيزگي و سادگي همان كه سنتي اسلامي فضاي
از علامتي يا نشان هيچميدهد قرار تاثير تحت را او
روي بر و نميشود ديده آن در چيني ويژگيهاي يا چيني خطوط
ميشده نوشته عربي خط به مجيد قرآن از آياتي ديوارها
.است مييافته تزئين اسليمي سبك كاشيهاي با قبله وسمت
زبان به كه ميشود يافت كتيبههايي قديميتر مسجدهاي در
.است ميشده نوشته آن احداث وباني مسجد احداث زمان فارسي
تشريفات اعياد ، مسلمانان ، مذهبي مراسم و عبادات تمام
زبان آموزش و واحكام قرآن آموزش و اموات دفن و ازدواج
متون چاپ كار حتي ميشد ، برگزار مسجد درون در فارسي
در حتي مسلمان جوامع.داشتند عهده به مساجد را مذهبي
تربيت براي كه داشتند آموزشي نظام روستاها كوچكترين
عنوان به آن از و بود شده طرح اسلام آيين طبق كودكان
و خواندن در مهارت.ميشود ياد "مسجدي آموزشي نظام"
آهونگ مقام شدن عهدهدار براي لازم شرط فارسي زبان نوشتن
.بود چين در (آخوند)
دكتر كه را هانچو مسجد كتيبه از قسمتهايي پايان در
:ميكنيم نقل.است كرده قرائت ستوده غلامرضا
تعالي و سبحانه حق
الرحيم الرحمن بسمالله
عليالتقوي اسس مسجد هذا
تعالي الله به القوه ان الحق
يعمر انما كه صمداني ساطع برهان و وباني قاطع نص حكم به
و نبوي حديث و الاخر اليوم و بالله آمن من الله مساجد
فيالدنيا بيته الله عمر بيتالله عمر من كه مصطفوي كلام
بنور او بصيرت ديد كه را دولتي صاحب هر الاخره ، و
بكحل او بصارت چشم و منور الابصار اولي فاعتبروايا
الشمس من اظهر او نزد باشد مكحل يشاء من بنوره يهديالله
مقدسترين و خيرات بهترين كه بود خواهد الامس من ابين و
من حديث اين منطوق چنانچه... و مسجد بناي مبرات
اين عمل فيالجنه بيتا الله انبي مسجد تعالي نبيالله
درگاه خصوص و احدي بارگاه مقبول سعادت اين و است ناظم
"...كند روزي را محمدي
|