نشينها كعبه صلا هاي صنمي ، ديدم
دينها و دل يادش به ببازيد بيعانه
مجيد قرآن در (ص)محمد
بختي نيك تو بر باد خجسته
خداوند سخن نزول كيفيت و وحي معاني
حق الطاف داد وعده را مصطفي
نشينها كعبه صلا هاي صنمي ، ديدم
دينها و دل يادش به ببازيد بيعانه
رحمت ، پيامبر خجسته بعثت با است برابر رجب هفتم و بيست
پايانبخشرسالت و جهانيان اسوه آزادگي ، عزت ،
.(ص)محمدمصطفي مرتبت ختمي حضرت ;الهي پيامبران
برپايي با اسلامي ايران آينده ، روز چند تا فردا از
تاريخمعنوي رخداد بزرگترين اين ويژه شكوهمند آيينهاي
خيابانهايشهر ، و مساجد چراغاني و آذينبندي و بشر
.ميدارند گرامي را حضرت آن آيين و راه ياد ،
به فرخنده ، روز اين با مقارن ايران مردم همچنين
پرتوي وسيله بدين تا پردازند مي عروسي جشنهاي برگزاري
سراسر جلوهاي را آنها مراسم حضرتش وجود خورشيد از
.ببخشد قدسي و معنوي
فرخنده ، روز اين ميمنت به شادباش ضمن همشهري روزنامه
.است كرده هديه گرامي خوانندگان به ويژهنامهاي
مجيد قرآن در (ص)محمد
انصاري مسعود :نوشته
بزرگترين اسلام ، عظيمالشان پيامبر مبعث :جستارگشايي
نقطه مبعث.ميشود محسوب بشريت مقدس تاريخ تمام در واقعه
تا را آن نهايي جهتگيري و ايمان تاريخي سرنوشت عطف
"حقيقتا روز ، اين جهت ، همين به.ساخت مشخص و محرز قيامت
وجود.ميشود محسوب بشري مبارك ايام اعظم و عيد بزرگترين
پيامبر است ، بوده الهي وحي مظروف كه شايستهاي و پاك
از وجهي شناخت پيامبر ، شناخت.ميباشد (ص)اسلام گرامي
از صحيح درك شناخت ، اين بدون كه است اسلام وجوه مهمترين
.است غيرممكن منسجم و پيوسته هم به كليتي عنوان به اسلام
الهي آيات به توجه با پيامبرگرامي چهره ذيل مقاله در
شده ارائه حضرت آن شخصيت از قرآني شناختي و گرديده ترسيم
را گرامي خوانندگان توجه (ص)پيامبر بعثت تبريك ضمن.است
.ميكنيم جلب مطلب اين به
معارف گروه
بن عبدالله محمدبن اسلام ، عظيمالشان پيامبر
به مكني قصي ، بن مناف عبد بن هاشم عبدالمطلببن
و رسولالله مصطفي ، امين ، احمد ، به ملقب و ابوالقاسم
احفاد از عدنان ، قبيله از قريش طايفه از ;خاتمالنبيين
و [واسلامي] عربي پيامبر.(ع)خليل ابراهيم فرزند اسماعيل
مادرش.شد بزرگ يتيمي در و زاد مكه در آن فرهنگآفرين
در مادرش كه بود ساله شش داد پرورش را او وهب بنت آمنه
او سالگي هشت در.شد او كفيل عبدالمطلب جدش و گذشت
او سرپرستي عهدهدار ابوطالب عمش و درگذشت هم عبدالمطلب
و بيست در.بود خردمند و نيكخو و همت بلند و دلير.شد
و او بين عمويش ،[سالگي يا 37 قولي 21 ، 30 به] سالگي پنج
او قبيله هم و) داشت [سال قولي 45 به] سال چهل كه خديجه
سال هر..ساخت برقرار ازدواج پيوند (بود قريش طايفه از
عبادت و خلوت به (مكه نزديكي در) حراء غار در را ماه يك
سالگي سه و چهل به چون.ميگذراند [تحنث =] مراقبه و
خداوند (ميلادي 610) هجرت از پيش سال 13 رمضان در رسيد
وحي قرآن ، سوره نخستين فرستادن فرو با جبرئيل توسط
پنهاني را دعوتش ابتدا.شد مبعوث پيامبري به و فرستاد
ابوبكر دوستش و طالب ابي عليبن پسرعمش خديجه ، .كرد آغاز
ايمان نخستين ديگر گروهي و حارثه زيدبن فرزندخواندهاش و
كرد آشكار را دعوت سپس.بودند او رسالت صدق به آورندگان
جاهلي خرافات ترك و بتپرستي ترك و توحيد به را مردم و
آن.برخاستند او آزار و گردنكشي و مبارزه به قريش.خواند
عمويش و كرد پيشه نستوهي و پايداري و شكيبايي حضرت
قريش آزار...كرد حمايت او از حياتش پايان تا ابوطالب
بعثت پنجم سال درداشت ادامه همچنان مسلمانان به نسبت
دهم سال در.كردند مهاجرت حبشه به مسلمانان از صدنفر
حضرت آن حامي ابوطالب و پيغمبر باوفاي زوجه خديجه بعثت
اما شد فراهمتر قريش تضييقات براي زمينه و يافتند وفات
و بود شده افزوده پيغمبر پيروان به دوران اين اثناي در
را اسلام دين خطاب ، عمر و پيغمبر عموي حمزه جمله از
=] مدينه به مكه از اسلام رفته رفته...بودند پذيرفته
نزد به مدينه نومسلمانان از جمعي.يافت گسترش [يثرب
همه قول و كردند دعوت خود شهر به را او و آمدند (ص)حضرت
[اصحاب /صحابه =] يارانش از بعضي به.دادند حمايت گونه
در.كرد هجرت مدينه به مكه از پنهاني و داد هجرت دستور
در او هجرتكرد آشكار را دعوتش و نهاد بنا مسجد آنجا
هجرت دوم سال دراست اسلام تاريخ مبدا ميلادي سال 622
و يافت تغيير كعبه جهت به بيتالمقدس از مسلمانان قبله
قريش مشركان.شدند روزه به مكلف مردم سال همين رمضان در
از جلوگيري و پيغمبر با خود مبارزه و مخالفت به همچنان
.شد نازل "جهاد اذن" آيات سپس.افزودند در اسلام ، گسترش
بدر ، غزوه يعني مكه ، مشركان و مسلمانان بين نبرد نخستين
به و رمضان در 17 ابناسحاق گفته به] مدينه نزديكي در
به.داد رخ هجرت دوم سال در [رمضان در 19 هشام ابن حساب
و مسلمانان بين) داد رخ "قينقاع بني" غزوه آن دنبال
تجاوز عدم و صلح پيمان او با كه يهودي قينقاع بني قبيله
هجري سوم سال در (.شكستند را خود پيمان اما داشتند ،
مدينه نزديكي در نام ، همين به كوهپايهاي در "احد غزوه"
."صغري بدر" و "ذاتالرقاع" غزوه چهارم سال در.گرفت در
غزوه ششم سال در"قريظه بني" و "خندق" غزوه پنجم سال در
مصطلق بني غزوه تاريخ در] "المصطلق بني" و "قرا ذي"
سوي به پيكهايي (ص) حضرت ششم سال در و [.است اختلاف
مقوقس جمله از ديگران و نجاشي و روم قيصر و خسروپرويز
به را ايشان و فرستاد شام امير غساني حارث و مصر پادشاه
در.گرفت در "خيبر" غزوه هفتم سال در.كرد دعوت اسلام
از قبل سال همان در و "حنين" و "موءته" غزوه هشتم سال
از اعم مشركان و كردند فتح را مكه مسلمانان حنين غزوه
"تبوك" غزوه نهم سال در.خوردند نهايي شكست ديگران و قريش
مسلمانان آن از پيروزي جنگها اين اكثر در و آمد پيش
گروه - گروه عرب وفود دهم سال در.(احد غزوه در جز)بود
دهم سال در.آمدند در تسليم در از اسلام قبول با
گفته به..شد انجام [(ص)پيامبر حج آخرين] حجتالوداع
گفته به و ربيعالاول دوشنبه 12 روز سنت ، اهل مورخين
رسول حضرت [633م=] هجري يازدهم سال صفر ، شيعه 28 مورخان
بيشتر گفته به.فرمود رحلت دنيا اين از مدينه در (ص)
مبارك نامداشت سال وفات 63 هنگام به رسول حضرت راويان ،
احزاب ، ;عمران ، 144 آل)است آمده قرآن باردر چهار "محمد"
"محمد" قرآن هفتم و چهل سوره و (فتح ، 29 ;محمد ، 2 ;40
.دارد نام
كريم قرآن در (ص)محمد
نه كه است خورده گره كريم قرآن با چنان (ص)محمد شخصيت
نه و فهميد بايد كه چنان كريم قرآن بدون را او ميتوان
فهميده روشنتر زماني حقيقت اين.او بدون را كريم قرآن
مسئوليت و كريم قرآن تمامي دريافت بر علاوه كه ميشود
و الهي وحي بين گسترده ارتباطي كه مردم براي آن تبيين
به كريم قرآن از آيه هزار حدود در است پيامبر شخص
شده گفته سخن (ص)اكرم پيامبر درباره گوناگون مناسبتهاي
دانشنامه اين اقتضاي به است آن ما قصد كه مقاله اين.است
آيات بخواهيم اگر بررسيم كريم قرآن پرتو در را (ص)محمد
دهيم ، قرار تحقيق مورد مختلف موضوعات و عناوين تحت را
حوصله از كه ميطلبد گسترده مجالي و مفصل حديثي البته
را عناوين بايد ناگزير نتيجه در است ، بيرون مقال اين
از يك هر ذيل در كه بسياري آيات از و برگزينيم كليتر
و كنيم ذكر را نمونههايي ميگيرند قرار موضوعات اين
تمامي برشمردن زيرا دهيم ارجاع ديگر نمونههايي به تنها
.است دشوار بسيار اما نيست ، ناممكن گرچه آيات
كريم قرآن در (ص)محمد نام
هيچ از متعال خداوند كه است شده روايت عباس ابن از
حضرات مگر نكرده ياد نام يك به جز كريم قرآن در پيامبري
.(الصلاتوالسلام عليهم)محمد و عيسي
هستند ، اوصاف و نامها نام ، چندين از عباس ابن مراد البته
به كريم قرآن در (ص)اكرم پيامبر از كه نامي تنها درباره
و مفسران تمامي كه است "محمد" مبارك نام است رفته كار
و ميباشد علم حضرت آن شخص براي كه همداستانند مورخان
اختلاف مفسران ميان "احمد" بودن صفت يا بودن اسم درباره
آل سورههاي ، در و بار چهار "محمد" مبارك نام.است نظر
رفته كار به فتح ، 29 و محمد ، 2 ;احزاب ، 40 ;عمران144
عملواالصالحات و آمنوا والذين":ميفرمايد كه چنان است ،
عنهم كفر ربهم من الحق هو و محمد علي انزل بما آمنوا و
احمد مبارك نام همچنين (محمد ، 2)."بالهم اصلح و سيئاتهم
...":ميفرمايد كه چنان است ، مذكور كريم قرآن در بار يك
اسمه بعدي من ياتي برسول "مبشرا و
(ص)اكرم پيامبر براي كريم قرآن در(صف ، 6)"...احمد
بشير ، قبيل از بسياري اوصاف رسول و "نبي" وصف دو بر علاوه
داعيالله ، خاتمالنبيين ، امامالمتقين ، نذير ،
روءف بالموءمنين شهيد ، ،"جميعا و كافه اليالناس رسولالله
محمد كان ما و":ميفرمايد چنانكه است ، مذكور...و رحيم
"...خاتمالنبيين و رسولالله لكن و رجالكم من احد ابا
.(احزاب ، 40)
بيان كريم ، قرآن در (ص)محمد به مربوط موضوعات ديگر از
رحمه فبما":ميفرمايد چنانكه ميباشد (ص)خدا رسول شخصيت
من لانفضوا غليظالقلب "فظا كنت لو و لهم لنت منالله
فاذا فيالامر شاورهم و لهم استغفر و عنهم فاعف حولك ،
عمران ، آل)."المتوكلين يحب انالله عليالله ، فتوكل عزمت
از بسياري به ميتوان آيه همين در درنگ با تنها.(159
حضرت آن كه آن نخست.پيبرد (ص)خدا پيامبر شخصيتي جهات
الهي توصيههاي نيازمند بشري طبيعت حكم به همواره نيز
آن به متعال خداوند بارها آيه همين در چنانكه است بوده
از برخي همچنين و كن چنان و چنين كه است داده فرمان حضرت
شخصيت است ، شده بيان آيه اين در حضرت آن رفتاري ويژگيهاي
در حسنه اسوه و كامل انسان نمونه عنوان به (ص)خدا رسول
در روي اين از است موءثر بسيار مسلمانان شخصيت تكوين
و اعراف ، 157)است رفته سخن باره اين در آيات از بسياري
.(...و شوري ، 15 ;فصلت ، 6 ;عنكبوت ، 48 ;توبه ، 128 ;188
سخن آن از تفصيل به كريم قرآن در كه موضوعاتي ديگر از
كه است (ص)اكرم پيامبر بعثت پراهميت موضوع شده گفته
و بعثت خاتميت بعثت ، چگونگي بعثت ، انگيزه متعال خداوند
به كه است نموده ذكر را بعثت به مربوط گوناگون موضوعات
همين.بعثت).ميدهيم ارجاع آيات از برخي به نمونه عنوان
فيالاميين بعث هوالذي":ميفرمايد چنانكه ،(دانشنامه
الكتاب يعلمهم و يزكيهم و آياته عليهم يتلوا منهم "رسولا
.(جمعه ، 2)"مبين ضلال لفي قبل من كانوا ان و الحكمه و
و نساء 105 ، 106 ، 170 ;و 159 عمران ، 62 ، 79 ، 81 ، 144 آل)
.(تا 4 بينه 1 ;و 93 نمل ، 91 ، 92 ;و 99 مائده ، 67 ;172
شخصيت با مستقيمي ارتباط قرآن در كه موضوعاتي ديگر از
به آيات برخي در كه است وحي موضوع دارد ، (ص)اكرم پيامبر
به هم گاهي و شده اشاره حضرت آن بر شده نازل وحي كيفيت
وحي از اكرم پيامبر مطلق تبعيت قبيل از فرعيتري موضوعات
:ميفرمايد چنانكه قبيل ، اين از مسائلي و او بر شده نازل
بعده من النبيين و نوح الي اوحينا كما اليك اوحينا انا"
و يعقوب و اسحاق و اسماعيل و ابراهيم الي اوحينا و
اتينا و سليمان و هارون و يونس و ايوب و عيسي و الاسباط
و يونس ، 15 ، 20 ;بقره 118).(نساء ، 163).""زبورا داود
طبيعت از هم گاهي.(..و و 103 يوسف ، 102 ;هود ، 49 ;109
عنوان به است رفته سخن (ص)خدا رسول رسالت ويژگيهاي و
در ،(بقره ، 119) رسالت حقانيت از آيات برخي در نمونه
كرده تصريح حضرت آن تكاليف به متعال خداوند آيات برخي
و اطيعوالرسول و اطيعوالله و":ميفرمايد چنانكه است ،
البلاغ رسولنا علي انما فاعملوا توليتم فان احذروا ،
بر متعال خداوند نيز آيات برخي در.(مائده ، 92)."المبين
چنانكه است ، گذارده تاييد مهر حضرت آن رسالت بودن راستين
انزلنا لو و ملك ، عليه انزل لولا:قالوا و":ميفرمايد
از مواردي و.(انعام ، 8)."لاينظرون ثم الامر لقضي "ملكا
مسئوليت ، ميزان مختلف ، ويژگيهاي درباره قبيل اين
;و 152 بقره ، 119 ، 120 ، 151)..و مخالفان موضعگيريهاي
;احقاف ، 9 ;شوري ، 6 ;نساء ، 105 ;و 159 عمران ، 79 ، 97 آل
موءمنان به آيات برخي در.(..و تا 8 شرح ، 1 ;و 9 فتح ، 8
چنانكه بجويند ، تاسي حضرت آن به كه است شده تاكيد
كان لمن حسنه اسوه فيرسولالله لكم كان لقد":ميفرمايد
.(احزاب ، 21).""كثيرا ذكرالله و الاخر اليوم و يرجواالله
حقانيت اثبات و تاييد مقام در كريم قرآن در همچنين
نموده تصريح حقيقت اين به متعال خداوند حضرت آن رسالت
در و دارند دست در آثاري و نشانهها كتاب اهل كه است
را حضرت آن طريق بدان كه است مذكور آنها كتابهاي
:ميفرمايد چنانكه دارند ، علم او حقانيت به و ميشناسند
ان و ابناءهم يعرفون كما يعرفونه الكتاب آتيناهم الذين"
.(بقره ، 146)."يعلمون هم و الحق ليكتمون منهم "فريقا
آيات برخي در.[انعام ، 20 و بقره ، 89 بيشتر اطلاع براي]
خاتم پيامبر كتاب اهل كه آن تاييد به كريم قرآن از ديگر
انجيل و تورات در حضرت آن اوصاف از برخي ميشناسند ، را
الرسول يتبعون الذين":ميفرمايد چنانكه برميشمارد ، را
التوراه في عندهم "مكتوبا يجدونه الذي الامي النبي
لهم يحل و عنالمنكر ينههم و بالمعروف يامرهم والانجيل
و اصرهم عنهم يضع و الخبائث عليهم يحرم و الطيبات
و عزروه و به آمنوا فالذين.عليهم كانت التي الاغلال
."المفلحون هم اولئك معه انزل الذي النور واتبعوا نصروه
قرآن آيات از ديگر برخي در.(صف6 همچنين اعراف ، 157 ، )
خود كه ويژهاي فضل و صفات و اخلاق به متعال خداوند كريم
چنانكه ميگويد ، سخن است داشته ارزاني حضرت آن به
طائفه لهمت رحمته و عليك فضلالله ولولا":ميفرمايد
و شي من مايضرونك و انفسهم الا مايضلون و يضلوك ان منهم
و تعلم تكن مالم علمك و الحكمه و الكتاب عليك انزلالله
آيه شصت حدود.(نساء ، 113).""عظيما عليك فضلالله كان
صفات درباره چنانكه است ، مذكور باره اين در كريم قرآن در
عليه عزيز انفسكم من رسول جاءكم لقد":ميفرمايد حضرت آن
.(توبه ، 128)."رحيم رووف بالموءمنين عليكم حريص ماعنتم
خداوند حمايت و (ص)خدا رسول عصمت از بارها كريم قرآن در
دو به حضرت آن عصمت كريم قرآن در است ، رفته سخن او از
در چنانكه است ، مردم آسيب از حفظ و گناه از حفظ معناي
به آمنتم ما بمثل آمنوا فان":ميفرمايد اي آيه
و الله فسيكفيكهم شقاق في فانماهم تولو ان و فقداهتدوا
خداوند كه ميشود ملاحظه.(بقره ، 137)."العليم هوالسميع
خود كه ميدهد وعده (ص)اكرم پيامبر به آيه اين در متعال
در او حمايت و ميكند حمايت و كفايت را تو آنان برابر در
توانست نخواهند آنان و است مختلفناپذير ضمانتي تو حفظ
نيز گناه از حضرت آن عصمت درباره برسانند ، تو به آسيبي
."تاخر ما و ذنبك من ماتقدم الله ليغفرلك":ميفرمايد
معناي به گذشته گناه غفران ميگويند مفسران.(فتح ، 2)
عدم ملكه ايجاد با خداوند حمايت آينده گناه غفران و عفو
;توبه ، 74 ;مائده ، 70 بيشتر اطلاع براي).است گناه انجام
آيات در.(طور ، 48 ;زمر ، 36 ;و 73 اسراء ، 60 ;حجر ، 95
پيامبر برتريهاي و ويژگيها از كريم قرآن از بسياري
گفته سخن انسانها و پيامبران فرشتگان ، به نسبت (ص)اكرم
و النبي يوذون منهمالذين و":ميفرمايد چنانكه است ، شده
يوءمن و بالله يوءمن لكم خير اذن قل اذن هو يقولون
يوذون والذين منكم آمنوا للذين رحمه و للموءمنين
ملاحظه چنانكه.(توبه ، 61)."اليم عذاب لهم رسولالله
اشاره (ص)خدا رسول خاص ويژگي چندين به آيه اين در ميشود
يا خوشباوري بر متعال خداوند آنكه يكي.است شده
و ميگذارد تاييد مهر نيك امور در (ص)خدا رسول زودباوري
درباره همچنين.ميپسندد را خوشباورياش از نوع آن
كار به را "ايمان" لفظ موءمنان سخن كردن باور و تصديق
مخصوص ويژگي واين است باور نوع عميقترين كه ميبرد
چنان موءمنان از الهي توفيق به كه است (ص)اكرم پيامبر
در را اطمينانش و اعتماد متعال خداوند كه دارد اطميناني
.ميكند متعال خداوند به او باور و يقين بر عطف موءمنان حق
(ص)خدا رسول آزردن كه ميكند گوشزد خداوند آنكه سوم
اسباب كه كسي بنابراين نيست ، انسانها ديگر آزردن مانند
انتظار در بايد الهي وعيد به آورد ، فراهم را حضرت آن رنج
.باشد دردناك عذابي
"ليلا بعبده اسري سبحانالذي":ميفرمايد همچنين
حوله باركنا الذي الاقصي المسجد الي الحرام منالمسجد
.(اسراء ، 1)"البصير هوالسميع انه آياتنا من لنريه
را خود فضلهاي از يكي متعال خداوند ميشود ملاحظه چنانكه
يادآور است "اسراء" حكايت همان كه (ص)اكرم پيامبر بر
برخي كه بود آن براي كار اين كه ميگردد متذكر و ميشود
كه اين يا.دهيم نشان او به را خويش نشانههاي از
انك.المبين عليالحق انك عليالله ، فتوكل":ميفرمايد
و.مدبرين ولوا اذا الدعاء الصم لاتسمع و الموتي لاتسمع
يومن من الا تسمع ان ضلالتهم عن العمي بهادي ماانت
.(نمل ، 7981)."مسلمون فهم باياتنا
قدرت حدود متعال خداوند كه ميشود معلوم درنگي اندك با
و ميدارد معلوم را (ص)اكرم پيامبر تبليغ مسئوليت و
انسانها به حق پيام رساندن در پيامبر تكليف ميفرمايد
از خود در را حق پذيرش استعداد مدعوين اگر و محدوداست
صورت آن در كه چرا بفشرد پاي نبايد پيامبر ببرند ، بين
دست از را خويش حواس از يكي كه هستند كسي منزله به آنان
حواس همان طريق از نميتوان هرگز نتيجه در باشند ، داده
بيشتر اطلاع براي).كنند درك كه واداشت را كساني چنين
غافر ، ;و 62 احزاب ، 6 ، 28 ، 34 ، 38 ، 39 ، 50 ، 53 ، 56 ، 59
تحريم ، ;و 7 حشر ، 6 ;و 5 حجرات ، 1 ;و 29 فتح ، 28 ;و 78 77
.(...و و 20 مزمل ، 1 ، 9 تا 5 1
در (ص)اكرم پيامبر تكريم مقام در كه موضوعاتي ديگر از
آن حق در موءمنان ادب و برخورد شيوه است ، مذكور كريم قرآن
الذين الموءمنون انما":ميفرمايد كه چنان است ، (ص)حضرت
لم جامع امر علي معه كانوا اذا و ورسوله بالله آمنوا
الذين اولئك يستئذنونك الذين ان يستئذنوه ، حتي يذهبوا
لمن فاذن شانهم لبعض استئذنوك فاذا رسوله و بالله يوءمنون
لاتجعلوا.رحيم غفور انالله لهمالله استغفر و منهم شئت
الذين الله قديعلم "بعضا بعضكم كدعاء بينكم دعاءالرسول
آن امره عن يخالفون فليحذرالذين.لواذا منكم يتسللون
چنان.(نور ، 62 ، 63) ".اليم عذاب يصيبهم او فتنه تصيبهم
براي ادب چند متعال خداوند آيات اين در ميشود ملاحظه كه
آنگاه ميكند ذكر (ص)خدا رسول با رفتار در موءمنان
نخست.ميسازد مترتب دردناك عذابي حضرت آن با برمخالفت
مقتضي كه كاري در ميبايست رسالت عصر موءمنان كه آن
وصفي اين و بگيرند اجازه حضرت آن از است جمعي فراآمدن
را صحنه حضرت آن رخصت بدون كساني اگر و موءمنان براي است
دوم نيامدهاند ، نايل ايمان مراتب به حقيقت در گويند ترك
با است خداوند جانب از كه روي آن از پيامبر دعوت كه آن
آيه حكم به روي اين از نيست مقايسه قابل ديگري دعوت هيچ
همچنين.كرد تلقي عادي را آن و سرپيچيد آن از نبايد
و يديالله بين لاتقدموا آمنوا ياايهاالذين:ميفرمايد
لاترفعوا آمنوا ياايهاالذين" نيز.(حجرات ، 1)."رسوله
بعضكم كجهر بالقول لاتجهرواله و صوتالنبي فوق اصواتكم
يغضون الذين ان.لاتشعرون انتم و اعمالكم تحبط آن لبعض
قلوبهم الله امتحن الذين اولئك عندرسولالله اصواتهم
تا 5 آيات 2 حجرات ، ) "...عظيم اجر و مغفره لهم للتقوي ،
(ص)خدا رسول امر با مخالفت براي ويژه به بيشتر اطلاع براي
.(و 63 نور ، 62 ;حشر ، 4 ;محمد ، 32 ;انفال ، 13 ;نساء ، 115
اقوال است آمده كريم قرآن در بارها كه مباحثي جمله از
و":ميفرمايد كه چنان است حضرت آن حق در كافران
.(توبه ، 61)"...اذن هو يقولون و النبي يوذون منهمالذين
."مبين لساحر هذا ان الكافرون قال...":ميفرمايد نيز
آيه عليه انزل كفروالولا ويقولالذين" همچنين.(يونس ، 2)
آيات.(رعد ، 7)."هاد قوم لكل منذرو انت انما ربه من
يك در كه است بسيار باره اين در كريم قرآن در مذكور
پيامبر درباره كافران سخنان گفت ميتوان كلي جمعبندي
در كهاو دعوت متوجه يا و بود او شخص متوجه يا (ص)اكرم
و نامعقول معجزات درخواست بهانهجويي ، جز صورت دو هر
نحل ، ;و 15 حجر ، 6)نبود گفتارشان در قبيل اين از مباحثي
انبياء ، ;طه ، 133 ;و 94 اسراء ، 46 ، 49 ، 76 ، 90 ;و 103 101
.(كوثر ، 3 ;و 14 دخان ، 13 ;و 72 موءمنون ، 69 ;3 ، 5 ، 38
(ص)اكرم پيامبر پيرامون كريم قرآن در كه موضوعاتي ديگر از
حضرت آن از اتهام رفع و مدعي صدق شده گفته سخن آن از
.الاقاويل بعض علينا تقول ولو":ميفرمايد كه چنان است ،
پنج در همچنين.(و 45 حاقه ، 44)."باليمين منه لاخذنا
را نبوت شامخ مقام متعال خداوند كريم ، قرآن از آيه
كه چنان بسرايند ، شعر كه دانستهاند آن از منزهتر
ذكر هوالا ان له مناينبغي الشعرو ماعلمناه و":ميفرمايد
ائنا يقولون و:ميفرمايد نيز.(يس ، 69)."مبين قرآن و
"صدقالمرسلين و بالحق جاء بل.مجنون لشاعر لتاركواآلهتنا
ديگر از(و 41 حاقه ، 40 همچنين.صافات ، 36 ، 37).
است شده متذكر را آن بار شصت حدود كريم قرآن كه مباحثي
خداوند سوي از (ص)خدا رسول داشتن استوار و دادن آرامش
يسارعون الذين ولايحزنك":ميفرمايد كه چنان است ، متعال
لهم يجعل الا يريدالله "شيئا يضرواالله لن فيالكفرانهم
همچنين.(عمران ، 176 آل)"عظيم عذاب لهم و الاخره حظافي
و رسوله علي سكينته الله انزل ثم:ميفرمايد
و كفروا عذبالذين و تروها جنودالم انزل و عليالموءمنين
.(توبه ، 26)"الكافرين جزاء ذلك
رسول شان در و كريم قرآن در قبيل اين از مباحثي تكرار
مسئوليت عظمت بر نخست ميكند ، دلالت حقيقت چند بر (ص)خدا
بشر انا" مدلول به مسئوليت اين سنگين زيربار كه حضرت آن
چنان شدند نگران بود ، ممكن انساني جنبه خاطر به و "مثلكم
اثر انساني هر جان و دل بر طائف در حضرت آن دعاي كه
غمي تا كه محبوبش بنده حق در الهي لطف بر دوم.ميگذارد
سبك اين به آياتي نزول با متعال خداوند ميداد راه دل به
لطف وقتي موءمنان كه آن بر سوم.ميكرد دلجويي حضرت آن از
و اندوه هنگام به ميبينند ، چنين پيامبرش حق در را الهي
او از و كنند دراز خداوند سوي به نياز دست بايد غم
براي).فرستد فرو آنان بر را خويش آرامش و سكينه بخواهند
يونس ، ;و 35 انعام ، 10 ، 33 ;و 48 مائده ، 41 بيشتر اطلاع
حجر ، 88 ، ;و 32 رعد ، 19 ;يوسف ، 110 ;و 120 هود ، 12 ;65
(ص)اكرم پيامبر به مربوط مباحث ديگر از.(...و و 99 97
پيامبر به متعال خداوند كه است وعدههايي كريم قرآن در
داده وعده حضرت آن به كه چنان.است داده برگزيدهاش (ص)
و كرد خواهد كفايت كافران برابر در را او كه است
همچنين.(بقره ، 137)."الله فسيكفيكهم...":ميفرمايد
مائده ، )"منالناس يعصمك والله":ميفرمايد باره اين در
كه است آن (ص)خدا رسول حق در الهي وعدههاي ديگر از.(67
كه چنان ميكند ، كفايت و حمايت ريشخندكنندگان از را او
همچنين.(حجر ، 95)."المستهزءين كفيناك انا":ميفرمايد
ربك بحمد سبح و باعيننا فانك ربك لحكم واصبر:ميفرمايد
بسيارند باره اين در قرآني آيات(طور ، 48)."تقوم حين
بيشتر كه كرد حكم ميتوان آنها مجموع به عنايت با كه
جمله آن از (ص)اكرم پيامبر حق در الهي وعدههاي
وعده مانند يافت تحقق حضرت آن زمان در كه بود وعدههايي
حزبالله ، غلبه وعده اسلام ، قواي شدن پيروز وعده فتح ،
وعده غنايم ، وعده پارسيان ، بر روميان شدن پيروز وعده
...و نصرت
رسول شخص مطلق طور به الهي وحي مخاطب نخستين چه اگر
از ويژه طور به حضرت آن بار يكصد از بيش اما است (ص)خدا
خطاب مدخل).است گرفته قرار مخاطب متعال خداوند سوي
خطاب مصداق و مورد كلي طور به كه (دانشنامه همينقرآني
عام مراد و خاص خطاب كه اين يا است حضرت آن شخص الهي خاص
الذين لايحزنك الرسول ايها يا":ميفرمايد كه چنان است ،
لم و بافواههم آمنا قالوا منالذين فيالكفر بسارعون
كه چنان.(مائده ، 41)."..هادوا منالذين و قلوبهم تومن
هم خطاب مصداق و مورد و خاص خطاب اينجا در ميشود ملاحظه
خاص خطاب هم گاهي.ميباشد خاص است (ص)خدا رسول شخص كه
:ميفرمايد كه چنان است ، عام خطاب مصداق و مورد اما است
عبارت خطاب است بديهي.(اخلاص ، 1)."احد هوالله قل"
كه مكلفند مسلمانان همه اما است (ص)خدا رسول شخص متوجه
و عمران ، 31 آل بيشتر اطلاع براي).كنند اقرار توحيد به
انعام ، 33 ، ;و 67 مائده ، 41 ، 49 ;و 113 نساء ، 65 ، 80 ;32
يوسف ، 103 ;هود ، 12 ;يونس ، 65 ;توبه ، 43 ;و 188 35 ، 107
.(...و و 104
كه است بازخواستهايي و معاتبات مهم موضوعات ديگر از
كه چنان.است داده انجام پيامبرش حق در متعال خداوند
الذين لك يتبين حتي لهم اذنت لم عنك عفاالله":ميفرمايد
پيش چرا درگذرد ، تو از خداوند)."الكاذبين تعلم و صدقوا
را دروغگويان و گردد معلوم برتو راستگويان حال كه آن از
.(توبه ، 43)(دادي اجازه آنان به بشناسي ،
ان امنوا والذين للنبي ماكان":ميفرمايد همچنين
ماتبين بعد من قربي اولي لوكانوا و للمشركين يستغفروا
براي پيامبر كه نيست سزاوار)."الجحيم اصحاب انهم لهم
آشكار برايشان كه آن از پس باشند ، خويشاوند ولو مشركان ،
.(توبه ، 113).(بخواهد آمرزش دوزخياند ، آنان كه باشد شده
لك مااحلالله تحرم لم ايهاالنبي يا":ميفرمايد نيز
در چرا پيامبر اي)."رحيم غفور والله ازواجك مرضات تبتغي
تو بر خداوند كه را چيزي همسرانت[از بعضي] خشنودي طلب
[ حال همه در] خداوند و ميكني؟ تحريم است ، گردانده حلال
معاتبات سختترين از.(تحريم ، 1).(است مهربان و آمرزگار
ام قيسبن عمروبن ماجراي در (ص)پيامبراكرم حق در الهي
و.الاعمي جاءه آنتولي و عبس":ميفرمايد كه است مكتوم
كرد ترشرويي).فتنفعهالذكري يذكر او.يزكي لعله مايدريك
از تو و.آمد او نزد به نابينا كه اين ازبرتافت روي و
پندش كه گيرد پند يا ورزد ، پاكدلي او بسا چه ميداني كجا
.(عبس ، 14).(بخشد سود
آن به كريم قرآن در مورد بيست از بيش كه مباحثي از يكي
اهميت و ارزش و مدينه به مكه از حضرت آن هجرت شده تصريح
و اسلام راستين دعوت در آن جايگاه و مهاجران و هجرت اين
كه چنان پذيرفتند ، را مهاجران كه است كساني منزلت و مقام
ثم مافتنوا بعد من هاجروا للذين ربك ان ثم":ميفرمايد
.(نحل ، 110)."رحيم لغفور بعدها من ربك ان صبروا و جاهدوا
قريتك من قوه اشد هي قريه من وكاين:ميفرمايد همچنين
براي.محمد ، 13)"فلاناصرلهم اهلكناهم اخرجتك التي
راس در (ص)خدا رسول كه مهاجران منزلت از بيشتر اطلاع
و نساء 89 ، 97 ;عمران ، 195 آل ;بقره 218 دارد قرار آنان
و نحل ، 41 ;و 117 توبه ، 20 ، 100 ;تا 75 انفال ، 72 ;100
زمر ، ;احزاب ، 6 ;عنكبوت ، 56 ;نور ، 22 ;تا 60 حج ، 58 ;110
.(ممتحنه ، 10 ;تا 10 حشر ، 8 ;محمد ، 13 ;10
و همسران ذكر (ص)خدا رسول به مربوط موضوعات ديگر از
اولي النبي":ميفرمايد كه چنان است حضرت آن دختران
.(احزاب ، 6)"امهاتهم ازواجه و انفسهم من بالموءمنين
و است سزاوارتر و نزديكتر آنها به موءمنان خود از پيامبر)
.(هستند ايشان مادران حكم در او همسران
كنتن ان لازواجك قل ايهاالنبي يا":ميفرمايد همچنين
اسرحكن و امتعكن فتعالين زينتها و الحيوتالدنيا تردن
والدار رسوله و الله تردن كنتن ان و."جميلا "سراحا
يانساء."عظيما "اجرا منكن للمحسنات اعد الاخرتفانالله
ضعفين العذاب لها يضاعف مبينه بفاحشته منكن يات من النبي
رسوله و منكنلله يقنت من و"يسيرا عليالله ذلك كان و
رزقا اعتدنالها و مرتين اجرها نوتها "صالحا تعمل و
اتقيتن ان النساء من كاحد لستن النبي نساء يا."كريما
"قولا قلن و مرض فيقلبه الذي فيطمع بالقول فلاتخضعن
الجاهليه تبرج لاتبرجن و بيوتكن في قرن و."معروفا
رسوله و الله الزكاتواطعن ءاتين و الصلاه واقمن الاولي
يطهركم و اهلالبيت الرجس عنكم ليذهب الله انمايريد
والحكمه آياتالله من بيوتكن في مايتلي واذكرن."تطهيرا
:بگو همسرانت به پيامبر ، اي) "."خبيرا "لطيفا كان انالله
تا بياييد پس ميخواهيد را آن تجمل و دنيا زندگاني اگر
اگر و.كنم رهايتان خوشي و خير به و سازم بهرهمندتان
بدانيد].ميخواهيد را آخرت سراي و او پيامبر و خداوند
آماده عظيم پاداشي شما نيكوكاران براي از خداوند[كه
كار مرتكب شما از هركس پيامبر زنان اي.است ساخته
امر اين و ميشود چندان دو او عذاب شود ، آشكار ناشايست
و خداوند برابر در شما از هركس و است آسان خداوند بر
گيرد ، پيش شايسته كار و كند پيشه تسليم و فروتني پيامبرش
روزي او براي و ميدهيم [چندان دو] دوبار را او پاداش
يك هيچ همانند شما پيامبر زنان اي.سازيم فراهم ارزشمند
تقوي رعايت چون ،[ مسئولتريد و برتر و]نيستيد زنان از
[خام] طمع به دل بيمار فرد كه نكنيد نرمي سخن در پس.كنيد
و قرار خانههايتان در و.بگوييد سنجيده سخني و افتد
جاهليت روزگار زينتنمايي همانند و گيريد آرام
را زكات و داريد برپا را نماز و.نكنيد زينتنمايي
همانا.كنيد اطاعت او پيامبر و خداوند از و.بپردازيد
/ احتمالي] پليدي هر بيت اهل شما از كه ميخواهد خداوند
شايد و بايد كه چنان را شما و بزدايد را [شبهه و شك
در كه حكمت و الهي آيات از آنچه هر و.بدارد پاكيزه
خداوند گيريد ، ياد در ميشود ، خوانده شما خانههاي
.(احزاب ، 2834).(است آگاه باريكبين
و بناتك و لازواجك قل النبي ياايها":ميفرمايد همچنين
ان ادني ذلك جلابيبهن ، من عليهن يدنين نساءالموءمنين
.احزاب ، 59).""رحيما "غفورا الله كان و يوءذين فلا يعرفن
اين در.(تا 5 تحريم ، 1 و احزاب ، 50 بيشتر اطلاع براي
كه ميشود يادآور پيامبر همسران به متعال خداوند آيات
اگر موءمنانيد ، مادران (ص)خدا رسول با همسري فضل به شما
ميزان همان به گرداند فضل اين مشمول را شما خداوند
او رسول و خداوند فرمانهاي و تقوي رعايت در شما مسئوليت
حضرت آن خاطر كه كنيد كاري نبايد و است سنگينتر و بيشتر
.شود آزرده
شده تصريح آن به بارها كريم قرآن در كه مباحثي از يكي
مردمان ديگر بر او امت و (ص)اكرم پيامبر بودن گواه موضوع
"وسطا امه جعلناكم وكذلك":ميفرمايد كه چنان است ،
"..."شهيدا عليكم الرسول يكون و عليالناس شهداء لتكونوا
تا گرداندهايم [ برگزيده ] ميانه امتي را شما همچنين و)
گواه شما بر [خدا ]رسول تا نيز و.باشيد گواه مردم بر
.(بقره ، 143).(...باشد
و بشهيد امه كل من جئنا اذا فكيف":ميفرمايد همچنين
است ، چگونه [حالشان] پس) "."شهيدا هوءلاء علي جئنابك
بر را تو و آوريم [ميان ]در گواهي امتي هر از كه آنگاه
.(نساء ، 41).(بياوريم گواه امت اين
احزاب ، ;قصص ، 75 ;حج ، 78 ;و 89 نحل ، 84 بيشتر اطلاع براي)
.(مزمل ، 15 ;فتح ، 8 ;45
كه ميرسانيم اطلاع به گرامي خوانندگان از پوزش ضمن
صفحه در ديروز كه نصر سيدحسين دكتر با گفتگو دنباله
.ميرسد چاپ به آينده شنبه روز رسيد ، چاپ به معارف
بختي نيك تو بر باد خجسته
اليميني بصائر تفسير از برگرفته
:گشايي جستار
از برخي به دارد اختصاص ميآيد ، پي از كه مطلبي
رخداد و (ص)اسلام گرامي پيامبر بعثت پيشزمينههاي
اليميني بصائر سوره تفسير از مطلب اين.بعثت فرخنده
.است شده برگرفته
معارف گروه
را محمد و شام ، سوي رفت خواست تجارتي به بوطالب وقتي
بوطالب.كرد آب پر چشم و نداد رضا بدان او و ميبگذاشت
نزديك راه ميان در و ببرد خود با را او داشت نگاه او دل
چتري ابرمانند پارهاي و فروآمدند راهب بحيراي صومعه به
را آن بحيرا و ميداشت سايه عليهالسلام مصطفي سر بر
.چيست كه دانست و ميكرد مشاهده
و خواند خود صومعه به را كاروانيان و ساخت ضيافتي حالي
را (ص)محمد و بوطالب بازگشتند ، و شدند فارغ طعام از چون
و بديد را نبوت مهر و بازپرسيد ، او احوال از و بازگرفت
.بدوست شما آخرت و دنيا شرف كه كرد تهنيت بدو را بوطالب
بايد احتياط او كار در ميبترسم ، جهودان از وي بر:گفت و
.شد خواهد زنده بدو عيسي و موسي شريعت كه كرد
خويلد دختر خديجه و ميرفت شام سوي كارواني ديگر وقتي
ميخواست و داده ، را ميسره خود غلام و بود ساخته بضاعتي
شناخته عليهالسلام محمد مكارم و باشد او با آزادمردي كه
نزديك به تا نمود راه بدو را او.دانسته وي امانت و بود
وي از (ص)محمد براي و كرد تحكم وي بر و فرستاد كس بوطالب
.خواست دستوري
.رفتند بيرون و فرمود اجابت (ص)محمد و كرد اجازت بوطالب
سايه در عليهالسلام پيغامبر رسيدند ، شام بصراي به چون و
و بديد خود صومعه گوشه از راهب نسطوراي و بياسود درختي
.خواند خود نزديك به بود شناخته كه را ميسره
آنجا و است؟ خفته درخت آن سايه در كه كيست جوان آن:گفت
!بود نتواند پيغامبري جز
.كرد حكايت وي احوال از بعض و كيست كه گفت باز ميسره
.است آخرالزمان پيغامبر او كه داد مژده را او نسطورا
و گفت باز خديجه با بود شنيده آنچ ميسره بازگشتند ، چون و
.بود آن مواصلت آن در وي رغبت سبب
افتاد ، كشف وحي مبادي و آمد نزديك بعثت هنگام چون و
حرا كوه به داشتي ، دوست تنهايي عليهالسلام پيغامبر
بودي غايب كم آن از كه بود كرده معين غاري و رفتي بسيار
را او و درآمد وي نزديك به عليهالسلام جبرئيل روزي تا
.محمد اي بخوان:گفت و شكست درهم
!نيستم خواننده كه خوانم؟ چه:گفت
"ربك باسم اقراء" بخوان:گفت آنگاه
سلم و عليه صليالله پيغامبر و شد غايب وي چشم از پس
و ميلرزيد و كرد تكيه و رفت باز خانه به هراسان و ترسان
بر من:گفت و بپوشانيدند گران جامه به را او تا فرمود
خود اين:گفت خديجه و ميبترسم ديوانگي مانند از خود
كس بر و بگزاري مهمان حق و داري پيوسته رحم تو نباشد ،
!ماني؟ چه ديوانگي به تو نكني ، ستم
نوفل ورقتبن نزديك عليهالسلام را پيغامبر خديجه ، آنگاه
و دانسته ، و بود خوانده پيشين كتب و بود وقت عالم كه برد
.داد آگاهي را او بود شنيده بدانچ
كه پرسيد (ص)محمد از و كرد برهنه سر خديجه تا فرمود ورقه
!ميبيني؟ ميديدي كه را كس آن
بر باد خجسته:گفت و داد بشارت را او ورقه سپس.نه:گفت
.داشت ارزاني را تو تعالي خداوند كه بزرگي و نيكبختي تو
سر صاحب است ، اكبر ناموس ميگويد ، سخن تو با كه كس اين
كاشكي آمدي ، عليهالسلام موسي نزديك به كه تعالي ، خداي
زدمي ، پايي و دست تو معاونت و مظاهرت در تا جوانمي من
كه كاري واين كنند بيرون شهر از را تو تو ، اهل كه خاصه
خود نزديكان عداوت به كه ندادند را كس هيچ دادند را تو
.است شده مبتلا
بيرون ورقه نزديك از چون:كه گفت عليه صليالله پيغامبر
به و گفت سلام من بر نه كه نديدم سنگي و درختي هيچ آمدم ،
.كرد خطاب پيغامبري
***
سوق را آن كه رسيد جايگاهي به عليه صليالله پيغامبر
ساعده بن قس.است بوده عرب تجارات موسم و گويند عكاظ
براشتري -بود عرب حكيم و خطيب او و -ديد را الايادي
را او سخن و گردآمده او حوالي در موسم اهل و ايستاده
از ميداد ، بشارتي اشارتي هر به او و مينمودند استماع
زمان رسيدن نزديك به و ;عليه صليالله ما پيغامبر مبعث
به مكه از و بود گشته مبعوث (صلع) رسول آنك از پس و.او
فد و ميگفت ، خطبه و بود منبر بر روزي كرده ، هجرت مدينه
بن قس سخن از عليه صليالله پيغامبر پرسيدند ، اياد بني
و بازگفت و بايستاد ازيشان يكي.بازپرسيد ايشان از ساعده
و فرمود ارتضا و كرد استماع را آن عليهالسلام پيغامبر
.فرستاد رحمت ساعده برقس
خداوند سخن نزول كيفيت و وحي معاني
سخن وابتداي برانسان دين نزول آغاز وحي ، :جستارگشايي
الهي اديان تشريعي شرع واقع به.است آدمي با خداوند گفتن
ابتداي از دين پديده كه هرچند ميشود ، آغاز وحي نزول با
چنانكه وحي اما است ، بوده نبشته او فطرت در انسان خلقت
در را سادهاي و سهل ميرسدمفهوم نظر به ابتدا در
حمل برآن متعددي معاني كه است عميق مفهومي برندارد ،
ما آشناي منظور همان مفاهيم ، اين از يكي تنها و ميگردد
ذيل ، مقاله در.است الهي تشريعي اديان ساير و اسلام در
مفهوم براين قرآني دانشنامه نظر نقطه از كوتاه نگاهي
.است شده افكنده گسترده و عميق
معارف گروه
لغت در وحي
سخن كتابت ، نامه ، اشاره ، الهام ، :معاني به لغت در وحي
و مكتوب شود ، القاء ديگري به كه هرآنچه آهسته ، و خفي
ايماء او به كرد ، الهام او به:اليه اوحي.ميباشد كتاب
او دل در گفت ، آهسته و پنهاني سخن او با كرد ، اشاره و
.(داد فرمان او به) امره:له حي او.انداخت
:قرآن در "وحي" مختلف معاني
خداوند اوامر القاء و بينات آيات الهام يا كردن وحي (1
واسطه با يا واسطه بدون) رسالت امور در پيامبران بر
والنبيين نوح الي اوحينا كما اليك اوحينا انا":(فرشته
آل:نيز ;(نساء ، 163).".ابراهيم الي اوحينا و بعده من
;اعراف ، 117 ، 203 ;انعام ، 19 ، 93 ، 106 ، 145 ;عمران ، 44
...و ;يوسف ، 3 ;هود ، 12 ;يونس ، 2 ، 15
الملائكه الي ربك يوحي اذ":فرشتگان به امري القاء (2
.(انفال ، 12)"آمنوا الذين فثبتوا معكم اني
در) انداختن كسي دل در انسان ، به امري الهام يا القاء (3
."ارضعيه ان موسي ام الي اوحينا و":(غيرپيامبران مورد
آيه 111 مورد در.طه ، 38 ;مائده ، 111:نيز.(قصص ، 7)
،(برسولي و بي آمنوا ان الحواريين الي اوحيت اذ و) مائده
زبان به)"بلسانه امرتهم":آمده چنين جلالين تفسير در
.(دادم فرمان ايشان به عيسي
و":تكوين راه از معني القاء يا حيوان به غريزي الهام (4
نحل ، )" "بيوتا الجبال من اتخذي ان النحل الي ربك اوحي
.(68
:(كلام بدون) گفتن سخن ايماء و رمز با كردن ، اشاره (5
و بكره سبحوا ان اليهم فاوحي المحراب من قومه علي فخرج"
.(مريم ، 11)" "عشيا
:(فتنهانگيزي براي) نفس در پنهاني القاء كردن ، وسوسه (6
يوحي والجن الانس شياطين "عدوا نبي لكل جعلنا كذلك و"
:نيز.(انعام ، 112)" "غرورا القول زخرف بعض الي بعضهم
.انعام ، 121
آن حال خلقت در يا جماد به تكويني فرمان دادن ، اذن (7
تحدث يومئذ...زلزالها الارض زلزلت اذا":دادن قرار
.(زلزال ، 5)"لها اوحي ربك بان.اخبارها
و السماء الي استوي ثم":آفريدن كردن ، تقدير يا تدبير (8
كل في اوحي و يومين في سماوات سبع فقضاهن..دخان هي
.(و 12 فصلت ، 11)."امرها سماء
از گوناگوني تعريفهاي قرآني علوم و مفسران اصطلاح در اما
و دانش به":گفتهاند برخي است ، شده داده ارائه وحي
رسم خلاف و پنهان و سري شيوهاي به خداوند كه هدايتي
بندگان به بخواهد كه زمينهاي هر در بشر معمول
."گويند وحي ميدارد ، ارزاني برگزيدهاش
از يكي بر خداوند كه كلامي به":گفتهاند ديگر برخي
وحي تعريف در زهري."گويند وحي ميفرستند ، فرو پيامبرانش
از يكي به خداوند كه است چيزي آن هر وحي":است گفته
و ميدارد استوار را دلش آن با و ميفرستد فرو پيامبرانش
در آن و بنويسد و آورد برزبان ميتواند پيامبر را آن عين
از پس الهي فرمان به هم گاهي و است الهي كلام حقيقت
نوشتنش به يا و بنويسد را آن كه نيست مكلف وحي دريافت
و برساند مردم به را آن مضمون است موظف بلكه دهد فرمان
."كند بيان روشني به آنان براي
است شناختي و تجربه وحي":ميگويد وحي درباره عبده محمد
احساس خود روح در خداوند جانب از يقيني بهطور شخص كه
و است بيواسطه گاه و واسطه با گاه شناخت اين و.ميكند
آواز و صوت غير به يا و مييابد تمثل آواز در مواقع برخي
."است
و ميداند هم از جدا حقيقت دو را وحي و الهام عبده محمد
حالي در انسان روح كه است تجربهاي الهام كه است معتقد
گرايش امري به كجاست از آن خاستگاه و منشا نميداند كه
سرور و اندوه و تشنگي و گرسنگي احساس به بيشتر و مييابد
.ميماند
كه گرفت نتيجه چنين ميتوان عبده محمد تعريف اين از
واضحترين.باشند شيطاني نيز و رباني ميتوانند الهامات
بودن راستين شيطاني ، الهامات از رباني الهامات مميزات
براي و خير هميشه رباني الهامات و.است رباني الهامهاي
شيطاني الهامات كه آن حال.است شر برداشتن ميان از
خداوند كه چنان.است شر نيتي و قصد به يا و دروغ همواره
فانما ضللت ان قل":ميدهد فرمان (ص)خود پيامبر به متعال
سميع انه ربي الي يوحي فبما اهتديت ان و نفسي علي اضل
.(سبا ، 50)."قريب
:است آمده زير معاني به وحي كريم قرآن در
بندگان از برخي به متعال خداوند:انسان به فطري الهام
در صواب كه ميكند الهام فطري طور به را مسائلي خود نيك
ممكن معني اين به وحي البته است ، الهاماتي چنين انجام
شود ، الهام خداوند اولياي از غيرپيامبر يا پيامبر به است
موسي ام الي اوحينا و":است آمده كريم قرآن در كه چنان
امك الي اوحينا اذ":ميفرمايد يا.(قصص ، 7)."ارضعيه ان
.(طه ، 38)"مايوحي
آمنوا ان الحواريين الي اوحيت اذ و":ميفرمايد همچنين
.(مائده ، 111)."برسولي و بي
لتنبئنهم اليه اوحينا و":ميفرمايد (ع)يوسف درباره نيز
.(يوسف ، 15)"لايشعرون هم و هذا بامرهم
يادآور كريم قرآن در متعال خداوند:حيوان به غريزي الهام
الهام حيوانات به غريزي طور به را اموري گاه كه است شده
ان النحل الي ربك اوحي و":ميفرمايد كه چنان.ميكند
نحل ، )"يعرشون مما و الشجر من و "بيوتا الجبال من اتخذي
.(68
جمادات در بخواهد متعال خداوند اگر:جماد به فرمان
به است مذكور كريم قرآن در كه چنان كند ، ايجاد تحولاتي
اين از گاه ميشود ، بيدرنگ و باش كه ميدهد فرمان آن
كه چنان.است شده تعبير وحي به الهي كتاب در فرمان
ربك بان":ميفرمايد قيامت روز در زمين تحولات درباره
.(زلزله ، 5)"لها اوحي
تعبيرنموده وحي به دادن ، خبر از گاه متعال خداوند:اخبار
."اليك نوحيه الغيب انباء من ذلك":ميفرمايد چنانكه.است
.(عمران ، 44 آل)
در موءمنان حمايت حكايت در متعال خداوند چنانكه:كردن امر
."معكم اني الملائكه الي ربك يوحي اذ":ميفرمايد بدر نبرد
فخرج":ميفرمايد متعال خداوند چنانكه:رمزي سريع اشاره
.""عشيا و بكره سبحوا ان اليهم فاوحي المحراب من قومه علي
.(مريم ، 11)
به انس و جن شياطين وسوسه از گاه كريم قرآن در:وسوسه
و":ميفرمايد متعال خداوند چنانكه.است شده تعبير "وحي"
يوحي الجن و الانس شياطين "عدوا نبي لكل جعلنا كذلك
(انعام ، 112) ""غرورا القول زخرف بعض الي بعضهم
اوءليائهم الي ليوحون الشياطين ان و":ميفرمايد يا
.(انعام ، 121)."ليجادلوكم
روءياي معناي به مواقعي در وحي كريم قرآن در:روءيا
پيامبران روءياي كه است بديهي و است رفته كار به پيامبران
حضرت روءياي مانند است ، لغوي وحي انواع از نوعي و راستين
(ص)اكرم پيامبر روءياي و فرزند ذبح درباره (ع)خليل ابراهيم
گفته كه است شده روايت عايشه از چنانكهوحي آغاز در
آغاز آن با (ص)اكرم پيامبر الهامات كه چيزي نخستين":است
ميديد كه خوابي هر و بود خواب در راستين روءياهاي گرديد
متعال خداوند چنانكه.ميپيوست راستي به صبح سپيده مانند
من او "وحيا الا الله يكلمه ان لبشر ماكان و":ميفرمايد
شوري ، ) "مايشاء باذنه فيوحي "رسولا يرسل او حجاب وراء
.(51
كرده تعبير وحي به كردن نازل از كريم قرآن گاهي:تنزيل
."اوحي ما عبده الي فاوحي":ميفرمايد چنانكه.است
(نجم ، 10)
قرآن معناي به خداوند كتاب در اوقات گاهي وحي:كريم قرآن
انما قل":ميفرمايد چنانكه.است رفته كار به كريم
.(انبياء ، 45)."بالوحي انذركم
(معني و لفظ) كريم قرآن وحي
از همگي كريم ، قرآن الفاظ و معاني آيا كه اين درباره
در بايد است ، شده نازل (ص)خدا رسول بر متعال خداوند جانب
همه آراي الاتقان در سيوطي.شد تفكيك به قايل اينباره
خلاصه بخش سه در پرسش اين درباره را قرآني علوم دانشوران
سوي از كريم قرآن الفاظ و معاني همه كه اين (است1 كرده
از الفاظ و خداوند سوي از معاني (است20 شده وحي خداوند
رسول از الفاظ و خداوند سوي از معاني (است30 (ع)جبرئيل
خويش ادعاي صحت براي گروه سه اين از يك هراست (ص)خدا
درباره نخست گروه.كردهاند ذكر دلايلي حديث و قرآن از
"عربيا "قرآنا انزلناه انا" مانند آياتي به الفاظ ايحاي
."فلاتنسي سنقرئك" همچنين.(يوسف ، 2)."تعقلون لعلكم
علينا ان به ، لتعجل لسانك به لاتحرك" همچنين(اعلي ، 6)
علينا ان ثم قرآنه فاتبع قراناه فاذا قرآنه ، و جمعه
.قبيل اين از ديگر آياتي و (تا 19 قيامت ، 16)."بيانه
همه اتفاق مورد خداوند سوي از معني وحي كه روي آن از اما
در قرآني آيات به استناد از است قرآني علوم دانشوران
.ميكنيم خودداري اينباره
نقلي دليل هيچ به نبوي سنت و كريم قرآن از دوم گروه
اهل كه روي آن از ميگويند بلكه و نكردهاند استناد
از را معني نيز (ع)جبرئيل ميگويند ، سخن عربي به آسمان
پيامبر بر عربي به را آن داشتهو دريافت متعال خداوند
به نزل" همچون آياتي به سوم گروه.است كرده نازل (ص)اكرم
عربي بلسان المنذرين ، من لتكون قلبك علي الامين ، الروح
.جستهاند استناد ،(شعراء ، 193195)."مبين
استواري دلايل چندان اخير گروه دو ميشود ، ملاحظه چنانكه
دلالت كه بيشماري آيات بر افزون و ندادهاند ارائه
احاديث است ، خداوند سوي از كريم قرآن معناي و لفظ ميكند
و است شده وارد نظر اين موءيد و مضمون همين با هم بسياري
نظرگاه كه همداستانند نيز عالمان اتفاق به قريب بيشتر
بدين و است برخوردار قوياي استدلالي پشتوانه از نخست
در.است مستقل دليلي خود كه ميشود حاصل "اجماع" وسيله
به قرآن اعجاز وجوه از بسياري نگارنده نظر به حال عين
...و تلاوءم مسجع ، تركيب ، زباني ، و ادبي مباحث لفظ ،
و الفاظ همه كه است امر براين آشكار دليلي كه برميگردد ،
.است متعال خداوند سوي از كريم قرآن معاني
پيامبران و رسولان بر وحي چگونگي
با طريق سه از "منحصرا متعال خداوند كريم ، قرآن نص بنابر
است لغوي وحي آن از مراد كه) وحي (ميگويد1 سخن بشر
با (2;(ميشود هم ديگر طريق دو شامل اصطلاحي وحي كه چرا
.(جبرئيل) فرستاده واسطه به (3;حجاب سوي آن از گفتن سخن
الهام شيوه دو به نخست طريق معتقدند قرآني علوم دانشوران
فرمودههاي همچون الهام.ميشود تقسيم صالحه روءياي و
به بلكه نبود ، هوي سوي از هرگز كه (ص)اكرم پيامبر راستين
ابراهيم حضرت روءياي مانند صالحه روءياي.بود الهي وحي
كريم قرآن در تفصيل به شرحش كه فرزند ذبح درباره (ع)خليل
صادق ذبيحالله ، ،(ع)ابراهيم)است آمده ديني متون ديگر و
نيز حجاب سوي آن از خداوند گفتن سخن.(اسماعيل الوعد ،
تاكيد حقيقت براين كه شوري سوره آيه 51 ، بر علاوه
بنابر.دارد كريم قرآن در هم ديگري شواهد ميگذارد ،
با طريق اين از پيامبران از نفر دو تنها كريم قرآن تصريح
دلايل كه (ع)موسي حضرت يكي.گفتهاند سخن متعال خداوند
متعال خداوند چنانكه.است مسلمات از و بسيار اينباره در
رب قال ربه كلمه و لميقاتنا موسي ولماجاء":ميفرمايد
.(اعراف ، 143)."اليك انظر ارني
.""تكليما موسي الله وكلم":ميفرمايد همچنين
.(نساء ، 164)
از (ص)اسلام پيامبر با متعال خداوند گفتن سخن مورد ديگر
آن به يكبار كريم قرآن در و است معراج در حجاب سوي آن
.گذاردهاند تاكيد برآن نيز نبوي احاديث و رفته اشارت
وماغوي ، صاحبكم ماضل هوي ، اذا والنجم":ميفرمايد چنانكه
شديدالقوي ، علمه يوحي ، وحي الا هو ان الهوي ، عن ينطق ما و
فكان فتدلي ، دني ثم الاعلي ، بالافق هو و فاستوي ، ذومره
تا نجم ، 1)"مااوحي عبده الي فاوحي ادني ، او قوسين قاب
همچون مباحثي متضمن معراج احاديث با اشارت اين كه(10
حجاب سوي آن از خداوند گفتن سخن و نماز شفاهي شدن واجب
سخن.ميشود موءكد قبيل اين از مباحثي و (ص)خدا رسول با
چنانكه.است مسلمات از (جبرئيل) فرستاده طريق از گفتن
باذنه فيوحي "رسولا يرسل او":ميفرمايد متعال خداوند
نزل العالمين ، رب لتنزيل انه و" يا.(شوروي ، 51) "مايشاء
شعراء)."المنذرين من لتكون قلبك علي الامين ، الروح به
.(تا 194 192
(ص)اكرم پيامبر بر قرآن وحي چگونگي
پيامبر بر كريم قرآن وحي چگونگي قرآني علوم دانشوران
تمثل:دانستهاند گونه سه نصوص به استناد با را (ص)اكرم
شدن ظاهر.بشر به جبرئيل حضرت تمثل.صلصلتالجرس به
.خويش حقيقي و راستين هيئت در جبرئيل
تصريح كريم قرآن در جرس بانگ صورت به (ع)جبرئيل تمثل به
با و رسيده ثبوت به بسياري احاديث در اما است ، نشده
:ميفرمايد (ص)اكرم پيامبر چنانكه.است سازگار هم آياتي
گاهي)."علي اشده هو و الجرس ، صلصله مثل ياتيني "احيانا"
مشكلترين آن كه ميآمد من نزد به جرس بانگ مانند اوقات
احاديثي و حديث اين كه.(بود من سوي از وحي دريافت حالت
""ثقيلا "قولا عليك سنلقي انا" آيه با مضمون اين با
بشر صورت به جبرئيل حضرت تمثل به.است سازگار (مزمل ، 5)
(ع)مريم حضرت براي چنانكه.است شده تصريح كريم قرآن در
از (ص)اكرم پيامبر بر وحي نزول هنگام به اما كرد ، تمثل
و":ميفرمايد حضرت آن چنانكهاست ثابت نبوي احاديث
."مايقول فاعي فيكلمني ، ،"رجلا الملك لي يتمثل "احيانا
تاكيد به) بشري من براي [جبرئيل] فرشته آن اوقات وگاهي)
.(درميآمد (ناآشنا چهرههايي يا الكلبي دحيه احاديث
(ص)خدا پيامبر كه دارند نظر اتفاق قرآني علوم عالمان
يكبار است ، ديده حقيقياش هيئت در را (ع)جبرئيل دوبار
و گرفت جاي وادي دل در و آمد فرود حراء ازغار كه وقتي
حضرت كه است نشده ثابت هرگز اما معراج ، شب در بار ديگر
نازل خدا رسول بر را آيهاي هرگز اخير هيئت دو در جبرئيل
قرآن آيات نخست طريق از همواره حضرت آن بلكه باشد ، كرده
.ميداشتند دريافت وحي فرشته از را الهي وحي و كريم
حق الطاف داد وعده را مصطفي
مرتبت ختمي حضرت عاشقان جمله از بلخي جلالالدين مولانا
و مثنوي دفاتر در حضرت آن به را خود عشق و ارادت كه است
پنجم دفتر از زير مثنوي.است داده بروز كبير ديوان نيز
سوي از وحي نزول حراو كوه داستان كه است معنوي مثنوي
و حقيقت پيامبر آن مبعث مناسبت به.است شده بازگو جبرئيل
مختوم مباركش وجود به الهي شريعتهاي حقايق همه كه ايمان
معظم ، رخداد اين داشت خجسته و شادباش نيز و است گرديده
.ميسپاريم رومي مولاناي سخن به را دل گوش
نمودن و حرا كوه در عليهالسلام مصطفي نزد جبرئيل آمدن
پيش در دولتها را تو كه وي به را خود عليهالسلام جبرئيل
است
بفراختي چون هجر را مصطفي
ميانداختي كوه از را خويش
مكن هين جبرئيلش بگفتي تا
كن امر از دولتست بس ترا كه
انداختن ز شدي ساكن مصطفي
تاختن آوريدي هجران باز
او كوه از سرنگون را خود باز
او اندوه و غم از ميفكندي
جبرئيل آن شدي پيدا خود باز
بيبديل شاه تو اي اين مكن كه
حجيب كشف تا ميبود همچنين
جيب ز او را گهر آن بيابيد تا
ميكشند را خود چو محنت هر بهر
كشند چونش اين محنتهاست اصل
حيرتيست را مردمان فدايي از
سيرتيست فدايي ما از يكي هر
تن كردست فدا آنك خنك اي
شدن آن فداي كارزد آن بهر
فنيست فدايي چونك يكي هر
كشتنيست و عمر صرف ره آن كاندر
شروق با غروبي اندر كشتني
مشوق نه آنگه ماند شايق نه كه
فنيست اين فداي مقبل اين باري
كشتنيست در زندگي صد كاندرو
دوام بر عشقش و معشوق و عاشق
نام نيك و بهرهمند عالم دو در
|