نميكنند چنين بزرگان با
بزرگي به خود بزرگ زنان و مردان با بزرگ ، ملتهاي -1
مردم كه كسانياند ملتها بزرگ زنان و مردان و ;ميرسند
و ميكنند اعتماد آنان به ميسپارند ، گوش آنها حرفهاي به
و مردان.ميجويند تاسي آنها به خود گفتار و كردار در
عمل و فكر مرجع به خود عمر از مقطعي در بزرگ زنان
را بدانديشان حسد و كينه و ميشوند تبديل خود معاصران
بسيار كسان اينگونه ايران ملت تاريخ در.برميانگيزند
.است شده ماندگار نامشان اما رفتهاند و آمدهاند
ديروز كه نوري عبدالله المسلمين و حجتالاسلام بيترديد
قانوني ، لحاظ به و حيرتآور نامتعارف ، حكمي با
مرجع و نامي رجال زمره در افتاد ، زندان به شبههبرانگيز
است اين رجال ، شخصيتي محوريت اصلي نشانه.است ايران مردم
راه به بسياري كسان مينويسند ، يا ميگويند سخني وقتي كه
در ساده كنكاشي.ميسپارند كارشان به دل و ميگروند آنها
سهل رجوعي و نوري عبدالله باره در مردم روزمره گفتههاي
و محبوبيت ميزان كشور ، انتخابات آخرين آراء نتايج به
نخواهد كسي اگر.داد خواهد نشان خوبي به را وي مقبوليت
.بگشايد دست و زبان و ببندد چشم و گوش
منصفهاش هيات كه شد محاكمه محكمهاي در نوري عبدالله -2
در عمومي افكار از نمايندگي به ميبايست عليالاصول كه
اين مقبول و سنجيده كسوت نهتنها ميداد ، راي وي باره
گفتهها به توجه بلكهبا نداشت تن بر چندان را نمايندگي
بيطرفيشان در متهم ، مورد در آنها از برخي اظهارات و
هيات محترم اعضاء حقيقي شخصيت از صرفنظر.بود ترديد
قهري صورت به را ناظري هر ذهن آنان جمع حقوقي تجلي منصفه
جناح به همگي آقايان اين كه ميبرد بدگماني اين سوي به
پذيرش و دارند تعلق نوري عبدالله -مخالف بل -رقيب سياسي
غيرممكن بلكه دشوار برخي به نسبت حداقل آنان ، بيطرفي
.مينمايد
اين به هيچكس نوري ، عبدالله دادگاه فرجام تا آغاز از -3
جاي" كه نداد گوش وي وكيل و متهم ساده و روشن اعتراض
هيات حضور با و مطبوعات دادگاه در مطبوعات اهالي محاكمه
كه كرد ادعا ميتوان بنابراين ".است مطبوعاتي منصفه
باره در هنوز كه است دادگاهي محكوم اكنون نوري عبدالله
ترديد مطبوعاتي جرايم به رسيدگي براي آن قانوني صلاحيت
از بسياري و حقوقدانان قاطبه اگر آيا.دارد وجود جدي
دادگاه در مطبوعات محاكمه قانوني وجاهت به قائل فقيهان ،
ميتوانند تنهايي به حكم و قانون نباشند ، روحانيت ويژه
بپوشند؟ مشروعيت رداي نهاد ، اين تصميمهاي به
انطباق خوب ، حكم آن تبع به و قانون ويژگي بديهيترين -4
و متهم اگر آيا. است عمومي اقبال و جمعي روح با آن
شود ، همگان محفل نقل و مردم قلوب محبوب دادگاهي ، محكوم
كيست؟ كژروي نشانه
نوري عبدالله كشاندن براي روحانيت ويژه دادگاه تعجيل -5
زيرا.بود "خرداد محاكمه" شگفتيهاي ديگر از محبس به
تجديدنظرخواهي براي را "غيرقانوني محكوم" حق نخستين
دادرسان كه نميزند دامن شائبه اين به آيا و گذاشت زيرپا
از باشند عدالت اجراي پي در آنكه از بيشتر نوري عبدالله
!ميشوند؟ خرسند ببينند ، خورده زمين را وي اينكه
كه ميكند تداعي چنين طبيعي صورت به گذشت آنچه مجموعه -6
ميتوانستند كه كساني همه قمع و قلع باب در پيشين شايعات
به بنشينند مردم مجلس صدر بر خود شايستگي بر تكيه با
آئينه از را تصوير اين نتوان اگر و.شد نزديكتر واقعيت
ويژه دادگاه گفت تاسف كمال با بايد زدود جامعه زلال
عبدالله اجتماعي -سياسي محبوبيت گرفتن ناديده با روحانيت
.است فراخوانده تلخي چالش به را مردم "عملا نوري ،
چطور وحدت ، گفتگوهاي بحث هنگامه در اينكه ، آخر دست -7
با جناح يك برجسته چهرههاي از يكي كه پذيرفت ميتوان
و بيفتد سياهچال به ملي قضاوت منظر از مردود اتهامهاي
مذاكرهاي دور دو وعدههاي گرو در دل بتواند كسي ديگر
چه را خود اميدواران اما شد شروع اميدواري با كه بندد
هيچ از جناحي هيچ "حقيقتا زيرا كشاند؟ نوميدي به زود
با ما كشور در كه نميكند چنين خود بزرگان با ملتي
.كردند امثالهم و نوري كرباسچي ، كديور ، خوئينيها ،
|