مجوز صدور ارشاد وزارت مطبوعاتي معاون
اعطاي شدن كند علت تخصصي نشريات براي
روزنامههاست مجوز
نترسيد خوردن شكست از
را انضباط و نظم كودك به ميتوان چگونه
آموخت؟
گذشته از تصويري
بيخبرم قتلها پرونده از :اژهاي محسني
مجوز صدور ارشاد وزارت مطبوعاتي معاون
اعطاي شدن كند علت تخصصي نشريات براي
روزنامههاست مجوز
صدور:گفت ارشاد وزارت مطبوعاتي معاون :اجتماعي گروه
اعطاي روند شدن كند علت تنها تخصصي نشريات براي مجوز
.است جاري سال در روزنامهها به امتياز
در:افزود ميگفت سخن خبرنگاران جمع در كه شهيدي
از شماري مطبوعات بر نظارت هيات دوشنبه جلسهروز
.كرد خواهند دريافت مجوزانتشار نيز جديد روزنامههاي
صورتي در داريم ماانتظار:گفت مطبوعاتي تخلفات درباره وي
و مطبوعات قانون چارچوب در شد ، تخلف مرتكب كهنشريهاي
منصفه هيات حضور با علني طور به مطبوعاتو دادگاه در
.شود رسيدگي آن به مطبوعات دادگاه
شدن زنداني برابر در مطبوعاتي معاونت سكوت مورد در شهيدي
دو موضعگيري:گفت مستقل نشريات تعطيلي و روزنامهنگاران
به توجه با ما و غيرعلني ، ديگر و علني يكي است نوع
ترجيح ديدهايم كه تفاهمي با قضائيه قوه جديد مديريت
را مسائل گفتوگو با نيت حسن نشاندادن براي ابتدا داديم
.كنيم حل
هر اما نيست بيانيه صدور مطبوعاتي معاونت كار:افزود وي
اقدام است خطر در مطبوعات آزادي حريم كنيم احساس وقت
.ميكنيم
مطبوعات با وقت هر چرا اينكه به پاسخ در مطبوعاتي معاونت
خارج از ارشاد وزير برگشت منتظر بايد ميشود برخورد
از نميتواند كه معاون:گفت شود موضعگيري تا باشيم
.برود تندتر وزيرش
نترسيد خوردن شكست از
حقيقت به ميگذرد ، ازدواجم از سال از 40 بيش كه اكنون
.دارم اعتقاد "كاملا ميكنم ذكر اينجا در كه موضوع اين
بايد شويم ، پيروز خانوادگي مشاجرات در ميخواهيم اگر
حاضر ، عصر در.بگيريم ياد را خوردن شكست و شدن مغلوب
"شدن پيروز" راههاي معطوف را خود توجه بيشتر روانشناسان
موفقيت مشترك زندگي در اما ميكنند خانوادگي مشاجرات در
و شدن مغلوب طرف دو هر كه ميآيد دست به زماني بيشتر
قالب در كه چرا كنند تجربه مشاجرات اين در را خوردن شكست
نوعي حقيقت در "آمدن كوتاه" و "شدن مغلوب" محبت ، و عشق
جبران ديگر طرف وسيله به اغلب كه ميشود تلقي دادن هديه
.ميشود
تصميم همسرم و من مشتركمان ، زندگي شروع از بعد روز يك
جديدي ديواري كاغذ منزلمان ، اتاقنشيمن براي تا گرفتيم
آلبوم زدن ورق به شروع كار اين براي و كنيم انتخاب
را نظرمان مورد طرح تا كرديم ديواري كاغذ مختلف طرحهاي
كه همسرم.بود متفاوت "كاملا سيلقههايمان.كنيم انتخاب
من:گفت بود كرده جلب را نظرش ديواري كاغذ طرحهاي از يكي
:گفتم نبودم موافق نظرش با كه من و ميپسندم را طرح اين
چيه؟ منظورت:گفت جوابم در او.است ناموزون خيلي طرح اين
كه من و زيباست و كلاسيك خيلي كردهام انتخاب من كه طرحي
بخواهي را من نظر اگر:گفتم بود نيامده خوشم طرح آن از
ادامه همسرم و من بين مشاجره.نميپسندم را آن "اصلا
:گفت و بست محكم را آلبوم ناگهان همسرم اينكه تا كرد پيدا
به من نظر بهدارد وجود طرح از 200 بيش آلبوم اين در
مورد كه بكنيم طرحهايي انتخاب صرف را وقتمان اينكه جاي
كه كنيم انتخاب را طرحي است بهتر نيست ، هيچكداممان پسند
به ما كه بود اينگونه و باشد دويمان هر سليقه مطابق
را ديواري كاغذ توانستيم ما.شد حل مشكل و رسيديم توافق
آلبوم حقيقت در.بود دويمان هر پسند مورد كه كنيم انتخاب
ما زندگي بيشمار مشكلات حل براي سمبلي ديواريها ، كاغذ
بعد به حالا از:گفت من به همسرم موضوع اين از بعد.شد
مبلمان نوع انتخاب مانند ديگري موضوعات درباره اگر
به نرسيديم ، توافق به هم تعطيلات گذراندن محل و منزلمان
.ميكنيم عمل ترتيب همين
اين مانند ميشود مطرح خانوادهها در اغلب كه مسائلي
و اصلي مسائل شود ، خرج چگونه بايد حاصله درآمد كه موضوع
:كه است اين اصلي مسئله.نميآيند شمار به زندگي در مهم
كردن محدود آيا و بگيرد قرار كنترل تحت بايد كسي چه
است؟ ضروري افراد
محدوديت ايجاد براي نيازي خود در اگر جواني زمان در
اعتماد عدم و اطمينان عدم ترس ، خاطر به امر اين ميديدم ،
بردم پي مطلب اين به كه روزي حقيقت ، در.بود نفسم به
واقعي شروع روز درآورم خودم كنترل تحت را همسرم نبايد
و ميكردم را كار اين نميبايست من.بود مشتركمان زندگي
او ميكردم سعي هم اگر و نبودم كار اين به قادر هم شايد
.ميپاشيد هم از زندگيمان كنم كنترل را
وكم ديگران كنترل عدم كه تصورميكنند طور اين افراد اكثر
شخصي:است اين حقيقت اما.است ضعف نشانه محدوديتها كردن
و مينشاند كرسي به را خود حرف خانوادگي مشاجرات در كه
.نيست پيروز عنوان هيچ به است شده پيروز كه ميكند تصور
احساس همسرتان با لفظي مشاجرات پايان در شما كه هنگامي
اين ميشود ، شما خواستههاي تسليم او و ميكنيد پيروزي
از ما انتظار !!همسرتان نه خوردهايد شكست كه هستيد شما
باشيم ، داشته دوست را همديگر اينكه چيست؟ مشتركمان زندگي
دانستههاي بر و كنيم پيشرفت كنيم ، زندگي راحت و خوشبخت
ما كه است باغي مانند عاطفي رابطه يك.بيافزاييم خود
ميگذاريم امانت به را "خودمان" يعني موهبت ، باارزشترين
و عاطفي رابطه چنين وجود با.برسد شكوفايي و رشد به تا
مقابل طرف پيشرفت و رشد جهت مناسب زمينه كه دوستانهايست
.ميشود فراهم هم ما
دست ميخواهيم آنچه هنگاميبه ما:است اين واقعيت
به.برسد خود خواسته به هم مقابلمان طرف كه مييابيم
به زيادي علاقه كه بگيريد نظر در را خانمي مثال ، عنوان
در و برود كنسرت به شوهرش همراه دارد قصد و دارد موسيقي
اگر حال.ندارد موسيقي به چنداني علاقه او شوهر مقابل
به دادن گوش صرف را خود وقت از ساعت چند خانم اين همسر
خاصي اتفاق ندارد ، آن به هم علاقهاي كه بكند موسيقياي
.ميگردد همسرش خوشنودي باعث كار اين با او ولي نميافتد
نيست؟ كسي كردن خوشنود مقابل در اندكي بهاي كار اين آيا
دوستانش با دارد قصد شوهر كه بگيريد نظر در را موردي حال
آلبوم از نميتوان ديگر مورد ، اين در.برود ماهيگيري به
فرد اين همسر واكنش حقيقت ، در.گرفت كمك ديواريها كاغذ
يا او:نيست خارج حال دو از ماهيگيري به او رفتن مورد در
.نميكند يا ميكند موافقت ماهيگيري به شوهرش رفتن با
قصد جملاتي چنين گفتن با شوهر موارد اين در شايد
خرج را پولم بخواهم كه طور هر":باشد داشته قدرتنمايي
دوستم همسر هستي؟ من مزاحم قدر اين تو چرا" يا "ميكنم
".است شده خوشحال هم خيلي او آمدن از
اختيار ميتوانست جملاتي چنين بردن كار به جاي به او ولي
:كند مطرح را خود خواسته طور اين و بدهد همسرش به بيشتري
بروم ، ماهيگيري به بچهها با ميخواهم من عزيزم ، ببين"
هميشه من چطوره؟ امسال پاييز" يا "برويم؟ هم با چطوره
در را پاييز فصل و برويم نيواينگلند به هم با داشتم دوست
فكر":ميگويد پاسخ در همسرش و ".ببينم زيبا منطقه اين
ميروي ، ماهيگيري به تو كه زماني ميتوانم هم من !خوبيه
بالغ و عاقل زوج يك كه است طبيعي "بزنم مادرم به سري
.ميگويند سخن يكديگر با پسنديده و معقول چنين
تو":باشد چنين فرد اين همسر عكسالعمل كه كنيد تصور حال
باز هم امسال پاييز نميكني عمل قولهايت به وقت هيچ
باشد يادت برويم مسافرت به نميتوانيم كه ميآوري بهانه
".دادهاي مسافرت قول من به تو كه
همسرش با حق آيا بگيرد ، تصميم كه است شوهر نوبت اكنون
كشيده اينجا به بحث كه زماني باشد طور اين شايد است؟
.كند گوش همسرش حرفهاي به بايد شوهر ميشود
ما در خاطر رنجش نوعي ميكند ، غلبه ما بر عصبانيت وقتي
خود عصبانيت تا كنيم سعي بايد هميشه ماميآيد وجود به
در واكنشي ما عصبانيت اوقات گاهي ولي.كنيم كنترل را
همسر واكنش كه زماني اين بنابر.ماست خاطر رنجش برابر
مشاجره و بحث به بايد شما است همراه عصبانيت با شما
است ممكن كه آنجايي از يعني:است ساده خيلي.بدهيد خاتمه
پايان مشاجره به بايد ما شود ، خاطر رنجيده ما مقابل طرف
.بدهيم
به دادن پايان از بعد:كنيد عمل گونه اين كنيد سعي
سپس كند فروكش مقابلتان طرف خشم تا كنيد صبر كمي مشاجره
"حتما ميشود عصباني شخصي وقتي ميدانيد كه بگوييد او به
را همسرتان شما كه آنجايي از و است رنجيده موضوعي از
از بعد شايدكنيد كمك او به ميخواهيد داريد ، دوست
سعي.بگويد را عصبانيتش دلايل ناراحتي با او شما ، واكنش
گوش او حرفهاي به و باشيد مسلط خود اعصاب بر كه كنيد
دلايل دنبال به چيست او ناراحتي برديد پي كه زماني.دهيد
فروكش كمكم او عصبانيت كه است صورت اين در و بگرديد آن
بخواهيد اگر ولي شويد عصباني است ممكن هم شما.ميكند
عنوان هيچ به كنيد خالي همسرتان سر بر را خود عصبانيت
از دور به شما كه هنگامينكردهايد انتخاب را خوبي راه
خوبي واكنش با كنيد بيان را خود خاطر رنجش دلايل عصبانيت
.شد خواهيد مواجه مقابلتان طرف سوي از
خانوادگي روابط در ميخواهيد اگر:باشيد داشته ياد به پس
را عصبانيت اين دلايل كنيد سعي كنيد غلبه خود عصبانيت بر
قرار احترام و محبت مورد ميخواهيد اگركنيد پيدا
خودداري مقابلتان طرف كردن كنترل از كنيد ، سعي بگيريد
شويد ، پيروز خانوادگي مشاجرات در داريد دوست اگركنيد
.كنيد تجربه را خوردن شكست و شدن مغلوب
كه ميآيد وجود به زماني موفق مشترك زندگي يك زيربناي"
".بدانيم را همسرمان با كردن مشاجره طريقه
سال 1999 دايجست ريدرز :منبع
پريزاد خرسند سيدمحمد :مترجم
را انضباط و نظم كودك به ميتوان چگونه
آموخت؟
كوچك اجتماع در زيستن براي را خود فرزندان كه طوري همان
"قطعا ميكنيد ، تربيت بزرگتر اجتماع به ورود و خانواده
كه فردي هر.ميآموزيد آنان به را آن انضباط و نظم
مسئله اين با دارد عهده بر را كودك تربيت مسئوليت
مترادف تنبيه با را انضباط و نظم بسيارياست روبهرو
زندگي براي كودك تربيت كامل برنامه انضباط.ميدانند
تنها و دارد جزئي نقش تنبيه برنامه اين در.است اجتماعي
.دارد ضرورت موارد برخي در
انضباط و نظم از نهايي هدف چيست؟ انضباط و نظم از هدف
بزرگترها.است خويشتنداري و خودگرداني بر كودك دستيابي
مواردي چه در و چگونه كه دهند دستور كودك به فقط نبايد
آن به بايد نيز خود بلكه كند ، رعايت را انضباط و نظم
طريق از فقط را انضباط و نظم كودك.باشند پايبند اصول
در كه دهد توضيح كودك به بزرگتري اگر.ميآموزد تجربه
از هرگز كودك باشد ، داشته را رفتاري چه مختلف موارد
را خويشتنداري و نميشود داشته باز نادرست رفتار انجام
با نه داد ، نشان عمل در بايد را انضباط و نظم نميآموزد ،
.اجبار
در.كند جمع را اسباببازيهايش ميدهيم دستور كودك به
در.ميدهيم شيريني او به پاداش عنوان به اطاعت صورت
چنين از همواره اگر.ميزنيم كتك را او سرپيچي صورت
چگونه كودك كنيم ، استفاده كودك تربيت در هايي روش
ميآموزد؟ را خويشتنداري
مراقب ميتواند و است شده بزرگ كه كنيد تلقين كودك به
.كند جمع را آن بازي از پس روز هر و باشد اسباببازيهايش
.ميشود مرتبتر اتاق كند جمع را اسباببازيهايش اگر يا
باشد مجاز كودك روز يك اگر.باشد همسو بايد انضباط و نظم
از را او بعد روز و كند پخش اتاق در را اسباببازيهايش
داشت انتظار او از ميتوان چگونه بازداريم ، كار اين
دهد؟ تشخيص را درست رفتار
جعبه داخل از را اسباببازيهايش بگوييم كودك به اگر
پرسش.ميپرسد را آن علت "احتمالا بكند ، خارج اسباببازي
مهم علتش" ميدهند جواب بسياري.است منطقي "كاملا او
علت بايد بزرگترها "بده انجام گفتم كه كاري نيست ،
مثال براي.دهند توضيح كودك براي را اسباببازي جمعآوري
و مرتب منزل بايد و آمد خواهند منزل به دوستان بگويند ،
اختصاص كودك كردن آگاه براي را زماني چرا.باشد منظم
.كنيد بيان دستور از پس لحظه چند بايد را توضيح نميدهيد؟
مسئوليتهاي پذيرش براي ميكند كمك كودك به امر اين
.شود آماده آينده
دارند ، عهده بر را كودك تربيت مسئوليت نفر چند يا دو اگر
بگويد پدر اگر.باشد همسو تربيت كه كنند توجه بايد
منزل اطراف" بگويد مادر و "كن دوچرخهسواري منزل اطراف"
كه داشت انتظار كودك از ميتوان چگونه "نكن دوچرخهسواري
از ميآموزد زودي به كودك برگزيند؟ را درست رفتار كودك
در بايد بزرگترها.كند استفاده سوء چگونه اختلافات اين
اساسي اصول زمينه در و كنند نظر تبادل كودك تربيت امر
.برسند توافق به انضباط و نظم
سانتروك دبليو جان :نويسنده
مودب الهام :مترجم
جمهوري مظهر
:بيستم قرن روزنامه
قرن" روزنامه شماره وآخرين اولين سال 1303 ماه تير در 7
شاعر "عشقي ميرزاده" آن نويسنده و ناشر.شد منتشر "بيستم
در مختلف امضاهاي با او مقالات و اشعار كه بود جواني
تند مقالات اين محتواي.ميرسيد چاپ به جرايد از بسياري
از جانبداري و رضاخان با مخالفت انگليسي ، ضد عقايد را
ميداد ، تشكيل مدرس آيتالله بهرهبري مجلس اقليت گروه
.بود مخالف بار 1919 اسارت قرارداد با خصوص به وي
اين ايران بر خود كامل سلطه تامين براي انگليسيها
گسترده مخالفت دليل به اما بودند كرده تهيه را قرارداد
ملي شوراي مجلس تصويب به آنرا نشدند موفق هرگز ايران ملت
و رضاخان دست به كه كودتاي 1299 از پس.برسانند
بياثر قرارداد روح تامين براي طباطبايي سيدضياءالدين
را كودتا اين پنهان هدف كه عشقي پيوست ، وقوع به شده 1919
به خود تندروي و پرشور طبيعت با بود كرده درك خوبي به
.پرداخت توطئه اين بيپرده افشاي
و قاجار خاندان عزل زمزمه ،"بيستم قرن" چاپ با همزمان
عوامل توسط "سپه سردار" رياست به "جمهوري" رژيم برپايي
كه بود واضح وطنپرستان براي.شد بلند هرگوشه از رضاخان
يك با كه ميخواهند و شده نااميد قاجاريه از انگليسيها
.بسپرند رضاخان چون مقتدري عنصر به را قدرت ضربتي حركت
رسيدن قدرت به خودبا مخالفت آزاديخواهان ساير و عشقي
.ريختند"قلابي جمهوري" به اعتراض قالب در را رضاخان
بيگانگان پرداخته و ساخته جمهوري اين به مردم اعتراض
را خود قصد "صراحتا شد مجبور رضاخان كه گرفت بالا چنان
بيپروا چنين منتقدي تحمل اما.نمايد تكذيب زمينه اين در
به ماه 1303 تير دهم روز در وي و نبود ممكن رضاخان براي
آماده مخالفانش ترور براي هميشه كه اوباشي و اراذل دست
.رساند قتل به را عشقي داشت
:كرد منتشر شرح اين به اعلاني مجلس اقليت گروه و مدرس
تشييع مظلوم و غريب سيد يك جنازه از ميخواهد هركس"
".شود حاضر سپهسالار مسجد به صبح نمايد
با نمايش به مشايع نفر سيهزار با عشقي جنازه تشييع
وي قاتل كه حالي در شد ، تبديل رضاخان از مردم تنفر شكوه
براي مجلس اقليت تلاش و كردند آزاد دستگيري از پس را
.نرسيد جايي به او دادن كيفر
ساهر حميد آرشيو از كاريكاتورها
زارع رويا :تهيهكننده
بيخبرم قتلها پرونده از :اژهاي محسني
در آنچه از بيش قتلها پرونده از من -اجتماعي گروه
.ندارم ديگري اطلاع هست روزنامهها
اعلام ضمن روحانيت ، ويژه دادگاه دادستان محسنياژهاي
است شده گفته اينكه بر مبني سئوالي به پاسخ در مطلب اين
دادهاند حكم روحانيون برخي زنجيرهاي قتلهاي پرونده در
:گفت دادهايد حكم شما دواني پيروز قتل مورد در "مشخصا و
عكسش اگر و نديدهام و نميشناسم "مطلقا را پيروزدواني
.ميكنم رد را موضوع اين و نميشناسم ببينم هم را
كه ميترسيم است مجرم كه كسي اعدام از ما مگر:افزود وي
را جريان اين من.كنيم اقدام غيرقانوني مجاري از بخواهيم
نظام اين با كه فردي هيچ من نظر به و ميكنم محكوم "قطعا
.نميكند را كارها اين است
مسئول مدير اتهامات برخي كه سئوال اين به پاسخ در وي
جرم هنوز كه حالي در دادگاه چگونه است بوده سياسي خرداد
است كرده رسيدگي را اتهامات اين است نشده تعريف سياسي
اكاذيب ، نشر نوري آقاي اتهامات نيست چيزي چنين "اصلا:گفت
عليه تبليغي فعاليت و مقدسات به توهين امام ، به اهانت
و است تعريفشدهاي و روشن جرايم "كاملا كه است نظام
.است بوده موارد همين نيز صادره حكم مبناي
ميشود گفته اينكه مورد در روحانيت ويژه دادگاه دادستان
يك دادگاه و شد محاكمه انديشهاش و عقيده بخاطر نوري
را حرفها اين كه افراد برخي:گفت بود سياسي جريان
را امام كه كسي آيا نخواندهاند را حكم ميزنند
مردم به كه كسي است؟ انديشه او جرم ميداند بدعتگذار
.است سياسي جرمش ميكند توهين ايران
هستم آمريكا مدافع من بگويد نوري آقاي اگر:گفت وي
كس به امر اين بيان در آنكه شرط به اما ندارد اشكالي
كه سئوال اين به پاسخ در محسنياژهاي.نشود توهين ديگري
عمل گونهاي به نوري عبدالله مورد در ويژه دادگاه چرا
حكم و بيطرف دادگاه و شود قانع عمومي افكار كه نكرد
كردم صادر را كرباسچي آقاي حكم كه روزي:گفت است عادلانه
ميز 20 يك سر كه رفتم عروسي به آنروز غروب بود پنجشنبه
ديگر نفر و 3 من بجز تعداد اين از بوديم نشسته روحاني
كه دادي حكمي فلاني گفت يكي.بودند عصباني حكم از همه
كه خودم باشند مخالف مردم همه گفتم بود ، مردم همه مخالف
نميشود است همينطور هم پرونده اين مورد در.نبودم مخالف
بايد بلكه باشند ، قانع همه كه كند عمل بهگونهاي قاضي
در ويافراد نظر تامين نه باشد قانون به مستدل قاضي نظر
است رهبري مقام منتخب منصفه هيات اعضاي آيا اينكه مورد
رئيس نظر با منصفه هيات حاضر حال در خير:گفت خير يا
.ميشوند انتخاب بنده و ويژه دادگاه اول شعبه
:گفت نوري عبدالله حكم شديدبودن مورد در محسنياژهاي
يك دارد وجود اقل يك قوانين در چيست ، تندي ملاك ديد بايد
به ايشان ميشد صادر نوري آقاي براي حكم اكثر اگر اكثر ،
در را ميانه قاضي حاليكه در ميشد محكوم زندان سال 10
.است گرفته نظر
شده صادر جهات جميع به توجه با نوري آقاي حكم:افزود وي
.است شده لحاظ نيز ايشان خدمات و است
نوري جرم اينكه بر مبني ديگري سئوال به پاسخ در اژهاي
مطبوعات اتهامات اساسي قانون براساس است بوده مطبوعاتي
"قبلا نيز شما خود و شود رسيدگي دادگستري محاكم در بايد
دارد وجود تفاوت ويژه دادگاه و دادگستري بين گفتهايد
را دادگستري محاكم اساسي كهقانون است درست اين:گفت
و شرايط است گفته ماده همين ذيل در اما است دانسته صالح
آمده مطبوعات قانون در.ميكند تعيين قانون را چگونگي
دادگاه در ميشوند مطبوعاتي جرائم مرتكب كه كساني است
قيد صالحه دادگاه بنابراينميشوند محاكمه صالحه
...و انقلاب روحانيت ، ويژه دادگاههاي پس ندارد ، دادگستري
ميتواند نيز دادگستري از غير دادگاهي و هستند صالحه نيز
.ندارد مشكلي و كند رسيدگي مطبوعاتي جرايم به
اجراي بر نظارت و پيگيري هيات اما پرسيد ديگري خبرنگار
را روحانيت ويژه دادگاه مهرپور آقاي شخص و اساسي قانون
عادي قانون و دانستهاند اساسي قانون صريح نص خلاف
:گفت پاسخ در اژهاي باشد اساسي قانون خلاف نميتواند
داشته قانون مورد در برداشتهايي افراد ندارد اشكالي هيچ
باشد داشته اعتبار چقدر برداشتها اين اينكه اما باشند
چرا ندارد قانوني ارزش هيچ مهرپور آقاي سخنان و است مهم
.است نگهبان شوراي اساسي قانون مفسر كه
مورد در شما استدلال اين اگر گفت خبرنگاري سپس
جرايم به رسيدگي براي ويژه دادگاه رويه قانونيبودن
هم افراد با برخورد در دادگاه بپذيريم ، هم را مطبوعاتي
جرم "مثلا است ، كرده عمل دوگانه خود مخالف و جهت
بود نظام و امام به توهين كه زايري حجتالاسلام مطبوعاتي
رسيدگي دادگستري محاكمه در گفتيد شما كه رويهاي برخلاف
.روحانيت ويژه دادگاه نه و شد
در زايري آقاي پرونده:گفت پاسخ در اژهاي محسني
به پرونده سپس شد بازداشت ايشان و شد مطرح دادگستري
منصفه هيات ما زمان آن چون اما شد ارجاع ويژه دادگاه
ماده 13 براساس دادستان داشت زنداني پرونده و نداشتيم
ويژه دادگاه صلاحيت عدم ويژه دادگاه دادسراي آئيننامه
.كرد ارجاع دادگستري به را پرونده و صادر روحانيت
مورد در سئوالي به پاسخ در ويژه دادگاه دادستان
سياسي نظر است ممكن افراد:گفت منصفه هيات جناحيبودن
را سياسي نظر هر افراد كه نيست اينطور اما باشند داشته
.كنند لحاظ خود رفتار در
سال مدت 2 به منصفهاي هيات سال 72 در:داد ادامه وي
هيات نبود پروندهاي چون مقطعي در آن از بعد شد ، تشكيل
تمام شده سعي نيز جديد منصفه هيات درنداشتيم منصفه
را كسري و باشند منصفه هيات عضو دادگستري روحاني اعضاي
.كنيم جبران
:گفت منصفه هيات در حسينيان حضور مورد در پايان در وي
او و است بوده دادگستري منصفه هيات عضو حسينيان آقاي
.شود منصفه هيات عضو نتواند تا ندارد قانوني محروميت
روابط:گفت حسينيان از نظامي دادسراي شكايت مورد در وي
نكرده رسمي شكايت اما است كرده اعلام را مطلبي يك عمومي
را كسي نميتوان نيز عمومي روابط اطلاعيه براساس است
صادر محروميتي حسينيان آقاي براي حال هر در كرد تعقيب
.ميشود اقدام شد اگر و است نشده
|