مدني مداراي يا زنانه اجتماعي انفعال
شاغل زنان براي نكاتي
مدني مداراي يا زنانه اجتماعي انفعال
گفتماني در "عملا زنان سالاري ، مرد اجتماعي سيستم در *
مداراي و گرفته قرار فرودستان عنوان به عمودي و نابرابر
.ميشود تحميل آنها بر منفي اجتماعي
زنان به تاكنون كه اجتماعي يكسويه مداراي نوساني روال *
عدم جز ثمري ;دربرداشته را ايشان اجتماعي انفعال و تحميل
.ندارد توسعه روند موفقيت
همه و برابر گفتمان لزوم بر خواه عدالت مداراگرايي *
تعميق و گسترش در كرده پافشاري "مرد" و "زن" بين جانبه
در عادلانهاي اجتماعي مداراي آن روند در تا ميكوشد ، آن
.شود برقرار اجتماعي عرصههاي تمام
در زنانه وضعيت يعني اصلي مبحث وارد بخواهيم آنكه از پيش
"كاملا را مدني مداراي كه است لازم شويم مقوله اين
انطباق با كه است صورت اين در تنها.بشناسيم و شكافته
واقعي وضعيت با اجتماعي مداراي مدنيت اصول يعني مبحث اين
در اجرايي قابل حقيقت رسيده ، نتيجه به ميتوان زنان
.دريافت را زنان اجتماعي جايگاه با رابطه
گرفت؟ شكل چگونه اجتماعي مداراي انديشه
رشد روند در كه ديدگاههاييست آن از اجتماعي مداراي
مناسبات شكلگيري از پس پيشرفته جوامع تاريخ كلاسيك
ناشي معضلات رخداد از پس همچنين و جوامع اين در مدرنيسم
رشد گرفته ، شكل اجتماعي انديشههاي در مناسباتي چنين از
.است كرده
كلاسيك اقتصاد دوران در خود اجتماعي تكامل روند در جوامع
منافع تامين" و "پيشرفت در انسان عمل آزادي" براساس
آن نتيجه كه شد پايهگذاري "فرد منافع كانال از اجتماعي
و بالايي طبقاتي حاكميت بر مبتني اجتماعي مناسبات ايجاد
تنها حالت اين در كه چرا.بود پاييني تودههاي محكوميت
واقعي مفهوم به ميتوانستند بودند قدرت داراي كه آنها
رشد جهت در پاييني اقشار عمل همچنين و ;كنند پيشرفت
بالايي طبقات قدرت مقابل در خود ضروري و مطلوب مناسبات
.ميماند بينتيجه
قدرت ، اوليگارشي بر مبتني اجتماعي مناسبات چنين
"طلب اصلاح" و "انقلابگرا" انديشه دوگونه رشد زمينهساز
تضاد راه يكسره انقلابگرا انديشههاي.شد خود مقابل در
را نجات راه تنها و گرفته پيش آشتيناپذير و متخاصمانه
اين.دانستهاند اجتماعي سيستم مناسبات چنين نابودي
انديشههاي شكل به اجتماعي درون حيطه در انديشهها
انديشههاي سوسياليسمو آنارشيستي ، ماركسيستي ،
قالب در بيروني عرصه در و يافته نمود اجتماعي برابرخواهي
بروز ناسيوناليستي خواهانه آزادي حركتهاي و انديشهها
.كردهاند
اصلاح به معتقد تنها "طلب اصلاح" انديشه ;مقابل در اما
انديشه و ;بوده كلاسيك جوامع روند در موجود مناسبات
هرچند.است گرفته شكل جا اين از اجتماعي تكثرگرايي
را خود اجتماعي انديشه:است مدعي اجتماعي تكثرگرايي
كرده پايهگذاري ;"كنند زندگي بگذار و كن زندگي" براساس
به تسهيم و تقسيم به معتقد تكثرگرايي واقع در اما.است
گفته سادهتر.است موجود اجتماعي گروههاي در قدرت نسبت
حق اجتماعي گروههاي تمام انديشهاي ، چنين در باشيم
اما دارند اجتماعي اندام عرض و قدرت در مشاركت زيستن ،
برنامهاي ضرورتهاي و خود بوجود قدرت نسبت به هركدام
بود چنين و.ميدهند تشخيص فرادستان "معمولا كه ;جامعه
مجبور آنها.نيافتند بيش راه دو عمل در تكثرگرايان كه
بپيوندند قدرت داراي و بالايي اقشار و طبقات به يا بودند
درون از اجتماعي ، و اخلاقي اندرزگو مصلحان عنوان به و
بيشتر تنفسي فضاي ايجاد نتيجه در حاكم قدرت تلطيف به سعي
كنند پايين تودههاي براي (ناچيز بسيار هرچند)
نمونه ميلادي دهه 1960 "سبز انقلاب" چون پديدههايي)
.(است فعاليتهايي چنين
و مقطعي اتحادهاي به تكثريان از بسياري مقابل در اما
دورهاي با دورهاي اجتماعي -سياسي همسوييهاي
مسئله ، اين البته.دادند در تن انقلابگرا انديشههاي
به را ايشان كه بوده توتاليتهاي نظامهاي بخاطر "عمدتا
.ميدارد و واداشته سياستهايي چنين اخذ
انديشهها در توانست خود رشد روند در تكثرگرايي هرحال در
خود براي خوبي جايگاه جوامع سياسي و اجتماعي جريانات و
نابرابر توزيع بخاطر "دقيقا ادامه در اما.كند پا و دست
و است جديد جوامع خصائص مهمترين از كه ثروت و قدرت
و توجيه به نهايت در تكثرگرا فلسفه كه آنجايي از همچنين
خواهان تنها و پرداخته موجود تساوي عدم و نابرابري تحكيم
اجتماعي انديشه اين.است پاييني اقشار براي آن شدت تخفيف
رشد را اجتماعي متقابل ياري و همكاري نتوانسته تنها نه
تكثرگرايي ، خواست طرح بخاطر بلكه ;كند تعميق داده ،
و اجتماعي ستيزههاي و رقابت به زدن دامن براي بهانهاي
انديشه ضعف نقاط رفع براي كه بود چنين.شد سياسي
.گرفت شكل اجتماعي مداراي انديشه تكثرگرايي
چيست؟ اجتماعي مداراي مدنيت
دمكراسي دوران از پس "اجتماعي مداراگرايي مدنيت" انديشه
دوران چارچوب در اما ;گرفت شكل جديد جوامع در كلاسيك
"كاملا كه بود "سومي موج" و "پسامدرنيسم" انديشههاي
.شد تئوريزه
معني شكل سادهترين به را "اجتماعي مداراي" بخواهيم اگر
داوطلبانه و آزادانه تحمل" آن معني بگوئيم بايد كنيم
و نظريات تحمل اجتماعي اركان بعد در و بوده "يكديگر
در يكديگر به نسبت اجتماعي متنوع گروههاي برنامههاي
اين امااست "جامعه" سياسي و اقتصادي فرهنگي ، عرصههاي
چرا.نمييابد نمود ساده چنين خود عيني بروز در انديشه
محل كه صرف انديشههاي برخورد محل فقط نه جامعه كه
براساس كه است اجتماعي گروههاي و اقشار طبقات ، رودررويي
.ميكنند طلب و ابراز را خويش خواستگاه خاستگاهشان ،
فلسفه يك "اجتماعي مداراگراي مدنيت" انديشه هرچند البته
انديشه اين به "دقيقا اگر اما.ميشود ارزيابي اجتماعي
شاخه سه به خود اجتماعي فلسفه اين كه ديد خواهيم بنگريم
براي ما.است جديد شاخهها اين از يكي تنها كه شده تقسيم
(خواه عدالت) مثبت و ميانهخواه ;منفي را آنها سادگي
.ميناميم
و متقابل رابطه يك (خواه عدالت) مثبت اجتماعي مداراي
طبقات بخصوص اجتماعي ، گروههاي بين كه بوده دوجانبه
گروهها اين مكانيزمي چنين در.ميشود برقرار اجتماعي
تنگاتنگ شركتي اجتماعي درون گفتمان يك چارچوب در بايد
نتيجه در ;واقعي و معنوي تفاهم يك به تا باشند ، داشته
تنها و.برسند يكديگر با اجتماعي برابر و متقابل مداراي
ناديده تداوم يا رشد مانع كه است متقابل مداراي اين
اجتماعي خشونت و استثمار نتيجه در يكديگر ، حقوق گرفتن
مدنيت كه است امكانپذير صورتي در تنها اين اماميشود
و گذاشته فراتر صرف انديشه يك از را پا اجتماعي مداراگرا
در.باشد شده تبديل جامعه در ديناميكي مكانيزم يك به
تمام بين عادلانه مداراي يك خواهان مثبت مداراگرايي واقع
.است جامعه اعضاي
و پذيرش جز چيزي واقع در منفي اجتماعي مداراي مقابل در
طبقات سوي از فرادست طبقات برنامههاي و آراء تحمل
وضع پذيرش با انديشه اين منفي بخش كه چرا.نيست پاييني
منفعلانه مداراي به تنها را اجتماعي نيروهاي موجود
براي حاكم حقانيت توجيه ميكند كه كاري نهايت و كشانده
نابرابري اين به خاطر آسودگي با محكوم تا بوده محكوم
هرگونه كه است اين انديشه اين توجيه اساس.بگذارد گردن
در بايد ميشود طرح فرودستان سوي از كه تحولي و تغيير
اين و.باشد توجيهپذير موجود حاكم مناسبات و نظم چارچوب
.است بوده "قبلا كه وضعي همان به تسليم يعني عمل در
تسليم جريان جز چيزي اجتماعي مداراي انديشه منفي بخش
قدمتي كه نميآورد ارمغان به اجتماعي ظلمپذيري و طلبي
كه مواردي نيستند كم تاريخ در.دارد تاريخ طولاي به
منافع تحميلي تامين به و گذشته خود حقوق از فرودست طبقات
.گذاشتهاند گردن فرادستان
.است كدام اجتماعي مداراگرايي انديشه ميانهخواه بخش اما
اخذ انديشه اين ديگر بخش دو بين سياستي دارد سعي بخش اين
گفتماني فرادستان و فرودستان بين ميكند سعي يعنيكند
براي موجود مناسبات و حاكم نظم سويي از تا كند برقرار
احوال بيشتر فرادستان ديگر سويي از و شده توجيه فرودستان
كه چراكنند رعايت امكان حد در دريافته ، را فرودستان
كه انتقاداتي تمام با اجتماعي مداراي انديشه گونه اين
جامعه موجود مناسبات ضرورت پذيرش با عمل در ميكند بيان
به تن اينكه جز ندارد راهي اقشاري مراتب سلسله بر مبتني
در.بدهد حاكم اقشار سوي از عمودي و يكطرفه گفتمان يك
كه كرده تنزل اجتماعي و اخلاقي اندرزگو مصلح حد تا نتيجه
شهادت به اما.باشد دست فرا بخشش انتظار در ميتواند فقط
جامعه كليت از) عرصهاي و حيطه هر در فرادستان تاريخ
اقتصاد ، هنر ، فرهنگ ، چون كوچكتري عرصههاي تا گرفته
مادي) منافع از راحتيها اين به نيستند حاضر (...و سياست
مداراگرايان بخش اين نتيجه در.بگذرند خود (معنوي و
به دوخته چشم فرادستان عنايت به ميتوانند تنها اجتماعي
.كنند دلخوش آنها بخشش
چيست؟ ميانه اين در زنان واقعي جايگاه اما
"اجتماعي مداراگرايي مدنيت" انديشه تعريف در كه همانطور
و اهداف نظريات ، تحمل:از عبارتست اجتماعي مداراي ;گفتيم
تمام در هم به نسبت اجتماعي متنوع گروههاي برنامههاي
درون افقي و برابر گفتمان يك در تنها كه ;جامعه عرصههاي
شناختن رسميت به ديگر عبارت به.ميشود حاصل اجتماعي
گروههاي و اقشار طبقات ، خواستگاههاي و خاستگاهها
و) دوسويه گفتمان يك در شركت و يكديگر سوي از اجتماعي
.گير همه و مشترك خواستگاه يك آوردن بدست براي (سويه چند
تاكتيكي برنامه يك عنوان به نميتواند مسئله اين البته
بلكه باشد ، مثمرثمر گذرا و مقطعي استراتژيكي حتي يا
ديناميكي سيستم به كه ميدهد درست و كامل نتيجه زماني
و ايجاد جامعه در را خود خاص ارگانيزم شده ، تبديل جامعه
.باشد داده عمق
است روند اين در تنها آنها اجتماعي مشاركت و زنان مساله
مشاركت به ميتوانيم زماني يعنيگيرد شكل ميتواند كه
ايشان و يافته دست اجتماع عرصه در زنان تمامعيار و درست
دو اجتماعي مداراي كه شوند ، برخوردار كامل حقوق از
شكل به مردان و زنان بين عرصهها همه در سويهاي
.آيد در پويا سازوكاري
نظامهاي در نتوانستهاند زنان چرا راستي به اما
محقي جز عنوان به را خود واقعي جايگاه جهان ، اجتماعي
نشان موضوع اين.آورند دست به اجتماعي "برابر گفتمان"در
اجتماعي يا فرهنگي غلط نگرش يك تنها مردسالاري كه ميدهد
هزاران طي كه است مكانيزمي بر مبتني سيستمي بلكه ;نيست
گيري وشكل) قدمت همين خاطر به "دقيقا است ، گرفته شكل سال
و پيگير تلاش يك كه است (تاريخي گام به گام و ذره ذره
مقابل در را زنان خود خصوص به و جامعه سوي از بيگذشت
به را خود جاي رفته بين از مردسالاري تا ميطلبد ،
.دهد انسانسالاري
ارگانيزمي و مكانيزم از سيستم ، يك عنوان به جامعه هر
اين و ميدهد شكل را آن ديناميزم كه ميشود تشكيل
جامعه سيستم تاييدي رشد خود ، توليد باز روند در ديناميزم
است زندهاي اندامواره جامعه ديگر عبارت به.ميسازد را
كه ميشود تشكيل سازمانبندي و دروني ساختار نظام ، از كه
تغييري نتوانيم تا كه است چنين ميدهند ، شكل را آن روند
تغييرات ، اين به كرده ايجاد جامعه ارگانيزم و مكانيزم در
جامعه سيستماتيك كليت در تغييري ;بدهيم ديناميكي حالت
.نميشود ايجاد
زنان چرا كه درمييابيم خوبي به توضيح اين با
به اجتماعي مشاركت در را خود واقعي جايگاه نتوانستهاند
به نزديك ما كشور زنان كه آن با نمونه برايآورند دست
درصد تنها 5 اما ميدهند تشكيل را جامعه افراد از نيمي
.دادهاند اختصاص خود به را مجلس نمايندگان از
امور در جمهوري رئيس مشاور شجاعي خانم كه همانطور يا
با زنان ، منطقهاي مشورتي آموزشي ، كارگاه سومين در زنان
در":شدهاند معترف كشور دوم و اول برنامه دو به اشاره
".است نگرفته صورت زنان به خاصي توجه برنامه دو اين
جنسيتي كار تقسيم جنسيتي ، جامعهپذيري چون مسائلي وجود
آفريني نقش بارز نمونههاي خود (كار بازار در حتي)
كمي بگذاريد.است اجتماعي سيستم يك عنوان به مردسالاري
.بشكافيم بيشتر را مساله
بشري جنسيتي گونه دو به را جامعه جنسيتي ، جامعهپذيري
بر و ميدهد قرار اجتماعي مراتب سلسله در كرده ، تقسيم
داده ، رشد اجتماعي آموزش روند در را انسانها ;اساس اين
جامعهپذيري.ميدهد شكل را آنها اجتماعي وجايگاه شخصيت
شخصيت زنانه ، و مردانه سنتي نقشهاي به اتكا با جنسيتي
"زن" آن در كه ميدهد قرار زنان روي پيش اجتماعياي
مستقل هويتي و يافته مفهوم "مرد" به متصل و متكي همواره
مستقل كفشهاي ميتواند محدود حيطههايي در فقط و نداشته
برپايي جمله از) سنتي "زنانه مجالس".باشد داشته محدودي
.است مستقلي "ظاهرا كنشهاي چنين اشكال (گوناگون سفرههاي
ميشود پذيرفته زنان مستقل هويت كه عرصههايي در حتي
در را حيطههايي عرصهها ، اين "دقيقا (مادري نقش مانند)
.ميكند دور اجتماعي قدرت هرم از را زنان كه برداشته
از ديگري نمونه خود هم جنسيتي كار تقسيم ديگر سويي از
جنسيتي كار تقسيم سنتي جوامع در چه اگر.است مساله اين
پيدايش با اما ميكرد "خانهداري" كار به محدود را زنان
تقسيم كار ، بازار در زنان شركت ضرورت پذيرش و مدرن جوامع
اشكال به فقط و نشده دگرگون "ماهيتا جنسيتي كار
بازار حيطه در جنسيتي كار تقسيم.است درآمده پيچيدهتر
كارهايي يك ، ميكند ، بروز گونه دو به مدرن درجوامع كار
"زنانه كارهاي" اصطلاح به و داده سوق آنها سوي به زنان كه
را پا بخواهند زنان اگر ديگر ، حالت در و ميشوند خوانده
مردانه كار حيطه وارد اصطلاح به و بگذارند اين از فراتر
كه محدودي هويت استقلال از كه ندارند اين جز راهي ;شوند
.رند بگذ تمام به ;بودند برخوردار پيشين حيطههاي در
نتوانسته سياست عرصه در زنان فيزيكي حضور كه است چنين
اين زنان و بخشد جان را عرصهها اين در "زن" حضور مفهوم
كه راستاست همين در.باشند بايد آن مردان از مردتر عرصه
در مسيحي دمكرات حزب كل دبير "كالات راخ ماريا" خانم
حتي "مردانه جهان" در بايد زنان آيا كه پرسش اين پاسخ
باشند ، موفق خود كار در تا كنند جلوه مردان از سختتر
باشد اندك زن مديران شمار كه زماني تا البته":ميگويد
".است موءثر زنان شدن گرفته جدي براي رويه اين كه
مداراي و زنان مساله به بپردازيم ;توضيحات اين با حال
.اجتماعي
"نگري مردانه" تئوريك و نگرشي سپردفاعي از مردسالاري
درون درگفتمان ميكند ، كمك آن به كه بوده برخوردار
وادار را ايشان و شده پيروز زنان مقابل در هميشه اجتماعي
.ميكند جانبه يك مداراي سياست اخذ به
را موجود وضعيت دارد سعي پيوسته منفي مداراگرايي نگرش
به را وضعيتي چنين حقانيت و ضرورت كرده توجيه زنان براي
رشد روند از بتواند وسيله بدين تا بقبولاند ، آنها
جلوگيري آنها بين تخاصم يافتن ماديت و جنس دو تضادهاي
.كند برقرار (طرف يك نفع به چند هر) صفا و صلح كرده ،
فرهنگي حيطههاي در مردسالاري كه آنجايي از البته
از بسياري كه مردان تنها نه دارد ، تاريخي عميق ريشههاي
پذيرفته بديهي امري عنوان به را مردسالاري هم ، زنان خود
يك مداراگرايي نگرش به اتكا با ميكنند سعي تنها ، و
بتوانند تا كنند ، تلطيف را آن (منفي مداراگرايي) جانبه
وضعيت درچنين حيات ادامه كرده ، پذير تحمل را موجود وضع
.كنند پذير امكان خود براي روحي لحاظ به را اجتماعي
درچارچوب را "زن" هويت تنها ، منفي مداراگرايي اگر
خواه ميانه مداراگرايي مقابل در ;ميكند معني مردسالاري
"مردسالاري" و سويي از "زن" حقوق و هويت بين دارد ، سعي
.كند نقيضين جمع كرده ، ايجاد آشتي ديگر سوي از
به اتكا با منفي مداراگرايي كه حالي در ;اساس برهمين
مطلق را زن جنس بر مرد جنس برتري مردسالاري ، سنتي نگرش
ميانه مداراگرايان مدرنيسم از پس جوامع در ميانگارد ،
به ميخواهند داشته ، برتري اين كردن محدود در سعي خواه
بايد و نبوده مطلق آنها برتري كه كنند حالي مردان
به درمقابل و بگيرند نظر در نيز را زنان تواناييهاي
مردم چيزكي نباشد تا":معروف بقول كه كنند تفهيم هم زنان
توانمنديها مراتب سلسله در مردان و "چيزها نگويند
چند هر) بايد زنان همين براي و بالاترند زنان از بالاخره
را مردسالاري (آنها اصليترين در اما عرصهها ، همه در نه
گفته به بنا چرا مييابيم در كه است چنين و بدانند محق
درصد 46 تحقيقاتي نتايج براساس "كالات راخ ماريا" خانم
نامزد مديريتي سمتهاي براي را خود "اصولا زنان از
".نميكنند
مردان به سويي از ميكند سعي خواه ميانه مداراگرايي
از زنان هم ، مردسالاري نظام چارچوب در حتي كه بفهماند
زنان به درمقابل و برخوردارند خود خاص حقوق و ارزش
كليت با تضادي آنها اجتماعي جايگاه و حقوق كه بقبولاند
حقوق مراتب سلسله در زنان و نداشته (مردسالاري يعني) نظم
.دارند قرار مردان از پايينتري درجات در اجتماعي
;ميآيد ميان به صحبت "خانه" كار از كه زماني نمونه براي
ارزش قبولاندن براي خواه ميانه مداراگرايان از بسياري
به دست زن ، جايگاه رسميت كسب درنتيجه و خانگي درون كار
با كارهايي چنين "بهايي - پولي" و "كالايي" مقايسه دامن
چطور ميگويند "مثلا.ميشوند آنها خانه از بيرون مشابه
خانه در ولي ميشود محسوب كار رستوران يك در آشپزي كار
نظر در ايشان كه چيزي نيست ، اقتصادي مفهوم به كار
مفهوم به كار صورت هر در خانگي كار كه است اين نميگيرند
شيپور فقط استدلالها اين با ايشان و نشده محسوب اقتصادي
به محدود را خود كه زني اگر چطور ميزنند ، سرگشادش از را
ارزيابي "كار" را فعاليتش ميتوان كرد ، آشپزخانه و خانه
خانه ، از بيرون كار بر علاوه مجرد فرد يك اگر اما كرد
"كار" كارها ، اين ديگر دهد ، انجام را خود خانگي كارهاي
.نميشود محسوب
محدود كه است اين ميگيرند ناديده ايشان كه اساسي مساله
مستقيم مشاركت از را او وخانهداري خانه به زن شدن
كه خانه مرد از ميگرداند تابعي كرده ، دور اجتماعي
ضرورت "اصولا و ميكند آفريني نقش جامعه در "مستقيما
ضرورت براساس كه درآمد كسب مساله فقط نه زنان اشتغال
كامل رشد و بروز امكان ايجاد نتيجه در اجتماعي ، مشاركت
درون و خانه كارهاي مساله و است ايشان توانمندي ظرفيتهاي
برابر تقسيم به اتكا با بايد كه است شخصي مساله خانواده ،
.شود حل مرد و زن بين وظايف
توجيهات برابر در نهتنها مثبت مداراگرايي مقابل ، در
را پا بلكه ميايستد ، منفي مداراگرايي تسليمطلبانه
جايگاه و اجتماعي كامل حقوق كسب خواهان گذاشته فراتر
.است جامعه در زنان واقعي
خواه ميانه مداراگرايي نقد در همچنين مثبت مداراگرايي
لحاظ به جامعه تقسيم و مردسالاري نظام به اشاره با
نكته اين طرح به فرادستان ، و فرودستان به جنسيتي
اجتماعي اركان مداراي عدم دليل به كه ميپردازد
به لزومي هم درمقابل زنان ، آراي و حقوق با مردسالاري
پروسه يك در تنها زنان جانب از مدارا و نبوده مدارا
.است الزامي دوجانبه
باشيم گفته بهتر يا مثبت مداراگرايي كه است اساس همين بر
همه و برابر گفتماني لزوم بر عدالتخواه مداراگرايي
تعميق و گسترش در كرده ، پافشاري "مرد" و "زن" بين جانبه
در عادلانهاي اجتماعي مداراي آن روند در تا ;ميكوشد آن
.شود برقرار اجتماعي عرصههاي تمام
آخر حرف
برابر گفتمان از منبعث مثبت سويه دو مداراي كه زماني تا
برقرار جامعه عرصههاي تمام در مردان و زنان بين اجتماعي
تعيين در زنان واقعي عمومي مشاركت مدعي نميتوان نشود ،
و اجتماعي عدالت داشت انتظار درنتيجه بوده ، جامعه سرنوشت
كه آنجايي از و شود برقرار معنا تمام به زنان حقوق احقاق
زنان مستقل "ماهيتا هويت مردسالاري اجتماعي سيستم در
از جزيي "زن" و شده ، گرفته ناديده (ناخواسته يا خواسته)
در "عملا زنان ميشود ارزيابي "مرد" يافته ماديت مفهوم
و گرفته قرار فرودستان عنوان به عمودي و نابرابر گفتماني
.ميشود تحميل آنها بر منفي اجتماعي مداراي
مداراي نتيجه در جنس ، دو بين برابر گفتمان يك با تنها
زنانه وخواستگاه خاستگاه ميتوان كه آنهاست بين دوسويه
بخشيده عينيت جامعه اجرايي سازوكار از بخشي عنوان به را
.كرد تبديل انساني جامعه ابعاد تمام در پويا ارگانيزم به
كه اجتماعي يكسويه مداراي نوساني روال صورت غيراين در
را ايشان اجتماعي انفعال و تحميل زنان به تاكنون
روند موفقيت عدم جز ثمري اين و مييابد ادامه دربرداشته
.ندارد جامعه در توسعه
پرتوي مسعود
شاغل زنان براي نكاتي
داريد نگه باز را خود گوش و چشم
اما كنيد حبس خود كار احساسي بخش در را خود كه است ساده
را ، خود كار و برگرديد عقب به قدم يك هرازگاهي كه است مهم
.كنيد ارزيابي را خود اهداف و را خود شركت
سخن ژرفناي
رقابت ، حس احساسات ، از بكارگيري در شركت يك كه بدانيد
شركت كه كنيد فكر شايددارد تبحر شما غرور و وفاداري
بهره شما ذهني تواناييهاي از كه است مايل ابتدا در شما
شما مستقيم مديران از كس همه كه باشيد داشته بياد.بگيرد
شما در انگيزه ايجاد براي شركت اجرايي ارشد مديريت تا
تشكيل را شركت يك داستان آنها مجموعه كه دارند كلماتي
بين در موقعيتش آن ، قدرت درباره شركت يك داستان.ميدهد
تواناييهاي ساير و مشتريان بين در اعتبارش رقبا ،
.اوست بيهمتاي
مثبتترين به را خود داستان بخواهد شركت يك كه است طبيعي
داستان ايننمايد تعريف كننده ترغيب صورتي به و شكل
در كه ميشود گفته شيوهاي به سازمان يك كارگران براي
براي كه شود باعث و نموده ايجاد رقابت حس و شوق آنان
.كنند سرمايهگذاري شركت موفقيت
بين بتوانيد بايد شما كارگران آن از يكي عنوان به
مرتب بايد شما.شويد قائل تفاوتي ذهنيات و واقعيات
بدانيد اينكه براي و ميگذرد چه شركت از بيرون كه بدانيد
به خود احساسات از كمي بايد است واقعي چقدر شركت داستان
.بگيريد فاصله سازمان اعضاي از يكي عنوان
پيش سال ده كه محصول يك يا كلي تصوير يك به شركت آيا
آيا دارد؟ امروزه كه آنچه به يا است متكي داشته وجود
"واقعا كه آنچه از بيش را بازار در خود جايگاه و موقعيت
وفادار شركت به ميخواهد شما از آيا ميدهد؟ نشان هست
واقعي دليل هيچ كه حالي در كنيد مباهات آن به و بوده
در بايد موقع چه كه بدانيد ندارد؟ وجود كار اين براي
خود آينده مورد در همچنين و سازمان اهداف و نيازها مورد
.كنيد برخورد احساسي يا و بوده تحليلگر و تجزيه آن در
عمل در ايده اين
مشاور ، عنوان به نوپا انتشاراتي شركت يك در آناستازيا
مجله نوع يك بود علاقهمند شركت اين.گرفت خود براي كاري
انتشارات اين مجلات.كند عرضه بازار در را نوين بازرگاني
بلكه شود عرضه روزنامهفروشي كيوسكهاي در نبود قرار
شده طراحي بد خيلي كه شوند فروخته هرمهايي در بود قرار
بر هرمها اين طراحي پيشنهاد و ايده نبود معلوم و بودند
در گرچه آناستازيا.بود اساسي چه بر و منبعي چه از گرفته
سالها ويراستاري زمينه در اما نبود ماهر زياد بازرگاني
.بود ماهر "كاملا تلخيصمطالب در و بود نموده كسب تجربه
و نمود سازمان براي را خود تلاش همه آناستازياوفادارانه
و مجله بهبود براي راههايي تا كرد فكر ساعت صدها
اشارات و سكوت با او پيشنهادات وقتي.بيابد شركت محصولات
در.ميشد گيج بيشتر آناستازيا ميشد ، روبهرو مبهم
شد ، تعطيل مترقبه غير طور به شركت بعد ماه چند وقتي نتيجه
.نشد شگفتزده "اصلا او
كه آنچه شركت اين فهميد او كه بود ماجرا اين از بعد تنها
جهت در شركت فعاليتهاي "ظاهرا.نبود ميكرد ادعا
غير را آنها نخواهيم اگر كه بود فعاليتهايي پوشاندن
.بدانيم برانگيز سئوال را آنها بايد بناميم قانوني
نظر به منطقي غير دليل آن به شركت اهداف و شيوهها
.شود موفق "واقعا كه نبود قرار "اساسا شركت كه ميرسيد
را ثابتي كار كه ديگر دفعه كه كرد عهد خود با آناستازيا
در را سختي و سفت سئوالات ميپذيرد ، مشاوره عنوان به
.نمايد مطرح شركت كار سابقه و تمايلات اهداف ، مورد
سنجش براي
نماييد؟ تصوير را خود شركت از تصويري ميتوانيد آيا -
با دارد سعي شركت كه را مختلفي شيوههاي ميتوانيد آيا -
كنيد؟ شناسايي بگيرد كار به را شما احساسات آن
در هم با شركت و شما تمايلات و علاقهمنديها آيا -
تقابلند؟
گرگاني سيد نازلي :ترجمه
زنان كار بازتاب :منبع
|