نكو بس است خلقي ترا
اختلاف و اتحاد
نكو بس است خلقي ترا
"مجيد قرآن در (ص)محمد" مقاله بر نقدي
مسعود ، آقاي"قرآنمجيد در (ص) محمد" مقاله نويسنده
معاتبات بر مروري مقاله ، پاياني قسمتهاي در انصاري
سختترين از كه !دارند (ص)اكرم پيامبر به متعال خداوند
و نموده نقل را مكتوم ام ابن قيس بن عمر ماجراي معاتبات ،
پيامبر درباره را "..الاعمي جاءه ان تولي و عبس"آيات
مرحوم.ندارد صحت امر اين كه حالي در دانستهاند (ص)اكرم
كه فرمودهاند فوقالذكر آيات درباره طباطبايي علامه
آيات اين اينكه درباره (1)سنت اهل طريق از رواياتي
در روي بخاطر پيامبر آن در و شده نازل (ص)پيامبر درباره
الهي عتاب مورد نابينا مكتوم ام ابن به نسبت كشيدن هم
.است آمده شده ، واقع
به رواياتي هم شيعه طريق از:ميفرمايند سپس علامه مرحوم
ادامه در علامه مرحوم (2)دارد اشاره معنا اين
كه آمده شيعه روايات از ديگر بعضي در ولي:ميفرمايند
ابنام آمدن از او و بوده ، جناب آن نزد بنياميه از مردي
مرحوم.شد نازل او عتاب در آيات ، و كشيد درهم چهره مكتوم
ام ابن ملاقات داستان آوردن ضمن الميزان تفسير در علامه
(3)مجمعالبيان از نقل به (ص)خدا رسول با نابينا مكتوم
را قصه اين (4)الدرالمنثور تفسير در سيوطي":ميفرمايند
نقل -اختلافي مختصر با البته - عباس ابن و وانس عايشه از
آن از خلاصهاي كرده نقل مجمعالبيان صاحب آنچه.كرده
روشني دلالت بحث مورد سوره آيات ليكن.است مختلف روايات
است (ص)خدا رسول عتاب مورد شخص از مراد اينكه بر ندارد
خبرنميگذارد ، صاحب روي انگشت و خبريميدهد "صرفا بلكه
بر دارد دلالت كه هست شواهدي آيات اين در بالاتر اين از
صفت كه ميدانيم چون است ، (ص)خدا رسول غير منظور ، اينكه
كفار با حتي جناب آن و نبوده (ص)خدا رسول صفات از عبوس
اين از يافته ، رشد موءمنين به رسد چه تا نميكرده ، عبوس
روايات براين عليه ، رحمتالله مرتضي سيد اشكال بگذريم كه
نبوده (ص)خدا رسول اخلاق از "اصولا ميگويد كه است ، وارد
دست به را اغنيا دل كه نداشته سابقه شريفش حيات طول در و
آن خلق تعالي خداي آنكه با و.روبگرداند فقرا از و آورد
سوره در بحث ، مورد سوره از قبل و شمرده عظيم را جناب
سورههاي نزول ترتيب در وارده روايات اتفاق به كه (نون)
شده نازل "ربك باسم اقراء" سوره از بعد مجيد ، قرآن
اول در كه دارد تصور چطور ،"عظيم خلق لعلي وانك":فرموده
خداي و باشد ، داشته (مطلق بطور هم آن) عظيم خلقي بعثتش
"بعدا بستايد ، مطلق طور به را او صفت اين به تعالي
و كند مذمت را او خلقي اعمال پارهاي خاطر به و برگردد
اغنياء به تو كه دهد نسبت او به را نكوهيدهاي خلق چنين
دل آوردن بدست براي و باشند ، كافر چند هر هستي ، متمايل
يافته رشد و موءمن كه چند هر ميگرداني ، روي فقرا از آنان
از يكي در تعالي خداي مگر اينها همه بر علاوه باشند؟
:بود نفرموده جناب آن به شعرا سوره در مكي سورههاي
من اتبعك لمن جناحك واخفض بين الاقر عشيرتك وانذر"
وانذر" آيه سياق در آيه اين "اتفاقا و ،(5)"الموءمنين
[(ص)اكرم پيامبر] دعوت اوايل در كه است ، "الاقربين عشيرتك
نفرموده جناب آن به مگر بگذريم كه هم اين از.شده نازل
عليهم تحزن ولا منهم متعنا اليما عينيك لاتمدن" (6):بود
كه حجر سوره در است ممكن چطور پس "للموءمنين جناحك واخفص
دهد دستور جناب آن به شده نازل اسلام علني دعوت اول در
در عوض در و نكند ، دنياداران زندگي برق و زرق به اعتنايي
او سياق همين در سوره همين در و كند ، تواضع موءمنين مقابل
(7)وبفرمايد كند ، اعراض مشركين از كه سازد مامور را
آن كه دهد خبر وقت آن "المشركين عن مرواعرض بماتو فاصدع"
و نموده ، اعراض موءمنين از مشركين ، از اعراض جاي به جناب
تواضع مشركين برابر در موءمنين برابر در تواضع جاي به
عقل كه است چيزي مذكور عمل زشتي اين بر علاوه !است كرده
تا است متنفر آن از عاقلي هر و ميكند ، حكم آن زشتي به
به احتياج عقلي قبح چنين و ،(ص)الانبياء خاتم به رسد چه
دارايي كه ميدهد تشخيص عاقلي هر چون ندارد ، لفظي نهي
يك جانب دادن ترجيح و نيست ، فضيلت ملاك وجه هيچ به وثروت
دست به را او دل و فقير ، جانب بر ثروتش بخاطر ثروتمند
در بااست ناستوده و زشت رفتاري كردن ، روترش و آوردن ،
(8)مفسرين از بعضي گفتار جواب اشكالها اين گرفتن نظر
اين از را جناب آن تعالي خداي":گفتهاند كه ميشود روشن
معصيت كار اين پس مورد ، اين در مگر نكرده نهي رفتار
جناب آن آن ، از قبل اما نهي ، از بعد مگر نبوده
اين نادرستي وجه."باشد داشته رفتاري چنين ميتوانسته
مگر شده نهي حضرت آن دليل چه به "اولا:كه است اين سخن
اين گفتيم "ثانيا و قبلش؟ نه و بعدش نه هنگام ، آن در
كريم شخصي از صدورش و است ، ناستوده عقل حكم به رفتار
است ، محال ستوده ، عظيم خلق به را او "قبلا خدايش كه الخلق
فرموده و ستوده را وي قيد بدون و مطلق بياني با هم آن
معناي به (خلق)كلمه اين بر علاوه ،(عظيم خلق لعلي وانك)
است ملكه چنين داراي كه كسي و است ، دل در راسخه ملكه
از مجمعالبيان ، در و نميدهد انجام آن با منافي عملي
آيات اين است فرموده كه آورده (9)روايت (ع)صادق امام
(ص)خدا رسول حضور در كه شده نازل بنياميه از مردي درباره
ديد را او وقتي اموي مرد آمد ، مكتوم ام ابن بود ، نشسته
خود دامن پنداشته ، كثيف را او و كشيده درهم را قيافهاش
از را رويش نموده عبوس را خود چهره و كرد ، جمع او از را
حكايت آيات اين در را داستانش تعالي خداي و گردانيد ، او
.نمود توبيخ را عملش نموده
جعفريان. ع. م :نوشته
پاورقي
ص ج 5 نورالثعلين تفسير -2/ ص 314 ج 6 الدرالمنثور -1
/ و 315 ص 314 جلد 6 -4/ صفحه 437 جلد 10 -3/ 509
را پرخود و بال و كن انزار را نزديك خويشاوندان -5
آيه -شعرا.بگستر ميكنند ، توپيروي از كه موءمناني براي
گروههايي به كه نعمتهايي به را خود چشم هرگز -6/ 27
دارند آنها آنچه خاطر به و ميفكن داديم (كفار) آنان از
سوره -فرودآر موءمنين براي را خود پر و بال و مباش غمگين
مجمعالبيان -8/آيه 94 حجر سوره -7/ آيه 88 حج
و مطالب) ص 437 جلد 10 مجمعالبيان -9/ ص 437 جلد 10
محمد سيد ترجمه الميزان تفسير ترجمه از مقاله اين ماخذ
.(است شده نقل الي 334 صفحه 323 از همداني موسوي باقر
اختلاف و اتحاد
غدير نوش جرعه رمضان ، سفره بر
معاديخواه عبدالمجيد
!علي يا
اين فرزندان.ميتپد تو عشق با دل را اسلامي ايران
كس هر كه پيونديست ، چنان آن تو ياد و نام با را سرزمين
از.نميشناسيم آشنا كند تعريف بيتو را مليشان هويت كه
تو شخصيت زلال كه شناختهايم "ياعلي" با را توكل كودكي
آن خودمحوري ، زنگار كه ميشناسيم شفافي آبگينه همان را
.است نيالوده را
مسجد محراب تو خون با خشونت ، و تحجر تيغ كه !شگفت شگفتا
شهيد را كعبه مولود و كرد رنگين خدا ماه در را كوفه
حكيمانه تقدير يا -سرنوشت بازي كه شد چنين و.ساخت رمضان
.نخواست (ع)علي از گسسته ما براي هم را الهي ضيافت -او
شفاعت به و ميرويم استقبال به را قدر شب تو عشق غم با
.داريم اميد چشم تو
:كه نكرد ياد نميتوان تلخ واقعيت اين از همه ، اين با
از سرافرازيم ، يادت و نام با ناگسستني پيوندي به هرچند
بگذريم.ميدانيم سرزنش سزاوار را خود تو فرهنگ با جدايي
در شايد گرچهنبودهايم خود جداييها چنين زمينهساز
-است بايسته كه چنان -سهمگين فاصله اين از كاستن
.نكوشيدهايم
و ميشديم غدير نوش جرعه اين از بيش رمضان سفره بر كاش
اگر !ميافزوديم آفتاب فرهنگ از آگاهي با تو عشق شكوه بر
را كشورمان فضاي -بهانه هر به -چنين بيترديد بود ، چنان
اين شيعه از آيانميآلوديم دشمنكاميها و تيرگيها به
دشنه چون را قلم خشونتستيزي شعار با كه زياديست انتظار
نيز خود ميداند زشت را تمامتخواهي اگر و ;نگيرد كار به
تحمل را ديگران بايد ميگوييم كه ما نباشد؟ تمامتخواه
اين وقف عمرش از قرن نيم كه را شخصيتي حضور اگر ;كرد
دم مخالف كدام تحمل از نكنيم ، تحمل است بوده كشور
بگذاريم ميان در -خود جز -كه با را گلايه اين ميزنيم؟
يكديگر دست در دست كه شد فراهم تاريخي فرصتي هرگاه:كه
دربرابر بهانهاي به ;كنيم آباد را ويرانه اين و بفشاريم
بيم شويم شاد دشمن كه اين از و كرديم صفآرايي يكديگر
شايد و -روزها واپسين در و شهادت بستر در تو مگر.نكرديم
براي تلاش و تقوا نظم ، به توصيه پي در را ما -لحظهها
:كه نياموختي آشنايي و آشتي
والتدابر واياكم ;والتباذل بالتواصل عليكم و...
!والتقاطع
فداكاري و كنيد محكمتر خويش صفوف پيوند ميتوانيد تا
را پيوندها و كنيد پشت همديگر به مباد.بياموزيد
(1)!بگسليد
پيامدهاي كه نيستيم يادآور را تو سرد آههاي چگونه
از فارغ دمي اگر ميشدي؟ يادآور پيدرپي را پراكندگي
از را سخن اين فروبخوابانيم زمان ديوار بر گوش خودمحوري
:كه ميشنويم تو زبان
آن غمها از و ميكشد را دل موجود وضع كه سوگند خدا به
:كه ميآكند را
و محور رغم به شما و ;است متحد خويش باطل محور بر دشمن
(2)!پراكندهايد حقتان موضع
نميگيريم ، عبرت نشنيدند را تو پند كه آنان سرنوشت از چرا
:ميگفتيشان پرخون دلي با كه آنگاه
گمان افق در را آينده شرايط ، اين در كه سوگند خدا به
:كه ميبينم تار چنان
بر كه چرا.ميرسند قدرت به شما ضعفهاي دليل به آنان
حق محور از شما و ;فراهماند خويش باطل محور
(3)...پراكندهايد
:پانوشت
-2/نامه = شماره 509 نهجالبلاغه ، بيغروب خورشيد -1
خطبه = شماره 50 همان ، -3/ خطبه = شماره 56 همان ،
و اتحاد با پيوند در امام انديشه با بيشتر آشنايي براي
.صفحه 8593 جلد1 آفتاب فرهنگ به كنيد رجوع اختلاف
معارف كتابخانه
|
(ع)صادق امام زندگاني از پرتوي
جعفر آيتالله مقدمه با /خراساني عليدوست نورالله:تاليف
/وزيري قطع /اول 1377 چاپ /اسلامي فرهنگ نشر دفتر /سبحاني
تومان 750/صفحه 350
تحقيقات مستندترين از يكي ،(ع)ششم امام زندگاني كتاب
.است شده نگاشته شيعه مذهب رئيس درباره كه است اخير
و امام حيات امام ، عهد از كامل و جامع تاريخي درواقع
بخش در.است حضرت آن الهي فرمايشات و انديشهها بالاخره
غاصب حكومتگران آن زوال و فرجام و امويان عصر كتاب نخست
خلفاي و عباسيان صعود درباره تفصيل به سپس و شده مطرح
با و دقت با بخشها ايناست شده گفته سخن سلسله اين جائر
اختلاف بهويژه و شده نگاشته اول درجه منابع بر تكيه
و امويان عهد در نژادپرستانه انديشههاي و فساد و طبقاتي
فرهنگي دورنمايي سپس.است شده بازنموده عباسيان پيروان
و فرقهها ميان حساسيتهاي و برخوردها و صادق امام عصر از
فردي ، سياسي ، زندگي وسرانجام گرفته قرار بررسي مورد مذاهب
شده ارائه خواننده به حضرت آن ديني و فرهنگي اجتماعي ،
امام زندگي درباره آثار جامعترين از يكي اثر اين.است
.است ايشان عصر و (ع)صادق
اسلامي ايران تا اسلام پيدايش از اسلامي ، ايران تاريخ
/اول 1377 چاپ /معاصر انديشه فرهنگي موءسسه /جعفريان رسول
تومان 1300/صفحه 354/وزيري قطع
اسلاميت به رويكرد با ايران تاريخ اول دفتر اثر اين
معاصر سنتي تواريخ بهصورت كتاب شيوه.است ايرانيان
عصر سپس و جاهليت دوران و جزيرتالعرب از بحث كه اسلامي
روزگار سپس و شده پرداخته ميگيرند تحقيق مبناي را نبوت
بحث مورد عباسي خليفههاي و اموي خلفاي راشدين ، خلفاي
با كوتاه فصلي فقط اثر ، پايان در.است شده داده قرار
جاداشت بنابراين.است آمده "ايران مهم ايالتهاي" عنوان
هرچند.ايران تاريخ نه و ميبود اسلام تاريخ كتاب ، عنوان
هر در شد ، آغاز اسلام پيدايش از مبداء ثانوي عنوان در
پايان تا كه است مجمل اسلام تاريخ دوره يك اثر اين صورت
تاريخ اين مهم مسائل و برميگيرد در را عباسيان خلافت
.است شده گردآوري آن در طولاني
مختار عمر
فرهنگ نشر دفتر /سارلي ارازمحمد:ترجمه /شبلي محمود
تومان 250/صفحه 120/رقعي قطع /سوم چاپ /اسلامي
طريق از مردم عموم و آشناست نامي ايران در مختار عمر
آنتوني شركت با زيبايي فيلم بهويژه -عمومي رسانههاي
اثر نخستين كتاب اين.دارند آشنايي وي شخصيت با -كويين
را سودمندي اطلاعات كه اوست درباره فارسي زبان در مستقل
درواقع ، .ميگذارد خواننده دراختيار مجمل و گزيده بهصورت
تا سالهاي 1911 طي ليبي كشور تاريخ از پنهان جنبههايي
سلطه عليه كه مبارزي مجاهدان رهبر شخصيت و ميلادي 1931
شده آشكار آن خلال از ميجنگيدند استعمارگران و بيگانگان
.است
هيوم فلسفه در عليت و دكارت فلسفه پيرامون
/اول 1378 چاپ /اسلامي فرهنگ نشر دفتر /احمدي احمد دكتر
تومان 190/صفحه 52/رقعي قطع
و زندگي به عمومي و كلي نگرشي مختصر ، كتاب اين
پيش ، سالها كتاب ، مترجم و دارد دكارت رنه انديشههاي
"اولي فلسفه در تاملات" بهنام را دكارت از معروفي كتاب
آشنايي البته.است نموده ترجمه عالي و روان فارسي به
جديد فلسفه با آشنايي نخستين "تقريبا دكارت با ايرانيان
دوره در وي معروف اثر و است بوده زمين مغرب
به فردي و سلطان فرانسوي پزشك توسط قاجار ناصرالدينشاه
بعدها.بود شده منتشر و ترجمه فارسي به لالهزار ملا نام
پختهاي و عالي فارسي به را اثر همين فروغي ذكاءالملك
ساخت منتشر "عقل بردن راه درست روش در گفتار" تحتعنوان
نام به و بود دكارت آزموني شك نظريه مباني حاوي كه
هر از دكارت شناخت حال هر به.است معروف "روش در گفتار"
امروزين و ثنوي فلسفه مبداء را وي برخي چه است ، مهم جهت
دكارت ، بر علاوه.انجاميد كانت ظهور به كه دانستهاند غرب
هيوم ديويد بود نهاده كانت بر را تاثير بيشترين كه كسي
نظريات مهمترين با اختصار به كتاب اين در و بود انگليسي
.ميشويم آشنا متفكر دو اين
|
|