ببيند نميخواست كه بود كسي همه از كورتر
ادبي جنبش يك داد رخ انقلاب از پس آنچه
بود
هنري حوزه كاردانش آموزشگاه در نام ثبت
ببيند نميخواست كه بود كسي همه از كورتر
"ساراماگو ژوزه" :نوشته "كوري" رمان بر نگاهي
وي ، .است سال 1922 متولد پرتغالي نويسنده "ساراماگو ژوزه"
دريافت سوئد فرهنگستان از را نوبل جايزه سال 1998 در
از ساراماگو ، بينالمللي ، نام صاحب منتقدان گفته به.كرد
از.ميرود شمار به جهان زنده نويسندگان تاثيرگذارترين
زبان به ترجمه دو داريم اطلاع ما كه آنجا تا كوري رمان
نقد اساس كه مشيري مينو ترجمه يكي.است شده منتشر فارسي
مترجم امرايي اسدالله از است ترجمهاي ديگري و است حاضر
.كوتاه داستانهاي
كوري كوري ، ايننيست معمولي كوري يك كتاب ، اين "كوري"
سياهي در فرد معمولي ، كوري در كه ، حالي در.است سفيد
.است مطلق
"شير درياي" در كه ميكنند احساس چنين كتاب ، اين كورهاي
نميبينند ، آنها.كردهاند گير"مه" در يا افتادهاند ،
سفيد آنها نظر در چيز همه بلكه ، .نميبينند هم سياه اما ،
.است
:ميگويد دكتر به "شد كور اول كه مردي" مورد ، اين در
".شود روشن بگويم بهتر يا شود ، خاموش چراغي كه انگار"
.است مطلق سفيدي در كورياش كه ، است اين او منظور و
ابتداي همان از تمثيل ، اين با ساراماگو حقيقت ، در اما
روشنگر كوري يك كوري ، اين كه ميگويد خواننده به كتاب
.است خويشتن به سفري و "است شده روشن كه است چراغي" ;است
سفر آن ، با كتاب قهرمانهاي كه است بهانهاي كوري ،
پيش كه واقعيتهايي قلب به و خود درون به را محنتبارشان
كوري ، ";ميكنند آغاز ببينند ، نميتوانستند اين از
بلكه معمولي ، تاريكي يك در شدن غرق معناي به نه برايشان
".بود فروزان هالهاي درون زندگي ،
كه است زماني دارد ، كوري درباره ساراماگو كه ديگري تمثيل
دكتر.ميكند معاينه را "شد كور اول كه مردي" دكتر ،
آن و ساله هشت و سي مرد يك شدن كور ناگهاني كه ، ميفهمد
را بيمار اينرو ، از.است عجيبي بيماري سفيد ، كوري هم
به دكتر دستگاه اينجا ، در.مينشاند اسكنر دستگاه پشت
:ميشود تشبيه كليسا اعتراف اطاقك
تداعي را كليسا اعتراف اتاقك از جديدي نمونه ،[دستگاه]"
اقرار و ميشد كلمات جانشين چشمها اينجا ، در ميكرد ،
".ببيند را كننده اقرار روح "مستقيما ميتوانست گيرنده
راه از تنها كه دارد را كشيشي حكم تمثيل ، اين با دكتر ،
با بيماري اين راز از است قادر بيمار ، مرد روح در مكاشفه
با كتاب ، ابتداي همين از ساراماگو واقع ، در.شود خبر
از او منظور كه ميدهد نشان "كليسا" تمثيل از استفاده
بشري وجدان كوري او ، منظور بلكه نيست مجازي كوري كوري ،
.است
،"اسم".است كتاب بينام قهرمانهاي درباره ديگر ، نكته
قهرمانهاي خاطر ، همين به.ندارد معني كورها جهان در
مشخصههاي با يا ميشوند معرفي ما به شغلشان با يا كتاب ،
:شدنشان كور نحوه با يا و ظاهري و رفتاري
دختري" ،"دزد" ،"دكتر زن" ،"دكتر" ،"شد كور اول كه مردي"
كه مردي همسر" ،"اشكي سگ" ،"پسربچه" ،"داشت دودي عينك كه
نام "داشت سياه چشمبند كه پيرمردي" و "شد كور اول
.است كتاب اين قهرمانهاي
از را نگارش قراردادهاي رايجترين كار ، اين با ساراماگو ،
.ميدهد سوق ،"تجريد" سمت به را ما و ميگيرد كتابش
همين به.دارد اطراف جهان به واقعي رويكردي كه ، تجريدي
اتفاقها از و ميشود داستانش منتقد خودش گاهي او منظور ،
ظاهر به رمان اين ميشود ، باعث كار همينميگيرد نتيجه
خودش نيز ، خواننده گاهي كه كند جلوه واقعي قدري به تخيلي
!ميكند فرض گيج كور يك را
بازداشتگاه به مربوط فصلهاي رمان ، قسمتهاي جالبترين
به شهر مردم ساير تا ميشوند فرستاده آنجا به كورها.است
پرواز" يادآور فصلها ، اين سازي فضا.نشوند مبتلا كوري
به و است (پريد قفس از ديوانه) "فاخته آشيانه برفراز
.است سياسي و معترضانه انتقادي ، ميزان ، همان
او.مينالد جهاني كوري يك از فصلها ، اين در ساراماگو
به غذا لقمهاي براي كوردل ، آدمهاي وقتي كه ميدهد نشان
آنها ;دارند نكبتباري و مضحك تصوير چه ميافتند ، هم جان
تكان هوا در را دستهايشان ببينند ، را همديگر بيآنكه
.ميكوبند مشت خلا به و ميدهند
حال در هميشه كه هستند كورها اين كه است معتقد ساراماگو ،
:جنگند
از وقت هيچ من.باشم مجبور اگر بكشي؟ آدم حاضري هم باز"
".نميشوم خلاص كوري اين شر
اما.نميآيد نظر به قدرها آن خشونت ، اين رمان ، آغاز در
آن به شهر مردم تمام رفته ، رفته كه كوري فاجعه مثل درست
به بازداشتگاه در هم وحشيگري و خشونت ميشوند ، مبتلا
.ميرسد اوج
ازاي در و ميكنند غصب را سايرين غذاي طلب ، قدرت كورهاي
.ميكنند طلب ديگر چيزهاي و پول آن ،
كه بود كسي همه ، از كورتر كه گفتهاند راست چقدر"
".ببيند نميخواست
خارج نظم از بازداشتگاه كه ميگيرد بالا قدري به كار ،
:ميكنند زندگي حيوانات همچون آنها و ميشود
اين با برگشتهايم ، بدوي سرگردان گروههاي دوران به ما"
و پهناور طبيعت در مرد و زن هزار چند فقط ديگر كه تفاوت
فرسوده جهاني در انسان ، ميليون هزاران بلكه نيستيم ، بكر
".هستيم شده قمع و قلع و
، او.بيناست "دكتر زن" تنها بازداشتگاه ، كورهاي بين در
آخر تا و است نداده دست از را بينايياش كه است كسي تنها
بينا ميشوند كور شهر مردم همه كه زماني حتي هم رمان
.ميماند
خواننده براي فقط نه او ، حضور.است اميد از تمثيلي او ،
سياه بند چشم كه پيرمردي دكتر ، براي بلكه است اميد مايه
اصلي شخصيتهاي ساير و داشت دودي عينك كه دختري داشت ،
.است اميد مايه كتاب ،
ناظر.است جهل ناظر او.است آگاه فرد از تمثيلي دكتر ، زن
پايان ناظر و خوردنها زمين رفتنها ، كورمال كورمال
.است جهان كار يافتن
اما.است مانده بينا نميداند ، هم خودش كه دليلي به او
مانده بينا خاصي دليل چه به او كه نيست مهم موضوع اين
او آنچه بلكه ندارد تاكيدي موضوع اين بر ساراماگو ، است
كاري كور ، يكسره جهاني در كه ، است اين دهد نشان ميخواهد
پابه هم دكتر زن ترتيب ، اين به.برنميآيد بينا يك از
كور زنهاي چون و ميشود قرباني ميكشد ، رنج كورها پاي
.ميشود واقع ظلم مورد بازداشتگاه
او ، ميجويد زن اين در را آرمانياش دنياي ساراماگو
از فصلي در:است اجتماعي خشم و مبارزه عدالتخواهي ، مظهر
ستوه به ميرود كور زنان بر كه ستمي از دكتر زن رمان ،
:ميكشد را شورشي كورهاي سركرده قيچي ، يك با و ميآيد
هنوز آنچه كه وقتي...بكشم آدم دوباره ميشود لازم كي"
."باشد مرده است زنده
.دارد زنان به نسبت ساراماگو ، كه است ديدگاهي ديگر ، نكته
و (بيداري معني به) ديدن توانايي اينكه ، بر علاوه او
و مادر را او و ميجويد زن يك در را انساني خصلتهاي
مناسب جايگاه در هم را زنان ساير ميدهد ، قرار گروه حامي
و جهل كه است وقتي نمونههايش از يكي).مينشاند برتري و
ميدهد نشان ساراماگو ، .است گرفته فرا را جهان شكمپرستي
از و ميشود تمام طاقتشان كور مردان زمانهاي ، درچنين كه
اخلاق به همچنان كور ، زنان اما ميكشند دست جوانمرديشان
(.هستند پايبند زنانهشان خصلتهاي و
زن اينكه بر علاوه ساراماگو ميرسد ، نظر به بنابراين ،
مظهر نيز را "زن" ميدهد قرار داستان مثبت شخصيت را دكتر
.ميكند معرفي "نيكي" و "قدرت"
به مردم همه بشر ، احساسي مرگ دوره يك از پس بالاخره ،
آن بودند ، داده دست از را بيناييشان كه غريبي طرز همان
رمان ، بينام افراد كه صحنهاي.مييابند باز را
خشونت صحنههاي اندازه به مييابند باز را بيناييشان
.است تاثيرگذار باركوري ،
و مردار گند بوي از قبل ، لحظه چند تا كه خشكي جهان
به نو از رياضت ، دوره يك از بعد بود ، آكنده پر فاضلابهاي
.ميآيد دنيا
است؟ آموخته چه آنها به كوري اما
در شدهاند ، اميدوارتر زندگي به فقط آنها ،"ظاهرا
.ميبرند لذت بيناييشان از و ميخوانند آواز خيابانها
زيادي مسائل به كتاب اصلي قهرمانهاي و خواننده اما ،
.پيبردهاند
كور آنها وقتياست بزرگي نعمت قهرمانها براي كوري ،
ظاهر شر از و پيميبرند درونيشان حقيقت به ميشوند
.ميشوند خلاص برق و پرزرق
كورياش خاطر به تنها ،"داشت دودي عينك كه دختري"
علاقهمند "داشت سياه بند چشم كه پيرمرد" به ميتواند
مهم برايش هيچ مييابد باز را بينايياش كه زماني و شود
به او ، چون.است دلبسته طاسي و زشت پيرمرد به كه نيست
ثابت "شد كور اول كه مردي" به كوري ، .است رسيده تكامل
و ميگيرد شكل شرايط تاثير تحت انسان ، عقايد كه ميكند
.دارد قرار شرايط سيطره در هميشه خاطر ، همين به
است ، رنجآور بسيار اينكه با بيماري اين حال ، هر به
كه است نديده كسي".است مفيد خواننده و قهرمانها براي
".است انجاميده خير به شر هميشه بلكه بينجامد ، شر به خير
عشق ، و انسانيت ظلم ، جهل ، كه ميشود باعث بيماري ، اين
دروني بينايي به كه است شري مجازي ، كوريكند پيدا عينيت
منزله به قهرمانها براي كوري ، .است انجاميده است خير كه
كوري مجازي بيماري كه زماني خاطر ، همين به.است بينايي
كور هم قهرمانها دروني چشم و آگاهي ميشود ، درمان
را خود انداز غلط ابريشمي جامه دوباره زندگي ، و ميشود
.ميكند تن به
:ميگويد افسوس با دكتر زن كه است هنگام اين
ميخواهي بفهميم ، روزي شايد نميدانم ، شديم ، كور ما چرا"
شديم ، كور ما نميكنم فكر بگو ، بله بداني ، را من عقيده
كه كورهايي بينا ، اما كور هستيم ، كور ما ميكنم فكر
".نميبينند اما ببينند ميتوانند
لبافي ميترا
ادبي جنبش يك داد رخ انقلاب از پس آنچه
بود
(پاياني بخش) بالايي كريستف با وگو گفت
داستاني ادبيات كه بود شده شما از قولي نقل قبل چندي *
در.است همسنگ ايران قبل ادبيات تمام با انقلاب از پس
.دهيد توضيح را خود ديدگاه مورد اين
فوقالعاده ادبيات يك جنگ ، از پس ادبيات من اعتقاد به
در جامعهاي ايران ، جامعه كه ميدهد نشان اين.است زنده
به انقلاب از قبل سالهاي در من نظر به.است انفجار حال
.بود شده راكد ادبيات ايران ، سياسي رژيم نوع دليل
انقلاب از پس آنچه امابودند هم زمان آن خوبي نويسندگان
و دارد وجود كه چيزي متاسفانه.است ادبي جنبش يك داد رخ
از خارج در ادبيات اين كه است آن است ، مهم خيلي من براي
بعد هم باز البته.است نشده شناخته كافي اندازه به كشور
لطف به شايد هم آن و شده بهتر وضعيت انقلاب از
است هنوز كه هنوز.باشد كشور از خارج مقيم ايرانيهاي
در ايراني نشر مهم آثار و است كم بسيار مترجمان تعداد
كتاب دو فرانسه در گلشيري ازنيست شده شناخته خارج
شازده:داشتهاند خوبي بسيار سوكسه كدام هر و شده ترجمه
داستانها اين كه هر فرانسه در.مغان فتحنامه و احتجاب
برخي.است گرفته قرار تحتتاثير بهشدت خوانده را
استقبال و شده ترجمه آلماني به هم آبادي دولت رمانهاي
.است بوده غريب و عجيب هم آنها از
كشورهاي در ايران ادبيات كم انعكاس كه بپرسم نيست بد *
دشواريهاي يا ميدانيد مترجمين كمكاري معلول را غربي
ايران؟ داستاني آثار ذاتي
به نگذارد كه باشد داشته فرهنگي جنبه يك مساله اين شايد
شما دوم دليل اما.شود ترجمه ايراني آثار آسانيها اين
در الان بگيريم ، نظر در را هدايت آثار اگر.است منتفي
به توجه و شده چاپ و ترجمه آثارش كل "تقريبا فرانسه
اهل نميتوانيد شما و است شگفتانگيز فرانسه در هدايت
اما نشناسد را او آثار كه كنيد پيدا فرانسه در را كتابي
را پارسيپور و روانيپور دولتآبادي ، نام خيليها
.نميشناسند
آشناي تكنيكهاي از هدايت كه بوده آن خاطر به آيااين *
فرهنگ در كه ميزده حرفهايي يا ميكرده استفاده غربيها
نگاه دنيا به طوري هدايت يعني بوده؟ فهمتر قابل فرانسه
ميفهميدهاند؟ را آن بيشتر غربيها كه ميكرده
.نيست ميان در "اصلا من نظر به قصهنويسي تكنيك مساله
بومي اماميكند استفاده روايي تكنيك از هم دولتآبادي
موءثر امر اين در شايد دولتآبادي داستانهاي فضاي بودن
رسوم و آداب است كافي "كليدر" خواندن در.است بوده
بخش تا نشناسي را خراسان منطقه يا نشناسي را ايرانيها
.نشوي متوجه را داستان از مهمي
نداشته؟ وجود رولفو خوان يا ماركز درمورد مشكل اين آيا *
مسائل كه ميبينيد كنيد مطالعه دقت به اگر را ماركز
در مانعي كه كرده وارد كلي خيلي چارچوب يك در را بومي
پيدا جهاني جنبه يك آثارش و نميكنند ايجاد داستان فهم
كنار آن با بخوبي ايرانيها و فرانسويها كه كردهاند
از نشان آلماني به دولتآبادي آثار ترجمه.ميآيند
كيفيت چند هر اوست ، آثار خواندن براي آلمانيها آمادگي
كه نميكنم فكر مجموع در است ، اما تعيينكننده هم ترجمه
داريد شما كه را ترجمهاي سنت اين نتوانيم غربيها ما
.باشيم داشته
.نداريد احتياج چون شايد *
تازه فرانسويها.ميشود عوض دارد وضع اين ولي
و هستند متوسط قدرت يك و نيستند ابرقدرت كه فهميدهاند
ياد را خارجي زبانهاي بايد كه فهميدهاند جوان نسل
ولي نيست شده شناخته زياد هنوز فارسي زبان البتهبگيرند
شرقي زبانهاي مدرسه در نفر تا 60 حدود 50 سال هر
.شده بهتر هم كمي وضع الان.نيست بد كه ميكنند ثبتنام
ادبيات باشيم ، داشته خوب مترجم نفر ده اگر ميكنم فكر
آمادگي فرانسه در الان.شد خواهد معرفي بهتر خيلي فارسي
اوايل در.هست ايران معاصر ادبيات پذيرش براي روحي
اما ميكرد عمل مانع عنوان به ايران به منفي نگرش انقلاب
عوض خيلي اوضاع و است شدن حل حال در مشكل اين خوشبختانه
مطبوعات به نميخواهم من.شدهاند آگاه مردم.است شده
ايران مورد در كه چيزها بعضي "واقعا ولي كنم ، انتقاد غرب
در كه من حداقل.است دور خيلي واقعيات از مينويسند
فرانسوي توريست هر.است دور خيلي كه ميبينم هستم ايران
تصويري با چقدر ايران كه ميبيند ميآيد ايران به كه هم
.است متفاوت شده منعكس فرانسه مطبوعات در آن از كه
.نيست ترجمه قدرت هنوز اما هست آمادگي حال هر به
متشكرم شما از *
هنري حوزه كاردانش آموزشگاه در نام ثبت
سوره ادبيات و هنر كاردانش مهارتي آموزشگاه : هنري گروه
رشتههاي در اسلامي تبليغات سازمان هنري حوزه به وابسته
داخلي ، معماري طراحي باتيك ، چاپ فيلمنامهنويسي ، بازيگري ،
برجسته ، نقش سفالگري سفال ، روي نقاشي نمايشنامهنويسي ،
نام ثبت آرايي كتاب و داستاننويسي مرغ ، و گل نقاشي
.ميكند
:آدرس به الي 20 ساعت 15 از روزه همه ميتوانند داوطلبان
رشت ، خيابان طالقاني ، خيابان از پايينتر حافظ ، خيابان
و تلفنهاي 6401366 شماره با يا و مراجعه ستوده بنبست
.فرمايند حاصل تماس 6464037
|