منفي و مثبت زواياي و ايدئولوژي
غرب ، مزيت اصلاحي خود
منفي و مثبت زواياي و ايدئولوژي
:اشاره
چند طي كه است بوده مباحثي بحثبرانگيزترين از ايدئولوژي
.است مطرح انديشمندان و پژوهشگران درميان اخير دهه
ميرود پيش تضاد حد تا نظرات ، مفهوم اين درباره
و ميدانند بشريت نجاتبخش را آن عدهاي كه بهگونهاي
مخرب را ايدئولوژي و كرده مطرح را آن خلاف ديگر عدهاي
در نيز واقع بهعنوان آنچه.ميكنند قلمداد توسعه هرگونه
درباره بحث كه است آن گوياي ميشود ، مشاهده تاريخ
.نمينمايد ساده چندان ايدئولوژي
خود كتاب در كه است محققاني از اندرووينسنت
ثاقبفر مرتضي توسط كه- "سياسي مدرن ايدئولوژيهاي"
- ميشود ، منتشر ققنوس نشر سوي از بهزودي و شده ترجمه
تاريخ ايدئولوژيهاي بررسي به نظري مباحث طرح ضمن
زير در آنچهميكند تحليل را آنها عملكرد و پرداخته
.است كتاب همين از بخشي ميخوانيد
انديشه گروه
و ارزشها مفاهيم ، از گروهي ايدئولوژيها من نظر به
از و ميشوند انساني سرشت مفاهيم شامل كه هستند نهادهايي
چه به دستيابي انسانها براي كه ميسازند مشخص اينرو ،
انتقادي تاملات:يعني است ، ناممكن يا ممكن چيزهايي
انسانها كه ارزشهايي ;انساني متقابل كنش ماهيت درباره
;باشند داشته را آنها به رسيدن آرزوي يا كنند نفي بايد يا
و اقتصادي اجتماعي ، زندگي براي صحيح تكنيكي تمهيدات و
انساني موجودات منافع و علائق و نيازها با كه سياسي
را انسانها هم ايدئولوژيها بدينقرار ، .دارد بستگي
.ميپردازند آنها به چيزهايي تجويز به هم و ميكنند توصيف
همچنين.درآميختهاند هم با ايدئولوژي در هدف دو هر اين
مشروع را تمهيدات و فعاليتها برخي هم ايدئولوژيها
بدينترتيب ، و ميدهند جوش هم با را افراد وهم ميسازند
.يابند انسجام معيني هدفهاي گرد كه ميكنند قادر را آنها
روشن بايد داردكه وجود ايدئولوژي بر انتقادي نكته چند
وارد ايدئولوژيها بر كه انتقادهايي از يكي ،"اولا.شود
و هستند گرا اقدام و سادهانگار بيشتر كه است آن ميشود
خود از انتقاد به كمتر و نيستند فلسفه از دقيقتر
يا محض لفاظي نظير ايدئولوژي فلان گاه.ميپردازند
از نيمي فقط اين حال ، اين با.ميرسد بهنظر تبليغات
درون در علمي و فلسفي ايدههاي از بسياري.است حقيقت
از بسياري درواقع داشتهاند ، كاركرد ايدئولوژيها
از دادهاند اجازه طبيعي علوم دانشمندان و فيلسوفان
بسا چه و كنند استفاده ايدئولوژيكي بهنحوي ايدههايشان
.داشتهاند سهم خاصي ايدئولوژي اعتلاي در خاطر طيب با
لفاظي بهصورت ميتوان هم را ايدئولوژي من ، بهعقيده
.علمي يا فلسفي انديشه انتزاعيترين بهصورت هم و يافت
با گستردهاي بهطور است ممكن ايدئولوژيكي نوشته فلان
بنيادي ايده همين منتها باشد ، شده نظريهپردازي پيچيدگي
.شود بيان تبليغات يا شعار صورت خامترين به است ممكن
پيچيدهاي نظري سطح در ايدئولوژي فلان كه حالي در همچنين
.ميشود عملگرا نقش مدعي علمي فلسفه فلان دارد ، قرار
سراسر در افلاطون ، [فاضله مدينه در] فيلسوف شاهان مضمون
شدن قائل بنابراين ، .است داشته طنين تاكنون فلسفه تاريخ
.است دشوار تبليغات و فلسفه ايدئولوژي ، ميان روشني تمايز
و آموزندگي ماهيت پيچيدگي ، و ظرافت زمينههاي در مگر
ميتوانند ايدئولوژي انديشههاي.نظريه خودآگاهي
كه است آن مهم نكته.باشند موءدبانه "عميقا يا ملامتبار
در كه باشيم منتظر هميشه بالا گفتههاي پيرو نبايد ما
چنان.كنيم پيدا منسجمي ساختارهاي ايدئولوژيها رهيافت
پيوستاري در ميتوان را ايدئولوژيكي مضامين شد ، گفته كه
زيركانهترين تا برهم و درهم لفاظيهاي از كه يافت
پيوستار اين پايان در فقط.رادربرگيرد نظريهپردازيها
.باشيم داشته را انسجامي چنين انتظار ميتوانيم كه است
بسيار متفكران با ايدئولوژي سطوح كليه در اين ، بر افزون
در.ميشويم روبهرو گوناگون زمينههاي در متفاوتي
را آن يافتن انتظار هميشه ولي هستيم منطقي انسجام جستجوي
.باشيم داشته نميتوانيم
ايدئولوژي آن در كه است سطحي به مربوط ديگر نگراني
دروني انسجام مسئله موضوع اينميپردازد بهكار
مطالعه در سليگر مارتين.ميسازد روشنتر را ايدئولوژي
بنيادي سطوح ميان تمايزي ايدئولوژي ، درباره استادانهاش
استدلال گرچه سليگر.ميشود قائل ايدئولوژي علمي و
،"است جداييناپذير ايدئولوژي از سياسي انديشه" كه ميكند
فلسفه با قياس در ايدئولوژي برجسته صفت كه ميگويد
.كرديم بحث بالا در اخير نكته درباره.است آن عملگرايي
تجويزها و اعتقادات و باورها بنيادي ، اصول سليگر ، نظر به
اقدام يا عمل به الزام با پيوسته ايدئولوژي توصيههاي و
نحو به را آنها و مياندازند بهخطر را اصول كه جهان در
.ميشوند روبهرو ميكشانند مصالحه به اجتنابناپذيري
سو يك از كه ميشود باعث مصالحه سليگر نظر به بدينقرار ،
رو اين از و نابتر استدلالي ابعاد ميان ايدئولوژي
و رقيقتر بعد ديگر سوي از و بنياديتر و جزميتر
بنيادي تجويزهاي اخير ، بعد در.شود شاخه دو عمليتر
بهنظر ".ميكنند تضعيف تكنيكي تجويزهاي اغلب را اخلاقي
ميان دائمي تنش شدن ، شقه دو و شاخه دو اين حاصل سليگر ،
فني /عملي قلمروي و سو يك از ايدئولوژي بنيادي قلمروهاي
مبارزه ازطريق نهتنها بنيادي ، اصول.است ديگر سوي از آن
الزامهاي بهعلت همچنين بلكه بنيادي ، اصول ساير با
تجديدنظر مورد يا ميكنند تغيير "غالبا عملي و تكنيكي
در نيز تكنيكي و عملي مسائل ديگر ، سوي از.ميگيرند قرار
ايدئولوژيكي خلوص و اخلاق لازمالاجراي دادگاه پيشگاه
.مييابند تغيير و ميگيرند قرار قضاوت و بررسي مورد
و كردن عملي مورد در ليبراليسم مانند ايدئولوژيها برخي
موفقتر و ماهرتر خويش ، علاقه مورد مسائل به بخشيدن تحقق
دلايل به آنارشيسم نظير ديگري ايدئولوژيهاي.بودهاند
و بودهاند بنيادي اصول مسائل درگير بيشتر متعددي
آنارشيسم مقايسه ، مقام در.ماندهاند باقي نيز اينچنين
با رودررويي بخت كمتر سوسياليسم يا ليبراليسم به نسبت
اين به است ممكن نكته اين.است داشته را عملي فني مسائل
حقيقيتر ، دكترين ليبراليسم كه بينجامد نادرست حكم
آنارشيسم كه آن حال است ، غيرايدئولوژيكيتري و عمليتر
كه ميكند زيست ايدئولوژيكي آرماني اصول از جهاني در
مسئله اينجا اين ، وجود با.نيست آنها تحقق به قادر
كاركرد ايدئولوژي كه سطحي در بلكه.نيست مطرح مطلق حقيقت
كه ميشود روبهرو تفسيرگرانهاي قضاوت با دارد ،
منتها.است برآمده آن عهده از بهتر جهان در ليبراليسم
داده بروز خود از عمليتري كاركرد ايدئولوژي يك اگر حتي
آن درون در نظري بنيادي سطح در موجود تنش امر اين باشد ،
ليبرال سياستگذاري تاريخ.نميدهد كاهش را ايدئولوژي
اين آيا:كه است شده روبهرو پرسش اين با پيوسته
است؟ ليبراليسم بهراستي
تغيير درباره بحث لحاظ از فوق عملي /بنيادي تمايز
ممكن هم تغيير سليگر ، بهنظر.سودمنداست نيز ايدئولوژيكي
يا اصيل مشخصات با عملي اصول مجدد سازگاري" معناي به است
مشخصات انطباق و سازگاري هم و بنيادي اصول بنيادي مشخصات
سخن به ".باشد ممكن بديلهاي يا شده انجام "عملا آنچه با
در هم و دهد روي عملي ابعاد در هم است ممكن تغيير ديگر ،
اتفاق اخير بعد در بيشتر اما بنيادي ، و نظري ابعاد
بيشتر نظري بعد كه روست آن از حدي تا اين و ميافتد
قرار جهان و زمانه پيشامدهاي و رويدادها جريان درمعرض
و كنند تقويت را بنيادي اصول است ممكن هم پيشامدها.دارد
است اين افزودني نكته يگانه.بپردازند آنها تضعيف به هم
بستگي ايدئولوژيكي ديدگاههاي به نيز پيشامدها ادراك كه
كه ندارند وجود مطلقي بيواسطه پيشامدهاي.دارد
چنان.باشند آنها با خود انطباق به ناچار ايدئولوژيها
(Begriffsgeschichte) تفهمي تاريخ اخير وابستگان كه
تفهمي بهصورت بايد را تاريخي تغيير ميكنند ، استدلال
كلمات اين ;ميكنيم زندگي كلمات از جهاني در ما.كرد درك
با ماميكنند تعيين را ما چيستي و كيستي كه هستند
ميدهيم انجام آنچه و خوردهايم گره يكديگر كلمات
و استدلالي مفهومي ، لحاظ از ما زباني منبع با "عميقا"
زبان حدود بگوييم بايد.شدهاند محدود بديعي صنايع
را من سياسي و اخلاقي جهان حدود من ، سياسي و اخلاقي
رويدادها و پيشامدها موجبيت و مدركات همه ".ميكند تعيين
اين از ديگر يكي كه چنان.ميگيرند انجام تفهم ميانجي به
به وابسته زيادي حد تا تفهمي تغيير درك":مينويسد گروه
بايد "ضرورتا درك اين و.برعكس و است سياسي تغيير درك
".باشد تاريخي
همپوشاني و درآميختگي و پيوند ديگر ، ذكر قابل نكته
سطوح در هم و بنيادي سطوح در هم ايدئولوژيكي پيوستارهاي
واحدي گوناگون ، هدفهاي و دلايل به "غالبااست عملي
مورد متفكر يا فن يا استدلال ، يا انديشه ، يا بنيادي ،
"كاملا كه ميگيرند قرار ايدئولوژيهايي مشترك استفاده
خوردن ، پيوند و همپوشاني اين.هستند بيگانه هم به نسبت
ابداع به "غالبا و ميسازد دشوار را روشن شناسايي مسئله
ليبرال ، محافظهكار ليبرال ، سوسياليست نظير عناويني
سرمايهداري و آنارشيست كمونيست فمينيست ، ماركسيست
پيچيده ساختارهاي ايدئولوژيها.ميانجامد آنارشيست
همبافتگي در و ارثي بار عظيمي ميزان به كه هستند گفتاري
.ميكنند حمل مييابد افزايش نيز سال هر اغلب كه را فكري
.است فكري دورگههاي از پيوندي ايدئولوژي هر بنابراين ،
دارد ادامه
غرب ، مزيت اصلاحي خود
-دانشگاه استاد گرگاني محمدي محمد دكتر با وگو گفت
پاياني بخش
دوران در.است بيكاري مساله بود مطرح جدي كه مهمي نكته
بيكاري بيمه همه به انگلستان ، در تاچر پستمحافظهكار
تازهاي موضوع آمد ، كار روي كارگر حزب وقتي ، .ميشد داده
آدمساز و خلاق كار بود ، معتقد كارگر حزبساخت مطرح را
كرد اعلام لذا است ، اجتماعي مفاسد ريشه خود بيكاري است ،
پرداخت ماه سه تا فقط بيكاري بيمه و كنند كار بايد همه
براي "مخصوصا بيكاري كه بود اين كارگر حزب تحليل.ميشود
زنان حتيميشود فساد و افسردگي دلزدگي ، جوانان ، موجب
استثناء بودند مشغول خود كودكان سرپرستي به كه را بيوه
.نكرد
لكن است ، توليد شدن ماشيني محصول بيكاري رشد البته
مساله حل تا شد موجب جوان نسل بحران و خانواده بحران
.قرارگيرد جدي اولويت در بيكاري
جامعه مشكلات كه است اين ميشود مطرح فراوان كه سوم نكته
شدن صنعتي شهرها ، رشد.است صنعتي جامعه شرايط از ناشي
وهمچنين كار محيط در افراد جدي و فراوان اشتغال زندگي ،
را خود عوارض و آثار طبيعي بهطور سرمايه ، و سود حاكميت
.نيست آن از گريزي كه دارد
نقد جامعه سياسي اقتصادي ، سيستم به اساس در عدهاي لذا
دامن مصرف به دائم جامعه كه بودند معتقد عده اين.داشتند
و تشنه افراد ميكند ، ايجاد نياز مستمر بهطور ميزند ،
توليد است ، توليد نياز نيز مصرف اين و مصرفاند مريض حتي
اگر است ، مصرف براي توليد شود ، برطرف نيازي تا نميشود
قطب اسكيموهاي به يخچال فروختن.باشد كاذب مصرف اين چه
دامن از گويايي ضربالمثل ميكنند زندگي يخ در خود كه
.است مصرف به زدن
مدت ظرف كالا نوترين كه است پيچيده و متنوع توليد آنقدر
Born forميگفتند كه بود شعاري.ميشود تلقي كهنه كوتاهي
كه زندگي نوع اين.آمدهام بهدنيا خريد برايShopping
ذهن بلكه آزاد ، وقت نه فراغت اين نميگذارد ، فراغتي وقت
گرفتار پرتنوع چرخه اين در كه هر ، لاجرم است وآزاد آرام
.است پريشان و گرفتار ذهنش ميشود ،
به انداختهاند ، راه جديدي نهضت انگلستان در زنها "اخيرا
كه بود اين حرفشان.Port time وقت نيمه كار نهضت نام
را آنان مهدكودك هزينه ميروند كار سر زنها وقتي دولت
فرزندان كنار در كنيم ، مادري ميخواهيم ما ميپردازد ،
كنند ، كار وقت نيمه كه بود اين درخواستشان لذا باشيم ، خود
"عملا چرا بدهد ، آنان به نيز را مهدكودك هزينه دولت اما
كه آن ضمن ميدهند ، انجام خودشان را كودك از نگهداري كار
راحتي زندگي نميتوانند صورت اين غير در بودند مدعي
.است زندگي به نگاه مساله ديگر ، محور يك.باشند داشته
خود هستي معني و هدف به نگاه حيات ، تفسير كه بود اين بحث
.است موءثر زندگي شيوه و نوع در
مي كه دارد زيبا جملهاي امريكايي معروف روانشناس مزلو
او.باشد هستي از ديگري تفسير گوياي بهخوبي تواند
سودمندي Metafuntional عملكردي فرا روانشناسي":ميگويد
در ".ميدهد قرار مطالعه مورد نفس تكامل ديدگاه از را
پول ، ملاك اگر است؟ سودمند چيز چه كه سئوال اين برابر
انتخاب زندگي نوع يك باشد ، .. و اجتماعي موقعيتهاي
دروني كمال و تغيير و تحول و رشد ملاك اگر اما شد ، خواهد
كرد ، خواهد عمل ديگري صورت به صورت آن در باشد انسان و
ندهد ، بها خود روزمره زندگي به كه نيست اين منظور "قطعا
باشد ، مطرح فرد براي كمال و رشد نهايت در كه است سخناين
تازهاي متفكرين ميشود ، مطرح بيشتر روز هر نگاه اين
آدمي در كه تفسيري ميكنند ، مطرح را هستي از معنوي تفسير
.دهد رشد را متعالي انگيزههاي و عشق مورد
|