اسلامي تمدن راستين معماران
نامه ايران
ايران يادمانهاي
اروميه قلعههاي و دژها
اسلامي تمدن راستين معماران
(بخش واپسين) ايراني جهانگرايانهدرفرهنگ رويكرد
ثلاثي محسن وگوبا گفت
ديدگاه از اثري كمتر ابنسينا و فارابي فاضله مدينه در
بيتوجهي اين و ميبينيم ارسطو نظريه بر مبتني سياسي
سازگاري ايراني انديشمندان جهانگرايي بارويكرد "مطمئنا
يا شهر بهيك محدود شهري دولت نظام كه معنا اين به.داشت
سيال ، سياسي و اجتماعي حيات و بوده جغرافيايي كانون
محدود الگوي اين قالب در ايراني پوياي و شناور
كند پيدا وتحول رشد نميتوانست
دلايل به ايران مانند كه نبوده تاريخ طول در ملتي هيچ *
مداراي نوعي از معنوي و هنري تاريخي ، اقليمي ، ساختاري ،
اين با باشد ، بوده برخوردار فراگير و عميق طور به فرهنگي
و نداشته برجستهاي جايگاه ايران در گرايي ملي وصف
فرهنگهاي خلاقانه تركيب و تلفيق كار در پيوسته ايرانيان
.بودهاند جهان
گفت نخستينبخش ،(21/10/78) گذشته هفته :گشايي جستار
نگاهتان معاصراز انديشمند و مترجم ، ثلاثي محسن با وگو
گفتگو ، بخش دومين چاپ در تاخير براي پوزش ضمن ، گذشت
. كنيم مي حضورتان تقديم را مطلب اين بخش واپسين
براي (ساسانيان هخامنشيان ، ) ايرانيان هم ، آن از پيش *
دو هر كه سرياني و آرامي زبان فرهنگي ، ميان ارتباطات
كار به داشت ، (بينالنهريني) ميانروداني خاستگاه
توجه داشت ، بومي ريشه كه خودشان زبان به كمتر و ميبردند
موءثر زباني رويكرد اين در عواملي چه شما نظر به.داشتند
است؟ بوده
ميانجي و رسمي زبان عنوان به را زباني ايرانيها -
سطح در گرفتن قرار توانايي زبان آن كه ميپذيرفتند
فارسي زبان.باشد دارا را بينالمللي فرهنگي تبادلات
شده متحول يافته ، توسعه زبان يك (هخامنشيان زبان) باستان
مناسب امپراتوري يك اداره براي بتواند كه نبوده وسيع و
بينالنهريني ريشههاي دو هر سرياني و آرامي زبان.باشد
آن ديرينه و پربار پيشينه خاطر به و داشتند
يك براي بيشتري آمادگي تمدن و فرهنگ در (بينالنهريني)
.است داشته جهاني ارتباط
و فرهنگ يك شكوفايي و پيدايي عوامل از بحث در توينبي *
(دين و اسطوره) قدسي و معنوي بنيانهاي نقش به پويا ، تمدن
باور اين بر ايكدا دايساكو با وگو گفت در ويدارد اشاره
ديني برداشتهاي و تعبير بر كدام هر بزرگ تمدنهاي كه است
آن از تمدن هر شدن تهي و شدهاند استوار ويژهاي مينوي و
اضمحلال و فروپاشي سبب ديني ، نگريهاي جهان و باورداشتها
قدسي و معنوي عوامل چه شما نظر به حال ، ميگردد ، تمدني
است؟ داشته نقش ايرانيان فرهنگي رفتارهاي پيكرهبندي در
كه برد نام ميتوان را ايراني هنر معنوي ، عوامل از -
گفته به هنر اين.است بوده معنويت و اسطوره دين ، نمودگاه
تركيبي و تلفيقي هنر يك پوپ ، و گيرشمن چون پژوهاني هنر
.باشد داشته تقليدي جنبه تركيب و تلفيق اين بيآنكه است ،
در ايراني هنر.است مبتكرانه و سازنده تركيب نوع يك يعني
با و انتزاعي بيشتر نيست ، خاص منطقه يك بر متكي هم شكل
بر علاوه.است شده فرامرزيمتجلي و منطقهاي فرا قابليت
.دهيم قرار بحث مورد را ايراني دين ماميتوانيم هنر ،
منسجم و يافته سازمان دين نخستين كه زردشتي ، دين
مفهوم.است انتزاعي آن ، بنيادين مفاهيم است ، يكتاپرست
و جهاني است مفهومي روشنايي ، و سياهي يا شر و خير
امشاسپندان حتي و اهورامزدا ، دارد ، جهاني پذيرش استعداد
خاصي قوم يا قبيله به و بوده ذهني و انتزاعي مفاهيم همگي
حيث اين از و است جهاني دين يك هم اسلام.ندارند تعلق
در اسلام دين چند هر "اصولا.است زردشت دين شبيه بسيار
اكتفاء خويش بومي اصيل حدود به هرگز ولي يافته تولد حجاز
ما.است ميداده قرار مخاطب را جهانيان پيوسته و نكرده
برخورد آن اساطير و يوناني فرهنگ با اين از پيش
آميختگي ازنوعي حاكي اشكانيان ، دوره حتي و داشتهايم
اساطير و آيين چون ولي است ، فرهنگ آن با عمده نه البته
آن مستقيم تاثير زير ما داشت ، محلي و بومي رنگ يونان ،
را اسلام مقاومت كمترين با ايرانيان اينكهنگرفتيم قرار
.است بوده آن جهانمداري خاصيت خاطر به پذيرفتند ،
همين ايرانشناسان ، و پژوهشگران از بسياري باور به *
دستاوردهاي به ارزشمندي و احترام ديده با كه ايرانياني
و خود همواره و مينگريستند ، ديگر ملتهاي تمدني و فرهنگي
ميديدند ، فرهنگي تحولات كانون در را ايراني جهان
نظر به شدند ، اسلامي تمدن راستين معماران و بنيانگذاران
رساندند؟ ياري اسلام گسترش به چگونه ايرانيان شما
جهانگرا ايرانيان كه شد جهاني زماني اسلامي ، فرهنگ -
ايراني عرفاي جمله از.برآمدند آن تقويت و بسط درصدد
چين هندو تا حتي دوردست كشورهاي در را اسلام كه بودند
هند جزيره شبه در اسلام تبليغ من نظر به.دادند رواج
.بودهاست ايراني سالكان و عارفان دست به بيشتر
باعث كه چند هر غزنوي و غارتگرانهترك جهانگشاييهاي
ولي بود شده اسلام با هند جزيره شبه مردم جبري آشنايي
صغير آسياي و هند جزيره شبه در اسلام عميق و واقعي تبليغ
.گرفت انجام ايراني عرفاي بويژه و بدستانديشمندان
فرا و جهاني پايگاه يافتن براي تمدن و فرهنگ هر *
و اداري حكومتي ، سازمان و ابزارها نيازمند منطقهاي
امپراتوريهاي تشكيل با ايرانياناست آن متناسب سياسي
با و پرداختند خود فرهنگ گسترش و بسط به اسلام از پيش
دستاوردهاي آن از بسياري "عينا اسلامي ، فرهنگ پذيرش
.درآوردند اسلامي فرهنگ حوزه به را اداري و حكومتداري
چيست؟ اينباره در شما نظر
از پيش از را خودش اداري الگوهاي بيشتر اسلامي خلافت -
سياسي نظام تداوم واقع در عباسي خلافت و گرفته اسلام
و فراملي فرامرزي ، نظامي نظام ، اين.است باستان ايران
زعيم واقع در پادشاه يا رهبر نظام ، اين در.است فراقومي
الگو اين و ميزيستند نظام اين در كه بود اقوامي تمام
و بود مناسب مختلف ، اقوام از متشكل امپراتوري اداره براي
رويكرد رشد امكان كه بود سياسي چارچوب همين در
در.آمد فراهم -كرديد اشاره كه همانگونه -جهانگرايانه
و يوناني الگوي:داشت وجود جهان در حكومتي الگوي دو واقع
ديگري و روم و يونان شهري -دولت سياسي نظام يكي ايراني ،
.بود ايراني فراشهري و فراملي نظام
است شهر يك كانونيت و خويشاوندي بر مبتني شهري دولت نظام
فعال ايران در پيوسته كه امپراتوريها اداره براي كه
اينكه با كه بود دليل همين به و نبود مناسب بودند ،
-آن از پس چه و اسلام از پيش چه -يوناني بافرهنگ ايرانيان
مبتني نظريهسياسي به هرگز اما داشتند ، آشنايي بيش كما
آن "تقريبا و ندادند نشان توجهي هيچ ارسطو ، دمكراسي بر
ابنسينا و فارابي فاضله مدينه در حتي.گرفتند ناديده را
ارسطوميبينيم نظريه بر مبتني سياسي ديدگاه از اثري كمتر
انديشمندان جهانگرايي بارويكرد "مطمئنا بيتوجهي اين و
شهري دولت نظام كه معنا اين به.داشت سازگاري ايراني
اجتماعي حيات و بوده جغرافيايي كانون يا شهر بهيك محدود
الگوي اين قالب در ايراني پوياي و شناور سيال ، سياسي و
.كند پيدا وتحول نميتوانسترشد محدود
در را فرهنگي تحولات كانون و ديدن مركز رادر خود اين *
از دارد كه مثبتي جنبههاي از برخي از غير جستن ، خود
ديگر ، فرهنگهاي به برانگيز تساهل و روادارانه نگاه جمله
چيز هر از پيش و آنكه جمله از است ، منفي جنبههايي حاوي
و بوده استوار جمعي بازنماييهاي پايه بر جهانگرايي اين
زمينه و شده انگاشته ناديده آن در انساني سوژه يا فرد
در شما نظر.است شده فراهم سياسي استبداد رشد براي
چيست؟ اينباره
فردي استقلال و فرديت به احترام با جهانگرايي اين -
اعضاي پذيرش آمادگي فقط جهانگرايي اين.است نبوده همراه
نشان ديگر فرهنگهاي برابر در را فرهنگي اجتماع يك
.هستيم روبهرو فرهنگي تكثر با اينجا در ما.است ميداده
و مينگرد ديگر فرهنگهاي به مدارا روحيه با ايراني فرهنگ
.است بوده همراه فرديت نفي با جهانگرايي نوع اين "اتفاقا
و اروپا صنعتي انقلاب زمينهساز كه اروپايي فردگرايي
در بويژه فردي آزادي برمبناي گرفت ، قرار بعدي پيشرفتهاي
است ، بوده اقتصادي فعاليتهاي
فرهنگي عناصر نوع هر از تاريخ طول در ايرانيان من نظر به
;سياسي عنصر از غير به كردند استقبال ديگر اقوام برتر
و تبادل آن با كه اقوامي فرهنگي ابعاد همه به ما يعني
عنصر از غير نگريستهايم مثبت ديد با داشتهايم تماس
آراي و دمكراسي بر مبتني سياسي عنصر همان "اتفاقا.سياسي
عرصه در چه و اعتقادي عرصه در چه فردي آزادي و مردم
فرهنگهاي به نسبت غرب نوين فرهنگ كه شد باعث اقتصادي
انقلاب از پيش تا كه عاملي همان ولي بگيرد پيشي ديگر
بيگانه عناصر سازندهترين و مترقيترين جذب باعث صنعتي
وارد ايران فرهنگ رگهاي به را جديدي خون هميشه و بوده
و محدود سياسي نظامهاي غرب ، در كه صورتي در ميكرد ،
بود ، بازداشته تحول و رشد از را آنها قبيلهاي و منطقهاي
مشوق كه سياسي نظام همان يعني صنعتي ، انقلاب از پس
تحول موانع بزرگترين يكياز واقع در بود جهانگرايي روحيه
كه سياسي نظام آن.شد ايران رشدفرهنگي در سياسي -اجتماعي
از يعني ميشده ، تاييد ديگر معنوي و ذهني نظامهاي با
و معنوي عناصر همكاري بدون ميساخته ، سلطانظلالله
.باشد داشته مشروعيت نميتوانست روز آن متفكران
ايراني فرهنگ در فردگرايي رشد عدم براي دلايلي چه شما *
چه را بحران اين از رفت برون راه و ميجوييد؟ اسلامي
ميدانيد؟
دلايل به ايران مانند كه نبوده تاريخ طول در ملتي هيچ -
مداراي نوعي از معنوي و هنري تاريخي ، اقليمي ، ساختاري ،
اين با باشد ، بوده برخوردار فراگير و عميق طور به فرهنگي
و نداشته برجستهاي جايگاه ايران در گرايي ملي وصف
فرهنگهاي خلاقانه تركيب و تلفيق كار در پيوسته ايرانيان
نژادپرستان ، اروپايي ، كشورهاي دربيشتر.بودهاند جهان
اختيار در را حاكميت كه چند هر دارند ، حضور شوينيستها ،
ملتهاي اين ميان در ديگر اقوام تعقيب و آزار و ندارند
.است ريشهدار بلكه نيست استثنايي پديده صنعتي پيشرفته
پنجاه مدت كه تبار ترك وسيع اقليت ميبينيم كه گونه همان
از پس سازندگي بيشتربار و ميكنند زندگي آلمان در سال
شهروند يك عنوان به هنوز بود ، دوششان بر جهاني دوم جنگ
چه و "قانونا چه نشدهاند پذيرفته امتياز و حقوق صاحب
عرب ، ترك ، از ديگر اقوام هميشه ايران در اما."اجتماعا
عنوان به ايران در افغاني تازگي به و رومي و يوناني
تبليغ و قومكشي و شدهاند پذيرفته امتياز صاحب شهروند
در ديگر اقوام و نژادها عليه نژادي و بومي ملي ، قومي ،
.است نداشته سابقه ايران
در حتي و ندانستهاند عجم و بربر را ملتي هيچ ايرانيان
همين به.نداشتند ديگر اقوام از برداشتي چنين قدرت اوج
حفظ ضمن نوين فرهنگ پذيرش براي فرهنگ اين آمادگي دليل
اگر و دارد وجود كافي اندازه به آن ، باارزش اصالتهاي
نخواهد چيزي شود فراهم استعداد اين وتحقق شكوفايي زمينه
كه امروز جهان در ايران فرهنگي رشد مانع تنها كه گذشت
بين از بهسرعت است ، فرديت نفي و استبدادزدگي روحيه همان
به هم فرهنگي ديگر عناصر مانع اين رفتن ميان از با.برود
ميتواند جهانگرايي ذهنيت همين.رسيد خواهد شكوفايي
.گردد ايران فرهنگي توسعه و رشد زمينهساز
نامه ايران
خاك" كتاب ديگر چندي تا فسايي رستگار منصور دكتر از *
بنياد" توسط است ، پارس جغرافياي و تاريخ درباره كه "پارس
شده ياد كتاب.رسيد خواهد چاپ به شيراز "فارسشناسي
فارس نامي فرهنگمردان و بزرگان درباره مقالاتي مجموعه
خاندان شيرازي ، خاوري شيرازي ، نواب علياكبر حاج چون
.است...و وصال
كه است ديگري كتاب عنوان "ايران اساطير در گرداني پيكر"
كتاب اين در نويسندهرسيد خواهد چاپ به نويسنده همين از
نيز.است پرداخته اساطيري موجودات چهره تغيير چگونگي به
ناتل پرويز دكتر آثار و احوال" كتاب نويسنده ، همين از
دكتر.رسيد خواهد چاپ به نو طرح انتشارات توسط "خانلري
مستند و علمي روشهاي بنيانگذاران از بايد را خانلري
"فارسي زبان تاريخ" كتاب.دانست ايران فرهنگ در پژوهش
و زبانها سيردگرگوني و خاستگاه به كه خانلري شادروان
در پرداخته ، نو دوره تا باستان دوره از ايراني ادبيات
.است فارسي زبان تاريخي كاملزبانشناسي دوره يك واقع
پيش و بود ايران دانشور فردوسيشناسان از كه رستگار دكتر
شاهنامه در تصويرآفريني" كتابهاي زمينه ، همين در اين از
و رستم حماسه" ،"ايران اساطير در اژدها" يا "فردوسي
،"فردوسي و شاهنامه درباره گفتار يك و بيست" "سهراب
...و "شاهنامه نامهاي فرهنگ"و "اسفنديار و رستم حماسه"
.بود كرده كتاب بازار روانه
توسط ديگر چندي تا "شاهنامه نامهاي فرهنگ" وي ، اخير كتاب
.شد خواهد آراسته دوم چاپ به فرهنگي و علمي انتشارات
ديني متون جمله از ايران ، باستاني متون بررسي و شناخت *
راستاي مهمدر گامهاي از يكي ساساني پهلوي غيرديني و
وجود با است ، بوده ايران باستاني فرهنگ پژوهشهاي
ياد متون روي بر اسطورهشناختي و زبانشناختي بررسيهاي
و موزهها كنار و گوشه در كه هستند متوني هنوز ، شده
.ماندهاند ناشناخته كتاب انبارهاي و شخصي كتابخانههاي
پژوهشگران و كوشندگان جمله از مزداپور ، كتايون دكتر
كهن يادمانهاي اين از يكي زودي به عرصه ، اين دانشور
بازار روانه آگاه انتشارات توسط و كرده ترجمه را زباني
كارهاي با اين ، از پيش كه مزداپور دكتركرد خواهد كتاب
واژهنامه ،(توضيحات و ترجمه آوانگاري ، ) "نشايست شايست ، "
ديگري مقالات و رجايي احمد منتخب شاهنامه و زردشتي دري
را ما بار اين بوديم ، آشنا كشور نشريات و مجلات در وي از
نام "م1و29" كه كتاب اين.ميسازد روبهرو شگفت متني با
آن از است ، پهلوي عجيب متون از "بويس مري" گفته به دارد ،
در و فارسي و پهلوي بين) ناهمگون و ناشناخته زباني كه رو
. (پهلوي نه و است فارسي درستي به نه حال عين
در آن ارزش و كتاب اين درباره مفصل مقدمهاي با كتاب
داستان) كتاب قطعه سيوهشت آنگاه و شده آغاز ايران فرهنگ
نامشخص آنها نويسندگان كه (...و تهمورث جمشيد ، گرشاسب ،
پيش.ميآيد گرديده ، تدوين بعدها نفر دو توسط ولي هستند ،
به كه ميآيد (مقدمه) سرنگار يك قطعه ، هر شروع از
.ميپردازد متن زبانشناختي و اسطورهشناختي توضيحات
.ميگردد افزوده بدان نيز ترجمه سپس و آوانويسي آنگاه
ايران يادمانهاي
اروميه قلعههاي و دژها
جزاير و كوهها در درايران ، آن وگسترش اسلام ظهور از پس
.شد ساخته متعددي و محكم دژهاي و قلعهها اروميه درياچه
سالهاي وقايع پيرامون هجري چهارم سده نامي مورخ طبري ،
دو آذربايجان در "بعيث محمدبن" كه مينويسد ق. -ه 32230
از را آن مشاراليه كه است شاهي قلعه يكي دارد قلعه
.است "در يك" قلعه ديگري و گرفته "رواد وجنابن"
در نيز هجري هفتم قرن تاريخنويسان از حموي ياقوت
اطراف در كه ميكند نقل مهلهل سعدبن از "معجمالبلدان"
و محكم قلعههاي ق ، . -ه چهارم قرن در اروميه درياچه
.است داشته وجود متعددي
راه سر بر كه كبوتر قلعه يا قلعه گورچين به معروف قلعه
است دژهايي از دارد قرار بلند كوهي روي سلماس به اروميه
در.است نهاده بنا آنرا مغول هلاكوخان ميشود گفته كه
نام با قلعه اين فرهنگي ، ميراث سازمان گزارشهاي از يكي
.است شده نامبرده هلاكو خزائن و تلا قلعه
كوهي آن و است "تلا" جزيره اروميه درياچه جزاير از يكي
آب از اروميه و سلماس درميان كه است درياچه سواحل در
از يكي كه شده بنا محكمي قلعه آن در و آمده بيرون
نوشته به.است بوده خود زمان باروهاي و برج محكمترين
نفيس خزائن و قيمتي اموال مغول خان هلاكو اسلامي ، مورخان
هلاكوخان خود كه است معروف حتي و نهاد آنجا در را خود
از است دهي ،"داشي كاظم".است شده مدفون جا اين در نيز
شمال در 62كيلومتري كه اروميه شهرستان بخش دهستانانزل
گورچين" نامهاي به روستا اين.است گرفته قرار آن شرقي
جزيره و "تلا" جزيره "هلاكو قلعه" ،"در يك قلعه" ،"قلعه
.معروفاست نيز "تالار"
سنگ:است شده تفسير چنين دهخدا لغت فرهنگ در داشي كاظم
ياغيگري و تاريخي وقايع واسطه به داشي كاظم اسم به بزرگي
و است بوده غارت و قتل مشغول و معروف اروميه در كه كاظم
تنها و بوده مانند دماغه كه سنگ اين به تعقيب ، زمان در
.است ميشده پناهنده داشته خشكي به راه يك
كه است شده نوشته كاويانپور قلم به اروميه تاريخ كتاب در
و ياران با قوشچي اهالي از نامي كاظم اول جهاني جنگ در
با ويميبرد پناه داشي كاظم صخره به خود مسلح مردان
خطر از را اهالي از جمعي دژ اين استحكامات از استفاده
.داد نجات مرگ و غارت
و نفر چهل سكونت محل يا (قيرخلار) به گذشته در محل اين
قلعهبقاياي اين در است ، بوده مشهور "در يك" قلعه نيز
تراشيده و بزرگ سنگهاي از متعدد ساختمانهاي و عمارت
گذشته در كه ميدهد نشان و ميخورد چشم به (بناها پي در)
همچنين.است داشته وجود جزيره اين در شكوهي با عمارات
به عباراتي كه داشته وجود قلعه در مرمري قبر سنگ تعدادي
را سنگها اين ولي بود شده حك آنها بر زيبا خيلي نسخ خط
اين در خان كاظم.بردهاند و كرده خارج آنجا از خارجيها
خانوادهاش اتفاق به و كرده بنا طبقه دو ساختماني قلعه ،
حدادخانه ، قلعه اين در وي.است ميكرده زندگي آن در
.بود كرده داير سازي قايق و تعميرگاه
.بردند سر به قلعه اين در سال نه مدت به اهالي و خان كاظم
احمدشاه زمان در و قاجار حكومت توسط دوران آن طي در
كشتي بوسيله جنگي برگ و ساز و ارزاق نيازمنديها ، لوازم ،
.ميشد ارسال آن ساكنان براي تبريز سمت از
قلعه در نيز خان رضا حكومت از پس مدتي تا قلعه ساكنان
.داشتند اقامت
شده واقع اروميه درياچه ساحل در كه داشي كاظم منطقه
مهم تاسيسات.است قايقراني و شنا براي مناسب ساحلي داراي
از يكي ميتواند كه است احداث حال در مكان اين در تفريحي
.باشد گردشگران براي پرجاذبه مراكز
آن روبهروي و گورچين قلعه متري در 100 هم خرسك قلعه
دارد وجود دژهايي از يكي نيز محل اين در.است شده واقع
.است مانده جاي به آنها آثار تاريخ ، اين تا كه
اروميه در همشهري خبرنگار
|