رنگ شيراز بيمثال وضع كه است اينگونه
كه روزگاري ;شيراز چمران راه باغ ;ميبازد
...گذشت
كورهپز چنبره در گرفتار ;گناباد
...خانهها
رنگ شيراز بيمثال وضع كه است اينگونه
كه روزگاري ;شيراز چمران راه باغ ;ميبازد
...گذشت
همايون صادق
ميگويم من كه است سردردي از حديث اين
عبير ز نيايد بوي ننهي آتش بر تا
"سعدي"
دلم.ميسوزد دلم ميافتد ، چمران بلوار به گذرم وقت هر
و سبز و مخملي چمنهاي از زيادي قسمتهاي بر ميسوزد
دارند كه قسمتهايي و شدهاند خشك بيتوجهي از كه زيبايي
به دستي نيست كسي و شده آشكار لختشان زمين و ميشوند خشك
حالي پريشان و زردرويي اين از و كند دراز سويشان به مهر
و بلند و بزرگ درختهاي بر ميسوزد دلم.بدهد نجاتشان
يادگاران كه سالهاي پنجاه و صد و ساله صد سايهگستر
چون دره ، خرم كنار در شيراز كهن باغهاي (1)بنگاههاي
همهشان و بودند زده خيمه (2)گله به گله زمرد خرمني
ريشه از يا سازان بلوار و بلواركشان بهوسيله بيرحمانه
صورت به و گرديدند قطع و بريده يا شدند درآورده
و گرفتند خود به صندلي شمايل و شكل خشك ، و سخت كندههايي
بر ميسوزد دلم شدند ، نصب بلوار ساز تازه سنگفرشهاي روي
كاشته گشن درختهاي موج آن جاي به كه كاشتي تازه نهالهاي
چون گودههايشان فقط و رفتند بين از كلي به بعضي.شدند
خودنمايي عبوس و سخت زمين در بيچشم چشمخانههاي حفره
بر ميسوزد دلم.هستند شدن خشك حال در بعضي و ميكنند
و خور در "نسبتا سليقهاي و ذوق با كه زيبايي لامپهاي
پوستهدار و چوبين ديركهاي بر و بودند شده تهيه كمال به
سيم يا شكسته و شدند خرد يا زود خيلي و بودند آويزان
پايهها بالاي چراغهاي آويزههاي و افتاده ، بيرون لختشان
تكهپاره به بودند آويزان بدانها واژگونه لامپها كه
بر ميسوزد دلم.شدهاند بدل زدهاي زنگ آهني مفتول
و افرا زيباي درختهاي ميان در كه كهني زيباي آبي آسياي
كم و ميگذشت آن از جانانه نهري و داشت قرار گردو و چنار
نسيم و بامدادي صفاي در آن سنگهاي چرخش صداي بيش و
از خسته زيردرختنشينان و رهگذران گوش به شامگاهي
در گندم تازه آرد بوي و ميرسيد پيادهروي و كوهنوردي
در پيوسته كه پيرش آسيابان و ميرسيد بهمشام محوطه آن
درختها زير كرپه سر آردي سروروي با گاه بود تكاپو
و ميكرد حالپرسي رهگذران با و ميكشيد چپق و مينشست
درخت زير در ناخوانده مهمانان به جانانهاي نباشي خسته
از هزينهاي و تعميري با ميتوانست خود كه ميگفت ،
خراب و خاموش حالا و باشد بلوار باارزش جذابيتهاي
در صفا و زندگي و آب و حيات و شور آن از اثري و افتاده
آن ، چندمتري در كه عجبا.است خالي آسيابانش جاي و نيست آن
سنگ صورت به را بدقواره و سفيد بزرگ بسيار سنگ چندين
ديواري سينهكش در و ساختهاند محوطه دكور عنوان به آسيا
گونهاي به سيماني و سنگ و طولاني و بلند بسيار
و درخت بر ميسوزد دلم.ميآزارد را روح كه نهادهاند
باغهاي در سال سالهاي كه نسترني و ارغوان بزرگ بوتههاي
نه حالا نسيم ، دربر رخساره و داشتند آب در پاي ناحيه اين
به و بوتههاشان و درخت نه عطرشان نه است گلشان از نشاني
شاخ فقط كرده نابودشان بلوار طراح بيداد داس كه آنها جاي
كه ميشوند ديده ارغوانهايي و نسترنها و ياسها برگ و
بر ميسوزد دلم !ميكشند سرك مجاور باغهاي ديوار پشت از
را روان آب جويهاي جاي كه متعددي نماهاي آب و حوضچهها
آبي ته معدود ساعاتي جز و اوقات بعضي جز و گرفتهاند
خشك لطافتي نه ظرافتي ، نه فوارهاي ، نه نمايي ، نه دارند
!آب روياي و آفتاب برق در خاموش و كثيف و شكسته و زبون و
بلوار اين در كه طبيعي زيباي نمودهاي همه بر ميسوزد دلم
چه با و كند خودنمايي و باشد داشته وجود ميتوانست
بهترين به توجه بدون بيمسئوليتي و بيباكي و بيرحمي
بودجههاي با طبيعي امكانات و محيط از مطلوب استفاده
نهفته زيباييهاي همه و بردند ميان از هنگفت و آور سرسام
بخواهيد تا چيز همه جاي به و كردند نابود را منطقه در
را مجاور كوههاي شكسته و لخت و سخت سنگهاي عظيم تودههاي
كاش اي !نهادند آن كنارههاي در دكور و نما عنوان به
بومي سرخي گلهاي يكدست كاشت به را بلوار از قسمتي اينان
قديم سرخ گل بلوار خاطره و بودند داده اختصاص شيراز معطر
كسب اذهان در جهاني شهرتي كه را فرودگاه جاده در شيراز
ساخته گلخانهاي كاش اي.بودند نگهداشته زنده بود كرده
چند خياباني پارك اين از گوشهاي كاش اي و بودند
به قديم باغهاي ديوار و كوه دامن بر نشسته كيلومتري
سفيد ، نسترن نظير شيراز ومعطر زيبا بسيار گلهاي انواع
گل و پنيرك گل سرخ ، گلسوسن ، گل نرگس ، زرد ، معطر نسترن
وارداتي توسعهگلهاي و بيتوجهي اثر در نسلشان كه اشك
گياهان و درختان و جانوران انواع از بسياري مانند تزييني
و اندك هزينهاي صرف با و بودند داده است انقراض حال در
از و گلها نژاد اصلاح و توليد و پرورش فكر به درخور طرحي
و بودند كرده ارغوان و لالهعباسي رنگ هفت گلهاي جمله
و سعدي چون بزرگي شعراي الهامبخش كه را گلهايي از نمودي
هم تا بودند داشته عرضه گردشگران به بويژه بوده حافظ
نمادي هم و شيراز پاك خاك پرور گل خميره از باشد نمودي
حال عين در كه ناحيه اين مردم لطيف و پرست زيبايي روح از
اقتصادي نظر از ارزان قيمتي با سال طول در آنها عرضه با
.باشد سودآور ميتوانست نيز
خشك "نسبتا هواي و آب و محيط كه مستفرنگ طراحان كاش اي
حاشيه باران و پربرف و خرم و سرسبز محيط با را شيراز
بدين هم لختي !گرفتهاند عوضي اروپا و مديترانه درياي
چيز هر از بيش استو شيراز اينجا كه بودند انديشيده
دارند طرحي هم واگر باشد داشته را خودش ويژگيهاي بايد
با متناسب را آن محيط شناخت با نيست محيط با منطبق كه
پيادهرو به هم عنايتي نظر كاش اي.گيرند كار به محيط
روحي بي و خشكي اين از را آن و بودند كرده رودخانه حاشيه
و دهنده آزار زمستان سوز در و بر نفس تابستان آفتاب در و
سنگي بلند بسيار ديوار جاي به كاش اي.بودند آورده بيرون
متروك و قديمي آسياي نزديك بلوار اواسط در كه سيماني و
و مجاور باغهاي همه جلوه جلوه كه نحوي به ساختهاند ،
گرفته ميرود كوه طرف به بلوار از كه جادهاي و كوه نماي
قديم پيهسوز نظير لامپهايي سوراقكهايي در آن ، بالاي و
جايي.نهادهاند است باستيل زندان يادآور حال عين در كه
گچبري يا كاشيكاري حيث از شيراز هنري جلوههاي به هم
اين جاوداني فرزندان از گونهاي به يادي و بودند داده
را دره خرم و بودند كرده علم و فرهنگ و ادب عرصه در ديار
سفرنامهها و تواريخ در و بوده ناحيه همين پيشين نام كه
جذابيتهايي همه آن با شده ياد نام همين به آن از "كرارا
سنگستان به چنينتبديل اين ميساخته مفتون را بيننده كه
والامقام طراحان اين از است نبوده يكي.بودند نكرده
بسيار عينكي قاب و سنگفرش فقط را كودك پارك چرا بپرسد
و آهني بزرگ نماي چند و است دست يك فاقد كه آهني و بزرگ
تشكيل آنست روي بر جنس همان از نيز قلمي كه كتاب سياهرنگ
بيآنكه زدن زنگ حال در سياه آهني تودههاي اين داده؟
چه كرد؟ خواهد جلب را نظري چه باشند زده آنها بر رنگي
به آهن لختههاي اين انگيخت؟ برخواهد كودكان دل در شوقي
دارند؟ جذابيتي چه تنهايي
تيرهاي و قلمموها و قلمها سياه و نقاشي بوم كاش اي
قرار آسمان طرف به و ضدهوايي لولههاي صورت به كه آهني
همه از داشتند خود با پيامي و لطافتي و ظرافتي دادهاند
كه ايستگاهي ناحيه اين سرتاسر در چرا نيست معلوم بالاتر
و آبياري و نظافت و سرپرستي و نگهداري و حفظ مسئوليت
جويها چرا ندارد؟ وجود باشد داشته عهده بر را بلوار غيره
بوي چرا خاليند؟ آب از حوضچهها چرا شده؟ خشك و شكسته
چندين چرا نميشود؟ شنيده آن از آرامش و اميد و شادي
صورت به كتاب و حساب بدون و هويت بدون سيماني ديواره
نه و شده ساخته پنجره و در و ديواري بانماي صاف درخت
آگهيها ، نصب محل فقط و ندارند لطفي نه ظرافتي ، نه رنگي ،
و شده ناخوشايند كلماتي گاه و كشيها خط يادگارها ، نوشتن
و آفتاب تابش در تا نميزنند و نزده رنگي آنها بر حداقل
ديواره پشت كه بالاخص و شوند حفظ باران ريزش و باد وزش
نشود؟ زبالهداني به تبديل مجاور باغهاي ديوار تا آنها
اين اكنون ميلياردي سنگين هزينههاي صرف با حال هر به
كه است سبوئي و ريخته كه است آبي هست كه است چنين بلوار
طرح اين در كه ظرافتهايي از نميتوان حال عين در و شكسته
دروازه فقط چينهها ، و كاهگلي ديوار نظير داشته وجود
چشم آراييها محوطه بعضي و قديمي ، باغهاي از يكي بزرگ
سبكهاي با رستورانها و ساختمان و نما زيبايي و پوشيد
و مغايرند گاه ايراني معماري سبك با البته كه گوناگون
اطراف محوطهاي درختهاي و گياه و گل مردم جذب بر علاوه
با ميتوان هم هنوز و گرفت ناديده كردهاند حفظ را خود
هنوز برد ، ميان از را بلوار اين مشكلات كل عنايتي جزئي
تابلوهاي و اعلاميهها و آگهيها نصب براي ميتوان هم
هم هنوز كرد نصب استفاده حق احتساب با ويژه زيباي
محيطي و كرد رفع و شد اشاره بدانها كه نقائصي ميتوان
گرو در جانشان و روح كه شيراز صاحبدل مردم به دلپذير
پاي مسافر عنوان به كه آناني نيز و است زندگي شاديهاي
آيا ولي نيست دير هم هنوز.كرد عرضه مينهند ديار بدين
را رفته آبهاي از كمي ميشود آيا و بشنود؟ كه هست گوشي
بازگردانيد؟ جوي به
:پانوشتها
بلند درختهاي كه باغ از است محلي باغي بنگاه ، از مراد -1
اطرافش در آب جوي دو يكي و دارد سايهگستر سرسبزه و
و استراحت آماده هموار و صاف كه را محوطهاي و جارياست
.دارد ميان در است ، نشستن
نقطه به نقطه.جا جابه.كسرل و گ ضم به -2
كورهپز چنبره در گرفتار ;گناباد
...خانهها
است اول مشكل هوا آلودگي هم اينجا
آجرپزي كورههاي محدوده در واقع مسكوني واحدهاي ساكنان
محيط سلامت واحدها اين فعاليت گنابادميگويند شهر حومه
.ميكند تهديد را زيست
شدند مدعي اسلامي جمهوري خبرگزاري با گفتگو در آنان
زمينهاي تخريب بر آجرپزي دودكورههاي از ناشي آلودگي
.است داشته نيزتاثير خراسان جنوبي منطقه اين كشاورزي
، خيبري ، دلويي مند ، روستاهاي حاشيه در آجرپزي كورههاي
اين.دارند قرار گناباد شهر حومه باغسياهدر و بيلند
در گناباد ، شهر كيلومتراز هفت تا سه فاصله در روستاها
.دارند جمعيت مجموع 8000خانوار
آجرپزي كورههاي فعاليت:گفت مند روستاي ازساكنان يكي
منطقه كشاورزي زمينهاي تخريب هواموجب آلودگي علاوهبر
.است شده
گاز و دود غبار ، و گرد معلق ذرات:افزود تقوي محمدرضا
.است كرده ايجاد مردم تنفسيبراي ناراحتيهاي
نبود بدليل شرايط اين در:گفت بيلند ساكن روستايي يك
كورههاي شمار بر روزبهروز فعاليتكورهها بر نظارت
.ميشود افزوده منطقه اين در آجرپزي
در آجرپزي كورههاي گسترده فعاليت:افزود اكبري حسين
.است شده هوا آلودگي باعثافزايش روستا اين
حاشيه در كورهها گرفتن قرار:گفت نيز گناباد شهروند يك
.است زده لطمه آن زيست محيط سلامت و بهزيبايي شهر اين
اين بيشتر:گفت نيز آجرپزي كورههاي همين از يكي مالك
.شدهاند واقع محدودهشهري در كورهها
كورههاي تا داريم آمادگي ما:افزود مندي تقوي محمود
ديگر كورهدار.كنيم منتقل شهري ازمحدوده خارج به را خود
نيازمند شهر از خارج به كورهها انتقال كار:گفت
:افزود محمدي اكبر.است برق و آب ادارات و همكاريشهرداري
درخارجاز منظور همين براي قبل سالها از كوثر بنام محلي
.است برق و آب فاقد كه شد پيشبيني گناباد شهر محدوده
.است واقع گناباد شهر شمال كيلومتري در15 كوثر منطقه
يك متوسط بطور كوره هر سالانه:گفت ديگري كورهدار
.توليدميكند آجر قالب ميليون
سيستم تبديل و كورهها انتقال:افزود خيرانديش مصطفي
و مسئولان همكاري نيازمند بهصنعتي سنتي از آنها
.است ذيربط دستگاههاي
فعاليت 250:گفت هم گناباد زيست محيط حفاظت اداره رئيس
محيطي زيست آلودگيهاي منطقه اين در آجرپزيسنتي كوره
.است آورده بوجود را شديدي
گازهاي از ناشي مشمئزكننده بوي:افزود پهلوان اسماعيل
نيز را گناباد شهر شمال هواي كورههايآجرپزي مسموم
.است فراگرفته
روغن و سياه نفت نفتگاز ، را كورهها سوخت:گفت وي
گاز بصورت ازآنها ناشي آلودگي و ميدهد تشكيل سوخته
.ميشود پراكنده هوا در كربن دياكسيد
زمينه در شهرستان بهداشت شوراي در طرحي:افزود او
.است اقدام دست در شهر از بهخارج كورهها انتقال
اين حاشيه روستاهاي:گفت گناباد شهر اسلامي شوراي رئيس
روستاي و شهر دفتر مصوبه اساس بر آجرپزينيز كورههاي
.شدهاند محسوب شهرگناباد محدوده جزو خراسان استانداري
خارج به كورهها انتقال طرح:افزود آقايي علياكبر سيد
.است اقدام دردست شهري محدوده از
ويژه تسهيلات ارائه بر علاوه طرح اين اجراي در:گفت وي
براي نيز رفاهي امكانات كوثر درمنطقه كورهداران به
.ميشود فراهم آنان فعاليت
.است واقع مشهد جنوب كيلومتري در 276 گناباد
|