تاريخي بررسي ايرانشناسييك
هاشمي نظري محمد دكتر با وگو گفت
مهديعليزاده :از وگو گفت
فرهنگي ، تاريخي ، مسايل به پژوهشگران توجه :جستارگشايي
فرهنگ به مربوط ناشناختههاي و. اجتماعي ، اعتقادي ،
جزو بايد كه است مسايلي جمله از ايران ديرپاي وتمدن
.بگيرد قرار پژوهان دانش فكري دغدغههاي
در غور و دانستهاند بشري تمدن و فرهنگ زادگاه را ايران
.است خردورز محققين وظايف جمله از نظريه اين دلايل و آثار
دور گذشتههاي در آن غناي دلايل بررسي و ايران شناخت
شناساندن در را آنان و است ايرانيان امروز مسير روشنگر
جديد تمدن و فرهنگ تبادل سوي به و كرده ياري خطه اين
.ميكند هدايت
محمدنظري دكتر با است گفتوگويي ميآيد ، پي از كه مطلبي
تبيين به كه مشهد فردوسي دانشگاه تاريخ استاد هاشمي
علمي كارنامه.ميپردازد ايرانشناسي مطالعات چگونگي
طرح و مقاله از 15 بيش و كتاب را 3 هاشمي محمدنظري دكتر
.ميدهد تشكيل تحقيقاتي
اشارهاي زمين ومغرب ايران در شناسي ايران پيشينه به *
.باشيد داشته
گستردهاي دانش زيرمجموعه يا بخش واقع در ايرانشناسي *
چين از جغرافيايي نظر از و دارد نام "شرقشناسي" كه است
در را آفريقا در نيل سواحل تا و ميشود شروع دور
تاريخ ، نظير متنوعي مسايل ميان اين در برميگيرد ،
و فرهنگ اقتصاد ، مردم ، رسوم ، و آداب مذهب ، دين ، جغرافيا ،
.ميگيرد قرار بحث مورد ديگر موضوعات بسياري و تمدن
شروع و هفدهم قرن از قبل تا شرق از اروپاييان اطلاع
برخي به محدود آنان مستعمرهخواهي و سلطهجويي مسابقه
ناخواه خواه كه بود ماركوپولو نظير جهانگردان نوشتههاي
رجحان آن تاريخي و واقعي جنبههاي بر قضيه داستاني جنبه
يونان تمدن با تنها باستان تمدن از اروپاييان.دارد
حوزه در يونان كه اين دليل به هم آن داشتند ، آشنايي
شايد.مينمود آسان آن به دسترسي و بود واقع مديترانه
شتاب مصر به ناپلئون حمله با شرقشناسي دانش گفت بتوان
اهل و مهندس نقشهبردار ، تعدادي ناپلئون همراه.گرفت
و كرد جلب را آنها توجه موجود آثار كه بودند تحقيق
در تاكنون آنچه جز بيشتري چيزهاي كه ميدادند ترجيح
و زدند تحقيق به دست جهت همين به بدانند ، است بوده دسترس
.كردند ارائه فرانسه علمي انجمن به را خود كار حاصل حتي
خواندنخطوط كشف به موفق شامپوليون كه بعد سال چند
يعني جديد دانش از بخشي براي را راه ،(1822)شد هيروگليفي
بهخصوص اروپا مردم به شروع ، اين.كرد باز مصر شرقشناسي
باستان ، يونان از جدا كه فهماند ، انگليس و فرانسه كشورهاي
بر قدمت نظر از كه دارد وجود جهان در ديگري مكانهاي
برتر بسي آنها ، تمدن و فرهنگ حتي و دارند برتري يونان
.بود ايران مناطق اين جمله از بودهاست ، باستان يونان از
اروپا ، دانشمندان و فرهيختگان از عدهاي ميان در جز ايران
انتشار با وسيع سطح در بار اول شايد و بود ناآشنا نامي
با اروپا مردم دولاواله ، پيتر و شاردن نظيرسفرنامه كتبي
اين معنوي و مادي ارزشهاي به و شدند آشنا ايران نام
دانش كه نميگويم من البته.بردند پي جهان از منطقه
و نام اما شد ، آغاز اروپا در صفويه عصر از ايرانشناسي
نام به ابرقدرتي با رقابت دليل به هم كشورما ، آوازه
كالايي زمان آن در كه ابريشم صدور دليل به هم عثماني ،
و تاجر و جهانگرد چند سفر دليل به هم و بود ارزشمند
پير كمپفر ، شاردن ، شرلي ، برادران نظير اروپايي كاوشگر
و پيچيد علمي مجامع و محافل در ديگران و سانسون دلاواله ،
بيشتر ايران مورد در تا شدند علاقهمند برخي "احيانا
صفوي ، عصر در اقتصادي شكوفايي دليل به ميدانيمبدانند
و فرانسه هلند ، پرتغال ، نظير اروپا كشورهاي از بسياري
ايران جنوبي و مركزي شهرهاي در تجاري نمايندگي انگليس
كه نمايندگيها اين داشتند ، بوشهر و شيراز اصفهان ، نظير
مسايل برخي به گاه گه مينوشتند ، را خود روزانه فعاليت
.ميكردند اشاره ايران تاريخي و اجتماعي سياسي ،
و است موجود هنوز يادداشتها اين از بسياري خوشبختانه
همين از استفاده با فلور ويليام مانند امروزي محققان
ايران دوره آن تاريخ از ارزشمندي كتابهاي گزارشها ،
آغاز در ايرانشناسي و شرقشناسي دانش شايد.است نوشته
و بيشتر آشنايي براي و داشت تحقيقي و علمي اهداف فقط
برميداشت ، گام شرق معنوي و مادي ذخاير از معقول استفاده
رشد نيز استعماري اهداف اهداف ، اين كنار در بهتدريج اما
شرقشناسي نوع دو به ميتوان قطعيت به امروز و كرد
علمي درمحافل كه دانشي اول ، .كرد اشاره هم از جدا "كاملا
انساني عاليه اهداف به جز و است مطرح دانشگاهي و
سياست دست در ابزاري كه شرقشناسي آن ديگر ، .نميپردازد
معنوي و مادي آثار غارت براي كه است ، جو استعمار پيشگان
گاه تاجر ، گاه جديد ، هياتي با و نو طرحي با روز هر
اين به فرستاده و سياستمدار گاه و مذهبي مسيونر
و خودي ناآگاه عوامل از استفاد با و ميآيند سرزمينها
به گذرا نگاهيمييابند دست خود نيات به خائن ، "بعضا
اين جهان بزرگ كتابخانههاي و موزهها در موجود آثار
از قانوني غير آنها همه "تقريبا كه ميكند ثابت را ادعا
مقاصد از كوچكي بخش فقط آثار اين شدهاند ، ربوده شرق
مورد در گفتيم آنچه تمام.است اروپاييان استعمارجويي
همين در گرانقدري آثار.ميكند صدق "مخصوصا ايران ،
مراجعه آنها به ميتوان كه شده نوشته فارسي به زمينهها
نام به حائري عبدالهادي دكتر كتابمرحوم "مثلاكرد
بسيار "غرب تمدن با ايران انديشهگران رويارويي نخستين"
پايان تا ايران به اروپاييان دستدرازي البتهاست جالب
يافتن فعليت امكان و نبود محسوس زير دلايل به زنديه دوره
را توان و قدرت از مايه آن اروپايي دول "اولا:نداشت
ايران نظير پهناوري كشور بر باشند خواسته كه نداشتند
قدرتنمايي به مربوط اخبار "ثانيا كنند ، اعمالنظر
كه نميداد اجازه عثمانيها ، مقابل در ايرانيان
كه اين بالاخره و بدهند خطرهايي چنين به تن اروپاييان
بر تا بودند نياورده دست به كاملي آشنايي ايران از هنوز
قاجار حكومت شروع با.بريزند برنامهاي و طرح آن طبق
سياسي فرستادگان طريق از انگليس و روس دولتهاي وهجوم
توجه مورد ايران فرهنگ و گذشته فرهنگي ، اقتصادي وگاه
دو هر از افرادي ، پيشگان ، سياست كنار در و گرفت قرار
خطوط آمدند ، ايران به مامور عالم و محض عالم گروه
موردكاوش باستاني مناطق اكثر شد ، خوانده ما كتيبههاي
و خوبيها همه با حال هر به.شد غارت بيشتر و گرفت قرار
از بسياري در ايرانشناسي نام به نوين دانشي بديها ،
همه در اگر "تقريبا امروز.گرفت شكل جهان كشورهاي
گرايش "حتما نباشد ايرانشناسي رشته دنيا دانشگاههاي
وتاريخ فرهنگ ادب ، فارسي ، زبان.دارد وجود ايرانشناسي
.است مطرح گستردهاي سطح در ايران
به ايران از سفرايي صفويه دوره در كه فرموديد اشاره *
بكاويد؟ ايران شناساندن در را سفرا اين نقش رفتند ، اروپا
.مينمايد منفي گاه و ناچيز بسيار آنها نقش متاسفانه *
صفويان رسمي سفير نخستين را بيات بيك حسينعلي بتوان شايد
درواقع و شرلي آنتوني همسفر وي.دانست اروپا دربار به
بوده اروپا سلاطين براي عباس شاه دوستي پيامهاي حامل
اين با ارتباطي بيك حسينعلي اعزام از عباس شاه قصد.است
براي ايراني هيات مسافرت حال هر به اما.ندارد مقوله
ايران مردم از مناسبي طرح ميتوانست اروپا به بار اولين
با بيك حسينعلي متاسفانهكند ترسيم آنان اذهان در
نه و او سفارت نه "عملا و كرد پيدا اختلاف شرلي آنتوني
بيسياستي در نداشت ، ايران براي ثمري شرلي رايزنيهاي
با را خود همراهان نتوانست كه بس همين بيات بيك حسينعلي
تن سه حداقل.دارد نگه مسافرت پايان تا ومهرباني خلق حسن
.شدند جدا او از و گرويدند مسيح دين به همراهان اين از
"مستقيما افراد اين ديانت تغيير بگويم نميخواهم بنده
با ميتوانست سفير حداقل اما است ، بوده ايران سفير تقصير
نهايت در كه كند ايجاد اروپا در فضايي وعيد و وعده
يا و كنند باز ويژهاي حساب ايران روي اروپايي دربارهاي
به سفيري صفوي فرمانرواي آخرين حسين سلطان شاه زمان در
منابع همه "تقريبا.شد گسيل فرانسه به بيك محمدرضا نام
اسير و بيسياست خلق ، كج مردي را وي اروپايي و ايراني
از دور و ناپسند رفتار كردهاند ، معرفي نفس خواهشهاي
در زشتي تاثير چنان آن بيك محمدرضا معقول معاشرتهاي عرف
از فرسنگها كه بود گذاشته زمان آن پاريس مردم ميان
.داشت فاصله ايران مردم فرهنگ واقعيت
كلي بهطور و زبانان فارسي اعراب ، فرهنگ باب در مطالعه *
با همزمان ميلادي چهاردهم قرن از حداقل اسلامي فرهنگ
ايراني تمدن و فرهنگ تاثير شد ، آغاز غرب در اروپا رنسانس
.ميكنيد تحليل چگونه اروپا فرهنگي انقلاب در را
ركود علم ، خاموشي عصر يادآور همواره اروپا وسطاي قرون *
اين.است هنري انديشههاي وستروني گرايانه عقل تلاشهاي
شرق شامل هيچگاه و ميكند صدق اروپا در فقط البته جريان
كه آنگاه ديگر عبارت بهنميشود ايران خصوص به اسلامي
بود رفته خواب به روم امپراتوري ويرانههاي برروي اروپا
در بود ، گشته محبوس كليسايي تعصبات قيد در دانش و علم و
ومراكز بود گرم هنر و علم بازار اسلامي شرق "مخصوصا شرق ،
علم باز آغوش با جا همه سمرقند تا گرفته بغداد از علمي
چگونه اروپا كه اين.بود پذيرا را دانشپژوهان و خواهان
به و كند رها وسطايي قرون زنجيرهاي از را خود توانست
به را رنسانس نام به تازهاي عصر و نهد گام جديد دورهاي
نوزايي عصر يا رنسانس.است پردامنه مبحثي بگشايد خود روي
و يونان كلاسيك فرهنگ روح پيروزي عصر واقع در هنر ، و علم
نهرونخستوزير.بود بربريت استيلاي سال هزار از پس روم ،
و تيره نظريات عليه فكري شورش را رنسانس هند ، پرآوازه
كه زنجيرهايي گسستن و ميشد تبليغ كليسا طرف از كه حقيري
ماجراي اماميداند ميبرد اسارت به را انساني روح
كه است ترتيب بدين رنسانس بر اسلامي فرهنگ تاثير
استفاده قابل معارف و علوم از بسياري ديرباز از مسلمانان
گرفته فرا نجومي آثار اين ترجمه طريق از را قديم يونان
بهطوري افزودند ، آن به گرانباري ذخاير نيز خود و بودند
با معنويت از سرشار فرهنگي اسلامي ، فرهنگ مجموع در كه
.بود خود عصر معارف و علوم همه به مسلح و شگرف پويايي
تفاوتي اندك با اسلامي ممالك قلمرو سرتاسر در فرهنگ اين
شهر صغير ، آسياي در جمله آن از ميشد ، ديده جزيي
در "كاملا اما بود مسيحينشين شهري "اسما گرچه قسطنطنيه
شهر اين در.بود گرفته قرار اسلامي تمدن و فرهنگ محاصره
يافته پرورش مسلمانان علمي چتر زير كه ميزيستند علمايي
عده اين عثماني ، تركان توسط قسطنطنيه سقوط از پس.بودند
از كولهباري با و كردند ترك را شهر دانشمندان از
در آنها گرفتند ، پيش را غرب راه مسلمين دانش اندوختههاي
از گفتيم كه همچنان بودند ، نيز يوناني فرهنگ حاملان واقع
با همراه را يوناني دانشهاي خوبي به مسلمانان ، پيش خيلي
ترتيب بدين.ميدانستند بوم و مرز آن پرفروغ فلسفه
اروپا رنسانس ايجاد در مسلمين دانش كه بپذيريم ميتوانيم
گسترش برآن علاوه.است نبوده بيتاثير "قطعا آن تسريع و
زمين مشرق با اروپايي كشورهاي مراودات و دريايي راههاي
ديگر از ميتواند كه بود مناسبي زمينه صليبي جنگهاي و
.باشد عوامل
مشرق فرهنگ با غربيان آشنايي روشهاي از يكي *
رواج و 18 قرون 17 در كه بود سفرنامههايي زميننگاشتن
و نقاد ديد به پي قرون اين روزنامههاي مطالعه با.داشت
نقش.ميبريم شرق و غرب فرهنگ دو تعامل در نگارنده تطبيق
براي انگيزه ايجاد در را شناسان شرق سوي از نگرش نوع اين
ميكنيد؟ تحليل چگونه اجتماعي انتقاد از خاصي نوع پيدايش
و دسته يك از سفرنامهنويسان همه كه است اين واقعيت *
نزدهاند ، نگارش به دست واحد انگيزهاي با و نيستند قماش
دست گزارش تهيه به خود خاص غرضي و قصد با كدام هر بلكه
قلم و زبان از نوشتهها برخي "مثلا.يازيدهاند
گروه ايناست بوده سياسي هياتهاي و رسمي فرستادگان
همه صدر در را خود متبوع دولت پنهاني نيات بودند مامور
و بوده سلطهجويانه نگاهي آنها نگاه.دهند قرار مشكلات
شكل هر به كه نوشتهاند منظور اين با نوشتهاند چه هر
بازرگانان ديگر دسته.كنند جلب را خود آمران رضايت ممكن
و قرارداد انعقاد قصد به كه بودند بازرگاننماياني يا
قصدي چنين هم اگر يا و ميآمدند ايران به امتياز گرفتن
تلقي طعمهاي يا متاعي شكل به را ما كشور نبوده بين در
.بسازند خود براي كلاهي نمد اين از بايد كه ميكردند
خيلي اگر كه بودند مذهبي هياتهاي و مسيونرها سوم دسته
محيط ساختن آماده فكر در كنيم نگاه آنها به خوشبينانه
گروه اين نوشتههاي بودند ، خود آينده تبليغات براي ايران
ما مردم سنتي و اعتقادي مسايل از سطحي برداشتهاي حد از
چشم به بايد كه هستند ديگر دستهاي اما.نميرود بالاتر
دسته همين شما منظور دارم گمان و كرد نگاه آنها به ديگري
را طولاني سفرهاي رنج كه بودند عالماني گروه اين.است
ايران از افتادهاي دور گوشه در تا ميكردند هموار برخود
اضافه جهان و خود علمي ذخاير بر و بجويند تازهاي چيز
.دارد را كيميا حكم افرادي چنين وجود البته.كنند
يعني كلمه لغوي معني همان به را انتقاد ما اگر بنابراين
سوم دومو و اول دستههاي بگيريم ، ناسره از سره تشخيص
نه است بوده غرض همراه و يكسويه "عموما نوشتههايشان چون
.باشد داشته اعتبار نميتواند تنقيدشان نه و تعريفشان
اگر نوشتهاند ، اطلاع و علم روي از كه چهارم دسته اما
گرفتهاند ايراد اگر و گرفت جد به بايد كردهاند تعريف
از كه سفرنامههايي مشهورترينبود آن اصلاح پي در بايد
برادران سفرنامههاي مانده باقي شما اشاره مورد قرن دو
هر.است كمپفر و سانسون دولاواله ، تاورنيه ، شاردن ، شرلي ،
اطلاعات "بعضا و مطالعه قابل خود حد در اينها از كدام
سفرنامه.ميكنند منعكس را ما فرهنگ و تاريخ از جالبي
از بيطرفي و دقت لحاظ به هم و حجم لحاظ به هم شاردن
سفرنامهها اين از برخي در است ، ممتازتر سفرنامهها ديگر
ايران جامعه "عموما و شده مقايسه عثماني با ايران جامعه
شهر است نوشته دولاواله پيتر حتي و شمردهاند برتر را
روي.ندارد اروپا شهرهاي بهترين از كمتر چيز هيچ اصفهان
كه زماني در حداقل بردم نام كه سفرنامههايي رفته هم
شايستهاي معرفي بود ، بياطلاع ايران از "تقريبا اروپا
.است غنيمت خود اين و داد بدست
دارد ادامه
|