حقوق احقاق يا برابرخواهي ;فمينيسم
زنان؟
!شرمساري و "بيگناه" از دفاع
حقوق احقاق يا برابرخواهي ;فمينيسم
زنان؟
جامعه اماميدهند تشكيل را بشر نوع از نيمي زنان
نقش و زنان به نسبت نامساوي و نابرابر "نسبتا ديدگاهي
و نابرابريها اين به پاسخدارد و داشته جامعه در آنان
اخير دهه چند در ماند ، باقي بيطرفي شاهد نميتوان كه اين
جامعهشناختي نظريههايي و تفكري نظام نوعي پيدايش باعث
به است شده جامعه در آنان نقش و موقعيت و زنان باب در
".فمينيسم نظريه" نام
نگاه درباب اول بخش كه است شده تهيه بخش در 2 مقاله اين
توجيه و كار عرصه در "مخصوصا زنان به جامعه نابرابر
چه "اصولا اينكه و مردان بودن خانواده نانآور افسانه
.ميپردازد است شده نابرابريها اين پيدايش باعث عواملي
اختصار به معاصر دوران در فمينيسم نظريههاي دوم بخش در
.ميشوند معرفي
".ندارد تمامي زن كار" اسم به مقالهاي در "رابوتام شيلا"
حساب به كار "اصلا زنان كار آيا كه است اين درپي (1)
ميشوند استثمار كار در زنان چرا اينكه و نه يا ميآيد
اشاره آن به اختصار به ذيل در كه داشته بيان را مطالبي
:ميشود
انجام مردان توسط كه است چيزي سرمايهداري جامعه در كار
شوهرانشان طريق از فقط پول به زنان دسترسي.ميگيرد
زنان آمدن نائل مردان از بسياري.ميكند پيدا تحقق امكان
ميكنند نگاه سوءظن با حقوقبگير ، افراد وضعيت به را خود
از.است استقلال و قدرت از برخورداري معناي به پول چون
"كار" مفهوم از كه متداولي برداشتهاي در زن كار كه آنجا
چيزي به تبديل اسرارآميزي طرز به نميگنجد ، دارد وجود
خانه در كه زني.نميآيد حساب به كار "اصلا كه ميشود
در نميدهد انجام كاري كه ميدانند زني را ميبرد بسر
امر از عظيمي حجم منزل ، كار صرف كميت نظر نقطه از حاليكه
اين با.دربرميگيرد دارد ضرورت "اجتماعا كه را توليد
است ، استوار كالايي توليد بر بنيانش كه جوامعي در همه
خارج چون نميآيد حساب به "واقعي كار" "معمولا منزل كار
.دارد قرار تجارتي ستدهاي و داد بازار و حرفه از
داده نشان گرفته انجام خانهدار زنان كار از كه برآوردي
خارج اشتغال بدون و بچه داشتن با زنان ، قبيل اين كه است
زنان.ميدهند انجام كار ساعت هشتاد هفتهاي خانه ، از
اشتغال كار به هم خانه از خارج در بچه داشتن با كه ديگري
.ميكنند كار خانه در نيز ساعت پنجاه آن ، بر علاوه دارند
ميشود سبب "كار" عنوان به خانه در زنان كار شناسايي عدم
خود براي ارزشي گروه ، يك عنوان به نتوانند "ابدا آنها كه
كمك وضع اين حفظ به بودن زن شرايط خاص ماهيت.كنند احساس
معنوي و اخلاقي جهات از ميتوانند زنان چند هر ميكند
ايستادگي اين اما.دهند قرار تاكيد مورد را خود ارزش
.ميماند باقي دفاعي مقاومتي حد در "صرفا
مشمول فقط نه منزل كار:ميافزايد ادامه در رابوتام شيلا
اين بالفعل ماهيت بلكه نميشود متداول اقتصادي برداشت
.ميكند روءيت غيرقابل نيز ديگر معناي يك به آنرا كار ، نوع
را "كار" اين شدن انجام "عموما مردها او نظر به
و كمبودها به توجهشان خانه به برگشت در و نميبينند
كار دامنه وي نظر به.نگرفتهاند انجام كه است چيزهايي
فقط و دربرميگيرد را خانهدار زن هستي سراسر منزل ،
در وقفهاي (...و سفر و مهماني) تعطيلاتش يا او بيماري
زن يك عمر فضاي تمامي آن ، فضاي.ميآورد بوجود گستره اين
كند كار كه ميشود بيدار بلكه نميرود كار سر زن و است
.خانه همان كار و است كار همان خانه
زنان كار "اصولا كه ميكوشد خود تحقيق در رابوتام شيلا
روابط شيوع نحوي به و بدهد نشان مهم و برجسته منزل در را
كاهش باعث خانوادگي پيوندهاي در را سرمايهداري نظام
تحقيق از آنچه.ميداند آنان استثمار باعث و زنان ارزش
نظام در را منزل كار او كه است اين برميآيد وي
به توليد غير كار و مزد بدون كار انگ با سرمايهداري
كاري قراردارد تجارتي دادوستد بازار از خارج اينكه خاطر
جهت همين به.ميكند كمك زنان فرودستي به كه ميداند
و خانه در چه توليد سرمايهدارانه نظام كه است اين درپي
زنان كه است صورت اين در.شود شكسته هم در كار محل در چه
صورت اين در تنها و يابند دست ارزشهايي به ميتوانند
با انساني موجودات رابطه هم و زن و مرد روابط هم كه است
آنرا سرنوشت و ارزش كه باشد روابطي توانست خواهد طبيعت ،
.نكند تعيين كالايي توليد الزامات
و ارج منزل در زنان كار به "اولا كه است اين پي در او
از سرمايهداري نظام بازاري روابط "ثانيا شود داده قرب
صورت اين غير در بربندد رخت خانهدار زنان كاري فضاي
.ميشوند استثمار بازاري روابط نظام در زنان ، كه گفت بايد
كه (2)است گرفته صورت "لاند هيلاري" توسط ديگري تحقيق
دريافت ازاي به زن يك كه فعاليتهايي كه است اين روشنگر
نظر بهدارند دوم درجه اهميت فقط ميدهد انجام دستمزد
بچه و زن كه مردي بودن نانآور ايدئولوژي كه آنجا از او
در زنان سهم بوده ، پابرجا ديرباز از دارند وابستگي او به
.است كرده پيدا كمتري برجستگي آماري نظر از اقتصاد ،
در كودكان و شوهردار زنان اشتغال منع سال 1851 در "مثلا
قابل" شاغل زن دوم جهاني جنگ تا و شد آغاز كارخانهها
كه بود براين اعتقاد زماني.باشد مجرد كه بود زني "روءيت
توام اشتغال از هميشگي جدايي معناي به زنان بيشتر ازدواج
.ميباشد مزد دريافت با
"بعدا كه "بيوريج" گزارش در زنان اقتصادي موقعيت تصوير
گرفت قرار جنگ از بعد دوران اجتماعي تامين قانون مبناي
از "كوچكي اقليت" تنها او گزارش طبق.بود ديگري گونه به
.داشتهاند اشتغال استخدامي مشاغل به شوهردار زنان
طبقهاي و -خاص طبقهاي را خانهدار متاهل زنان بيوريج
بجاي تا ميكرد توصيه آنها به و ميگرفت نظر در وابسته
گيرند برعهده خانواده و جامعه قبال در كامل سهمي آنكه
بدين.باشند متكي شوهرانشان كاركرد به كه بدهند ترجيح
تامين گستردهتر ترتيبات به مرد ، بودن نانآور فكر ترتيب
و شد منتقل (انگلستان در) جنگ از پس سالهاي اجتماعي
(3).درآمد آن از ناپذيري جدائي جزء بصورت
حاميان عنوان به زنان پذيرفتن از امتناع بنابراين
يك كدامشان هر كه آنهايي بخصوص خانوادهها ، برخي اقتصادي
اين حفظ براي است وسيلهاي ميشود ، شامل نيز را بالغ مرد
.باشد مردان مال از پايينتر بايد زنان دستمزدهاي كه فكر
و ميكند كار خودش شخص تامين براي يا زن يك گويا كه چرا
.ميآيد حساب به خانه مرد دستمزد مكمل فقط او درآمد يا
فكر نگهداشتن برپا (انگلستان) اجتماعي تامين نظام
و همسر عنوان به زن گرفتن نظر در و مرد بودن نانآور
پدر از بلكه زنان ، اقتصادي استثمار از فقط نه خانهدار ،
(4)ميكند حمايت فعالانه نيز سالاري
(5)"نابرابري كهنترين" اسم به مقالهاي در "ميچل جوليت"
فهرستبندي زير شرح به را زن وضعيت كليدي ساختارهاي
پرورش يا تربيت جنسيت ، مثل ، توليد توليد ، ;ميكند
تفاوتهاي و زنان نقش از مختصري ذيل در.بچهها اجتماعي
.ميداريم بيان فوق مقولات درباب مردان با را آنان
كار تقسيم و ومونث مذكر صورت به جنسيتها بودن متفاضلانه
"ذاتا ضرورتي تاريخ ، سراسر در تفاضل ، اين بر مبتني
آنجا ازاست رسيده نظر به جنس دو اين رابطه با متلازم
و او فيزيولوژي دارد ، ضعيفتري و كوچكتر جثه زن كه
كم عضو به را او "ظاهرا او جسماني -رواني متابوليسم
كه شده تاكيد هميشه.ميكند تبديل كار نيروي فايدهتر
رشد ، مراحل اولين در "خصوصا -مرد جسماني برتري چطور
در بود شده دريغ زنان از كه را طبيعت بر غلبه وسيله
.قرارداد مرد اختيار
دارد ادامه
!شرمساري و "بيگناه" از دفاع
زيدآبادي شرمساري به پاسخ در
صنايع دانشجوي -كرباسچي هدي
مورد در را شما نوشته !زيدآبادي احمد آقاي جناب
عفو مورد امروزه كه بيگناهي از حمايت در شرمساريتان
از حمايت نهبهعنوان را مطلب اين.خواندم را گرفته قرار
شما از بيش اندكي شايد كه كسي بهعنوان تنها بلكه پدرم ،
بهتر آن واقعيتهاي از و داشته قرار ماجرا اين متن در
.مينمايم مطرح است ، مطلع
من ، براي كه بحرانهايي آن در آيا !زيدآبادي جناب
براي و آمد پيش پدرم همكاران از جمعكثيري و خانواده
بازداشتها ، جريان در است ، فراموشنشدني هم هنوز بسياري
يا و من مگر پدرم ، شدن زنداني آخر در و دادگاهها
اكنون كه بوديم كرده حمايت تقاضاي شما از خانوادهام
!!شرمساريد؟ اينگونه
خود وظيفه زمان آن در وجدان بيداري بهاعتبار شما يا
.كنيد طرفداري بيگناه يك بهعنوان ايشان از كه دانستيد
بواسطه امروز و ميدانستيد بيگناه را پدرم روز آن اگر
و نيستيد مطلع آن ماهيت كموكيف و چگونگي از كه ماجرايي
شرمسار و برده خود بهاشتباه پي بررسي و تحقيق بدون
از نيز امروز كه كنم پيشنهاد شما به نيست بد شدهايد ،
فرا فردايي شايد بپرهيزيد ، بيگناه زندانيان ساير حمايت
شتابزدگيهادوباره و بياطلاعيها بنابر باز شما كه رسد
.گرديد شرمسار
"بيگناه "مقطعي هر در" بيگناه" كه ميدانيد بهتر شما
شرايطي در دفاع اينكه نه و !واجب بيگناه از دفاع و است
حمايتگر ميل شدن برآورده و محبوبيت باعث كه باشد خوب
.گردد
از حمايت در بايد انسان براستي آيا !زيدآبادي جناب
...گردد؟ شرمسار بيگناهان
است كرده اعترافي خويش بودن گناهكار به عاجزانه پدرم آيا
شرمساريد؟ اينگونه او بهخاطر شما كه
ارسال به منجر كه حوادثي و مسايل تمامي از شما آيا
ميگوييد؟ سخن اينگونه كه مطلعايد شده تظلمنامه
اظهار هيچگونه نهتنها پدرم كه ميدانيد شما آيا
همچنان بلكه نميكند و نكرده گذشته از ندامت و پشيماني
و خدمت سراسر ساله بهكارنامه10 مظلوم يك بهعنوان
شهرداري زحمتكش كاركنان ساير و مديران و خود كه صداقتش
با بايد آيا !ميكند افتخار و دارد اصرار دادهاند انجام
به اينگونه قضايا به نسبت كماطلاعي و شخصي برداشتهاي
بهناحق را بيگناه انسانهاي شخصيت و كرده توهين افراد
برد؟ سئوال زير مردم نزد
خوانديد ، سياسي را حكمش روزي كه پدرم قاضي از شما آيا
....نميكنيد؟ قضاوت سياسيتر امروز
و نشدهايد محبوس خدا بهشكر تاكنون شما !زيدآبادي جناب
اما نيفتد شما براي اتفاقي چنين نيز آينده در اميدوارم
پشت از پاييزي روزهاي از يكي غروب در ناخواسته خداي اگر
معصوم دختران به آزادي از نااميد اوين زندان ميلههاي
از مادر و پدر به و نگران خانواده به خويش ،
بيرحمي به و نيازمندند سخت شما به كه كارافتادهتان
به مهمتر همه از و كردند ستم شما بر ظالمانه چه كه كساني
را شما ناجوانمردانه كردندو استفاده شما از كه كساني
ميتوانستيد بهتر شايد روز آن ميانديشديد كردند ، فراموش
انسان يك دنياي براستي كه بفهميد و كنيد درك را قضايا
.نيست خانه از خارج كار و سياسي مسائل تنها
را قلم و نشستهايد براحتي زندان از خارج كه شما آيا
شرمسار ميرانيد كاغذ روي بر مسئوليت از فارغ و بيمحابا
و ميماند زندان در بيگناهي پدر چنانچه اگر نميشديد
فراوان مشكلات و روحي فشارهاي از انبوهي با خانوادهاش
!ميشد؟ متلاشي
آمدن بار از 2 پس كه نميدانيد شما !زيدآبادي جناب
ديدن از پس فرزندش ، ديدن براي اوين زندان به مادربزرگم
بيماري و بيخبريد آن از شما كه ناملايمتها تمام
شاه زمان در پسرش شدن 3ساله زنداني بهخاطر كه افسردگي
دچار ديگر بار است ، آن گرفتار هنوز و شده مبتلا آن به
محقرش اتاق در را او جديد بيماري ماه و 4 شد عصبي شوك
خوابهاي از شبها بايد من كوچك خواهر آيا.كرد محبوس
شرمسار شما مبادا تا كند گريه پدر دوري از ناشي و پريشان
چه نيست معلوم كه را سختي همه اين بايد پدرم آيا گرديد؟
تا كند تحمل نه ، يا مينمايد كسي عايد نتيجهاي و سود
از حمايت آنكه بهخاطر روز آن كه شما نگرديد؟ شرمسار شما
امروز.كرديد حمايت او از ميآورد ، شهرت و محبوبيت پدرم
و اعتبار و شهرت كسب كه اين از شرمسار و باشيد مطلع
بسياري و من نزد حد چه تا برخي ، توسط روز بهنرخ ارتزاق
.است بيمنزلت و بيمقدار كشور اين دانشجوي جوانان از
كه بودهايد نكته اين متوجه شما آيا !زيدآبادي جناب
ارائه و قلمتان شكوفايي بروز صحنههاي تمام
آنرا او كه شد شروع روزنامهاي از تحليلهايتان
مباحث توسعه آغازگر و زمينهساز كه تا كرد پايهگذاري
مقدس آغاز همان با امروز و باشد كشور در سياسي و اجتماعي
نخبگان قلم رهوار اسب تا است شده برپا صحنههايي زيبا ، و
شما آيا.كند سيراب را ايراني زنده جامعه صاحبنظران ، و
را پدرم كه هستيد كساني كينهتوزي و حسد و حقد متوجه
و اجتماعي مسايل عرصه در اصلاحياش اقدامات بهخاطر
از مناسب فضاي از 400 بيش امروز كه فرهنگي فضاهاي توسعه
همت با كه فرهنگسراها بزرگترين تا گرفته محله فرهنگ خانه
در نشست ، ثمر به دوستانش از كثيري جمع و او اراده و
چنين بخاطر شما آيا.كردند قرباني تزوير و سياست مذبح
شرمندهايد؟ مخلصيبازهم مدير
چه ميماند ، زندان در پدرم اگر "مسلما!زيدآبادي جناب
استفاده او از ميتوانستند بيشتر و بهتر كه كساني بسيار
براي بيگناه زندانيان از اينك كه همانگونه.كنند سياسي
من ساله پدر 46 اگر..ميگيرند بهره خود سياسي مصارف
در حبس روز از 270 پس او اگر نداشت ، را زندان تحمل طاقت
خويش گذشته از پشيمان و خسته اسلامي جمهوري زندانهاي
سالگي 3 سن 20 در سابق رژيم در بود توانسته چگونه ميشد ،
كند؟؟؟ تحمل را مرخصي بدون حبس سال
است آن در دوره اين با زمان آن تفاوت زيدآبادي جناب اما
امروز ، اراده با و مصمم انسان و روز آن مجرد جوان كه
شايد كه است فرزنداني و خانواده صاحب كه است مردي اينك
پيوند پدرشان مستمر بهحضور آنها آينده توفيق و شكوفايي
عدم براي كه نيست انصاف اين كه بدانيد.باشد خورده
و بيمروتيها از زندان در انساني شما شرمساري
بيرون در خانوادهاش و شود پژمرده و افسرده بيعدالتيها
!همگسسته از و متلاشي
تحمل را بودن زنداني روز يك حتي كه شما زيدآبادي جناب
.نكنيد قضاوت عجولانه اينگونه نكردهايد
براي عمومي افكار نظر از كه ميدانم بهخوبي نيز من و
:بگوييد كه بود خواهد سودمند بسياري و شما
برايش تا آمد بيرون هاشمي ، خود ، مراد فرمان تحت كرباسچي"
"!!بكند انتخابي تبليغات
آينده باشيد مطمئن و نكنيد قضاوت شتابزده شما اما
نيز آخر ، من در و.بود خواهد حقايق از بسياري روشنكننده
شخصيتي از درگذشته فردي اينكه از شرمسارم شما مانند
ژست بتواند جانبداري اين با آنكه اميد به كرده حمايت
به انحصارطلبي با مبارزه و آزادانديشي و بودن دومخردادي
.گيرد خود
ميخوانديد زمان اميركبير را او روزي كه مردي به همچنان
از نشاني را او تظلمنامه نهتنها و ميكنم افتخار
خدماتش و زحمات و اصولي مواضع از كوتاهآمدن و پشيماني
گرفتاريهاي از رهايي براي وسيلهاي را آن بلكه نميدانم ،
و شكوفايي سوي به نهادن گام و خانواده به نسبت بهناحق
.ميكنم تلقي نشاط و رشد
وجداني تشخيص و قانوني وظايف به كه روز آن نه من پدر
در كه روز آن نه و ميكرد عمل بهمردم خدمت در خويش
، شهامت با را خود كه روز آن نه و كرد دفاع دادگاه
امروز نه و رفت زندان به و كرد قانون قهر تسليم مظلومانه
در شده پيشبيني حقوقي راهحل آخرين از بااستفاده كه
بهخاطر است كرده پيدا خلاصي زندان از اساسي قانون
انسان پدرم.است نبوده كسي آمدن بد يا و خوشآمدن
مردم به خدمت در خود تكليف در روز آن كه است تكليفمداري
از جلوگيري بهخاطر امروز و كرد عمل خوب خدا براي و
بود وقوع شرف در كه جمعي و شخصي ضايعات از بسياري
نيز آينده در كه اميدوارم و بازگشت خويش عادي بهزندگي
.بازنگيرد عزيزم پدر از را تكليفمداري اين بزرگ خداي
|