حمايت و خلاقيت
در شده اجرا نمايش دو به نگاهي با تئاتر حمايتي سياستهاي
فجر هجدهم جشنواره
اشاره
كه نويسنده تا شد انگيزهاي هجدهم تئاتر جشنواره برپايي
عنوان با كتابي و كشور تئاتر شده شناخته چهرههاي از خود
است داده انتشار نيز را "ايران تئاتر در توسعه و مديريت"
با نوشته اين بپردازد ، تئاتر در حمايتي سياستهاي نقد به
دو با آيين گروه) غيرحمايتي گروه يك كار قراردادن مبنا
يك و "دانشور داود اثر "عيار" و "پاش گلاب" همراه نمايش
در كه( عزيزي محمود دكتر اثر (س)زينب نمايش) حمايتي گروه
درآمدند ، نمايش به وحدت وتالار سايه سالن در گذشته روزهاي
جلب آن به را خوانندگان شما توجه كه است شده نگاشته
.ميكنيم
مختاباد مصطفي سيد دكتر
بيشتر اخير ، سال سه دو در تئاتري هنرمندان از حمايت بحث
چنين در.است شده تبديل مرسوم امري به و ميرسد گوش به
براي را فضا ميكنند سعي هنري -فرهنگي مديران وضعيتي
پذيرفتني منطقي خود ، كه كنند تدارك و تمهيد رويكردي چنين
هنري فرهنگي ، نهادهاي آيا كه هست پرسش اين جاي اما است ،
بودجه و سرمايهها بتوانند كه دارند قرار مرتبت آن در ما
.كنند تقسيم عادلانه شكلي به و متناسب را تخصيصي
منزلگاهي ، چنين تا كنيم ، قضاوت منصفانه بخواهيم اگر
و تمرين مقصودي چنين به رسيدن و است باقي طولاني بس راهي
هنري خلاقيت با حمايت جايگاه تا ميطلبد بيشتري تلاش
و گردد بازشناخته سقيم از صحيح و آميخته در و ممزوج
مورد اثر آن خرد و خلاقيت بنياد بر هنري اثر هر از حمايت
.گيرد قرار توجه
ناخواسته خداي يا تخريب قصد كه آن بدون نگاهي ، چنين با
نوشته اين اصلي مقصود باشد ، ميان در گروهي يا فرد تخطئه
شناخت در كه تفكري است ، حمايتي ناصواب و نادرست تفكر نقد
ميپيمايد ، هنگامي خطا راه شونده حمايت افرادوگروههاي
قرار هنري آثار ونه چهرهها حضور مبناي بر هدف كه
و گذشته با هنرمندي كه ميشود آن عاقبت ميگيرد ،
در ميكند قصد دليلي هر به بنا اعتنا ، خور در كارنامهاي
در هم آن را هنري اثر يك (كوتاه مدتي يا) هفته يك مدت
بودنش بينالمللي و جهاني مدعي آن مديران كه جشنوارهاي
فقدان از عملكرد گونه اين آيا.برد صحنه روي بر هستند ،
نميكند؟ حكايت كارشناسانه ديدگاه و سياست يك
هنري ، جامعه كه بدانند هنر از حوزه اين محترم مسءولان
گونه اين حمايتهايي كه برنميتابند و است آنان كار قاضي
جوان.شود غلط جريان يك موجد نهايت در كه گيرد صورت
نام صاحب استاد يك اثر اين خالق كه ديد اين با شهرستاني
لحاظ را آن نيز خود آثار در و الگوبرداري آن از است
يك گذشته تخريب همانند تبعاتي نادرست سياست لذا.ميكند
چه ميشودو سبب را جوانان براي غلط زمينه ايجاد و هنرمند
هنر عرصه در كه باشد تصميمات گونه اين پاسخگوي بايد كسي
رخميدهد؟ بوم و مرز اين
چه با و چگونه بدانيم بايد حمايتاست ، قصد ، اگر
بدون كه دريابيم بايد نيز.شويم وادي اين وارد استراتژي
را بشري فرهنگ ايدهآلهاي و اذهان نميتوان دورنما و هدف
وظيفهاي فرهنگي ، مدير بنيادي چنين بر.گرفت كار به
اختصاص با بداند بايد و دارد دوش بر اخلاقي و حياتي
كند ، ايجاد مانا و واقعي جرياني نميتواند صرف بودجه
گروههاي اختيار در را بودجه اصل ميتوان كه درحالي
هنرمند چندين و شاخص اثر چند آن كنار از تا نهاد خلاق
داود اثر "عيار" و "پاش گلاب" نمايش دو.سربركشند خلاق
ميتوان را عزيزي محمود دكتر اثر "(س)زينب" و دانشور
تئاتر و خلاقه تئاتر گونه دو از نمونهاي بهعنوان
.نشست بررسي به (نادرست سوي و سمت با) حمايتي
كوچك سالني در توجه ، و بودجه كمترين با دانشور كار
و آگاهي براساس و هنري مطلوب محتواي با اما "سايه سالن"
ميرود ، صحنه روي بر گروه و كارگردان نويسنده ، خرد
احساس آن هدفمندي از اثر ، طبيعي ضعفهاي كنار در تماشاگر
كه دارد قرار حمايتي اثري ديگر ، سوي در اما ميكند ، غرور
بديهي. ميرود صحنه روي به (وحدت تالار) مجلل سالني در
دارند وقوف نكته اين بر ، تصميمگيران و مديران كه است
با هم آن هنري ، اثر يك نميتوان كوتاه زماني در كه
عملي چيزي چنين اگر و كرد خلق باورمردم و ارزشها محوريت
بدون و بيقواره گونه ، اشتلم اثري ميشود نتيجه گردد ،
كه صحنهاي ، و دراماتيكي اعتقادي ، قواعد ، و اصول لحاظ
تصميمي چنين اتخاذ در معنوي و هنري علمي ، توجيه گونه هيچ
.نيست مترتب
با اما بوده ، همهگاه روزمرهگي ، گونه اين البته
كه گسترده و حساس موضوعي چنين با نه و خاص موضوعاتي
را اثر وخالقان مديران دامن نخست درجه در آن مشكلات
اثر يك خلق در نتوانستيم هيچگاه ما متاسفانه.گرفت خواهد
از اين و نماييم روشن را حمايت و خلاقيت جايگاه هنري
خود كه تكامل و تحول زايش ، ضرورت به كه بلايايياست
هنر تصورياز "صرفا و نميانديشد دارد طولاني پروسهاي
ا.بدهد را خود بهره زمان ، كوتاهترين در ميتواند كه دارد
"پاش گلاب" نمايش دو كارگردان و نويسنده دانشور داود اما
تعبيري به و دلسوخته و فهيم هنرمندان معدود از ،"عيار" و
چون گوي گزيده و گوي كم" روش كه است افرادي دسته آن از
و نظري كار دهه دو با وي.كردهاند خود كاري پيشه را "در
صاحب (آيين گروه اتفاق به) كشور تئاتر عرصه در عملي
اوج روزهاي به تا ميرود و شده خاص شيوهاي و انديشه
همراه نمايش دو اين بروشور در دانشور.شود نزديك كارش
از خالي آن از بخشهايي مرور كه ميدهد سردرد از توضيحي
:نيست لطف
ميان از است گزيدهاي "عيار" و "پاش گلاب" نمايش دو"
كه قديم قصههاي عنوان تحت هوا و حال همين با مجموعهاي
در و است فارسي كهن داستاني ادبيات به تجربي رويكردي
نوآوريها با آشنايي بر مبني گروه ديدگاه و اهداف راستاي
و نوصحنهاي عملي و نظري دانشهاي فراگيري استمرار و
شيوههاي و نمايشي زبان فارسي عناصر به دستيابي و تصويري
".است يافته نگارش آن مناسب بياني
تئاتر نياز اساسيترين به "عملا گفته اين در اثر خالق
به دستيابي جهت تجربي ديدي با آن در كه روشي و كشور
تلاش نمايشي زبان يعني ايراني نمايش هنر نياز ضروريترين
يقين باور اين بر صاحبنظران همه.ميكند تكيه ميشود ،
انديشه و فكر فقدان ايران تئاتر آشيل پاشنه كه دارند
افرادي و گروه اگر پس.است نمايش موضوع و متن يعني اساسي
به جديتر نبايد آيا مثبتيدارند ، ذهنيتهاي چنين اندك ،
و ميگذارند مايه جان از "مطمئنا دانشورها نگريست؟ آنها
ما تئاتر اما ندارند يارانهها و حمايتها به چشمداشتي
اين از بايد هنر اين بقاء براي ما و دارد نياز آنها به
.نماييم حمايت سرمايهها
:ميافزايد اجرا بروشور در خود گفته ادامه در او
فارسي زبان از سوءاستفاده گاه يا استفاده نحوه مشاهده"
يا صحنهاي چه -نمايشي بهظاهر اجراهاي و نوشتهها در
قيم را خود بيآنكه ميدارد آن بر را ما -تصويري
وظايف محدوده در سازيم جلوهگر فارسي زبان سينهچاك
عناصر و ماهيت حفظ و سلامت به نسبت خود ميهني و حرفهاي
".باشيم كوشا آن اصيل
توجه و نگاه كه كشور فرهنگي كلان سياست برخلاف
فرا خودي باورهاي و زبان به را هنرمندان و فرهيختگان
حوزه در روشن سياست يك نبود سبب به متاسفانه ميخواند
در دستدرازي و تطاول بزرگترين شاهد كشور ، نمايشي هنر
زبان ارزشهاي به ناآشنا و ناآگاه افراد سوي از عرصه اين
سخن به و كرد چارهاي بايد كه هستيم نمايش زبان و فارسي
در بيشتر آشفتگي از تا داد جان گوش آن به دردآشنا افراد
هجوم به توجه با و غيراينصورت در كاست ، نمايش زبان امر
تئاتري ادبيات و تئاتر درازمدت در مختلف رسانههاي
.هستند عزلت گوشه در فقيرانه حياتي از ناگزير
ديدگاه پايان در "عيار" و "گلابپاش" نمايشنامه نويسنده
همگاني ميبايست تلاش اين ما گمان به":چنينميگويد خود
كه زباني زبان ، اين مگر تا گردد تلقي ملي وظيفهاي و
حوزههاي در سرزمين اين ادب و علم مفاخر و بزرگان بسياري
ما با آن توسط غيره و دين و علم تاريخ ، فلسفه ، شعر ،
را بلندانديش و مايه سخنهايپر همين و گفتهاند سخنها
درميان ما با بديع و ابداعي بيان شيوههاي و قالبها در
تهديد جدي بهطور آنرا زمانه كه خطري از گذاشتهاند
ليچارگونه پستو الفاظ صرف باركشي به آلودگي خطر -ميكند
"...بماند دور - پيشپاافتاده و سطحي معاني و
خلاقه ، و تحقيقي پيشينه و ديد چنين با خلاقه گروهي
هدف و انديشه آن در كه ميدهند ارائه اثري خودبهخود
به بردن پناه بدون كه است هنري ايدهآل و فكر يك انتقال
سادگي و بيپيرايگي كمال ، در را اساس اجرايي ، برق و زرق
.ميبينند نمادها و فضاها آدمها ، قبيل از دراماتيك عناصر
از خالي صحنهاي نمود سعي گلابپاش اجراي در دانشور
زبان بر آن معنايي بار كه دهد ارائه شيءاضافي هرگونه
شايد.ميگيرد زبان خدمت در را عناصر همه او.دارد قرار
انديشه به بايد ولي نپذيرند را اجراها اينگونه عدهاي
در ما البته.نمايند توجه او قصد و اجرا در كارگردان
و هستيم كشور تئاتر در انديشهورزيها اينگونه راه آغاز
يك توسط صحنه و زبان امر در اينچنيني زورآزماييهايي
، نيايد خوش عدهاي مذاق به ، اگرچه است قابلستايش فرد
اين و شود حمايت ما تئاتر در تفكر اين كه است آن مهم ولي
. يابد دست ديگري توليدات به فكري آزمايشگاه و كارگاه
دل به اثر گام نخستين در كه است آن در اثر اين ويژگي
يك اثر تم و موضوع بيان در نويسنده ;مينشيند خاص مخاطب
كشمكش كه ميدهد قرار دستمايه را بيابان در ساده اتفاق
و (گلابپاش) جام يك تصاحب براي "طرار" و "مسافر" فرد دو
اين پايان از حكيمانه پندي كه (طباخ) ساده مردي قصاوت
سعي كارگردان آنكه ضمن.ميشود تماشاگر نصيب درگيري
خاص نور و دكورها و موسيقي چون انگيزشي عناصر از ميكند
اثر بايد را اثر اين ويژگيهايي چنين با.بپرهيزد
بايد كه نهاد نام ايران تئاتر در زباني زيباشناسانه
نيز دوم كوتاه نمايش در دانشور.يابد استمرار آن تجربه
فضايي در تجربه همان ادامه در شركت به دعوت را تماشاگر
ربوده قاضي يك از قيمتي شيء اينقصه مينمايددر مشابه
يك به دعوت "برشتي" آثار همانند تماشاگر باز و ميشود
و بازيگران اثر ، پايان تا آن در كه ميشود دادگاه
اما ربوده دزدي را قاضي عتيقه كه ميپندارند تماشاگران
در "برشتي" شيوه از استفاده بدون كارگردان پايان در
قاضي بودن دزد و اثر بودن دزدي معماي نوشتاري ، فرم اجراي
.مينمايد مطرح را
و تحقيق سالها كه داد نشان خلاق كارگردان اثر اين در
پس مينمايد ، هدايت ناب زبان و فضا جوهر به را او كاوش ،
سمت به را حمايتها و سرمايهها بايد تئاتر سياستگذاران
تا دهند سوق نيستند ، كم ما تئاتر در كه سيال جريانهاي
دانشور ، چون افرادي آثار در كه شور و توان و عشق اين
ميشود ، ديده..و بيضايي و ناظرزاده چرمشير ، رحمانيان ،
.نمايد پرشورتر و پرشور را كشور تئاتر صحنههاي
اجراي در "مطمئنا كه) (س)زينب حضرت حمايتي اثر در اما
تركيبي اثر يك اثر ، اين(يابد تغيير نام اين بايد ، اصلي
كارگردان اجرا اين در حداقل و است تاريخ در زن درباره
اسطورهاي زنان از نمونه چند بين ارگانيك پيوندي نتوانست
در پيوند اين آنكه ضمن.بياورد بهوجود مقدس و مذهبي و
توضيحاتي با بايد كه دارد ناسازگاريهايي خود با اساس
در محتوايي و مضموني تفاوت شود ، چون حل كارگردان توسط
آنها دادن قرار هم كنار در كه است عميق بهقدري شخصيتها
فرد يك توان از خارج آنها بر دراماتيك نگاه و پرداخت و
.است كارگردان يا نويسنده
ميتوانست سادهاي بيننده هر نمايش ، دوشنبه روز اجرا در
دارد ، قرار صحنهاي ساده تمرين يك مقابل در كه دريابد
صحنهاي عناصر و فرمها بين هماهنگي و توازن كمتر چون
صحنهاي تمرين اندك زمان از ناشي امر اين كه ميشد ديده
مشكلاتي دچار موضوع و متن در اثر اينكه مهمتر و بود كار
كه درنمييافت و ميماند سرگردان و گيج تماشاگر كه بود
هم كنار در و اينگونه شخصيت چهار آوردن از كارگردان قصد
با اجرا آخر تا سوءال و ابهام اينچيست آنها قراردادن
ضمن.نميشود داده پاسخي آن به هيچگاه و ميماند مخاطب
، صحنهاي پرداخت عدم نسبت به نيز اجرايي شيوه و فرم آنكه
بين نيست قادر صحنهها بعضي در تماشاگر كه است بهصورتي
شخصيتهاي با ژاندارك و الكترا و مدهآ صحنه شخصيتهاي
نشانهها و نمادها.كند ايجاد جداسازي (س)صحنهحضرتزينب
و تناقض دچار "شديدا موسيقي در چه و ديالوگها در چه
ايجاد بهجاي كارگردان.مينمايند حركت هم با مغاير
و رنگها از بهرهجستن يا و موازي يا و قرينهاي فضاهاي
ادراك و فهم قابل تماشاگر براي كه شده شناخته نمادهاي
را تماشاگر كه است كرده كار نمادهايي و رنگها ، با باشد
دنيا ، و ميماند او و ميكند ايهام و ابهام دچار
قديس اسطورهاي ، شخصيت يك بين رابطهاي چه كه !دنياپرسش
دارد؟ وجود شيعي يا و شرقي و غربي حماسي -مذهبي و
كلامهاي قطعه يا و فرم پايه بر "صرفا اثر آنجاييكه از
دراماتيك اثر يك قالب در آنرا نميتوان دارد قرار خطابي
بعضي در اپرايي ناپخته موسيقي يا و فرمها بسا چه.جست
و فرم بههيچ تماشاگر و مينمايند خنثي را همديگر جاها
آنكه ضمننمييابد دست صحنهاي زيباشناسانه فضاي
ميآيند اجرايي ديدن به اثر نام براساس خاصي تماشاگران
اجراهاي پيشينه به توجه با كارگردان مينمايند تصور كه
، دارد را تعزيهاي مجالس كردن دراماتيزه نوعي قصد قبلي
هيچ آن در كه ميبينند را اثري اندوه و باافسوس ولي
جاري تعزيه از نمايشي -هنري دقيق و روشن نگاه و ديدگاه
و ناصحيح استفاده سبب به تماشاگر اين بسا چه.نيست
عصباني ويژهسخت فضاهاي براي غيرعرفي فرمهاي از نامانوس
اين از حمايت به كه آناني آيا ميپرسد خود واز ميشود
از حمايت قصد ميزنند غيرخلاقدست اجراهاي نوع
سبب به آنان يا و دارند را عبادي -ديني درام ديدگاههاي
ايمان ، بر را اساس كه راز و پررمز وادي اين از شناخت عدم
.قصديدارند دادهاندچه قرار تماشاگر عاطفه و اعتقاد
را اجرا اين كه گروهي آن ذهن در كماكان ابهامات اين
گرفتار واديها اين در كه هنرمنداني كه است باقي ديدهاند
در بيراههنهادند در گام كه ميدانند خود آيا آمدند
نميتوان را جمعي خرد كه است كرده ثابت تاريخ كه حالي
.داد فريب
و ميجوشند خود خلاق جريانات گرفت نتيجه بايد پايان در
چشمانداز در و ميشود جاري دلهاشان از آن نيازهاي
رسمي جريانات و ميشوند ستايش جمعي خرد بيدار وجدانهاي
و خود با و ميدهند فريب را خود تنها حمايتي غيرخلاقه و
و منفي ذهنيت بيدار وجدانهاي ذهن و انديشه در خود حاميان
خرد به كه نيكوست چه پس ميگذارند ، بجا خود براي غيرهنري
.نهاد حرمت جمع باور و
|