قوميتها و ملي همبستگي
اجتماعي همبستگي جامعهشناختي بررسي
اشاره
تحت واحد ملت يك تشكيل در مسائل بنياديترين از يكي
ميان همدلي و وفاق و اتحاد مساله (دولت) هماهنگ مديريت
ملت آن (فرهنگها خرده) منطقهاي و محلي بومي ، فرهنگهاي
.ميباشد واحد
آثار كرد؟ پيروي الگويي چه از بايد انسجام به رسيدن براي
و زمينهها به توجه با ملتي هر آيا چيست؟ آن اهميت و
كه همگونسازي الگوي و ميطلبد را خاصي الگوي شرايط ،
در ميآيد نظر به وفاق ايجاد در ممكن شكل بديهيترين
پاسخ براي كرد؟ خواهد جلوه اثر ياكم و ناكار كشورها بعضي
فرهنگهاي اثرات دارد ، سعي زير مقاله فوق سئوالهاي به
و وحدت تحكيم و تشكيل به نسبت را ايران بومي و منطقهاي
عوامل و همبستگي ميزان و داده قرار بررسي مورد ملي وفاق
.دهد قرار بررسي مورد را اتحاد اين قوتبخش و تضعيفكننده
انديشه گروه
و عمومي فرآيند سه كل در جامعهشناسان :اجتماعي وفاق
-تجمع 2 فرآيند -قائلند1 جامعه براي يكديگر با مرتبط
يا پيوستگي فرآيند -و 3 يافتگي تمايز يا تفكيك فرآيند
متغيرهاي اثر در اجتماعي كنشگران يا افراد.انسجام
هم كنار در فرهنگي و امنيتي اجتماعي ، سياسي ، اقتصادي ،
در ولي ميدهند ، را انساني تجمع يك تشكيل و گرفته قرار
و انسانها قدرتطلبي ميل و معنوي و مادي نيروهاي اثر
افراد بين اجتماعي فعاليتهاي و امور شدن تخصصي و رقابت
.ميآيد بهوجود تمايز جامعه يك
با مختلفي اقشار و گروهها به كشوري هر در افراد
نژادي و قومي شغلي ، سني ، جنسي ، خانوادگي ، دامنههاي
در كشور آن جغرافياي ساختار اثر بر كه ميشوند تقسيم
اقوام.پراكندهاند قومي خاص اصطلاح با مختلف مناطق
آميزش با افراد عدهاي از متشكل گروهها اين در مختلف
اين از.است منظم متقابل كنش با منطقهاي و بومي فرهنگ
و گروهها اختلاط اثر بر ملي انسجام فرآيند ميتوان رو
موجب بتواند تا قرارداد وفاق الگوي را خردهفرهنگها
امر اين تحقق براي.گردد ملي فرهنگ گسترش و تثبيت
هماهنگي -گرفت1 نظر در را اساسي الگوي سه ميتوان
و سازمانها در مسئولان و كنشگران بين كاركردي و ساختاري
فرهنگها پيوند وحكومتي دولتي مسئوليت كه اجتماعي نهادهاي
امكانات و ابزار از بااستفاده يا و دارند بهعهده را
و دنبال را اجتماعي و فرهنگي فعاليتهاي و اهداف كشوري ،
.ميكنند پشتيباني
پايه بر محور ، يك شماره عوامل بين فرامنطقهاي وحدت -2
قالبهاي حول اجتماعي فعاليتهاي و اهداف شكلگيري ميزان
.آن مشترك نمادهاي و فرهنگي
و اهداف كه ميزاني و نوع پايه بر سياسي ثبات -3
طريق از دولتي نيروهاي توسط اجتماعي واحدهاي فعاليتهاي
كه) جانبه همه ابزارهاي و قانونگذاري دستگاه از استفاده
تمركز كه شود تنظيم (ميشود ناميده اجباريند اوقات گاهي
عامل آن تعيينكننده متغيرهاي مشروعيت و مراتب سلسله در
.ميباشد محور اين اصلي
سو يك از اجتماعي وفاق كه گفت ميتوان فوق توضيحات با
قواعد داوطلبانه رعايت براساس عاطفي پيوستگي به منجر
تقسيم يا متقابل همبستگي ديگر سوي از و ميشود اجتماعي
سرمايههاي و ملي امكانات عادلانه تقسيم به بايد كار
.شود منجر كشور هر سطح در كشاورزي و تجاري صنعتي ،
"فرهنگي و اجتماعي توافق اهميت"*
انسان بدن مثابه به را جوامع شناسي ، جامعه متفكران اكثر
اجزاء از فيزيكي انضباط و نظم اصل فلذا ميكنند ، تشريح
اينكه براي و ميباشند فرهنگي و اجتماعي ثبات لاينفك
دهد ، ادامه زمان طول در خود هستي به بتواند جامعه
آموزشي ، خانواده ، نظام مانند آن دهنده تشكيل اساسي نهادهاي
بايد ديني و اعتقادي مبناي و سياسي ، نظام اقتصادي نظام
دوام بدينسان.كنند عمل هم با مساوي و هماهنگ بطور
فوق انتخابي پذيرش و گروهها متقابل همكاري به جامعه
به رسيدن جهت ابزارها اساسيترين از يكي.دارد بستگي
نظم بدون كه چرا ميباشد ، اجتماعي نظم فرهنگي توافق
به رسيدن و ابعادش تمامي در توسعه به دستيابي اجتماعي
و غني فرهنگ و اجتماعي اعتماد و تعاون و خودباوري و ثبات
.است ناممكن "تقريبا...
متاثر و محدود ميآيد وجود به سياسي نظم اثر در كه وفاقي
اجتماعي ، سياسي ، تحولات قبال در شكننده اوقات گاهي و
.است اقتصادي و فرهنگي
اجتماعي ، فرهنگپذيري نوع از وفاقي نظم كه حالي در
ميباشد سياسي نظم عكس كاركردهايش تمام فراگستر و فرانگر
است جمعي هويت و اعتماد و همكاري و ثبات برگيرنده در و
خود بودن ايراني به ايرانيان از بسياري آنكه مانند
.ميكنند افتخار
و گروهها مشاركت و تصميمگيري فرايند حاصل كه نظمي
احساس خود سرنوشت به نسبت باشد مختلف خردهفرهنگهاي
ميفهمند و ميدهند نشان بيشتري حساسيت و نموده مسئوليت
و كشوري امكانات بالسويه توزيع و تعادل ايجاد براي كه
حساس كشور آتي و جاري مسائل به بايد قدرت توازن همچنين
.بود
قشر فقط كه بكشانيم جوامعي سوي به را بحث جهت اگر اما
تعيينكننده و گيرنده تصميم حكومتي دستگاه بر حاكم سياسي
و اهداف و برنامهها و طرحها تمام "تقريبا و ميباشند
كوچك گروههاي ملاحظه بدون را نظم اجتماعي فعاليتهاي
اعمال جامعه در و تنظيم جامعه فرهنگهاي خرده با جامعه
و نيات اجراي در تنها نه كه يافت خواهيم ميكنند
و آمرانه رفتارهاي علت به بلكه نيستند موفق خود سياستهاي
"دائما حكومت ، توسط گروهها ميان شكاف ايجاد و جابرانه
و اعتراض براي زمينه همواره و مينمايند ملتهب را جامعه
پيامدهاي داراي اوضاع اين.بود خواهد مستعد مردم شورش
حكومت نوع اين به مبتلا كه جوامعي براي سنگيني بمراتب
و گرفت خواهد سياسي رنگ مخالفتي هرگونه ميباشد ، است
دستگاه فزاينده شدن حجيم و سياسي قدرت روزافزون تمركز
برنامهريزي ، و تصميمگيري در تمركزگرايي و سالاري ديوان
نوعي به بومي مختلف مناطق و مييابد ويژه جايگاه و اهميت
باقي خاص نژاد و قوميت به متعلق فرهنگي انجماد در
.ميمانند
:اعلامها و ابزارها
:(Subculture) فرهنگ خرده -
و ارزشها":ميگويد گيدنز آنتوني فرهنگ خرده تعريف در
گروه يك كه اكثريت هنجارهاي و ارزشها با متفاوت هنجارهاي
مثالي فوق مورد در ".داراست بزرگتر جامعهاي درون
گروههاي قوميتي تنوع براساس ايران در "مثلا ميزنيم ،
مشترك عناصر از برخورداري رغم به كه دارند وجود مختلف
تا كه هستند خاص فرهنگي نظام داراي نيز خود كشور ، فرهنگي
ملي و غالب فرهنگي نظام با محتوا و شكل در زيادي حد
.هستند متفاوت
فرهنگها خرده شكلگيري به بمراتب گروهها پيدايش
در فعالان از مجموعهاي زير وقتي بالعكس ، و ميانجامد
سرببرند ، به اجتماعي متقابل كنش يا و تعامل از بالايي سطح
قرابت باعث كه ميدهند تشكيل را متراكمي تجمعي شبكههاي
چنين نتيجه شد ، خواهد بالايي فرهنگي و فيزيكي نزديكي و
اين اگر كه ميباشد ، خاص فرهنگ خرده شكلگيري روندي ،
فرهنگ به نمايند پيدا ترويج منطقي بينش با فرهنگها خرده
.شد خواهند ملي فرهنگ انسجام و تقويت موجب و شده متصل ملي
عواقب و سياسي حاكمان تسلط با صورت اين غير در
ثروت ، قدرت ، سر بر نزاع تلخ عواقب جامعه در آن متاثركننده
.مييابد تسري فرهنگها خرده در منزلت
منزلتي و مذهبي و نژادي قومي ، گروهبنديهاي رو اين از
نتيجه در و منطقهاي محلي ، غيررسمي كشمكشهاي منجربه
تا كرد تلاش بايد كه حالي درميشود فروپاشي روند تشديد
پيشرفت ، به رو منطقهاي اجتماعات و فرهنگها خرده پيوند از
فراگير آموزش مستلزم هم اين كه نمود تقويت را ملي فرهنگ
.ميباشد تبعيض هرگونه از دور به و
اجتماعي طبقات ميان شكاف ايجاد باعث دولتي ، تبعيضهاي
شورشهاي.ميشود طبقات اين از خارج گروههاي و كنشگران با
جوامع "خصوصا) جامعه نوع هر در ناراضي و محروم گروههاي
.ميباشد مسئله اين نشانگر (صنعتي غير
شناختي جامعه نگاه از تبعيضها منفي پيامدهاي برخي ذكر
:است فايده به مفيد
فاقد و محروم گروههاي:موقتي يا اجباري همانندگرايي -1
خود هويتفرهنگي از تدريج به گيرودار اين در لازم قدرت
معيشتي الگوهاي خود ، فرهنگ از دستكشيدن با و شده نااميد
(اجباري) غالب فرهنگ الگوهاي با منطبق را خود رفتاري و
"مخصوصا و اجتماعي سياسي ، آسيبهاي گزند از تا نموده
همانندسازي اينباشند امان در مركزي حاكميت اقتصادي
اتحاد همانند دارد قرار فروپاشي معرض در همواره اجباري
.سابق شوروي جماهير
موجب كه:فرهنگها خرده بين متقابل احترام رفتن بين از -2
شيوه مطلوبترين و رفته بين از فرهنگي تكثرگرايي ميشود
.شود سپرده فراموشي به گروهها همزيستي
از نيمي "تقريبا كه مركز حاكميت به حد از بيش وابستگي -3
.برميگردد عامل همين به سوم جوامع فرهنگي نابسامانيهاي
به فشار اعمال به متكي اوقات گاهي كه حكومت عامل زيرا
خود چراي و بيچون تابع را گروهها تمام بوده ضربتي صورت
يا ايالتي استقلال جهت انعطاف هرگونه از و دانسته
.ميكند پرهيز منطقهاي
مهاجرت و مناطق تمام در جمعيتي تعادل خوردن هم بر -4
.مركز به برنامه بدون و بيرويه
ائتلاف بسوي رفتن و فرهنگها خرده ساماندهي چگونگي -5
.فرهنگي بزرگ
جامعه از درستي تصوير بايد ابتدا فوق هدف به رسيدن براي
موجود امكانات طريق از را جامعه و نمود ايجاد عموم در
فراهم جامعه تحولات براي را زمينه بتوان تا داد آموزش
بايد مشترك اجتماعي فرهنگي ، وفاق به رسيدن براي.نمود
زير شرح به شناسائي و بررسي مورد دقت به را روندها
:قرارداد
و مختلف قوميتهاي مختلف ، مناطق بررسي تحقيق و مطالعه -1
هويت بر علاوه زندگي در شخص هر:(محلي شيوه) بومگرايي
قومي ، هويت يعني ديگر ، شده شناخته هويت چند داراي فردي
لذا.ميباشد نيز جهاني هويت و مذهبي هويت ملي ، هويت
گويش و آئينها و نهادها و مشترك علايق داراي كه افرادي
ميباشند ، مشترك "تقريبا فرهنگ كل بهطور و مذهب و دين و
در نميخواهند دارند واحد قوم يك به تعلق ديگر عبارت به
اين به نهادن ارج خواستار هميشه و شوند مضمحل جوامع ديگر
(دولت) قدرت مراكز سوي از هم آن شناختن رسميت به و هويت
.هستند گروهها ساير سوي از هم و
و اقتصادي سياسي ، فرهنگي ، سازي يكسان براي تلاش -2
قدرت سوي از هم سازي همگون سياستهاي "معمولا:اجتماعي
تحميل مردم بر قدرت جهاني ابزارهاي توسط هم و حاكم
تنش ، زدودن براي خود قدرت از استفاده با دولتها.ميشود
قراردادن با و نموده نفوذ اعمال فرهنگ حوزه در همواره
بر مبتني سياستگذاري همچنين و قانوني معيارهاي و نظارتها
فرهنگي كالاهاي توزيع و توليد به ناشايسته و شايسته
بعنوان حاكم هيات ايدئولوژي و فرهنگ فلذاميپردازند
بومي فرهنگهاي ساير و ميشود شناخته رسمي و مطلوب فرهنگ
خود لازم مطلوبيت و شايستگي سيطره ، اين اثر در منطقهاي ،
.ميگيرند قرار حاشيه در و داده دست از را
رفتار و نگرش ميان زياد شباهت به باتوجه:كثرتگرايي -3
را تفاوتها هم هنوز ارتباطات ، گسترش بهواسطه افراد
مطلوباش كه آنچه بتواند بايد شخص هركرد احساس ميتوان
با دارند حق مشترك زيست عليرغم انسانها.كند انتخاب هست
اغلب سنتي جوامعنكنند فكر همسان و بوده متفاوت همديگر
.هستند مهم اصل اين غيبت متوجه
مشترك زيست اثر در:قانوني نظارت و گروهها امتزاج -4
شده مشترك هويت صاحب آنها طولاني ، تاريخ طول در انسانها
(عمومي) مشترك بهنامفرهنگ جديد سازهاي صاحب بهتدريج و
آيينها ، نهادها ، مجموعه از سازه اين شد ، خواهند
ميراث بهصورت و گشته پديدار متفاوت سلايق و سمبلها
بدون ترجيحي هيچ.ميشود واقع قبول مورد فرهنگي مشترك
فرهنگ اين به باشد شده حاصل آن برروي جمعي توافق آنكه
براي دولتها بازفرهنگي سياست.نميباشد ارجح رسمي
به منجر موءثر اجتماعي وفاق و مشترك فرهنگ شكلگيري
سامان و كشور سراسر در قومي فرهنگهاي خرده متقابل احترام
اجتماعي ، فرهنگي ، گسيختگي و مانعگريز و ملي فرهنگ يافتن
و تلاش و همگرايي زمينههاي و ميشود سياسي و اقتصادي
فراهم آنان در را پايهاي و اساسي تقويت جهت در كوشش
:است زير موارد تحقق به مشروط امر اينميآورد
فردي هويت بر علاوه فرد هر كه نكته اين به توجه با -1
ملي ، قومي ، هويت:مانند ديگري هويتهاي از خود ، به مربوط
به نيز تمايزاتي داراي ميباشد ، برخوردار جهاني و مذهبي
وفاق به رسيدن جهت لذا.ميباشد هويتها ، اين به تعلق سبب
و گذاشت احترام تمايزات اين به بايستي اجتماعي انسجام و
.بود وفاق تقويت بهدنبالمكانيزم
و فرهنگي انسجام ايجاد براي:مردم عموم مشاركت -2
امور در فردي شايستگيهاي براساس فرد هر بايد اجتماعي
افراد كه شود طراحي بايد شكلي به شرايط كند ، مشاركت
سوي به امور تمام در مشاركت با و بوده تصميمگيرنده
.كنند حركت مطلوب آرمان
شكلگيري در موءثر بسيار عوامل از يكي:تمركززدايي -3
خدمات و كالاها اگر.ميباشد فرهنگي و اجتماعي انسجام
و ديني محلي ، قومي ، اقليتهاي نسبت به رسانهاي و فرهنگي
شود توزيع و توليد فرهنگها ، خرده مختلف گروههاي سياسي
طور به خود فرهنگي سنتهاي و زبان از پاسداري با آنان
جامعه كلي انسجام حال عين در و شده ذوب كل جامعه در كامل
و اعتماد گسترش باعث امر اين.كرد خواهند حفظ نيز را
شد خواهد كوچكتر واحدهاي و گروهها بين در مسئوليتپذيري
.نمود خواهد حفظ نيز را جامعه فرهنگي و هويتي تنوع و
چارچوب در بايد فرد هر اصل اين براساس:مثبت فردگرايي -4
از خارج نبايد كس هيچ و نموده رفتار دين و اخلاق و قانون
مبناي بر نمايد ، تعرض ديگري حقوق به زور سر از و ضابطه
از كس هر كه داد آموزش اصل اين به بايد را مردم اصل اين
به توجه با و است متفاوت ديگر شخص با منش و طبيعت لحاظ
قولي به يا و برداشت و تفكر طرز انسان ، هر امر اين
.دارد خود براي دنيايي
.مدني جامعه سوي به حركت و قانونمندي -5
در:مردمي مالي منابع و معنوي پشتوانه به متكي دولت -6
تقاضا ، و عرضه و تكثير و توليد طريق از خود مردم صورتيكه
دولت تا ميشود موجب بپردازند ، را جامعه رفاه هزينههاي
زمينههاي در را پيوسته و متمركز تصميمگيريهاي بيشتر
نمايد واگذار مردم به سياسي و اقتصادي اجتماعي ، فرهنگي ،
و فعالتر مسئوليتپذيري ، مشاركتي حس بهواسطه مردم و
خود خودي به را زمينه موجبات اين و داشت خواهند مطلوبتر
فراهم رابطهگري شدن رنگ كم و ضابطهمندي تحكيم جهت
قرار تخصص خدمت در افراد تخصصهاي حالت اين در و ميسازد
و بيشتر توليد براي سالم رقابت براي لازم شرايط و گرفته
وقتي و ميگردد فراهم زمينهها تمام در برتر كيفيت
و اقتصادي اجتماعي ، تعادل راه از را خود امورات جامعهاي
.شد خواهد جامعه در معنويت تقويت سبب ببرد پيش به فرهنگي
درو پناه يزدان كيومرث
|