جهاني اخلاق سوي به پيش
ميپيوندند؟ گروه به نوجوانان چرا
ميرفت بيشتري انتظار بود "بيگناه" چون
افسانه كه است آن از روشنبينتر پدرت
باشد داشته باور
را قهرمان
آن از برخي كه كاريكاتور يك چاپ پي در
و مديرمسئول داشتند توهين برداشت
عذرخواهي آزاد روزنامه كاريكاتوريست
كردند
جهاني اخلاق سوي به پيش
اما است مستقل جوامع از متشكل اينكه عليرغم امروز جهان
پديدههاي پارهاي با مواجهه در و امور از بسياري در
موضوعاتي.است واحد تصميم و مشترك همكاري نيازمند بنيادي
با مقابله محيطزيست ، از حفاظت پناهندگي ، مهاجرت ، نظير
مواد با مبارزه و جنايتكاران با برخورد و كودكان كار
را مشترك همكاري اين اهميت كه است مواردي جمله از مخدر
جامعه مختلف عرصههاي در اكنون و ميكند نمايان بيشتر
.ميداند همدلي و نزديكي به ملزم را خود جهاني
چهارم در كه است بيانيهاي "جهاني اخلاق " سوي به پيش"
.رسيد تصويب به جهان اديان پارلمان وسيله به سپتامبر 1993
با و كامنتري مجله از بيانيه اين برگردان حاضر نوشتار
بينالمللي مركز سوي از كه است رضوي مير فيروزه ترجمه
.است گرفته قرار ما اختيار در تمدنها گفتگوي
بدانجا تا درد اين و ميبرد سر به عذاب و رنج در جهان
تا آنيم مظاهر ذكر به ناگزير ما كه است اضطراري و فراگير
-ميگريزد ما از صلح.سازيم آشكار را آن عمق بدينوسيله
به وحشت و ترس در همسايگان -است نابودي حال در زمين كره
كودكان -بيگانهاند يكديگر از مردان و زنان -ميبرند سر
.است فاجعه اين !ميميرند
ما.ميكنيم محكوم را زمين اكوسيستمهاي از سوءاستفاده ما
باعث كه را گرسنگي ;زندگي امكانات نابودي موجب كه را فقر
از بسياري كه اقتصادي اختلافات و انسان بدن تضعيف
محكوم ميكند ، تباهي و نابودي به تهديد را خانوادهها
;ملتها اجتماعي آشفتگيهاي و بينظميها به ما.ميكنيم
;ميراند حاشيه به را شهروندان كه عدالت نكردن رعايت
مير و مرگ و گشته مستولي ما جوامع بر كه مرج و آشوبهرج
.ميكنيم رد و خشونترامحكوم علت به كودكان ديوانهوار
رد را مذهب و دين نام به تنفر و تجاوز بهويژه ما
.ميكنيم
اكنون كه چرا.باشد داشته وجود نبايد عذاب و درد اين
پرورش امكان نظام اين و دارد وجود اخلاقي نظام يك اساس
بشر افراد و داده دست به را جهاني نظم و بهتر انسانهايي
دوري سوي به را جوامع و نااميدي و ياس از دوري سوي به را
.ميكند هدايت مرج و هرج و آشوب از
جهان اديان اصول و احكام به كه هستيم مرداني و زنان ما
ارزشهاي از مشتركي مجموعه كه ميكنيم تصديق.داريم ايمان
اساس و پايه كه ميگردد يافت اديان تعليمات در بنيادين
اين كه ميكنيم تصديق ما.ميدهد شكل را جهاني اخلاق يك
ما روح اعماق و قلب در هنوز اما شده شناخته پيش از حقيقت
قطعي ضابطه و معيار كه ميكنيم تاييد ما.است نكرده رسوخ
خانوادهها ، براي و زندگي زمينههاي تمامي براي مطلقي و
.دارد وجود اديان و ملل نژادها ، جوامع ،
بشر افراد اعمال و رفتار براي توصيههايي كهن دوران از
و ميشود يافت جهاني اديان تعليمات در كه داشته وجود
فراهم پيگير و مداوم جهاني نظم يك براي را لازم شرايط
.است آورده
:كه ميكنيم تصريح ما
رفاه گرو در ما از يك هر رفاه.وابستهايم يكديگر به ما
مردم ، جانداران ، به ما نتيجه در و بوده همگان سلامتي و
و آب هوا ، زمين ، از حفاظت به همچنين و گياهان و جانوران
ميدهيم انجام آنچه قبال در ماميگذاريم احترام خاك
تصميمات ، تمامي كه بدانيم بايد و داريم فردي مسئوليت
ما.داشت خواهد پي در عواقبي و نتايج شكستهايمان و اعمال
ما با مايليم كه كنيم رفتار گونه آن ديگران با بايد
فرديت شرافت ، و زندگي به كه ميشويم متعهد ما.شود رفتار
با بايد اين بنابر گذاريم ، مي احترام گوناگوني و تنوع و
ما.شود رفتار انساني گونهاي به استثنا ، بدون فردي هر
توانايي بايد ما.باشيم داشته پذيرش قدرت و بردباري بايد
هرگز اما بياموزيم گذشتهها از باشيم ، داشته عفو و بخشش
گشودن با.نكنيم تنفرآميز خاطرات و افكار اسير را خود
از را خود جزيي اختلافات بايد يكديگر برابر در قلبهايمان
افراد.كنيم ترويج را همبستگي و اتحاد فرهنگ و ببريم بين
و مهربان كه كنيم تلاش بايد ماهستند ما خانواده بشر
بلكه كنيم زندگي خود براي فقط نبايد ما.باشيم سخاوتمند
سالمندان ، كودكان ، هرگز و نموده خدمت نيز ديگران به بايد
بيكسان و غريبان و پناهندگان معلولان ، دردمندان ، فقرا ،
شهروند" عنوان به نبايد فردي هيچ با.نكنيم فراموش را
.شود استثمار نحوي هر به به يا و "شود رفتار دو درجه
برقرار متساوي همكاري و مشاركت مردان و زنان بين بايد
باري و بيبند و فساد گونه هيچ مرتكب نبايد ما.باشد
را سوءاستفاده و سلطه اشكال تمامي بايد ماگرديم جنسي
.بگذاريم كنار
و عدالت احترام ، خشونت ، عدم فرهنگ به متعهد را خود ما
آزار ، ستم ، مورد را ديگر انسانهاي ما.ميدانيم صلح
تا ميكنيم خودداري خشونت از و نداده قرار كشتار و شكنجه
.بپردازيم اختلافات فصل و حل به وسيله بدين
آن در كه عادلانه اقتصادي و اجتماعي نظم يك براي بايد ما
استعداد و توان به دستيابي منظور به مساوي فرصت از همه
و گفتار در بايد ما.كنيم تلاش و مبارزه برخوردارند كامل
رفتار منصفانه همه با داشته ، مهرباني و صداقت خود كردار
دزدي مرتكب نبايدورزيم اجتناب تنفر و تعصب از و كنيم
بايد صلح و عدالت از سرشار جهاني ساختن منظور به و.شويم
مصرف و پول شهرت ، قدرت ، براي طمع و حرص سلطه از فراتر
آنكه مگر بيابد بهتري وضع نميتواند زمين كره.كنيم حركت
كه متعهديم ما.يابد تحول و تغيير افراد وجدان ابتدا
و تعمق كمك به خود افكار به بخشيدن نظم با را خود آگاهي
و خطر پذيرش بدون.دهيم افزايش مثبت تفكر و عبادت تامل ،
عمدهاي تحول و تغيير خودگذشتگي از و ايثار براي آمادگي
به متعهد را خود اين بنابرآمد نخواهد پديد ما وضعيت در
كه ميدانيم زندگي از روشهايي و متقابل درك جهاني ، اخلاق
صلح دهنده پرورش و دوست طبيعت با سودمند ، جامعه براي
كه ميكنيم دعوت غيرمذهبي ، و مذهبي مردم ، همه از و باشد
.نمايند عمل شيوه بدين
جهاني اخلاق اصول
در بحراني:ميگذراند سر از را بنيادي بحراني ما جهان
يك فقدان.جهاني سياست و جهاني اكولوژي جهاني ، اقتصاد
سياسي ، ناتوانيهاي لاينحل ، مشكلات خوردن گره وسيع ، بينش
و شناخت و بصيرت بدون سياسي رهبري
و مملكت به نسبت بياعتنايي كلي طور به و انديشي دور
پاسخهاي است زياد آنچه:ميشود مشاهده جا همه در مردم
.است نوين چالشهاي براي كهنه
از روزافزون طور به ما سياره در انسان ميليون صدها
.ميبرند رنج خود خانواده نابودي و گرسنگي فقر ، بيكاري ،
.ميرود دست از ملل ميان پايدار صلحي آرزوي و اميد
چشم به مختلف نسلهاي و مردان و زنان ميان زيادي تنشهاي
.ميشوند كشته و ميكشند ميميرند ، كودكان.ميخورد
متزلزل اقتصادي و سياسي فساد دليل به زيادي كشورهاي
تضادهاي علت به ما شهرهاي در صلحآميز همزيستي.ميگردند
جنايتهاي مخدر ، مواد از استفاده قومي ، و نژادي اجتماعي ،
مشكلتر روز به روز مرج و هرج و آشوب حتي و يافته سازمان
كنار در وحشت و ترس با اغلب نيز همسايهها حتيميشود
و غارت بيرحمانه همچنان ما سياره.ميكنند زندگي يكديگر
.ميكند تهديد را ما اكوسيستم فروپاشي.ميشود چپاول
تحجر ، تعرض ، مذهبي اشخاص و رهبران كه ديدهايم بارها
به ترغيب حتي و برانگيخته را ستيزي بيگانه و تنفر
مشروعيت بدان و نموده خونين و وحشيانه درگيريهاي
سياسي "كاملا اهداف براي اغلب مذهب و دين از.بخشيدهاند
انزجار و نفرت را ما وجود.است شده سوءاستفاده جنگ مانند
اعلام و كرده محكوم را مصيبتها اين مااست فراگرفته
نظام يك اكنون.باشند داشته وجود نبايد كه ميكنيم
اين با كه دارد وجود جهان مذهبي تعليمات در اخلاقي
اخلاقي نظام اين البته.برخيزد مقابله به جهاني نگراني
فراهم جهاني عظيم مشكلات تمامي براي دقيقي و كامل حل راه
انسانهايي پرورش براي اخلاقي بنيان يك بلكه نميآورد
و زنان كه بينشي:ميبيند تدارك برتر جهاني نظم و بهتر
در را جوامع و نااميدي و ياس از دوري سوي به را مردان
انسانهايي ما.ميكند هدايت مرج و هرج و آشوب از دوري جهت
جهاني اديان اصول و احكام به متعهد را خود كه هستيم
موجود توافق و نظر اتفاق كه ميكنيم تصديق مانمودهايم
را جهاني اخلاق يك اساس و پايه ميتواند اديان ميان در
خصوص در بنيادين نظر اتفاق حداقل اين كه دهد تشكيل
اخلاقي اساسي نگرشهاي و مطلق معيارهاي معتبر ، ارزشهاي
.است
نيست امكانپذير نوين اخلاق بدون جهاني نوين نظم
نقاط از و گوناگون اديان با زنان و مردان با ما سخن روي
اعتقادات مايليم ما.است غيرمذهبي و مذهبي جهان ، مختلف
:كنيم بيان را خود مشترك
ما مشاركت.مسئوليم برتر جهاني نظم برقراري براي ما همه
محيط حفظ و صلح عدالت ، آزادي ، بشر ، حقوق همچون مسائلي در
;است ضروري "كاملا زيست
مشاركت از را ما نبايد فرهنگي و مذهبي متفاوت سنتهاي
براي تلاش و جور و ظلم اشكال تمامي با مبارزه در همگاني
;بازدارد بيشتر انسانيت
تاييد مورد (جهاني اخلاق) بيانيه اين در شده بيان اصول
غيرمذهبي ، و مذهبي اخلاقي ، اصول به معتقد افراد تمامي
;ميگيرد قرار
بر را خود زندگي معنوي ، و مذهبي افراد بهعنوان ما ،
مسئوليت ، در آن از و كرده استوار "غايي حقيقت" يك مبناي
كسب اميد و روحي قدرت سكوت ، و كلام در و تفكر و عبادت در
از حفاظت و بشريت تمام سعادت و رفاه براي ما.ميكنيم
زنان از برتر را خود ما.داريم خاصي مسئوليت زمين سياره
تعليقات كه داريم اطمينان اما نميدانيم ، ديگر مردان و
دو از پس.دهد نشان را آينده راه ميتواند ما اديان كهن
نازيسم و فاشيسم فروپاشي يا و سرد جنگ پايان و جهاني جنگ
مرحله وارد بشريت استعمارگري ، و كمونيسم بنيان تزلزل و
اقتصادي ، كافي منابع از ما امروزه.شد خود تاريخ از جديدي
و برخورداريم برتر جهاني نظم ارائه براي معنوي و فرهنگي
با آوردهايم ، دست به تكنولوژيك پيشرفتهاي هميشه از بيش
بيكاري ، كودكان ، مرگ گرسنگي ، فقر ، كه ميبينيم اين وجود
نهتنها جهان سراسر در طبيعت نابودي و تخريب و فلاكت
مردم از بسياري.است يافته نيز افزايش بلكه نيافته ، كاهش
ناديده اجتماعي ، آشفتگي اقتصادي ، ورشكستگي تهديد مورد
قرار ملي فروپاشي و اكولوژيك فاجعه سياسي ، شدن گرفته
از حفاظت براي بشريت شگفتآوري شرايط چنين در.گرفتهاند
در آرامش و صلح با كه است انسانهايي بصيرت نيازمند زمين
اخلاقي و قومي گروههاي از ميكنند ، زندگي يكديگر كنار
.زمين حفظ قبال در مذهبي مشترك مسئوليتهاي با مختلف
.معيارهاست و آرمانها اهداف ، اميدها ، بر متكي بينش ، يك
همه اين با.رفتهاند دست از دنيا جاي همه در اينها اما
شكستهاي عليرغم كه هستند ديني جوامع اين كه معتقديم ما
و آرمانها اميدها ، اين كه كنند ثابت بايد خود مكرر
و گرفته قرار آموزش و مراقبت مورد ميتوانند معيارها
صحت پيشرفته كشورهاي در بويژه مسئله اين.بمانند زنده
اينها اما است ضروري دين و وجدان آزادي ، ضمانت.دارد
بشر افراد تمامي براي معتبري اصول و اعتقادات ارزشها ،
دين و زبان پوست ، رنگ جنسيت ، اجتماعي ، منشا به توجه بدون
روي بر بشر خانواده بنيادين وحدت به معتقد ما.نيست آنها
بشر حقوق جهاني بيانيه و سال 1948 ما.هستيم زمين كره
اين از را آنچه مايليم ، ماداريم بهياد را ملل سازمان
بعد از نموده ، اعلام بشر حقوق بهعنوان "رسما بيانيه
كامل تحقق شامل اين كه كنيم ، تاييد و تصديق نيز اخلاقي
تساوي و لاينفك آزادي بشر ، افراد ذاتي اعتبار و ارزش
شخصي تجارب براساس ما.است يكديگر با انسانها تمام اصولي
:كه آموختهايم خود جهان خطير و عظيم تاريخ و
و توصيهها قوانين ، وسيله به تنها برتر جهاني نظم
;نميشود اجرا و ايجاد كنوانسيونها
و بصيرت به منوط زيست محيط حفظ و عدالت و صلح تحقق
;است عادلانه رفتار در مردان و زنان آمادگي
و مسئوليت از آگاهي نيازمند آزادي و حقوق جهت در فعاليت
بايد را مردان و زنان قلب و انديشه نتيجه در است ، وظيفه
;دهيم قرار مخاطب
جهاني نظم و نمييابند دوام اخلاقي اصول بدون حقوق
.نيست امكانپذير
دين يا جهاني ايدئولوژي يك جهاني اخلاق از ما منظور
يك برتري "مسلما و اديان تمامي فراسوي يكپارچه و واحد
توافقي جهاني اخلاق از ما مقصود.نيست ديگر براديان دين
نگرشهاي و قطعي معيارهاي معتبر ، ارزشهاي درباره اساسي
زودي به اخلاقي ، بنيادين توافق چنين بدوناست شخصي
قرار ديكتاتوري و هرجومرج آشوب ، تهديد مورد جوامع تمامي
.ميروند بين از انسانها و گرفته
زندگي به احترام و خشونت عدم فرهنگ به تعهد
با و جهان نقاط تمامي از مردان و زنان از بيشماري تعداد
نه را خود زندگي تا تلاشاند در گوناگون مذاهب و اديان
جهان و همنوعان به تعهد پايه بر بلكه تكبر و غرور براساس
شاهد جهان تمامي در ما اين ، وجود بابرند پيش خود اطراف
بين بلكه افراد ميان تنها نه خشونت ، و حسد رشك ، تنفر ،
اديان و ملل نژادها ، طبقات ، قومي ، و اجتماعي گروههاي
سازمان جنايتهاي و مخدر مواد قاچاق خشونت ، اعمال.هستيم
.است يافته گسترش جهاني سطح در جديد فني امكانات با يافته
"بالا از" وحشت و ترس همچنان جهان نقاط از بسياري در
و ميكنند سركوب را خود ملت ديكتاتورها ;است حاكم
در حتي.گستردهاند و فراوان يافته سازمان خشونتهاي
زندانيان ميكند ، حمايت افراد از قانون كه كشورهايي
و شده عضو قطع زنان و مردان ميشوند ، آزار و شكنجه
سنتهاي و كهن بزرگ اديان در.ميشوند كشته گروگانها
را كسي نبايد:برميخوريم دستور اين به ما بشر ، اخلاقي
!بگذاريد احترام زندگي به:مثبت جملهاي در يا و !بكشيد
رهنمود اين پيامدهاي درباره ديگر بار بگذاريد حال
:بينديشيم
شخصيت آزاد رشد و امنيت زندگي ، حق از مردم تمام
هيچ ;نكنند پايمال را ديگران حقوق كه آنجا تا برخوردارند
رواني چه و فيزيكي لحاظ از چه را ديگري فرد ندارد حق كس
و برساند قتل به را او يا دهد قرار آزار و شكنجه مورد
"بيگانهاي" اقليت ندارد حق ديني يا نژاد حكومت ، ملت ، هيچ
تبعيض ، تحقير ، دارد ، گوناگون عقايد و مناسك كه را
.سازد نابود را آنان يا كند ، تبعيد و پاكسازي
و درگيري دارند ، حضور انسانها كه جا هر ترديد بدون
اختلافاتي چنين همه ، اين با.ميخورد چشم به نيز اختلاف
هم اين و شود فصل و حل عدالت براساس و خشونت بدون بايد
كه اشخاصي.ميكند صدق بشر افراد هم و حكومتها مورد در
متعهد را خود و نموده عمل عادلانه بايد دارند سياسي قدرت
خشونت از دور به امكان حد تا و صلحآميز راهحلهايي به
خود كه بينالمللي صلح براساس بايد منظور بدين و نمايند
فعاليت است ، خشونت عاملان برابر در دفاع و حمايت نيازمند
دوام بشريت جهاني صلح بدون:ندهيم فريب را خود.كنند
.نمييابد
خانه در اختلافات حل راه خشونت كه بياموزند بايد جوانان
اشاعه بايد خشونت عدم فرهنگ تنها بنابراين.نيست مدرسه و
قيد بدون بايد و بوده ارزشمند بياندازه انساني هر.يابد
كه گياهاني و جانوران زندگي همچنين.شود حمايت شرط و
حمايت ، سزاوار ميكنند ، زندگي سياره اين برروي ما همراه
طبيعي منابع از نامحدود بهرهبردارياست مراقبت و حفاظت
جهان ، كردن نظامي و زيست محيط بيرحمانه تخريب زندگي ،
انسان ، مقام در ما.ميروند شمار به خشونت نوعي همگي
هوا ، فضا ، زمين ، برابر در آينده ، نسل به نگاهي با بويژه
.داريم خاصي مسئوليت خاك و آب
و وابستهايم و پيوسته يكديگر به جهان اين در ما همه
بنابراين.است انسانها همه رفاه گرو در ما سعادت و رفاه
ما عوض در.شود تاييد نبايد جهان و طبيعت بر بشر تسلط
سازگار و هماهنگ جهان و طبيعت با را خود زندگي بايد
.سازيم
بدين واقعي معناي به بودن انسان بزرگ ، اديان نظر در
به خود شخصي هم و اجتماعي زندگي در هم ما كه معناست
و خشونت از و كنيم كمك آنها به و نموده توجه ديگران
در بايد ديني و نژاد ملت ، هر ورزيم ، اجتناب بيرحمي
نشان قدرداني واقع در و احترام بردباري ، ديگران برابر
ديني ، و مذهبي چه و قومي و نژادي چه اقليتها ، .دهد
.پشتيبانياند و حمايت نيازمند
كرد رفتار انسانگونه بايد انساني هر با
داراي و ناكامل جايزالخطا ، زناني و مردان ما همه
شر و تباهي واقعيت از ما همه.هستيم عيوبي و محدوديتها
افكار شدن روشن براي و دليل همين به درست.آگاهيم
اخلاق بنيادين اركان كه بدهيم نشان ناگزيريم جهانيان ،
براي همچنين و سازمانها و جوامع بشر ، افراد براي جهاني
سنن كه داريم اطمينان ما.باشد بايد چه اديان و حكومتها
فراهم را اخلاقي نظام ما ساله هزار چندين اخلاقي و مذهبي
غير و مذهبي سيرت نيك مردان و زنان تمامي براي كه آورده
.است سودمند و كننده متقاعد مذهبي
ما اخلاقي و مذهبي گوناگون سنن كه ميدانيم ما حال درعين
يا مفيد بشر براي آنچه مورد در را مختلفي مباني اغلب
داده ارائه بوده ، شر يا نيك و نادرست يا درست بيهوده ،
و گوناگون اديان جدي تفاوتهاي گرفتن ناديده ما قصد و است
تفاوتها اين ، وجود بانيست تفاوتها اين بر گذاشتن سرپوش
مشترك ما ميان اين از پيش آنچه اعلام از را ما نبايد
و مذهبي زمينههاي براساس را آن ما از يك هر و بوده
.دارد باز ميكنيم ، تاييد و تصديق خود اخلاقي
زيستمحيطي ، مشكلات نميتوانند اديان كه ميدانيم ما
آنها اما كنند حل را جهان اجتماعي و سياسي اقتصادي ،
طرحهاي طريق از فقط نميتوان "قطعا را آنچه ميتوانند
بدانها قانوني مقررات يا و سياسي برنامههاي اقتصادي ،
رويكرد در تحول و تغيير مانند آورند فراهم يافت ، دست
نادرست مسير از جهت تغيير و انسان قلب و انديشه دروني ،
كه همانگونه بشر بيشك.زندگي براي جديد راهي به
تجديد به است ، فوري اجتماعي و اكولوژيك اصلاحات نيازمند
و مذهبي افراد عنوان به ما.است محتاج نيز روان و روح
.ميدانيم متعهد وظيفه اين به نسبت را خود معنوي
براي بنياني اعتماد حس ميتواند دين ، معنوي قدرت
.آورند فراهم را معنوي مامن و نهايي معيارهاي معناداري
اختلافات كه ميشوند پذيرفته زماني تنها اديان البته
و منصب بياعتمادي ، تكبر ، كرده ، ريشهكن را آن از ناشي
بدين و برده بين از را خصومتآميز برداشتهاي تصور حتي
و جشنها مقدس ، مكانهاي خرداديان ، از ناشي سنن براي ترتيب
.شوند قايل احترام مختلف مذاهب پيروان مذهبي مختلف مراسم
به دنيا تمام در مردان و زنان با گذشته همچون اكنون
از را آنهاميشود رفتار ظالمانه و غيرانساني شيوهاي
پايمال را حقوقشان ميكنند ، محروم خود آزاديهاي و فرصتها
اما ميگيرند ناديده را آنها اعتبار و ارزش و مينمايند
حكم ما اخلاقي و مذهبي اعتقادات.نميكند حق ايجاد زور
!باشند داشته انساني رفتاري يكديگر با انسانها كه ميكند
رنگ جنس ، سن ، از صرفنظر انساني هر كه معناست بدان اين
و سياسي نگرش دين ، زبان ، ذهني ، و جسمي توانايي پوست ،
غيرقابل انكارناپذير حيثيت و شان از اجتماعي و ملي منشاء
حكومتها و افراد همه نتيجه ، در و است برخوردار سلب
.كنند حمايت آن از و نهاده احترام شان اين به ملزماند
هدف و غايت بوده ، حقوق و حق واجد بايد همواره انسانها
صنعتي و تجاري صرف اهداف جهت در ابزاري همچون نبايد هرگز
تحقيقاتي مراكز در و گروهي رسانههاي و سياست اقتصاد ، در
شخص ، هيچ.شود بهرهبرداري مورد آنان از صنعتي شركتهاي و
و ارتش پليس ، دستگاه كارتل ، ذينفع ، گروه اجتماعي ، طبقه
.نيست داوري از مصون بدي و نيكي محدوده از خارج حكومتي يا
"حقيقتا است منطق و عقل از برخوردار "اصولا كه انسان هر
انجام معناي به اين كه كند رفتار انساني شيوه به بايد
.است بدي از اجتناب و نيك كار
استفاده با ما معناست اين نمودن روشن "جهاني اخلاق" هدف
.بپردازيم مطلق اخلاقي اصول يادآوري به ميخواهيم آن از
كمك را آنان بلكه نيست انسانها براي بندي و قيد اصول اين
زندگي معناي و ارزشها مسير ، بارديگر تا ميكند حمايت و
.كنند درك را
بشر اخلاقي و مذهبي سنن در اصل يك بر كه است سال هزاران
نميپسندي خود براي آنچه:از است عبارت آن و ميشود تاكيد
خود براي آنچه:مثبت عبارت به و مپسند نيز ديگران براي
مطلق و قطعي اصلي اينبخواه نيز ديگران براي ميپسندي
در و اجتماعي خانوادگي ، زندگي زمينههاي تمام در كه است
.شود رعايت بايد گوناگون اديان و ملل نژادها ، ميان
همه شامل اين كه شود محكوم بايد خودپسندي و غرور نوع هر
نژادپرستي ، فكر ، طرز گروهي ، و فردي از اعم خودخواهيها ،
محكوم را اينها ما.ميشود جنسيتگرايي و مليتگرايي
باز بودن انسان از را انسانها خصائص ، اين كه چرا ميكنيم
كه است موجه و مجاز جايي تا خودبيني و خودخواهيميدارد
برابر در مسئوليت يعني انسان ، جهاني و شخصي مسئوليت بر
مستلزم اصل ، ايننيابد برتري زمين سياره و همنوعانش
آنها به بايد انسانها ما كه است دقيقي معيارهاي بكارگيري
و رفتار براي اصلي رهنمود چهار آن ، از و باشيم پايبند
بيشتر در را آنها ميتوان كه ميشود حاصل بشر كردار
.كرد مشاهده جهان كهن اديان
صادقانه زندگي و تسامح فرهنگ به تعهد
با و جهان سراسر در مردان و زنان از بيشماري تعداد
و راستي براساس را خود زندگي ميكنند تلاش گوناگون اديان
دروغ ، شاهد دنيا تمام در ما اين وجود بابرند پيش صداقت
و خيالي نظريهپردازي تزوير ، و كلاهبرداري حيله ، و مكر
:مانند هستيم حصر و بيحد عوامفريبي
موفقيت ابزار عنوان به دروغ از كه تاجراني و سياستمداران
.ميكنند استفاده
شعارهايي صحيح ، گزارش جاي به كه گروهي رسانههاي
گمراهكننده اطلاعات درست ، اطلاعات جاي به و ايدئولوژيك
را تجاري رياكارانه مضامين صداقت ، به وفاداري جاي به و
.ميدهند اشاعه
برنامههاي وقف را خود كه محققاني و دانشمندان
سئوال اخلاقي نظر از كه ميكنند سياسي و ايدئولوژيك
تجاري منافع با گروههايي خدمت در يا و بوده برانگيز
كه ميپردازند تحقيقاتي توجيه به كه اين يا و هستند
.ميكند نقض را اخلاقي بنيادين ارزشهاي
آنها گرفته ، ناديده را ديگر مذاهب كه ادياني نمايندگان
تحجر و تعصب تفاهم و احترام جاي به و ميكنند بيارزش را
.ميكنند تبليغ را
دروغ:مييابيم را رهنمود اين اخلاقي و مذهبي كهن سنن در
و بگوييد سخن صادقانه:اينكه ديگر عبارت به و !نگوييد
دستور اين اهميت درباره ديگر بار بگذاريد !كنيد رفتار
كليسا يا حكومت سازمان ، مرد ، يا زن هيچ:بينديشيم قديمي
.بگويد دروغ ديگر انسانهاي به ندارد حق مذهبي جامعه هيچ و
:است صادق زير موارد در بويژه دستور اين
و ميكنند فعاليت گروهي رسانههاي در كه افرادي مورد در
در و ميدهند گزارش را حقيقت ما جانب از آزادي اعطاي با
مرتبه در آنها.دارند را آن از دفاع و محافظت قدرت نتيجه
شان ، به متعهدند اما نميگيرند قرار اخلاقيات از بالاتري
آنها.گذارند احترام انسانها بنيادين ارزشهاي و حقوق
.كنند دفاع انسان شرافت از و بوده منصف و بيطرف بايد
افكار دادن فريب افراد ، شخصي قلمرو به ورود حق آنها
.ندارند را واقعيت تحريف و عمومي
آنان به كه دانشمنداني و نويسندگان هنرمندان ، مورد در
از نيز آنها كردهايم ، اعطا علمي و هنروري آزادي
و صداقت خدمت در بايد و نبوده معاف اخلاقي كلي معيارهاي
.باشند حقيقت
كه سياسي حزبهاي و سياستمداران كشورها ، رهبران مورد در
كه هنگامي كردهايم ، واگذار آنها به را خود آزاديهاي ما
و ميكنند تحريف را حقيقت ميگويند ، دروغ مردم به آنها
ميشوند ، خارجي و داخلي امور در شقاوت و ارتشا به متهم
برعكس ، .ميدهند دست از را خود طرفداران و مقام و پست
حقيقت بيان شهامت همواره كه سياستمداراني از عمومي افكار
.ميكنند حمايت دارند ، را مردم به
.دين نمايندگان مورد در ،"نهايتا و
عقايد برابر در خصومت و تنفر تعصب ، آنها كه هنگامي
برپا مذهبي جنگهاي حتي يا و ميكنند ترويج را گوناگون
سوي از كه آنند لايق ميبخشند ، مشروعيت بدان و كرده
.بدهند دست از را خود طرفداران و شده محكوم بشريت
انسانيت و صداقت بدون جهاني عدالت:ندهيم فريب را خود
بياموزند مدرسه و خانه در بايد جوانان !نيست امكانپذير
بايد آنها.كنند عمل و بگويند سخن بينديشند ، صادقانه كه
تصميمگيري به قادر كه شوند داده آموزش و تعليم نحوي به
.باشند خود زندگي براي
از را مهم امر توانست نخواهند آنها اخلاقي بنيان يك بدون
معيارهاي روزانه اطلاعات سيل در.دهند تشخيص غيرمهم
تمايلات پرده ، پشت منافع تا ميكنند كمك آنان به اخلاقي
عنوان به كه را عقايدي و شده تحريف حقايق اغراقآميز ،
.دهند تشخيص است ، شده داده نشان حقيقت
اخلاقي و مذهبي بزرگ سنن در واقعي معناي به بودن انسان
:كه معناست بدين ما
را تكثرگرايي و خودكامگي و خودسري با را آزادي نبايد ما
.كنيم اشتباه حقيقت برابر در بيتفاوتي با
و صداقت فرصتطلبي ، و تزوير ريا ، جاي به بايد ما
.سازيم حاكم خود روابط در را راستگويي
و تعصبآميز نيمهحقيقي ، مطالب جاي به بايد ما
فسادناپذير صداقت و حقيقت دنبال به همواره ايدئولوژيك ،
.باشيم
در فرصتطلبانه سازشهاي برابر در تسليم جاي به بايد ما
به همواره و بوده حقيقت خدمت در شهامت و شجاعت با زندگي ،
.باشيم وفادار آن
مردان و زنان مشاركت و حقوق برابري فرهنگ به تعهد
با و جهان سراسر در زنان و مردان از بيشماري تعداد
را خود زندگي تا ميكنند تلاش مختلف مذاهب و اديان
روابط عشق ، زمينههاي و مسئوليت و مشاركت روح برپايه
سراسر در ما همه ، اين باسازند استوار خانواده و جنسي
بر جنس يك سلطه مردسالاري ، نظام محكوم اشكال شاهد دنيا
و كودكان از جنسي سوءاستفاده زنان ، استثمار ديگر ، جنس
كه ميشود مشاهده "غالبا.هستيم اجباري خودفروشي
توسعه ، حال در كشورهاي در بويژه اجتماعي ، بيعدالتيهاي
خودفروشي سوي به ماندن زنده براي را كودكان حتي و زنان
را رهنمود اين بشر اخلاقي و مذهبي كهن سنن در.ميكشاند
عبارت به يا و !نشويد بيبندباري و فساد مرتكب:ميبينيم
بگذاريد !گذاريد احترام و بورزيد عشق يكديگر به:ديگر
ندارد حق هيچكس:بينديشيم دستور اين اهميت به ديگر بار
و نموده سوءاستفاده محض جنسي ابزار عنوان به ديگران از
.دهد سوق جنسي فساد سوي به را آنان
بدترين از يكي عنوان به را جنسي تبعيض و جنسي استثمار ما
هر در داريم وظيفه ما.ميكنيم محكوم بشر انحطاط اشكال
مذهب و دين اسم به حتي ديگر جنس بر جنس يك سلطه كه كجا
رواج خودفروشي شده ، دانسته مجاز جنسي استثمار شده ، تبليغ
ايستادگي و مقاومت ميشود ، سوءاستفاده كودكان از و يافته
زندگي بدون واقعي انسانيت:ندهيم فريب را خود.كنيم
!نيست امكانپذير مشاركت ، با همراه
جنسي توانايي كه بياموزند مدرسه و خانه در بايد جوانان
مثبت و سازنده بلكه نيست استثمارگر و مخرب منفي ، نيرويي
عامل عنوان به ميتواند زماني تنها جنسي تمايلات.است
زن) طرفين كه شود واقع موءثر جامعه شكلگيري روند در مثبت
.بپذيرند را يكديگر خوشبختي و سعادت تامين مسئوليت (مرد و
يا ترحمآميز رفتار مرد و زن روابط ويژگي و مشخصه
اعتماد و وفاداري مشاركت ، عشق ، بلكه نيست ، سوءاستفاده
جنسي گرايشات.است متفاوت جنسي لذت با رضايت احساس.است
زن ميان محبتآميز روابط تحكيمكننده و نشاندهنده بايد
.باشد مرد و
و كامل ترك در را مطلوب كمال مذهبي سنن از برخي
داوطلبانه توبه اين.ميدانند جنسي تمايلات داوطلبانه
هدفمند رضايت احساس و هويت نشاندهنده ميتواند همچنين
تنوع رغم به است ، ازدواج كه اجتماعي نهاد مشخصه.باشد
هدف و است وفاداري و عشق بردارنده در آن مذهبي و فرهنگي
.است فرزندان و شوهر زن ، متقابل حمايت و امنيت تضمين آن
و كند تامين را خانواده اعضاي تمامي حقوق بايد نهاد اين
و اقتصادي روابط گسترش به بايد فرهنگها و كشورها تمام
خانوادگي زندگي و ازدواج امكان تا بپردازند اجتماعي
.شود فراهم سالمند افراد براي بويژه انسان ، شايسته
برخوردار تحصيل و آموزشي امكانات از دارند حق كودكان
.كنند سوءاستفاده يكديگر از نبايد كودكان و والدين.شوند
توجه و قدرداني احترام ، نشاندهنده بايد آنان روابط
.باشد متقابل
اخلاقي و مذهبي بزرگ سنن در واقعي معناي به بودن انسان
:كه معناست بدين
نشانه كه تخفيف و تحقير و مردسالاري گسترش جاي به ما
نيازمند ميآورد ، دنبال به را ضدخشونت و است خشونت
.متقابليم تفاهم و مشاركت احترام ،
مدارا ، توجه ، به جنسي سوءاستفاده و شهوت هرگونه جاي به ما
ميشد چه راستي به.داريم نياز متقابل توافق و بردباري
سطح در خانوادگي ، و شخصي روابط در آمده دست به تجارب اگر
.بود اجرا قابل نيز اديان و ملل
كامنتري مجله :ماخذ
ميررضوي فيروزه:ترجمه
ميپيوندند؟ گروه به نوجوانان چرا
پيوستن علت مهمترين دوستان ، توسط شدن پذيرفته به حساسيت
جلب را دوستانش نظر ميكوشد همواره او.است گروه به كودك
.كند
دوستان از گروهي با ميدهند ترجيح كودكان سالگي در 910
با دارند علاقه كمتر آنان.باشند خود همجنس و همسن
با را خود وقت بيشتر كودك.بروند بيرون خود خانواده
او گروه ، اعضاي ساير از بودن دور.ميگذارند گروه اعضاي
و مثبت عقايد بازي ، پوشيدن ، لباس روش.ميكند ناراحت را
.ميگذارد تاثير او بر گروه منفي
پيوستن علت مهمترين دوستان ، توسط شدن پذيرفته به حساسيت
جلب را دوستانش نظر ميكوشد همواره او.است گروه به كودك
را گروه گروه ، و خانواده معيارهاي بين تضاد در.كند
اعتماد كودك ميشود باعث وفاداري اينميدهد ترجيح
سوءالي هيچ بدون.باشد داشته گروه رهبر نظرات به زيادي
.ميپذيرد را او برنامههاي
او.ميدهد ارائه را گروه آرمانهاي رهبر:گروه رهبر
"معمولا.كند هدايت را اعضا رفتارهاي بيشتر ميخواهد
.است افراد باهوشترين و ماهرترين بزرگترين ، گروه ، رهبر
.نميكنند مخالفت فرزندشان گروه رهبر با دانا والدين
گروه روانشناختي تاثيرات
پيشنهاد تحتتاثير كه نوجواني از سالگي ، در 910 "تقريبا
ميكند بروز سالگي سن 3 رفتارهاي است ، گروه رهبر نظرات و
تضاد گروه ، به وفاداري.ميكند عمل والدين نظر برخلاف و
.ميبخشد شدت را خانواده با نوجوان
دروغگويي ، ناسزاگويي ، زشت ، و متهورانه كارهاي انجام
ارزشهاي با مخالفت و تحقير و وقتگذراني و پرسهزدن
.است بد گروه در عضويت نادرست فعاليتهاي از بزرگسالان
نظرات و عقايد فقط كه ميكنند تصور گروه اعضاي ضمن در
تحقير را ديگر گروههاي اعضاي و است درست همگروه افراد
است رفتاري مشابه نوجوانان گروهي درون فخرفروشي.ميكنند
دارند تفاوت آنان با جهاتي از كه كساني با بزرگسالان كه
.ميگيرند درپيش
او باشد ، خوب دارد تعلق آن به نوجوان كه گروهي اگر
وفاداري ، احساسات ، كنترل شجاعت ، نظير درست رفتارهاي
اگر.ميگيرد فرا گروه در فقط را عدالت و حرفشنوي
او كنند ، تشويق را نوجوان مثبت رفتارهاي والدين و معلمان
بزرگسالان با و ميدهد افزايش را خود كارهاي دامنه
.ميكند سازگاري
همكاري و رقابت
بين مختلف روشهاي و سطوح در رقابت مدارس اغلب در
بين رقابت مثال براي.دارد وجود گروهها و دانشآموزان
حتي ديگر ، كلاس با كلاسي ديگر ، دانشآموز با دانشآموزي
روانشناختي تاثيرات زمينه در.ديگر مدرسه با مدرسه يك
واكنش.است آمده بهعمل گستردهاي بررسي شديد رقابت
رقابت.دارد يادگيري ميزان به زيادي بستگي دانشآموزان
.ميكند سرخورده و نااميد را ذهني توان كم دانشآموز
مغرور باهوش فرد و رواني فشار دچار معمولي دانشآموز
.ميشود
وضعيت به نسبت دانشآموزان ميشود باعث رقابت
موقعيت دستدادن از و نباشند بيتفاوت ديگر همكلاسيهاي
رفتارهاي باشد ، گروهي يادگيري و آموزش اگر.بترسند خود
:كرد مشاهده دانشآموزان در ميتوان را زير
امر اين.ميكنند حل هم كمك به را مشكلاتشان آنان -
نظرات و اطلاعات تبادل و ارتباط برقراري براي خوبي تمرين
.ميباشد
واقعي علاقه براساس را وظايف و مسئوليتها دانشآموز -
انجام ندارد علاقه كه را آنچه وقتي ميگيرد ، برعهده خود
;دارد علاقه ديگري كار به ميشود متوجه بهزودي ميدهد ،
.ببرد پي خود واقعي علاقه به ميكوشد اينرو از
مشترك مناسب حل راه يافتن براي مسئوليتپذيري و تلاش -
خوبي الگوي دوستانميكند مسئوليت احساس نوجوان هر.است
همكاري براي او انگيزه كه ميشوند باعث و هستند او براي
.شود زياد
.است مشترك شكست از سرزنش و موفقيت از تعريف
و موقعيت به رسيدن براي نوجوان كه ميشود باعث رقابت
ترسو خشن ، نااميد ، نشود ، موفق اگر.كند زيادي تلاش پاداش
و ميشود بيتفاوت ديگران مشكلات به نسبت و خشمگين و
.ميدهد دست از را خود همدردي احساس
بيتفاوتي نه ميشود ، تاكيد همدردي بر همكاري روش در
رقابت در كه كساني روانشناسان بهعقيده.ديگران به نسبت
و وظايف كمتر ميخورند ، شكست بودن خوب براي شديد
رفتارهاي از و ميشود واگذار آنان به خوب مسئوليتهاي
.ميبرند رنج اجتماع در ديگران و والدين معلمان ، دوستان ،
عقبماندگي يا جسمي ناتواني از ناشي او شكست كه نوجواني
.بگيرد انتقام دنيا و خود از ميكوشد است معلوليت ذهني ،
و شادي به رسيدن براي تلاش از و ميداند بيارزش را خود
.ميشود سرخورده و ميكشد دست موفقيت
و ميشود نااميد شود ، او شكست باعث عاطفي مشكلات اگر
.ميباشد آن حل فكر به كمتر
گروه به پيوستن دلايل
درك را گروه روانشناختي جذابيتهاي ميتوان بهتر اكنون
شكست درصورت.ندارد نياز رقابت به نوجوان گروه ، در.كرد
كامل و موفقيت فقط.ندارد را خود موقعيت دادن دست از ترس
شكست گروه در.است برخوردار اهميت از گروه رهبر بودن
و ندارد فرد عضويت بر تاثيري زيرانيست مهم چندان
دارد لازم او كه آنچه نوجوان ، درك براساس همسن دوستان
.ميآموزند او به
است جامعهاي به او نياز علت به گروه به نوجوان پيوستن
را خود بتواند او و باشد مقايسه و انتقاد حداقل آن در كه
و ميدهد آزادي او به گروه.دهد نشان هست كه آنطور
.است بزرگسالان دنياي و مدرسه بين موازنه ايجاد آن آرمان
موءدب الهام :مترجم
لوژي سايكو :منبع
ميرفت بيشتري انتظار بود "بيگناه" چون
كرباسچي هدي به زيدآبادي پاسخ
كرباسچي هدي خانم سركار گرامي خواهر
هم كسي و ميچرخد سوءتفاهم پايه بر دنيا روزها اين گويا
شما ، تصور برخلاف واقع در.نميدهد اهميتي "ظرايف" به
آقاي از دفاع و حمايت بود ، شده شرمساري اظهار آن از آنچه
فرد هر وظيفه بيگناهان از دفاع زيرا نبود ، كرباسچي
بدون كرباسچي آقاي كه تصورم اين بر من و است اخلاقي
و شد جناحي و شخصي كينهجوييهاي قرباني گناه ارتكاب
حمايت بنابراين.بود ديني و انساني وظيفه يك او از دفاع
و موقعيت به توجه با نميدانم كه -كرباسچي از بنده ودفاع
به نه -داشت اهميتي و ارزش چه "اساسا اجتماعيام مرتبه
كسي طلبكار را خود آن ازاي در نه گرفت ، صورت كسي درخواست
يادداشت چند آن.پشيمانم و شرمنده آن از نه و ميدانم
كه آنگونه نه و انساني و اخلاقي بود وظيفهاي ناقابل ،
نرخ به ارتزاق و واعتبار شهرت كسب براي":فرمودهايد شما
در اينك بودم ، قبيل اين از مسائلي پي در اگر زيرا روز ،
رسيده الوفي و آلاف به ديگر بسياري مانند خود مقدورات حد
روزنامهنگار تحصيل ، و كار همه اين از بعد و بودم
اما.نبودم ايد ، كرده ذكر كه اي روزنامه همان در سادهاي
كه ميپذيرم و -كردهام شرمساري ابراز آن از كه آنچه
-نكردهام انتخاب كامل تامل و دقت با را شرمساري واژه
طور به كه همانچه يعني است كرباسچي آقاي توسط عفو طلب
ولي نكرد ، رد را آن نيز كرباسچي آقاي و شد اعلام رسمي
راستي به آيا.نهادهايد نام "نامه تظلم" را آن شما
و سياسي چهره يك سوي از هم آن عفو طلب كه نميدانيد
اكثريت ازآن مهمتر و ميداند بيگناه را خود كه اجرايي
نشان واكنش او محكوميت به نسبت و كرده تبرئه را او جامعه
ميگذارد؟ عمومي وجدان و اخلاق بر تاثيري چه است ، داده
خانوادگي ، دلايل به عادي شهروندان سوي از عفو طلب "مسلما
اما است ، پذيرش و درك قابل جامعه براي و مرسوم امري
كار اين به اقدام دلايل همان به سياسي چهره يك كه هنگامي
اما.است موجه و مطبوع خانوادهاش براي چند هر ميكند ،
.دارد همراه به را خود خاص پيام و ويژه معني جامعه براي
كه دليلي هر به كرباسچي آقاي توسط عفو درخواست بنابراين
است ، تاسف باعث مردم از كثيري بخش براي باشد ، گرفته صورت
سياسي داعيه هيچگونه كرباسچي آقاي باشيد مدعي آنكه مگر
خود روزمره زندگي پي در معمولي فردي عنوان به و ندارد
موضوع اين كه نيست بهتر آيا است ، چنين راستي به اگر.است
كسي فقط نه تا شود اعلام "رسما عمومي افكار تنوير براي
شادي از همگان بلكه نباشد ، متاسف ايشان خواستن عفو از
.نگنجند نيز خود پوست در اقدام اين از ناشي
عواطف و احساسات بشري موجودي عنوان به بنده حال ، هر در
درك است ، كرده كه كاري مشروعيت و پدرتان به نسبت را شما
ساير فرزندان عواطف و احساسات كه همانطور ميكنم ،
به حاضر كه -نوري و كديور نظير -را بيگناهي زندانيان
همين دليل به شايد.ميكنم درك نيستند ، عفو درخواست
عليه نوشتهتان جاي جاي در كه را اتهامهايي ادراك ،
را آنها و نيامد گران من بر كردهايد ، مطرح اينجانب
شما ، نوشته فرازهاي از برخي اينكه بويژه گرفتم ناديده
آن از برميانگيزد ، را وجداني با فرد هر عميق همدردي
يكي غروب در ناخواسته خداي اگر..":كه فراز اين جمله
از نااميد اوين زندان ميلههاي پشت از پاييزي روزهاي از
پدر به و نگران خانواده به خويش ، معصوم دختران به آزادي
به و نيازمندند سخت شما به كه كارافتادهتان از مادر و
همه از و كردند ستم شما بر ظالمانه چه كه كساني بيرحمي
ناجوانمردانه و كردند استفاده شما از كه كساني به مهمتر
بهتر شايد روز آن ميانديشيديد كردند ، فراموش را شما
".كنيد درك را قضايا ميتوانستيد
مادر و پدر معصوم ، دختران باشد بنا اگر محترم ، خواهر اما
ناجوانمردي و ظالمان بيرحمي كارافتاده ، از
بسيار دنيا باشد ، عفو درخواست توجيهگر سوءاستفادهچيان
از تهي يكسره دنيايي هست ، كه ميشد اين از وحشتآورتر
.نوريها و كديورها حتي و طالقانيها و ماندلاها
افسانه كه است آن از روشنبينتر پدرت
باشد داشته باور را قهرمان
كرباسچي هدي به نامهاي
تعالي بسمه
همشهري وزين روزنامه اجتماعي محترم دبير
در كرباسچي هدي خانم سركار نامه خواندن از پس سلام ، با
.شدم متاثر بهشدت زيدآبادي آقاي به خطاب مورخه 10/11/78
با.ميگردد حضور تقديم كه است تاثر اين حاصل پيوست سطور
.روزافزون توفيق آرزوي
جليلي 10/11/78 داود
هدي عزيزم دختر
مردي.نباش دلگير ميكنم خطاب دخترم را تو اينكه از اول
پر خاك اين دانشجويان تو چون نيز دخترانم و سالهام 43
مرا كه آنچه.كردهام هم را نظام دو زندان تحمل.گوهرند
.توست با همدردي بيان فقط كرد سطور اين نوشتن به وادار
را ايشان نه هستم ، كرباسچي آقاي جناب طرفداران از نه من
را ايشان سياسي روش حتي نه و ميدانستم "ملي قهرمان"
با هم خصومتي هيچ اينكه عين در.ميكنم تائيد
احترام كرباسچي آقاي به دليل دو به.ندارم زيدآباديها
ذهنيتي با و كارآمد است مردي اينكه براي اول ميگذارم
به امور مديريت فرآيند در را انسانها خلاق نقش كه مدرن
فرديست من نظر به اينكه براي دوم.ميكند درك درستي
اين برآيند.تكليفگرا تو قول به يا.معتقد و آرمانگرا
پهندشت در را شواهدش و آثار تمام امروز كه است خصيصه دو
.است گذاشته نمايش به بزرگ تهران
.ماست جامعه عظيم آفت نفاق ، و خشونت ستايش عزيزم ، هدي
كه گفت ميتوان جرات با.شايد تاريخ درازاي به يادبودي
مردم امور جريان و انقلاب تنگناهاي از بسياري سرچشمه
آقاي ميان اين در، است نفاق و خشونتستايي همين از ناشي
تمام طول در ايشان.نيست منافق و است بوستانساز كرباسچي
گوش را كسي دشمن و دوست از كه داشتند پيامي دادگاه مدت
دم او براي آنروز كه دوستاني خصوص به و نبود آن بدهكار
به.نشدند پيام اين متوجه گذاشتند حمايت جلسات و گرفتند
"ملي قهرماني" عرش به را او روزشان سياست نياز مقتضاي
رژه ساختهشان ذهن تصويرهاي بر و رساندند روياهايشان
حقانيت به من" كه بود اين كرباسچي آقاي روشن پيام.رفتند
وارد من بر نظام اين از كه آنچه هر و دارم باور نظام اين
خدماتم تمام انكار و بيگناهي عليرغم.پذيرفت خواهم شود
".شوريد نخواهم نظام اين بر
همين وليندارم اطلاعي آن كيف و كم و ايشان نامه رنج از
اعتقاد اين عملي بيان زيباترين آن محتواي عليرغم رنجنامه
طي از پس ايشان."برنگرداندهام روي نظام از من" كه است
نشانه را نظام روابط در جاري كار راه آخرين قانوني مراحل
.است كرده طلب را خويش آزادي و رفته
فرد تكليفمدار ، تو قول به مرديست پدرت عزيز ، هدي
و نيست ستايشگري و تائيدكننده هيچ وامدار تكليفمدار
پدرت كارنميكند عمل ديگران خواستههاي و سلايق براساس
و روشنبينتر او.ميخواند خودش مدعيات با كه كاريست
.باشد داشته باور را "قهرمان" افسانه كه آنست از مدرنتر
تحقق عدم از ديگران شرمساري.تودههاست كار قهرماني
نفاق و خشونت به كه روياهاييميگيرد سرچشمه روياهايشان
كه باشند غوطهور غفلتهايشان در بگذار.است آميخته عملي
روا را خشونتي هر پريشانشان خوابهاي تعبير براي
.ميدارند
نيز من كه چرا.ميفهمم را تو درد ميكنم گمان:عزيز هدي
و سوختند سال سالهاي پدر آغوش از هجران جهنم در دخترانم
پي و رگ با هنوز جانكاهشان غم و كردند تحمل را پريشاني
جوان و جديد نسل عنوان به دخترانم و تو از.است عجين من
عميقتر ميكنم خواهش هنر و ايمان و علم و عشق كشور اين
مصلحت و سياسي گذراي ترفندهاي تمام از دور بهبيانديشيد
با.خيزيد بپا جديد دنيايي خلق در منافقانه انديشيهاي
براساس زيبا و شفاف ، دنيايي ما نفاق و خشونت دنياي نقد
فراهم انسانها آزادي و كرامت بر مبتني و عدالت و معنويت
.ميگويم شادباش صميمانه را پدرت آزادي.آوريد
آن از برخي كه كاريكاتور يك چاپ پي در
و مديرمسئول داشتند توهين برداشت
عذرخواهي آزاد روزنامه كاريكاتوريست
كردند
كه آزاد روزنامه در كاريكاتوري چاپ پي در :اجتماعي گروه
را يزدي مصباح آيتالله به توهين برداشت آن از عدهاي
در آزاد روزنامه كاريكاتوريست و مسئول مدير داشتند
.كردند عذرخواهي كاريكاتور اين چاپ از جداگانه نامههاي
خود نامه در آزاد روزنامه كاريكاتوريست كوثر نيكآهنگ
فرد به نسبت هجو و اهانت گونه هر از اثر اين:است نوشته
كه تخيلي كاراكتري به اشارهاي تنها و بوده مبرا مشخصي
.دارد ميكند حذفي برخورد مطبوعات با
هر از تبري ضمن:است نوشته خود نامه از ديگري بخش در وي
از عضوي عنوان به كاريكاتور اين از ناصواب برداشت نوع
ايران روزنامهنگاران صنفي انجمن و مطبوعات خانواده
احترام نيز و اسلامي اخلاق و شعائر حفظ به را خود التزام
كليه از كرده ، يادآوري حقوقي و حقيقي افراد كليه به
"جدا داشتهاند ، طرح از ديگري برداشت كه عزيز همميهنان
.ميخواهم پوزش
با نيز آزاد روزنامه مسئول مدير يزدانپناه رضا محمد
شده ياد كاريكاتور:است كرده اعلام نامهاي انتشار
نوع هر چنانچه اما است نكرده نهادي يا و فرد به اهانتي
مسئول مدير عنوان به شده ، آن از اهانتي استشمام و شائبه
.ميكنم عذرخواهي جدي طور به
شعائر به احترام جدي طور به آزاد روزنامه مشي خط:گفت وي
و اعتماد مورد شخصيتهاي بويژه افراد همه شخصيت و اسلامي
تاكيد روزنامه تحريريه اعضاي به همواره و است مردم عنايت
.كنند خودداري اهانتآميز مطالب چاپ از كه شده
روزنامه در مذكور كاريكاتور چاپ پي در است ذكر به لازم
خواستار قم علميه حوزه روحانيون و طلاب از گروهي آزاد
.شدند خواندند ، "كشور در موجود فرهنگي وضع اصلاح" كه آنچه
جمعه ، نماز پايان از پس تهراني نمازگزاران از جمعي همچنين
.كردند اعتراض فرهنگي سياستهاي برخي به
تماس در نيز اسلامي ارشاد و فرهنگ وزارت در موثق منبع يك
فوقالعاده جلسه كه كرد اعلام اسلامي جمهوري خبرگزاري با
براي (امروز) شنبه هفتروز ساعت مطبوعات بر نظارت هيات
.ميشود تشكيل آزاد روزنامه در كاريكاتور چاپ موضوع بررسي
|