دربرابرحكومت مردم حق
از منصوب را اميرالموءمنين كه ما اعتقادات به توجه با *
اين موءيد سال طول 25 در ايشان سكوت ميدانيم ، خدا جانب
و است داشته تعيينكنندهاي نقش مردم رضايت كه است مطلب
اين نميتوان تحميل با باشد نداشته وجود رضايت اين اگر
كرد سلب مردم از را حق
اشاره
دانشگاه استاد حجتالاسلامموسويان سخنراني متن زير مطلب
در مردم جايگاه و مردم خود بحث در وي است حوزه مدرس و
قرار تفحص مورد پيامبر و ائمه ديدگاه از را اسلامي حكومت
وظايف و حكومت قبال در مردم وظايف مقوله دو در و داده
مبحث در وي.است نشسته بررسي به مردم برابر در حكومت
و...و مردم جانب از مشروعيت مردم ، برابر در حكومت وظايف
از نهي و معروف به امر حكومت برابر در مردم وظايف بحث در
.است داده بسط و شرح را منكر
انديشه گروه
از مردم با مشاوره و مشاركت و سياسي گذشت و عفو مسئله
با بايد مردم بر حاكميت.است الهي حكم يك و حكام وظايف
برخاسته و حق به حاكميت ديني نظر از.گيرد صورت مردم ميل
نيز معصوم حاكميت در.است مردود مردم رضايت بدون خدا ، از
آن باشد نداشته وجود مردم رضايت اگر خداست جانب از كه
آيات امر اين دليل.دارد اشكال ديني لحاظ از حاكميت
.است قرآن در موجود
اختياري امر يك را آن پذيرش و دين اصل قرآن در مطرح آيات
اجباري و اكراه دين در) فيالدين لااكراه:است كرده مطرح
ما":ميگويد (ص)اكرم پيامبر به ديگر جايي در يا و (نيست
مذكر انت انما فذكر ،(نيستي جبار تو) "بالجبار عليهم انت
را مسائل تو (.است اين تو وظيفه بده تذكر مردم به تو)
.ميكنند انتخاب آنها خود كن ، مطرح مردم براي
اصل در وقتي كه ميشود استنباط اينگونه شده ذكر آيات از
حكومت در اولي تبع به نيست اجباري و اكراه هيچگونه دين
انت ما و بمصيطر عليهم لست آيات.ندارد وجود اكراهي نيز
اعتقادي مسائل گرچه است پيامبر به خطاب كه بالجبار عليهم
نفي را اعتقادي مسائل در اجبار اصل و است كرده مطرح را
محكوم قرآن در نيز سلاطين مورد در صفت اين اما است كرده
كار به را جبار تعبير فراعنه مورد در قرآن.است شده
قرآن نظر از يافتهاند جبار لقب كه حكومتهايي.ميبرد
.است محكوم فينفسه صفت اين چون هستند محكوم
به غلطي امر "حتما كه نيست معني اين به تنها جبار كلمه
كه افراد و جامعه مصلحت است ممكن بلكه شود ، حكم انسان
قبولانده جامعه به (ناحق به و حق به) شده مسلم حاكم براي
.باشد حق شده تحميل مطلب ، گرچه است ناپسندي امر جبر.شود
حق است ، درست راهش دارد يقين كه نيز پيغمبر مثال فرض بر
متون در تحميلكند تحميل ديگران بر را مطلب اين ندارد
مسئله حدود ، و احكام اجراي البته.ندارد وجود ما ديني
و احكام تسليم انسان مكتب ، قبول صورت در كه است ديگري
.شد خواهد مكتب ايدئولوژي
آنها رفتار از كنيم دقت ائمه و پيامبر زندگاني به اگر
مردم با امور همه در پيامبر مييابيم در بيشتري نكات
نقش جريانات همه در مردم و ميكردند مشورت
خداوند طرف از (ص)پيامبر.داشتند تعيينكنندهاي
برگزيدند خود جانشيني به را (ع)علي ([شيعيان] ما بهاعتقاد)
اين آنكه عين در كردند بيعت حضرت با مردم هم ظاهر به و
مطلب اين خم غدير در نيز مردم و بود خداوند جانب از امر
نقل قيس سليمبن توسط كه روايتي اما بودند ، پذيرفته را
.است مهمي نكته حاوي شده
در پيامبر كه است گفته (ع)علي ياران از قيس سليمبن
اين با كردند وصيتي اميرالموءمنين به خود عمر آخر روزهاي
به و پذيرفتند را شما درگيري هيچ بدون مردم اگر كه مضمون
كردند قبول را شما رضايت با و اجماع شما بر حاكم عنوان
در اگر اما.بپرداز مردم امور به و كن قيام توهم !علي اي
رفتهاند دنبالش به آنچه و آنها داشتند اختلاف تو مورد
.است داده قرار راهي برايت خداوند واگذار ، خود به را
از منصوب را اميرالموءمنين كه ما اعتقادات به توجه با
اين موءيد سال طول 25 در ايشان سكوت ميدانيم ، خدا جانب
و است داشته تعيينكنندهاي نقش مردم رضايت كه است مطلب
اين نميتوان تحميل با باشد نداشته وجود رضايت اين اگر
.كرد سلب مردم از را حق
براي شخص بهترين ميدانست آنكه وجود با (ع) اميرالموءمنين
انحراف به را حكومت است ممكن ديگران و است حكومت اداره
صحنه به مردم زيرا نشست ، كنار اين ، وجود با بكشند ،
.نيامدند
شرط مردم رضايت يا.است ولايت مقوم مردم رضايت اينجا در
احمدبن سنت ، اهل چهارگانه ائمه از يكي گرچه.است ولايت
كرد پيدا سلطه هم زور به حاكم اگر كه است گفته حنبل ،
را مطلب اين كلي به شيعه اما.باشند تسليم بايد مردم
است فردي تنها شخص اين نيز تسنن اهل بين در و ندارد قبول
.دارد قبول را زور با مشروعيت كه
و مشروعيت ايجاد جهت مردم راي آيا كه است اين بعدي نكته
منبع اگر يعني مييابد؟ تداوم آخر تا آن منشا عنوان به
آيا بدهند نظر و راي ولايت به نسبت و باشند مردم مشروعيت
ماندن قصد ولايت اين كه لحظاتي آخرين تا نظر و راي اين
راي مردم اگر ديگر عبارت به بود؟ خواهد پايدار دارد
بازگردند؟ خود تصميم از ندارند حق ديگر دادند
كه ديد خواهيم كنيم ، دقت (ع)مجتبي حسن امام سيره به اگر
داشته وجود لحظات آخرين تا بايد مشروعيت و نيست اينگونه
كند ولايت اعمال والي و باشد نداشته وجود رضايت اگر و
.ميكند پيدا جبري صفت
دست (ع)حسن امام ياري و حمايت از مردم كه هنگامي
را كار كنند تحميل را نظرشان اينكه بدون ايشان برداشتند
اينكه از پس نيز (ع)علي حضرت زمان در.كردند واگذار
درخواست بنابر (ع)علي حضرت دادند ، حكميت پيشنهاد خوارج
ديني ، حكومت شيوههاي بنابر افرادشان ، از نفر هزار 20
خلاف و اشتباه جامعه اينكه وجود با يعني.پذيرفتند
از بعد.كرد قبول و پذيرفت اميرالموءمنين بود ، انديشيده
بر آمدهام كه كرد اعلام شد حاكم كوفه در معاويه كه اين
امام قول از و ندارم كاري شما نماز به كنم ، حكومت شما
امر اين فهميد نيز حسن امام":كه گفت پررويي با (ع)حسن
".دانست صالح مرا و كرد واگذار من به را
به را خداي حمد و رفتند بالا منبر از نيز (ع)حسن امام
او من ميكندكه فكر معاويه !مردم":فرمودند و آوردند جا
شايسته را او مننيست اينطور.ميدانم حق خلافت براي را
خلافت براي را خودم من كه ميكند فكر اونميدانم خلافت
واگذار را خلافت دليل اين به من است ، نميدانم ، دروغ صالح
قرار مقام اين در اينكه به اوليترم همه از من.نكردهام
ياري مرا و اطاعت من از و بيعت من با مردم اگر و گيرم
قرار مردم براي را خود بركات زمين و آسمان ميكردند
".نميكردي طمع خلافت اين بر وتو ميداد
كافي را بيعت تنهايي به (ع)حسن امام بهتر عبارت به
سپس.ميدانند مهم را كردن ياري بلكه نميدانند ،
تو با داشتم ياراني و اعوان من اگر !معاويه":ميفرمايند
".نميكردم بيعت
و ميكنند (ع)علي حضرت قضيه به نيز اشارهاي (ع)حسن امام
به كاري ديگر ما كردند ترك را ما امت وقتي":ميفرمايند
".نداريم جامعه اين هدايت
امام كه ميشود روايت اميرالموءمنين از نهجالسعاد در
ميفرستادند ، منطقهاي به والي بهعنوان را كسي وقتي
تو به اگر.بخوان مردم براي حكمتوست ، اين كه ميفرمودند
بخواهم اينكه از من اما هستي والي آنها بر تو بودند راضي
سيره اينكرد نخواهم را كار اين و پرهيزدارم كنم ، تحميل
.است بوده حضرت آن
جماعت امام عنوان به را كسي وقتي نيز (ص)پيغمبر
ميگفتند نداشتند قبول را آقا آن گروهي اگر برميگزيدند
هر ندارند قبول را او مردم چون بگزارد نماز ندارد حق"
اين ".باشد نشده مرتكب گناهي و باشد خوبي انسان چند
و برود بين از مسلمين جماعت شكوه كه ميشود باعث موضوع
چنين در كه اسلامي جامعه شوكت و شوند جدا مسجد از مردم
.برود بين از ميشود داده نشان جاهايي
حكومت قبال در مردم وظيفه
و كند حفظ را آنها جايگاه و دهد بها مردم به بايد حاكم
مردم بر نيز وظايفي طرفي از اما.كند جذب را مردم رضايت
بعد از را وظايف اين ميتوانيم گرچه.است شده داده قرار
نهجالبلاغه روايات برخي در اينكه كما كنيم مطرح حقوق
اما.مردم حق و والي حق ;است شده مطرح حق عنوان به نيز
است حق چيزي اگر اينكه بر مبني دارد وجود حق در مسالهاي
اينجا از حق اثبات مشكل اما باشد ، نيز اثبات قابل بايد
اثبات را خود حق ميتواند چگونه جامعه كه ميشود ايجاد
تلقي وظيفه عنوان به مطلب اين ديگر روايات در لذا.كند
انجام را وظيفه اين كسي اگر يعني الهي وظيفه.ميشود
شد ، خواهد مشكلات دچار عالم اين در اينكه بر علاوه ندهد
شارع و است شرعي تكليف يك زيرا.دارد نيز اخروي مجازات
انجام بايد كه است گذاشته ما بهگردن را تكليف اين نيز
.دهيم
(ع)اميرالموءمنين فرمايش در كه مردم بر تكليف اولين
چنانچه اگر":ميفرمايند كه است اين است شده گنجانده
اين مردم وظيفه (شد كشته يا مرد) رفت جامعه بين از حاكمي
براي حاكم كه اين جز ندهند ، انجام اقدامي هيچ كه است
بايد كه است امت بر وظيفه اولين اين ".كنند تعيين خودشان
.دهند انجام
شود توجه آن به بايد سياسي بعد از كه وظيفهاي بالاترين
چه در وظيفه اين.است منكر از نهي و معروف به امر
نهي و معروف به امر وظيفه آيا است؟ گرفته قرار محدودهاي
كار كسي ديدم چنانچه اگر من كه است اين در فقط منكر از
نهي كار آن از را او و بگيرم را او جلوي داد انجام خلافي
قضيه سياسي بعد به ناظر كه داريم روايات در نكتهاي كنم؟
در را منكر از نهي و معروف به امر كه اينكه بر مبني است ،
حاكميت به مربوط را آن و ميكند مطرح كلانتر سطح
.دهند انجام را خود وظيفه موظفند ، مردم يعني.ميداند
و گذاشتم خطا را پايم نيز من اگر":ميفرمودند امت امام
".بگيريد مرا جلوي موظفيد شما شدم كشيده انحراف به
(ص) پيامبر.دارد وجود باب اين در نيز ديگري روايات
منكر از نهي و معروف به امر مردم وقتي تا":فرمودهاند
داشته تقوي بر تعاون اگر است ، بهخير كارشان ميكنند
خدا كردند ترك را آنها چنانچه است ، خير به كارشان باشند
ميكند مسلط برخي بر را برخي و ميگيرد آنها از را بركات
".كرد نخواهند پيدا آسمان در نه و زمين در نه كمكي هيچ و
كمكشان ديگر نيز خداوند كه است اين آسمان از منظور
دعا اينها كه است شده ذكر ديگري روايت در.نميكند
اگر كه داريم اعتقاد ما.نميكند خدااجابت اما ميكنند
.ميبخشد را او گناهان خدا كند استغفار دل ته از انسان
مردم خود آنكه مگر نميكند ، قبول خداوند اينجا در اما
مكاتب در كه را همگاني نظارت مااين پس.كنند ايجاد تغيير
تكليف بهعنوان ميكنند فرض حق عنوان به ديگر ملتهاي و
اقدام امور اين به نسبت كه است مردم وظيفه يعني داريم ،
انحراف به نبايد منكر از نهي و معروف به امر البته.كنند
و جوامع عليه كه باري خشونت برخوردهاي اين.شود كشيده
منكر از نهي و معروف به امر ميگيرد صورت..و جمعيتها
وظيفه اين به نسبت را جامعه ذهنيت مسائل ، اين بلكه نيست ،
.ميكند منحرف الهي
معروف به امر بحث در گفتار ده در مطهري مرتضي شهيد استاد
طلاب از عدهاي زماني كه ميكنند نقل منكر از نهي و
و ميشوند مدرسه وارد موسيقي آلات با فيضيه مدرسه
داشته وجود وسايل اين كه بودهايم مجلسي در ما ميگويند
را مجلس ما.است ميشده اجرا مجلس اين در برنامههايي و
:گفت حوزه رئيس.آوردهايم را وسايل اين و زدهايم هم بر
امر اين.بكنيد را كار اين نداشتيد حق.كرديد خلاف شما"
به امر كردن خراب بلكه.نيست منكر از نهي و معروف به
".است منكر از نهي و معروف
مورد منكر از نهي و معروف به امر در بايد نكات اين
درست شيوههاي روي بر بايد رو اين از و گيرد قرار ملاحظه
فكر ارزشها و خوبيها سوي به آنان جذب و مردم كردن آگاه
برنامهريزي بايد شرايط با متناسب زمان هر و كنيم
امروز درد به پيش سال نسخه 50.بياوريم عمل به ويژهاي
جامعه در ديگري گونه به را مسائل شما امروز.نميخورد
.ميكنيد ملاحظه و مشاهده
قابل مردم وظيفه درباره روايات از كه نكتهاي سومين
و حاكمانباشند خيرخواه بايد مردم كه اين است استنباط
جلوي ميبينند خلافي جايي اگر و كنند راهنمايي را آنها
.بگيرند را آن
|