توتاليتر نظامهاي قربانيان
(پاياني بخش) بيستم سده در توتاليتاريسم باره در تاملاتي
است ، شده يادآور درستي به بزانسون آلن كه همانگونه
آرمانهاي" دو هر كمونيسم و نازيسم كه است اين امر واقعيت
فداكاريهاي الهامبخش كه كردند ارائه را "كريمانهاي
هم و كمونيسم هم.بودند قهرمانانهاي اعمال و پرشور
مجذوب را نامداري انسانهاي و بلندپايه روشنفكران نازيسم
.ساختند خود
بسيج در طولائي يد توتاليتر نظامهاي كه است اين واقعيت
پشتيباني و هواداري از هم زماني مدت و داشته تودهها
به امر اين مظاهر و بودند برخوردار مردم چشمگير و گسترده
به.است شده ديده برانگيز ستايش رفتارهاي و اعمال صورت
خود از است بهتر واقعيت ، اين گرفتن ناديده يا انكار جاي
نظامهاي ويرانگرترين كه نظامها گونه چگونهاين كه بپرسيم
همه آن توانستند حال عين در بودهاند ، تاريخ حكومتي
سبب را ايثارگري و خودگذشتگي از روحيه دلاوري ، فداكاري ،
توتاليتر حكومتهاي چون كه باشد اين ميتواند پاسخ.شوند
ميانگارند محض حقيقت را خود ايدئولوژي و هستند مطلقگرا
البته ميشوند ، مردم در مطلقگرايانه رفتارهاي موجد لذا
.را مطلقگرايانه رفتارهاي نوع بدترين هم و بهترين هم
دو هواداران برانگيز ستايش و دلاورانه رفتارهاي باري ،
آرمان مشروعيت و مقبوليت موجب توتاليتر ، نظامهاي آتشه
آرمان اين ماهيت برعكس ، و ;بود نخواهد آنان دفاع مورد
.نميكاهد آنان ورادمردي دلاوري پهلواني ، ارزش از چيزي
.نميسازد فضيلتمند را آنان عقايد اصول انسانها ، فضيلت
را كساني سخن فقط ميگويد كه ميكند اشتباه پاسكال
درست:ميبازند جان خود آرمان راه در كه كرد باور بايستي
ولي ميدهد نشان را آنان اعتقادات قدرت امر اين كه است
.را آنها درستي نه
به دست استالين كه واقعيت اين بر تكيه با مارتلي رژه (5
چنين زد كمونيست حزب درون در فراواني تصفيههاي
داشتند ، وجود ضداستاليني كمونيستهاي":ميكند نتيجهگيري
ورث نيكلا ".نداشتند وجود هيچگاه ضدهيتلري نازيهاي اما
هيچگاه كه ميگويد و ميكند اشاره استدلال همين به نيز
يا كرده انتقاد هيتلريسم از نازي رزمندگان كه نشد مشاهده
".نمايند اصلاح درون از را سيستم تا باشند كرده كوشش"
به يا شدند استاليني سيستم قرباني كه كمونيستهايي وجود
رژيم سوي از خود ايدههاي تحريف ضد بر مقابله و مبارزه
آرمان به "رسمي" كمونيسم گواهخيانت برخاستند ، شوروي
.است كمونيستي
قرباني خود روبسپير.است ناكافي و ضعيف استدلال اين
را او امر اين اما.شد (ترور دوران) وحشت و ارعاب حكومت
.نميسازد بري داشت آن ايجاد در كه مسئوليتي از
با رفتارنازيسم مجموع در كه است اين امر واقعيت
اشغال كشورهاي مردم با تا بود متفاوتتر بسيار آلمانيها
همان به روسي جامعه با استالين رفتار كه آن حال شده ،
فتح كشورهاي مردم با كه بود سبعانه و ددمنشانه اندازه
از كوچكي اقليت نازيها ، اجباري كار اردوگاههاي در.شده
سالهاي 1934 فاصله در كه حالي در داشت ، وجود آلمانيها ،
در.شدند فرستاده گولاگ به روسي ميليون پانزده تا 1947
را بيگانه كشورهاي مردم خصوص ، به هيتلري ، رژيم واقع ،
رژيمهاي كه آن حال ميداد ، قرار كشتار و يورش مورد
بيگانگان بر را خود مردم شكنجه و آزار و كشتار كمونيستي
رژيمهاي براي نميتواند هم امر اين ;ميداشتند مقدم
اين بر رسم جزا ، حقوق درشود محسوب امتيازي كمونيستي
شمار به سنگين بسيار بس جرمي خود خانواده كشتن كه است
.ميآيد
است نوشته خود سرمقالههاي از يكي در كلمباني ژانماري (6
آب كه دربردارد را كردن خطر كمونيسم سياه كتاب محتواي كه
استدلالي به واقع در و بريزد ، تندرو راستگرايان آسياب به
پيشداوري" از وي.است جسته توسل استراتژيكي نوع از
آورده ميان به سخن "ملغمه" و "سادهسازي" ،"ايدئولوژيكي
و نازيها جنايات دانستن همتراز":كه مينويسد و
از را ما كه سدهايي آخرين تا شد خواهد سبب كمونيستها
بين از ميكنند ، حفظ افراطي راست به بخشيدن مشروعيت
استنباط چنين كلمباني ماري ژان استدلال اين از ".بروند
راستگرايان به "نبخشيدن مشروعيت" راه تنها كه ميشود
تبهكاريها و جنايتها همه بگوئيم كه است اين افراطي
از برخي كه اين ديگر سخن بهنيستند همارزش و همسنگ
اساس بر اما.نيستند ديگر تبهكاريهاي پليدي به تبهكاريها
ضابطهاي؟ و ملاك چه
آسياب به آب كمونيسم جنايات افشاگري كه استدلال اين
پردازيهايي لفظ همانند درست ميريزد ، افراطي راستگرايان
در بسيج و آمادگي به را مردم وي.ميكرد استالين كه است
بر استاليني لفاظي اين.ميخواند فرا مشترك دشمن برابر
برخي كه آنجا از:است گرديده بنا سادهاي صوري قياس يك
نقد به از لذا نيستند ، نشر و حشر قابل كمونيستها ضد
خوراك مبادا تا شود ، خودداري بايستي كمونيسم كشيدن
از كمونيسم ضد بر بتوانند و شده كمونيستها ضد تبليغاتي
.كنند بهرهبرداري آن
بديهي بپذيريم ، را كلمباني ماري ژان توصيه و سخن اگر ما
را آن خطر كه تاريخي پژوهش گونه هر از بايستي كه است
را زيانآور و نادرست و ناروا انديشههاي كه دربردارد
پل ژان پاي جاي پاي سان ، بدين و.بشوئيم دست كند ، تغذيه
اردوگاههاي خصوص در بايستي ميگفت كه گذاشت خواهيم سارتر
كورتوآ استفان.نمائيم اختيار سكوت شوروي در اجباري كار
اينان":ميگويد سياه كتاب مخالفين و منتقدين درباره
محيطهاي كه (9)سياسي كميسر فرهنگ و آداب از هنوز
است ، كرده آلوده را ما انتشاراتي و مطبوعاتي روشنفكري ،
(10)".برنداشتهاند دست
كشيدن پيش با كمونيسم سياه كتاب انتقادگران از برخي (7
شكنجه و زجر به توجه با و هيتلري آلمان در يهوديان مسئله
رژيمهاي ميان مقايسه آنان ، ضد بر سوم رايش يافته سازمان
قرار اعتراض مورد و دانسته نادرست را نازي و كمونيستي
را يافته سازمان شكنجه و زجر اين آنان ، دادهاند
و حد كه ميدانند جهان تاريخ در "فرد به منحصر" پديدهاي
.است "ناپذير توصيف" راستي به و نبوده متصور آن بر حصري
ببريم ، سوءال زير را يهودكشي "بودن فرد به منحصر" اين اگر
پديده يك عنوان به نازيسم با كه شد خواهد آن نتيجه
بپذيريم را آن اگر برعكس ، و.كردهايم برخورد معمولي
خواهيم را مطلق شر نازيسم در ما كه شد خواهد آن نتيجه
.بود نتواند ديگري شر هيچ با قياس قابل كه شري يافت ،
كردن اعلان كه است روشن نگار ، تاريخ يك گاه نظر از
امكان نه ما به "فرد به منحصر" پديدهاي مثابه به نازيسم
.را آن تحليل امكان نه و ميدهد را پديده اين فهم
قرار تاريخي رويدادهاي ديگر با ارتباط در كه رويدادي
رويدادي رويدادي ، چنين.نيست فهم قابل واقع در نگيرد ،
خاصي مكاني و زماني احوال و اوضاع در "الزاما كه -تاريخي
در محض ايدهاي صورت به فقط و نميشود محسوب -گرفته شكل
پديدهاي منزله به را نازيسم ما اگر وانگهي ، .آمد خواهد
ما:دربردارد تناقضي امر اين بپذيريم ، "فرد به منحصر"
كنيم رد را نظام دو بين مقايسه ميتوانيم صورتي در فقط
اين نميتوانيم و بيابيم ، "مطلق" تفاوتهاي دو آن ميان كه
.نظام دو آن مقايسه با مگر بيابيم را مطلق تفاوتهاي
مثابه به نازيها جنايات پذيرش عدم كه اعتقاد و نظريه اين
جنايات اين كه شد خواهد آن موجب "فرد به منحصر" رويدادي
دفاع غيرقابل دهيم ، جلوه اهميت كم و "ساخته مبتذل" را
مختلف جنايات كه گذاشته اين بر را فرض نظريه اين.است
و يگانه رخدادي كه كشتارهايي و ميكنند ، حذف را يكديگر
.برخوردارند كمتري قبح از نميآيند ، شمار به فرد به منحصر
جنايتي بخشش و توجيه موجب جنايتي هيچ كه است اين حقيقت
و ناهنجار نتيجه ضمن در مذكور نظريه.نميشود ديگر
فقط حكومتي ، سيستم يك ما چنانچه:دربردارد هم زيانباري
كه است اين مفهومش بدانيم ، "مطلق شر" را ، سيستم يك
در حكومتي سيستمهاي ديگر كشتارهاي و جنايات و تبهكاريها
مثال ، عنوان به.ميآيند شمار به نسبي آن با مقايسه مقام
اهميت كم و شدن مبتذل موجب كمونيستها جنايات يادآوري اگر
جنايات يادآوري ميگردند ، نازيها جنايات دادن جلوه
و ساخته مبتذل را ديگر حكومتهاي جنايات "الزاما نازيها
يك فقط كه اين براي "نتيجتا و ميدهند جلوه اهميت كم
نمائيم ، معرفي فرد به منحصر را (نازيسم جنايات) خاص مورد
.زدهايم همگاني "سازي مبتذل" يك به دست واقع در
"سازي مبتذل" واژه آيا كه بپرسيم ميتوانيم خود از ما
هانا) "شر ابتذال" "مسلما نه؟ يا است مناسبي واژه "اصولا
از جزئي خير همچون نيز شر كه آن دليل به دارد وجود (آرنت
.است آدمي فطرت
رويدادي يك كه كنيم اعلان تعصب و جزميت به ما چنانچه
نميتواند ديگر رويداد اين صورت آن در است ، فرد به منحصر
گذشته از ميگوئيم ما كه هنگامي.باشد عبرتآموز برايمان
گذشته ، اين كه است آن مستلزم امر اين گرفت ، درس بايستي
آموختن درس وگرنه باشد ، توليد باز قابل حدودي ، تا كم دست
يادآور هم باز تودرو كه گونه همان.ندارد سودي گذشته از
براي چيزي هيچ است ، فرد به منحصر كه آنچه":است شده
ميان مقايسه از كه كساني همان ".نميآموزد ما به آينده
نظرهايي و انديشهها كليه برميآشوبند ، كمونيسم و نازيسم
يكسان نازيسم با را نيست آنان پسند و خوشايند كه
.است غيرمنطقي و بيربط راستي به كار اين.ميانگارند
است پديدهاي نازيسم كه ميكنند ادعا و اظهار كه هماناني
و پيدايش خطر كه ميگويند اطمينان با ،"فرد به منحصر"
و بيربط هم كار اين.دارد وجود روزه هر آن ظهور
است پديدهاي نازيسم كه گفت نميتوان.است غيرمنطقي
.دارد حضور جا همه در بالقوه صورت به اما "فرد به منحصر"
تكرار ديگر است "فرد به منحصر" كه رويدادي تعريف ، برحسب
قابل رويداد اين كه داريم عقيده اگر برعكس ، و.نيست شدني
.نيست "فرد به منحصر" ديگر صورت آن در است ، تكرار
درواقع نازيسم پديده "فردبودن منحصر" مبتنيبر فرض و نظر
با نازي دژخيمان كه بپذيريم اگراست متافيزيكي استدلالي
كه است طبيعي نيستند ، مقايسه قابل تاريخ دژخيمان ديگر
.كرد مقايسه قربانيان ديگر با نتوان نيز را آنان قربانيان
.داشت خواهد درپي را قربانيان بيهمتائي دژخيمان ، مطلق
استدلال اين با بنابراين.مطلق خير دربرابر مطلق شر
يهود قوم بر كه آزاري و كهاذيت شود مي گرفته نتيجه
رنجهاي نيز و است قوم آن بودن برگزيده از ناشي شد وارد
يك از ناشي بلكه نيست تاريخي حوادث از ناشي" يهود قوم
يهوديان كه شده اين باعث كه است الهي وارونه رحمت نوع
".آيند بهشمار مسيح قوم همان
نگرش اين توصيف براي روسو وهانري مورن ادگار دانيل ، ژان
را دژخيمي ليكن (11).گفتهاند سخن "محوري يهود" از نظر و
كه بيمعناست اندازه همان پنداشتن مطلق شر منزله به
اين غير در پنداشتن ، مطلق خير مثابه به را قربانياي
انسانها از برخي نابودكردن كه باشيم معتقد بايستي صورت ،
اين و انسانها ، ديگر نابودكردن از نابخشودنيتر است عملي
و ميداشتند باور بدان نازيها "دقيقا كه است نظري
وجودشان ز به عدمشان كه دارند وجود انسانهايي" ميگفتند
".است
مرتبه داراي "ذاتا انساني طبقه و دسته هيچ قومي ، هيچ
لحاظ به نميتواند هيچكس.نيست برتر اخلاقي يا وجودي
آن ادعاي خود ، تاريخ يا خود ، منشاء و اصل خود ، اعتقادات
.است ديگران از برتر "ذاتا كه باشد داشته را
.نيست ممكن افراد اخلاقي قضاوت پرتو در گذشته فهم و درك
پرداخت تاريخي قضاوت به نميتوان افراد اخلاقي ديدگاه از
بنا تنفر و انزجار ابراز شالوده بر اخلاق اين كه چرا
حسادت از غيرشرورانه شكلي ارسطو گفته به كه شده نهاده
را او درحقيقت چيزي يا كسي به نسبت انزجار ابراز با.است
تحليل بر را راه امر اين و ميخوانيم نادرست و زشت
صلاحيت سلب باشد قرار اگر" روسه كلمان قول به.ميبندد
صورت آن در گيرد ، انجام افراد اخلاقي دلايل برمبناي
سلب آن از كه چيزي يا شخص فهميدن براي كوشش هرگونه
به بياعتنائي براي مجوزي يا ميگردد بيمعنا شده اعتبار
مترادف هميشه اخلاقي حكم اينگونه صدور كه طوري به.آن
درباب حتي و نكرده تحليل را قضيه آدمي كه اين با ميشود
".نداند فكركردن شايسته را آن يعني نكند ، تفكر "اصلا آن
واقعيت اين نازيسم يا كمونيسم از اخلاقي انتقاد وانگهي ،
اخلاق به بياندازه نظامها اين خود كه ميگيرد ناديده را
آنها.ميزدند را آن لاف و كرده مباهات و تفاخر
ميخواستند بلكه بردارند ، ميان از را اخلاق نميخواستند
روياروي را خود اخلاق يا آورند بهوجود ديگري اخلاق
.دهند قرار ديگران اخلاق
ايدئولوژي سرسخت مدافعان":كه ميشود يادآور بادياو آلن
منحصربهفرد كه هستند امر اين به پايبند آنجا تا اخلاقي
اغلب ، كه ، دهند قرار شر چارچوب در را يهودكشي پديده بودن
پديدهاي نازيسم كه ميشوند امر اين منكر چرا و بيچون
بسيار "بشر حقوق دموكراسي" هواداران [..] بود سياسي
عرصه بهمثابه را سياست آرنت ، هانا مانند دارند ، دوست
از بيش هيچكس كه آن حال [...] كنند توصيف و تعريف همبودي
توتاليتر نظامهاي "نبود آلمانيها همبودي مشتاق هيتلر
است كافي فقط آنها محكومكردن براي.سياسياند نظامهايي
:قبولاند غيرقابل و بد سياسي نظر از كه بدهيم تشخيص كه
محكوم براي بهتنهايي آنان بيروح و پست سياسي خصوصيت
.است كافي آنها كردن
درحقيقت انساني ، امور به مطلق شر مفهوم ساختن مرتبط
وجود جهان اين در مطلقي امر كه آن دليل به بيمعناست ،
ميدهد ، اجازه بشر معلومات و معرفت كه آنجا تا.ندارد
وجود "اندازه و بيحد" مصيبتهاي و رنجها كه گونه همان
هيچ با را آن نتوان كه جناياتي نيز همانگونه ندارد ،
كه شيوههايي شايد.ندارند وجود كرد ، مقايسه ديگري جنايت
ابتكاري و تازه ميشوند برده بهكار جنايتي ارتكاب براي
جنايتي چنين كه نيست آن بر دليل امر اين ولي باشند ،
آن ماهيت از عملي جنايتكارانه خصوصيت.است "منحصربهفرد"
آن ارتكاب براي كه شيوههايي از نه و ميگيرد سرچشمه
احوالي و اوضاع يك در رويدادي هر.شدهاند برده بهكار
ديگري رويداد با را آن ميتوان دليل همين به و ميدهد رخ
عمومي است منحصربهفرد كه حال عين در رويدادي هر.سنجيد
و متمايز.سنجشپذير بسيار و منحصربهفرد بسيار هست ، نيز
تاحدي توتاليتر نظامهاي ديگر از توتاليتر نظامي مجزاكردن
از را مهم اين كه ميشود موجب بپنداريم مطلق شر را آن كه
به را خويش دشمنان توتاليتر نظامهاي خود كه ببريم ياد
حكومتهاي گرفتن درنظر.ميكردند توصيف مطلق شر منزله
اين ادعاي پذيرفتن يعني مطلق ، شر منزله به توتاليتر
جاي.آنها از خوردن فريب و خود مخالفين درباره حكومتها
چارچوب از بيرون در مطلق شر بهعنوان حكومتها اين دادن
.آنها مكتب از كردن پيروي يعني بشريت ،
|