تاريخ پويه در ايراني هويت
مليت ، و (هويت) كيستي مفاهيم تبيين و بازانديشي :آمد در
مدرن انديشه گسترش و پيدايي برآيند آن ، امروزين معناي در
بنيان بر (روشنگري عصر از پيش) باستاني انسان كيستي.است
در و ميشد آشكار اجتماعي گروه با يگانگي و همدلي احساس
و نخستين نقش اسطورهاي ، ديني ، و عاطفي عوامل ميان اين
با عصرروشنگري ، از پس از اماداشتند تعيينكنندهاي
و فلسفي ادبيات در هستي و انسان از نويني تعريف درآمدن
در موءلفه نخستين عنوان به انساني فرديت غرب ، سياسي
فوكو ، گفته به چنانكه.شد شناخته فرهنگي و اجتماعي تحولات
.درآمد هستي ساحت به دكارتي شناساي سوژه عنوان به انسان
همه پيراموني كشورهاي به ورود با غرب ، گستر جهان فرهنگ
اين از.زد هم بر را آنان گذشته هويتي و قومي موازنههاي
پرسشهاي از بخشي سو ، اين به سال پنجاه و يكصد حدود از رو
يا هويتيابي را ايران روشنفكري گفتمانهاي بنيادين
چنين نظر به.است ميداده تشكيل فرهنگي خويشتنشناسي
دقيق طرح در روشنفكريمان گفتمانهاي بيشينه كه ميرسد
بودهاند خطا و لغزش دچار فرهنگي چيستي و كيستي از پرسش
و همبسته طرحي جاي به شده ياد گفتمانهاي در كه چرا
چندپاره شمايي ايران ، فرهنگ و تاريخ دورانهاي از متقابل
چشم به ايران فرهنگي رخسارههاي از متضاد و ناهمگون و
به ايراني روشنفكران انديشه در رو اين ازميخورد
غرب /ايران يا اسلامي ايران /باستان ايران چون تقابلهايي
ايران فرهنگي دورههاي از يك هر بيگمانبرميخوريم
به مشروطه از نوين ايران و اسلامي ايران باستان ، ايران)
را معرفتشناختي و هستيشناختي گونهگون ساحتهايي (بعد
و همكنشي ميشود ، فراموش ميان اين در آنچه ولي دربرداشته
در فرهنگي حيات گوناگون ساحتهاي اين درآميختگي
كه ماست بر امروزه.است بوده "ايران" نام به زيستجهاني
فرهنگي گسترههاي ميان چندگانه يا دوگانه تقابلهاي از
(De Construction) بنفكني دريدايي شيوهاي به ايران ،
جغرافيايي در را آنها تعامل و پيوستگي چگونگي و نموده
.نماييم تبيين ايران نام به فرهنگي
باستاني سده چندين فرهنگ از نميتوان كه گونه همان
در اسلامي فرهنگ نقش از توان نمي نيز پوشيد ، چشم ايران
غافل دو آن آميختگي درهم و ايراني فرهنگ به ژرفابخشي
هويتي كه غرب مدرن فرهنگ به توجه از همچنين ماند ،
امروزه.بود بيبهره نبايد و نشايد بخشيده ما به دگرگونه
و سيال هويتهايي با درآمدهايم ، ميلادي سوم هزاره به كه
نگرشي با و ديگر بار بايد رو اين از روبهروييم روان
خويش فرهنگي يكسونگريگذشتههاي از دور به و ودقيق پويا
آغازين در و كرده بازشناسي كنونيمان جايگاه و درموقع را
نقشي فرهنگي تبادلات پهنه در فرهنگها ، گفتگوي سال روزهاي
ميآيد ، پي از كه مطلبي.باشيم داشته كارا و سازنده
قرن پايان در ايراني هويت" همايش در سخنراني سه چكيده
و روز دو مدت به همايش اين.است لندن دانشگاه در "بيستم
ميانه و نزديك خاور مطالعات مركز فارسي بخش همكاري با
پيشنهاد به و (Urosevic) يوروسويك موءسسه و لندن دانشگاه
در 26 فرزاد نرگس دكتر و مجتهدزاده پيروز دكتر مديريت و
عمده.شد برگزار (آوريل 1998 و 16 15) فروردين 1377 و 27
:از بودند عبارت همايش اين در سخنراني موضوعات
و ايراني هويت بازشناسي طرق ايراني ، هويت مفهوم و تعريف
و جغرافيايي عوامل نقش نو ، نسل به آن شناساندن راههاي
شكلگيري در آيين و دين نقش ايراني ، هويت قوام در اقليمي
از پيش) ايراني هويت تاريخي پيشينه بررسي ايراني ، هويت
ايراني ، هويت و اقوام ،(غرب و ايران اسلام ، از پس اسلام ،
انديشمندان همايش اين در..و ملي هويت فراروي چالشهاي
دكتر پاريزي ، باستاني ابراهيم دكتر چون خارجي و ايراني
تاپر ، ريچارد دكتر اسكافيلد ، ريچارد دكتر بياني ، شيرين
باوند هرميداس دكتر احمدي ، حميد دكتر بيوار ، ديويد دكتر
"ملي مطالعات" مجله از سخنرانيها متن.داشتند حضور...و
.است شده گرفته
ارشاد محمدرضا از تنظيم و تهيه
فراي ريچارد :سخنران
باستان دوران در ايراني هويت فرآيند
فرهنگ و دين زبان ، بايد را ايرانيان هويت مهم عامل سه
تحولات دستخوش تاريخ گذر در عوامل اين سه هر.دانست
رشد ايران در محلي زبانهاي كه هنگامي "مثلا.شدهاند
شده ضعيف و سست فارسي رسمي زبان نسبت همان به كردهاند ،
و مذهب عامل در تغيير اثر بر هويت ، در ديگر تغيير.است
خود ، سياست مقتضاي به ايران پادشاهان.است داده رخ دين
در واحد مذهب يك اشاعه از ناگزير واحد ايراني ايجاد براي
همگرايي و يگانگي عامل واحد مذهب يعني.بودهاند ايران
مهمي نقش آن ، از منبعث فرهنگ و مذهب اين بنابر.است بوده
مهمترين قبايل و خانواده.ميكند ايفا هويت تعيين در
.بودهاند تاريخ طول در ايراني هويت معرفي و نگهداري عامل
تبديل براي اسلام از حاكمان ايران ، به اسلام ورود از پس
كه بهطوري.كردند استفاده واحد مجموعه يك به ايران
لواي تحت همچنان اسلام از پيش ايران رسوم و آداب و فرهنگ
.ماند پايدار اسلام
را ايران عمده بهطور كه خطراتي نوزدهم قرن آغاز با
و ضعف موجب عواملي اما.بود غرب طرف از ميكرد ، تهديد
عبارت كه عواملي ;ميشد خطر اين برابر در ايران زبوني
با مخالفت اروپايي ، كشورهاي علمي و صنعتي رشد:از بودند
اين...دمكراسي مانند مباحثي طرح مذهب ، در بنيادگرايي
ازبكها ، سوي از آن از پيش كه خطراتي با جديد خطر
تفاوت "كاملا ميكرد ، تهديد را ايران ديگران و عثمانيها
تا شد موجب موضوع اين از ايرانيان ناآگاهي اما.داشت
.دهند نشان مناسب واكنش خطر اين برابر در نتوانند
روابط در كه تازهاي دگرديسي روسيه ، انقلاب عصر در
كه چراگذاشت تاثير هم ايران بر آمد پديد بينالمللي
.كند تامين ايران براي سياسي جديد فضاي توانست انقلاب اين
مليتپرستي نوعي فضايي ، چنين آمدن وجود به موازات به
است داده بروز را خود آثار مقاطع برخي در كه گرديد احيا
تا ساخت ، مهيا ايراني براي جديدي عرصه موقعيت همين و
در هنوز كه هرچند.يابد دست رنسانس نوعي به بتواند
.نداشت وجود كافي استقلال اقتصادي و سياسي تصميمگيريهاي
براي سياسي هماننوزايي ايران نفت شدن ملي نهضت واقع در
تمامي با اما.بود ايران در مليت درك و اقتصادي استقلال
نبودند جايگاهي از برخوردار مردم هنوز شده انجام تلاشهاي
.شوند آگاه بينالمللي تصميمگيريهاي از كه
بردن ميان از و مطلوب كمال به رسيدن براي ايران ملت
پيش همچنان مثبت ، نكات به بخشيدن قوت و تاريكيها
.رسيدند اسلامي انقلاب به نهايت در تا ميرفتند
با داشت ، دنبال به آثاري ايران براي كه ديگري پديده
.يافت ادامه اروپا تحولات با و شد آغاز سابق شوروي تجزيه
ايجاد بينالمللي روابط در جديدي نظم توانست موضوع اين
.آورد بوجود ايران براي نويني موقعيت كرده ،
شده جدا ايران از كه سرزمينهايي مردم نوزدهم قرن در
فراموش را خود اصلي هويت...و افغانستان مانند بودند ،
براي خاصي موقعيت مذكور تحولات و تغيير اما.كردند
مراودات بتواند كه طوري به ;داشت پي در ايران و ايرانيان
دهد توسعه كشورها اين با را خود سياسي و تجاري و اقتصادي
.سازد علاقهمند خود تمدن و فرهنگ به را آنها ديگر بار و
جلوگيري امر اين از تاكنون بسيار تلاشهاي با غرب ليكن
.است كرده
.روبروييم آن با كه است ديگري مسئله اروپا جديد تعريف
محدوده برمبناي نه است ، فرهنگ براساس اروپا جديد تعريف
ميكنند تقليد اروپا از كه جوامعي اساس براين.جغرافيايي
اين لذاميروند شمار به آن جزء وابستهاند ، آن به يا و
كه روسيه از بخشي يعني.ميشود كشيده ارس مرز تا تعريف
اين مردم هست ، نيز اروپايي و ايراني فرهنگ داراي
و تضاد نوعي به و كردهاند فراموش را خود گذشته سرزمينها
.آمدهاند گرفتار تناقض
نيست ، بدي پديده شدن جهاني.است شدن جهاني ديگر موضوع
نيست هويت فراموشي معناي به واحد جهان كه دانست بايد ولي
را هويتش و خود فرد هر كه بود نخواهد معني اين به و
.كند فراموش "كاملا
مسئله است ، مواجه آن با ايران كه ديگري مقوله آخر ، در و
براي تا مايلند قدرتها از پارهاياست خليجفارس جزاير
.كنند سرمايهگذاري جزاير قضيه روي خويش مقاصد به رسيدن
محمدعلياسلاميندوشن دكتر:سخنران
ايراني هويت و اسلام
سلسله سقوط ايران ، ساله هزار سه تاريخ در رويداد مهمترين
با واقعه اين تفاوت.است ايران به اعراب ورود و ساساني
.است مذهب تغيير گذشته ، سرزمين براين كه ديگري حوادث
و ژرف دگرگونيهاي از سلسلهاي خود دنبال به كه تغييري
عبارت دگرگونيها اين مهمترين از پارهاي شد موجب را شگفت
:از بودند
مشاركت امكان آمدن فراهم و ساساني طبقاتي نظام فروپاشي
ورود و مرزها شدن گشوده ;خويش سرنوشت تعيين در طبقات
پا تازهاي فرهنگ آن اثر بر كه كشور داخل به اقوام ديگر
.نهاد عرصه به
سپري را حيرت دوره يك ايرانيان دگرگونيها ، اين آغاز در
از.كجاست جديدشان جايگاه نميدانستند آن طي كه كردند
در و ميگرفتند قرار تحقير مورد نيز بنياميه خلفاي سوي
متحمل فراوان توهينهاي اجتماعي سلك و جزيه پرداخت
اعراب ، از شاخهاي كمك به خراسان ، سپاه سرانجام.ميشدند
پيامبر خويشاوند كه را عباسيان و برانداخت را بنياميه
اسلام نام به نيز عباسيان ولي.نشاند آنان جاي به بودند ،
اسلام روح با كه كردند زنده را ساساني عصر اوضاع همان
از پسبود ناآرام كشور دوران اين تمامي در.داشت مغايرت
و صفاريان طاهريان ، مانند فرهنگي حكومتهاي عباسيان
آنها از اما.يافتند استقرار ايران در..و سامانيان
جايگزين را فرهنگي سيادت نوعي كه بود فرهنگي نهضتي مهمتر
طراحي عامدانه را سياستي چنين هيچكس.گرداند سياسي سيادت
:آورد پيش را آن عامل دو.آمد پيش خود به خود بود ، نكرده
ديگري و فرهنگي پشتوانه و ايراني ديناميسم ذخيره يكي
.ميطلبيد را خود مناسب واكنش كه زمانه احوال و اوضاع
افتاد ، بهكار -موجوديت حفظ براي دفاعي وسيله -فرهنگ
.زندهايم ما:بگويند بتوانند آنكه براي
رسيد ، فرا حيراني دوران اندك اندك بعد به دوم قرن از اما
راه در كه مقفع ابن:چون افرادي قرن اين در كه هرچند
طبري جرير محمد يا ميكوشيد ، ايران گذشته شخصيت بازيافت
مورد توامان را ايران گذشته تاريخ و قرآن تفسير كه
آزادگي مبلغ كه حلاج منصور حسين يا و ميداد قرار ملاحظه
.داشتند وجود نيز بود ، تحجر برابر در
زبان تكوين يكي ;پيوست وقوع به مهم رويداد دو سوم قرن در
ايرانيان اصالت سند كه فردوسي شاهنامه خلق ديگري و فارسي
چون افرادي گرايي علم روحيه با واقعه دو اين اگر.است
سيماي ايرانيان ميشد ، همراه..و ابنسينا فارابي ،
سلجوقي نژادان توراني ورود اما.ميگرفتند خود به ديگري
ايران.آورد پيش دگرگونهاي وضع...و خوارزمشاهي و
به مستمر دفاعي وضعيت بناچار و پيمود ديگري جهت ناگزير
از ايرانيان كه است اين توجه قابل نكته يك.گرفت خود
.كردند جدا فاتح قوم از را اسلام حساب ابتدا همان
زيرا نبود ، ايراني مليت از حرف هجري چهارم و سوم قرن در
ميان در بودن ايراني از حرف اما بود ، شده پاره پاره كشور
.بود
معناست؟ چه به بودن ايراني
حوادث و سرزمين اين جغرافيايي وضع زاييده بودن ايراني
تا است فرهنگ يك به اشاره بيشتر آن از مراد و است تاريخي
شمار به فرهنگي دو ايرانيان صورت اين در.نژاد يك
و هستند خود سرزميني پيشينه به وابسته يكسو از ميآيند ،
ايراني.ميگيرند قرار اسلام تعاليم كنار در ديگر سوي از
جدا خود ايراني هويت از ميتواند نه واقع در مسلمان
.بكشد دست مذهبيش اعتقادات از ميتواند نه و بماند
آن به و نبودند آگاه دوگانه وضع اين به "اكثرا ايرانيان ،
شده فرهنگي سرشت جزو واقع در وضعي چنين نميانديشيدند ،
حال همان در اماميشود پنداشته طبيعي امري و است
شمرده دينگرا يا و ايرانگرا كه هستند و بوده نيز افرادي
در آميختگي روش موضوع ، اين درك با سرانجام اما.ميشوند
.گرفت خواهند پيش
هويت موضوع به را سومي عامل غرب ، تمدن با ايراني برخورد
تركمانچاي قرارداد را آن آغاز ميتوان.كرد اضافه ايراني
انگلستان و روسيه استعماري ، قدرت دو با ايران.دانست
.گرديد بينالمللي معركه وارد پس آن از و شد همسايه
يك با خود ، ديرينه فرهنگي و تمدني كولهبار با ايران
سنتي ، يكسره تفكري طرز با و روستاييماب كمابيش زندگي
.شد باز ديگر دنيايي به چشمش
بويژه صنعت ، به ايران كه شد سبب روسيه از خفتبار شكست
.آورد روي نظامي صنعت
دو اميركبير ، و فراهاني مقام قائم ارتباط همين در
ناپرهيزي اين سر بر را خود جان تجدد از استقبال نماينده
خرج به مقاومت خود سنتهاي حفظ سر بر ايراني.نهادند
چه تجددخواهي در تندروي كه ديديم هم آن از بعد و ميدهد
.آورد بار به واكنشهايي
از آرامآرام نيز ايران و است بيشتر زمانه زور حال هر به
.نهاد جلو به پا مشروطه و ميشد بيدار زمستاني خواب
ميكند نوسان سنت و تجدد مقوله دو ميان در ايران باري ،
تزلزل بر حالت اين.نوجو هم و سنتگراست هم خود ذات در
برابر در سهگانه محور يك اكنون.ميافزايد او هويتي
ايراني هويت.تجدد و اسلاميت ايرانيت ، :دارد قرار ايراني
فرهنگي پرورده ايرانيان.ميگيرد شكل محور سه اين برگرد
به كه آورده بار را آنان طوري فرهنگ اين.هستند تلفيقي
از.بينديشند هم مقولات ديگر به و نكنند بسنده باور يك
هستند خيامي كمي هم تشرعي ، هم و هستند عرفاني هم رو اين
مايل هم دارند ، خود در را اسلام از پيش تهنشينهاي هم و
در كه ندارند ابا سيال انديشه اين از هم و تجدند به
تقسيم را نواهي و اوامر يعنيباشند تفكيكگر قدري نهايت
.ميرود آن به ميلشان كه ببينند همان را صواب و كنند
|