مشاركتي دموكراسي
دبنوا آلن
نادرزاد بزرگ :ترجمه
غفلت اصلمورد دارد سعي دبنوا آلن زير مقاله در :اشاره
عبارت كه فرانسه كبير انقلاب شعار در "برادري" شده واقع
دهد ، قرار توجه مورد را برادري و برابري آزادي ، از بودند
افراد كه ملي واحد چارچوب در برادري اصل است معتقد او
ميدانند مشترك تاريخ و ميراث يك به وابسته را خود
.بگذارد نمايش به را مشاركتي دموكراسي ميتواند
دموكراسي و ليبرال دموكراسي خلاف "كاملا دموكراسي اين
. ميكند عمل تودهاي
بحران از عبور جهت عاجل حلي راه غرب براي است معتقد او
كتاب از زير مقاله مطالعه است ، يافته ليبرال دموكراسي
تقديم كه است شده گزيده "دموكراسي مباني در تامل"
.ميشود گرامي خوانندگان
انديشه گروه
.ميكنند تلاقي هم با نقطه يك در روسو و منتسكيو افكار
حجم با را (حكومت شكل يعني) سياسي فرم متفكر ، دو اين
.ميدانند مربوط و متناسب مملكت اراضي وسعت و جمعيت
كه است اين كوچك ممالك طبيعي خاصيت":مينويسد منتسكيو
اين ممالكمتوسط طبيعي خاصيت.شوند اداره جمهوري صورت به
خاصيت.كنند فرمانبرداري پادشاه يك از آن مردم كه است
بر مستبد سلطان يك كه است اين بزرگ امپراتوريهاي طبيعي
اكثر نظر از چه و روسو نظر از چه."كند حكومت آن
اصل يك درحكم و محرز حقيقت اين فرانسه انقلاب سردمداران
وسيعي سرزمين در دموكراسي يا جمهوري تاسيس كه است متعارف
هر:ميگويد روسو.است ناممكن امري دارد بسيار ساكنان كه
بايد كشور آن دولت باشد زيادتر مملكت يك جمعيت ميزان چه
عهد در دموكراسي تاريخ را روسو سخن اينباشد مقتدرتر
در آتن جمعيتميكند تاييد "ظاهرا (روم و يونان) باستان
شمار و ميكرد زندگي امروز لوكزامبورگ وسعت به سرزميني
تجاوز هزار تا 45 حد 40 از وقت هيچ شهروند بزرگسال مردان
"پرجمعيت كشور" يك در كه ميگويد ارسطو خود.نكرد
.است محال دموكراسي برقراري
.است كرده كمتر را مذكور نظرهاي قطعيت جديد روزگار تجربه
برقراري كه است آن بر هنوز عمومي افكار صورت هر به ولي
امكانپذير كوچك بسيار كشورهاي در فقط مستقيم دموكراسي
و شد همصدا سارتوري جوواني با ميتوان كه بهطوري.است
وسعت با دارد معكوس تناسب دموكراسي تحقق كه گفت
.توقع مورد حكومت عمر طول و نظر مورد مملكت جغرافيايي
به يا "دولت" كيفيت كه كرد مشاهده ميتوان ديگر ، سوي از
قدرت ، .است شده عوض بسيار "قدرت" واقعيت امروزيها قول
در واحد ، آن در تصميمگيري امر.است غيرمتمركز و پراكنده
از "بزرگ جامعه" يك.ميشود انجام متنوع بسيار سطوح
سازمان و گروه و حلقه و انجمن و محفل و جرگه كثيري تعداد
اصل به بخواهيم اگر پس.است شده تشكيل غيرذلك و فرقه و
سطح در تا كنيم كوشش اول بايد برگرديم ، مستقيم دموكراسي
.بخشيم سامان را سياسي مشاركت گروه ، و حلقه و جرگه همين
محلي ، مجالس ولايتي ، و ايالتي انجمنهاي شهر ، انجمنهاي
تشكيلاتي درحكم همه اينها حرفهاي ، و صنفي سازمانهاي
را مردم ابتكار حس آنها همه در ميتوان امروزه كه هستند
خود امور در مردم مشاركت از ناشي جمعي منافع داد ، توسعه
دموكراسي"پايه از و داد گسترش و كرد تفهيم آنان به را
.گذاشت بنياد را "محلي
(1)رفراندوم گسترش مستقيم ، دموكراسي اشاعه ديگر روش يك
با.دارد سازگاري امروزه زندگي مقتضيات با روش اين.است
گل دو ژنرال و سوم ناپلئون كه "همهپرسي" روش وصف ، اين
حتي.است شده واقع انتقاد مورد اغلب بردند كار به مكرر
ايراد بعضي و كرده پيدا بدي معناي "پلهبيسيت" كلمه
احوال و اوضاع و شرايط در "همهپرسي" كه گرفتهاند
نبايد عيبجوييها گونه اين اما.ميگيرد انجام مشكوكي
.گردد واقع انكار و شك محل قضيه اصل كه شود باعث
است روشي (بيسيت پله بر متكي رفراندوم نوع از) همهپرسي
هر در كه ميدهد فرصت سياستمداران به و دموكراتيك بسيار
وجود توافق آنها تصميم و مردم اراده ميان بفهمند موقعي
كه است (2)سييس نظر مورد اصل همان اين و نه؟ يا دارد
بالاي از مرجعيت و قدرت و ميآيد جامعه پايين از اعتماد"
".جامعه
در هم ديكتاتورها از بعضي كه گفتهاند ايرادگيران برخي
":ميدهد جواب اينطور بوردو.آوردهاند راي بيسيت پله
چه اگر مردم هلهله و موافق راي با ديكتاتوري برقراري
سر بر ديكتاتوري مردم سكوت در فقط اما شده ديده زياد
دموكراسي با":مينويسد محقق همين ".است مانده قدرت
آزادند آدمها فقط نه (بيسيت پله) همهپرسي بر مبتني
مقرر آزادي بردن كار به نحوه بر رژيم بنياد "اصولا بلكه
نتيجه شدن روشن از بعد را خود مقام رهبر زيرا.ميگردد
صندوق در شده ريخته آراي البته.ميآورد دست به همهپرسي
ميكنند ، تحليل و تجزيه ميخواهند كه جور هر مسئولان را
ميخواهند ، كه را رهبري انتخابكنندگان كه هست قدر آن اما
بر و ميكنند تجديد وي به را خود اعتماد و ميگزينند
جهت از رهبر اختيارات كه است اعتماد راي همين مبناي
.ميكند پيدا مستند حقوقي
آراي به مراجعه مورد فلان ميتوان معياري چه مبناي بر
هر در و نمود تصويب را مورد فلان و كرد محكوم را عمومي
كه است اين حقيقت.جست استناد دموكراسي آرمان به مورد
خاص معايب برخي ديگر ، سوي از.ندارد وجود عيني معيار
آن بردن كار به طرق اصلاح و حك با ميتوان را رفراندوم
از بعضي محتواي نيز و رفراندوم انقضاي تاريخ.كرد برطرف
طريق اين به ميتوان ميشود ، مطرح آن در كه را سئوالاتي
ميان اين ، بر علاوه.كرد تثبيت و تعيين پيشاپيش
مردم خود كه رفراندومي و ميكند دولت رئيس كه رفراندومي
راه شهروندان از (نصاب حد) معيني عده تقاضاي براساس
در.(سوئيس در رفراندوم مثل) گذاشت فرق بايد مياندازند ،
سبب رفراندوم نوع همين برقراري ديگر ، جاي در يا فرانسه
را شهروندان و دولت ميان موجود روابط رفراندوم كه ميشود
كند حركت مستقيمي پيوند همان تقويت درجهت و كند متقابل
عمومي آراي به مراجعه طريق از جمهور رئيس انتخاب كه
به ميشود تبديل رفراندوم ترتيب ، اين به.است آن متضمن
با "سابقا كه مردم موافقت اظهار امروزين صورت بهترين
.ميشد ابراز مردم همين زدن كف و هلهله
ميتوان اشميت ، كارل پيشنهاد به بنا اينها ، بر علاوه
از كمي ، "صرفا روشهاي جاي به مردم ، موافقت اخذ براي
هر ميتوان هم طريق اين به.كرد استفاده كيفي روشهاي
حكومت و حكومتكننده ميان مستقيمي پيوند شد ، ممكن كه بار
يا) مستقيم دموكراسي اصل مطابق تا كرد برقرار شونده
مسئولان و مردم متقابل يگانگي (مجسم دموكراسي
.گردد تقويت تصميمگيرنده
تمام بررسي طريق از كه است اين نهايي مقصود خلاصه
عمومي امور در شهروندان مشاركت تازه شكلهاي امكانات
نه اساسي اصل دموكراسي در كه است اين حقيقت.گردد تامين
نه و است انتخابات نه.مردم آراي نه و است مردم اكثريت
معاني تمام.است مشاركت اصل اساس ، .مجلس به فرستادن وكيل
جستن شركت معناي به مشاركتكرد وارسي بايد را اصل اين
را خود شخصي تجربه به فرد كه است اين آن از غرض و است
در كه را فعالي نقش و بداند كل از جزيي و جماعت از عضوي
.كند ارائه درستي به است مستتر وابستگي و تعلق گونه اين
و ميدهد ارائه را خوب بسيار تعريف اين كاپيتان رنه
عضو عنوان به كه است شهروند فردي عمل مشاركت ، ":ميگويد
جرگه به را فرد تعلق مشاركت ، ".ميدهد انجام جماعت يك
نتيجه تعلق حس خود حال ، عين در و ميكند تاييد جماعت
مشاركت عمل به كه است تعلق حس همين باز و است مشاركت
هم خدمت يك اما است ، حق يك مشاركت.ميدهد شكل فعالانه
مرثيه يك در پريكلس.است وظيفه يك اعتبار اين به و هست
كه آدمي ميكنيم فكر كه هستيم افرادي تنها ما":است گفته
نه بگوييم او به كه است اين شايسته نپردازد سياست كار به
"!بيخاصيت شهروند يك بلكه آزار بي شهروند يك
مردم بيعلاقگي يافتن مشروعيت با دموكراسي بنيادي معناي
كردن مشروع طرز واين است متضاد "كاملا سياسي امور به
عمل اين با كه است لبيرالها كار مردم سياسي بيعلاقگي
اصل نفي اما.ميكنند انكار را مردم حاكميت اصل خود
ليبراليسم اصول با نيز ديگر جهات بسياري از حاكميت
(اتوريته) مرجعيت نوع يك مردم حاكميت اصل.دارد منافات
مستحيل يعني] اكونوميسم قيد به پايبندي كه است سياسي
نظارت اصل به شدن مقيد يا [اقتصاديات در سياسيات شدن
برابري اصل بر مبتني مردم حاكميت اصل.نميپذيرد را وكلا
طبيعي برابري به اعتقاد اصل با كه است سياسي حقوق
اين به قائل مردم حاكميت اصل سرانجام و دارد فرق مخلوقات
به و است بودن شهروند امر از ناشي سياسي حقوق كه است
تعلق كيفيت چيز هر از قبل شهروند كه است لازم دليل همين
بدون و ملت بدون و مردم بدونسازد روشن ملت به را خود
دولت و ملت و مردم.ندارد وجود دموكراسي (سيته) شهر دولت
حرف مشت يك نه و زودگذرند و موقت تشكيلات مشت يك نه شهر
دموكراسي تنفيذ مهم بسيار چارچوبههاي اينها بيمعني
در كه سياسي قالب يك جز ;نيست ديگري چيز دموكراسيهستند
.جويند شركت عامه امور در ميتوانند مردم حداكثر آن
ميسازند ، را دموكراسي كه نيستند نهادها بنابراين ،
.ميبخشد قوام دموكراسي به كه است نهاد در مردم مشاركت
حداكثر و ميشود متجلي مردم عموم مشاركت در مردم حاكميت
.است مردم مشاركت حداكثر همان دموكراسي
اين را دموكراسي بروك ، دن فان مولر مشهور ، عبارت يك در
و "خود سرنوشت تعيين در مردم مشاركت":ميكرد تعريف طور
شكل ميكند دموكراسي را دموكراسي آنچه" كه مينمود اضافه
چنين لازمه."است حكومت امر در مردم مشاركت نيست ، حكومت
خود كار در (اليت) كمال صاحب مردم كه است اين سياسي بينش
كه نيست اين حقيقي دموكراسي.(نخبگان تردد) باشند آزاد
نسبت به هركس آن در كه بدهند راي رژيمي به بتوانند همه
.بگيرد بهره قدرت به رسيدن براي برابر شانس از بتواند خود
جرگهاي آن كه ميآيد وجود به موقعي حقيقي ، دموكراسي"
حد به ميشوند برگزيده مملكت كارگزاران آن وسط از كه
افراد ممكن شمار بيشترين كه اين نه باشد ، فراخ ممكن
".باشند داشته راي يك تصميمگيري امر در بتوانند
نسبت عمومي آراي به مراجعه امر به كه معايبي همه اين
به مراجعه روش كه است محرز اماندارد واقعيت ميدهند
حتي.نميگيرد بهره دموكراسي امكانات تمام از عمومي آراي
تجلي مهمترين عمومي آراي به مراجعه كه نيست مسلم
نميشود تمام دادن راي با شهروندي خاصيت.باشد دموكراسي
رضايت بتوان آن با كه نيست طريقهاي تنها اكثريت قاعده و
حاكمان عمل با مردم موافقت و كرد تامين را حكومتشوندگان
امر به محدود فقط سياسي مشاركت بنابراين ، .ديد چشم به را
دستشان كه جا هر مردم بايد.نيست انتخابات در مشاركت
نميتوانند ، كه دفعه هر و بگيرند تصميم بتوانند ميرسد
.كنند اظهار را موافقتشان عدم يا موافقت باشند قادر بايد
ماسبق به كه موافقتي اظهار مسئوليتها ، تفويض تمركز ، عدم
بيسيت ، پله بر مبتني رفراندوم گردد ، مسبوق ميتواند هم
روش با ميتوانند كه هستند روشهايي همه اينها
كه نيست دست در دليلي شوند همداستان اكثريت انتخاباتي
برخي از بهتر "اصولا روشها اين از بعضي گفت بتوان
با ميتوان هم را انتخابات روش خود.هستند ديگر روشهاي
انتخابات زيرا.آميخت -محلي و ملي سطح در -ديگر روشهاي
اصلح انتخاب خود ، اعضاي ميان پيشاپيش ، كه گروههايي در
.(شورني ژولين).است داده نشان را خود خوب نتايج كردهاند
دموكراسي" ظالمانه شكلهاي و ليبرال دموكراسي برخلاف
مبناي كه بازگشت مردم حاكميت از تصوري به بايد "تودهاي
ديده اغلب امروزه.باشد واقعي دموكراسي و مملكت تاريخ آن
اين حقيقت.ميپندارند برابري مخالف را آزادي كه ميشود
.كرد تعريف دوباره بايد را مفاهيم اين از يك هر كه است
دارد ادامه
مستقيم دموكراسي كار اساسي ابزارهاي از يكي رفراندوم.1
تصميم فلان باب در "مثلا كه ميكند درخواست حكومت.است
كنند قبول بدهند ، نظر "اثباتا يا "نفيا مردم دولت ، سياسي
جمهوري اساسي قانون متن در 1958 گل دو ژنرال.كنند رد يا
را رفراندوم جواب اگر.گذاشت رفراندوم به را فرانسه پنجم
رفراندوم كننده پيشنهاد سياستمدار شخصيت اعتبار به مردم
بيسيت پله به ميشود تبديل رفراندوم وقت آن بدهند ،
راي ملت از حاكم سياستمدار بيسيت پله در.(Plebiscite)
لوئي.ميدهد پاسخ نه يا آري با ملت و ميخواهد اعتماد
مردم از كرد ، كودتا كه اين از بعد بناپارت ناپلئون
به مردم پلهبيسيت در.(بيسيت 1851 پله) خواست مشروعيت
در مردم ، رفراندوم در.ميدهند راي اسم يك يا آدم نفر يك
.ميكنند نظر اظهار پيشنهادي متن يك يا مساله يك باب
اين سوئيس در اماميشود اشتباه گاهي كلمه دو اين معناي
از معني به نقل).دارند مترادف معناي لفظ دو
.م -.(Pluridictionnaire Larousse)
.باشد مي موجود روزنامه دفتر در ها پاورقي بقيه -2
|