تجديد دادگاه دوم شعبه حكم با
شد تبرئه اتهامات تمامي از شاپوريان :نظر
!انسانها پيوند مهمترين ارتباط ،
ارشاد و فرهنگ وزارت مطبوعاتي معاون
محاكم به روزنامهنگاران احضار :اسلامي
نيست قانوني غيرمطبوعاتي
مديرعامل:انتظامي نيروي شكايت با
احضار دادگاه به اسلامي جمهوري خبرگزاري
شد
تجديد دادگاه دوم شعبه حكم با
شد تبرئه اتهامات تمامي از شاپوريان :نظر
تهران پنج منطقه شهردار شاپوريان غلامرضا :اجتماعي گروه
از انفصال حبس ، سال سه به شهرداران محاكمه جريان در كه
دوم شعبه توسط بود شده محكوم نقدي جزاي و دولتي خدمات
.شد تبرئه وارده اتهامات از نظر تجديد دادگاه
در تهران عمومي دادگاه سابق شعبه 33 ما خبرنگار گزارش به
انعقاد و تباني اتهام به را شاپوريان مرتضي تاريخ 9/9/76
ماده به "مستندا بوستان اداري تجاري مجتمع ساخت قرارداد
دو تحمل به دولتي ، معاملات در تباني مجازات قانون واحده
به شهرداري ، و دولتي خدمات از دائم انفصال و حبس سال
طريق از قانون برخلاف ريال ميليون مبلغ 350 اخذ اتهام
قانون ماده 600 استناد به منطقه 5 شهرداري منتخب كميسيون
پرداختكنندگان حق در مبلغ همان پرداخت به اسلامي مجازات
از اختلاس اتهام به و نقدي جزاي ريال ميليون سه پرداخت و
متعلق مسكوني واحدهاي و املاك فروش در تخفيف اعطا ، طريق
تحمل به قانوني مجوز و مقررات رعايت بدون شهرداري به
و ميليون مبلغ 625 رد و نقدي جزاي پرداخت و حبس يكسال
دو مدت به موقت انفصال و شهرداري حق در ريال هزار 520
.كرد محكوم شهرداري و دولتي خدمات از سال
بررسي از پس تهران استان نظر تجديد دادگاه شعبه 2 اما
صادر شاپوريان برائت به راي وكلا دفاعيات و پرونده مجدد
.كرد
شاپوريان سيدمرتضي آقاي محكوميت است آمده صادره راي در
"ثانيا.است قضائي و قانوني موازين خلاف تباني اتهام به
تشديد قانون ماده 2 با آن انطباق و شفيعي آقاي عمل تفكيك
نيز كلاهبرداري و اختلاس و ارتشاء جرائم مرتكبين مجازات
به حكم جهت اين از بدوي دادنامه نقض با لذا.است بلاوجه
انعقاد در تباني اتهام از شاپوريان سيدمرتضي آقاي برائت
شفيعي غلامرضا آقاي برائت و بوستان مجتمع ساخت قرارداد
قرارداد در تباني اثر در نامشروع مال تحصيل اتهام از
.ميگردد اعلام و صادر مذكور
اخذ اتهام به شاپوريان محكوميت مورد در نظر تجديد دادگاه
:است نموده راي اعلام شرح اين به قانون برخلاف وجوه
تشخيص ، وارد مذكور اتهام به محكوميت به نامبرده اعتراض"
از شاپوريان آقاي برائت قسمت اين در بدوي راي نقض با
."ميگردد اعلام و صادر قانون برخلاف وجوه اخذ اتهام
دادگاه صادره راي تجديدنظر دادگاه نيز اختلاس مورد در
.است لازمالاجرا و قطعي راي اين.است كرده نقض را بدوي
!انسانها پيوند مهمترين ارتباط ،
رستم مشهدي فاطمه
عنوان را متفاوتي معاني "فرد" براي مختلف علوم در
روانشناسي و جامعهشناسي علم مثال ، طور بهكردهاند
:ميكند تعريف اينگونه را "فرد"
تركيب از كه است واحدهايي از يكي "فرد":جامعهشناسي
.ميآيد بوجود جامعه آنها ،
با آن تمايز جهت از "فرد":ميگويد نيز روانشناسي علم
كه جهت اين از يا خود ، وحدت و هويت توسط ديگر "فرد"
مجانس افراد با مشترك صفات از غير است ، مخصوص صفات داراي
.است طبيعي شخص مترادف خود ،
به ورود از پرهيز با نيز و تعريف ، دو اين به توجه با
مختلف علوم در را "فرد" متفاوت معاني كه گستردهاي دنياي
مشخص لحاظ به تعاريف ، اين ظاهري خلاصه به ميكند ، تشريح
حضور و "جامعه"با رابطهاش و "فرد" تعريف نمودن
جامعه تكوين و كارآيي رشد موجوديت ، اثبات براي الزامياش
اصلي منظور كه آنچه محور حول را بحث و كرده اكتفا بشري
.ميگيريم پي "ارتباطات" مساله يعني است ، نوشتار اين
صرف ، تخصصي و علمي مباحث بسط و شرح مطلب اين از هدف البته
است نظر مورد آنچه بلكه ، نيست شده طرح مساله بابت از
به مربوط بيشتر كه است اهميتي حائز نكته به پرداختن
به و شده ديگران و خود برابر در فرد تفكرات و اعمال
.ميگردد تلقي اجتنابناپذير مثبت ، حركت نوعي عنوان
و محيط به "بعلاوه" علامت يك با را شخص يا فرد كه اعمالي
.ميدهد پيوند خويش جامعه و اجتماع به بگوييم بهتر يا
بينش تربيت ، واكنش ، و كنش هويت ، كننده تعيين كه اعمالي
بروز براي البتهاست جامعهاش به او پيوند خلاصه و صحيح
سازنده بيگمان كه خصوصيات اين درست بستن كار به و
متفاوتي طرق باشد ، ميتواند شخص هر براي مفيد موقعيتهاي
خواهد كدام آن منطقيترين و بهترين اينكه اما.دارد وجود
نزديك براي ممكن راه منطقيترين و بهترين گفت ، بايد بود ،
ارتباط" يك برقراري و ايجاد جامعه ، ديگر افراد به شدن
.است همهجانبه و مستحكم و وسيع "انساني
صريح درك اساس بر ميبايد عليالقاعده"انساني ارتباط"
جامعه ، طلب مورد خلاقيتهاي و عقلاني نيروي از صحيح و
ابزار آوردن فراهم آسان به منجر نهايت در و گرفته سرچشمه
ايجاد براي وسازنده ، مفيد موقعيتهاي و زمينهها و
يقين به كه ارتباطي.گردد يكديگر با انسانها ارتباط
ارائه و عادلانه قضاوت فكر ، سلامت پايه بر ميبايد
پيريزي ديگر انساني محاسن بسياري خلاصه و ضروري امكانات
.شود متبلور جامعه ، در روزافزون شكلي به و شده
انسانها براي حياتي پيوندي ارتباط ،
و مهمترين جامعه ، با فرد ارتباط يا فرد ، با فرد ارتباط
و زندگي محيط به انسان دهنده پيوند عامل اصليترين
به تبديل آن بدون انسان كه پيوندي ميباشد ، او اجتماع
آيندهاي و شده عصبي و منزوي و بلاتكليف و بيهدف موجودي
در انسانها طبيعي ارتباط كه چرا.يافت خواهد مبهم و گنگ
باشد مرزي خط شكست منزله به ميتواند مختلف ، هاي زمينه
روحيه تعادل و پيشرفت و موقعيت عقلانيت ، روشن جاده كه
هموار را موفقيتها راه و داده نشان شخص به را بشري
و شخصي زندگي يك مسير در را فرد نهايت ، در و ساخته
.نمايد راهبري پيروز ، و پررونق اجتماعي
؟ داشت پيوند ميتوان چگونه
حاضر ، زمان در بديهي مسائل عمدهترين از يكي شد عنوان
ربط چگونگي.است خويش اجتماع و جامعه با فرد ارتباط نوع
صحيح نظم آوردن وجود به در ميتواند جامعه به انسان
بهسزايي نقش نظم ، اين زدن هم بر يا و انساني ارتباطات
زندگي در ميتواند زماني فرد ، كه معني بدينباشد داشته
چگونگي به پي كه نمايد عمل موفق خويش اجتماعي و خصوصي
و كرده كشف را آن كارآمد و صحيح نوع برده ، پيوند اين
و ديگران برابر در را قوي نيروي اين از استفاده نحوه
با بخش نتيجه ارتباط البته.باشد نموده درك جامعهاش
ارتباط و پيوند اين كه ميشود حاصل زماني هميشه ديگران ،
صورت ، اين در چون.باشد سو هم حدي تا و مثبت قطب دو داراي
اما منطقي ، ستدي و داد نقش توانست خواهد ارتباطات
و سمت به را جامعه و نموده ايفا انسانها بين را منصفانه
صحيح ربط از برخاسته كه متعادل هدفي و آينده سوي
.برد پيش است ، يكديگر و شرايط محيط ، به نسبت انسانها
مفيد اما مختصر ، آغازي
از بسياري آوردن دست به براي انسان است مسلم آنچه
آغاز در اجتماعي ، و شخصي زندگي در دلخواهش موقعيتهاي
آن ، از مهمتر و زندگي برنامههاي بر كامل مروري ميبايد
خويش ضروري و طرح قابل موارد ديگر و تفكر نحوه و عملكرد
آگاهيهاي كسب براي فرد ديگر ، عبارتي به.باشد داشته
حائز و سازنده عوامل و مثبت اهداف به نيل لحاظ به لازم ،
خواستها از مناسبي شناخت ميبايد نخست پيرامونش ، اهميت
در و آورده دست به خود محيط شرايط و امكانات و توقعات و
تا دهد قرار دقيق بررسي مورد را آنها تمامي بعدي مرحله
انتخاب با نمود ، مشاهده ضعفي يا و ناهمگوني چنانچه اگر
تا كرده ، برطرف را ضعف و ناهمگوني اين ممكن راه بهترين
شدن روبهرو براي راه مناسبترين به بتواند وسيله بدين
دست مثبت ، رابطه يك ايجاد براي جامعه ، افراد ديگر با
مطمئن بايد.سازد خويش عايد را صحيحي نتيجه و يافته
به كه پيوست خواهد وقوع به زماني دلخواه ، اتفاق باشيم
ديگران ، با صحيح ارتباط ايجاد چگونگي اساسي و اصلي قاعده
.باشيم رسيده
توانگراست موجودي انسان ،
پرداختي در ،"توانگري قانون" كتاب در "پاندر كاترين"
اشاره انسان موءثر و مثبت تواناييهاي به شيرين و جذاب
:ميگويد و مينمايد مفصلي
بار چند روز در است كافي فقط.ميتوانيم بخواهيم ، اگر
با تماس اكنون هم از":بگوييم و كنيم تكرار را جمله اين
آغاز را درونمان عالم غني جوهر و پيرامون جهان غني جوهر
و هدايا لحظه ، همين از:كه درميدهيم ندا و ميكنيم
هر از و برميانگيزانم پيرامونم و درون در را خدا عطاياي
راستيني كاميابي و شادماني و كامراني بركت دست هر و جهت
".ميآيد من سوي به
و توان همچون مشخصي موضوع درباره "ظاهرا كتاب اين اگرچه
رهايي و آزادانديشي نوعي به آن كنار در و انسان توانگري
زندگي به وصل براي مزاحم ، و بيمحتوا بندهاي و قيد از
انسان بين گونهاي به تا ميكند سعي و دارد اشاره بهتر ،
و شدن كامياب و روح وارستگي براي پيوندي او درون و
ميرسد نظر به اما بيابد ، بيشتر بودن بينياز و شادزيستن
بين ارتباط به ظريف و ملموس شكلي به اصلي ، موضوع كنار در
موءثرترين و بهترين كه راستي به.ميشود اشاره نيز افراد
منطقي و سالم و صحيح ارتباط يك را افراد بين پيوند زبان
كه است ارتباط اين داشت اذعان بايد.ميدهد تشكيل
اين.ميگردد بالعكس و محيط شخصبه معرفي زمينهساز
.ميشود يار نيازهايش به رسيدن براي را شخص كه است ارتباط
بيكسي ، رقتبار ، تنهايي از را شخص كه است ارتباط اين
و.ميبخشد رهايي پسرفت و جهل و عقبماندگي و افسردگي
با زندگي طبيعت منظم چرخش موجب كه است ارتباط اين باز
ارتباطات از صرفنظر كه چرا.ميگردد درون و بيرون جهان
ارتباط نظم بياندازيم خود اطراف به نگاهي اگر انساني ،
ارتباط تسلسل بر گواهي ميتواند نيز روزگار گردش و طبيعت
گونهاي به امر اينباشد است ، آن در چه هر با هستي جهان
كه جهاني و مخلوقش با بيهمتا قادر ارتباط در ديگر
به پس.ميباشد لمس قابل و مشهود "كاملا نيز است آفريده
نام به هنري تقويت و فراگيري شد ، معترف ميتوان يقين
است ارزندهاي و شاخص بسيار وجوه از "انساني ارتباطات"
و صحيح استفاده و برخورداري لحاظ به بزرگ خداوند كه
.است نهاده مخلوقش وجود در دنيا خوب رويدادهاي از منطقي
عيني نمونه يك
:كرد تعريف سازنده ارتباط نقش و اهميت باب در دوستي
به ميبايد آن انجام براي بالاجبار كه داشتم مهمي كار
اين در خوشبختانه.ميكردم مراجعه سازمان و اداره چند
انجام ازعهده رفتار ، ظرافت و عمل دقت با توانستم مراجعات
اما.برآيم خوبي به نيازم ، مورد پنج از مورد چهار
به كه بخشي رئيس به مراجعهام آخرين در چرا نميدانم
با نامعلومي ، دليل به مربوطه رئيس داشت ، تعلق كارم پايان
هميشه را آنها من كه بسيارمضحكي دلايل بر تكيه
موقع به انجام از ميكنم ، نامگذاري "قانوني بهانههاي"
آنكه خصوص به بودم ، شده عصباني.نمود خودداري كارم
و بلند سلام و گشاده روي و مناسب برخورد و متانت ميديدم
بعد نتيجه در برد ، پيش از كاري نتوانست هم ادبم و حرمت
بالاتر مقام به گرفتم تصميم خوردن ، حرص روز سه -دو از
در البته و نمايم ، مطرح را مشكلم و كرده مراجعه رئيس اين
با صحبتم شروع چگونگي و ارتباط نوع به روز چند اين تمام
به جدي نياز هم حال هر به چون ميكردم ، فكر مافوق رئيس
ديگري رفتار اجازه شخصيتم آنكه هم و داشتم كار آن انجام
را تلاشم تمام ميبايد نهايت در پس.نميداد من به را
با دقيقهاي ، چند ثمربخش و درست ارتباط يك توليد براي
روحيهاي چه يا و برخورد چه داراي نميدانستم كه شخصي
.ميبستم كار به است ،
مافوق رئيس نزد به من و رسيد فرا موعود روز حال هر به
مشكلم و شده روبهرو وي با هميشگي رفتار همان با و رفتم
شايد.كردم بازگو او براي غرض و كينه بدون لحني با را
نسبت را بيحدي رضايت اتاق ، از خروجم از بعد نكنيد باور
كه آن نتيجه.داشتم بالعكس و مافوق رئيس با برخوردم به
به هفته چند قانوني ، بهانههاي آوردن با كه كاري انجام
و معقول "كاملا انساني ارتباط يك در بود ، انجاميده طول
!شد فصل و حل بعد ، روز در ساعت چند طي دوجانبه ، سالم
عزيز همشهريان از نفر چندين عقيده به بدنيست ادامه در
نيز و هم با انسانها دهنده پيوند عامل مهمترين درباره
داشته اشارهاي سازنده ، و سالم ارتباط يك ايجاد چگونگي
.باشيم
برق مهندسي دانشجوي -ساله 20-نائيني نيلوفر
را افراد ميان دهنده پيوند عامل مهمترين نائيني خانم
يكديگر ، با بشر نوع معاشرت:ميگويد او.ميداند "معاشرت"
بقاي است مفيد و بسيارارزنده معاشرت ، اين صحت بر مشروط
خصوصيات بستن بكار گرو در ارتباطات ، لفظ همان يا معاشرت
و تحمل گذشت ، مثل حساساند ، بسيار كه است ظرايفي و
از اينها چون.خودخواهيها دورانداختن و بردباري
به يكديگر با را جامعه يك آحاد كه مواردياند عمدهترين
بدون انسان زندگي.ميسازند مرتبط انساني بسيار شكل
غير زندگي ، محيط و اجتماع با نيز و يكديگر با ارتباط
و صنف و قشر هر از انسانها ، همه چون.ميرسد بنظر ممكن
.نيازمندند يكديگر به رده ،
ساختمان و راه مهندس -ساله 47-جهاندار جهان
ميتوانيم نيز بشري اجتماعات ابتداييترين به باتوجه
.است داشته نياز افراد ديگر به همواره بشر كه دريابيم
نبوده خود امور انجام به قادر بهتنهايي هيچگاه بشر چون
است "ارتباط" لغت همان عبارتي به بشر نياز.بود نخواهد و
به.ميشود موجب را انسانها زندگي پيشرفت و سازندگي كه
در را نانوايي نظير چرخشي اما معمولي كار يك مثال عنوان
ارتباط بر حاكم نظم و افراد بين ربط اگر كه ميگيريم نظر
شد خواهند مجبور مشتريها همه ميشود ، مختل آنان ، كاري
.كنند مراجعه خود منازل به نان ، عدد يك دريافت حتي بدون
اگر كه مشابه موءسسات ساير و بانك نظير مجموعهاي يا
يا كاري ، اشتباهات پايه بر مردم با را ارتباطاتشان سياست
چند عرض در گذارند ، بنا مناسب ، سرويسدهي عدم و بيحرمتي
.شد خواهند روبهرو ورشكستگي خطر با ساعت چند يا و روز
در بود افراد بين ارتباط از نمونه دو فقط اينها البته
چگونگي درمعرض روزهايمان از لحظه لحظه در ما حاليكه
زندگي در حتي.گرفتهايم قرار ديگران با ارتباطاتمان
در بايد پس ميخورد ، بچشم جدي بطور امر اين هم خصوصيمان
.باشيم منطقي و سنج نكته دقيق ، بسيار خود روابط
خانهدار و ساله 70- فروعاني فضه
سروكار ديگران با هميشه ميآيد يادم كه جايي آن تا
امروزيها ، بقول يا داشتن سروكار اين حال.داشتهام
ديگر يا و همسايهها يا بوده ، خانوادهام با يا ارتباط ،
.شهر مردم
مربوط ديگران با خلقتش زمان از بشر كنيد توجه اگر "اصلا
اينكه.ميكند پيدا ادامه مرگش وقت تا ربط اين و ميشود
و ختم مراسم براي عدهاي و ميشوند جمع تولد براي عدهاي
ادامه هميشه كه است ارتباطي همان دهنده نشان همه هفت ،
آدمهاي همه و من نظر به حال هر به.داشت خواهد و داشته
.بس و است خداوند برازنده فقط تنهايي معتقد ، و عاقل
دوستي و معاشرت و شده مربوط ديگران با بايد آدميزاد
همين سر قدرت از هم را زندگي درسهاي تمام باشد ، داشته
.ميگيريم ياد معاشرتها
آزاد شغل - ساله 37-افخم مهرداد
ميدهد ، پيوند ديگري فرد رابه فرد كه چيزي مهمترين
و معاشرت هنگام در انساناست بودن هم با و نزديكي
مگر.ميآموزد چيزها خيلي كه است ديگران با اش ارتباط
كسي ميخواهي اگر گفتهاند قديمالايام از نشنيدهايد؟
يعني !همخو يا شو غذا هم يا كن سفر يا او با بشناسي را
انسان.ديگر است معاشرت و ارتباط قضيه همان اين خب چه؟
كند ، كار چطور ميشود متوجه ديگران با ارتباط ايجاد با
و كند تربيت چطور كند ، معامله چطور كند ، زندگي چطور
زندگيش ، نيازهاي مثال بطور يا.باشد كسي چه خلاصه
همه اصل در.كند برطرف چطور را خانوادهاش و جامعهاش
.ميشود كامل ديگران با اش ارتباط و معاشرت با انسان چيز
بيرون لانه از را مار خوش زبان:ميگويد كه است مثالي
وقتي.شماست موردنظر كلمه همان خوش ، زبان اين خب !ميكشد
هم باشد داشته خوبي و قانوني ارتباط ديگران با انسان
به ميتواند هميشه آدمي چنين تازه ، .موفق هم و است عزيز
كه شرطي به !شرط يك به البتهبرسد هم خودش حقوق و حق
به عده يك و خير دنبال به عده يك فقط نه باشند چنين همه
باشد ضابطه عده يك براي اينكه يا !شر يا بيخيالي دنبال
جاي همه دوم مورد متاسفانه كه !رابطه ديگر عدهاي براي و
!است كرده پر را دنيا
!رابطهمند ارتباط نه ضابطهمند ، ارتباط
امري دارد ، نياز ديگران با ارتباطاتش به انسان كه اين
ارتباط اين وجود اما.است اجتنابناپذير و بديهي "كاملا
بر كه ارتباطي يعني مشروع ارتباط.باشد مشروع ميبايد
.است شده بنا انصاف ، و منطق و حقانيت و فكر سلامت پايه
ارتباطي بازيچه يا آويزه هيچگاه كه ارتباطي يعني
از.نميگردد "بازي رابطه" عبارتي به يا و رابطهمند ،
به كه باشد موفق و پويا ميتواند اجتماعي و جامعه طرفي
آن در چه.باشد نشده تقسيم دستهاي و گروهي ارتباطات
ترويج شاهد گذرزمان ، از ثانيهاي هر در ميبايد صورت
در و بوده جامعه آن در "رابطهمند ارتباطات" فرهنگ
!شود كشيده اجتماعي اختلال نوعي انتظار نيز آن ، پيآمد
اجتماع برسر را فريادش زود ، يا دير كه اختلالي
بر كه جامعهاي در كه چراكرد خواهد بلند رابطهمندش
افراد ديگر است ، گرفته شكل "رابطهاي ارتباطات" مبناي
را خود اجتماعي و شخصي برنامهريزي هرگونه ميبايد جامعه
شخصي سلائق و واجور ، و جور عقيدههاي تغيير به توجه با
ارتباط نوع اين.نمايند پيريزي دستهاي و گروه يا فرد
اماكن موسسات ، ادارات ، نظير ديگري جاي هر در ميتواند
غيره ، و زندگي محل و فاميل خانواده ، درون حتي و عمومي
.آيد بوجود
جامعه ، يك افراد تمامي اگر گفت ميتوان كلي طور به
يك يكديگر ، با دليل هر به يا مناسبت ، هر به نتوانند
اگر چنانچه يا نمايند ، برقرار را موءثري و سازنده ارتباط
از گروهي اختيار در فقط اما باشد ، داشته وجود اينارتباط
تنش دچار مدت كوتاه در جامعه آن گيرد ، قرار افرادجامعه
در و شد خواهد جبراني غيرقابل آسيبهاي ادامه ، در و جدي
نيز را جامعه آن جاريدر امور همه كه است بديهي ميان اين
پذيرفت بايد صورت اين در.داد خواهد قرار خود تحتالشعاع
يا فرصت آوردن بهدست پي در فقط شرايط ، اين با جامعهاي
و شخصي منافع و مقاصد برآوردن براي مناسبي فرصتهاي
ايجاد موقعيتهاي و عموم توان از كلان ، سوءاستفادههاي
داراي كه سالم جامعه يك يقين بهطور وگرنه است شده
براي و همه به متعلق ميبايد است درستي و صميمي ارتباطات
.معدود و خاص عده يك فقط نه باشد همه
!نكنيم اشتباه
يك هميشه اينكه.است دوطرفه و صميمانه موضوع يك ارتباط
فرد از را گرفتاريش و معضل رفع يا كار انجام انتظار طرف
و منطقي غير "كاملا باشد ، داشته جامعه ديگر افراد يا
.ميباشد بيهوده
منطلبي و خودخواهي خاطر به ي"فرد" كه است شده ديده گاه
را ديگران حق و كرده سوءاستفاده صميمانه ، ارتباط اين از
جاي به كه رئيسي يا مدير مثال عنوان به.است برده بين از
و آشنايان اقوام ، از كارآمد ، و مطلع افراد از استفاده
او به متعلق كه سازماني مشاغل تصدي براي ناآگاهش دوستان
به را مشخص مهرههاي جايگاه و ميكند استفاده نيست ، هم
بايد ميزند ، برهم خود موقعيت و مديريت قدرت نمايش خاطر
سئوال زير را خود مديريت و شخصيت هم كه باشد مطمئن
بهصورت اندك ، مدتي در را كارش نتيجه اينكه هم و ميبرد
و انگيزهها مرگ و پسرفت و عقبماندگي و هرجومرج
آن اقتصاد علاج قابل غير شدن فلج نهايت در و خلاقيتها
اشتباه و ديگر مثالي در.كرد خواهد مشاهده سازمان ،
صميمانهاش ارتباط لحاظ به فردي است ممكن ديگر ، ارتباطي
كه گردد ناخواستهاي معركه وارد معروف قول به ديگري با
مثال باز شود ، او خود متوجه "مستقيما ورود ، اين ضرر
عبارتي به يا صميمانه ارتباطات در اشتباه درباره ديگري
كه است آن صميمانه روابط ناخوشايند جنبههاي از ديگر يكي
.كند بياهميت مسايلي برسر نزاع و جنگ درگير را خود فردي
بياهميت موضوعات ميشود باعث كه دلايلي جمله از چون
صميمانه ، روابط تاثير تحت كه است اين كند پيدا بزرگ ابعاد
توجهها تمام" سنگين زيربار كه ميشود زده حرفهايي
همه يا ، و باشد بايد من براي فقط يا باشد ، من به بايد
مساله نتيجه در و ميشود خرد "...و است من براي فقط چيز
و ميرسد ناخوشايند بسيار سوءتفاهم يك به اول قدم در
اختلاف يك براي اساسي و حاد موضوع يك به تبديل آنگاه
!ميگردد بلندمدت
ارتباط ، اهميت برشمردن ضمن ميتوان مطلب خاتمه در
به كه سيستميآورد حساب به سيستم يك را آن برقراري
در افراد ، يا فرد اعمال و تفكر هويت ، كردار ، گفتار ،
اكثر آنكه از غافل.ميدهد نشان واكنش يكديگر برابر
گفتار و اعمال بازتاب زيادي حدود تا واكنشها اين اوقات ،
حال هر به.است گفتوگو طرفين از يكي تفكر و كردار و
كه است حياتي نكته اين به توجه است ، ذكر قابل و مهم آنچه
و اجتماع هر يا و جامعه هر بيشتر تكوين و پيشرفت براي
ميبايد افراد ، يا فرد خانوادهاي ، هر كانون حتي
بهطور كه سازنده و معقول زمينهاي در را خود ارتباطات
و بهترين به تا داده گسترش بود ، خواهد آور نشاط طبيعي
بشر زيرا دستيابد ، پيشرفت و زندگي نوع سالمترين
در پويايي و پايندگي زماني كند فراموش نبايدهيچگاه
براساس بقاء و حيات منطق كه ميآيد بوجود جامعهاي
مانا ، و مستحكم و سالم ارتباطي نظم برپايه يكسان ضوابطي
.باشد شده بنا
ارشاد و فرهنگ وزارت مطبوعاتي معاون
محاكم به روزنامهنگاران احضار :اسلامي
نيست قانوني غيرمطبوعاتي
جز به دادگاهي به روزنامهنگاران احضار :اجتماعي گروه
.است غيرقانوني مطبوعاتي محاكم
اين مطبوعات و است ملي وحدت ضروريات از آگاهي و اطلاعات
معاونت شهيدي شبان.دادهاند ارائه خوبي به را آگاهي
مطلب اين اعلام با اسلامي ارشاد و فرهنگ وزارت مطبوعاتي
عملي تحقق در ميتوانند مطبوعات:افزود خبرنگاران جمع در
.باشند داشته مشخصي نقش ملي امنيت و وحدت شعار
ارزيابي اهميت حائز را گذشته سال در مطبوعات فعاليت وي
از يكي مطبوعات كه است گرفته شكل اجماع اين:افزود و كرد
فرهنگي ، سياسي ، از اعم توسعهاي هر براي مهم ابزارهاي
.هستند...و اقتصادي
ترور را مطبوعات براي گذشته سال حادثه تلخترين شهيدي
به همه ترور حادثه از:گفت و كرد ارزيابي حجاريان سعيد
چتر كه بگيرند را درس اين بايد امنيتي نهادهاي خصوص
مطبوعاتيها خصوص به همه روي بر را حمايتي امنيتي ،
.كنند گستردهتر
:گفت جديد سال در معاونتمطبوعاتي برنامههاي اعلام با وي
.است كشور سطح در جرايد توزيع وضع بهبود اولويت نخستين
تبليغات قانون پيشنويس تدوين را فعاليت دومين شهيدي
بيشتر تقويت از و كرد اعلام دولت هيات به ارائه براي
به خارجي خبرنگاران از بيشتر استقبال و مطبوعاتي نهادهاي
.برد نام مطبوعاتي معاونت بعدي اولويتهاي عنوان
احضارها اين اگر:گفت روزنامهنگاران احضار مورد در وي
مطبوعاتي فعاليتهاي با ارتباط در و مطبوعات دادگاه توسط
از اطلاعات كسب براي اگر و است طبيعي امري باشد آنان
.ندارد ايرادي نيز باشد روزنامهنگاران
مطبوعات دادگاه از غير دادگاهي اگر اما:افزود وي
ما نظر به كند ، احضار متهم عنوان به را روزنامهنگاري
مطبوعاتي جرائم به رسيدگي معتقديم كه چرا است ، غيرقانوني
مسئوليتي اين بر مضاف و است مطبوعات دادگاه صلاحيت در
.باشد پاسخگو بايد مديرمسئول و نيست نويسنده متوجه
مديرعامل :انتظامي نيروي شكايت با
احضار دادگاه به اسلامي جمهوري خبرگزاري
شد
فريدون دادگاه شعبه 1410 اعلام براساس :اجتماعي گروه
به اسلامي جمهوري سازمانخبرگزاري مديرعامل وردينژاد
نيز گذشته سال اسفندماه در.شد فراخوانده شعبه اين
.بود ارسالشده ايرنا مديرعامل براي مشابهي احضاريه
آن بيانگر اسلامي جمهوري خبرگزاري قضايي بخش بررسيهاي
است شكايتهايي پي در بهدادگاه وردينژاد احضار استكه
فراخوان براساس.است گرفته صورت انتظامي نيروي ازسوي كه
را خود تا دارد فرصت روز سه نژاد وردي شعبه 1410 اخير
.نمايد معرفي دادگاه به توضيحات جهتاداي
به كشور مطبوعات و رسانهها از انتظامي نيروي شكايت
با "بعضا قلم اهل و خبرنگاران و ادامهداشته پيوسته شيوه
.ميشوند كشيده دادگاه به نيرو اين شكايت
خبري فعاليت و حجاريان سعيد ترور از پس ميشود يادآور
محمدرضا شامل روزنامهنگار پنج رابطه اين در مطبوعات
از باقي عمادالدين مشاركت ، روزنامه مديرمسئول خاتمي
نويسنده قوچاني محمد فتح ، روزنامه سردبيري شوراي اعضاي
روزنامه مديرمسئول اسلامي يدالله آزادگان ، عصر روزنامه
فريدون و شدند احضار دادگاه به فردنيا فرهت و فتح
فرد ششمين اسلامي جمهوري خبرگزاري مديرعامل وردينژاد
شده احضار دادگاه به كوتاه مدت اين طي كه است مطبوعاتي
حالي در اصلاحطلب روزنامهنگاران پيدرپي احضارهاي.است
و تحريك و ترور نظريهپردازان كه ميگيرد صورت
هم احضار و بازجويي حتي و خشونتآزادند تشويقكنندگان
.نشدهاند
|