شناختي قرآن مبحث دو
علل و مجيد كلامالله در فارسي واژگان درباره بحثي
اسلام از پيش خدا خانه شدن بتخانه
رعايا ناظم جعفر :نوشته
.حرف و فعل و اسم:است قسم سه بر كلام ميگويند مدرسان
و اسم بدانيم قسم سه را كلام اگر:ميگويد نگارنده ولي
اسم همديگر براي انسانها چون ميباشد ، اسم و اسم
انجام كه كارهايي براي.شوند شناخته تا ميگذارند
و كنند تعريف را كارها تا ميكنند انتخاب كلماتي ميدهند
برقراري براي و "اسم" ميشوند هم آنها كه بشناسانند
قرارداد را حروفي يا اصواتي افعال و اشخاص بين رابطه
"اسم" ميشود هم آن كه شود مشخص رابطه نوع تا ميكنند
براي گوناگون اشكال در كه كلماتي تمام بنابراين و رابطه
انسانها روابط و نيازها و اعمال و افكار تبادل و بيان
يا افراد توسط كه است "اسم" تعدادي ميشود قرارداد
پيدا راه اجتماعي تفاهمات به و ميشود انتخاب سازمانها
.ميكند
كريم قرآن در "كاملا خداوند را نامگذاري موضوع اهميت
و (302) كلها الاسماء آدم علم و:است فرموده بيان
.آموخت آدم به را اسماء تمام (خداوند)
كردهاند بيان گوناگوني نظرات مذكور آيه تفسير در مفسران
باعث كه را موضوع اصل اما.نميباشد ما بحث مورد كه
:داشتهاند دور نظر از است انسان شدن آدم و بشر شدن انسان
خداوند اينكه يعني آموخت ، آدم به را نامها تمام خداوند
آدم نوع بني فطرت در را چيز هر براي نامگذاري استعداد
.فرمود تعبيه
تمام براي ميتواند آدمي كه است استعداد اين بكارگيري با
را نامها آن و كند نامگذاري خود پيرامون حوادث و اشياء
تفاهمات و نوشتارها و گفتارها و ديگران و خود خاطره در
باعث و نمايد جاري و متداول و ثبت و ضبط يا وارد اجتماعي
سير و مدنيت و اخلاق و معارف و فنون و علوم آمدن بوجود
.گردد كمال بسوي
-اااا -ااا -اا -ا:علائم اين به آدمي اگر:مثال براي
و نميداد...و پنج چهار ، سه ، دو ، يك ، نامهاي...و ااااا
نميكرد نامگذاري نيز آنها فيمابين روابط براي دنبال در
ساير براي همينگونه و نمييافت دست رياضي دانش به هرگز
نامگذاري طبيعي اشياء تاثرات و تاثير و پديدهها و حوادث
و تعليم و تدوين و تنظيم را نامگذاريها آن و است كرده
آمده بوجود تمدن و فرهنگ و فنون و علوم تا نموده تعلم
درجه در مخلوقات ساير و فرشتگان بر انسان امتياز و است
پس.ميباشد او نامگذاري توانايي و استعداد همين اول
است بخشيده بنيآدم و آدم به خداوند كه نعمتي بزرگترين
..كلها الاسماء آدم علم و:ميباشد نامگذاري استعداد همين
خود زمان در خداوند برگزيده كه صفيالله آدم بنابراين.
مجسم تمثيل يك عبارتي به يا الگو يك حال عين در است بوده
خليفتاللهي مقام ميبايد كه است بوده بنيآدم از زنده و
ميراث به او ذريه از برجسته افراد ميان در نسل اندر نسل
رهبري كمال بسوي را انساني مجتمعات و يابد انتقال و نقل
.نمايند
عيسي موسي ، ابراهيم ، نوح ، آدم ، حضرات ، دوران از ما
زيرا -نداريم اختيار در واژهنامههايي عليهمالسلام
و واژگان بتوانيم تا -است بوده نشده شناخته كتابت اهميت
واژگان كه است اين مسلم اما كنيم شمارش را رايج اسماء يا
در آنچه با بهيچوجه كيفيت و كميت لحاظ به پيشين دورانهاي
قابل است گسترش جريان در "سريعا و آمده پديد ما زمان
جريان يك واژهسازي يا نامگذاري لذا و مقايسهنميباشد
با است متناسب آن وپويايي گسترش سرعت كه پوياست و زنده
جهانيان ، هنر و فرهنگ و فنون و علوم توسعه و جمعيت افزايش
و نامها از مجموعههايي كه فنون و علوم بنابراين
پيوسته طبيعي شرايط در ميباشند نامها از حاصل پديدههاي
كه ميگردد مسلم لذا و هستند كمال راه پوياي آدميان توسط
يعني موروثي خدادادي موهبت اين از بخوبي پيوسته بنيآدم
.است بهرهبردارينموده نامگذاري استعداد
و قبيلهاي و عشيرهاي شكل به كه اوليه دوران در بشر
نامگذاري به زيادي نياز است ميكرده زندگي چادرنشيني
زندگي و كشاورزي دوران به انتقال از پس اما است نداشته
مبادله به نياز و همكاري و موءانست تمايل تقويت و روستايي
و منطقهاي بازارهاي ايجاد آن لازمه كه توليدي كالاهاي
بيشتري نياز بتدريج بود شهرها و قصبات و قراء آمدن پديد
مجبور و كرد پيدا آنها اشاعه و ضبط و ثبت و نامگذاري به
/قراردادي كلمات و نامها ضبط و ثبت براي كه گرديد
و خط لذا و كند اختراع آنها ثبت براي را علائمي اجتماعي
زندگي شيوه در عظيم تحول يك موجب كه آورد بوجود را كتابت
.گرديد او
برقرار براي آنها نياز يافت توسعه انسانها زندگي چه هر
و گرديد بيشتر جهان سراسر ديگر مجتمعات با رابطه كردن
فرامرزي و منطقهاي بين بازرگاني مشاغل سلسله يك لذا
الطوايفي ملوك حكومتهاي نيز سياسي لحاظ به و آمد بوجود
اقليمي امپراتوريهاي و منطقهاي سلطنتهاي به بتدريج
.گرديد تبديل
امپراتوران و سلاطين لشكركشيهاي و طلبيها توسعه نتيجه در
ديگر سرزمينهاي به بازرگانان و كاروانيان آمد و رفت و
و اقوام بين نيز فرهنگ و زبان مبادله كالا ، مبادله براي
كه نقاطي كه است بديهي و يافت گسترش و گرديد آغاز ملل
و آمد و رفت مسير در يا بودند كالا مبادله نيازمند بيشتر
يا و داشتند قرار كاروانيان استراحتگاه و بارانداز يا
و زبان تاثير تحت بيشتر بودند الجيشي سوق مزاياي داراي
.ميگرفتند قرار لشكريان و بازرگانان و كاروانيان فرهنگ
بين بازرگانان و كاروانيان مسير در كه قصباتي جمله از
آمد و رفت مسير در كه بود مكه قصبه داشتند قرار قارهاي
قرار شرقي روم و آفريقا و آسيا قارهاي بين بازرگانان
محل به كعبه خانه و زمزم چشمه وجود علت به و بود گرفته
بازار و بازرگانان و كاروانيان استراحتگاه و بارانداز
مردم كه است طبيعي و بود درآمده عربستان جزيره شبه مكاره
"نسبتا زندگي كاروانيان به خدمات عرضه محل از كه مكه
رسوم و آداب و زبان با بتدريج ميگذرانيدند را مرفهي
و كنند تكلم آنها زبان به و شوند آشنا ديگر كشورهاي مردم
را خود مخدومان رسوم و آداب باشد كه هم ظاهر صورت به
خاطر آرامش و خشنودي موجب بيشتر چه هر تا بدارند محترم
شوند ، بهرهمند بيشتر آنان وجود از نتيجه در و بشوند آنان
ديگر اسلامي كشورهاي مسلمانان زبان به مكه مردم آشنايي
.ميباشد مشهود خوبي به نيز هماكنون
بعضيها كه رسانيد جايي به را كار خدمتيها خوش اين عرضه
در و بياورند چين و هند و يمن مردم بتهاي نوع از بتهايي
راه مسير در حتي و مني و مشعر مروه ، و صفا كعبه ، خانه
حين در ديگر سرزمينهاي مسافران تا كنند نصب كاروانها
ديار و شهر همانند بتوانند مكه سرزمين از عبور يا اقامت
باشند برخوردار خود بتپرستي آئينهاي و مراسم انجام از
ابراهيمي /توحيدي دين مركز كه را خدا خانه بدينترتيب و
هر نمودند تبديل بتپرستي و شرك مركز و بتخانه به بود
و آلودگيها با همراه نيز را حنيف دين مراسم و آئين چند
.مينمودند برگزار سخيف انحرافات
در شد آورده ديگر سرزمينهاي از تدريج به كه بتهايي نصب
:آورد بوجود زير بشرح مهمي آثار ديگر اماكن و كعبه خانه
آئينهاي بود مكه در كه مادامي ميتوانست مسافري هر -1
اين از و دهد انجام خود موطن همانند را خود بتپرستي
.كند خاطر آرامش و خشنودي احساس بابت
"نتيجتا و كنند پيدا وابستگي مكه به بيشتري مسافران -2
بيشتري منافع از طولانيتر خدمات عرضه برابر در مكيان
.شوند برخوردار
خاطر رضايت كسب براي ابتدا در كه مكه اعراب خود -3
كرده بتها آوردن به اقدام مادي منافع جلب و كاروانيان
مراسم در كاروانيان خوشامد و تظاهر براي و بودند
كنند پشت توحيدي دين به تدريج به ميكردند شركت بتپرستي
.كنند عادت و آورند روي بتپرستي و شرك به و
مسيري كاروانيان و بپيچد ديگر سرزمينهاي در مكه شهرت -4
و دهند ترجيح ديگر مسيرهاي بر ميگذرد مكه از كه را
.گردند منتفع بيشتر مكيها
يمن حبشهاي بخش پادشاه ابرهه حسادت حس "نهايتا -5
از را مكه تا كند كعبه خانه تخريب قصد تا شود برانگيخته
در خصوصيات تمام با را كعبه خانه مشابه و بيندازد رونق
جلب يمن سوي به را بازرگانان و كاروانيان و كند بنا يمن
!بيفزايد يمن اقتصادي رونق به و نمايد پايبند و
آغاز ، در بتپرستي و شرك به مكه مردم آوردن روي بنابراين
روزافزون تمايلات بلكه است نبوده قلبي تمايلات روي از
و كاروانيان جانب از منافع بيشتر چه هر جلب به آنها
به آنها آوردن روي و مكه به بتها آوردن سبب بازرگانان
خانه تخريب براي ابرهه لشكركشي نيزاست شده بتپرستي
است نبوده حنيف دين و خداوند با مخالفت از ناشي كعبه
كاروانيان پايبندي و جلب مركز يك است ميخواسته او بلكه
جريانات و بردارد ميان از را منطقهاي مكاره بازار و
مانع خداوند كه دهد ، سوق يمن سوي به را مربوطه اقتصادي
و نمايند منهدم را او سپاهيان تا فرستاد را ابابيل و شد
استوار(ص) رسولالله حضرت تولد سال در كعبه خانه همچنان
از مكه فتح و رسالت به حضرت آن شدن مبعوث از پس تا بماند
و توحيد مركز به "مجددا و شود پاكسازي بتها وجود
.شود برگردانيده جهانيان قبلهگاه
بر مكه مسير از كاروانيان عبور كه ديگري مهم آثار از
در ديگر كشورهاي واژههاي شيوع گذاشت باقي مكيان فرهنگ
فارسي زبان كشورها ، تمام ميان از و ميباشد عربي زبان
كه بنحوي است تاثيرگذاشته عربي زبان بر بيشتر بخصوص
كه است متداول عربي زبان در بسياري فارسي كلمات هماكنون
كردهاند پيدا تاريخي قدمت و گرديده معرب اينكه علت به
فارسي را آنها كسي كمتر و گرفته خود به عربي اصالت
دليل عربي زبان در فارسي بسيار كلمات وجود.ميشناسد
در ايراني بازرگانان خصوص به ايران توجه قابل نفوذ
رسول حضرت بعثت زمان در.ميباشد مكه خصوص به عربستان
نحوي به بوده رايج عرب زبان در فارسي كلمات نيز (ص)الله
آنچنانكه ميشدهاند شناخته عربي فرهنگ و زبان جزو كه
فارسي كلمات ميشود آغاز آنحضرت بر آيات نزول وقتي
.ميگردند نازل آيات جزو عربي واژگان همانند نيز بسياري
من ارسلنا ما و":است فرموده آيه 4/14 در خداوند اينكه
خداوند ، آيات ، ضمن و "..لهم ليبين قومه الابلسان رسول
اين دليل بهترين است گرفته كار به را فارسي واژگان خود ،
و واژهها جزو فارسي كلمات آيات نزول زمان در كه است
.بودهاند شده شناخته عرب فرهنگ
از.ميگذرد قرن چهارده از بيش كريم قرآن نزول زمان از
يافته بسياري تغييرات فارسي زبان خود تاكنون تاريخ آن
فارسي واژگان و نوشتارها فهم و خواندن كه نحوي به است
كساني اينكه مگر نيست ممكن امروز ايرانيان براي قديم
.باشند گرفته فرا دانشگاهها در را كهن فارسي زبان رشته
از تعداد چه كه كنيم معين "دقيقا نميتوانيم ما علت بدين
آيات در آنها از تعداد چه و عرب زبان در فارسي واژگان
درخور دقتي از پس نگارنده آنچه.است شده وارد كريم قرآن
تعدادي آن مينمايد ارائه "ذيلا و نموده استخراج توان ،
عمدهاي بخش معالوصف است ، قطعي آنها بودن فارسي كه است
.است شده داده اختصاص آنها به قرآن واژگان از
و رفته كار به مجيد الله كلام در كه معرب فارسي واژگان
(1)مربوطه آيات نشاني
خود اندك بضاعت با نگارنده كه هستند واژگاني مذكور لغات
از بيشتري تعداد كه است اين مسلم و است نموده استخراج
تمام استخراج اما دارند فارسي ريشه مجيد كلامالله كلمات
.دارد باستان ايران زبان از بيشتر آگاهي به نياز آنها
عربي زبان وارد فارسي واژگان از زيادتري بسيار تعداد نيز
بحث اين به چون نميشويم ، آنها بحث وارد ما كه است شده
.ندارد چنداني ربط است كريم قرآن درمعارف كه
از گرفته بر را "صراط" كلمه ديگر نوشتارهاي در ما -2
استريت كلمه كه شمردهايم بر يوناني "استراتا" كلمه
يوناني ريشه همان از نيز اروپايي زمان در معروف (Street)
كه است اين يقين به قريب ظن اما است ، شده گرفته استراتا
،"راستاراتا" از را استراتا كلمه يونانيان خود
مشابه ، تركيب لحاظ به كه گرفتهاند فارسي راستهراته
.ميباشد بازار راسته
رفته كار به كريم قرآن در كه كلمهاي 77400"تقريبا از
يعني آنها باقي و كلام اصل و ريشه كلمه حدود 1720 در است
گرفته مذكور كلمه از 1720 كه هستند مشتقاتي كلمه 75680
.شدهاند
استخراج كريم قرآن از فوق ، شرح به كه واژگاني تعداد چون
از %حداقل 5 كه ميشود معلوم ميباشد كلمه نمودهايم 85
تعداد اين و هستند فارسي واژگان كريم قرآن كلمات اصل
.ميباشد تدبر و توجه قابل بسيار كميت لحاظ به فارسي واژه
برده كار به فارسي واژههاي خود كلام در خداوند چرا اما
است؟
آن اساسنامه كه را اسلام دين كه است فرموده تصريح خداوند
با متناسب آسماني نظام يك برقراري براي است كريم قرآن
"الاسلام عندالله الدين ان":است فرموده وضع آدميان فطرت
مطابق "كاملا كه بدارند برپاي را ديني بايد مسلمانان و
"حنيفا للدين وجهك فاقم":باشد آفرينش نظام و فطرت
ذالك الله لخلق تبديل لا عليها الناس فطر التي فطرتالله
پايدار بر همت:"لايعلمون اكثرالناس لكن و القيم الدين
عامه كه باشد خلقت ناموس مطابق كه راستگرايي دين براي
آفرينش در تغييري است ، آفريده نظام همان بر هم را مردم
بيشتر وليكن است گونه اين پايدار دين نيست ، مجاز خداوند
نميدانند290/30 مردم
را فطرت نظام كه ميدهد فرمان را مردم خداوند كه جايي در
هستند مردم خود آن زنده مشخصه كه را نظامي خصوص به
مسلم بماند ، پايدار اسلام دين تا نمايند رعايت "دقيقا
رعايت را موضوع مردم از پيشتر خداوند خود كه است
:ميفرمايد
به است ، فرموده آغاز را آيات نزول خداوند كه زماني در
و كاروانيان با مكه اعراب شد ، اشاره نيز"فوقا كه طوري
بسيار تماس ايران ، جمله آن از مختلف ، كشورهاي بازرگانان
شده عربي زبان وارد فارسي كلمات زيادي تعداد و داشتهاند
.است بوده گرديده رايج و
وضع با آنان زبان طبيعي گسترش مردم ، فطري خصوصيات از يكي
جايي در و است ديگران از لازم لغات پذيرش يا و جديد لغات
بودهاند ، پذيرفته را فارسي واژه تعدادي مكه مردم كه
گزيدن با بخواهد خداوند كه است بوده آنان فطرت خلاف
در جاري واژههاي پاكسازي به شده فراموش يا مهجور كلمات
ما و":است فرموده كه اين خاصه بپردازد ، مردم زبان
هيچ ما "...لهم ليبين قومه الابلسان رسول من ارسلنا
اينكه براي خودش مردم زبان به مگر نفرستاديم را پيامبري
-نمايد4000/14 بيان روشني به آنان براي (را رسالت امر)
ميدانستهاند خوبي به را فارسي واژههاي مكه مردم چون و
كلمات و كند رها را آنها خداوند كه است نداشته ضرورتي
.بنشاند آنها جاي به عربي
كه است كريم قرآن عام و كلي تعاليم از يكي موضوع اين
مردم كه است حالي در اين و نمايند تبعيت بايد مسلمانان
.ميباشند گروه آموختگان 3 دانش خصوص به
شدهاند تعصب گرفتار مليت عرق تاثير تحت كه گروهي -1
كنند زنده "مجددا را زبان مهجور واژههاي كه دارند اصرار
و پاكسازي را زبان تا نمايند بيگانه لغات جايگزين و
هم تركي خداوند:گفتهاند بعضيها چنانچه.نمايند تقويت
!باشد عربي زبان به نماز بايد چرا پس ميداند
عربي كلمات از بيشتر چه هر تا ميكنند تلاش گروهي -2
را دين كه اميد اين به بگيرند بهره خود نوشتار و درگفتار
.ميكند تقويت بيشتر
و واژهها بردن كار به علاقهمند "شديدا گروهي -3
فرهنگ و دانش بدينطريق ميخواهند و هستند غربي اصطلاحات
و كارساز را خود فرهنگ و زبان و دهند توسعه را تمدن و
!نميدانند كافي
كلام شيوه از تبعيت است شده فراموش ميان اين در آنچه
و خلقت ناموس رعايت بر جلاله جل او تاكيد و خداوند
و است مطلق خالق كه وجودي با او ، .ميباشد فطرت مقتضيات
به خودرا كلام شرافت ندارد ، مشكلي كلام آفرينش براي
زبان يك جهان تمام در !است فرموده افاضه هم فارسي واژگان
وارداتي واژههاي از و اصيل و خالص كه نميشود يافت
.باشد بينياز بيگانه
يافتههاي صدور و وصول در وفرهنگ زبان پايائي و پويائي
و افراد فعاليت به وابسته هم آن كه است فرهنگي و لغوي
و هنر و دانش و دين توسعه و بسط در و اجتماعات نهادهاي
اكثر لكن و القيم الدين ذالك":ميباشد دسترسي قابل صنعت
".لايعلمون الناس
|