فارسي شعر در رديف
ايران سينماي :آمريكا در درخشنده پوران
است دوستي پيامآور
كانون در برتر فيلمهاي نمايش
هنر دانشگاه فيلم
به اسلامي انقلاب شهيد بنياد بيانيه
شهادت سالگرد هفتمين گراميداشت مناسبت
آويني مرتضي سيد
كنسرت برگزاري سوگواري ايام مناسبت به
شد اعلام ممنوع كشور سراسر در موسيقي
شد تشييع گرجي پيكر
فارسي شعر در رديف
محسني احمد دكتر با گفتوگويي
مشهد در همشهري خبرنگار -عليزاده مهدي :از گو و گفت
و ميدهد روي زبان در كه است حادثهاي شعر :جستارگشايي
خواننده كه ميكند چنان خود ، شعر با شعر گوينده حقيقت در
احساس تمايزي عادي و روزمره زبان و او شعري زبان ميان
عللي باشد ، داشته بسياري علل ميتواند تمايز اين.ميكند
.شناخت غيرقابل عللي و شده شناخته
زبان از را شعر زبان كه عواملي برجستهترين از يكي
سبب موسيقيايي نظام رهگذر از و ميكند جدا روزمره
گروه ميشود ، زبان در واژهها تشخص و كلمهها رستاخيز
استوار پيوندي موسيقي با شعر جهت بدين.است موسيقيايي
آنها از يكي كه دارد نمايش و جلوه چند شعر موسيقي.دارد
عواملي كناري ، موسيقي از منظور.است "شعر كناري" موسيقي
آن تجلي و است تاثير داراي شعر موسيقيايي نظام در كه است
،"قافيه" شعر كناري موسيقي جلوههاي.است شعر كناره در
.است "حاجب" و "رديف"
سوي از كه است فارسي شعر هميشگي همراه و آشنا رديف
غريب و گرفته قرار بياعتنايي مورد نويسندگان و ناقدان
.است مانده
شعر رديف در غور و بررسي به محسني احمد دكتر با نشستي در
.ميگردد گرامي خوانندگان تقديم كه ميپردازيم فارسي
ادبيات گروه
زبان از را شعر زبان كه عواملي برجستهترين از يكي *
سبب موسيقيايي نظام رهگذر از و ميكند جدا روزمره
گروه ميشود ، زبان در واژهها تشخص و كلمهها رستاخيز
ايفا را خاص جايگاه گروه اين در رديف است ، موسيقيايي
.بكاويد را آن ميكند ،
عواملي به موسيقيايي كرديد ، گروه اشاره كه همانطور *
و ميكند جدا روزمره زبان از را شعر زبان كه ميشود گفته
شاعر انديشه و احساس" گفت بايد.ميبخشد شعري تشخص آن به
و وزن و است شده تفته ابداع كوره در گويي كه است فلزي
كند تبديل و دهد آب را آهن اين كه دارد را آن قدرت قافيه
."پولادين جلاي و قدرت با و فولاد به
است شعر اساس وزن مثل اقوام از بسياري ادبيات در قافيه
است پيرايهاي رديف اما.است شعر اساسي امور از يكي يا
ملل ديگر شعر در هم اگر.هست و بوده فارسي شعر ويژه كه
در رديف.است فارسي شعر از پيروي به ميشود ديده گاهگاه
كمتر و دارد خيرهكنندهاي نقش و بسيار اهميت فارسي شعر
.باشد رديف بدون كه يافت ميتوان موفقي شعر
از پس گسسته ، يا پيوسته كه است واژههايي يا واژه رديف
در "كنند" مانند.ميشود تكرار مصرع پايان در يا قافيه
:زير شعر
كنند كيميا نظر به را خاك كه آنان
كنند ما به چشمي گوشه كه بود آيا
:بيت اين در "بودن خواهد چه" و
بودن خواهد چه جام و مي فكر از خوشتر
بودن خواهد چه سرانجام كه ببينم تا
.است قافيه موسيقي به بخشيدن غنا در رديف نقش برترين
رهگذر از و ميرساند قافيه موسيقي مدد به را رديف شاعر
از بسياري محور رديف.ميكند خوشنوا را شعر همساني ، اين
آهنگين كمال و شعر وزن به همصداييهاست ، و حروفيها هم
و معاني تداعي ايجاد در شعري عنصر اين.ميرساند مدد آن
همنشيني از شاعر.دارد اساسي نقش شعري خيال صور خلق
مختلف مضامين و متنوع فضاهاي ميتواند رديف و قافيه
زباني مجازهاي ايجاد در رديف از توانا شاعربيافريند
آن از و ميگذارد شعر پايان در را فعل يك ميبرد ، بهره
ناهمساني و لفظي همساني از و برميدارد متعددي معاني
.مينمايد ايجاد شعر در برجستگي نوعي آن ، معنايي
آمدن بوجود معنا و لفظ در همساني اين كارگيري به نتيجه *
توضيح را آن دارد ، بيروني جلوه گاه كه است شعر موسيقي
.دهيد
آهنگ وزن است ، شعر وزن عروضي جانب شعر بيروني موسيقي *
ايجاد شعر در مصوتها و صامتها هماهنگي از كه است خاصي
يكسان هجاهاي هماهنگ ، مصوتهاي و صامتها همراهيميشود
ايجاد يكسان عروضي افاعيل هجاها هماهنگي از و ميآفريند
در آهنگ اين.ميرود پيش به خاص نظمي با شعر و ميشود
در فردوسي شعر.ميرسد گوش به و ميشود حفظ شعر تمام
:دارد آهنگي چنين مصرع هر در شاهنامه تمام
به و است مصراع و بيت سراسر در شعر بيروني موسيقي تجلي
.دارد حضور اندازه يك به جا همه در مساوي طور
فارسي شعر با زمان چه از موسيقيايي عامل عنوان به رديف *
كجاست؟ در آن منشا و شده همراه
فقط شعري عنصر اين.فارسياست شعر پيكره از جزيي رديف *
عرب ادب رنگ هيچ اما است ، گرفته عربي زبان از را خود نام
.ندارد خود با را
منظومه يك فارسي شعر ريشه جستوجوي در خانلري دكتر مرحوم
آورده تاخير و تقديم با همراه مخدوش اما شاعرانه پهلوي
در "كيهان اندر" و "كيهان" كلمه منظومه اين در.است
خود شعر اين.ميشود ديده سطرها از بسياري پايان
.است رديف شكل اولين و سادهترين از نمونهاي
ثابت زير بيت به استناد با زرينكوب ، دكتر زندهياد
چنين بيتاست بوده فارسي شعر اسلام از پيش كه ميكند
:است
بزي انوشه كيهان به هژبرا
بزي توشه ديدار به را جهان
پيش ايران شعر در بنابراين.است رديف "بزي" شعر اين در
از پس پارسي شعرهاي اولين در.دارد وجود رديف اسلام از
اولين از را مفرغ بن يزيد شعر.دارد خاصي جاي رديف اسلام
:ميدانند مردم ميان از جوشيده و پارسي شعرهاي
است نبيذ و است آب
است زبيب عصارات
است روسپيذ سميه
است ، نشده رعايت قافيه سطرها تمامي در گرچه شعر اين در
.است آمده "است" رديف سطرها تمامي در اما
اولين از كه عبدالله ، اسدبن هجو در خراسان مردم شعر
:است مردف.است فارسي شعرهاي
آمذيه ختلان از
آمذيه تباه برو
آمذيه باز آواره
آمذيه فراز بيدل
زاده آن با است ، فارسي شعر همراه و همزاد رديف ، بنابراين
را زيور اين آمد ، پيش هرچه شعر و است بوده همراه آن با و
.است كرده متنوعتر و بيشتر خود در
ايجاد خواننده براي را انتظار نوعي فارسي شعر در رديف *
در ميشود ، برآورده انتظار اين آن تكرار با كه ميكند
چه به تاثير اين آورده ، بوجود عاطفي تاثير نوعي حقيقت
است؟ علت
خواننده ذهن در آهنگي شعر ، بيت اولين يا مصرع اولين *
آهنگ همان دارد ، انتظار آن از پس خواننده كه مينشاند
لذت نشود چنين اگر و كند احساس و بشنود را آغازين
به ميكند ، ايجاد رديف و قافيه را انتظار اين نميبرد ،
:ابيات اين در مثال عنوان
شاد چشمان سيه با زي شاد
...و فسانه جز نيست جهان كه
بود دندان هرچه ريخت فرو و بسود مرا
...تابان چراغ لابل دندان نبود
آيد من به بخارا سوي از كه هرباد
...سمن نسيم و مشك و گل بوي با
و ميشود احساس خلايي مورد سه هر در و شده حذف رديف
و قافيه آوردن فراهم با شاعر.نميشود برآورده انتظار
برآورده را روحي و عاطفي نياز يك هماهنگ و مناسب رديفي
.ميكند
گوناگون كاربردهاي و رديف نشيبهاي و فراز در تاملي با *
.باشيد داشته رديف انواع به اشارهاي آن
را آن و دارد بسيار گونههاي فارسي شعر در رديف *
و جايگاه ساختمان ، دستوري ، نوع واژه ، اساس به ميتوان
:كرد دستهبندي قرار بدين كاركرد
:آن بودن بلند و كوتاه جهت به رديف انواع (الف
ديده فارسي شعر در رديفها طولانيترين تا كوتاهترين از
را مقدار رديف در" طوسي نصيرالدين خواجه گفته به.ميشود
باشد ، رديف قافيه بر مشتمل مصرع تمامي اگر چه نيست اعتبار
هم قلت در نيست اعتباري كثرت در كه چنان و باشد روا
:ميتواند رديف اساس براين"نيست اعتباري
:"آ" مانند باشد ، هجا يك با -1
آ پيش به روي پس تو چند تا
آ كيش سوي به مرو كفر در
آ نيش به بين نوش تو نيش در
آ خويش اصل اصل به تو آخر
:مانند باشد ، بلند هجاي يك و كوتاه هجاي يك -2
(-U) كند غمگين را ، كوسينه آن كيست آن آن ، كيست آن
(-U) كند شيرين را تو تلخ كني ، زاري او پيش چون
:مانند باشد ، بلند هجاي دو -3
(- -) ما بي فتاد سفري را ما
(- -) ما بي گشاد ما دل آنجا
:مانند باشد ، هجا سه -4
ميرسد نگار كه هين را راه زنيد آب
(-U-)
ميرسد بهار بوي را باغ دهيد مژده
(-U-)
:مانند باشد ، هجا چهار -5
(- - -U) درد همي زنجير عاشق سوي به عاشق
(- - -U) درد همي تدبير گردد همي ديوانه
:مانند باشد ، واژه دو ميتواند رديف -6
دارد نگه خدا اهل جانب كه آن هر
دارد نگه بلا از حال همه در خداش
:مانند است ، بيشتر و واژه سه گاه رديف -7
ازين بهتر نظري رندان صف بر ميفكن
ازين بهتر گذري ميكن ميكده در بر
:است جمله چند يا يك رديف گاه -8
:جمله يك
نيست همه اين مكان و كون گه كار حاصل
نيست همه اين جهان اسباب كه آر پيش باده
:جمله دو
خواهم من كه آمد چنان يارم وفا ميدان به
خواهم من كه آمد چنان كارم هوا زديوان
:جمله سه
بادا چنين باد تا شد سامان به معشوقه
بادا چنين باد تا شد ايمان همه كفرش
:جمله چهار
بيا بيا بيا بيا دلم هوسهاي اي
بيا بيا بيا بيا حاصلم و مراد اي
در را بيت همه قافيه جز گاه كه ميرسد حدي به رديف -9
:مانند برميگيرد ،
جان به آورد تو هجران غم يارا
جان به آورد تو هجران غم را ما
نميدانستم منت بودي من با
نميدانستم منت بودي من يا
دانستم را تو من و ميان ز رفتم
نميدانستم منت بودي من تا
و كناري":است دوگونه آن جايگاه به توجه با رديف (ب
و ميآيد قافيه از پس كه است همان كناري رديف "مياني
يا مياني رديف.دارد كناري رديف همه پيشين نمونههاي
دروني قافيه از پس كه است كلمههايي يا كلمه دروني ،
دارد دوري وزن كه شعرهايي در بيشتر رديف نوع اين.ميآيد
متحد و بلند افاعيل كه شعرهايي همچنين ميرود ، كار به
اين در هستند ، رديف نوع اين براي مناسبي بستر دارند
آن لغت چهار يا سه.ميشود تقسيم لغت چند به بيت شعرها ،
:دارد ساختي چنين مجموع در و دارد هماهنگ قافيهاي
:مانند
بس و رعنا اي كن كوته بس و ما گويي چند تا
نيستيم بد هم نيز ما بس و زيبا تويي خود نه
رديف "وبس" و است دروني قافيه "زيبا" و "رعنا" ،"ما"
ديده بسيار مولانا شعر در رديف نوع اين ميباشد دروني
:ميشود
ما بام بر ميروي خوش ما نام خوش يوسف اي
ما دام دريده بر اي ما جام شكسته در اي
ما منصور دولت اي ما سور اي ما نور اي
ما انگور شود مي تا ما شور در بنه جوشي
ما معبود و قبله اي ما مقصود و دلبر اي
ما دود در كن نظاره ما عود در زدي آتش
:است جمله آن از دارد هم ديگري تقسيمبنديهاي رديف
دستوري و قاموسي رديف (ج
"فارسي" و "تركي" ،"عربي" رديف (د
پيوسته و گسسته رديف (-ه
در آواها نام كاربرد رديف ، هنري كاركردهاي جمله از *
شاعر دروني انديشه و احساس حقيقت در كه است رديف جايگاه
.دهيد توضيح مورد اين در ميكند ، بيان را
و لفظ و واژههاست با زيبايي آفرينش شعر كه آنجا از *
آواها نام لذا دارد را اهميت كمال شاعران براي آن موسيقي
از شعر در لفظ و صوت اهميت.دارند ويژهاي اهميت شعر در
اين يكي دارد عهده بر نقش دو شعر موسيقي كه است جهت اين
اين ديگر و است لذتبخش خود خودي به زيبا الفاظ و وزن كه
و معني تقويت سبب شعر مناسب صوتهاي حتي و آواها نام كه
اصوات دقيق و درست استفاده با شاعر.ميشود ارتباط تشديد
سادهتر و بهتر طبيعي واژههاي اين ياري به عاطفي
.كند نفوذ خواننده و شنونده احساسات و روح در ميتواند
تكرار با بيايند شعر رديف در اگر واژهها گونه اين
"مثلا ميگذارند ، فوقالعادهاي عاطفي تاثير خود پيوسته
هنگام يا و مستي حالت در كه است فريادي و بانگ "يلي"
.مينمايند خوش خبر رسيدن
آنها رديف كه دارد نامآوا همين با غزلي در مولانا
:اوست مستي خوش حال بيانگر "دقيقا
يلي يرلي يلي مييرلي جام آن بنوش ساقي
يلي يرلي يلي يرلي ني باواز بگو مطرب
آراسته زمين روي برخاسته صبا باد
يلي يرلي يلي يرلي پيراسته چمن بلبل
سمن و ديمان و ورد چون چمن نونوعروسان
يلي يرلي يلي يرلي تنن تن در بنواخته
انديشه و فكر روايتگر رديف كه است آن از حاكي نظر يك *
كهرباي رديف چگونه بگوييد و دهيد توضيح.است شاعر
.ميشود شعري مضامين و واژهها
و انديشه روايتگر و بيانگر بيايد درست رديف اگر بله ، *
،"عشق اي" ،"عشق" چون رديفهايي.بود خواهد شاعر فكر
و عاشقانه انديشه بيانگر..و "سماع" ،"معشوق" ،"صنما"
"علي" ،"محمد" چون رديفهايي است مولوي چون شاعري عارفانه
و ديني انديشه بيانگر..و "رسول اي" ،"ناصبي اي" ،
انقلاب ، " چون رديفهايياست ناصرخسرو چون شاعري مذهبي
"بس و است دهقان ناامني ، آزادي ، كارگر ، دهقان ، سرخ ،
اين.است يزدي فرخي چون آزاديخواه شاعري انديشه نشانگر
او شعري انديشه مدار ميگيرند ، جاي رديف در وقتي واژهها
سوق مناسب فضاهايي به را او و نميگيرند دست به را
واژههاي و مضامين كهرباي صورت اين در رديف.ميدهند
.ميآورد بيابد خود براي ميخواهد آنچه و ميشود مناسب
:"بسوخت" رديف با دارد غزلي عطار مثال عنوان به
بسوخت سر تا قدم از شمعم همچو جانان عشق
بسوخت پر و بال پروانه چون نيز را جان مرغ
كلماتي شعري ، تصاوير و مفاهيم خلق براي شعر اين در رديف
"...و خاكستر سوزنده ، اخگر ، روي ، آتش آتش ، عود ، مجمر ، " چون
:است كرده جذب خود به
عود چو دل از مجمرش كردم بود آتش عشق
بسوخت مجمر هم و عود هم بر سوزنده آتش
اوفتاد صحرا به اخگر يك جو رويش آتش ز
بسوخت اخگر آن از خاشاكي همچو عالم هردو
خاكستري جز دست در ترم و خشك از نيست(...)
بسوخت تريكسر و خشك درآمد غيرت كاتش
باد به كويش سر بر آخر خاكستر آن دادم
بسوخت خاكستر و عيب از بجست استغنا برق
توازن ايجاد و غزل معنايي اتحاد باعث رديف ويژگي اين
.ميشود (النظير مراعات) معنايي
چگونه شعري آرايههاي و خيال صور ايجاد در رديف نقش *
است؟
معاني تداعي دارد ، برجستهاي نقش معاني تداعي در رديف *
و زيبا چشماندازهاي به را شاعر كه است گونهاي به گاه
رديف كمك به شاعر و ميسازد رهنمون بديع صورتهاي
غزل در "مانده" رديف.بيافريند خيالي صورتهاي ميتواند
:است گشته تشبيه يك تداعيگر بيت هر در زير
ماند بستان به امروز دگر ما مجلس
ماند گلستان تماشاي به خلوت عيش
بهشت خانه بود كه را كسي است حلال مي
ماند رضوان به كه حريفي دست از خاصه
كني مانند چه به لعلت لب و سبز خط
(...)ماند حيران چشمه لب به بگويم من
به به ، مشبه يك بيت درهر "عمر" رديف با غزلي در شهريار
تشبيه از رهگذرنمايشگاهي اين از وافزود "عمر" واژه
:است ساخته فراهم بليغ
عمر شتاب اين با كه است طالعي چه من از
عمر آفتاب بام لب از نپرد بازم
تاب و پيچ به هنوز پرو و چرخ لاي من
عمر آسياب از ريخته آب كه جايي
غم خاك و است خفتان لاهمه به لا اين
(...)عمر كتاب مسكين دل بزن ورق كمتر
تشبيهات ديگر از "عمر سراب" ،"عمر سحاب" ،"عمر كباب"
.است غزل اين زيباي
پويايي و حركت اسمي رديفهاي به كه آن براي شاعران
را شعر و ميدهند انساني شخصيت اسمي ، رديف به گاه ببخشند
پويا و مدار رفتار "تشخيص" نوع از بالكنايه استعاره با
:شعر اين در "روزگار" مانند.ميسازند
روزگار كرد تا دو ملك متين حبل
روزگار كرد وفا وعده به را اقبال
مراعات تضاد ، چون آرايههايي ايجاد در همچنين رديف
مواردي و الصدر الي ردالعجز همصدايي ، همحروفي ، النظير ،
تنها نه كه ميدهد نشان امر اين و دارد نقش چنين اين
نقش شعر وزن كردن پر و بيتها بردن سامان به در رديف
نقش بديع ايماژهاي خلق و معاني صور ايجاد در بلكه دارد ،
.ميكند ايفا بسزايي
خويشاوندي رديف با نوعي به كه است شعري عنصري حاجب *
شعر موسيقي غناي در آن نقش و كاربرد به اشارهاي.دارد
.بفرماييد
به حاجب حاجب ، حجاب ، مصدر از است ، عربي واژهاي حاجب *
و صبح آغاز خورشيد ، از بخشي چيز ، كناره دربان ، معناي
حاجب ادب و شعر اصطلاح دراست آمده ابرو معني به همچنين
ميان در يا قافيه از قبل كه مستقل است كلمههايي يا كلمه
اين در "ياد" كلمه همچون.ميآيد معني يك به قافيه دو
:بيت
باد ياد هم ما آموز سواد ز و
داد ياد نوشتن خواندن ما به كو
:بيت اين در "ره در" و
نهاديم ميخانه ره در سحر درس ما
نهاديم جانانه ره در دعا محصول
مدد شعر كناري موسيقي به و است رديف و قافيه همنشين حاجب
عرب شعر در و است فارسي شعر زيورهاي از حاجب.ميرساند
اين اولدارند عمده تفاوت دو رديف و حاجب.ندارد جايي
از پس رديف كه آن حال ميآيد ، قافيه از پيش حاجب كه
رديف خود شعر در شاعر اگر اينكه ، ديگر.ميآيد قافيه
قطعه ، قصيده ، غزل ، ) شعر پايان تا را آن بايد بياورد
.كند رعايت (دوبيتي رباعي ،
حاجب ميتواند شاعر.نيست الزامي چنين حاجب آوردن در اما
بسنده رديف و قافيه به آن از پس و بياورد غزل مطلع در را
.كند
مالايلزم لزوم باب از بلكه نيست لازم آن تكرار اين بنابر
بخواهد شاعر اگر.است شعر در صنعتگري و تفنن نوعي و است
زحمت به كند ، رعايت را حاجب قصيده يا غزل تمام در
وقتي اما ميگردد او ناب انديشه حجاب حاجب و ميافتد
هماهنگي اين با بيتي غزل مطلع در شاعر آهنگين زبان
زيبايي است طبيعي نميانديشد ، هم آن به شايد و مينشاند
.نميكاهد هم شعر معنايي ارزش از و شده دوچندان شعر
تصنع ، به توجه بدون شعرش خلال در ميسرايد مثنوي كه شاعري
چنين اينميآورد (حاجب داراي) محجوب بيتهايي يا بيتي
:مانند.ميافتد زيبا هم بسيار كاربردهايي
خر گوش ديگر و بفروش خر گوش
خر گوش نيابد در را سخن كين
بوستان مولوي ، مثنوي شاهنامه ، در چنين اين نمونههايي
.ميشود ديده نظامي مخزنالاسرار بهخصوص و سعدي
جز به كه ميرسد حدي به گاه ولي است كوتاه بيشتر حاجب
:مانند.ميكند پر را مصرع بقيه قافيه كلمه
رفعت گردون سر بر نهاده
پا سيدحسن دين و ملك شجاع
قدر و عزت سرير بر گرفته
جا سيدحسن دين و ملك شجاع
ترقي در دولت باد هميشه
را حسن سيد ودين ملك شجاع
ايران سينماي :آمريكا در درخشنده پوران
است دوستي پيامآور
گفتوگو در ايراني كارگردان درخشنده پوران :هنري گروه
هنر كاليفرنيا ، در تلويزيونايران ساعته شبكه 24 با
صحنه شگرفدر موفقيت يك را انقلاب از پس ايران فيلمسازي
و معنويت انسانيت ، دوستي ، پيامآور كه كرد توصيف جهاني
.است سادگي
كارگرداني ، امر در زنان كليدي نقش به همچنين درخشنده
موفق فيلمهاي پيشبرد در اساسي سايرنقشهاي و بازيگري
انقلاب بعداز كه فضايمناسبي وامدار را آن و نموده اشاره
.برشمرد بود ، آمده بوجود زنان سينمايي فعاليت براي
و باشد قوي بايد كارگردان كه سئوال اين به پاسخ در وي
مردسالارانه شغل يك در ميتوانيد هستيدچگونه زن كه شما
و ميشناسيم دردانش را بودن قوي ما:گفت كنيد ، عمل
كوچك پرنده فيلم كارگردان.است حاكم هميشه برتر انديشه
آمريكا به خود بدونمرز عشق فيلم اكران براي كه خوشبختي
عميق مضامين بخاطر ايران سينماي كه كرد تاكيد است ، آمده
بعنوان است توانسته بيتوجهاست ، آن به دنيا كه انساني
در را خود واقعي جايگاه مطرح ، يكسينماي
.آورد بدست محافلبينالمللي
كانون در برتر فيلمهاي نمايش
هنر دانشگاه فيلم
يكشنبه 21 -امروز از هنر دانشگاه فيلم كانون :هنري گروه
كوئينتين" ساخته "سگداني" فيلم نمايش با -فروردين
آغاز را خود فصلي فعاليت آمريكا محصول 1991 "تارانتينو
ساخته "عمق كم گور" جارموش ، جيم اثر "مرده مرد".ميكند
كه هستند آثاري هارتلي هارل كار "زندگي كتاب" و پيتربويل
نو انديشههاي برنامه در فروردين در 23 ، 28 ، 30 ترتيب به
.بود خواهند پرده بر فيلم كانون در سينما در
آثار نيز ارديبهشت اول هفته در هنر دانشگاه فيلم كانون
خواهد نمايش به ويژه برنامهاي در را زن مستندسازان
.گذاشت
داريوش اثر و گلستان ، گا ابراهيم ساخته آينه و خشت
امير از تنگسير بيضائي ، بهرام ساخته رگبار مهرجويي ،
مسعود ساخته گوزنها درمبخش ، كيومرث از كور بوف نادري ،
از تقوايي اثر ناپلئون داييجان از بخشهايي و كيميايي
به هنر دانشگاه فيلم ركانون د ارديبهشت پايان تا 20
.درميآيد نمايش
به اسلامي انقلاب شهيد بنياد بيانيه
شهادت سالگرد هفتمين گراميداشت مناسبت
آويني سيدمرتضي
فرارسيدن مناسبت به اسلامي انقلاب شهيد بنياد :هنري گروه
آويني سيدمرتضي قلم ، اهل شهيدان سيد شهادت سالگرد هفتمين
ضمن بيانيهاي صدور با يزدانپرست ، مهندس متعهد هنرمند و
تاكيد مقدسشان راه تداوم بر خاطرهشان ، و ياد گراميداشت
.كرد
آويني سيدمرتضي شهيد:است آمده بيانيه اين از فرازي در
از همواره كه بود مبارزي متعهد هنرمندان جمله از
رزمندگان ارزشمند اهداف و مقدس دفاع سال هشت حماسههاي
خلق ماندگار و گرانمايه آثاري گرانقدر ، شهداي و اسلام
.كرد
خانواده يك در شهرري در سال 1326 در آويني سيدمرتضي شهيد
خود از ماندگاري آثار فراوان تلاش با و آمد بدنيا مذهبي
.گذاشت بجاي
از تصويربرداري حين در فروردين 72 در 20 سرانجام وي
روايت برنامه) فكه منطقه در والفجر عمليات مقتلالشهداي
نائل شهادت رفيع درجه به يزدانپرست مهندس همراه به (فتح
.گرديد
كنسرت برگزاري سوگواري ايام مناسبت به
شد اعلام ممنوع كشور سراسر در موسيقي
كرد اعلام موسيقي مركز ارزشيابي و نظارت گروه :هنري گروه
اجراي مجوز محرم ، ماه سوگواري ايام فرارسيدن بهمناسبت
.نميشود صادر موسيقي صحنهاي
كنسرت برگزاري موسيقي ، مركز عمومي روابط گزارش به
و نظارت گروه سوي از كشور سراسر محرمدر پايان تا موسيقي
.شد اعلام ممنوع مركز اين ارزشيابي
مجوز ماه فروردين تا 16 موسيقي مركز سوي از اساس اين بر
صدور تاريخ اين از و است شده صادر كنسرتموسيقي اجراي
.شد خواهد متوقف ماهمحرم پايان تا موسيقي اجراي مجوز
شد تشييع گرجي پيكر
ميان ديروزدر صبح گرجي نعمتالله مرحوم پيكر :هنري گروه
و سينما علاقهمندان و هنرمندان از جمعي اندوه و غم
.شد تشييع وحدت تالار مقابل از كشورمان تئاتر
انجمن مركزي شوراي مسئولان حضور با كه مراسم اين در
از پيش شد برگزار سينما خانه و ايران سينماي بازيگران
و سينما پيشكسوتان از تعدادي گرجي مرحوم پيكر تشييع
سخناني هنرمند اين والاي شخصيت درباره كشورمان تئاتر
.كردند ايراد
|