هنرمند كابلي ، يدالله استاد با گفتوگو
بناي تكرار از ذهن رهايي ;خوشنويس
است هنر در آفرينش
مديريت پيام
هنرمند كابلي ، يدالله استاد با گفتوگو
بناي تكرار از ذهن رهايي ;خوشنويس
است هنر در آفرينش
;سرآغاز *
معماري در تغييراتي انجام از پس رضاعباسي موزه پيش چندي
بازگشايي مراسم در.كرد كار به آغاز "مجددا خود ، داخلي
با اسلامي ارشاد و فرهنگ وزير مهاجراني دكتر موزه ، اين
كه كابلي يدالله استاد آثار نمايشگاه در سخنراني و شركت
اين تشويق و تاييد با بود ، شده برپا مناسبت همين به
عاملي را رشته اين ديگر ، هنرمندان و معاصر خوشنويس
گفتوگويي منظور ، همين به.دانست تاريخ طول در فرهنگساز
كه است ، شده انجام كابلي استاد با كوهستاني كامران توسط
.ميخوانيد پي در
رشتههاي در را گوناگوني تجربههاي جنابعالي كه آن با *
به كه شد موجب انگيزهاي ، چه دادهايد انجام اثر اين
آوريد؟ روي شكستهنويسي
جاذبه يك فقط نبوده ، مطرح خاصي انگيزه كار ، ابتداي در *
تمام را نستعليق ممتاز دوره كه بعدها.بود ظاهري كشش و
توسط شد ، احساس شكسته خط تعليم و ترويج ضرورت و كردم
صورت بعد و شد پيشنهاد شكسته كلاسهاي تشكيل وقت ، مديريت
از بعد كه كنم اشاره است لازم.گرفت خود به جديتري
بيربط ، بهانههاي به خط اين سال حدود 50 سيدگلستانه
را مهمي و اساسي نقش كسي ديگر و گرفت قرار بيمهري مورد
از بايد شايستگي به.است نداشته آن آموزش در
ياد معاصر و گذشته دوران پيوند در گلستانه سيدجليلالقدر
خود و نبودم بيش نوجواني كه زمان آن دربرد نامي و كرد
و بيبضاعتي با بودم ، نيازمند تعليم به هركسي از بيش
از فراوان مصيبت با و شدم تعليم عهدهدار زياد دلواپسي
رو و بيرنگ فتوكپي التماس ، با گاه و گوشه آن و گوشه اين
كه بيآن آن روي از و ميآوردم دست به را بيرمق عكسي يا
بارها و بارها كنم ، آغاز بايد چگونه و كجا از بدانم
رفع را مشكلاتمان كه اين براي جدي معلم "اصلا.مينوشتم
فرصتي مدرسه روزهاي لابلاي در وقت هر و نداشت وجود كند ،
تمام بود ، من ايام آن انيس كه دوستي با ميآمد ، پيش
ويترين پشت و ميگشتم را منوچهري خيابان و سابق شاهآباد
عكس يا و خط قطعه يك دنبال به در به در عتيقهفروشيها
نگاه آن به ساعتها ميكرديم ، پيدا اگر.بوديم آن
را مشاهداتمان تمام و ميرفتيم خانه به بعد و ميكرديم
از پاره يك خريد پي در (!بخير يادش) ميآورديم كاغذ روي
تجربياتي خرده ترتيب ، اين به و بودم بهدل حسرت سالها آن
مسئوليت سالها.دادم ادامه راه به و آوردهام بهدست
ديگر كه بعدها تا بود من دوش بر شكسته سنگينكلاس اداره
.شدند شريف هنر اين ياريرسان دوستان
كشورمان متقدم خوشنويسان ارزشمند آثار درباره نظرتان *
چيست؟
ساليان طي متقدمين هنري ارزشهاي بيان با ارتباط در من *
تمام با كردهام احساس و داشتم وظيفه را آنچه گذشته ،
عبدالمجيد درويش ولي داشتهام ، بيان اعتقاد و ارادت
هنر اين بنيانگذار عنوان به شكسته قلم يگانه در طالقاني
زبان كه) وي ارزشمند بسيار آثار و است داشته اساسي نقش
(ميماند قاصر خلاقيت و ذوق در آن تمجيد و تعريف از
كه هم ديگران بعدها و است شده شكسته خط پيشرفت راهگشاي
او آثار از "غالبا بودهاند ، سبك و شيوه اين ادامهدهنده
راز "اساسا كه گفت ميتوان جمله يك در و كردهاند تقليد
او كه است بنيادي نتيجه در امروز به تا هنر اين بقاي
نقش ميان اين دراست گذاشته بعدي نسلهاي براي
آثار و درويش از زيادي زماني فاصله با را سيدگلستانه
مشقي قلمهاي و ممتاز بسيار سطرهاي بخصوص ارزشمندش بسيار
اين حيات ادامه در سيدگلستانه.گرفت ناديده نبايد را وي
.ميآيد حساب به معاصرين و متاخرين بين ارتباطي پل هنر ،
و جلي آثار از كه اصفهاني غلامرضا ميرزا طور همين
شكسته خط تحول در عميقي بسيار تاثير هم ايشان سحرانگيز
.است داشته
ميپردازند؟ خط از رشته يك به چرا ما زمان خوشنويسان *
روحيه داراي اگر ميبندد ، دل كاري يك به وقتي آدم *
كار مختلف زمينههاي در ميخواهد مدام باشد ، جستجوگري
ميشود ، شامل را متعددي خطوط كه هم خوشنويسي هنر.كند سير
غير بعضيها.است اينگونه خود خاص كشش و جاذبه دليل به
هم ديگري خط سراغ ميكنند ، كار كه تخصصي و اصلي خط از
طول در و است داشته تفنن صورت هميشه البته كه ميروند
همه در نتوانسته كسي نفر ، سه يا دو جز خوشنويسي ، تاريخ
به همت خيلي اگر ديگران.برسد كاميابي به خط رشتههاي
ميدان در كه شدهاند خطي حريف باشند داده خرج
گليم كه گفتهاند تعبيري به زيرا.است بوده تواناييشان
.ميآورد دست به توفيقي تا ميشد تكه چهل خوشنويس پاي زير
دنبال را شكسته خط مداوم طور به پيش سال حدود 25 از
خط اين و نساختهام رها را نستعليق خط هرگز اما كردهام ،
چه ميشود ، محسوب شكسته خط پايه كه خطي مانده ، ناقص من
.نگذاشتهام آن فراگيري براي وقتي هيچگاه كه ثلث به رسد
خاص نگاهي جنابعالي اخيرتان ، نمايشگاه در *
در مشق سياه از انگيزهتان داشتهايد ، بهسياهمشقنويسي
با ارتباط و خوانايي نظر از مشكلاتي خود كه شكسته خط
بفرماييد؟ دارد ، مخاطب
طول در نمايشي و آموزشي بعد دو در مشقنويسي سياه *
خوشنويس هنرمندان توجه مورد همواره خوشنويسي هنر تاريخ
تكرار و ساده فرم يك به تنها آموزش ، شكل در.است بوده
اجرا قابل سادگي به و ميگرفته صورت كلمات و حروف منظم
مانده ، باقي گذشته از كه موجود نمونههاي و است بوده
غلامرضا ميرزا ظهور با.است شيوه و طريق همين موءيد
اين انتزاعي و تزئيني ابعاد قرن 13 اواخر در اصفهاني
از چند تني و رسيد ممكن زيبايي و كمال اوج به شيوه
كاظم ميرزا و ترك ميرحسني همچون قلم اين برجسته اساتيد
و حيرتانگيز آثار ترويج به سياق و مكتب اين در تهراني
صفحهآرايي در خلاقيت و كنكاش حيث از گرچه شدند ، كمنظير
شمار در خود نوبه در ولي نشدند ، او همپاي هيچگاه
بازتاب طلايي دوره اين.بودند خود عصر استثنايي چهرههاي
به خود با بيشمار مرقعات و قطعات ارائه از گستردهاي
و قلمراني صلابت و فرم زيبايي فرط از گاه كه داشت همراه
خط درميگيرد قرار بيننده هر آرزوي منتهاي در دست صافي
بودهايم ، مشق سياه شاهد كمتر نستعليق خط برخلاف شكسته
كاربردهاي جهت در پيدايش از بعد همواره خط اين كه چرا
بخشهاي در و شد گرفته بكار مكاتبات و مراسلات و روزمره
صورت به و شعر مجموعههاي و جنگها نوشتن براي هم هنري
در ندرت به و داد ادامه خود براه غبار قلمهاي بياض ،
قبل دهه سه دو همين تا.است زده قلمي كسي بحث مورد ابعاد
سالهاي 1365 حدود در و نبود شكسته مشق سياه دنبال كسي هم
به هم آن مشقي ، و تمريني "كاملا تفنن سر از سالي چند كه
درآمد ، جدي احساس يك بهصورت بعد ولي شد ، ارائه تجربي شكل
خالي بسيار را شكسته خط در تحولي چنين جاي كه چرا
از دور گوناگون نمونههاي از الهام و عشق با.ميديدم
زمينههايي غلامرضا ميرزا نستعليق مشقهاي سياه دسترس
.گرديد آغاز تازهاي تلاش و آمد فراهم آرزو اين تحقق براي
هنرمند ذهن كه شود حاصل كيفيت اين چنانچه ميرسد نظر به
و تفكر با انسان و شود رها تكراري عادات و رفتار از
از قبل تا كه نوآوري و شگفتي يك يافتن پي در تازه احساسي
كشف تازهاي دنياي و بردارد قدم مينماياند ناممكن وقوع
.ميرود بشمار هنري هر در آفرينش بناي و آغاز نقطه كه شود
از متعددي عوامل با كه تازه رويداد و تحول اين عطف نقطه
همراه تخيل حسن راه از "غالبا است ، همراه زيباييشناختي
خوشنويسي جامعه كه درد و دريغ.ميگيرد صورت بزرگانديشي
در و بيدليل نابغه طالقاني عبدالمجيد درويش از
ابداع در قريحه و ذوق و نبوغ حيث از كه شكسته خط گرانقدر
بوده اصفهاني غلامرضا ميرزا دوش هم بديع طرحهاي خلاقيت و
بزرگ ميرزاي هواي و حال در مشقي سياه كه افسوس ولي است ،
تعداد او سبك ، اين بانشد ديده درويش از وي شيوه و
نام با و بود خورده رقم درويش نام با كه هم ازجلي معدودي
غلامرضا ميرزا معجزهآساي كلك حاصل بود ، يافته شهرت او
كه زايدالوصفي كسوت و باطن حرمت به كه است بوده اصفهاني
اين نيز قطعات اكثر در و است بوده قايل درويش براي
.است كرده متبرك نام رقم با و نموده قلمي را قلبي اعتقاد
است متصور تاريخ در او از كه كرامت و طبع چنين يك
به كه است تعالي و توفيق نقطه عاليترين بيترديد
.ميآموزد را بزرگانديشي خصلت و زيستي نيكو درس آيندگان
چيست؟ منتقد و نقد با ارتباط در برخوردتان *
را انسان عمومي آگاهيهاي كه است عاملي تنها انتقاد *
هنرمند و هنر ساختن دگرگون در مهمي نقش و ميبرد بالا
منتقد و بيطرفانه انتقاد كه اين شرط به دارد ، و داشته
جوانان كيفي و كمي ارزشهاي درازمدت در.باشد صالح و آگاه
ايرادهاي بيمورد ، انتظارات و شد كشيده تقابل به پرشور
فرصتهايي در كمتجربه آدمهاي از بعضي اساس و بيپايه
تا آورد همراه به نيز را ضايعاتي ميآوردند ، بدست كه
گشت هوس و هوي پايمال دوستي و حرمت گرانقدر گوهر كه جايي
.شد فراموش مسئوليتها و تعهدات در متعالي ، مقدس هدف و
تا معاصر شكستهنويسي در نوجويي و نوآوري نميكنيد فكر *
است؟ رفته بيراهه به حدي
براي راه كه ميكنيم زندگي دورهاي يك در امروزه ما *
در علم كه گستردهاي امكانات با و است هموار پويش و تلاش
يا خواسته ساعت هر و روز هر داده ، قرار بشر اختيار
ميگيريم قرار جهان هنري عظيم تحولات جريان در ناخواسته
كارهاي بند و قيد در را خود كه نيست آن جاي ديگر و
با اگر هنر كه بدانيم بايد و كنيم اسير تكراري
"اصلا نباشد ، همراه تازه انگيزههاي و روز دستاوردهاي
بقاي و دوام "اساسا.نميكند ايجاد بيننده براي جاذبهاي
است ، فراوان آن در دگرگوني استعداد كه هنر "خصوصا كاري هر
كه باشيم داشته توجه بايد البته.است نگرش همين گرو در
نبايد را اصالتها حفظ خوشنويسي مثل سنتي كارهاي در
كاغذ و مركب يعني سنتي هنر همان با بايد ما گرفت ، ناديده
روي تازهاي ابداعات و طرحها به رنگ ، نهايت در و
.بياوريم
چگونه را آينده ميكنيد ، احساس كه نگراني به توجه با *
ميبينيد؟
زندگي اجتماعي پربار و گسترده مقطع يك در امروز ما *
در بخواهند كه قدر هر آزادانه ميتوانند مردم كه ميكنيم
قدر به و بگيرند قرار ديگران فعاليتهاي روزمره جريانات
در.شوند سهيم اجتماعي و جمعي امور در صداقت و لياقت
در را نقش بيشترين ميتوانند جمعي ارتباط وسايل اينباره
"اصلا بنابراين ، .كنند ايفا مردم تشخيص و نگرش بردن بالا
.داد فريب را كسي يا كرد مخفي كسي از را چيزي نميشود
در گرفتن قرار دليل به بسياري روزها اين است ممكن گرچه
بدهند ، دست از هم را خودشان اعتقادات متشنج ، وضعيت يك
روشن حقايق تشنجات اين فرونشستن و زمان گذشت با ولي
خيري مايوسكننده كشمكشهاي اين در هم شايد.شد خواهد
كه باشد صادقي ، صبح سياه ابر اين پس ودر باشد نهفته
در دارند سعي روشن آيندهاي به واثق اميد با هنرمندان
.باشند جامعه چراغدار آثارشان
مديريت پيام
اسلامي مديريت در نكته هفت
:باشد خصلت پنج او در كه كن مشورت كسي با خود كارهاي در *
پرهيزگاري و خيرخواهي آزمودگي ، بردباري ، عقل ،
(ع)صادق حضرت
كارها عاقبت در بيشتر كه است كسي مردم خردمندترين *
.بنگرد
(ع)علي حضرت
و برنامهريزي به بسته دولتها و مناصب بقاي *
.است امور در چارهانديشي
(ع)علي حضرت
استعدادها كه هستند كساني فرمانروايان و مديران بهترين*
و آورند گرد مديريت چتر زير در را گوناگون سليقههاي و
را هماهنگ و همسو مجموعه كه هستند كساني مديران ، بدترين
.سازند متفرق
(ص)اكرم پيامبر
در كردن گناه سال نود از مديريت ، مسند در ظلم ساعت يك *
.است بزرگتر خداوند پيشگاه
(ص)اكرم پيامبر
به نسبت رفعت و قدرت مسند در كه است كسي مردم ، برترين *
.باشد فروتن و متواضع مردم
(ص)اكرم پيامبر
.است سعهصدر رياست ، ابزار *
(ع)علي حضرت
|