نفهميدن و فهميدن دغدغههاي
گرفت آرام هنرمندان قطعه در فردين
شد اهدا " خدا رنگ " فيلم به ديگر جايزه 7
سعدآباد در قهوهخانهاي نقاشي نمايشگاه
نفهميدن و فهميدن دغدغههاي
داوري و سال شعر كتاب انتخاب بهانه به
دغدغههاي زاييده هنر ، جهان شاهكارهاي از نيمي شايد..."
اين "منتقدم" دوست "باشد هنري منتقدان نفهميدن و فهميدن
هنري ، مسابقه يك نتايج به اعتراض هياهوي در را قصار كلام
.است گفته
"كمتري" درك كه چيزهايي به آدميان ميگذرد ، چه هر انگار
اين ديگر وجه. ميگذارند "بيشتري" احترام دارند ، آن از
كه كسي به اغراقآميزمان اشتياق و احترام مورد در ادعا
مصداق نيز است ، دورادور شناختي گرو در او با آشناييمان
انديشه يك صاحب براي كه دورادوري احترام.ميكند پيدا
حرمتي به نزديك ، آشنايي و ارتباط در هستيم ، قائل هنري
و ماندگاري راز طرفي ازميشود مبدل واقعيتر اما عميق
صاحب كردار و گفتار ميان انطباق در هنري آثار شدن جهاني
يك واكنشهاي و رفتار كه روست همين از و است نهفته هنر
فاصله چه هر و ميزنيم محك آثارش و گفتار با را هنرمند
و حق تشنگان فاصله شود ، زياد كردهها و گفتهها بين
دارد ، حقيقتجويي و حقيقتگويي داعيه كه كسي از حقيقت
را صاحبنظران روزگاري.ميشود پايانناپذيرتر و بيشتر
اولين واكنش ، اولين نگاه ، اولين كه بود براين عقيده
مطمئنترين و محكمترين -عام چه و خاص چه -مخاطب برداشت
ديدگاه تعبير شايد.است بررسي و نقد نردبان پله
نجات راه او كه چرا نباشد بيجا مقال اين در كريشنامورتي
"نگريستن خوب" را زندگي مصيبتهاي و دغدغهها تمام از
زماني پديده يك به راجع ما ديدگاه است معتقد و ميداند
و باشيم داشته خالص نگاهي كه بود خواهد بينقص و كامل
به زدن ديد بدون هم آن ديدن فقط يعني خالص نگاه
اوليه ، حسي قضاوت.گذشته سنتهاي و تلقينات آموختهها ،
خوب ميتواندنوعي نيز هنري اثر يك با شدن روبهرو در
سبك از بركنار -حسي و آني قضاوت همين.باشد نگريستن
به ورود براي گام نخستين -عقلي و مصلحتي كردنهاي وسنگين
زيبايي و منتقدانه كالبدشكافي نامحدود و گسترده حيطه
.است هنري اثر يك شناسانه
است داغ هم قد قدونيم هاي جشنواره بازار جمعه روزها اين
و كارشناسان ماه ، اسفند فرارسيدن با چند هر.شلوغ هم و
را انتخاب و انتقاد نشان ، شاهين ترازوهاي بساط داوران ،
و پچهها پچ اما بعد ، سال براي ميكنند جور و جمع كمكم
ادامه همچنان انتقاد و انتخاب اين حاشيه در همهمهها
ذوق و زده شگفت را گروهي فجر فيلم جشنواره نتايجدارد
دامنه حيرت و بهت اين ;بهتزده را ديگر عدهاي و كرد زده
نيز سال كتاب انتخاب نهايي مراسم تا كه داشت گستردهاي
.شد كشيده
هنري آثار گزينش معيارهاي از يكي مضمون و قالب در بدعت
اين چشمنوازي و برترياست داوران و منتقدان سوي از
دقت از فارغ ذوقزدگي نوعي بروز سبب موارد بعضي در معيار
اين فراگيري و قوت.ميشود تحليلگرايانه و موشكافانه
جدا نگري سطحي از نامرئي مرزي وسيله به كه -هنري هيجان
و آب پر لايه اثر ، يك با مواجهه در است شده سبب -ميشود
و مدرن هنر در.برسد نظر به كنندهتر خيره بيروني رنگ
هر.دارد ويژه جايگاهي ايهام و ابهام امروز ، جهان پيشروي
پيشي سادهانگاري و سادهنگاري بر مغلقگويي و تعليق چه
البته.بود خواهد هنريتر و برگزيدهتر پختهتر ، بگيرد
يك دهنده تشكيل عناصر از يكي ميتوان را سادهنگاري اين
است هنري ممتنعپردازي و سهل اما دانست ، ممتنع و سهل اثر
كوتاهي و بودن مستقيم.نيست هنروري هر كار آن آزمودن كه
گذاشتن هوا در پا دراماتيك ، گرههاي از پرهيز داستان ، خط
حرفهاي ، غير استعدادهاي از استفاده مخاطب ، هرازگاه
و نو قصار كلمات زيادي مقدار و روزانه زندگي ساده توصيف
و موفقيت ميتواند باشد ، داشته "پيام" بوي و رنگ كه كهنه
اگر حال.كند تضمين را كار تازه سينماگر يك اثر سلامت
را خطا آن كوچكي ميشود باشد ، اشكال دچار كمي فني ساختار
عام مخاطب اگر حتي و بخشيد ديالوگها اين بزرگي به
آن ميتوان بازهم برود ، بيرون سينما سالن از ناراضي
اما.گذاشت او بودن عامي و سوادي كم حساب به را نارضايتي
را همه نميتواند آن ، جديد نوع از ممتنع و سهل اين اگر
كوته گردن به را تقصيرها تمام كند راضي اندازه يك به
بزرگي هنرمندان عوض در مياندازد ، عوام سطحينگري و فكري
اوج در كه -خود جاويدان آثار با توانستهاند كه بودهاند
خاص مخاطبان تك تك كننده قانع و پاسخگو -دشوارند سادگي ،
شيراز الغيب لسان ملي ، ادبيات گستره در.باشند خود عام و
و عشق زبان با ميكوشند بزرگانش كه است مجلسي صدرنشين
اما بگويند ، سخن انسان و هستي و خدا از -سادگي به -عرفان
پشت از ابعادش بزرگي كه است كتابي تنها حافظ ديوان
در.يكتاست و يكسان جورواجور ، و بزرگ و كوچك عينكهاي
بسياري و فليني هيچكاك ، نيز خارجي سينماي رنگارنگ عالم
كه اندازه همان به آثارشان كه هستند آفرينان شاهكار از
آن مشتاق مخاطب و هست نيز پيچيده است ، بيپيرايه و ساده
است ساختماني ساده كارگر يك بعدي تك شخصيت سادگي هم آثار
هم كنار در همه.مسلك شاعر فيلسوف يك انديشي غامض هم و
روح و ذهن ظرفيت اندازه به كس هر و مينشينند تماشا به
.ميبرد لذت و ميگيرد بهره خويش
جلو نفس حديث سرراست جاده در ما روزگار مدرن هنر اما و
و تنهايي واگويههاي ;نيست همگاني امروز هنر.ميرود
از بيش روز هر كه هنرمندي.است تنها هنرمند يك دلتنگي
را خويش روح ناشناخته و پنهان زواياي تا ميكند تقلا پيش
و شخصيتر امروز هنر دغدغه.كند معرفي بيرون ، جهان به
برابر تيراژي طبقاتي جامعه يك در كه است آن از خصوصيتر
گهگاه دليل همين به شايد و باشد داشته سالانه سرشماري با
خود به جشنوارهاي لقب هفتم هنر نوظهور آثار از يكي
...ميگيرد
ميتوان يادداشت اين پردازي مقدمه در را پراكندگي و كثرت
هنري مسابقههاي و جشنوارهها تكثر و تنوع يادآوري با
برگزاري تنوع ، و تعدد اين مصاديق از يكي.كرد توجيه
ويژه اهميت و جايگاه هنوز كه است سال كتاب انتخاب مراسم
اين.است نكرده پيدا فرهنگي مناسبتهاي ميان در را خود
مهجورماندن با مستقيم ارتباطي اقبالي كم و بيتوجهي
نيز خواندن كتاب هنر اگردارد كتابخواني و كتاب فرهنگ
و ميشد واقع توجه مورد ديگر هنرهاي از بسياري مانند
مقابل ميايستند سينما صف در كه اشتياق همان با مردم
كتاب انتخاب مراسم ميكردند ، ازدحام كتابفروشيها ويترين
استادانهتر و عميقتر دقتي و وسواس با و باشكوهتر سال
را اعتراض و انتقاد جاي تاييد و تحسين و ميشد برگزار
عنوان به كه كتابهايي انتخاب به همگاني اعتراض.ميگرفت
انتخاب به اعتراض حقيقت در شدهاند برگزيده سال كتاب
مدلول شايسته انتخاب يك.است داوران هيات اعضاي
و دانش تجربه ، .است برگزيده كننده انتخاب يك تواناييهاي
واكنش.است داوري كار اوليه ابزار از نگاه وسعت و عمق
شناخته نويسنده چند معرفي وسيله به نويسندگان كانون سريع
اقدام همچنين و سال كتاب انتخاب داوري هيات عنوان به شده
و انتخاب بر مبني هنري -فرهنگي نشريات از برخي شتابزده
واكنش نوعي خود ، اختصاصي راي با سال كتاب معرفي
.بود سهلانگارانه گزينش آن به اعتراضآميز
و فصاحت هم تكرار ، و اطناب گسترده دام در لغزيدن خطر
را جديد منتقدان هم و ميكند تهديد را ادبي زبان بلاغت
معرفي و انتخاب.متاخر ادبي آثار ديدن شاهكار توهم دچار
عنوان به "هنر مساله در تاملاتي و سايهها بصيرت" كتاب
شعر.برانگيخت را فن اهل از بسياري شگفتي سال ، شعر كتاب
حوزه به وابسته)شعر مجله شماره نخستين از كه دوستاني
با (سال 1375 شماره آخرين -اسلامي تبليغات سازمان هنري
سروده "سايهها بصيرت" طولاني شعر بودهاند ، همگام آن
ياد به درازمدت ، حافظه بر فشار اندكي با را صفريان رضا
پيشاني بر سنگين چنين عنواني كه گونهاي شعر.ميآورند
داده اختصاص خود به را مجله يك از صفحه هفت و دارد خود
جايي خواننده ، حافظه تاريك گوشههاي در ميتواند است ،
.كند پا و دست خود براي محقر
معاصر ، شعر براي نو قالبي عنوان به سپيد شعر ظهور با
عظيم تحولي دچار شعر ، كلاسيك تعريف قانونمندي و چارچوب
"قبلا كه قافيه سرايان ، سپيد فزوني به رو حضور با و شد
منسوخ كلي به سپيد شعر در بود شده كمرنگ نيمايي شعر در
محكم و روشن جايگاهي سپيد شعر در نيز شعري اوزان.شد
آواها ، و كلمات هماهنگي در نهفته آهنگ و موسيقي اما نداشت
چشم يك در آن ، غيبت كه است شعر ساختمان حياتي عنصر تنها
.ميكند نثر به مبدل را شعر آني استحاله يك طي زدن ، هم به
قرار شعر مرزي خط روي كه است نوشتهاي "سايهها بصيرت"
نثر ميان سرگرداني.است مرز هم نيز نثر جهان با اما دارد
كرده متعارف حد از سفيدتر را سپيد طولاني شعر اين شعر ، و
را قديم شعر هواداران چشم كه رنگي شيري سپيدي ;است
چه -شعر در موسيقي هواداران از يكي تعبير به !ميزند
،"سايهها بصيرت" شعر فني ساختار -متاخر چه و متقدم
.ميكند تداعي را جنوبي آمريكاي اشعار ناقص ترجمههاي
در كه است ادبي متروك صنايع از كلام كردن مطول يا اطناب
و معنا خدمت در را آن فرخزاد فروغ بار نخستين معاصر ، شعر
استادان از برخي كه خصيصهاي.گرفت كار به كلام ، ريتم
كه دامي.ميكنند تعبير "فروغ دام" به را آن سنتي ادبيات
تجربه را آن در لغزيدن فروغ از پس شاعران تمام است ممكن
خدمت در تنها نه اما "سايهها بصيرت" اطناب.باشند كرده
و وار مسلسل بياني با حتي گاه كه نيست موسيقي و معنا
به را شاعر گفتار و ميرسد نظر به خستهكننده پيوسته ،
.ميكند تبديل فاخر نثري
از انبوهي با ميشود گونه شعر اين در را موسيقي خالي جاي
در مفاهيم غرابتكرد پر وزين و رنگين مضامين و مفاهيم
از شاعر تجربه بودن شخصي دليل به !مصرعها -جمله بعضي
/پرآتش كفگير وقتي زماني ، :است خارج مخاطب ادراك حوصله
كودكي تو /ميشد سبزي شتر به تبديل /ماه خانه حوالي در
...ميانديشيدي دنيا آخر به كه بودي
صورت آن سراينده با شعر اين پيرامون كه گفتوگويي در
از يكي توصيف شكل به را شعر قطعهاز اين شاعر است گرفته
واضح.است كرده معنا كودكي دوران در خود ذهني تجربههاي
شعر زيبايي خدمت در زماني شاعر شخصي تجربههاي كه است
و ملموس نيز شعر خواننده براي تجربهها آن كه هستند
اثر بودن كشدار سبب هم صورت اين غير در.باشد محسوس
.ميكنند گمراهكننده توهمي دچار را منتقد هم و ميشوند
كلام رمزآلود تقدس و بزرگي حساب به را نفهميدن كه توهمي
ماست ، خود پيش حقيقت تمام قديمي ، نظريه يك طبق.ميگذارد
گاه هر كه است همين براي و كردهايم فراموش را آن اما
درجلوههاي را خويش روان در گمشده حقيقت آن از تكههايي
احساس هنري اثر آن با ميكنيم ، نظاره پيرامون جهان هنري
پاي ناآگاهانه باور اين بر و ميكنيم همدلي و نزديكي
بزرگ اثر اين در تنها ازلي گمشده حقيقت كه ميفشاريم
به خدايي كوچك اثر آن خالق از ترتيب اين به و است نهفته
آنچه اينكه از غافل.ميسازيم خود غريزي خودخواهي بزرگي
انسجام و جمعآوري در است مهارتي تنها ميناميم حقيقت ما
.مختلف زبانهاي و زمانها در شده تكرار حقايق به بخشيدن
در كه سايههاست بصيرت شعر ادعا ، اين حاضر و حي مصداق
به فلسفه و ادبيات تاريخ بزرگان انديشه ردپاي آن جاي جاي
آن مدرنترين و مسيح آن تابستانيترين كه ميخورد چشم
.است ژيد آندره روءياهاي ناتانائل و نيچه خيالي زرتشت
و -ماهرانه كردن كاسه يك "سايهها بصيرت" ممتاز ويژگي
قابليت كه است پراكندهاي انديشههاي -فريبنده حال درعين
اين كوه اگرچه.دارد هم را فرهيخته مخاطبان كردن غافلگير
!باشد پوشالي كاه
زرلكي شهلا
گرفت آرام هنرمندان قطعه در فردين
گير كشتي فردين محمدعلي جنازه تشييع مراسم :هنري گروه
ظهر از پيش ايران ، سينماي وهنرپيشه ايران ملي تيم اسبق
.شد انجام تهران شيرودي شهيد مجموعهورزشي مقابل از ديروز
بدني ، تربيت سازمان مسئولان از چند تني مراسم اين در
و هنرمندان ورزشكاران ، ايران ، مربيانكشتي و پيشكسوتان
.داشتند حضور مردم از كثيري گروه
با ورزشگاه اطراف خيابانهاي كه بود بهحدي جمعيت كثرت
شد سبب جمعيت ازدياد اين.بود شده شديدروبرو ترافيك
و نشود ورزشگاهامكانپذير داخل به جنازه انتقال
مجموعه اصلي درب مقابل از جنازه تشييع بهناچار
.گيرد صورت شيرودي ورزشيشهيد
گورستان هنرمندان قطعه در فردين جنازه مراسم اين از پس
.شد سپرده بهخاك(س)زهرا بهشت
بر گذشته شب پنجشنبه ايران ملي تيم اسبق كشتيگير فردين
آزاد كشتي مسابقات در وي.گذشت در قلبي عارضهسكته اثر
جهان نقره مدال صاحب ( توكيو )سال 1954 در جهان قهرماني
.داشت سن مرگ 70سال هنگام به فردين مرحوم.بود شده
شد اهدا "خدا رنگ" فيلم به ديگر جايزه 7
در كه مجيدي مجيد ساخته خدا رنگ سينمايي فيلم :هنري گروه
برنده 7 داشت شركت والنسين بينالمللي جشنواره يازدهمين
.شد جايزه
از 25 والنسين جشنواره وراهنر بينالمللي بخش گزارش به
داوران پاياني مراسم در و بود برپا پاريس در اسفند تا 29
بزرگ جايزه.كردند اهدا خدا رنگ به را جايزه جشنواره 7
راديو جايزه فيلم به ويژه نگاه جايزه داوران ، هيات
جايزه و تماشاگران تشخيص به فيلم بهترين جايزه فرانسه ،
فيلم اين به كه بودند جايزهاي فيلم 5 كننده پخش ويژه
و محجوب حسين را مرد بازيگر بهترين جايزه.گرفت تعلق
كارگرداني خاطر به مجيدي مجيد را كارگردان بهترين جايزه
.كردند دريافت جشنواره اين از خدا رنگ
سعدآباد در قهوهخانهاي نقاشي نمايشگاه
نقاشي هنر استادان آثار از نمايشگاهي :هنري گروه
در اصيل هنر نگهداشتناين پويا هدف با قهوهخانهاي
.شد داير ديروز از سعدآباد نگارخانه
از قهوهخانهاي نقاشي تابلوهاي نمايشگاه دراين
محمد خليلي ، احمد عباسبلوكيفر ، حسناسماعيلزاده ،
اين.شدهاست گذاشته نمايش به همداني حسين و فراهاني
داير سعدآباد فرهنگي مجموعه در فروردين تا 30 نمايشگاهها
.است
|