...عاشورا يوم كل از سوم مجلس
(ص)پيامبر سيره در مدارا و تسامح
پاسخ يك به پاسخي محرم ماه آستانه در
...عاشورا يوم كل از سوم مجلس
تفسيرها تفاوت
و.ديد وجوه همه در ميتوان عاشورا در را تفسيرها تفاوت
متكي كه پويا و عقلي تفسير به مربوط "مستقيما موضوع اين
تفسير برابر در است شناختي جامعه و تاريخي پژوهشهاي به
.ميباشد خطابي منقولات به متكي و ايستا قشري ،
گاه و متفاوت تفسيرهاي اين از سياههاي بخواهم اگر
موارد بدين فوق ، تفسير نوع دو بجز كنم ارائه را متقابل
زندگي و مرگ فرهنگ تفسير:داشت اشارت ميتوانم تلخيص با
تفسير - مدارا و خشونت تفسير - (فلسفي و عام مفهوم در)
و شعار برابر در عقل و فرهنگ تفسير - اصلاح و انقلاب
- بدعت و سنت تفسير - قشري زهد و عرفان تفسير - شمايل
در احتجاج تفسير - سنت از تقليدي و انتقادي درك تفسير
تفسير - انفعال اشك و رمز ، و رزم تفسير - خطابه برابر
- تقدير و انفعال با تدبير و حكمت تفسير - تعصب تساهلو
تفسير - عاميان و عالمان تفسير - مرثيه و حماسه تفسير
امام امامت و علي امام حكومتهاي به كه) اكثريت و اقليت
حكومت تفسير - (ميشود مربوط نيز عليهما سلامالله حسن
و دموكراسي نسبت - نخبگان و عقلا حاكميت با عوامگرا
و ماندگاري تفسير - قدسي و مردمي حكومت نسبت - امامت
و مظلوميت و جبر با اختيار و آزادگي تفسير - درماندگي
سنت برابر در تحليل و تاريخ به متكي سنت تفسير - استضعاف
شكست و پيروزي فلسفي مفهوم تفسير - قصص به متكي و افواهي
....و
تناقضاتي نبايد واقع در نسبتها و متفاوت تفسيرهاي اين
مفاهيم از جملگي شود پنداشته جمع يا رفع قابل غير
پژوهش مباني و تحليلگر خرد به بسته كه هستند لغزندهاي
سطحي يا وسيع و عميق ميتواند واعظ و خطيب انگيزههاي يا
همچون زماني كمتر خوشبختانه.گيرد قرار بحث مورد مغشوش و
نبايد لذا و است بوده مهيا عالمانه بحث زمينههاي امروز
مقلدان و باختگان عقل تاسي به يا و داد كف از را فرصت
.ماند خموش
زندگي و مرگ تفسير -1
برايش خداوند كه بود مقدري مرگ شيفته (ع)حسين امام آيا
شهادت و مرگ فرهنگ آنكه يا بود؟ برگزيده خود يا زده رقم
همواره انسانها حيات مسيل در كه است واقعيتي از بخشي
و قرآني فرامين پرتو در بدان نسبت امام علم و دارد وجود
بيگمان ميگيرد؟ روشنا و معنا هستي جهان قانونمنديهاي
بود اين جز اگر زيرا است امامت فرهنگ كانون در زندگي
روست همين از.ميگرديد تهي معنا از امت رهبري و امامت
.است زندگان گواه و زندگي با پيوند در شهيد مفهوم كه
شرنگي مقابل در را مرگ تلخ طعام و است زندگي مبشر امام
(ص)محمد دين انحطاط شرنگ آن و مييابد گوارا آن از بدتر
دست به امت استحمار و ستمگران بردگي در انسان زوال و است
شوم تثليث از را زندگي مقدس مسير بايد پس.رهبان و احبار
رهنمونهاي و توحيد علائم تا كرد پاك تزوير و زور و زر
زندگي از منزلي سر به را انسانها بتواند امامت حب و نبوت
.كند راهنمايي معنويت و
مدارا و خشونت تفسير -2
دعوت به جز و نداشت جنگ سر (ع)حسين امام تاريخ شهادت به
در "..الحاضر حضور لولا" تداعيگر كه عهد سست مردماني
ترك حكومت و اصلاح اوجب به را حج واجب بودند ، (ع)عصرعلي
جلو وي بازگشت از حتي و شد تحميل امام بر جنگنكرد
اثر دشمنان اصلاح در امام خطابههاي و رايزنيها.گرفتند
بر آب كه بدانجا تا توانستند آنچه كردند آنان و نكرد
فرايش يزيد با بيعت معصيت به و بستند يارانش و امام
و اراده و تصميم منزل آخرين ديگر اينجا اما.خواندند
كسي و مدارا ، به ليكن شد صادر ماندن حكم.بود امامت
در نبريم ياد از را امامت بزرگ درس.نبود ماندن به مجبور
به و افكند سر بر خويش رداي امام كه شرمگين شب آن
يا گردد باز شب پرده در است مختار كس هر فرمود همراهان
ضيافتي و شهادت به "يقينا كه جهاد آسمان در اختري همچون
درس برجستهترين اين.ماند باقي يافت خواهد فرجام خونين
.فردا تا..بود عارفان امام آن مداراي
رضوي.م
(ص)پيامبر سيره در مدارا و تسامح
مقدم عباسي مصطفي دكتر
و اسوهها اسوه قرآن ، بارز شخصيتهاي ميان در :جستارگشايي
(ص)عبدالله محمدبن اسلام مكرم رسول بشري نمونه برترين
كه آنجا ;شد نايل "بزرگ اخلاق" پرافتخار نشان به كه است
:فرمود خدايتعالي
اخلاقي و خوي را تو بهراستي و عظيم ، خلق لعلي وانك"
"(4/قلم) والاست
در برخورد ، و معاشرت در كه سلوك ، و اخلاق در تنها نه او
همگنان نمونه و همگان الگوي عرصهها همه و سياست و حكومت
به مرونت حاكميت است نظر مورد گفتار اين در آنچه و است
جاي به تسامح و قدرت اظهار جاي به مدارا و خشونت ، جاي
سيره در ايماني جامعه اعضاي با برخورد در خاصه شدت ،
از يكي اين بيشك و ميباشد بشريت اسوه آن تابناك
را بشر ابناء همه كه انبياست خاتم بلند شخصيت جنبههاي
.است نموده دهان به انگشت و شگفتزده
به را خامه و قرآن صاحب به را قلم عنان رو ، اين از
آن از تا ميسپاريم نبوي سنت و الهي آيات فياض درياي
زلال به را ما معرفت عطشناك كام و گردد سرمست و سيراب
.بنوازد پيامبر درخشان سيره شناخت
معارف گروه
و دوست دعوت در (ص)رسولخدا راهبردي شيوه نرمي و مدارا
دشمن
اين او كه ميدهد نشان پيامبر زندگاني تاريخ به مراجعه
درنتيجه و داده قرار خويش دعوت استراتژيهاي جزء را شيوه
استدلال زبان با آنكه از پيش او سرسخت مخالفان از بسياري
عظمت مقهور درون از شوند ، تسليم پيامبر شمشير با يا
.شدهاند نبوي اخلاق
بر تاكيد و شيوه اين ذكر كه است لازم نكته اين يادآوري
تمام در نبوي برخوردهاي بر آن تعميم مفهوم به هرگز آن
لجوج ، و معاند كفار مانند مخاطبان تمامي با و عرصهها
و غيرمعاند كفار و موءمنان جمع بيشتر اينجا در بلكه نيست
.ميباشند مدنظر حقپذير
به كه است فرعي متعدد شيوههاي حاوي راهبردي شيوه اين
:آمد خواهد پي در اختصار
تهمتها و شبههها به آرام پاسخ -الف
از برخورد نوع زشتترين كه است آن بيانگر اسلام تاريخ
صورت اسلام بزرگوار پيامبر با قريش سران و مشركان جانب
دشنههاي و تهمت تيرهاي آماج بينظيرش شخصيت و گرفت
پيوسته حضرت ، آن پاسخ اما گرديد ، واقع كوردلان دشنام
ويژه بزرگمنشي و مجد از برخاسته و نفس كرامت با همراه
پيامبر بر آن سبب به خداوند كه است خصلتي اين.بود او
صدر شرح تو به ما آيا) صدرك لك نشرح الم:است گذاشته منت
آمده پيش حوادث و گفتگوها و مناظره به نگاهي (نكرديم عطا
با گفتگو و مباهله جريان بويژه مخالفان ، و پيامبر ميان
از حاكي قريش ، اشراف از برخي با همسخني و نصاري و يهود
سيرهاش در ابنهشام مثال ، بهعنوان.است معنا اين
:ميگويد
پرسشهاي پيامبر ، از بسيار يهود ، احبار و علما"
خلط منظور به شبهاتي و ميكردند معاندانه و عيبجويانه
به قرآن ، راهنمايي با پيامبر و ميساختند مطرح باطل و حق
درباره مسائلي نيز مومنين ميداد ، را آنها پاسخ كامل طور
(2)".ميشد داده كافي پاسخ كه ميپرسيدند حرام و حلال
ابوالهب زن":كه است شده روايت بحارالانوار در همچنين
دوش بر حطب و بريزد پيغمبر راه در خاشاك داشت عادت كه
پس (دانستهاند سخنچيني را عبارت اين مفهوم برخي) كشد
پيامبر دنبال و آمد مسجدالحرام به تبت سوره نزول از
آيهاي پيامبر.نيافت را او اما بگويد پاسخش تا ميگشت
:ميفرمايد قرآن.شد پنهان او ديد از آن واسطه به و خواند
لايوءمنون الذين بين و بينك جعلنا القران قرات اذا و
(45- اسراء)"مسطورا "حجابا بالاخره
شنيدهام !ابابكر يا":گفت و ايستاد ابوبكر نزد پس
بنت اسماء از جايي در حتي و "است كرده هجو مرا دوستت
زن جميل ، ام آمد ، فرود سوره اين چون شده نقل ابيبكر
عصينا ، امره و قلينا دينه و ابينا مذمما:ميگفت ابولهب
:فرمود سوء تبليغات و سمپاشي همه اين پاسخ در پيغمبر اما
را شده مذمت اينها.گرداند دور من از (را اينان مكر) خدا
هستم (محمد) شده ستوده من كه حالي در ميكنند سرزنش
واذا نوع از برخورد اين و نيست من به آنها خطاب يعني)
(3).(بود "سلاما قالو الجاهلون خاطبهم
مناظرات از يكي نقل ضمن در نيز الاحجاج كتاب موءلف
چنين (ع)عسكري حسن امام از نقل به مشركين با پيامبر
:مينويسد
عبداللهبن تهمتهاي و شبههها پاسخ در خدا رسول سپس"
رجل الا انت ما:گفتي اينكه اما:ميفرمود مخزو اميه ابي
باشم چنين من چگونه ،(شده سحر مردي جز نيستي تو) مسحور
از وتفكر تشخيص قدرت حيث از ميدانيد نيك شما كه درحالي
هنگام از شما ميان كه زماني در آيا.هستم بالاتر شما
دروغي يا لغزش يا عيبي من از بودهام سالگي چهل تا تولد
آيا ديدهايد؟ بيجايي نظر يا سخن در خطايي يا خيانتي يا
اينگونه خود به اتكا با ميتواند نفر يك ميكنيد گمان
(4)"...است الهي قوه و حول نيازمند يا باشد
كسي كه افتاده اتفاق بارها پيامبر سيره در اين ، بر مضاف
تنها نه حضرت آن و كرده برخورد او با خشونت و پرخاش با
او ، حاجت برآوردن ضمن بلكه نداده نشان خشني عكسالعمل
از داشتهاند بهمثل مقابله قصد كه نيز را خود اصحاب
.است بازداشته تند رفتار
شخصي مسائل در آسانگيري و مرونت -ب
شيوه اين به اصول ، در پيامبر ناپذيري سازش شيوه بحث در
و معاشرتها فردي ، زندگي در (ص)پيامبرشد اشاره نيز
اختيار در آنچه از سادگي به ديگران ، با خود برخوردهاي
نميكرد ، سختگيري ديگران درباره هرگز و ميگذشت داشت
يكي را اخلاقي نرمش و تسامح نويسندگان برخي كه بهطوري
او زندگي و دعوت شيوههاي بر حاكم محورهاي و اصول از
(5).شمردهاند
نرم شخصي ، و فردي مسائل در پيغمبر":ميگويد مطهري شهيد
نمونه دو ادامه ، در ".اجتماعي مسائل در نه بود ملايم و
اصولي مسائل در صلابتش و فردي مسايل در پيامبر نرمش از
پيامبر نرمي و مسامحه نمونه بهعنوان.ميكند ذكر را
ادعايي خشونت با كه ميكند نقل را مدعي يهودي آن داستان
و شد كشيده قاضي نزد به موضوع و كرد مطرح پيامبر عليه
اين پيامبر اما شد ، صادر دروغپرداز يهودي نفع به حكم
به يهودي آن وجدان آنكه تا كرد ، تحمل را قضاوت و خشونت
(6).آمد خود
كه شده روايت مالك انسبن از فردي ، معاشرتهاي لحاظ از
ندارم ياد به اما بودم پيامبر خدمت در سال مدت 9"
هرگز و ندادي انجام را كار فلان چرا باشد گفته هيچگاه
(7)".نگرفت عيب من از كاري در
دستور جبل ، معاذبن يمن ، به خود اعزامي مبلغ به طرفي از
اي (8)لاتنفر بسر و تعسر ولا يسر معاذ يا:كه ميدهد
را مردم و بده مژده و مكن گيري سخت و بگير آسان معاذ ،
.است موفقيت كليد آسانگيري ، دعوت ، در چه ، مكن ، بيزار
آسانگيري سفارش خود ، اصحاب تمام به جايي در همچنين
به و (9).تنفروا لا و بسروا و لاتعسروا و يسروا:ميكند
و مدارا و تسامح بر مبتني را خويش شريعت بيان ، چندين
مظمون عثمانبن به خطاب (ص)پيامبر ;نمود معرفي سهولت
ولكن بالرهبانيه تعالي الله يرسلني لم ياعثمان ، ":فرمود
خداوند عثمان ، اي (10)"السمحه بالحنيفيتالسهله بعثني
دين و شريعت به مرا بلكه.نفرستاد رهبانيت با مرا متعال
.است كرده مبعوث گذشت با و آسان و حنيف
او نرمخويي و مدارا از كه حضرت آن بارز صفات ديگر از
:ميخورد چشم به زير عبارت در ميگيرد سرچشمه
مرا خدا (11)،"متعنتا يرسلني لم و مبلغا ارسلني انالله"
.عيبجويي و عتاب و سرزنش براي نه فرستاده تبليغ براي
:ميكند قلمداد امتش براي پدر مانند را خود جايي در و
شما براي من همانا (12)لولده الوالد مثل لكم انا انما
خصلتهايي ، چنين كه است روشن.هستم فرزندان براي پدر چون
و موءثر دعوت قبول و مخاطبان دل كردن نرم در اندازه چه تا
.بود خواهد نافذ
گرد او پيرامون دلها احساسات نبود مدارا و رفق اين اگر"
رعايت و زايدالوصف حلم و بردباري اين اگر و نميآمدند
در تاثير اين هرگز نبود مردم با تواضع و صميميت و عواطف
و همراه او با آدميان جانهاي و نميگشت امكانپذير نفوس
(13)".نميشدند الهي وحي پذيراي
همگان با صميمي ارتباط -ج
شفقت موضع از كافر و موءمن از اعم مردم ، با پيامبر رفتار
مثابه به را مشركان او.بود خالصانه دوستي و مهرورزي و
براي دلسوز پرستاري نيازمند كه مينگريست بيماراني
بر مرهمي و بشناسد دردشان كه ، طبيبي مداوايند و معالجه
مراقبت محتاج همواره نيز موءمنان او نظر در بنهد ، آن
بدين.ميباشند سلوكشان و ايمان رشد منظور به حكيمانه
دوستي طرح و صميمي ارتباط ايجاد صدد در پيامبر جهت ،
كردن نرم جهت در منحرفان بر شفقت بود ، آنان با خالصانه
با عميق دوستي و دعوت پذيرش براي آنان كردن آماده و دل
و اعتقادي فضايل به آنان پيش از بيش تخلق هدف با موءمنان
.اخلاقي
در شده پذيرفته اصولي بر مبتني شيوه اين كه نيست ترديدي
صاحب به انسان دل هرگاهاست تربيت علم و روانشناسي
دو آن ميان باطني تعلق و الفت و گشت مايل مرامي و عقيده
برخلاف ميگيرد ، صورت آساني به عقيده پذيرش شد ، برقرار
صميمي ارتباط نمونهباشد شقاق و نفرت طرف ، دو ميان كه آن
شاهديم ، وعتبه شيبه غلام عداس ، داستان در را مشركان با
به شدو نااميد ثقيف قبيله آوردن اسلام از پيامبر وقتي
و راديدند او شيبه و عتبه و آورد پناه خدا به نوميدي حال
.كند پذيرايي او از كه گفتند عداس خود ، نصراني غلام به
:ابنهشام نقل مطابق
پيامبر.آورد خدا رسول پيش ازانگور وطبقي كرد چنان عداس"
نگاهي عداس.گفت بسمالله گذاشت ، دست خوردند آن از چون
سرزمين اين در كسي سوگند خدا به:گفت و كرد پيامبر به
سرزميني چه از تو:فرمود (ص)پيامبر.نميگويد كلامي چنين
.نينوا اهل از و نصرانيام:گفت چيست؟ تو دين و هستي
:گفت عداس متي ، بن يونس صالح ، مرد شهر از:فرمود پيامبر
و است من برادر او:فرمود ميشناسي ، را متي بن يونس چطور
پيامبر آغوش در را خود عداس.پيامبريم دو هر او و من
(14).بوسيد را پايش و دست و سر و افكند
دارد ادامه
:پانوشتها
.ص 16 دوم ، دفتر نبوي ، سيره تهراني ، دلشاد -1
ص 513 ج 1 ، النبويه ، السيره ابنهشام ، -2
ص 176 ج 18 ، بحارالانوار ، مجلسي ، -3
قدس كتابفروشي الاحتجاج ، الطبرسي ، ابيطالب احمدبن -4
.ص 31 اشرف ، 1386 ، نجف دارالنعمان و محمدي
ص كريم ، فيالقران الدعوه اسلوب فضلالله ، محمدحسين -5
.32
.و 238 صص 237 نبوي ، سيره در سيري مطهري ، مرتضي -6
محمد تحقيق ترجمهو سننالنبي ، الطباطبايي ، حسين محمد -7
.حديث 72.ص 52 اسلاميه ، 1362 ، فقهي ، هادي
.ص 260 ج 4 ، ، السيرتالنبويه ، هشام ابن -8
.ص 31 نبوي ، سيره تهراني ، دلشاد -9
داراكتب طهران ، اصولالكافي ، الكليني ، يعقوب محمدبن -10
.ص 294 ج 5 ، ق ، الاسلاميه ، 1388
نبوي ، سيره دلشاد ، ج 3 ، ص 133 ، كنزالعمال ، الهدي ، -11
.ص 21 دوم ، دفتر
المحجتالبيضا ، الكاشاني ، محسنالفيض مولي -12
دفتر غفاري ، اكبر علي تعليق و تصحيح به فيتهذيبالاحياء
.ص 119 ج 1 ، اسلامي ، انتشارات
فيالقرآنالكريم ، الحركي المنهج راضي ، عبداللطيف -13
.ص 194 دارالمنتدي ، 1990 ، بيروت ، الطبعتالاولي ،
.ص 421 ج 1 ، السيرتالنبويه ، هشام ، ابن -14
پاسخ يك به پاسخي محرم ماه آستانه در
جرايد در كه بيانيهاي طي قم ، علميه حوزه مدرسين جامعه
و كلي حساسيتهاي و ديدگاهها گرديد ، منتشر اخير پنجشنبه
فرهنگي و اجتماعي و ديني مسائل درباره را جامعه اين جزئي
نسبت فراوان حساسيتي ازجمله و كرده ابراز كشور سياسي و
.بودند داده نشان مطبوعات "دينستيزانه" مطالب به
پروسه در خويش تاريخي نقش بر "حتما معظم ، روحانيون
نقش به توجه با و دارند آگاهي كشور ديني و فرهنگي تحولات
ميتوانند معاصر مسائل درك با و روحانيت ساله بيست
نوپديد نسلهاي فكري دشواريهاي و روحي وضع از نسبي تحليلي
ميتواند معضلات شناخت و معاصر درك همين.دهند ارائه
را جوان نسلهاي و باشد ديني نوزايي براي مناسب مبنايي
مظلوم ، مذهب اين مباني با شيعه تاريخ ادوار همه همچون
.سازد آشنا پرافتخار و عقلگرا
يادداشت اين حصر در نميتواند بيانيه اين انتقادي تحليل
مقدس دغدغههاي نميخواهيم نيز ما و برسد سرانجام به
اما بگيريم ، ناديده را عظام روحانيون و دينيار اعاظم
همشهري روزنامه به "كهظاهرا بيانيه اين اشارت يك حداقل
.وادارد گفتن سخن به دفاع ، مقام در را ، ما ميتواند است ،
به كه بود همشهري از يادداشتي به مربوط "ظاهرا اشارت آن
روز در طرف دو العياذبالله":ارجمند مدرسين بيانيه زعم
يادداشت از استنباطي) ".ميگردند محسوب خشونت اهل عاشورا
(پنجشنبه 18/1/79 كيهان از نقل -همشهري
يادداشت آن بيانيه ، صادركنندگان نميداند "دقيقا نگارنده
اطرافيان و معتمدان افواه يابه كردهاند مطالعه را
.فرمودهاند اعتماد خويش
غيرواقعي مفروضات بر را بنا و نوشته آن از استنباطي چنين
و نويسنده درك به توهيني بلكه نيست ، درست تنها نه نهادن ،
در.است بيانيه صادركنندگان خود جمله از آن ، مخاطبان همه
شهيد رفتار به استناد با و شده نفي خشونت نوشته ، آن
رياحي ، يزيد حربن ،(ع)اباعبدالله نامدار يار و آزاده
.است شده ستايش مسلمانان رويارويي از جلوگيري جهت وي تلاش
براي جز او رايزنيهاي و حر ارجمند ترديدهاي "انصافا آيا
ويژه به مسلمين ، دست به مسلمانان ، دماء ريختن از جلوگيري
انصار و اهلبيت و سيدالشهداء كشتار و قتل از پيشگيري
و جستارها در ديدگاهي چنين طرح آيا است؟ بوده ايشان معظم
و (ع)مجتبي حسن امام ،(ع)علي امام نامههاي و خطابهها
اثبات و ردگيري قابل اسلام صدر در (ع)اباعبدالله شخص
از مدينه انقلاب در (ع)علي امام خانواده دفاع آيا نيست؟
اصحاب حتي و جمل اصحاب با پيگير مذاكرات و سوم خليفه
همان منطق با جز خوارج سوي به گسيلابنعباس يا و صفين
به راضي سيدالشهداء آيا است؟ توجيه قابل يادداشت
جز (ع)حسين روياروي كشيدگان صف يا و بود مسلمين رويارويي
سفاكان رهبري به مسلمانان عامه از خورده فريب كالانعامي
از آنها نجات براي نبايد و بودند؟ حيلهگر دنياپرستاني و
طرح از بايد چرا اين بنابر ميشد؟ تلاش گرداب اين
متعالي بحثهاي براي مثبت مبناي ميتواند كه انديشههايي
در انديشه به را بوم مرزو اين جوانان و باشد آينده در
بهرهگيريهاي براي وادارد ، تاريخي مسائل مبناي و ذات
و تعقل و منطق از را همگان و كرد جلوگيري سياسي مقطعي
و متقدم تاريخ مكرر تجربههاي ساخت؟ محروم نظر اظهار
با ميتوانست كه است سوءتفاهمهايي از سرشار شيعه متاخر
ميتوانست ملاصدرا.نشود بدل فاجعه به تامل و توسع اندكي
.نشود تبعيد و تكفير نداشتند فلسفي ضمير كه فقيهاني توسط
از عالمانه انتقاداتي و بحثها مبناي ميتوانست شريعتي
ماجراي.باشد سازنده بحثهاي ملهم و روشنگر علماي سوي
و نجفآبادي صالحي جناب تحليلهاي و "جاويد شهيد" كتاب
علمي حيثيت به غيرمنطقي ناپاسخهاي نتيجه در كه اضراري
تكفير چوب بايد چرا اينك بود؟ تلخ چقدر شد وارد حوزهها
كار به (ع)حسين امام شيفته و مسلمانشيعه جوان براي را
كتاب ديگر بار يك دغدغه ، اين جاي به نيست بهتر آيا برد؟
اثر "عاشورا تحريفات" و نوري مرحوم اثر "مرجان لوءلوء"
بدعتهاي كه بدانند و بدانيم تا شود مرور مطهري استاد
هنوز و شده آغاز بافيها قصه و دروغزنيها كدام از شيعه
.شرالوساوس من نغوذبه و عليالله نتوكل...دارد ادامه
رضوي.م
|