به آزادگان عصر در روزنامهنگاران تجمع
شمسالواعظين از حمايت
امام عزاداري مراسم خرداد دوم جبهه
ميكند برگزار (ع)حسين
گريزي قانون و قانونگرايي
فوت كودكان آمار بررسي يك نتيجه اساس بر
بر مرگ ميزان برابر دو حوادث اثر بر شده
است سرطان اثر
سوء از بنگلادش مردم عمومي افكار نگراني
كودكان از استفاده
كانون بچههاي با
به آزادگان عصر در روزنامهنگاران تجمع
شمسالواعظين از حمايت
كردند ابلاغ بعد و اجرا اول را شمس حكم :سيفزاده دكتر
شدن زنداني به اعتراض در روزنامهنگاران :اجتماعي گروه
عصر روزنامه در ديروز وي با همدردي براي و شمسالواعظين
.كردند تجمع آزادگان
صنفي انجمن رئيسه هيات عضو ارغندهپور تجمع اين در
آزادگان ، عصر تحريريه عضو قاضيزاده روزنامهنگاران
عضو عبدي فتح ، سردبير حكمت اقتصاد ، اخبار سردبير سحرخيز
صنفي ، انجمن حقوقي كميته رئيس نوروزي مشاركت ، سردبيري
.كردند ايراد سخناني شمس وكيل سيفزاده و بورقاني
را آن شمس شدن زنداني از تاسف ابراز ضمن ارغندهپور
:گفت و كرد ارزيابي مطبوعات صنف براي واقعه بدترين
شدهاند معرفي اصلاحات سردمداران عنوان به روزنامهها
و كنند بيشتري دقت روزنامهها تا ميطلبد حساس كار اين
.ندهند اصلاحات مخالفين بهدست بهانه
با روزنامهنگاران همدردي از تشكر با نيز قاضيزاده
برابر در مطبوعات ما متاسفانه:گفت آزادگان عصر تحريريه
و ميكنيم عمل منفعل ميآيد سرمان بر كه اتفاقاتي
روزنامهها وسيله به را مردم اينكه جز نداريم چارهاي
.ميافتد اتفاق وقايع اين چرا كه كنيم روشن
قانون مواد از يكي اجراي شاهد ما:گفت نيز سحرخيز عيسي
تصويب از قبل و غيرقانوني صورت به كه هستيم جديد مطبوعات
.ميشود اجرا
كه بود اين بر ما تصور:گفت وي بود حكمت علي بعدي سخنران
كردند اعلام كه شعارهايي به توجه با قضائيه قوه رياست
تاسف با اما ميكنند اجرا كارشان با رابطه در نو طرحي
مايوس بسيار افتاد اتفاق مطبوعات مورد در حداقل آنچه
.است كننده
دوم نيروهاي مجموع كه اهدافي:گفت تجمع اين در نيز عبدي
فكر و نيست راحت چندان هستند آن تحقق دنبال به خرداد
براي كه است ناچيزي هزينههاي اتفاقات اين ميكنم
.ميشود پرداخته اصلاحات
مطبوعات دوش بر اصلاحات اصلي بار اينكه به اشاره با وي
هدف روزنامهنگاران بازداشت و احضار جديد موج:گفت است
.ميكند دنبال را اصلاحات مخالفان رواني تخليه
مورد يك شمس محكوميت راي:گفت بعدي سخنران نوروزي كامبيز
دادگستري پرونده به مطبوعات قانون نقض موارد به ديگر
خواسته يك مطبوعات جامعه:افزود نوروزي.كرد اضافه تهران
.شود اجرا درست قانون اينكه آن و دارد بديهي
قوه رئيس مواضع گردهمآيي اين در نيز بورقاني احمد
ايشان كار مسير در:گفت و دانست اصلاحطلبانه را قضائيه
.ميشود سنگاندازي
به اشاره با وي بود زاده سيف جلسه اين سخنران آخرين
"رسما (چهارشنبه) امروز را راي:گفت راي ابلاغ تاريخ
شمس راي ، ازابلاغ قبل و پيش روز دو اما كردهاند ابلاغ
.بردند زندان به را
و قضايي ارزش فاقد و شعار را تجديدنظر دادگاه راي وي
كه متاسفم:ميگويد شعبه مستشار وقتي:گفت و خواند حقوقي
ثواب در نداشتمتا شركت نشاط بستن و صفري لطيف راي در
ميتوان قاضي اين از انتظاري چه باشم ، شريك آن اخروي
داشت؟
امام عزاداري مراسم خرداد دوم جبهه
ميكند برگزار (ع)حسين
به ارادت عرض منظور به خرداد دوم جبهه :اجتماعي گروه
و (ع)اباعبداللهالحسين آزادي و آگاهي پيشواي پيشگاه
.ميكند برگزار عزاداري مراسم باوفايش ياران
دفتر مشاركت ، جبهه خرداد ، دوم مطبوعات توسط كه مراسم اين
خط نيروهاي مجمع اسلامي ، انقلاب مجاهدين وحدت ، تحكيم
نمايندگانادوار ، مجمع سازندگي ، كارگزاران حزب امام ،
حوزه مدرسين و محققين مجمع كار ، اسلامي حزب كارگر ، خانه
مدرسان ، اسلامي انجمن مهندسان ، اسلامي انجمن قم ، علميه
مجمع اسلامي ، انقلاب زنان جامعه اسلامي ، همبستگي حزب
ترتيب ايران آذريهاي مجمع و دولت كارمندهاي اسلامي
برگزار افراسيابي شهيد سالن-شيرودي درورزشگاه يافته
.ميشود
محرم ، پنجشنبه 8 آغاجري هاشم دكتر مراسم اين در
و محرم شبستري 9 مجتهد محمد والمسلمين حجتالاسلام
سخنراني محرم كروبي 10 مهدي والمسلمين حجتالاسلام
.كرد خواهند
.بود خواهد روز هر بعدازظهر تا 8 سخنرانيها 6 زمان
گريزي قانون و قانونگرايي
لازم اجرايي و اقناعي قدرت و نفوذ داراي هيچگاه قوانين
راههاي از جلوگيري و نتيجه به حصول براي اگر و نبودهاند
شود ، افزوده قوانين غلظت و شدت به مدام قانون از فرار
ميگردد عايد كمتر نتيجه
افراد بين خواهناخواه ، روابطي ، جامعهاي هر تشكيل با
و طبيعي نيازمنديهاي از ناشي كه ميشود برقرار و ايجاد
و زيستن هم كنار در" آن مبناي كه است اجتماعي احتياجات
اخلاقي ، مختلف دادههاي را روابط اين.است "زيستن هم با
و ميدهند شكل مذهبي و اقتصادي سياسي ، اجتماعي ، رواني ،
نحو به يكديگر با جامعه افراد تا ميگردند آن موجب
اجتماعي "كينههاي" يا "علاقهها" و شوند مرتبط چشمگيري
جامعه.گيرند قرار و شوند ايجاد ارتباطات اين مبناي بر
سويي از نظمي به ناچار به شكلگيري و استقرار اين در
رسوم ، و آداب سنتها ، از كه قراردادي ديگر سوي از و طبيعي
كنار در" برايميآورد روي ميگيرد ، ريشه مذهب و مليت
نظم اين از تبعيت جز چارهاي "زيستن باهم و زيستن هم
حتي يا و نباشد هماهنگ خوي و خلق با گاه چند هر نيست ،
رفتار انطباق.گردد گروهي يا فردي نگراني و آزار موجب
نظم اين ايجادكننده كه قوانيني و مقررات با جامعه افراد
را جامعه "طبيعي" گفت بتوان اگر و "متعارف" شرايط هستند
.نميكند ايجاد آن تداوم نظر از اشكالي لذا و ميسازد
نظم اين كه شود انجام افرادي سوي از اعمالي است ممكن اما
آن جامعه كه چيزي ;كند التهاب دستخوش را قراردادي بيشتر
نظم تا ميدهد نشان واكنش آن به نسبت و نميپذيرد را
خدشه از مصون را اجتماعي ارتباطات و محفوظ را اجتماعي
ما كه ميگرديم متوجه مطالب اين ذكر با پس دارد ، نگاه
در "گريزي قانون و گرايي قانون"پديده دو با همواره
.هستيم مواجه جامعه
عوامل و قانونگريزي مقوله و قانونگرايي و قانون از بحث
گذشتههاي از قانون حاكميت ما كشور در كلي بهطور آن ،
در و است بوده روبرو بحران با همواره تاكنون ، دور
و است بوده مختلفي نشيبهاي و فراز داراي مختلف دورههاي
گريز ريشهاي عوامل كه شود بررسي علمي نظر از است بهتر
در اسلامي انقلاب پيروزي زمان از چه اگر چيست؟ قانون از
هنوز اما است ، شده برداشته موءثري و بلند گامهاي جهت اين
.داريم رو پيش را درازي راه
موجود گرفتاريهاي اساسي علت كه باورند اين بر "اكثرا
اگر و است آن نادرست اجراي يا قانون اجراي عدم جامعه ،
امهات شود ، اجرا و تصويب تدوين ، درست گونهاي به قوانين
سايه در تنها كه اين در.شد خواهد وفصل حل نيز مشكلات
قدم پيشرفت و توسعه مسير در ميتوان كه است قانون حكومت
اين نشانگر تاريخ و نيست شكي جاي مورد اين در برداشت ،
در علت چه به و چرا كه است اين بحث اما است ، بوده موضوع
ميشود؟ اجرا ناقص طور به قانون ما ، جامعه نظير جوامعي
حدود گذشت از بعد چرا دارد؟ وجود قانونشكني همه اين چرا
هم هنوز ما كشور در قانونگذاري سابقه و عمر از سال نود
نميشود؟ گرفته جدي قانون
بحث به نظري "صرفا نقطهنظر از كه نداريم قصد اينجا در
آنچه بلكه بپردازيم ، گذاري قانون و قانون ماهيت مورد در
موضوع يك عنوان به موضوع اين بررسي است ، نظر امعان مورد
سياسي رويكرد و بحث از را آن حدودي تا و است "اجتماعي"
.ميشماريم متمايز نيز
در مردم رفتار و اعمال كه است اين قانون حاكميت از منظور
يك در مردم كه باشد خاصي موازين و معيارها براساس جامعه
بايد همه و كردهاند تنظيم را آن منظمي و منطقي نهاد
مبناي بر نه آن شده تعريف چارچوب در و آن براساس
خود كارهاي و امور اداره به شخصي سلايق و خودخواهي
و اجتماعي الهي ، فطري ريشههاي قوانين "اصولا.بپردازند
اطمينانبخشي ريشههاي و پايهها از بايد و دارند دولتي
حقوقي بعد از بايد قانون اينكه از گذشته.باشند برخوردار
ضمانت داراي و لازمالاجرا و امري استثناناپذير ، و كلي
بايد نيز اجتماعي نقطهنظر از باشد ، قوي و محكم اجراي
يعني باشد ، "جامعيت" و "مقبوليت" داراي ،"متناسب"
وضع با متناسب بايد ميشوند جامعه بر حاكم كه قوانيني
جغرافيايي ، تاريخي ، عوامل سرزميني هر درباشند جامعه
يك داراي جامعه و بودهاند قانون اسكلتساز مذهبي و ديني
وضع كه قانوني و است اجتماعي و تاريخي طبيعي ، ميراث سري
اگر تناسب اصل.باشد آشنا مردم روح و ذهن با بايد ميشود
.ميكنند بيگانگي اعلام قانون به نسبت مردم نشود رعايت
را آن مردم كه باشد مندرجاتي آنچنان داراي بايد قانون
استقبال آن از و ببينند اجرا به ملزم را خود و بپذيرند
اجرا و ميمانند مكتوم كه قوانين از بسياري نمايند ،
.نيستند جامعه مقبول كه است اين خاطر به نميشوند
اجتماعي هنجار و ارزش يك عنوان به آن رعايت و قانون
آن تبع به و عمومي فرهنگ اصلي ستونهاي از يكي قانون
و موازين چارچوب در مدني جامعه "معمولااست سياسي فرهنگ
"اساسا.ميكند پيدا تبلور و رشد فرصت قانوني هنجارهاي
فاقد جامعه و است اجتماعي حيات اصلي اركان از يكي قانون
در گرفتار جز ، اجتماعات چيزي واقع در اساسي ، عنصر اين
كسي كمتر امروزه اينكه وجود با.نيست مرج و هرج
عين در ولي ميكند ، نفي جامعه در را قانون وجود ضرورت
جوامع در قانون از افراد اطاعت و سرسپردگي ميزان حال
عنوان به قانون به ارجگذاري ميزان.است متفاوت مختلف ،
بازگوكننده اجتماعي ، رفتار تنظيمكننده هنجار و قاعده يك
.است جامعه يك مردم اجتماعي سياسي ، رشد و فرهنگ
و قانون از "اساسا مردم چرا كه است اين اساسي سئوال اما
گريزان دارد اجتماعي قاعدهمندي از شائبهاي كه چيزي هر
دور را آن تا ميگيرند كار به را خود كوشش تمام و هستند
عنوان به خود تكاليف بار زير از امكان صورت در و بزنند
مردم به منحصر امر اين كنند؟ خالي شانه مدني شهروند يك
.ميزنند دست هنجارگريزي به نيز غيرعوام و نيست عامه
سنتي فرهنگ در همزاد پديده دو قانونگريزي و بياعتمادي
معلول كه سوءظن و بياعتمادي واقع ، در.ميباشند ايران
كه گرديده باعث همواره است ، ديگر نابهنجار فرهنگهاي
نيات و اعمال افعال ، بر ترديد و شك و ناهمدلي نوعي
داراي هيچگاه قوانين يعني.باشد حاكم شهروندان متقابل
براي اگر و نبودهاند لازم اجرايي و اقناعي قدرت و نفوذ
مدام قانون از فرار راههاي از جلوگيري و نتيجه به حصول
عايد كمتر نتيجه شود ، افزوده قوانين غلظت و شدت به
.ميگردد
"همشهري" روزنامه بوسيله پيش چندي كه عمومي نظرسنجي يك
در (ص 12 شماره 743 ، -74/مرداد / 9)
و جالب بسيار نكات به بود شده انجام قانون رعايت مورد
قرار پرسش مورد كه كساني از درصد داشت790 اشاره حساس
را قانون ديگران وقتي" كه جمله اين مورد در بودند گرفته
جواب ،"كنم رعايت من ندارد وجود دليلي نميكنند ، رعايت
بحث وارد آنها با پرسشگر وقتي عمل در ولي.دادهاند منفي
موجهي عذر را ديگران وسيله قانون رعايت عدم آنها ميشود ،
معتقد درصد تنها 44.ميدانستند قانون گرفتن ناديده براي
را آن هم باز بايد باشد كسي ضرر به قانون اگر بودند
عقيده درصد و 47 بودند بيتفاوت درصد كرد110 رعايت
است جالب.شد نخواهد رعايت قانون صورت آن در كه داشتند
بودند معتقد حرف در آماري جمعيت درصد 95"تقريبا كه
همين ميان در اماميكند تسهيل را كارها قانون رعايت
حضور بدون قانون رعايت بودند معتقد درصد تنها 28 افراد
درصد ديگر 64 عبارت به.گرديد نخواهد عملي قانون ، مجري
رعايت قانون نباشد مردم سر بالاي كسي اگر ميگفتند
هنوز قانونمند هنجارهاي و قانون اينكه ، نتيجهنميشود
اجتماعي اخلاقي نهاد يك صورت به و نشده دروني جامعه در
اكثريت اذعان وجود با يعني.است نكرده پيدا را خود جاي
و اجتماعي امور تسهيل براي قانون رعايت ضرورت به مردم
معالوصف جامعه ، مختلف بخشهاي در حكومتي فردي ، مناسبات
صورتي در و نميداند آن به مقيد چندان را خود كسي عمل در
را آن ناظرينباشد ، چشمان و كند فرديايجاب منافع كه
.ميكنند نقض
ميان نابرابري حال هر به آنها در كه جوامعي "اصولا
اين اينكه از اعم دارد ، وجود امكانات و خواستهها
و سياسي حقوقي ، يا باشد ، اقتصادي شرايط از ناشي نابرابري
گوناگون ناهنجاريهاي رشد براي مناسبي محيط ;اجتماعي
.ميشود
زيربناي قانون محدوده در رفتار و مداري قانون قانون ،
اجتماع جريان و بافت با قانون اگر.است مدني جامعه
.گردد واقع مثمرثمر و مفيد نميتواند باشد داشته منافات
پيدا كلي و همگاني مصداق عادت ، كه وقتي":ميگويد هگل
قانون صورت به شود برقرار جامعه در قطعي نحو به و كند
عادت يافته رسميت صورت قانون ، حقيقت در ".درميآيد
.است اجتماعي
نام موضوعات اين ميتوان را قانون اجراي عدم چرايي و علل
و قانونگذاري مراجع سطح در دوگانگي مثل مسائلي:برد
حصول در تعجيل و عجله مردم ، كافي آگاهي قانون ، عدم مجريان
مسائل اقتصادي تامين عدم قانون ، راي به تفسير نتيجه ، به
سطح بودن پايين قانون ، مجريان تامين عدم سياسي ، مشكلات و
.خود موضوع بر قانون احاطه عدم و فرهنگ
مدت يك براي بتواند قانون كه است اين مستلزم بهينه اجراي
از مردم.گويد پاسخ مشكلات به طولاني زمان
ديگر روز به روز يك از مدام باشند ، مطلع آن كيف و كم
براي.نگردد اجرا قهريه قوه با "صرفا و نيابد تغيير
جز محيط اين و ساخت فراهم را لازم محيط بايد قانون اجراي
و اجتماعي بينش سطح و آگاهي ميزان ارتقاي امر بر تكيه با
از آگاهي و مناسب آموزش با و نيست ميسر مردم فرهنگي
را قانون پذيرش زمينه ميتوان قانونمندي ، و قانون مفهوم
شود ناشي جامعه آگاهانه خواست از قانون اگر.ساخت فراهم
جامعه محصول و داشته ريشه اجتماعي وجدان و اخلاق در و
.گرفت خواهد صورت ندرت به آن از تخلف باشد ، مدني
حقوق -ارشد كارشناسي دانشجوي -پولادي ابراهيم
فوت كودكان آمار بررسي يك نتيجه اساس بر
بر مرگ ميزان برابر دو حوادث اثر بر شده
است سرطان اثر
افراد آسيبپذيرترين از ميتوان را كودكان :اجتماعي گروه
و توجه به خود زندگي دوران در گروه اين.دانست جامعه
.نيازمندند دايمي مراقبت
هم بازيگوش چندان شايد كه كودكي از لحظه يك است ، كافي
كه او فرياد صداي سرانجام بعد ، دقايقي شود ، غفلت نباشد ،
شنيده است ، رفته دستش در سوزني يا كرده سقوط پله از يا
.شد خواهد
توان كسي و هستند كودكان كمين در حوادث اينكه رغم به
ضريب تدابيري ، با ميتوان اما ندارد ، را آن از پيشگيري
آن احتمالي عوارض از و داد افزايش كودكان براي را ايمني
.كاست
كه ميدهد نشان بهزيستي سازمان سوي از تحقيق يك نتيجه
برابر دو ميميرند ، حوادث براثر كه كودكاني تعداد
.ميكنند فوت سرطان اثر بر كه است كودكاني
زمينه اين در و هستند خود اطراف محيط كشف پي در كودكان
.دارد را خود خاص جاذبههاي و است جديد آنان براي چيزي هر
نيز صدا توليد به قادر جديد وسيله آن بين اين در اگر
با كه خياطي چرخ سوزنميشود چندان دو آن جذابيت باشد ،
خوردن هم بر با كه قيچي ميرود ، پايين و بالا به صدا سرو
اشياء ساير و برقي راديوي ميكند ، توليد صدا لبههايش
.باشند خطرآفرين كودك براي سادگي به ميتوانند
كيسههاي هستند ، هم بيخطر "ظاهرا كه وسايلي بين در
است ، ممكن بازي حين در كودكان.خطرناكترينند پلاستيكي
.شوند دچارخفگي كشيده ، خود صورت و سر بر را آن
هستند ، كودكان براي خطرآفرين زمينههاي ديگر از پلهها
جان پله از سقوط اثر در است ممكن ساله سه يا دو كودكان
نصب با تا است ، ضروري پس بدهند ، دست از را خود
همراهي و پلهها انتهاي و ابتدا در محافظ دروازههاي
بروز خطر پلهها ، از شد و آمد هنگام به بزرگتر هميشگي
.داد كاهش را حادثه
كودكان در فوت شايع علل از يكي خفگي ميگويند ، كارشناسان
.است
به است قادر فندق "خصوصا و آجيل خوراكي ، مواد بين در
را كودك تنفسي مجراي زيرا.بگيرد را كودكي جان راحتي
.ميشود خفگي به منجر كرده ، مسدود
بسيار كودكان براي نيز آن بودن دسترس در و كبريت
و آتشسوزي بروز به منجر است ، ممكن زيرا.است خطرآفرين
.شود جبرانناپذير خسارات آمدن وارد
نكته اين به توجه و مهمند كودك اسباببازيهاي بين اين در
"خصوصا و كودكان اختيار در اسباببازيهايي كه است ضروري
كاهش را شدن بلعيده خطر كه گيرد قرار سال دو زير كودكان
ايمني در كه افرادي تمامي كه باورند اين بر متخصصان.دهد
براي كه كنند توجه نكته اين به بايد دارند ، نقش كودكان
.دارند نياز وسايلي چه به ايمني ايجاد
سوء از بنگلادش مردم عمومي افكار نگراني
كودكان از استفاده
از جنسي هاي استفاده سوء موارد افزايش :اجتماعي گروه
دولتمردان و عمومي افكار نگراني موجب بنگلادش در كودكان
حقوق مدافع سازمانهاي گزارشهاي اساس بر.است شده كشور اين
در كه كودكاني خيابانها ، در آواره كودكان بر علاوه بشر
كنند ، مي كار خدمتكار عنوان به ثروتمند افراد هاي خانه
ابعاد گستردگي.دارند قرار جنسي استفاده سوء معرض در نيز
خواستار مردم از بسياري اكنون كه است شده باعث مساله اين
.باشند پديده اين با جدي برخورد
كانون بچههاي با
نامادري
.ميماند نشكفته گلي به "واقعااست شقايق نامش ميگويد
فرزند.كرده فرار منزل از.جوان و شاد.پژمرده نه اما
به نامادري آزار از و كرده ازدواج "مجددا پدرش.است طلاق
را او نيز وي رفته ، مادرش پيش كه هم وقتي آمده جان
.ميدهد طلاقم شوهرم بيايي اگر گفته و نپذيرفته
اينجايي؟ جرمي چه به -
.ماشين ضبط سرقت -
بدزدي؟ را ماشين ضبط بلدي تو مگر -
.داد ياد بهم پسري يك بله ، -
ميكني؟ زندگي كجا -
.كردهايم اجاره خانه يك دوستانمان از تا و 2 خواهرم با -
.داريم خوبي زندگي هم با
هستي؟ راضي زندگيت از -
:ميدهد ادامه و ميدهد حركت هوا روي را دستهايش ميخندد ،
.بزند شلاقمان كه نيست سرمان بالا كسي.راحتيم ما.آره
هم مردها با.كند توهين يا بزند تهمت بهمان كه نيست كسي
بدم مردها از كه من.هيچكداممان.نداريم رابطهاي "اصلا
.بدند همهشون.ميآيد
ميداني؟ كجا از -
ديگر.را ناپدريم و را را ، داييم عمويم.ديدم را پدرم -
اوقات گاهي اينكه براي.كنم تجربه خودم كه نيست احتياجي
شكل را خودمان.ميرويم آنها پوست تو كنيم درك را مردها
هم چندان بودن مرد.خيابان تو ميآييم و ميكنيم پسرها
.نيست جالب
داري؟ نقشهاي چه آينده براي -
را پولهايمان.ميكنيم زندگي صرفهجويي با داريم ما -
و باشيم داشته خانهاي آينده در بتوانيم كه ميكنيم جمع
بقيه مثلنيست بد زندگيمان هم الان.كنيم زندگي آدم مثل
پولها ميخورند ، بقيه كه چيزهايي همان از ميخوريم غذا
.ديگر سال چند براي.بعد براي ميگذاريم كنار هم را
اينجايي؟ تو كه است مقصر كي ميكني فكر -
.بيشتر مادرم مقصرند ، اندازه يك به دو هر.پدرم مادرم ، -
خاطر به كه باشد مادرها بقيه مثل ميتوانست مادرم
رها را ما او اما ميسازند ، و ميآيند كوتاه بچههايشان
چه بچهها اينجا ، ميدانيدخودش زندگي دنبال رفت و كرد
فرار دارند زياد آزادي اينكه خاطر به بعضيها جوريند؟
توي كه اين و زياد محدوديت خاطر به هم بعضي ميكنند ،
.ميكشند زجر خانههايشان
بود؟ جوري چه مادرت ميخواست دلت -
از كه وقتي ميخواست دلم.دارم دوست خيلي را مادرم -
و منميكرد محبت بهم.ميپخت غذا برايم ميآمدم مدرسه
عمويم و پدرم.ميكرديم زندگي همديگر با خواهرم و مادرم
مردي ما ، با نبايد.ندارم دوست را آنها.نبودند "اصلا هم
!ميشد كاشكند زندگي
سرقت
را موهايش.پرسروصداست و شلوغ خيلي.ويداست نامش ميگويد
حرف بلند آنقدرنميآيد زيباتر نظر به اما كرده ، رنگ
و بزند را حرفش زودتر ميخواهند ديگر بچههاي كه ميزند
.بشوند !معاف لطيفش نهچندان صداي شنيدن از شايد تا برود
اينجا؟ آوردنت جرمي چه به -
.همسايه خانه از طلا سرقت -
داشتي؟ خصومتي همسايه با چرا؟ -
از "اصلا و همسايهايم همديگر با سالهاست."اصلا نه -
جوري.است صميمانه روابطمان خيلي.نديدهايم بدي همديگر
با راحت و نميكنيم قفل هم را كمدهايمان درهاي حتي كه
.داريم آمد و رفت همديگر
چرا؟ پس -
رفتم.نداشتم منهم.ميخواست پول دوستانم از يكي -
.ميگذارد ميز روي را طلاهايش كه ميدانستم.همسايه خانه
.بيرون آمدم و داشتم برشان
است؟ تو كار كه شدند متوجه خودشان -
و بود ايستاده آنجا صاحبخانه كوچيكه پسر."اصلا.نه -
.گفت مادرش به كه بود اوميكرد نگاهم
بود؟ چه خانوادهات واكنش -
نميدانست "اصلا كه مادرم.بكشد مرا ميخواست برادرم -
ديگر ميگويد حالا.كرد تعجب كلي هم نامزدم بگويد؟ چه
.باشم داشته رابطه هم دخترم دوستان با حتي نميگذارد
برنداشتي طلا و پول و آمدي ما منزل به بارها تو ميگفت
همسايه؟ خانه از چرا
كردي؟ چه را طلا -
.نيست هم مهم اما.كرد چه نميدانم.دوستم به دادم -
ميگويد؟ چه شاكي حالا -
.ميداند را خانوادهگيم وضعيت.ميدهد رضايت -
رفتي؟ اينجا از وقتي كني؟ كار چه ميخواهي بعد -
پرسروصدا.ميكند فكر دارد بدهد نشان كه جويد آدامس كلي
.كردم ازدواج شايد.نميدانم:گفت هم آخر دست.گوشخراش و
!نميخوانم درس ديگر كه مطمئنم اما
پدر اعتياد
حرف وقتي.ميكند پنهان روسري زير را كردهاش رنگ موهاي
خوب خيلي.زيباست هم خودش.دارد قشنگي مشهدي لهجه ميزند
.اينجاست حادثه بد از "واقعا كه است معلومپوشيده لباس
.است بهتر بنويسيد "مونا" را اسمم ميگويد
اينجايي؟ چرا تو -
.منزل از فرار -
كردهاي؟ ازدواج -
.بله -
كردي؟ فرار كه داشتي مشكل شوهرت با -
مرا گرفت تصميم شد ، سالم وقتي 16است معتاد پدرم.نه -
"اصلا من.معتاد آدم يك كي؟ به آنهم.بدهد شوهر
رشته بود ، خوب درسم مدرسه ، تو.كنم ازدواج نميخواستم
تازه ، .نداشت فايده كردم گريه چقدر هر.ميخوانم رياضي
ميخواست دلش پدرم اما داشتم هم سالم و خوب خواستگارهاي
.بشوم معتاد يك زن من
چرا؟ آخر-
.بكشند ترياك هم با و بنشينند چون -
كردي؟ چه ازدواج از بعد -
بعد هفته يك.داد شوهر معتادي مرد به مرا پدرم بالاخره -
.دادم طلاق درخواست منهم.گرفتند بامواد را او عروسي ، از
پدرم به.سوخت برايم دلش قاضي.كردم دوندگي ماه چهار
من به گفت پدرم اما بگيرد را كارم دنبال كه بود گفته
در.كند معتادم ميخواست هم شوهرم.نيست مربوط "اصلا
.كرد دود و فروخت را اثاثيهام تمام بوديم نامزد كه مدتي
منزل ماه ميگويد14.آمده چشمش به اشك.ميلرزد صدايش
داشتم خواستگار يك.داشتم زيادي خواستگاران.بودم پدرم
.بود مخالف او با پدرم اما.آمد خواستگاريم به بار كه 6
ميخواست دلش گمانم.بود معتاد داماد دنبال هم باز
تصميمي چنين كه هم بار اين.كند تهيه مواد برايش دامادش
توي كه دارم دانشجو دوست يك.كردم فرار خانه از گرفت را
زدن قدم موقع هم صبح.او پيش آمدم.ميكند زندگي خوابگاه
.شدم دستگير پارك توي
ميروي؟ كجا محكوميتت طي از بعد -
بدانند مادرم و پدر نميخواهم.بهزيستي بروم ميخواهم -
راست.كنم زندگي آنها با نميخواهم.ميكنم زندگي كجا
بازهم كه ميدانمميكند بيغيرت را مرد ترياك كه است
چشمش از اشك يكباره.بدهند معتاد آدم يك به مرا ميخواهند
از بعد:ميدهد ادامه و ميزند قشنگي لبخند.ميكند فرار
.ميخوانم فيزيك -رياضي رشته.مدرسه رفتم پنهاني طلاقم ،
.شدند خواندنم درس مانع مادرم و پدر اما است خوب درسم
وقتي.ميشوم موفق كه ميدانم.بدهم ادامه ميخواهم
بشود ، چاپ زودتر سرگذشتش كه ميخواهد برود ، ميخواهد
.نيست مهم زياد برايش مردم عبرت و بخواند خودش ميخواهد
!كنند؟ كار چه ميدانند بهتر خودشان آنها ميگويد
اشتباه يك
را جوان جمع اين فرد آخرين است ساكت "واقعا كه نوجواني
.ميدهد تشكيل
لرزان صدايش.مينشيند زمين روي زانو چهار و ميآيد آرام
.است
بسيار كه داريم همسايهايميكنم كار كفاشي در:ميگويد
هستند ، عاصي دستش از محل اهل همه.است بددهان و فحاش
بناي مادرم با هم روز آن.شده درگير همسايهها با بارها
شديم درگير و آمدم من كه هم بعد.گذاشت را فرياد و داد
من.بزند مرا كه بياورد در چاقو ماشينش داشبورت از رفت
.هستم اينجا هم حالا.زدم را او و برداشتم را چاقو سريعتر
.ميدهد رضايت كه گفته اما
.مينشيند جايش سر ميرود و ميشود بلند آرامي همان به
تختهاي به داده تكيه نشستهاند رديف بچهها همه باز
.طبقه دو فلزي
به تا.نميدانند. سكوت چه؟ يعني زندگي:ميپرسم آنها از
را زندگي:ميپرسم دوباره.نكردهاند فكر زندگي به حال
و ميخندد كامبيز فقط.سكوت هم باز داريد؟ دوست چقدر
تاييد همگي.نياييم اينجا ديگر كه قدر آن ميگويد
.ميكنند اعلام را ديدار ختم صلواتي با و ميكنند
در ديگر آنكه اميد به ميگويمديدار اميد به نميگويم
براي هم بهتري جاهاي.باشيم نداشته ديداري جايي ، چنين
!نه؟ مگرهست ديدار
مهدوي مرضيه
|