هاي انگاره بن فهم شناسي جامعه مشكل
اجتماعي زندگي
(آخر بخش) شناسي جامعه در مدارانه قوم روندهاي
اسلامي جامعهشناسيدانشگاه استاد -فاروكي جاميل :نوشته
مالزي سالانگور ، بينالمللي
نوري هادي :ترجمه
را "اجتماعي زندگي" بايد چطور كه است اين اصلي مشكل*
بن چطور و فهميد و كرد مطالعه چطور كرد ، تعريف
آن ميتوان آيا.دريافت را آن بر حاكم اصلي انگارههاي
گازها يا مايعات جامدات ، چون طبيعي اشياء همانند را
را او و هستند دريافتكننده وجود از خارج كه كرد ، مطالعه
نميكنند؟ راهي هر درگير
موءلفههاي برخي شامل علمي نظريه كه ميشود گفته "عموما *
مسائلي ايجاد بدون نميتواند كه است تحويلناپذير نظري
آن.شود داده توضيح تجربيگرايان و پوزيتيويستها براي
فهميد؟ ميتوان چطور را موءلفهها
به مادي رضايتمندي كه بودند معتقد مسلمان دانشمندان اما
زندگي براي يا فردي شخصيت جانبه همه توسعه براي تنهايي
بايد بلكه.موءثر نه و است كافي نه صلحآميزشان و معنادار
كه اگر گردد ، تكميل معنوي و اخلاقي روحي ، رضايتمندي با
و صلح همچنين و جسم و روح پيشبرد تامين جهت در "صرفا
آنجائيكه از.شود حركت زمين روي در دائمي هماهنگي
معرفت شالودههاي با را غربي شناسي معرفت شالودههاي
احياء به كردند شروع ميديدند ، متفاوت اسلامي شناسي
راهحل بهعنوان آن نماياندن و اسلام ايدئولوژيكي چارچوب
جنبش مدرن ، دوران درمدرني دوران مصيبتهاي براي كافي
به شروع كه آمد پديد معرفت كردن اسلاميزه به مشهور فكري
رشتههاي به آن كردن وارد و اسلامي جهانبيني طرحريزي
درباره متوازني و منطقي نگرش تا كرد اجتماعي علم مختلف
.كند حاصل بشريت و جامعه
آن معرفتشناختي شالودههاي است ، علم يك جامعهشناسي چون
و ضروري پارادايمهاي شامل و بود خواهد كلگرايانه
.است واقعيت و حقيقت بردن پي براي ممكن پارامترهاي
با نميتواند غرب جامعهشناختي تبيينهاي شالوده ،"مسلما
و هستند مدارانه قوم آنها زيرا آيد ، سازگار سنت اين
جهان متمايزكننده هم و حياتي هم كه را ، اخلاقي بنيادهاي
بنابراين.ميگيرند ناديده است ، حيواني جهان از انساني
ملموس وضعيتي براي كه وقتي غرب ، جامعهشناختي تبيينهاي
.ميآورند پديد را معيني مشكلات رود ، بكار واقعي و
را "اجتماعي زندگي" بايد چطور كه است اين اصلي مشكل
بن چطور و فهميد و كرد مطالعه چطور كرد ، تعريف
آن ميتوان آيا.دريافت را آن بر حاكم اصلي انگارههاي
گازها يا مايعات جامدات ، چون طبيعي اشياء همانند را
را او و هستند دريافتكننده وجود از خارج كه كرد ، مطالعه
به ميتوان را اشياء اين وانگهي نميكنند؟ راهي هر درگير
اندامهاي و طبيعي مشخص دريافتي قابليتهاي بوسيله آساني
و برداشتها به ميتوانند مختلف افراد.فهميد حسي
اجتماعي زندگي در حالت اينبرسند مشابهي نتيجهگيريهاي
و افكار نظرات ، مردم آن در كه ميگيرد ، صورت سختي به
اجتماعي عالمان ميان بنابراين.دارند متفاوتي بينشهاي
مهمي تفاوتهاي بشر ، و جامعه وجودي علت و تحول منشا سر بر
دلايل و بنيانها به كه وقتي ميرسد نظر به.دارد وجود
دريافتي قابليتهاي ببريم پي اجتماعي زندگي الگوهاي وجود
و عقل از اجتماعي عالمان چه اگر.شود نوميدكننده بشر
استفاده معين اجتماعي پديده توصيف براي منطقي تبيين
تحليل در.باشد متفاوت است ممكن آنها نتايج اما ميكنند ،
پديده آن با كه هستند روشي نتيجه تفاوتها اين نهايي ،
آن براي عالم كه معنايي نتيجه و ميكنند بررسي را معين
.ميشود قائل پديده
پديدههاي به پرداختن براي اجتماعي عالمان واقع ، در
اكثريت اراده و نظر به متكي يا:دارند راه دو اجتماعي
و كثرت به حاليكه در.باشند حقيقت فهم صدد در يا باشند ،
.ميكنند توجه معين پديدهاي با مرتبط واقعيات سازگاري
رسيدن اجتماعي پديدههاي به پرداختن حال در اينكه ، اول
را توافق محققان برخي.است امكانپذير سختي به توافق به
ممكن اما ميدانند ، ممكن مشخص زمان يك در يا مكان يك در
مكان هر در ديگر توافق همانند مكان يك در مردم توافق است
.است صادق نيز زمان عامل مورد در امر اين.نباشد ديگر
و حالات همه در اكثريت نظر يا توافق از حاصل نتيجه دوم ،
عواملي طبيعت ، در حتي.نميباشد معتبر "ضرورتا وضعيتها
موارد ، اغلب در است ممكن مينهند تاثير پديده يك بر كه
اجتماعي ، نظام مورد در سوم ، .باشند معتبر آنها ، همه نه
سامان معيني اهداف كسب براي فعاليتهايشان و انسانها
دستگاههاي شامل خاصي الگوي اجتماعي نظامميشوند يافته
اهداف به نيل براي كه ميكند طرح را كنشها از يكساني
خواهان نظام اين.ميشوند تلقي ضروري و خوب مطلوب ،
تامينكننده كه است كنشهايي آن به دادن رجحان و اولويت
كنشهايي ، چنين بيافرينند ، موءثر نظامي و باشند اهداف اين
دارند مخالفي نظر و فهم كه كساني براي ،"موقتا گرچه
به متكي نميتواند هيچكس شرايطي چنين در.است آزاردهنده
سازماني پيشبرد براي است ممكن زيرا باشد ، اكثريت نظريات
نهايي هدف غايي ، حقيقت همه ، اين با.شود تلقي مضر او
را بيعدالتي و عدالت بدي ، و خوبي تقوا ، مفاهيم و زندگي
حد از بيش تاكيد دوم ، مساله.كرد مشخص توافق با نميتوان
پديدهها استقرايي تبيين با علم.است استقرايي روش به
،(16201561) بيكن فرانسيس قرن 17 ، در.است گرفته شكل
سنت بنيان كرد ، پيشنهاد را جديد طبيعي علم روش كه كسي
و مشاهده از يقيني و معتبر نتيجهگيري" روي بر را تجربي
زمين ، روي در بشر وضع بهبود ميگويد او"داد قرار آزمايش
واقعيات جمعآوري با بلكه مستقل نظري انديشه با نه"
نظريهها استنتاج و يافته سازمان و منظم مشاهده بوسيله
كه است معتقد او ،"برسد نتيجه به بهتر ميتواند آنها از
واقعيات ، منظم جمعآوري و آزمايشگري بر مبتني روش ، اين
دگرگوني و ميكند ارائه طبيعي جهان از درستي حسي معرفت
خواهد امكانپذير بشر وضع بهبودي براي را موجود شرايط
را قياسي منطق و بود مدرسي فلسفه مخالف بيكن.ساخت
كافي جديد تجربي معرفت كردن فراهم براي ابزاري بهعنوان
ارسطو و (م.ق 347-حدود 427 در) پلاتو با او.نميدانست
و كاذب باور بوسيله ذهن كه بود همعقيده (م.ق 322384)
آنها با زمينه اين در او همه ، اين با.ميشود فاسد غلط
طبيعت خود حقيقي معرفت منبع ميگويد كه وقتي است متمايز
و حدسها پيشگوييها ، همه از بايد ذهن او ، عقيده بهاست
بنابراين.شود تصفيه آلودگياند و خطا منبع كه گمانهايي
ذهن تا ميكند تاكيد خودش پيرامون جهان مشاهده بر عالم
كند آماده طبيعت از بيطرفانه تفسيرهاي براي را خودش
.(قبلي)
مرجعيت يعني فلسفي ، ايمان يا مذهب مرجعيت بيكن" بنابراين
حواس مرجعيت با را عقل دروني مرجعيت يا وحي بيروني
.(قبلي)"ميكند جايگزين
حواس واقعي مرجعيت محدوده تعيين چگونگي مشكل ، اينجا در
آنها ميشوند ، كنترل ذهن بوسيله حواس كه همانگونهاست
از كه ميكنند ، دريافت خارج جهان و محيط از را اطلاعات
از را فرد بنابراين و ميگيرد صورت شخص خود ذهن طريق
راه از ذهن.ميسازند آگاه بيواسطهاش پيراموني فضاي
را جسماني وضعيت در تغييراتي چنين حسي اندامهاي
گرما ، و سرما مفاصل ، و ماهيچهها تحرك درد ، مثل درمييابد
اطلاعات زيرا است ، معرفت واقعي گيرنده ذهن ، درواقع ،
بر اغلب ذهن.ميكند تنظيم را حسي اندامهاي بوسيله حاصله
به شده تصور قبل از حدسهاي و پيشگوييها مفاهيم ، طبق
و خودش معيار با را حسي اطلاعات ذهن.مينگرد خارج جهان
اين تا ميكند سعي و ميكند بررسي مفهومياش دلمشغولي با
حسي اطلاعات بنابراين.دهد جا خودش چارچوب در را نتايج
شكل شخص خود "روان" بوسيله "نهايتا خارج جهان درباره فرد
مشابه رويدادهاي و اشياء كه است دليل همين به.ميگيرد
ارائه مختلف افراد به را درد و لذت از متفاوتي درجات
.ميكنند
نام به را فكري جنبش آلمان علمي جامعه قرن 19 ، اواخر در
از سليمي عقل نگرشي مكتب اين.كرد آغاز منطقي پوزيتيويسم
)ميگردد تفسير فلسفي صورت سه به كه ميكرد بيان علم
كه بود مكانيستي ماترياليسم آنها اولين.( Suppe 1977
در جستجويي چون را علم و مكانيكي ، نظامي همچون را جهان"
تجربي تحقيق.ميداند عيني مادي جهان اين سازوكارهاي پي
حاصل معرفت جهان كار طرز بر حاكم مكانيستي قوانين درباره
فلسفي تامل است ، محوري اصل مشاهده امر اين براي.ميكند
. (Stanesby1985) "ندارند جايي آن در پيشيني معرفت و
كه ميكند رويكرد ، تاكيد اين اصلي مفسر باكنر ، لودويك
اشياء خود از نشدني جدا مكانيكي قوانين كشف علم وظيفه
طبيعي وقايع بررسي در را فراطبيعي عناصر همه او.است
هيچ نيست ، ماده بدون نيرويي هيچ" ميگويد و مينهد كنار
در نظر اين. (Passmore1957) "نيست نيرو بدون مادهاي
رشد به كه وقتي او كه گرفت قرار انتقاد مورد زمينههايي
.بود گرفته ناديده را "انديشنده فاعل" ميپرداخت معرفت
ساختار بر كه شد ، نوكانتيسم ظهور منجربه چالش اين
كانت.ميكند تاكيد بيواسطه حسگريهاي از بيشتر پديداري
بيطرفانه بهطور ناظري هيچ" كه بود معتقد (18041724)
انديشندهاي [ذهن] فاعل."نميكند مشاهده را پديدهها
متعاقب.ميكند مرتبط فهم به را حسپذيري كه دارد وجود
ظاهري حركت" دريافت كه كسي ،(1473-1543) كوپرنيك
"است ناظر حركت اندازهاي تا "واقعا ستارگان
از ما مشاهدات كه بود معتقد كانت ،(Stanesby1985)
.(قبلي)است جهان خود و كاوشگر ذهن محصول جهانپديداري
علمي معرفت مستقيم پذيرنده ناظر كه اصل اين بنابراين ،
توسط مكانيستي سازوكار به بعدي واكنششد رد است تجربي
را "پيشيني" عناصر نميخواهد كه كسي شد ، بيان ماخ ارنست
بر است ، معروف نئوپوزيتيويست به كه او ، .دهد قرار علم در
را آنها و ميكند تاكيد علم از تحليلش در ناظر حسگريهاي
الگزندر.ميكند تلقي علمي معرفتهاي همه براي بنيادي
ناميد ، "معرفتشناختي اتميسم" را ماخ باوري حس (1963)
حس و تجربه بنيادي "ذرات" به را علمي گزارههاي زيرا
به علمي بخشيهاي عموميت آن ، با مطابق.ميدهد تقليل
"آنها ميان ارتباطات و ذرات اين درباره گزارههايي"
علمي تبيين ماخ باورانه حس تحليل.(قبلي) ميشود تقسيم
هر زيرا ميدهد ، تقليل مطالعه تحت پديدههاي توصيف به را
نيروهايي نقش و فرايند متافيزيكي جنبه به وابسته تبيين
و ميكند عمل ميآيد ، پديد شيء يك آن بهوسيله كه را
چگونگي يا ديگران به را آن تاثيرگذاري چگونگي
.گرفت خواهد درنظر را آنها بهوسيله تاثيرپذيرياش
و تبييني تا شد گرفته نظر در توصيفي بيشتر علم بنابراين ،
كسب براي دانستند وسايلي و ابزارها" را علمي نظريههاي
مجموعه ديگر از مشاهدتي گزارههاي از مجموعهاي
بنابراين (Stanesby 1985) "مشاهدتي گزاره (دادههاي)
واقعيت با منطبق نظريهها اينكه بر تاكيد با" ابزارگرايي
اجتناب نظريهها نادرستي يا حقيقت درباره پرسش از نيستند
سودمندي ابزار كه است اين علمي نظريه كاركرد.ميورزد
اين تائيد.(قبلي) ".پديدههاست درباره پيشبيني براي
نيست ، واقعي معرفت از بخشي نظريه اگر زيرا است ، دشوار نظر
نه و است معتبر نه نيست ، واقعيت به نزديك حداقل ، يا
مفروضات بر مبتني يا بوده غلط پيشبيني اين اگرسودمند
.باشد استفاده قابل يا معنيدار ميتواند چطور است نادرست
موءلفههاي برخي شامل علمي نظريه كه ميشود گفته "عموما
مسائلي ايجاد بدون نميتواند كه است تحويلناپذير نظري
آن.شود داده توضيح تجربيگرايان و پوزيتيويستها براي
اين با (1965) همپل فهميد؟ ميتوان چطور را موءلفهها
او.دانست "نظريهپردازان تنگناي" را آن و شد مواجه مشكل
ميگويد و ميداند تبييني دستگاههاي را نظريهپردازان
"شود حذف نظريهها از نميتواند نظري واژگان"
ضرورت قبول از دوراهي و تنگنا اين ( Stanesby1985)
منبعي يا معني كه نپذيرفت اما ميآيد پديد نظري واژگان
درباره معرفت كلي ، بهطور.(قبلي) "است واقعي جهان براي
ميشد ، تلقي معتبر ميشود فراهم استقراء بهوسيله كه جهان
آن از كه است مشاهدهشدهاي نمونههاي بر مبتني زيرا
.ميشود ترسيم كلي نتايج
ثبت را مشاهدات ميكند ، تجربه شخص فردگرايانه ، سنت در
مشاهده ديگران كه ديگري دادههاي با را دادهها و ميكند
خلال در كه حاصله ، دادههاي.ميكند منطبق كردهاند
شخص به كه است كلي خصايصي نشانگر است ، شده انباشته تجربه
پديدههاي ماهيت معرف كه را مفروضاتي تا ميدهد اجازه
.كند صورتبندي آنهاست ميان علمي ارتباط و مشاهده مورد
ميسازد قادر را محققان فرضيات اين مجدد اثبات و اثبات
.بپردازند بررسي مورد قلمرو بر حاكم قوانين كشف به تا
واقعيات ، طبقهبندي" -دارد مهم كاركرد سه علم بنابراين ،
هر و -(Pearson1936) "آنها نسبي اعتبار و توالي شناخت
.(قبلي)ميشود تلقي نادرست علم آنها از عاري معرفت
استقراءگرا فرد مشاهده ، مورد شواهد و نمونهها براساس
پيشبيني كه ميكند صورتبندي را قوانيني و نظريهها
;ميسازد امكانپذير را قياسي استدلال بهوسيله
قوانين حتي توصيف و توضيح نيازمند امر اين بهطوريكه
نيوتن بهوسيله مركز ، خورشيد نظاماست استقراء از حاصله
پديدهها از زيرا شد ملاحظه حقيقي توصيف يك بهعنوان
همين با نيز هيوم ديويد ( Hesse1961)ميشد استنتاج
يك درستي نميتواند استقراء كه دريافت او شد ، مواجه مشكل
طبق بر.دريابد را مشاهده مورد نمونههاي بر مبتني تعميم
معنيدار ميتواند وقتي فقط استقرايي برهان او ، گفته
درباره استقرايي فرضيهاي شامل استدلال مقدمات كه باشد
استقرايي فرضيه كه اينجاست مشكل.باشد طبيعت يكنواختي
.است توجيه يا دليل نيازمند كه است احتمالي تعميم نوعي
خود كه است ، امكانپذير استقرايي بهوسيله "صرفا توجيه
بيپايان فرايند اين.است بعدي استقرايي توجيه نيازمند
(Hume 1951).است
رد علمي معرفت كسب وسيله بهعنوان را استقراء پوپر
شخص آن بهواسطه كه ميپردازد وسايلي به او زيرا ميكند ،
ياد مهم فرايند دو از او.ميكند كسب معرفت جهان درباره
.معرفت سليمي عقل نظريه و سليم عقل واقعگرايي:ميكند
را معرفت افراد چه اگر كه است اين او اساسي مفروضه
بهواسطه اما ميكنند ، كسب سليمي عقل نظريات بهواسطه
دريافته حقيقتش ميشود ، تائيد اعتبارش كه است انتقاد
عقل نظريه طبق برميگردد كشف واقعياش ماهيت و ميشود
را بيروني جهان درباره اطلاعات شخص معرفت ، سليمي
نظريه" را اين (1959) پوپر.ميكند دريافت حواس بهوسيله
آن در كه ميداند ظرفي را ذهن زيرا مينامد ، "ذهن كشكولي
نظريه اين نهايي نتيجه.ميشود انباشته معرفت
ذهن محتويات" شده ساخته را جهان زيرا است ، ضدواقعگرايي
نظريه او."حسي اثرپذيري از منتج ايدههاي يعني ميداند ،
بر و ميكند رد را معرفت از سليمي عقل استقرايي
مبناي او نظر به كه ميكند ، تاكيد توصيفي معرفتشناسي
اينكه از بيش معرفت" كه است معتقد پوپراست معرفت رشد
اينكه بهجاي ذهن ، ...است حدسي شود تحميل ما بر خارج از
در كه است فانوسي شبيه باشد ، منفعل پذيرنده يا ظرف يك
(Stanesby1985). "دارد فعالي نقش دريافت فرايند
داده نشان و مطرح علم فيلسوفان بهوسيله كه مسائل اين
راه بهترين و تنها استقراء كه ميكند خاطرنشان ما به شد ،
پيچيده ، اجتماعي جهان بويژه جهان ، درباره حقيقي معرفت كسب
استقراء كه ميرسد نظر به موارد ، بسياري در.نيست
كند فراهم اجتماعي زندگي درباره حقيقي معرفت نميتواند
.ميشود نگريسته نظريه محور اخلاق وجه از كه
علم مدرن ، دوران دراست علم از متافيزيك حذف سوم مساله
اجتماعي پديدههاي مطالعه در درگير متافيزيكي مسائل همه
جامعه قاطع نظر اين نتيجه در هم آن ميگيرد ، ناديده را
را واقعي معرفت ميتواند حسي تجربه و مشاهده فقط كه علمي
به پديده يك متافيزيكي جنبه اين ، بر علاوه.كند فراهم
مشخصي نتيجه به هرگز كه است دائمي بحث يك شروع منزله
منجربه و آشفتگي باعث كه فكري تمرين يك:نميرسد
جنبههاي گرفتند تصميم اجتماعي عالمان.ميشود نيهيليسم
را تعهدي چنين زيرا نكنند مطالعه را پديده يك متافيزيكي
و پديدهها ميدهند ترجيح آنان.ميدانستند بيهوده
"بعدا كه را مناسباتي و روزمره زندگي در پديداري واقعيات
پديدههاي همه اين با.كنند مطالعه ميشوند مواجه آن با
نميتواند شخص و هستند علتي چنين نتيجه مشاهدهپذير
دليل اينكه مگر بفهمد را آنها حقيقي عملكرد و ماهيت
متافيزيكي مطالعه.شود شناخته پديدآمدنشان هدف و چرايي
ارائه پديده كاملياز معرفت است ، زيرا ضروري پديده يك
آن عملكرد به تا ميسازد قادر را شخص وسيله بدين ميكند ،
محققان تاكيد نتيجه علم از متافيزيك حذف لذا ، .ببرد پي
درونياش ماهيت فراموشي و معين پديده بيروني چهارچوب بر
تفسير و آشفتگي باعث بعدي يكسويه مطالعهميباشد
.ميشود مطالعه مورد هستي وضع حقيقت از گمراهكننده
موضوع يك است ، اجتماعي دگرگوني با ارتباط در چهارم مساله
يكي موضوع اين.اجتماعي فيلسوفان و متفكران ميان در رايج
اجتماعي عالمان.است جامعهشناسي ظهور در موءثر عوامل از
و كافي و بهتر زيست وسايل برحسب مفهوم اين از معاصر
زندگي ترتيب ، همين بهميكنند استفاده زندگي عالي معيار
ارضاء و زندگي كافي امكانات معيار با شخص اجتماعي
.ميشود ارزيابي شخص مادي اهداف و آسايش درخواستها ،
مادي منابع از كه هستند "يافته توسعه" جوامعي
و نمايند هدايت را انساني كوششهاي كنند ، بهرهبرداري
از.دهند سوق اهداف اين به رسيدن بهسوي را نهادهايشان
و مدلها اجتماعي تحليلگران تاكنون ، رنسانس زمان
معارفي همه و دادهاند قرار مفروضه اين بر را نظرياتشان
زندگي و مادي رفاه جاذبه و دارند كمتري اهميت كه را
آنها.گذاشتهاند كنار و كرده رد ميشمرند كوچك را تجملي
براي را فرد گرايش مذهب زيرا كردهاند ، فراموش را مذهب
پيشرفت در كندكننده عامل و ميكند مهار مادي دستاوردهاي
اجتماعي زندگي يا انسان مفهوم اما.ميشد تلقي انساني
بسنده ارضاء و مادي آسايش به "صرفا نميتواند خوب
از مادي آسايش چه اگر.شود محدود انساني خواستهاي
نيازهاي نميتواند ميكند ، مواظبت فرد فيزيكي جنبههاي
خواستهاي و نيازها مادي آسايش.كند ارضاء را او روحي
فردي نيازهاي همزماني اما.ميكند ارضاء را فرد جسماني
هم رويميگيرد ناديده را روان و ذهن آسايش و صلح براي
زندگي معيني اساسي اهداف براي جهان اين در فرد هر رفته ،
بلكه ميدهد اهميت ديگران به تنها نه او آن با كه ميكند
آنها خاطر به را خودش دنيوي خوشي و آسايش اغلب همچنين
به فرد وفاداري و تعهد بالاي ميزان نتيجه در.ميكند فدا
و اميال ارضاء براي پايين علاقه ميزان و اهداف چنين
و ميگيرند صورت بزرگ كارهاي كه است شخصي خواستهاي
خصوصياتي چنين با اشخاص فقط.ميشوند انجام مهم كنشهاي
.دارند تاريخ ساختن به تمايل كه است
خواهد گمراهكننده و ناكافي بشر و جامعه مطالعه سرانجام ،
آن در و شود ماترياليستي جنبه به محدود "صرفا كه اگر بود
زنده براي مبارزه "صرفا انساني حياتگردد تعريف چارچوب
همچنين بلكه نيست ، معاش امرار وسايل توليد و ماندن
توليد و -متفاوت طريق به بقاء -معنادار بقاء براي مبارزه
بشر نهايي اهداف به دستيابي كه است معاش امرار وسايل آن
امرار نمودن فراهم فقط هدف آن اگربخشيد خواهد تحقق را
و بشر ميان تفاوتي است ، ماندن زنده براي كوشش و معاش
معنا زندگي به همواره انسانها.ندارد وجود حيوانات
آنها.كردهاند عمل صورت بههمين جهان در و دادهاند
كنشها و اشياء برخي به ميكنند ، انتخاب را اولويتها
و جامعه.ميكنند فراموش را ديگر برخي و ميدهند اهميت
نظام كل به نسبت فايدهشان و ارزش برحسب بشري كنشهاي
بشريت همه و افراد براي كه ميگيرند ، قرار بررسي مورد
جنبه چرا كه ميدهد نشان موضوع اين.ميداند سودمند
در جامعه واقع در.دارد اهميت بشريت و جامعه اخلاقي
اخلاقي ارزشهاي به نهادن ارج براي ضروري نياز نتيجه
آنها با تعامل ديگران ، با زيستن نيازمند" كه بوجودميآيد
اگر كه دارند وجود نيازهايي آن تحت كه است موقعيتهايي و
".ميدهد پاسخ آن به اخلاقي فاعل گيرد صورت اخلاقي عمل
اخلاقي نظام براي جامعه صورت ، همين به(al Farugi 1982)
. (قبلي).ميشود تلقي ضروري
|